تو می آیی و دست های مرا /// پر از عطریاس و سحر می کنی

2
photo_2015-07-16_00-59-10.jpg

تو می آیی و دست های مرا 
پر از عطریاس و سحر می کنی

تو می آیی و لحظه های مرا 
از احساس گل تازه تر می کنی

تو می آیی و چشم های مرا
برای شکفتن خبر می کنی

اگر خسته باشم از این انتظار
به این خسته آخر نظر می کنی

تو می آیی و با غزل های سبز
بهار جوان را صدا می زنی

به «انسانیت» بال و پر می دهی 
به زخم «حقیقت» دوا می زنی

تو می آیی و مرهم آشتی 
به سرتاسر کینه ها می زنی

تو می آیی و با طلوعی لطیف
چه نقشی به آینه ها می زنی!

 

منبع: elyacin.mihanblog.com/

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!