رمز گشایی از برنامه دجال (2020) : I, Pet Goat 2.99 (بخش یازدهم و دوازدهم)

0

بسم الله الرحمن الرحیم

در سکانس بعدی، مجدداً به شخصیت « کودک آبی » یا « L’enfant Bleu » برخورد می کنیم که در سایت سازنده انیمیشن، به وی عبارت « نگهدارنده آتش » یا « Keeper of the Flame » نسبت داده شده است. در این سکانس، ملاحظه می گردد که کودک آبی، در کنار آتش، در حال رقصیدن است و در هر بار چرخیدن، ماسک صورت وی نیز عوض می شود. به نحوی که ماسک سرخپوست ها، شمن ها و نهایتاً ماسکی منقاردار به چهره دارد.

 

همچنین ملاحظه می کنیم که یک تصویر به صورت ستاره نورانی در وسط سینه کودک آبی، به چشم می خورد  و در برخی از لحظات رقص وی، تصاویر دسته هایی از موج، به صورت محو، زیر پای وی ملاحظه می گردد.

 

 در آخرین لحظات چرخش، ماسک منقار مانند، از صورت « کودک آبی » کنار رفته، و تصویر واقعی وی با چهره ای نقاشی شده ملاحظه می گردد. ناگهان با تابش نور از سقف گنبدی محل رقص کودک آبی، چهره وی خوشحال و شادمان شده و رقص را متوقف می نماید و تصویر به سکانس بعدی می رود.

 

این سکانس، سکانس بسیار پیچیده ای بوده و نیاز به توضیحات مفصل در لایه های متعدد دارد که به آن خواهیم پرداخت. در لایه اول تحلیل انیمیشن، ابتدا باید به  بررسی عبارت « کودک آبی » یا « L’enfant Bleu » بپردازیم.

 

سوال کلیدی و مهم این است که کودک آبی یا « L’enfant Bleu » کیست؟ در جستجو و بررسی پیرامون عبارت فرانسوی « L’enfant Bleu » به یک کتاب داستان برخورد می کنیم که به زبان فرانسوی نوشته شده است. مطالعه دقیق این کتاب داستان، اطلاعات بسیار مهمی را در خصوص نمادشناسی پسر آبی یا « L’enfant Bleu » در انیمیشن I, Pet Goat 2 می دهد.

 

به همین دلیل در این لایه از تحلیل انیمیشن، ابتدا کتاب « L’enfant Bleu » را به صورت خلاصه، بررسی می نماییم. « کتاب « L’enfant Bleu » یک کتاب داستان است که به بیان داستان اعضاء یک قبیله، در عصر یخبندان، یا Ice Age می پردازد. شخصیت اصلی داستان، Amma یک دختر جوان از اهالی قبیله است.

 

این قبیله در شرایط سختی به سر می برند و علی رغم سختی های بسیار در معیشت اعضای قبیله، و اصرار اعضاء به مهاجرت به سرزمین های دیگر، رییس قبیله که داناترین فرد قبیله نیز می باشد، با این مهاجرت، مخالفت می نماید. قبیله مذکور، در برف و سرمای عصر یخبندان، به یک غار پناه آورده است و برای حفاظت از خود در مقابل جانوران وحشی، آتشی بزرگ برافروخته اند.

 

 برای حفاظت از آتش، هر شب یکی از اعضاء قبیله، موظف به نگهبانی از آتش بوده، و در یکی از شب ها، نوبت به آمّا می رسد.

 

آمّا که دختری جوان و بدون فرزند است، در حین نگهبانی از آتش، در ساعاتی بین نیمه شب و صبح زود، ناگهان نور آبی بسیار درخشانی را در آسمان ملاحظه می نماید که از دل ابرها، با درخششی خیره کننده، شروع شده، و در نهایت با سرعت زیاد، به سمت زمین حرکت می نماید. نور درخشان صاعقه مانند آبی رنگ، که کل دشت را روشن نموده است، به سمت زمین حرکت نموده و بعد از رسیدن به زمین، با سرعت بسیار زیادی، مجدداً به آسمان بر می گردد.

 

Amma که در حال تماشای این صحنه بوده است، در وضعیتی بین خواب و بیداری قرار می گیرد و از آتش قبیله، غفلت می نماید. ناگهان با سر و صدای اعضای قبیله که بیدار شده و از خاموش شدن آتش، عصبانی بوده اند، از جا می پرد.

 

 اعضاء قبیله با چهره های خشمگین و در حالی که گلوله های برفی و سنگ به سمت آمّا پرتاب می کنند، وی را از قبیله رانده، و فراری می دهند.

 

 در همین حین، آمّا با ترس و لرز به سمت محلی که دیشب نور آبی درخشان را دیده بود، حرکت کرده، و ناگهان می بیند که کودکی بی مو، با رنگ پوست آبی، چشم های گرد صورتی رنگ، پاها و دست هایی که به جای 5 انگشت، 2 انگشت دراز دارند، در وسط دایره ای از برف های ذوب شده نشسته است و از شدت سرما می لرزد.

 

 Amma که کودکی نداشته است، به سرعت به سمت کودک دویده و وی را در پوست کهنه ای که به عنوان لباس به تن کرده بود، در بر گرفته و از جا حرکت می دهد.

 

در همین هنگام اعضاء قبیله و بالاخص رئیس قبیله، Arok با خشم و عصبانیت به Amma می رسند و مجدداً از خاموش شدن آتش، شکایت می کنند.

 

 در این حال کودک آبی که به زبانی عجیب و غریب، صحبت می کرد، ناگهان با چشمان خود، آتش خاموش قبیله را روشن کرد! اعضای قبیله، و رییس قبیله، با خوشحالی گفتند که این کودک معجزه می کند و خوش یمن است.به همین دلیل، مجدداً Amma دختر جوان، و « کودک آبی » را با آغوش باز به قبیله راه دادند.

 

از کودک پرسیدند که پدر و مادرش کیست و از کجا آمده است؟ کودک با زبان اشاره و اصوات نامفهوم، به آن ها فهماند که در بین ستاره ها زندگی می کرده و از آسمان به زمین فرود آمده است. همچنین این کودک آبی، گفت که پدر و مادرش نیز در آسمان هستند و از دوری آن ها دلتنگ شده است.

 

پس از این، « کودک آبی » نیز، جزئی از افراد قبیله شد و به اعضاء قبیله، مسایل زیادی را تعلیم داد. همچنین نحوه استفاده از گیاهان دارویی همچون گل بابونه را نیز به آن ها آموزش داد.

 

 بهار آن سال نیز، گرمای معتدلی داشته و سالی خوش یمن و پرثمر برای قبیله رقم خورده بود. اعضاء قبیله از حضور « کودک آبی » که به « Rourk » یعنی « آبی » مشهور شده بود، بسیار خوشحال بودند و او را موجب خوش یمنی می دانستند.

 

اما « کودک آبی » همیشه دلتنگ پدر و مادرش بود و به آسمان نگاه می کرد. در یکی از شب ها که « کودک آبی » از دوری پدر و مادرش دلتنگ بود، به محلی که اولین بار در آن جا فرود آمده بود، رفت و در بین برف ها نشست.

 

در همان شب، یکی از مردان قبیله که مسئول نگهبانی و محافظت از آتش بود، به اشتباه، سایه « کودک آبی » را با یک حیوان اشتباه گرفته و او را با نیزه هدف قرار داد.

 

اعضاء قبیله وقتی متوجه شدند، « کودک آبی » را بسیار ضعیف، و در حالی که خون زیادی از دست داده بود، پیدا کردند. تلاش های Amma و دیگران برای بهبود حال « کودک آبی »، بی نتیجه ماند.

 

رییس قبیله که از همه داناتر بود، به آن ها گفت که برای « کودک آبی » اتاقکی کَپَری درست کنند و او را در همان جایی که ابتدا بر زمین فرود آمده بود، بگذارند تا شاید پدر و مادرش، او را به آسمان برگردانند. اعضاء قبیله این کار را انجام دادند و Amma، دلتنگ و نگران، از فاصله ای دورتر، مراقب « کودک آبی » بود، اما کم کم به خواب فرو رفت.

 

 ناگهان در نزدیکی صبح، بیدار شد و « کودک آبی » را نیافت.

 

Ammaسریع به سمت رییس قبیله دوید و به او گفت که « کودک آبی » دیگر نیست. رییس قبیله در حالی که به اعضاء قبیله دستور کوچ می داد، به Amma گفت که کودک آبی به آسمان بازگشته است.

 

 سپس رییس قبیله با دست به آسمان اشاره کرد و Amma ستاره پر نور آبی رنگی را در آسمان دید. رییس قبیله گفت که با راهنمایی « کودک آبی » که اکنون ستاره ای در آسمان شده است، راه جنوب را یافته و با راهنمایی این ستاره آبی، به سمت سرزمین های گرم تر، و پر از آذوقه، حرکت خواهند کرد. در پایان داستان نیز این گونه ذکر شده است که Amma به رییس قبیله گفت که اسم وی نیز باید تغییر کرده و به « ستاره آبی » تبدیل شود. چرا که Amma نیز زمانی سرپرستی و نقش مادری « کودک آبی » را برعهده داشته و الان حق دارد اسمش را نیز به یاد و خاطره « کودک آبی »، به « ستاره آبی » تغییر دهد. ».

 

پس از دقت در عبارات ذکر شده در کتاب « کودک آبی » یا « L’enfant Bleu »، در می یابیم که مقصود از شخصیت « کودک آبی »، خود شیطان یا لوسیفر است. موارد متعددی به صحت این فرضیه، کمک می نماید. اول این که رنگ آبی پوست بدن، یک ویژگی مشترک در بین بسیاری از اجنه و شیاطین است.

 

رد پای این رنگ آبی پوست را می توان از تصاویری که از الهه های شیطانی و اجنه در ملل ملحد باستان و نیز شیطان پرستان نوین، به جای مانده است، ملاحظه نمود. رنگ پوست بدن کالی و شیوا، رب النوع های دوزخی هند باستان، رنگ آبی غول علاء الدین و …، همگی به نژاد جن اشاره دارند.

 

همچنین وجود 2 انگشت به جای 5 انگشت، کاملاً مشابه با سُم حیوانات است که در توصیفات اجنه نیز به کار رفته است.

 

از سوی دیگر، در خصوص کودک آبی گفته شده است که وی یک « ستاره فرو افتاده » یا « Fallen Star » بوده که در ساعات بین نیمه شب و صبح، بر زمین فرو افتاده است که این توصیفات، کاملاً با توصیفات شیطان و لوسیفر، در بخش اشعیاء نبی انجیل، منطبق است.

 

 در انجیل بخش اشعياء نبي 14، آیات 12الی 15، مطالب زیر در خصوص شیطان گفته شده است: « اي‌ لوسيفر!‌ پسر صبح!‌ چگونه ‌ از آسمان‌ افتاده‌اي‌؟ اي‌ كه‌ امّت‌ها را ذليل‌ مي‌ساختي،‌ چگونه ‌ به‌ زمين‌ افكنده‌ شده‌اي‌؟ و تو در دل‌ خود مي‌گفتي‌: “به‌ آسمان‌ صعود نموده‌، كرسي‌ خود را بالاي‌ ستارگان‌ خدا خواهم‌ افراشت‌، و بر كوه‌ اجتماع‌ در اطراف‌ شمال‌ جلوس‌ خواهم‌ نمود. بالاي‌ بلندي ‌هاي‌ ابرها صعود كرده‌، مثل‌ خداوند بلند مرتبه خواهم‌ شد.” لكن‌ به‌ جهنم،‌ به‌ عمیق ترین چاه ها سقوط خواهي‌ کرد. ».

 

 بدین ترتیب اصطلاحات پسر صبح و ستاره فرو افتاده، که در مورد شیطان یا لوسیفر به کار رفته است، با ویژگی های « کودک آبی » در داستان « L’enfant Bleu » و نیز شخصیت « کودک آبی » در انیمیشن کاملاً انطباق دارد؛ بالاخص که بر روی سینه کاراکتر « کودک آبی » در انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز یک ستاره پر نور و درخشان، حک شده است.

 

از سوی دیگر، توانایی های ویژه ی « کودک آبی » و بالاخص توانایی آتش افروزی وی، مجدداً به ارتباط وی با شیطان، اشاره می نماید.

 

 بدین ترتیب در اولین لایه از تحلیل این سکانس از انیمیشن در خصوص « L’enfant Bleu » در می یابیم که این عبارت، به شخص شیطان یا لوسیفر اشاره دارد.

در لایه دوم تحلیل، و با توجه به مطالبی که در خصوص یک مادر نازا و یک کودک آبی گفته شده است، و نیز با ملاحظه تصاویر موجود در جلد کتاب « L’enfant Bleu »، شباهت بسیار زیاد و عجیبی بین تصویر به آغوش کشیدن « کودک آبی » توسط « Amma » دختر جوان قبیله، و نیز تصاویری که از یک « زن » و « کودک شیطانی » در فیلم « مصائب مسیح (ع) » به تصویر در آمده است، می بینیم.

 

این شباهت بی دلیل نبوده و هر دو این شخصیت های شیطانی یعنی « مادر » و « کودک پسر آبی»، به یک جنبه از ویژگی های متضاد شیطان، اشاره می کنند. بالاخص که « کودک آبی » فیلم « مصائب مسیح (ع) » نیز عملاً یک مرد بالغ شیطانی کوچک جثه است که لباس انسان های اولیه را بر تن دارد و در داستان « L’enfant Bleu » توانایی ها و ویژگی های « کودک آبی »، همچون مردان بالغ است. بنابراین هر دو داستان به یک مساله واحد اشاره می کنند و آن نیز، « دو وجه نر و ماده » شیطان به صورت توام است که البته وجه مذکر شیطان، در قالب کودک آبی نیز، به تصویر کشیده شده است.

 

نکته بسیار مهم این که در « تریلر رسمی » فیلم « آواتار 2 » که قرار است در سال 2021 میلادی به صورت رسمی منتشر شود، مکرراً تصویر یک « کودک آبی » به چشم می خورد که حاصل ازدواج دو شخصیت اصلی فیلم « آواتار » یعنی Jake Sully و Neytiri می باشد.

 

بنابراین اشاره مکرر به « کودک آبی » آن هم از نوع غیر انسانی، اشاره ای موذیانه به شخص لوسیفر یا شیطان، در نمادی به اسم « کودک آبی » می باشد که در انیمیشن I, Pet Goat 2، فیلم مصائب مسیح (ع) و سایر آثار مکتوب و مصور، ذکر شده است.

 

 در لایه سوم تحلیل این سکانس و با توجه به مندرجات ذکر شده در کتاب « L’enfant Bleu »، در می یابیم که بین یک ستاره پر نور آبی رنگ در آسمان و شخصیت « کودک آبی »، ارتباط برقرار شده است.

 

همچنین در متن کتاب « L’enfant Bleu » ذکر شده است که « ستاره پر نور آبی » که همان « کودک آبی » داستان بوده، به آسمان بازگشته است، و در یافتن مسیر قبیله به سمت جنوب، به قبیله Amma کمک نموده است.

 

 با بررسی علم نجوم می توان دریافت که مقصود از این ستاره پر نور آبی رنگ، ستاره « Rigel » در صورت فلکی اوریون یا شکارچی است که به عربی به صورت « رِجل الجبار » و به فارسی به شکل « پای شکارچی » نیز خوانده می شود که این ستاره در نیمکره شمالی زمین، در جهت یابی به سمت جنوب، کمک کننده است.

 

نکته مهم دیگری که بین « پسر آبی » و ستاره « Rigel » ارتباط برقرار می کند، این است که شخصیتی کارتونی به اسم « Rigel » در انیمیشن های دیگر ملاحظه می گردد که به صورت یک پسر نوجوان، با گوش های دراز، دو شاخ و لباسی آبی رنگ که بر پیشانی اش نیز نشان یک ستاره یا یک « چشم جهان بین » نقش بسته است، به تصویر کشیده شده است که با تمام تحلیل های ذکر شده در خصوص « کودک آبی » انطباق دارد.

 

بسیار جالب است که در بین اقوام سرخپوست لاکوتا در آمریکای شمالی، افسانه ای در خصوص ستاره « Rigel » و نیمه پایینی صورت فلکی اوریون یا شکارچی وجود دارد که منطبق با برخی مطالب کتاب داستان « L’enfant Bleu »، و موید تحلیل های ذکر شده ی پیشین است. در این افسانه سرخپوستان لاکوتا، ذکر شده است که به دلیل غرور و خودپسندی رییس قبیله، به دستور خدایان، سرخپوستان قبیله تندر، دست رییس قبیله لاکوتا را قطع کردند. دختر رییس قبیله لاکوتا، اعلام کرد که هر کس بتواند دست پدرش را به وی برگرداند، با وی ازدواج خواهد کرد. « ستاره فرو افتاده » یا « Fallen Star » که جنگنده ای جوان و قهار با نژادی دو رگه بوده، و پدری از نسل ستارگان و مادری از نسل انسان ها داشته است، دست رییس قبیله را به وی برگردانده و با دخترش ازدواج می نماید. سرخپوستان لاکوتا، این افسانه را نماد هماهنگی و آشتی بین خدایان و انسان ها با کمک نسل جوان می دانند و با خوش یمن دانستن این واقعه، صورت فلکی دست یا « Constellation of the Hand » را در آسمان، یادآور این واقعه می دانند.

 

نکته بسیار مهم این که صورت فلکی دست لاکوتا، صورت فلکی مجزایی نیست؛ بلکه قسمت پایینی صورت فلکی اوریون یا شکارچی که ستاره رجل الجبار یا « Rigel » نیز در آن واقع شده است، به اسم صورت فلکی دست یا « Constellation of the Hand » نامیده می شود. بدین ترتیب، ستاره فرو افتاده یا « Fallen Star » افسانه دست لاکوتا، شخصیت کارتونی Rigel، « کودک آبی » کتاب داستان « L’enfant Bleu »، و نیز « کودک آبی » انیمیشن « I, Pet Goat 2 » همگی به شخص شیطان اشاره می نمایند.

 

در لایه چهارم تحلیل این سکانس از انیمیشن I, Pet Goat 2 و در ارتباط با کتاب « L’enfant Bleu » در می یابیم که هم انیمیشن و هم کتاب، بر گل بابونه تاکید کرده اند. به نحوی که در سکانس مربوط به دختر چینی « سان – سو » و اسکالداگری در انیمیشن، و نیز بخشی از کتاب « L’enfant Bleu » که به جمع آوری گیاه دارویی برای یکی از اعضای بیمار قبیله اشاره داشت، به گل بابونه اشاره شده است.

 

این ارتباط، تصادفی نیست؛ چرا که گرچه گل بابونه حقیقتاً برخی خواص طبی دارد، لیکن در اساطیر مصری و نیز نمادشناسی ماسونی، گل بابونه نماد رع، خدای خورشید مصر باستان بوده که در بین مردم ملحد مصر باستان، و نیز اعضای فراماسونری و ایلومیناتی، بسیار مورد احترام بوده است.

 

بدین ترتیب حتی در استفاده از گل بابونه در این آثار ماسونی نیز، دسیسه ای وجود داشته و پیام رمزی برای مخاطبان خاص انیمیشن صادر شده است.

در لایه پنجم تحلیل این سکانس از انیمیشن، و در ارتباط با کتاب « L’enfant Bleu » ابتدا به بررسی دقیق تر چند جمله از کتاب، می پردازیم: « ناگهان، او نوری را در ابرها دید ، یک درخشش بزرگ آبی که به سمت زمین پایین می آید. نور به آرامی پایین رفت؛ در حالی که به رنگ آبی پر رنگ و درخشان بود … ».

 

این بخش از کتاب « L’enfant Bleu » چه چیزی را به یاد می آورد؟ بله! این عبارات، یادآور صاعقه یا « Lightning » است که نوری درخشان داشته و از ابرها پایین می رود. صاعقه ای که به رنگ آبی بوده و می توان آن را « صاعقه آبی » یا « Blue Lightning » نامید!

 

 آیا این نام آشنا نیست؟ درست است! این نام آشنا است! چرا که مهم ترین عملیات تروریستی جهان در سال 2020 میلادی، که توسط ارتش تروریست ایالات متحده آمریکا رقم خورد، عملیات « صاعقه آبی » یا « Blue Lightning » بود که در طی آن، سردار بزرگ ایران اسلامی، یعنی سردار شهید قاسم سلیمانی و همراهانش از جمله شهید ابو مهدی المهندس، به شهادت رسیدند!

 

در واقع اسم رمز عملیات نظامی « صاعقه آبی » یا « Blue Lightning »، با مطالبی که در خصوص هبوط « کودک آبی » یا شیطان در کتاب « L’enfant Bleu » ذکر شده است، انطباق کامل دارد. این مساله موید این است که همان طور که در داستان « L’enfant Bleu »، سقوط « ستاره فرو افتاده » یا « کودک آبی » یا به تعبیر بهتر، « هبوط شیطان » از آسمان به زمین،موجب نجات مردم قبیله عصر یخبندان، از فضای سرد و تاریک آن عصر بود،

 

فراماسونری و ایلومیناتی نیز به عنوان پیروان شیطان، شهادت سردار بزرگ اسلام، شهید قاسم سلیمانی را نیز با اسم رمز « هبوط شیطان » یا « Blue Lightning » انطباق داده تا شهادت این سردار عزیز را به عنوان قربانی بزرگ، تقدیم شیطان نموده و با این اقدام، به زعم خودشان، پایان عصر یخبندان ماسونی را رقم بزنند. ذکر این نکته ضروری است که ترور منجر به شهادت سردار سلیمانی نیز در نزدیکی فرودگاه بغداد در مدار 33 درجه صورت گرفته و در ساعاتی بین نیمه شب و صبح رخ داده است.

 

در کتاب « L’enfant Bleu » نیز به رخ دادن « Blue Lightning » یا « هبوط شیطان » در همین زمان اشاره گردیده است که این نشان می دهد فراماسونری، عملیات پهپادی تروریستی شیطانی خود را نوعی هبوط شیطان از آسمان دانسته و به همین ترتیب، آن را به شیطان به عنوان معلم بزرگ ماسونی خود، تقدیم نموده است.

 

ضمناً خواننده فاسد و شیطان پرست آمریکایی « مریلین منسون » نیز در یک موزیک – ویدئو با عنوان « King Kill 33 »، در محیطی که مکرراً با نماد صاعقه تزیین شده بود، با لباس نظامی ژنرال ها به روی سن آمده و در زیر نور آبی، اشعار شیطانی را در قالب موزیک خواند که تنها رنگ مورد اشاره در آن نیز، رنگ آبی بوده است که البته در بخش های قبلی این تحلیل ها، به آن اشاره شده بود.

 

فلذا به نظر می رسد که مطالب مندرج در کتاب « L’enfant Bleu »، نمادهای به کار رفته در انیمیشن I, Pet Goat 2، موزیک ویدئو « King Kill 33 » و نیز اسم رمز عملیات ترور شهید « قاسم سلیمانی »، همگی از اتاق فکر واحد ایلومیناتی و فراماسونری صادر شده و اسم رمز همه آن ها نیز « Blue Lightning » یعنی « صاعقه آبی » بوده است.

 

در لایه ششم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به عبارت عصر یخبندان یا « Ice Age » اشاره کرد. همان طور که در متن کتاب « L’enfant Bleu » ذکر شد، داستان مذکور، مربوط به یک قبیله عصر یخبندان بوده که با کمک و راهنمایی « کودک آبی » یا « ستاره فروافتاده » که همان شیطان می باشد، از سختی های عصر یخبندان نجات پیدا می کنند.

 

در انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز فضای آخرالزمان، به صورت عصر یخبندان به تصویر کشیده شده است که نمایانگر سختی ها و مشکلات بسیار زیاد این عصر می باشد

 

 که البته در عقاید منحرف فراماسونری و ایلومیناتی، پایان عصر یخبندان، با هبوط شیطان و آغاز حکومت نماینده وی یعنی دجال یا Antichrist در اورشلیم، رقم می خورد.

 

در لایه هفتم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به عبارت « نگهدارنده آتش » یا « Keeper of the Flame » اشاره نمود که در وبسایت سازنده انیمیشن، در خصوص شخصیت « کودک آبی » ذکر شده است.

 

 علاوه بر معنای ظاهری این عبارت که در انیمیشن به صورت یک کودکی که با ماسک بر چهره، اطراف شعله آتش می رقصد تا آن را روشن نگاه دارد، به نمایش در آمده است،

 

در متن کتاب داستان « L’enfant Bleu » نیز « کودک آبی » یا شیطان، آتش خاموش شده قبیله عصر یخبندان را روشن می نماید!

 

 این بدان معنا است که وظیفه برافروختن آتش شیطانی و ماسونی، برعهده شخص شیطان و حفاظت از آن بر عهده پیروان فراماسونری و ایلومیناتی است که تا زمان برپایی حکومت شیطانی دجال یا Antichrist در اورشلیم، مامور حفاظت از این آتش هستند.

 

 لازم به ذکر است که « آتش مقدس » ماسونی، اصطلاحی معروف بوده و کتابی به نام « آغازگران شعله آتش » یا « Initiates of the Flame » نیز توسط نویسنده ای فراماسون، نگاشته شده است که به صورت رمزی، اشاره ای به موضوع مورد بحث دارد.

 

 در لایه هشتم تحلیل این سکانس از انیمیشن، و با بررسی دقیق تر عبارت « نگهدارنده شعله آتش » یا « Keeper of the Flame »، در می یابیم که یک موزیک ویدئو با همین نام، توسط آهنگساز و خواننده انگلیسی Martin Page در سال 1995 میلادی منتشر شده است.

 

 Martin Page در آهنگ مربوطه، ظاهراً عباراتی عاشقانه بیان می نماید، لیکن در بخش مهمی از این موزیک – ویدئو، یک کودک ملاحظه می گردد که دائماً ماسک های صورت گوناگون پوشیده و در حین رقصیدن، ماسک های صورتش را تعویض می کند! در حین این رقص و تعویض ماسک نیز مکرراً عبارت « Keeper of the Flame » توسط مارتین پیج تکرار می گردد.

 

این رقص و تعویض ماسک توسط کودک موجود در موزیک ویدئوی « Keeper of the Flame » مارتین پیج، کاملاً شبیه به رقص و تعویض ماسک مکرر « کودک آبی » یا « L’enfant Bleu » انیمیشن I, Pet Goat 2 می باشد. این سکانس های مشابه، موید این تحلیل است که از دیدگاه فراماسونری و ایلومیناتی، کودکان و نسل جوان، محافظان آتش مقدس ماسونی تا زمان تاجگذاری دجال در اورشلیم و دوره پس از آن خواهند بود.

 

نکته تکمیلی در خصوص شخص « Martin Page » این که وی ذکر کرده است که قبل از ساخت آلبوم « در خانه سنگ و نور » یا « In the House of Light and Stone » که موزیک – ویدئوی « Keeper of the Flame » نیز، بخشی از این آلبوم می باشد، مدتی را در قاره آمریکای شمالی و در بین قبایل سرخپوست، به گشت و گذار پرداخته و از شمن ها یا جادوگران قبایل، مطالب مهمی یاد گرفته است و این سفر، الهام بخش وی در ساخت موزیک – ویدئوی « محافظت کننده از آتش » یا « Keeper of the Flame » بوده است.

 

این موضوع نیز با تحلیل های ذکر شده، همخوانی دارد. چرا که کاراکتر « کودک آبی » در انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز ماسک های مختلفی بر سر می گذارد که یکی از این ماسک ها، ماسک شمن ها یا جادوگران قبایل است. فلذا به نظر می رسد که کارگردان انیمیشن I, Pet Goat 2 در جنبه های مختلف این سکانس، از موزیک – ویدئوی « Keeper of the Flame » مارتین پیج بهره برده است.

 

البته نمادهای متعدد ماسونی و کابالیستی موجود در موزیک ویدئوی « Keeper of the Flame » اثر Martin Page به مراتب بیش از موارد ذکر شده است. برای مثال، حتی طراحی صحنه اجرای موزیک ویدئوی مذکور نیز با المان های کابالیستی، ارتباط دقیقی دارد.

 

به نحوی که در طراحی این صحنه، یک آپارتمان دو طبقه چهار واحدی به تصویر کشیده شده است که رنگ کاغذ دیواری ها و نورپردازی واحدها نیز با نمادهای رنگی چهار دنیای کابالیستی یعنی « آزیلوت : Atziluth »، « بریا : Briah »، « یتزیرا : Yetzirah » و « آسیاه : Asiah »، هماهنگی کامل دارد.

 

در واقع  محل حضور کودک ماسک دار در حال رقص، با رنگ قرمز که معادل دنیای کابالیستی « آزیلوت » و عنصر آتش است، نور پردازی شده

 

 و در طبقه زیرین آن نیز، که محل حضور « مارتین پیج » خواننده آهنگ مذکور است، با رنگ آبی که نماد دنیای کابالیستی « بریا » و عنصر آب است، نورپردازی گردیده است.

 

در سمت مقابل نیز ملاحظه می گردد که در طبقه بالا، و محل حضور نوازنده ادوات موسیقی، به رنگ زرد نورپردازی شده است که نماد دنیای کابالیستی « یتزیرا » و عنصر هوا یا باد بوده

 

و در طبقه زیرین آن نیز که دختری جوان حضور دارد، به رنگ سبز کمرنگ نورپردازی گردیده است که معادل دنیای کابالیستی آسیاه و عنصر خاک یا زمین می باشد.

 

 در مجموع، رمزگشایی از موزیک ویدئوی « Keeper of the Flame » اثر « Martin Page »، خود نیازمند بررسی های مفصلی می باشدکه از حوصله بحث خارج است، لیکن در همین حد می توان دریافت که اشاره زیرکانه کارگردان انیمیشن « I, Pet Goat 2 » به موزیک ویدئوی « Keeper of the Flame » اثر « Martin Page » به منظور ارایه برخی پیام های رمزی در قالب این موزیک ویدئو به مخاطبان ماسونی، صورت گرفته است که بخش هایی از آن، مورد بررسی قرار گرفت.

 لازم به ذکر است که خواننده زن آمریکایی « Miranda Lambert » نیز در سال 2016 میلادی، آهنگی به نام « Keeper of the Flame » اجرا کرده است که مضامین آن با مطالب ذکر شده قبلی، ارتباط دارد و ما از توضیحات بیشتر در این خصوص خودداری می کنیم.

 

در لایه نهم تحلیل این سکانس از انیمیشن و در بررسی دقیق تر عبارت « Keeper of the Flame »، به یک گروه ماسونی – پاگانی به همین نام برخورد می کنیم که در کشورهای مختلف دنیا، طرفداران مخصوص به خود را دارد. گروه ماسونی « Keepers of the Flame » که در المان های خود نیز از یک صلیب مالتا و رنگ زمینه ای ارغوانی استفاده می کند، گروهی است که تاسیس خود را به « کنت سَن ژرمن » نسبت می دهد.

 

 « کنت سَن ژرمن » یک فرد ملحد، کافر و یکی از اعضای بلندپایه مجامع مخفی بود که در سال 1784 میلادی فوت نمود. لیکن طرفدارانش معتقدند که وی نمرده است و در زمان سفر می کند.

 

 افراد متعددی از سران گروه ماسونی « Keepers of the Flame » و نیز سایر گروه های مخفی، مدعی رویت و دیدار با این فرد ملحد، در زمان های گوناگون بوده اند.

 

گروه « Keepers of the Flame » که رنگ ارغوانی نمادش، به رنگ نمادین ستاره رگولوس یا قلب الاسد نیز شباهت دارد، خود را وارث میراث فراماسونری دانسته و عصر جدید ماسونی را متعلق به خود می داند؛

 

به نحوی که یکی از رهبران این فرقه، چنین عباراتی را در خصوص این فرقه، بیان می نماید: « امروزه، گروه « Keepers of the Flame » یا « محافظان آتش »، در انقلابِ در حالِ وقوعِ ارتقاءِ آگاهی ها، همان جایگاهی را تصاحب کرده است که فراماسون ها، دو قرن قبل در اختیار گرفته بودند. » بیان چنین عباراتی از سوی سران فرقه « Keepers of the Flame » نه تنها به نقش مهم آن ها، در تحولات اجتماعی و سیاسی قرون اخیر و ایام پیش رو اشاره می کند، بلکه نشان دهنده احترام این گروه به فراماسونری و ایلومیناتی بوده و اعضاء این گروه، خود را میراث دار فراماسونری، در تغییر افکار مردم عصر حاضر و آینده، می دانند.

 

فلذا اشاره به عبارت « Keepers of the Flame » در خصوص « کودک آبی »، در این سکانس از انیمیشن I, Pet Goat 2، به صورت رمزی و پنهان، اشاره می نماید که نسل کودک و نوجوان تعلیم دیده توسط رسانه های ماسونی و ایلومیناتی، عملاً محافظان و نگهبانان شعله آتش شیطانی ایلومیناتی، برای اعصار و قرون حال و آینده می باشند.

 

در لایه دهم تحلیل این سکانس از انیمیشن، به این نکته اشاره می نماییم که در جای جای انیمیشن، به شعله های آتش اشاره گردیده است. قبلاً این شعله آتش، در ریش بن لادن، بدن و پاهای دجال، و نیز ریش دجال دیده شده است. به نظر می رسد که منشاء تمامی این شعله های آتش، یکی بوده و همگی آتشی شیطانی هستند که قرار است توسط نسل کودک و نوجوان تعلیم دیده توسط فراماسونری و ایلومیناتی، برای آینده حفاظت شود تا در عصر حکومت جهانی دجال در اورشلیم، برای همیشه پایدار باقی بماند که البته این آرزو نیز ان شا الله محقق نخواهد شد.

 

 در لایه یازدهم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید توجه ویژه ای به کفش های عجیب کاراکتر « کودک آبی » در انیمیشن I, Pet Goat 2 نمود.

 

همان گونه که ملاحظه می گردد، جنس کفش های « کودک آبی » از پوست راکون می باشد که این نوع کفش ها در بین سرخپوستان و شکارچیان قاره آمریکای شمالی، رواج داشته است.

 

 در این سکانس از انیمیشن، کفش ساخته شده از پوست راکون، نه تنها به صورت غیر مستقیم به افسانه های سرخپوستان آمریکای شمالی در خصوص « ستاره فروافتاده » و « ارواح آبی رنگ » که با ماجرای داستان « L’enfant Bleu » مشابهت دارند، اشاره می کند، بلکه به صورت غیر مستقیم، پیام های رمزی در خصوص نمادشناسی راکون نیز در دل خود، ارایه می نماید.

 

در نمادشناسی راکون ها، ذکر شده است که راکون، نماد تغییر چهره، تغییر شکل، پنهان کاری، نقاب بر چهره داشتن، شجاعت، کنجکاوی و جسارت است.

 

 تمام توصیفات به کار رفته در مورد نمادشناسی راکون ها، بر کاراکتر « کودک آبی » نیز انطباق دارد. چرا که وی، دایماً در حال تغییر موقعیت، تغییر چهره و نقاب گذاری بر چهره است.همچنین به دلیل « کودک » بودن، کنجکاو، شجاع و بی پروا می باشد. بدین ترتیب کفش ساخته شده از پوست « راکون » نیز با سایر المان های این سکانس از انیمیشن همچون استفاده از ماسک های گوناگون و تغییر چهره، مرتبط است.

 

در لایه دوازدهم تحلیل این سکانس از انیمیشن، به ماسک های استفاده شده توسط کودک آبی در این سکانس می پردازیم. در این سکانس ملاحظه می گردد که در تصویر اولیه، ماسک جادوگرهای قبیله ای یا شَمَن ها، بر چهره « کودک آبی » نقش بسته است.

 

 جادوگرهای قبیله ای یا شمن، افرادی بودند که در بسیاری از قبایل در سراسر دنیا، نقش جادوگری و درمان بیماری ها را داشته اند. برای مثال، « شمن ها » در بین اقوام مغول و آسیای میانه، قبایل آفریقایی و سرخپوستان قاره آمریکا، جایگاه بسیار مهمی در قبایل داشتند.با توجه به مطالب مندرج در کتب و مقالات، بسیاری از مراسم مذهبی یا درمانی شمن ها، با استفاده از ارواح یا اجنه صورت می گرفته است.

 

در تصاویر بعدی این سکانس، ملاحظه می گردد که بعد از ماسک شمن ها، ماسک خرس مانند بر چهره « کودک » آبی می نشیند.

 

در خصوص ماسک « خرس مانند » باید گفت که این نوع ماسک در بین « سرخپوستان آمریکای شمالی »، بسیار محبوب بوده و به خصوص « ماسک خرس » و نمادهای مرتبط با « خرس »، در بین قبیله سرخپوست « لاکوتا »، رواج داشته است. همچنین سرخپوستان لاکوتا، با استفاده از « ماسک خرس »، مراسمی را برای درمان بیماری ها اجرا می کرده اند که به این مراسم، اصطلاح « طب خرسی » یا « Bear Medicine » نیز اطلاق می شده است.

 

 آخرین ماسکی که بر صورت « کودک آبی » ملاحظه می گردد، یک ماسک منقار دار بوده که به « کودک آبی » ظاهری شبیه کلاغ داده است.

 

 این ماسک از دو جهت حائز اهمیت است. این « ماسک منقار دار » به اسم « ماسک طاعون » شناخته شده و در قرون وُسطی توسط پزشکان اروپایی مورد استفاده قرار می گرفته است. فلذا در دید مردم آن زمان، ماسک طاعون، اثر مهمی در مقابله با بیماری داشته است.

 

 از سوی دیگر، همان گونه که ذکر شد، کلاغ به معنای افرادی است که در حال « سیر و سلوک ماسونی » هستند و به سمت نور ایلومیناتی حرکت می کنند

 

که این موضوع در سکانس های قبلی این انیمیشن، موزیک – ویدئوی Frozen اثر مدونا، و نیز نقاشی « سه زن و سه جغد » اثر خوانیتا گوچیونه، مورد بحث قرار گرفته بودند.

 

در انتهای این سکانس نیز ماسک طاعون منقار مانند از صورت « کودک آبی » کنار رفته و نور ایلومیناتی بر وی می تابد که این مساله نیز با مساله حرکت کلاغ ها به سمت نور ایلومیناتی، ارتباط برقرار می کند.

 

در لایه سیزدهم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به این نکته اشاره کرد که از بین انواع ماسک های جادوگران قبایل، و فرقه های الحادی و پاگانی، در این سکانس، عمدتاً به ماسک هایی اشاره شده است که در بین اقوام و قبایل ملحد، به عنوان « ماسک درمانگر » و « ضد بیماری » شناخته می شوند. برای مثال، « ماسک خرس » در بین سرخپوستان لاکوتا در امریکای شمالی، به عنوان بخشی از مراسم درمانی « طب خرسی » یا « Bear Medicine »، به کار می رفته است. همچنین « ماسک منقاردار »، به « ماسک طاعون » معروف بوده و در زمان بیماری های واگیردار و طاعون، در بین پزشکان قرون وسطی، برای جلوگیری از ابتلا به طاعون، استفاده می شده است.

 

 نقش بستن این ماسک های درمانی بر صورت « کودک آبی »، به صورت رمزی، به بروز یک بیماری همه گیر و وسیع جهانی در سراسر جهان اشاره می نماید که در طی آن، تمامی مردم جهان به صورت پاندمی، درگیر شده و در این بیماری، صرفاً کودکان در مقابل بیماری، ایمنی نسبی داشته و دچار مرگ و میر بسیار کمتری می گردند! چرا که مطابق این سکانس از انیمیشن، « کودک آبی » که نماد نسل جوان مورد علاقه ایلومیناتی و فراماسونری نیز، می باشد و اصطلاح « Keeper of the Flame » یا « نگهدارنده شعله آتش » مقدس ماسونی نیز در خصوص وی به کار رفته است، باید از گزند این بیماری طاعون همه گیر آخرالزمانی، در امان باشد! به عبارت دیگر، نسل جوان که همچون یک لوح خام و یک کاغذ سفید و نانوشته، تربیت پذیر می باشد، باید حفظ شود تا در عصر جدید ماسونی، تحت تعالیم شیطانی فراماسونری و ایلومیناتی، اوامر شیطان و نماینده وی در زمین یعنی « دجال » را اجرا کند!

 

فلذا ایلومیناتی برای یک بیماری کشنده و همه گیر در دنیا برنامه ریزی کرده که افراد « کودک » را از ناتوانی و مرگ و میر، دور نگه داشته و صرفاً افراد بالغ، میانسال و مسن را که تربیت پذیر نیستند، از پای در می آورد یا ناتوان می کند. فلذا در این سکانس از انیمیشن نیز، قرار گرفتن انواع ماسک های « درمانی » بر صورت « کودک آبی »، به معنای زنده ماندن و حفظ شدن کودکان، از بیماری خطرناک همه گیر و مسری است که فراماسونری قصد دارد تا در آخرین ماه ها قبل از اجرای معامله قرن و آغاز تاجگذاری دجال در اورشلیم، به صورت ترور بیولوژیک، در جوامع مختلف، به راه اندازد! بسیار عجیب است که پس از رونمایی از طرح معامله قرن در خصوص فلسطین و اورشلیم، بیماری همه گیر وسیع کرونا با نام COVID 19، در سراسر کشورهای جهان و بالاخص ایران، شایع گردید

 

و از ویژگی های عجیب این بیماری، این است که مرگ و میر کودکان زیر 9 سال، تا مدت ها نزدیک به صفر بوده است!!! یعنی بیماری COVID 19 اصولاً بیماری است که بزرگسالان را درگیر نموده و کودکان را به صورت محدود درگیر نموده، و از پا نمی اندازد!

 

 از سوی دیگر با دقت در درخت کابالا، متوجه می شویم که بالاترین مرتبه در بین سفیروت ها، مربوط به « سفیروت تاجی » است که به عبری « Kether »، به انگلیسی « The Crown » و به لاتین « Corona » نامیده می شود! همچنین در همین درخت کابالا، ملاحظه می گردد که نزدیک ترین کارت تاروت کبیر یا Tarot Trump Card به سفیروت « Crown »، کارت « The Fool » یا احمق است که نماد « دونالد ترامپ » می باشد. بنابراین نزدیکی و اتصال « سفیروت تاجی » یا « Corona » به کارت تاروت « احمق » یا « The Fool »، با شیوع بیماری ناشی از « Corona » در عصر « دونالد ترامپ » که به ظاهر به عنوان یک سیاستمدار « احمق » شناخته می شود، مرتبط است.

 

 ضمناً همان طور که ملاحظه گردید، دوره دونالد ترامپ با مزمور 23 داوود در عهد عتیق انجیل، که عبارت کلیدی عبور از « دره سایه مرگ » یا « The Valley of the Shadow of Death » در آن موجود است، ارتباط دارد و بیماری COVID 19، نیز بخشی از « دره سایه مرگ » است که فراماسونری جهانی، برای مردم جهان، تدارک دیده است!

 

این نکته نیز حائز اهمیت است که در این سکانس از انیمیشن، ماسک طاعون، آخرین ماسک به کار رفته توسط « کودک آبی » است و پس از آن، نور ایلومیناتی، بر چهره وی می تابد و او با خوشحالی، رقص خود را متوقف می نماید.

 

 این تصاویر، احتمالاً بیانگر این مساله است که مطابق برنامه های فراماسونری و ایلومیناتی، احتمالاً پاندمی و بیماری همه گیر جهانی، در آخرین ماه ها قبل از تاجگذاری دجال، برنامه ریزی شده است و پس از آسیب زدن به سلامت، اقتصاد و سیاست کلیه کشورهای جهان، در زمره آخرین حربه های فراماسونری جهانی برای اجرای شعار « Ordo Ab Chao » یا « نظم از دل بی نظمی » بوده، و با توجه به ناامیدی، اضطراب و اندوه مردم سراسر جهان از وقایع ناگوار پدید آمده، دجال قرار است در نقش ناجی جهان ظاهر گردیده، و به جای « مسیح واقعی »، در قالب منجی دروغین یا « مسیح تقلبی »، به مشکلات مردم جهان پایان دهد تا مردم نیز وی را عمیقاً دوست بدارند و در قالب منجی، اطاعت کنند.

 

در چهاردهمین لایه از تحلیل این سکانس از انیمیشن I, Pet Goat 2، باید به این نکته اشاره نمود که در حین تعویض ماسک های صورت « کودک آبی »، به صورت غیرمنتظره و ظاهراً بی معنی، چندین موج دریا به صورت محو در زیر پای وی، ظاهر می شوند و مجدداً ناپدید می گردند.

 

حضور این امواج ظاهراً بی معنا، رمزها و کدهای مشکوکی در دل خود دارد. این موج ها از آن جا اهمیت پیدا می کنند که در سکانس های قبلی مرتبط با کودک آبی، وجود نداشتند، اما در سکانس فعلی که « کودک آبی » ماسک های پزشکی محافظت کننده همچون « ماسک خرس » و « ماسک منقار مانند طاعون » بر چهره دارد، این امواج نیز در زیر پای وی، ظاهر می گردند!

با بررسی دقیق تر می توان دریافت که شرکت آبجوسازی معروف « Corona »، از سال 1980 میلادی، در کنار مسابقات جهانی موج سواری حاضر بوده و از سال 2015 میلادی نیز شرکت « Corona » به صورت رسمی، اسپانسر مسابقات جهانی موچ سواری گردیده است!

 

همچنین بسیاری از المان های مرتبط با موج و موج سواری، همچون کمپین حفاظت از آب های اقیانوسی که با نماد موج پلاستیکی تبلیغ می شده است نیز، تحت حمایت شرکت « Corona » فعالیت می نموده است.

 

 بدین ترتیب به نظر می رسد که با توجه به ظاهر شدن موج های خروشان محو زیر پای « کودک آبی » در حال رقص، این پیام به صورت رمزی به مخاطبان ماسونی انیمیشن صادر می گردد که بیماری که قرار است پاندمی جهانی ایجاد نماید و کودکان در مقابل آن محافظت شده اند، حاصل فعالیت خانواده « Corona Virus » هستند!!!

 

البته این تصاویر به این معنی نیست که شرکت آبجوسازی « Corona » مسبب این پاندمی و همه گیری جهانی است، بلکه با کدگذاری در قالب تصویر موج، و اسم این شرکتِ حامی موج سواری، پیام های رمزی، به مخاطبان ایلومیناتی، صادر شده است.

 

در پانزدهمین لایه از تحلیل این سکانس انیمیشن، به این نکته باید اشاره کرد که در سکانس های اولیه، کاراکتر کودک آبی، با ماسک تراژدی که غمگینی و ناامیدی را نشان می داد، به تصویر کشیده شده بود.

 

 برای مثال، در سکانس مربوط به فروریختن برج های دوقلوی 11 سپتامبر 2001 میلادی، « کودک آبی » در حالی که می رقصید، ناگهان با ناامیدی متوقف شده، و از لبه پرتگاه، خودش را به داخل آب دریا انداخته بود.

 

همچنین در سکانسی دیگر، مجدداً با همان ماسک تراژدی، ناگهان به صورت ناخودآگاه از لبه پرتگاه، به سمت آتش مشتعل، عقب کشیده شد.

 

در مقابل، در سکانس های بعدی، « کودک آبی » با ماسک های مختلف، همچون ماسک کالی خدای هندو، و سپس ماسک شمن ها، ماسک خرس و نهایتاً ماسک منقار مانند طاعون، با انرژِی زیاد، در اطراف آتش شیطانی ماسونی، به رقص پرداخته و لحظه آخر نیز به محض تابش نور ایلومیناتی، چهره ی وی، خوشحال و خندان، به نظر می رسد.

 

این توالی از وضعیت های مختلف شخصیت « کودک آبی » بیان می کند که گرچه در ابتدای هزاره سوم، وضعیت برای پیروان و سرسپردگان فراماسونری و ایلومیناتی، سخت و ناامید کننده به نظر می رسید، لیکن با تلاش های پیروان فراماسونری در جهت حفاظت از آتش شیطانی، در نهایت، با تاجگذاری دجال و تابش نور ایلومیناتی، نگرانی های پیروان فراماسونری، به امید و شادی مبدل خواهد شد و در عصر جدید ماسونی، دوره ی گشایش سرسپردگان فراماسونری نیز فراخواهد رسید.

 

 البته همان گونه که ذکر شد، این ها ادعاها و خواب هایی است که فراماسونری و ایلومیناتی برای آخرالزمان دیده اند و ان شاء الله محقق نخواهد شد.

در سکانس بعد، و در حالی که یک فضای باز و روشن نشان داده می شود، مجسمه شیطانی را می بینیم که نشسته و چمباتمه زده است،

 

 در همین لحظه در زیر مجسمه شیطان، دهانه ی یک غار ملاحظه می گردد که ناگهان دجال یا Antichrist از آن خارج می شود؛ در همین زمان، و پس از خروج دجال، ریزش سقف غار نیز، در تاریکی پس زمینه، به چشم می خورد.

 

 سپس دجال با سرعت بسیار زیادی، فاصله دهانه غار تا دریای آزاد را پیموده و به سمت محل طلوع خورشید حرکت می کند. در حین حرکت قایق نیز، تعداد زیادی گل « Lotus » یا نیلوفر آبی، در آب شکفته شده و در مسیری که قایق به حرکت در می آید، بر روی آب شناور می گردند.

 

این سکانس نیز، سکانس پیچیده ای بوده و نیاز به توضیح در لایه های مختلف دارد. در لایه اول تحلیل این سکانس، ابتدا باید به مجسمه شیطان مانندی که در لحظات اول ملاحظه می گردد، اشاره کرد.

 

 این مجسمه، به یک اثر معماری به نام « شیاطین کورن هیل » یا « Cornhill Devils » در مجاورت کلیسای سنت پیتر لندن اشاره دارد. کلیسای « Saint Peter Upon Cornhills » کلیسایی است که در محله « Cornhill » لندن و در نزدیکی رود Thames واقع شده است.

 

در ساختمان مجاور این کلیسا، از نمادهای عجیب و غریب شیطانی استفاده شده است که مهم ترین آن ها، 3 مجسمه شیطان هستند که به عنوان شیاطین Cornhill شناخته می شوند. شیاطین Cornhill و بالاخص بزرگترین شیطان از بین 3 شیطان ذکر شده، به شکل چمباتمه زده و نشسته، به تصویر کشیده شده اند و بسیار شبیه مجسمه شیطان چمباتمه زده در انیمیشن I, Pet Goat 2 می باشند.

 

در بین مردم عامه و نیز در وبسایت ها و کتب، ذکر شده است که علت ساخت این مجسمه های شیطانی در مجاورت کلیسا، دعوا و درگیری بین معاون کلیسا و معمار بنای مجاور بوده است؛ لیکن این ادعا بسیار ساده انگارانه و عوامفریبانه می باشد.

 

برای درک بهتر موضوع، ابتدا باید به ذکر تاریخچه ای مختصر از بنای کلیسای « Saint Peter Upon Cornhills » بپردازیم. کلیسای « Saint Peter Upon Cornhills »، کلیسای بسیار قدیمی است که بنای آن را به قرن پنجم یا ششم میلادی نسبت می دهند، لیکن این کلیسا در آتش سوزی سال 1666 میلادی لندن، به کلی در آتش سوخت و پس از تخریب کامل، در سال 1667 میلادی، توسط معمار و فراماسون مشهور انگلیسی Sir Christopher Wren تجدید بنا شد.

 

بنای مجاور ساختمان کلیسای « سنت پیتر » در کورن هیل، در سال 1893 میلادی توسط معمار مشهور دیگری به نام Ernest Agustus Runtz که وی نیز فراماسون بوده است، ساخته شده است.  بنابراین علت ساخت مجسمه های شیاطین Cornhill، نه دعوای احمقانه دو نفر، بلکه برنامه ای کاملاً ماسونی و شیطانی بوده است.

 

در لایه دوم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به این نکته اشاره کنیم که آتش سوزی لندن در سال 1666 میلادی، یک آتش سوزی ساده نبوده است،

 

 بلکه بسیاری از پژوهشگران، این آتش سوزی را یک آتش سوزی عمدی می دانند که در سال جادویی فراماسون ها و شیطان پرستان، یعنی سالی که سه عدد 6 یا همان عدد 666 مورد علاقه شیطان پرستان را به همراه داشته، رقم خورده است.

 

نکته بسیار مهم این که به دنبال این اتش سوزی بزرگ در لندن، تعداد بسیار زیادی از کلیساها و مراکز فرهنگی مسیحی، آتش گرفتند و پس اطفاء حریق، فراماسون ها که بسیاری از آن ها، معمار نیز بوده اند، درخواست کردند تا در ساخت مجدد کلیساها، نقش کلیدی داشته باشند. با توجه به مطالب ذکر شده، بسیاری از پژوهشگران، سال 1666 میلادی را سال کلیدی و طلایی فراماسونری و آغاز فعالیت علنی و رسمی فراماسون ها در سطح اجتماع دانسته اند و از آن به عنوان یک نقطه عطف تاریخی در تاریخ فراماسونری یاد نموده اند.

 

یکی از کلیدی ترین چهره های فراماسونری آن عصر، Sir Christopher Wren فراماسون بوده است که مسئولیت ساخت 52 کلیسا را برعهده گرفته و کلیسای « Saint Peters Upon Cornhill » نیز، یکی از این موارد بوده است.

 

البته سایر فراماسون ها در همان زمان و زمان های بعد، کار Sir Christopher Wren را تکمیل نموده، و انواع نمادهای ماسونی را در ساختمان های تجدید بنا شده لندن، به کار برده اند.

 

Runtz Ernest Agustus نیز یکی از این معماران بود که مجسمه های شیطانی شیاطین Cornhill را در مجاورت کلیسای Saint Peter، به یادگار گذاشته است.

 

بنابراین اشاره به این شیاطین در این سکانس از انیمیشن، اشاره ای رمزی به وقایع مهم تاریخ فراماسونری و بالاخص آتش سوزی بزرگ لندن است که این آتش، از دید فراماسونری، مقدس بوده و حافظان آن با عنوان Keepers of the Flame، مورد حمایت قرار گرفته اند.

 

به عبارت دیگر، این سکانس از انیمیشن، به نقش آتش مقدس ماسونی، در ایجاد تحولات بزرگ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در سراسر جهان اشاره می نماید که البته در سکانس های آتی، موارد دیگری از اهمیت این آتش ماسونی را درک خواهیم کرد.

 

در لایه سوم تحلیل این سکانس از انیمیشن، با اشاره رمزی به شیاطین Cornhill، مساله بازسازی کلیسای Saint Peter Upon Cornhill، و آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666 میلادی، به صورت پنهانی به این نکته اشاره شده است که نابودی 52 مرکز مذهبی و عقیدتی توسط آتش مقدس فراماسونری، یک کد رمز مهم، برای اعلام آغاز عصر جدید ماسونی می باشد.

 

شگفت آن که ملاحظه می گردد با استفاده از همین کد رمز، در سال 2020 میلادی نیز دونالد ترامپ در حین مخاصمه نظامی ایران و آمریکا، توییتی را منتشر نمود که در آن، به هدف قراردادن 52 مرکز حساس ایران بالاخص مراکز مذهبی و فرهنگی، اشاره گردید و بیش از همه در این توییت، به نابودی مراکز فرهنگی اشاره شده بود که حساسیت ها و واکنش هایی نیز به دنبال خود داشت.

 

لیکن بجز معنای ظاهری توییت مذکور که یک نوع تهدید بوده است، پیام رمزی به کلیه اعضاء ایلومیناتی و فراماسونری در سراسر جهان صادر گردید که دونالد ترامپ نیز آماده است تا همچون زمان آتش سوزی بزرگ سال 1666 میلادی شهر لندن، با نابودی 52 هدف فرهنگی و مذهبی در ایران، آغاز عصر جدید ماسونی را اعلام کند که البته این اتفاق محقق نشد و در آینده نیز، برای همیشه، طومار فراماسونری جهانی، در هم پیچیده خواهد شد.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه گردید، در لایه های مختلف این سکانس از انیمیشن، پیام های رمزی مهمی برای اعضای فراماسونری جهانی، در قالب نمادشناسی شیاطین Cornhill، ارایه گردید.

در لایه چهارم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به این نکته اشاره نمود که علاوه بر شیاطین Cornhill، مجسمه های متعدی از شیاطین گوژپشت، هیولاها، دیوها و حیوانات دورگه موسوم به کایمرا، در معماری ساختمان « کلیسای جامع نوتردام » پاریس نیز به کار رفته است که در کتاب « گوژپشت نوتردام »، اثر « ویکتور هوگو »، و نیز فیلم ها و انیمیشن های منبعث از آن، به این موضوع اشاره شده است.

 

همچنین مشابه بحث های قبلی در خصوص شیاطین Cornhill، باید به این مسأله اشاره نمود که در آوریل سال 2019 میلادی نیز، ساختمان کلیسای جامع نوتردام پاریس نیز، دستخوش آتش سوزی بسیار مشکوکی گردید که با توجه به نزدیکی زمان این حریق به جشن های « عید پاک » مسیحی، به مهم ترین خبر رسانه ها، در آن مقطع زمانی تبدیل گردید. با توجه به این که بخش اعظم سکانس بعد، به ماجرای آتش سوزی کلیساها در آوریل سال 2019 میلادی و بالاخص آتش سوزی کلیسای جامع نوتردام و نیز رمز گشایی از المان های مخفی و ماسونی کتاب « گوژپشت نتردام » می پردازد، در این بخش از توضیحات بیشتر صرفه نظر نموده و در تحلیل سکانس بعد، مفصلاً به آن اشاره خواهیم کرد.

 

در لایه پنجم تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به این نکته اشاره نمود که شکفتن گل های متعدد « نیلوفر آبی » یا « Lotus » در حین حرکت به سمت خورشید در حال طلوع، به طلوع مجدد رع، خدای خورشید مصر باستان اشاره دارد که در اساطیر مصری، از دل گل « نیلوفر آبی » یا « Lotus » زاده شده است. فلذا هم طلوع آفتاب و هم شکفتن گل های « نیلوفر آبی »، به معنای تولد رع، خدای خورشید مصر باستان می باشند.

 

در سکانس بعدی ملاحظه می گردد که ناگهان دجال از خوب بیدار شده و با چشمانی که آتش از آن زبانه می کشد، به خورشید در حال طلوع نگاه می کند.

 

در همین حین، لبخندی ظریف و موذیانه بر لب وی نشسته، و ناگهان، سیم خاردار دور سر وی، غیب می شود. بلافاصله پس از حذف سیم خاردار از سر دجال، تصویر یک کلیسای یخی ملاحظه می گردد که در جلوی دهانه غار، فرو می پاشد.

 

سپس دجال به حرکت خودش بر روی آب ادامه داده و دوربین در مکثی عجیب، به صورت آهسته، تصویر را به سمت چپ محل تخریب کلیسا، هدایت می کند که تعدادی صخره یخی با اشکال عجیب و غریب و سپس تکه ابری خرگوش مانند با تم ارغوانی، به چشم می خورد.

 

 این سکانس، یکی از سنگین ترین و پیچیده ترین سکانس های انیمیشن می باشد که نیاز به توجه و تمرکز بسیار زیاد دارد. بنابراین، با دقت، به بیان رمزهای پنهان شده در این سکانس، در قالب لایه های مختلف، می پردازیم.  در اولین لایه از تحلیل این سکانس، ابتدا به این نکته اشاره می گردد که بیدار شدن دجال، به معنای آمادگی کامل برای تاجگذاری در پایتخت جهانی مد نظر خود، یعنی اورشلیم می باشد. همچنین وجود زبانه های آتش در چشم دجال و نیز ملاحظه شعله آتش در ریش و سایر اجزای بدنش، نشان دهنده این موضوع است که از دیدگاه فراماسونری، ایلومیناتی و شیطان پرستان، دجال یا Antichrist وارث آتش شیطانی مقدسی است که سالیان سال، فراماسونری و ایلومیناتی، از آن حفاظت می کرده اند.

 

 در لایه دوم تحلیل این سکانس، باید به این موضوع اشاره کرد که از بین رفتن سیم خاردار روی سر دجال در لحظه بیدار شدن، مفهوم بسیار مهمی در خود دارد. چرا که در بسیاری از آثار مذهبی مسیحی همچون نقاشی ها و مجسمه های مربوط به حضرت عیسی (ع) وی با سیم خارداری بر سر، به نمایش در آمده است، و این سیم خاردار، نماد مصائب مسیح (ع) طبق باور مسیحیان می باشد.

 

با توجه به این مساله، از بین رفتن سیم خاردار بالای سر دجال اندکی پس از بیدار شدن وی، نشان دهنده این است که دجال یا Antichrist تا لحظات آخر تحرکات و اقدامات نظامی، سیاسی و فرهنگی اش، و قبل از تاجگذاری در اورشلیم، خود را به عنوان « مسیح (ع) » معرفی نموده و با فریب مسیحیان غربی، و بالاخص اوانجلیکال ها، با ادعای بازگشت مسیح (ع)، از توان آن ها برای اجرای مقاصد شوم خود، بهره می برد و پس از رسیدن به اهداف پلید خود، چهره شیطانی و ضد دینی خودش را به مردم جهان، نشان خواهد داد.

 

در لایه سوم تحلیل این سکانس، باید به فروریختن یک کلیسای یخ زده در پشت سر دجال، بلافاصله پس از حذف سیم خاردار از روی سر وی، اشاره نمود.

 

این بخش از انیمیشن I, Pet Goat 2، در سطح رسانه های بین المللی بسیار مشهور شده است. بالاخص که در سطح رسانه های جمعی، فروپاشی کلیسای مذکور در این سکانس، به آتش سوزی کلیسای نوتردام پاریس در سال 2019 میلادی نسبت داده شده است و عنوان شده است که کارگردان این انیمیشن، از سال 2012 میلادی، در خصوص آتش سوزی کلیسای نوتردام پاریس، پیشگویی انجام داده است.

 

این ادعا گرچه در اواسط سال 2019 میلادی سر و صدای بسیار زیادی به پا کرده بود، لیکن بیشتر یک سینگال رسانه ای به فراماسون ها و اعضای ایلومیناتی در سراسر جهان بود تا این که بخواهد یک پیشگویی آخرالزمانی باشد. در واقع آتش سوزی کلیسای نوتردام در سال 2019 میلادی، موجب شد تا انیمیشن I, Pet Goat 2 که در سال 2012 میلادی منتشر شده بود، مجدداً از آرشیوها خارج شده و به لحاظ رسانه ای بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

 

به عبارت دیگر این انیمیشن 7 دقیقه ای، دقیقاً 7 سال بعد از زمان انتشار، مجدداً در کانون توجه قرار گرفت تا ضمن فریب دادن افکار عمومی به عنوان انیمیشن پیشگویانه، به فراماسون های آماده به اقدام نیز، یادآوری نماید که اکنون، وقت اجرای بسیاری از کدها و رمزهای مرحله آخر بازگشت دجال، فرا رسیده است.

 

به همین دلیل بین آنچه که در رسانه های عمومی و در افواه عموم در خصوص این انیمیشن گفته شد، با آن چه گروه های ماسونی و ایلومیناتی از آن دریافت کردند، باید یک دیوار بلند کشید. با توجه به این مساله، جدای از آنچه که به صورت عمومی در رسانه های جمعی، شبکه های خبری، کانال های یوتیوب، صفحات اینستاگرام و سایر رسانه ها در خصوص این سکانس صحبت شده است، به صورت دقیق، به اهمیت عملیاتی این سکانس برای فراماسونری جهانی، می پردازیم.

کلیسایی که در این سکانس به تخریب آن اشاره شده است، بیش از آن که به کلیسای جامع « نوتردام » پاریس یا « Notre-Dame Cathedral » اشاره داشته باشد، به برنامه فراماسونری و ایلومیناتی، برای آتش زدن و تخریب کلیساهای جهان، به عنوان اقدامی نمادین، برای آغاز عصر جدید ماسونی اشاره نموده است. در واقع، کلیسایی که در این انیمیشن به آن اشاره شده است، به لحاظ ظاهری، بیش از آن که به کلیسای جامع نوتردام پاریس شبیه باشد، به کلیسای جامع « دام » در کلن آلمان یا « Dom Cathedral » شباهت دارد. گرچه در مجموع، به دلیل وجود سایر شواهد، همچون مجسمه های شیطانی و اهریمنی در سکانس قبلی انیمیشن و نیز در کلیسای جامع نوتردام پاریس، مجدداً این کلیسا، به صورت قوی، با کلیسای جامع نوتردام، پیوند دقیق و موشکافانه ای برقرار می نماید.

 

این شباهت ها و تفاوت های توام، به صورت کلی، به ماجرای نابودی کلیساها توسط آتش اشاره می نماید. بالاخص که چند ثانیه قبل تر نیز به شیاطین Cornhill و واقعه آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666 میلادی نیز اشاره نمود که تعداد بسیار زیادی کلیسا آتش گرفتند و 52 عدد از این کلیساها، توسط Sir Christopher Wren، فراماسون معروف، بازسازی گردید. با توجه به توالی این دو سکانس در انیمیشن، به نظر می رسد که این سکانس نیز به آتش سوزی تعدادی از کلیساهای جهان، همزمان با بیدار شدن دجال و آمادگی وی برای تاجگذاری قریب الوقوع در اورشلیم، اشاره دارد.

 

این برنامه ریزی ماسونی، با اتفاقات رخ داده در آوریل 2019 میلادی، کاملاً مرتبط است. به نحوی که در 15 آوریل 2019، کلیسای جامع نوتردام پاریس دچار آتش سوزی مشکوکی گردید

 

 و در 21 آوریل نیز انفجاراتی در 3 کلیسای کشور سریلانکا مشاهده گردید که البته به گروه های تندروی اسلامی نسبت داده شد.

 

بدین ترتیب، این سکانس از انیمیشن، به آتش سوزی کلیساها در عصر آخرالزمان، در حوالی سال 2019 میلادی اشاره می نماید که سیگنالی برای به پایان رساندن مذاکرات و اقدامات مربوط به، به رسمیت شناختن طرح معامله قرن بوده است.

 

البته در ادامه، اشاره خواهیم کرد که چرا اسم رمز عملیات آخرالزمانی ایلومیناتی در سال 2019 میلادی، « کلیسای نوتردام » بوده است و چرا انیمیشن I, Pet Goat 2، بعد از 7 سال از انتشار اولیه، مجدداً در سال 2019 میلادی، با کلید واژه « نوتردام » منتشر گردیده است؟!

 

همچنین نکته بسیار مهم دیگری نیز در خصوص علت انتخاب کلیسای جامع نوتردام یا Notre Dame Cathedral، به جهت آتش زدن و تخریب، و آغاز رستاخیز نهایی دجال، وجود دارد. نکته مذکور، با نگاهی دقیق تر، به تاریخ اضمحلال فرقه شیطانی « شوالیه های معبد » یا « Knights Templar » به عنوان اجداد فراماسونری نوین، و وقایع رخ داده پیرامون انحلال این فرقه، به دست می آید.

 

به صورت خلاصه، چنین گفته شده است که در زمان فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه، شوالیه های معبد به دلایل گوناگونی همچون کفر، ارتداد، و پرستش خدای کله بزی بافومت، از سوی پاپ کلمنت پنجم و کلیسای آن زمان، مرتد شناخته شدند

 

و استاد اعظم و رهبر این فرقه، به نام « ژاک دو مولِی : Jacques de Molay »، که به عنوان آخرین رهبر بزرگ « شوالیه های معبد » نیز شناخته می شود، به همراه تعداد زیادی از شوالیه های معبد، به مرگ محکوم گردیدند. در خصوص « ژاک دو مولِی » در کتب و مقالات مختلف، چنین آمده است که برای اجرای حکم وی، او را به منطقه ای در مقابل کلیسای جامع نوتردام پاریس منتقل کرده و در مقابل این کلیسا، وی را به درون آتش انداخته اند!

 

 از « ژاک دو مولِی » استاد اعظم  و رهبر محکوم به مرگ « شوالیه های معبد » نقل شده است که هنگامی که وی را درون آتش می انداخته اند، او رو به کلیسای جامع نوتردام نموده و گفته است: « خدا می‌داند چه کسی اشتباه کرده و گناهکار است. به زودی یک فاجعه برای کسانی که ما را به مرگ محکوم کرده‌اند، رخ خواهد داد. ».

 

گرچه مردم عادی و تعدادی از مورخین، مرگ پاپ کلمنت پنجم و پادشاه فیلیپ چهارم به عنوان مسببین مرگ « ژاک دو مولِی » را در اندکی پس از سوزاندن وی، ناشی از نفرین « دومولِی » می دانند؛ لیکن به نظر می رسد که مرگ مشکوک این دو نفر، احتمالاً با دسایسی از سوی بازماندگان شوالیه های معبد همراه بوده و پشت وقایع طبیعی ذکر شده در کتب تاریخی، حقایقی دیگر نهفته است.

ضمن این که منظور « ژاک دو مولِی » آخرین رهبر و آخرین استاد اعظم شوالیه های معبد، از عبارت « خدا »، کسی بجز « خدای کله بزی » یا « بافومت » که همان تمثال شیطان است، نبوده است. بالاخص که یکی از اتهامات وارد شده به شوالیه های معبد، پرستش بافومت بوده و در متون نگاشته شده پس از عصر جولان شوالیه های معبد نیز، به پرستش « بافومت »، توسط آن ها اشاره شده است.

 

 اما نکته مهمی که با بحث فعلی و سکانس حاضر، مرتبط است، این است که آخرین رهبر و استاد اعظم « شوالیه های معبد » یعنی « ژاک دو مولِی » در مقابل « کلیسای جامع نوتردام » به آتش افکنده، و سوزانده شد و با سوختن وی، عصر طلایی « شوالیه های معبد »، به پایان رسید، و آن ها و وارثینشان یعنی فراماسونری و ایلومیناتی، سال های سال، به صورت مخفی و پنهانی، به حیات خود ادامه دادند،

 

لیکن انتقام مد نظر « ژاک دو مولِی » زمانی محقق شد که در 15 آوریل سال 2019 میلادی، دقیقاً همان « کلیسای جامع نوتردام » که شاهد سوختن « دومولِی » در مقابل خود بود، به آتش کشیده شد تا رستاخیز نهایی فراماسونری و ایلومیناتی، و خروج آن ها از وضعیت مخفی و زیرزمینی، با انتقام وعده داده شده « ژاک دو مولی »، آخرین رهبر و استاد اعظم « شوالیه های معبد »، همراستا شده، و این انتقام از کلیسای جامع نوتردام و به آتش کشیدن آن، به مثابه جشنی برای آغاز رستاخیز فراماسونری، جهت بازگشت به اورشلیم و تاجگذاری دجال در ابتدای هزاره سوم، در نظر گرفته شود که متاسفانه به نظر می رسد این اقدام هوشمندانه و انتقام خبیثانه، با دقت و تمرکز زیادی، از سوی فراماسونری و ایلومیناتی، در حال پیگیری می باشد.

 

خادم الامام (عج) _ alwadossadegh.com

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!