اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است /// توحید ناب در همه عالم مشخص است

0

محمود ژولیده

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است
توحید ناب در همه عالم مشخص است

بیت النبی که مرکز اسماء کبریاست
یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است

از بعد پنج تن، به خداوندیِ خدا
تفسیر گوی سورۀ مریم مشخص است

در حرفِ صادِ سوره، ببین صبرِ زینبی
سرتاسرِ مصیبت اعظم مشخص است

از یک نگاهِ سِرّیِ خواهر، برادری
تا روز حشر، خیمه و پرچم مشخص است

تا چشم، کار می‌کند از خانۀ علی
تا نینوا صفوف منظم مشخص است

مژده بده، عقیلۀ آل علی رسید
آئینۀ جمال و جلال علی رسید

حمد و ثنای نور که آسان نمی‌شود
وصف خدای عشق، بدینسان نمی‌شود

آن خانه ای که«یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ»در اوست
شرحش به شعر و نظم و به دیوان نمی‌شود

آنکس که در کتاب خدا مدح می‌شود
مدحش به غیر آیۀ قرآن نمی‌شود

آن تربیت شده، سرِ دامان فاطمه
جز با زبان فاطمه اذعان نمی‌شود

گنجینۀ نهان معارف شد آشکار
ورنه عیان، معارفِ پنهان نمی‌شود

سلطان عشق، گفت که این خواهر من است
هر دختری که خواهر سلطان نمی‌شود

دل‌های بی قرار به سامان رسیده‌اند
تا زینب و حسین ز رضوان رسیده‌اند

اینجا نگاه آینه هم، حرف می‌زند
گفتارِ عاشقانه چه کم، حرف می‌زند

وقتی شوند عاشق و معشوق روبرو
بوسه، بجای نوحه و دَم حرف می‌زند

دیدار اول است، ولی مثل آخر است
گویا کسی ز قامت خم حرف می‌زند

عمق نگاه پاک پیمبر به زینبش
از شعلۀ خیام حرم حرف می‌زند

فرمود: احترام به این طفل واجب است
دارد نبی ز غصه و غم حرف می‌زند

آرامش حسین به هم ریخت ناگهان
چشمان خیسِ فاطمه هم حرف می‌زند

قنداقه چونکه دست بدستِ حسین شد
زینب عجیب، واله و مست حسین شد

کودک، کنار سیبِ بهشتی نفس کشید
یک بوی سیب آمد و آهی سپس کشید

این بوی سیب تا تهِ گودال هم رسید
وقتی تنِ برادرش از خار و خس کشید

نیزه شکسته های تنش را کنار زد
بیرون، تنِ نهان شده را از قفس کشید

رگ‌ها بریده بود و گلویش دریده بود
لب را بر آن گلوی عطش دیده بس کشید

پس دست بُرد زیرِ بدن، رو به آسمان
شکرِ خدا نمود و ز دیدار دَست کشید

اوباشِ کوفه بر سرِ بانو که ریختند
نعره ز ناقه آمد و بانگ جرس کشید

با ناقه های تازه نفس، بی جهاز رفت
از کربلا به کوفه و شام و حجاز رفت

امروز تلِّ زینبیه، قبله‌گاهِ ماست
یعنی حریم حضرت زینب پناه ماست

آری، حرم چو در خطر افتد،به او قسم
اول، حریم زینبیه قتلگاه ماست

ما راهیان کوی حسینیم و بیدرنگ
هر بقعه ای که در خطر افتاد، راه ماست

آل سعود، مثل زباله است زیر پا
هیئت، زمان حمله به دشمن، سپاه ماست

ما تخت و تاج پادشهان زیر و رو کنیم
شاه نجف، همیشۀ تاریخ شاه ماست

ما اقتدا به پرچم عباس می‌کنیم
پیوسته در نگاه ولایت نگاه ماست

روزی که بر سلالۀ زهرا فدا شویم
با قهرمان کرب و بلا آشنا شویم

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!