ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع) با وقوع قیامت

0

 

با توجه به شواهد قرآنی و روایی حاکی از این که رجعت عیسی(ع) در آستانه قیامت خواهد بود، چه بسا بتوان از دو گزاره یاد شده چنین دریافت که مراد از بقای یهود تا قیامت، در حقیقت همان بقای یهود تا آستانه و نزدیکی قیامت است.

 

 

اجل یهود؛ پایان دنیا یا رجعت عیسی(ع) – بخش دوم و پایانی

ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع) با وقوع قیامت

 

ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع)  با وقوع قیامت
1. ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع)  با وقوع قیامت در روایات

در برخی از روایات مطرح شده است که رجعت عیسی(ع)  در آستانه وقوع قیامت رخ خواهد داد؛ در این جا به سه مورد اشاره می شود:

روایت منقول از حذیفه

… عن حذیفة بن أسید الغفاری، قال: اطلع النبی- علینا و نحن نتذاکر، فقال: ما تذاکرون؟ قالوا: نذکر الساعة، قال: إنها لن تقوم حتى ترون قبلها عشر آیات _ فذکر _ الدخان، و الدجال، و الدابة، و طلوع الشمس من مغربها، و نزول عیسى ابن مریم(ع) ، و یأجوج و مأجوج، و ثلاثة خسوف: خسف بالمشرق، و خسف بالمغرب، و خسف بجزیرة العرب، و آخر ذلک نار تخرج من الیمن، تطرد الناس إلى محشرهم؛ (نیشابوری، بی تا: ج4، 2225، ح2901؛ ابن حبان، 1414: ج15، 201، ح6791 و 257، ح6843؛ سجستانی، بی تا: ج4، 114، ح4311)

حذیفه می گوید: … نبی اکرم(ص)  [درباره قیامت] فرمود: [قیامت] برپا نمی شود مگر آن که پیش از آن ده نشانه را ببینید: دود، دجّال، دابة [الارض]، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم(ع) ، یأجوج و مأجوج و سه بار فرو رفتن زمین در مشرق و مغرب و جزیرة العرب و نشانه دیگر، آتشی است که از یمن بیرون می آید [و] مردم را به جانب محشرشان می راند.

روایت عبد الله بن مسعود

… عن عبد الله بن مسعود، قال: لما کان لیلة أسری برسول الله-، لقی إبراهیم، و موسى، و عیسى فتذاکروا الساعة، فبدءوا بإبراهیم فسألوه عنها، فلم یکن عنده منها علم، ثم سألوا موسى، فلم یکن عنده منها علم، فرد الحدیث إلى عیسى ابن مریم، فقال: قد عهد إلی فیما دون وجبتها، فأما وجبتها فلا یعلمها إلا الله، فذکر خروج الدجال، قال: فأنزل فأقتله فیرجع الناس إلى بلادهم فیستقبلهم یأجوج، ومأجوج وهم من کل حدب ینسلون، فلا یمرون بماء إلا شربوه، ولا بشیء إلا أفسدوه، فیجأرون إلى الله، فأدعو الله أن یمیتهم، فتنتن الأرض من ریحهم، فیجأرون إلى الله، فأدعو الله، فیرسل السماء بالماء، فیحملهم فیلقیهم فی البحر، ثم تنسف الجبال، وتمد الأرض مد الأدیم، فعهد إلی متى کان ذلک، کانت الساعة من الناس، کالحامل التی لا یدری أهلها متى تفجؤهم بولادتها؛ (ابن ماجه، بی تا: ج2، 1365، ح4081؛ حاکم نیشابوری، 1411: ج2، 416،3448 و ج4، 534 و 588، ح 8502 و 8638)

عبدالله بن مسعود می گوید: پیامبر(ص)  در شب معراج با ابراهیم، موسی و عیسی: دیدار کرد و درباره ساعت (زمان برپایی قیامت) با هم مذاکره نمودند؛ ابتدا درباره آن از ابراهیم(ع)  پرسید که اطلاعی نداشت. سپس از موسی(ع)  پرسید که او هم از آن ناآگاه بود. مطلب را به عیسی(ع)  ارجاع داد؛ گفت: برای پیش از وقوع ناگهانی قیامت به من قول داده شده است؛ البته زمان وقوع ناگهانی قیامت را کسی جز خدا نمی داند. آن گاه خروج دجال را یاد آوری کرد و گفت: آن گاه من فرود می آیم و او را می کشم و مردم به دیارشان برمی گردند که با یأجوج و مأجوج روبه رو می شوند که از هر بلندی به سرعت سرازیر می گردند و به هر آبی می رسند آن را می نوشند و به هرچه می رسند تباهش می کنند.

آن گاه مردم به پیشگاه خداوند استغاثه می کنند و از او می خواهند که آنها را بکشد. آن گاه [ که مردند] زمین از بوی بدشان پر می شود. باز مردم به درگاه خدا استغاثه و دعا می کنند و آن گاه آسمان آب فرو می ریزد و جنازه ها را به دریا می برد. سپس کوه ها ریز و پراکنده می شوند و زمین مانند پوست دباغی شده کشیده می شود. به من قول داده شده است که وقتی چنین شد، وقوع قیامت نسبت به مردم مانند زن باردار در شرف وضع حملی خواهد بود که خانواده اش نمی دانند کی وضع حمل خواهد کرد.

روایت سمرة بن جندب

… عن سمرة بن جندب، أن رسول الله(ص)  قال: الدجال خارج … ثم یجیء عیسى ابن مریم من قبل المغرب مصدقا بمحمد(ص) ، فیقتل الدجال، وإنما هو قیام الساعة؛ (شیبانی، بی تا: ج5، 13)

از سمرة بن جندب نقل شده که پیامبر اکرم(ص)  فرمود: دجال خروج خواهد کرد … سپس عیسی بن مریم(ع)  در حالی که تصدیق کننده محمد(ص)  است از مغرب می آید و دجال را می کشد و آن زمان، هنگام برپایی قیامت است.

2. ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع)  با وقوع قیامت در قرآن کریم

برخی مفسران، آیه 61 سوره زخرف را ناظر به نشانه قیامت بودن رجعت عیسی(ع)  دانسته اند:

(وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ)؛

و همانا آن، نشانه‏اى براى [فهم] رستاخیز است، پس زنهار در آن تردید مکن، و از من پیروى کنید؛ این است راه راست!

اکنون به تفصیل، به اعتبار این استشهاد می پردازیم.

مفهوم «إنّه لعلم للساعة»

درباره مرجع ضمیر در «إنّه» دو نظر ارائه شده است؛ برخی مرجع ضمیر را قرآن و برخی عیسی(ع)  دانسته اند.

معنی «علم للساعة» نیز به دو گونه مطرح شده است؛ یکی دارای علم درباره قیامت، و دیگری نشانه قیامت.

بنابراین برای عبارت «إنّه لعلم  للساعة» چهار معنا قابل طرح است:

1. قرآن دارای معارف مربوط به قیامت است (مراغی، بی تا: ج25،104).

2. نزول قرآن کریم از نشانه های نزدیکی قیامت است؛ زیرا پس از آن، کتابی نازل نخواهد شد (ابن عاشور،1997: ج25، 279)، چنان که پیامبر(ص)  فرمود:

بعثت أنا و الساعة کهذه من هذه، أو کهاتین و قرن بین السبابة و الوسطى؛ (بخاری،1407: ج5، 2385، ح6138 و 6139 و…)

من مبعوث شدم، در حالی که میان این بعثت و وقوع قیامت فاصله این گونه است؛ آن گاه حضرت دو انگشت سبابه و وسط خود را یک جا جمع نمود.

3. حضرت عیسی(ع)  با ولادت خارق العاده اش نشانه ای از امکان وقوع قیامت است (نک: طباطبایی، 1374‏: ج18، 177؛ مکارم شیرازی ، 1423: ج21، 100).

4. رجعت حضرت عیسی(ع)  نشانه نزدیکی وقوع قیامت است (نک: ابن کثیر، 1419: ج7، 217).

به موارد یاد شده، می توان دو احتمال دیگر نیز افزود:

5. قرآن کریم دارای اطلاعاتی است که زمان وقوع قیامت را در بردارند.

6. رجعت عیسی(ع)  نشانه امکان وقوع قیامت است.

نقد و بررسی نظرات

اولاً، با توجه به سیاق آیات شریفه، به نظر می رسد ضمیر در «إنّه» به حضرت عیسی(ع)  برمی گردد؛ چرا که آیات پیشین و پسین، از آن حضرت سخن می گویند:

(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَقَالُوا ءَآلِهَتِنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِبَنِی إِسْرَائِیلَ * وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنکُم مِلَائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ * وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنکُم مِلَائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ * وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَلَمَّا جَاءَ عِیسَى‏ بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ * فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ)؛ (زخرف: 57_ 65)

و هنگامى که [در مورد] پسر مریم مثالى آورده شد، بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض کردند] و گفتند: «آیا معبودان ما بهترند یا او؟» آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند، بلکه آنان مردمى جدل‏پیشه‏اند. [عیسى] جز بنده‏اى که بر وى منّت نهاده و او را براى فرزندان اسرائیل سرمشق [و آیتى] گردانیده‏ایم نیست. و اگر بخواهیم قطعاً به جاى شما فرشتگانى که در [روى] زمین جانشین [شما] گردند قرار دهیم. و همانا آن، نشانه‏اى براى [فهم] رستاخیز است، پس زنهار در آن تردید مکن، و از من پیروى کنید؛

این است راه راست! و مبادا شیطان شما را از راه به در بَرد، زیرا او براى شما دشمنى آشکار است. و چون عیسى دلایل آشکار آورد، گفت: «به راستى براى شما حکمت آوردم، و تا در بارة بعضى از آن چه در آن اختلاف مى‏کردید برایتان توضیح دهم. پس، از خدا بترسید و فرمانم ببرید.» در حقیقت، خداست که خود پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید؛ این است راه راست. تا [آن که] از میانشان، احزاب دست به اختلاف زدند، پس واى بر کسانى که ستم کردند از عذاب روزى دردناک!

ثانیاً، درباره سه معنای مطرح شده برای عبارت شریفه که به حضرت عیسی(ع)  مربوطند، به نظر می رسد معنای سوم دقیق نباشد؛ زیرا خلقت ویژه حضرت عیسی(ع)  دلیل ویژه ای برای امکان وقوع معاد و قدرت الهی بر اعاده انسان ها تلقی نمی شود و از این حیث، خلقت ویژه آن حضرت در ردیف خلقت سایر انسان ها مطرح می گردد؛ چون قدرت نمایی خداوند در خلقت همه انسان ها متبلور است و توجه به همین حقیقت، استبعاد وقوع معاد را از ذهن منکران می زداید؛ چنان که در این آیات شریفه، به این حقیقت اشاره شده است:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمّىً ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى‏ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ * ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى‏ وَأَنَّهُ عَلَى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ * وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فُیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ )؛ (حج: 5 – 7)

اى مردم، اگر در باره برانگیخته شدن در شکّید، پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده‏ایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آن گاه از مضغه، داراى خلقت کامل و [احیاناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم. و آن چه را اراده مى‏کنیم تا مدتى معین در رحم ها قرار مى‏دهیم، آن گاه شما را [به صورت] کودک برون مى‏آوریم، سپس [حیات شما را ادامه مى‏دهیم] تا به حد رشدتان برسید، و برخى از شما [زودرس] مى‏میرد، و برخى از شما به غایت پیرى مى‏رسد به گونه‏اى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمى‏داند.

و زمین را خشکیده مى‏بینى و[لى] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمى‏آید و نمو مى‏کند و از هر نوع [رستنی هاى] نیکو مى‏رویاند. این [قدرت نمایی ها] بدان سبب است که خدا خود حق است، و اوست که مردگان را زنده مى‏کند و [هم] اوست که بر هر چیزى تواناست. و [هم] آن که رستاخیز آمدنى است [و] شکى در آن نیست، و در حقیقت، خداست که کسانى را که در گورهایند برمى‏انگیزد.

با وجود خارق العاده بودن خلقت حضرت عیسی(ع)  و تفاوت هایی که با آفرینش سایر مردم دارد، ولی گویا این تفاوت از حیث نمایش قدرت، آن قدر ویژه نیست که در راستای اثبات امکان معاد به طور ویژه بر خلقت آن حضرت تمرکز داده شود.

نکته دیگری که این گزینه را مخدوش می سازد، این است  که استدلال به خلقت ویژه حضرت عیسی(ع)  برای اثبات امکان معاد، برای کسانی معنا دارد که این خلقت ویژه را پذیرفته باشند و روشن است که چنین اعتقادی جز با ایمان به حقانیت قرآن و انجیل که به چنین خلقتی گواهی می دهند پدید نمی آید؛ حال آن که اولاً طبق سیاق، آیه شریفه مزبور خطاب به مشرکان است و ثانیاً اگر هم مخاطب آن، مؤمنان به خلقت ویژه عیسی(ع)  فرض شود، چنین افرادی به طریق اولی به دلیل تأکیدات همان کتب آسمانی به معاد ایمان داشته و هرگز تردید جدّی در امکان آن نخواهند داشت[1] چنان که در آیات شریفه متعدد، تردید جدی در امکان معاد مربوط به غیر مؤمنان مطرح شده است.

بنابر آن چه گذشت، شاید بتوان گزینه های 4 و 6 را پذیرفتنی تر دانست که هر دو مبتنی بر مسئله رجعت مجدد حضرت مسیح(ع)  و در نتیجه، دلیل بر آنند.

این که رجعت عیسی(ع)  پس از چندین قرن، نشانه ای بر امکان وقوع معاد به شمار می رود، مطلب محکمی است که شاهد آن استشهاد قرآن کریم به بیدار شدن اصحاب کهف پس از چند قرن برای اثبات امکان معاد است:

(وَکَذلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا اَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَ عَلَیْهِم مَّسْجِداً)؛ (کهف: 21)

و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و [در فرا رسیدن] قیامت هیچ شکى نیست، هنگامى که میان خود در کارشان با یکدیگر نزاع مى‏کردند، پس [عده‏اى] گفتند: «بر روى آنها ساختمانى بنا کنید، پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است.» [سرانجام] کسانى که بر کارشان غلبه یافتند گفتند: «حتماً بر ایشان معبدى بنا خواهیم کرد.»

اما به نظر می رسد عبارت شریفه (و إنّه لعلم للساعة) بیشتر ناظر به معنای چهارم باشد؛ زیرا:

اولاً، واژه ساعة[2] از حیث لغوی به معنای جزئی از زمان یا جزئی از شب یا روز است، آن هم جزئی کوتاه[3] و به کار بردنش درباره قیامت ناظر به زمان شروع قیامت است.[4] البته با دقت در استعمالات قرآنی، درمی یابیم که «الساعة» گاهی به نفخه نخست اشاره دارد (حج: 1) و گاه به نفخه دوم (روم: 55).[5]

«الساعة» معادل مفهوم قیامت یا بیان گر طول روز قیامت نیست؛ چرا که طول روز قیامت به یوم تعبیر شده  است (حمد:4) و چنان که گذشت، ساعة ناظر به زمانی اندک و جزئی از روز است. البته برخی موارد را می توان یافت که گویا در آنها الساعة به گونه ای مجازی در جایگاه مفهوم قیامت به کار رفته، از باب این که جزء جدایی ناپذیر و آغازین آن  است (نک: روم: 11؛ کهف: 21). بر این اساس، مشاهده می شود که در آیاتی که از زمان شروع قیامت صحبت می شود، تعبیر «الساعة» به کار رفته و علم به آن، به «علم  الساعة» تعبیر می شود.

براساس آن چه گفته شد، تعبیر «علم للساعة» به معنای علم به زمان آغاز قیامت است، نه علم به خود قیامت؛ از این رو آن چه تقویت می شود، معنای چهارم خواهد بود.

ثانیاً، روایت منقول از پیامبر اکرم(ص)  مؤیدی بر این معناست:

عن ابن عباس، عن النبی(ص)  فی قوله: (وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ)، قال: نزول عیسى بن مریم من قبل یوم القیامة. (ابن حبان، 1414: ج15، 228، ح6817؛ حاکم نیشابوری، 1411: ح2936 و ح3609. حاکم حدیث را صحیح الاسناد معرفی کرده است)

افزون بر این بنا بر روایات، ابن عباس و مجاهد و قتاده، آیه شریفه را همین گونه معنا کرده اند (نک: ابن کثیر، 1419‏: ج7، 211؛ طبری،1412‏: ج25،54) و البته از اهل بیت: و صحابه، در هیچ یک از نظریات دیگر مطرح شده، روایتی وارد نشده است.[6]

تقریر توجیه سوم

با توجه به آن چه گذشت، قرابتِ زمانیِ تنگاتنگی میان رجعت عیسی(ع)  و وقوع قیامت وجود دارد. بر این اساس می توان گفت که تعبیر بقای یهود و نصارا تا قیامت، تسامحاً ناظر بر بقای آنان تا آستانه قیامت، یعنی تا مقطعی از ایام رجعت حضرت عیسی(ع)  است.

آلوسی در ذیل آیه شریفه (وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ) (اعراف: 167) مصداق اخیر آن را مقرر شدن جزیه بر آنان تا قیامت مطرح کرده و آن گاه برای رفع تنافی ظاهری این مطلب با روایاتی که از برداشته شدن جزیه از اهل کتاب توسط عیسی(ع)  سخن می گویند، می نویسد:

و لا ینافی ذلک رفعها عند نزول عیسى _ علیه الصلاة و السلام _ لأن ذلک الوقت ملحق بالآخرة لقربه منها؛ (آلوسی، 1415‏: ج5، 89)

و این مسئله (وضع جزیه بر آنان تا قیامت) با رفع جزیه در هنگام نزول عیسی(ع)  منافاتی ندارد؛ زیرا هنگامه مزبور به سبب نزدیکی اش به آخرت، ملحق به آن است.

بنابراین به نظر می رسد، در درجه نخست، توجیه دوم و در مرتبه ای پایین تر توجیه سوم، توجیهاتی درخور توجه و شایسته پذیرش هستند و همچنین شاید بتوان تلفیقی از توجیهات دوم و سوم را به عنوان پاسخ اشکال مذکور در نظر گرفت، با این توضیح که آیات شریفه ناظر به بقای یهود تا قیامت، متضمن دو مفهوم مکمل نیز هستند؛ نخست آن که بقای رسمی و ظاهری یهود تا دوران رجعت عیسی(ع)  که در آستانه قیامت رخ می دهد، ادامه می یابد و دیگر آن که بقای غیررسمی، پنهانی و منافقانه یهود تا قیامت امتداد خواهد داشت.

نتیجه

در آیاتی از قرآن کریم بیان گر بقای یهود تا قیامت (پایان دنیا) هستند.

بر اساس نظریه مرجّح، از آیه 159 سوره نساء درمی یابیم که تمام یهود، پس از رجعت و پیش از رحلت حضرت عیسی(ع) ، به آن حضرت_ که خود مصدّق و مؤید آیین اسلام است_ ایمان خواهند آورد؛ این مطلب متضمن پایان یهود در دوران رجعت حضرت عیسی(ع)  است.

با توجه به شواهد قرآنی و روایی حاکی از این که رجعت عیسی(ع)  در آستانه قیامت خواهد بود، چه بسا بتوان از دو گزاره یاد شده چنین دریافت که مراد از بقای یهود تا قیامت، در حقیقت همان بقای یهود تا آستانه و نزدیکی قیامت است.

وجه جمع محتمل دیگر درباره گزاره های اول و دوم، این است که گفته شود پس از دوران رجعت حضرت عیسی(ع) ، دین یهود به گونه رسمی موجودیتی نخواهد داشت و پیروان آن ظاهراً به حضرت عیسی و در نتیجه حقانیت اسلام اقرار خواهند کرد، اما برخی از یهودیان به گونه غیررسمی و منافقانه، تا قیامت بر انحرافات عقیدتی پیشین خود پای خواهند فشرد. به عبارت دیگر مراد از بقای یهود پس از رجعت عیسی(ع)  تا قیامت، بقایی منافقانه و باطنی است. شاید دقیق تر آن باشد که تلفیقی از دو گزاره سوم و چهارم در وجه جمع میان گزاره های اول و دوم لحاظ گردد.

پی نوشت ها:

[1]. اگر چه ممکن است چنین مؤمنانی در پی تبدیل ایمان به اطمینان باشند _ که آن نیز گویا با مکاشفه شخصی، مانند جریان ابراهیم(ع)  و جریان عزیر (نک: بقره: 259 – 260) حاصل می شود _ و ظاهراً نیل به اطمینان متناسب با استدلال به امری نامشهود مثل خلقت پیشین عیسی(ع)  نخواهد بود.

[2]. واژه «ساعة» در صورت های گوناگون 48 بار در 26 سوره به کار رفته است که 42 مورد از آن مربوط به قیامت برشمرده شده است.

[3]. ابن منظور می نویسد: «السّاعة: جزء من أَجزاء اللّیل و النّهار» وی در ادامه می نویسد: «السّاعة فی الأَصل تطلق بمعنیین: أَحدهما أَن تکون عبارة عن جزء من أَربعة و عشرین جزءاً هی مجموع الیوم و اللیلة، و الثانی أَن تکون عبارة عن جزء قلیل من النّهار أَو اللّیل….» (ابن منظور، 1414‏: ج8، 169). راغب نیز «ساعة» را به معنای «جزء من اجزاء الزّمان» تعریف کرده، هرچند که از ذیل مطلب می توان استفاده نمود که آن را وقتی قلیل از زمان می داند (راغب اصفهانی، 1412‏: ج1، 434).

[4]. ابن منظور از زجاج نقل می کند: «معنى الساعة فی کل القرآن الوقت الذی تقوم فیه القیامة، یرید أَنها ساعة خفیفة یحدث فیها أَمر عظیم فلقلة الوقت الذی تقوم فیه سماها ساعة.» (ابن منظور،1414‏: ج8، 169). معنای «ساعة» در کل قرآن، زمانی است که در آن قیامت بر پا می شود و مراد از این تسمیه آن است که در زمانی ناچیز، امری بزرگ حادث می شود و به سبب کوتاهی زمانی که در آن قیامت برپا می شود، «ساعة» نامیده شده است.

[5]. ابن منظور از زجاج چنین نقل کرده است: «الساعة اسم للوقت الذی تَصْعَقُ فیه العِبادُ و الوقتِ الذی یبعثون فیه و تقوم فیه القیامة» (ابن منظور،1414: ج8، 169). «ساعة» نام زمانی است که بندگان مدهوش می شوند (نفخه اول) و همچنین نام زمانی است که در آن برانگیخته می شوند و قیامت برپا می شود (نفخه دوم). هرچند بعضاً برخی استعمالات «ساعة» مربوط به لحظه مرگ انسان نیز دانسته شده است (برای مثال نک: قرشی، 1371‏: ج4، 353)؛ البته این استعمالات قابل تأویل به سرآغاز قیامت هستند و به نظر می رسد نیازی به عدول از معنای اصلی نیست.

[6]. با این بیان، شاید ادامه آیه شریفه (فَلا تَمْتَرُنَّ بِها) نیز از باب استطراد مطرح شده باشد؛ یعنی بعد از بیان این که عیسایی که مشرکان درباره اش جدل می کنند از نشانه های ساعت است، به انحراف ریشه ای مشرکان، یعنی تردید در ساعت _ که مراد همان تردید در وقوع قیامت است _ پرداخته و آنان را از این انحراف برحذر می دارد.

منابع

1. ابن حبّان (التمیمی البُستی)، ابوحاتم محمد، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم،1414ق.

2. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، تونس، دار سحنون للنشر والتوزیع، 1997م.

3. ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس الدین‏، بیروت‏، دارالکتب العلمیة، منشورات محمد على بیضون‏، 1419ق‏.

4. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، السنن، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بی تا.

5. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب‏، تحقیق و تصحیح: جمال الدین میردامادى‏، بیروت‏، دار صادر،1414ق‏.

6. آلوسى،سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم‏، تحقیق: على عبدالبارى عطیة، بیروت‏، دارالکتب العلمیه‏، 1415ق‏.

7. بخاری، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل، الجامع الصحیح المختصر (صحیح البخاری)، تحقیق: دکتر مصطفى دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، 1407ق.

8. بیومی مهران، محمد، بررسی تاریخی قصص قرآن، ترجمه: مسعود انصاری، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول،1383ش.

9. ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، تحقیق: أحمد محمد شاکر و دیگران، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا.

10. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر إسراء، چاپ دوم، 1390ش.

11. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق.

12. حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی تا.

13.   خراسانی مروزی، سعید بن منصور، السنن، تحقیق: دکتر سعد بن عبدالله بن عبدالعزیز آل حمید، ریاض، دارالعصیمی، چاپ اول، 1414ق.

14. دروزة، محمد عزت، ‏التفسیر الحدیث‏، قاهره‏، دار إحیاء الکتب العربیة،1383ق‏.

15. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت _ دمشق‏، دارالقلم _ الدارالشامیة، 1412ق‏.

16. زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‏، بیروت‏، دارالکتاب العربی‏، 1407ق‏.

17. سجستانی، ابی داود سلیمان بن الأشعث، السنن، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بی جا، بیروت، دارالفکر، بی تا.

18. سیوطى، جلال الدین، الدرالمنثور فى تفسیر المأثور، قم‏، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى‏، 1404 ق.

19. شاذلی، ‏سید بن قطب بن ابراهیم، فى ظلال القرآن‏، بیروت _ قاهره‏، دارالشروق‏، 1412ق‏.

20. شریعت، محمدجواد، چهارده روایت در قرائت قرآن مجید، تهران، انتشارات اساطیر، 1386ش.

21. شفیعی سروستانی، اسماعیل و دیگران، پیشگویی ها و آخرالزمان، تهران، موعود عصر(عج) ، 1382ش.

22. شیبانی (ابن حنبل)، احمد بن حنبل، المسند، قاهره، مؤسسة قرطبة، بی تا.

23. صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن‏، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى‏، 1365ش‏.

24.   طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوى همدانى، قم،‏دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ پنجم، ‏1374ش‏.

25. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن‏، بیروت، دارالمعرفة، ‏1412ق‏.

26. عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، ‏تفسیر نور الثقلین‏، تحقیق: سید هاشم رسولى محلاتى، ‏قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415ق‏.

27. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‏، تحقیق و تصحیح: سید هاشم‏ رسولى محلاتى، تهران، المطبعة العلمیة، 1380ق.

28. قرشى، سید على اکبر، احسن الحدیث‏، تهران‏، بنیاد بعثت‏، 1377ش‏.

29. ___________________ ، قاموس قرآن‏، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، 1371ش‏.

30.   قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب‏، تحقیق: حسین درگاهى‏، تهران‏، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ‏1368ش‏.

31. قمى، على بن ابراهیم‏، تفسیر القمى‏، تحقیق: سید طیب موسوى جزایرى‏، قم‏، دارالکتاب،‏1367ش‏.

32. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، الکافی‏، تحقیق و تصحیح: على اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1407ق.

33.   کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق و تصحیح: محمد الکاظم، تهران‏، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ‏چاپ اول، ‏1410ق‏.

34. مراغى، احمد بن مصطفى‏، تفسیر المراغى‏، بیروت‏، داراحیاء التراث العربى، بی تا.

35. معرفت، محمد هادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، مؤسسة التمهید، 1423ق.

36. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه،‏ تهران‏، دارالکتب الإسلامیة، 1423ق.

37. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا.

منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 22

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!