رمز گشایی از برنامه دجال (2020) : I, Pet Goat 2.99 (بخش سیزدهم وچهاردهم)

4

بسم الله الرحمن الرحیم

در لایه چهارم تحلیل این سکانس، به این نکته اشاره می نماییم که کل ماجرای آتش سوزی « کلیسای جامع نوتردام »، به صورتی زیرکانه و موذیانه، با کتاب معروف « گوژپشت نوتردام » اثر نویسنده مشهور فرانسوی « ویکتور هوگو »، ارتباط داشته، و این ارتباط به طریق هوشمندانه، در انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

 

 « ویکتور هوگو »، نویسنده مشهور فرانسوی، و صاحب آثار مطرحی همچون « بینوایان » و « گوژپشت نوتردام »، در قرن نوزدهم میلادی می زیسته است و شواهد متعددی از رابطه نزدیک وی با لژهای فراماسونری و عضویت وی در گروه های مخفی و ماسونی، وجود دارد که حتی در وبسایت های رسمی فراماسونری به این موضوع نیز اشاره شده است، هر چند که هیچگاه خود وی، رسماً به این موضوع، اعتراف ننموده است.

 

 کتاب « گوژپشت نوتردام » ظاهراً درون مایه ای عاطفی، عاشقانه و پندآموز دارد، و چهار شخصیت اصلی آن، یک گوژپشت زشت و بد قیافه، اما مهربان به نام « کازیمودو : Quasimodo »، یک دختر کولی جادوگر بسیار زیبا به نام « اسمرالدا : Esmeralda »،

 

 یک افسر ارتش پادشاهی فرانسه به نام « فیبوس : Phoebus » و یک کشیش معاون اسقف به نام « دن کلاود فرولو : Don Claude Frollo » می باشند.

 

در این کتاب، به روابط پیچیده عاشقانه میان افراد مختلف داستان، پرداخته می شود و حوادث مختلفی، پیرامون این موضوع شکل می گیرد؛ لیکن به طور خلاصه، هر 3 شخصیت مرد داستان، عاشق و دلبسته « اسمرالدا » دختر زیبای کولی هستند که در این میان، عشق « کازیمودو » به « اسمرالدا »، عشقی حقیقی و متعالی، عشق « فیبوس » به « اسمرالدا »، عشقی ناکام با کشش عاطفی زیاد، اما محصور در محذورات پیرامونی و نهایتاً همراه با خیانت، و علاقه کشیش « فرولو » به « اسمرالدا »، علاقه ای دیوانه وار و شهوانی، دانسته شده است.

 

در مقابل، علاقه « اسمرالدا » به « کازیمودو » ی گوژپشت، علاقه ای غیرعاشقانه، اما عمیق و توأم با ترحم، عشق « اسمرالدا » به « فیبوس »، عشقی آتشین، ولی ناکام، و رابطه « اسمرالدا » با « فرولو » ی کشیش، رابطه ای توأم با نفرت و کینه بوده است.

 

در این میان تنها روابط عاطفی « کازیمودو » ی گوژپشت با « اسمرالدا »، عشقی حقیقی دانسته شده است که حتی در لحظات مرگ این دو شخصیت نیز متجلی شده و هر دو در کنار یکدیگر دفن گردیدند.

 

اما این داستان ظاهری جذاب و پر افت و خیز، و باطنی عمیق و شیطانی داشته است که باید به صورتی موشکافانه به آن اشاره نمود. نکته اول در خصوص داستان « گوژپشت نوتردام »، این است که شخصیت « کازیمودو » ی گوژپشت، چهره ای زشت و بدقواره داشته است، و چشم راست وی آسیب دیده و تقریباً مسدود بوده، و فقط چشم چپ وی سالم بوده است!

 

همچنین در خصوص « کازیمودو » گفته شده است که وی، با مجسمه های شیطانی نقش بسته در معماری کلیسا، رابطه ای بسیار صمیمی داشته، و بجز « اسمرالدا »، تنها همین اجنه شیطانی با وی رابطه ای دوستانه داشته، و از وی حمایت می کرده اند.

 

در خصوص نام « کازیمودو » نیز باید عنوان کرد که عبارت « کازیمودو » به معنای « هشت روز مرتبط با عید پاک » یا « Octave of Easter » می باشد.

 

و علت این نامگذاری بر طبق داستان « گوژپشت نوتردام »، این بوده است که در ایام « کازیمودو » مرتبط با عید پاک، کشیش « دُن کلاود فرولو »، « این نوزاد گوژپشت را در بخش کودکان سرراهی کلیسا، می یابد و ضمن قبول کردن وی به فرزندخواندگی، نام « کازیمودو » را بر وی می نهد.

 

با توجه به نکات گفته شده در خصوص « کازیمودو » باید ذکر کرد که ویکتور هوگو به صورت رمزی و پنهانی، « کازیمودو » را نماد « دجال » دانسته است و مسایلی همچون « زشت بودن » کازیمودو، « تک چشم بودن » وی، رابطه صمیمی وی با اجنه شیطانی و نماد اهریمنی معماری کلیسای جامع نوتردام، نفرت شدید او از کشیش ها و بالاخص کشیش « فرولو »، و برافروختن آتش بر سقف « کلیسای جامع نوتردام »، همگی بخش هایی از شواهدی هستند که بر ارتباط رمزی و پنهانی شخصیت « کازیمودو »، با « دجال »، صحه می گذارند.

 

نکته مهم دیگر این که « اسمرالدا » به عنوان زن بسیار زیبای جوان با طلسم سبز زمردین، به صورت رمزی، نمادی از « لیلیث » یا وجه مونث شیطان است!

 

لغت « اسمرالدا »، کلمه ای « لاتین » است که به معنای « زمرد » می باشد و این دختر جوان زیباروی، نام خود را از این موضوع، برگرفته است.

 

لیکن المان هایی که بین « اسمرالدا » و وجه مونث شیطان یعنی « لیلیث » ارتباط برقرار می کند، متعددند. اشتغال « اسمرالدا » به رقاصی و جادوگری، دوستی نزدیک اسمرالدا با یک « بز » که حیوان دست آموز وی بوده و نمادی از خدای کله بزی شیطانی یعنی « بافومت » می باشد، لاقیدی و بی بند و باری اسمرالدا، ارتباط عمیق و عاطفی اسمرالدا با « کازیمودو » ی گوژپشت تک چشم، که نماد دجال است، و نیز رابطه خوب اسمرالدا با اجنه شیطانی و مجسمه های اهریمنی معماری کلیسای جامع نوتردام، همگی شواهدی از ارتباط « اسمرالدا » با وجه زنانه شیطان، یعنی « لیلیث » را بیان می کنند.

 

 در این میان، شخصیت « فیبوس » نیز دارای پیام های رمزی مربوط به خود است. گرچه شخصیت « فیبوس »، یک شخصیت خاکستری و دارای ویژگی های توأم خوب و بد می باشد، لیکن در اکثر بخش های داستان، نقش مثبتی داشته است.

 

 نام « فیبوس »، از یک رب النوع « یونان باستان » به نام « فیبوس » اقتباس شده است که این رب النوع، « خدای خورشید »، و معادل یونانی « رع »، خدای خورشید مصر باستان بوده است.

 

با توجه به این موضوع، به نظر می رسد که رابطه عاشقانه ی « اسمرالدا » به عنوان « لیلیث » یا وجه مونث شیطان، با « فیبوس » به عنوان « خدای خورشید » یا « رع »، به لحاظ رموز ماسونی نیز معنی دار بوده، و در جای جای انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز به آن اشاره شده است.

 

در مقابل سه شخصیت ذکر شده، شخصیت منفور « دن کلاود فرولو » قرار داشته، که نمادی از آیین مسیحیت بوده، و تمامی ویژگی های منفی ممکن را در داستان « گوژپشت نوتردام »، به خود اختصاص داده است. متاسفانه « ویکتور هوگو » ی فراماسون، کینه فراماسونری و ایلومیناتی از ادیان الهی همچون مسیحیت را، در قالب شخصیت کشیش « فرولو » به تصویر کشیده و نگاه ضد مذهبی خود را در این داستان، به صورت مخفی و رمزی، ارایه نموده است.

 

اما داستان « گوژپشت نوتردام »، چه ارتباطی با تخریب کلیسای جامع « نوتردام » در آخرالزمان، و مطالب ذکر شده در انیمیشن I, Pet Goat 2 دارد؟  در کتاب « گوژپشت نوتردام »، از همان ابتدای کتاب و در مقدمه، متوجه می شویم که با ماجرایی فراتر از یک داستان ساده، رو به رو هستیم. در مقدمه این کتاب، چنین نوشته شده است:

« چند سال پیش نویسنده این کتاب به هنگام تماشا یا بهتر بگوئیم ضمن کاوش در کلیسای نوتردام، در یکی از زوایای تاریک برج های آن، کلمه ἈΝÁΓΚΗ (آنانکی) را که با حروف بزرگ یونانی، بر یکی از دیوارها کنده کاری شده بود، مشاهده کرد. در اثر مرور ایام، غبار سیاهی بر روی نوشته مزبور نشسته، و سیاق نگارش و رسم الخط آن، خاطره دوران قرون وسطی را زنده می کرد. این کلمه مبهم و اسرار آمیز با چنان ظاهر ناخوشایند و منحوس چه معنایی داشت؟ نویسنده کتاب کوشید تا به راز این معما پی ببرد … کسی که این کلمه را بر دیوار برج کلیسای نوتردام نقش زده بود، چندین قرن پیش از جهان رخت بربسته، و نوشته او هم بدنبال وی ناپدید گردیده است. پایان عمر کلیسا نیز بسیار نزدیک است. کتاب حاضر درباره سنگ نبشته مزبور به رشته تحریر درآمده است. »

 

 از سوی دیگر در بخش هایی از کتاب « گوژپشت نوتردام »، این عبارات به چشم می خورد:

« تمام چشم‌ها به سمت بالای کلیسا خیره شد. آنجا منظره‌‌ی شگفت‌آوری را ملاحظه کردند. برفراز نوک بالاترین دالان، فراتر از پنجره‌ی رز مرکزی، شعله‌ای با گردبادی از جرقه‌ها بین دو برج در حال برافروختن بود. شعله‌ای گسترده، آشفته و خشمگین که یک زبانه‌اش گاه‌گاهی بر دستان باد به دود تبدیل می‌شد. ذیل آن آتش، پایین‌تر از نرده‌هایی که نقش شبدرهای روی آن، در مقابل تشعشع شعله‌ها، به تاریکی می‌گروید، دو ناودان با حنجره‌هایی دیوگون، بارانی سوزان را قی می‌کردند، که جریان نقره‌گونش، در مقابل سایه‌های نمای خارجی پایینش، بصورتی برجسته جلوه می‌کرد. این دو فواره‌ی سربِ مایع، همانطور که به زمین نزدیک می‌شدند، دست‌های خود را به مثابه آبی که از هزاران سوراخ یک آب‌پاش جاری می‌شود، باز می‌کردند. بالاتر از آن شعله، دو برج عظیمی که هر یک از طرفینشان، بصورتی خاص نمایان بود، یک طرف کاملا سیاه و یک طرف کاملا قرمز، با سایه‌هایی که انگار بر آسمان نیز افکنده می‌شد، حتی بزرگ‌تر از قبل به نظر می‌آمدند. مجسمه‌های بی شمار اژدها و شیاطین، برروی برج‌ها، سیمایی محزون به خود گرفتند. نور بی‌قرار شعله‌ها، آن‌ها را بیشتر به چشم‌ می‌آورد. ».

 

همچنین در بخش های دیگری از کتاب « گوژپشت نوتردام »، چنین آمده است:

« از این گذشته، او فقط با اکراه صورت خود را به سمت مردان می چرخاند؛ کلیسای جامع او برای او کافی بود. کلیسایی که از تصاویر و مجسمه های مرمرین پادشاهان، و اسقف ها پر شده بود، که حداقل، بعد از نگاه به چهره ی او، نمی خندیدند و تنها با شفقت و مهربانی، به وی خیره می شدند. سایر مجسمه ها، آن هایی که متعلق به غول ها و شیاطین بودند، هیچ نفرتی نسبت به وی یعنی کازیمودو، روا نمی داشتند. او به آن ها بسیار شبیه بود. »

 

 با کمی دقت و تمرکز در مطالب ذکر شده، و نمادهای موجود در کتاب « گوژپشت نوتردام » اثر « ویکتور هوگو » و نیز نمادهای موجود در « کلیسای جامع نوتردام »، می توان دریافت که در ورای قلم زیبا و سحرآمیز « ویکتور هوگو » و در پس معماری زیبا و خیرکننده سبک گوتیک کلیسای مذکور، مفاهیم و رموزی مخفی نهفته است که با عقاید منحرف فراماسونری و ایلومیناتی، همبستگی دقیق و خیره کننده ای دارد.

 

 وجود مجسمه های متعددی از هیولاها، غول ها، و اجنه شیطانی در کلیسای جامع نوتردام، که در کتاب « گوژپشت نوتردام » به آن ها اشاره شده است، فراتر از شانس، تصادف، اهمال، ساده انگاری و … بوده، و نشان دهنده ی توطئه ای عمیق در معماری بازسازی شده کلیسا در قرن 19 میلادی، و نیز متن کتاب ویکتور هوگو می باشد. وجود این مجسمه های شیطانی در معماری کلیسای جامع نوتردام، همچنین با سکانس قبلی و فعلی انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز ارتباط برقرار نموده و نشان می دهد که شیطان چمباتمه زده بر بالای غار در سکانس قبل، بجز شیاطین Cornhill حاضر در ساختمان مجاور کلیسای سنت پیتر Cornhill لندن، به مجسمه های شیاطین و دیوهای موجود در معماری « کلیسای نوتردام » نیز اشاره می کند.

 

از سوی دیگر عبارت مرموز ἈΝÁΓΚΗ (آنانکی) که در مقدمه کتاب « گوژپشت نوتردام »، توسط ویکتور هوگو، به آن اشاره شده و حتی به قول هوگو، تمام داستان « گوژپشت نوتردام » نیز حول و حوش این رمز، نگاشته شده است، حکایت از ایده ای شیطانی، الحادی و پاگانی، در مورد رمز حکاکی شده مذکور، در کلیسای جامع نوتردام دارد.

 

عبارت مرموز ἈΝÁΓΚΗ (آنانکی)، به یک خدای بزرگ مونث در عقاید یونانیان باستان دارد که قابلیت تغییر شکل به صورت یک مار را نیز داشته است. در عقاید الحادی یونانیان باستان، « آنانکی » الهه ی مونث تقدیر و سرنوشت، و همسر « کرونوس : Chronus » خدای زمان بوده است که هر دوی این خدایان، علاوه بر کالبد شبه انسان، به شکل مار نیز به تصویر در آمده اند.

 

 طبق اساطیر یونان باستان، آنانکی و کرونوس، اولین خدایان جهان بودند و سایر خدایان، الهه ها و موجوات مادی، از اتحاد این دو، پدید آمده اند. در افسانه های یونان باستان، این گونه ذکر شده است که از آمیزش دو مار آفریدگار جهان، یعنی خدای مونث آنانکی، و خدای مذکر کرونوس، اولین تخم کیهانی پدید آمده، و به دنبال آن، جهان شکل گرفته است.

 

با توجه به مطالب گفته شده، در می یابیم که عبارت ἈΝÁΓΚΗ (آنانکی) در مقدمه کتاب « گوژپشت نوتردام » ویکتور هوگو و نیز حکاکی موجود در کلیسای جامع نوتردام، یک کد رمز بوده، و به خدای مونث آفریدگار جهان در عقاید الحادی و کفرآمیز یونان باستان، یعنی « آنانکی »، اشاره می نموده است!

 

در ادامه همین رمز، رمز دیگری نیز گشوده می شود! عبارت « Notre Dame » در زبان فرانسوی، به معنای « بانوی ما » است.

 

 گرچه ادعا شده است که منظور از عبارت « بانوی ما » در نام کلیسای جامع نوتردام، همان اشاره به « مریم مقدس » است،

 

لیکن باید گفت که تاکید و اشاره ویژه « ویکتور هوگو » و نیز حکاکی سابق « کلیسای جامع نوتردام » بر کلمه رمز « آنانکی »، نشان می دهد که متاسفانه عبارت « بانوی ما »، در عقاید منحرف فراماسون هایی همچون « یوجین ویوله له دوک : Eugène Viollet-le-Duc » که به عنوان معمار ارشد، در احیای معماری کلیسای نوتردام نیز نقش ایفا کرده اند، نه تنها به « مریم مقدس » اشاره ندارد، بلکه به الهه شیطانی و پاگانی عقاید کفرآلود یونانیان باستان، یعنی « آنانکی » و الهه های شیطانی معادل وی همچون Lilith، Isis و … اشاره می نماید!

 

لازم به ذکر است که وجود تعداد بسیار زیادی مجسمه هیولا، دیو، اجنه شیطانی، و نیز موجودات دورگه یا کایمرا در معماری « کلیسای جامع نوتردام »، نشان می دهد که تمرکز طراحان معماری نوین این بنا در قرن 19 میلادی، بر ارتباط این مکان، با الهه های شیطانی همچون « آنانکی » بوده است و ارتباطی با « مریم مقدس » نداشته است. به این ترتیب مفهوم « بانوی ما » یا « Notre Dame » در نام این کلیسای جامع، بیشتر به الهه های زیبا روی ملل باستان همچون « آنانکی »، « لیلیث »، « ایشتار »، « ایزیس » و … اشاره دارد.

 

و زیبایی بی حد و حصر کاراکتر جادوگر زیباروی موسوم به « اسمرالدا » در داستان « گوژپشت نوتردام » نیز، به صورت رمزگونه ای، به این الهه های باستانی زیبا، اشاره می نماید.

 

 اما کدها و رمزهای مربوط به ماجرای « کلیسای جامع نوتردام »، به همین جا ختم نمی شود! نکته بسیار مهمی که در خصوص داستان « گوژپشت نوتردام » ملاحظه می گردد، این است که هم در مقدمه کتاب، به « نابودی کلیسای نوتردام »، در آینده اشاره شده است و هم در بخش دیگری از کتاب، به صورت بسیار دقیق، به آتش افروزی بر بالای کلیسا و در بین دو برج آن، اشاره گردیده است و حتی تمرکز آتش بر بالای پنجره « رز مرکزی » کلیسا ی جامع نوتردام، مورد توجه قرار گرفته است.

 

از مقایسه این توصیفات با آن چه که در 15 آوریل سال 2019 میلادی، در کلیسای نوتردام رخ داد، در می یابیم که این آتش سوزی، با مطالب گفته شده در کتاب « ویکتور هوگو »، انطباق بسیار زیادی دارد.

 

 البته آتش سوزی ذکر شده در کتاب « گوژپشت نوتردام »، به نابودی ظاهر کلیسا نمی انجامد، لیکن در مقدمه کتاب، « ویکتور هوگو » ذکر می کند که این کلیسای جامع، در آینده نابود خواهد شد.

 

 این اشاره به آتش سوزی در آینده و انطباق نحوه وقوع آتش سوزی در کلیسای نوتردام، پیشگویی « ویکتور هوگو » نبوده است، بلکه برنامه ریزی فراماسونری و ایلومیناتی بوده، که در کتاب « گوژپشت نوتردام »، به صورت کد رمز، تجلی یافته است تا آنان در ابتدای هزاره سوم میلادی، آماده انجام وظایف خود باشند.

 

از سوی دیگر، نام و چهره شخصیت گوژپشت داستان مذکور، یعنی « کازیمودو »، مجدداً کدهای رمز مهمی دارد که با آتش سوزی 15 اوریل 2019 میلادی « کلیسای جامع نوتردام » مرتبط است. همان گونه که ذکر شد، کلمه « کازیمودو »، به ایام 8 روزه حوالی « عید پاک مسیحی »، اطلاق می شود.

 

 نکته بسیار مهمی که در خصوص آتش سوزی کلیسای جامع نوتردام در 15 آوریل 2019 میلادی به چشم می خورد، این است که واقعه آتش سوزی مذکور نیز دقیقاً در ماه آوریل و کمی قبل از « عید پاک مسیحی »، رخ داده است!!!  این موضوع یعنی نزدیکی آتش سوزی کلیسای جامع نوتردام و نیز انفجار چند کلیسا در سریلانکا و سایر نقاط، در حوالی « عید پاک مسیحی »، موضوعی بود که در آن ایام، بسیار چشمگیر بوده، و موجب غم و اندوه مسیحیان جهان گردید؛ به طوری که انعکاس رسانه ای خبرهای مربوط به آتش سوزی مذکور، و نیز نزدیکی ان به « عید پاک » مسیحی، تا مدت ها در تیتر اول رسانه های بزرگ جهان نقش بسته بود.

 

 بدین ترتیب حتی اسم کاراکتر « کازیمودو » که به ایام نزدیک به « عید پاک مسیحی » اشاره دارد نیز به صورت پنهانی، یک کد رمز بوده است که فراماسونری و ایلومیناتی، بر اساس آن، آتش زدن کلیسای جامع نوتردام، و به دنبال آن، آتش سوزی در کلیساهای سریلانکا و مسجد الاقصی را نیز در حوالی عید پاک سال 2019 میلادی، برنامه ریزی و زمانبندی نموده بودند!

 

همچنین چهره زشت « کازیمودو »، نفرت و انتقام وی از مسئولین کلیسا، تک چشم بودن او، و فقط چشم چپ داشتن وی، همگی به صورت نمادین، به شخصیت « دجال » اشاره دارند که همین توصیفات از جمله « تک چشم بودن » و …، در روایات اسلامی نیز پیرامون دجال، ذکر شده است.

 

نکته بسیار مهمی که ذکر آن ضروری به نظر می رسد، این است که « عید پاک مسیحی » به عنوان جشنی برای « رستاخیز مسیح (ع) » به شمار می رود،لیکن سربازان شیطان، یعنی فراماسونری و ایلومیناتی، چند روز قبل از این عید مهم مسیحی، « تحرکاتی ضد مسیحی » را رقم زدند تا رستاخیز نهایی « دجال » را در ابتدای هزاره سوم، رقم بزنند که متاسفانه کماکان به نقشه های شیطانی خویش، ادامه می دهند.

 

علاوه بر شخصیت « کازیمودو »، « شخصیت فیبوس » داستان « گوژپشت نوتردام » نیز که همنام « فیبوس » یا « آپولو »، « خدای خورشید » در یونان باستان بوده است، اشاره مجددی به نمادشناسی « روشنایی بخشی »، « خورشید »، « رع » خدای خورشید مصر باستان و سایر خدایان خورشید در مکاتب الحادی قرون گذشته دارد که همگی مورد احترام فراماسونری و ایلومیناتی قرار دارند.

 

 البته ذکر سایر کدگذاری های انجام شده در کتب « ویکتور هوگو »، در این مطالب نمی گنجد و نیاز به بررسی مفصلی دارد، لیکن باید به این موضوع اشاره کرد که در فیلم ها و انیمیشن های متعدد اقتباس شده از کتاب « گوژپشت نوتردام »، مجدداً تاکید دیگری بر برخی رمزها و کدها گردیده و گهگاه نیز با دستکاری در بخش هایی از داستان، کدهای جدیدی نیز به آن ها اضافه شده است. برای مثال در انیمیشن های مرتبط با داستان « گوژپشت نوتردام »، ساخته شده توسط والت دیزنی، تأکید زیادی بر نمایش هیولاها، اجنه شیطانی، غول ها و کایمراهای موجود در ساختمان « کلیسای جامع نوتردام » وجود داشته و حتی با جان بخشیدن به آن ها در سکانس های متعدد، توجه مخاطبان، به این المان ها جلب گردیده است که این مسأله با سکانس قبلی انیمیشن I, Pet Goat 2 نیز قویاً مرتبط می باشد.

 

همچنین در بخشی از انیمیشن « گوژپشت نوتردام » والت دیزنی، ملاحظه می گردد که به جای صحنه « اعدام » شخصیت « اسمرالدا » در کتاب و فیلم های مرتبط با « گوژپشت نوتردام »، صحنه آتش زدن « اسمرالدا » در برابر « کلیسای جامع نوتردام » به تصویر درآمده است که البته این اعدام و آتش زدن، ناکام می ماند.

 

لیکن قرار دادن صحنه آتش زدن کاراکتر « اسمرالدا » که به حکم معاون کلیسا یعنی « دن کلاود فرولو » قرار است به آتش کشیده شود، به صورت رمزی، موذیانه و زیرکانه، به آتش زدن و سوزاندن آخرین رهبر و استاد اعظم شوالیه های معبد، یعنی « ژاک دومولِی » در مقابل « کلیسای جامع نوتردام » اشاره می نماید تا پیام مهمی را از این طریق به اعضاء ایلومیناتی و فراماسونری جهانی انتقال داده، و آن ها را آماده انتقام از « کلیسای جامع نوتردام » و گرفتن تقاص خون « ژاک دومولِی » نماید.

 

به صورت کلی و جمع بندی شده، می توان دریافت که در لایه چهارم تحلیل این سکانس از انیمیشن، توجه ویژه ای به کتاب « گوژپشت نوتردام »، معماری ماسونی به کار رفته در « کلیسای جامع نوتردام »، و نیز تاریخ پر فراز و نشیب این کلیسا شده، و به صورت هماهنگ و همگام با سکانس قبلی که مجسمه یک شیطان گوژپشت و چمباتمه زده را به تصویر کشیده بود، در مجموع به پیام های پر رمز و راز ناشی از آتش سوزی و تخریب « کلیسای جامع نوتردام »، در سال 2019 میلادی اشاره شده، و نقش مهم این واقعه، در توهین به « عید پاک مسیحی »، و آغاز زمینه سازی برای رستاخیز نهایی دجال یا Antichrist به منظور تاجگذاری در اورشلیم، مورد تأکید قرار گرفته است که البته این نقشه ان شا الله در آینده ای نزدیک، به شکست منجر خواهد شد.

 

در لایه پنجم تحلیل این بخش از انیمیشن، باید به این نکته اشاره نمود که تخریب کلیسا، در دهانه غاری که دجال از آن خارج شده است، رخ داده، و بعد از تخریب و ریزش کلیسا، عملاً راه برگشت به غار مسدود شده است.

 

 از سوی دیگر در سکانس های قبلی نیز مشخص شد که در اثر تابش نور ایلومیناتی، سقف غار نیز در حال فرو ریختن است.

 

این تخریب کلیسا و آن فروریختن سقف، هر دو به این مفهوم است که دجال دیگر نمی تواند به غار برگردد و راه برگشت وی، مسدود شده است. این بدان معنا است که در ذهن فراماسونری و ایلومیناتی، پدیده بیداری دجال و تاجگذاری دجال در اورشلیم، واقعه ای یک طرفه و بدون بازگشت است و دجال دیگر هیچ گاه به دنیای زیرزمینی و نهانخانه، بازگشت نخواهد داشت. به عبارت دیگر، ایلومیناتی و فراماسونری، هر اتفاقی که بعد از سال 2019 میلادی رقم خورده است را به مثابه اقدامی غیر قابل برگشت می داند که صرفاً به یک مسیر یک طرفه یعنی معامله قرن و تاجگذاری دجال در اورشلیم، ختم می گردد.

 

در لایه ششم تحلیل این سکانس، باید به این نکته اشاره نمود که محل دهانه خروجی غار، به شکلی عجیب و غریب به تصویر کشیده شده است؛ به نحوی که به صورت نمادین، به چند موضوع مختلف اشاره دارد. در وهله اول، نمای دهانه خروجی غار، شبیه بخش های پایانی دستگاه تناسلی زنان به تصویر کشیده شده است که نماد زایش و تولد است و در این سکانس نیز به معنای تولد عصر جدید ماسونی یا New World Order به رهبری دجال یا Antichrist می باشد.

 

 از سوی دیگر با وجود قندیل های فوقانی دهانه غار، یا به عبارت بهتر 2 استلاکتیت بالای دهانه غار، این محل شبیه دهان افعی یا دهان اژدها شده است.

 

یکی از عباراتی که در مباحث آخرالزمانی مطرح است، عبارت « در شکم جانور » یا « In the Belly of the Beast » می باشد که البته این عبارت، به برخی پیامبران همچون حضرت یونس (ع) که در داخل شکم نهنگ نیز حبس بوده اند، اشاره دارد.

 

 اما در مفاهیم آخرالزمانی، به مباحث مرتبط با دجال یا Antichrist نیز ارتباط داده شده است؛ به نحوی که کتاب های زیادی نیز در این خصوص نگاشته شده اند. به نظر می رسد که وجود دو استلاکتیت در دهانه خروجی غار، به مساله « Belly of the Beast » اشاره می نماید.

 

اما با نگاه دقیق تر به غار و اطراف آن، در می یابیم که بخش هایی از دهانه خروجی غار، به دهانه خروجی « تونل پایه گاتهارد » یا « Gotthard Base Tunnel » اشاره دارد.

 

 این تونل، همان تونلی است که در سال 2016 میلادی، با مراسمی بسیار عجیب و غریب افتتاح گردید؛ مراسمی که در آن، ده ها مقام بلندپایه غربی حضور داشتند و در اقدامی به ظاهر بی معنی، انواع المان ها و آیتم های شیطانی و پاگانی به نمایش گذاشته شد.

 

مراسم افتتاح تونل پایه گاتهارد یا « Gotthard Base Tunnel » که در دو بخش فضای باز و فضای بسته، اجرا شده بود، به قدری عجیب و غریب بود که به دلیل اعتراضات توده های مردم و واکنش های اعتراضی در شبکه های اجتماعی، به ناچار توسط شبکه های تلویزیونی رسمی و نشریات مشهور نیز مورد اشاره قرار گرفت و البته تلاش گردید تا به صورت رسمی، صرفاً به عجیب و غریب و بی معنی بودن آن اشاره شود.

 

در حالی که در این مراسم، انواع المان های شیطانی و الحادی، همچون « بز بافومت »، « خدایان الحادی ملل باستان »، « چشم جهان بین » یا « All Seeing Eye » ماسونی، « روابط نامشروع همجنس بازانه » و نیز توهین و تحقیر نمادهای مسیحی و مرتبط با کلیسا، به صورت مکرر به نمایش در آمد.

 

در واکنش به این مراسم شیطانی، برخی از فعالان مسیحی، معتقد هستند که این تونل که عمیق ترین و طولانی ترین تونل ساخته شده به دست بشر است، با این هدف ساخته شده است تا شیطان را از حفره جهنمی موسوم به « Abyss » خارج نموده و آن را بر جهان مسلط نماید.

 

گرچه این حرف ممکن است به لحاظ نمادین درست باشد و واقعاً این تونل، به صورت نمادین، به معنای ایجاد دریچه ای به دنیای زیرزمینی و حفره جهنمی « Abyss » باشد، اما در عمل، واقعیت چیز دیگری است. شیطان یا لوسیفر، یک موجود خبیث ار طایفه جنیان است و تا روز موعود یعنی زمان بازگشت منجی، توسط خداوند به وی اجازه گشت و گذار در زمین داده شده است. پس حضور شیطان در زمین، معطل ایجاد تونلی در زمین برای خروج از « Abyss » نیست و شیطان و اجنه پلید تحت امر او، چند هزار سال است که به وسوسه و فریب انسان ها می پردازند.

 

بنابراین، مساله افتتاح « تونل پایه گاتهارد » یا « Gotthard Base Tunnel » در کشور سوییس و مراسم شیطانی افتتاح این تونل، صرفاً نمادهایی هستند که به صورت رمزی، پیام هایی را برای فراماسون ها و ایلومیناتی و نیز شخص شیطان صادر می کنند که در آن وفاداری خود را به آرمان های شیطان خبیث، نشان می دهند. به هر حال در عمل، شیطان صدها سال است که در زمین فتنه و فساد انجام می دهد و معطل افتتاح این تونل نمی باشد.

 

 از سوی دیگر، منطقه « گاتهارد » سوئیس، از جهات دیگری نیز بسیار حائز اهمیت می باشد. یکی از موضوعاتی که سال ها بر روی آن سرپوش گذاشته شده است، ارتباط ویژه ی اجداد فراماسون ها، یعنی Knight Templars یا شوالیه های معبد، با سرزمین « سوئیس » و بالاخص منطقه گاتهارد می باشد.

 

پس از اضمحلال قدرت شوالیه های معبد در قرون وسطی، شوالیه های بازمانده، به نقاط مختلفی فرار کردند و به صورت مخفی و پنهانی، آیین های کفرآمیز و الحادی خود را پنهان نموده و ثروت عظیم خود را نیز از دسترس پاپ و پادشاهان اروپایی، دور نگه داشتند.

 

مکان های مختلفی به عنوان محل های استقرار شوالیه های معبد در منابع گوناگون، ذکر شده است. معروف ترین و شناخته شده ترین محل فرار و اختفای شوالیه های معبد، سرزمین اسکاتلند می باشد و لژهای فراماسونری اسکاتلندی یا Scottish Rite Freemasonry را وارث آیین شوالیه های معابد، برشمرده اند.

 

 یکی دیگر از مکان های ذکر شده در خصوص محل استقرار جدید شوالیه های معبد و زندگی مخفیانه در آن ناحیه، « گردنه گاتهارد » در کشور سوئیس امروزی می باشد!

 

در کتب تاریخی ذکر شده است که گردنه گاتهارد، منطقه ای دهقان نشین بوده، و پادشاه اتریش هنگامی که قصد داشته است منطقه « گاتهارد » را نیز به متصرفات خود اضافه کند، در یک نبرد غیرمنتظره، از ساکنان « گردنه گاتهارد »، شکست سختی خورد و در کمال ناباوری، مجبور به عقب نشینی شد. نتیجه نبرد از آن جهت غیرمنتظره بود که ساکنان منطقه « گاتهارد »، همگی دهقان و کشاورز بودند و هیچ ارتش منظمی در منطقه، به طور رسمی، وجود نداشت.

 

با این حال، در گزارش های ذکر شده از آن نبرد، بیان شده است که « شوالیه هایی با لباس سفید »، به کمک مردم بومی منطقه شتافته اند و با حمایت این شوالیه ها، مردم منطقه « گاتهارد »، سربازان مجهز و کارآزموده ی شاه لئوپولد اول، پادشاه اتریش را شکست داده، و آن ها را وادار به ترک منطقه نموده اند!

 

از سوی دیگر، ذکر شده است که شوالیه های معبد که صاحب مدرن ترین سیستم بانکداری در زمان خود در سراسر اروپا بوده اند، این سیستم بانکداری را در زمان حضور مخفیانه شان در سوئیس، توسعه داده و بانکداری حرفه ای سوئیس کنونی، که شهرتی جهانی دارد، میراث دار همان سیستم حرفه ای بانکداری شوالیه های معبد، و واجد همان ویژگی ها، همچون رازداری و مخفی کاری در سطوح مختلف است.

 

همچنین گفته می شود که پرچم سوئیس که به صورت یک صلیب در زمینه ای قرمز رنگ می باشد، اقتباسی ویژه و مخفیانه، از پرچم « شوالیه های معبد »، اما با تعویض رنگ های زمینه و صلیب، به جای یکدیگر می باشد، و این پرچم نیز به صورت شاهدی دیگر بر پایه گذاری سوئیس کنونی، به دست شوالیه های معبد ساکن این کشور و به خصوص گردنه استراتژیک گاتهارد بوده است.

 

به هر حال، شواهد متعددی از حضور « شوالیه های معبد » در سوئیس امروز وجود دارد، و همین موضوع، موجب شده است تا تعدادی از پژوهشگران، یکی از محل های اصلی دفن « گنج بزرگ » شوالیه های معبد را، کشور سوئیس و « گردنه گاتهارد » در این کشور بدانند که ممکن است قسمتی از این گنج، به صورت طلا، جواهر، سکه و اشیای گرانبهای مادی، و قسمتی دیگر از آن، به صورت گنجینه ای معنوی بوده باشد که بخشی از قسمت مادی این گنج، پشتوانه بانک های حرفه ای سوئیس در زمان های گذشته و زمان حال شده، و بخش معنوی گنجینه مذکور نیز، به صورت یک راز، در بین گروه های مخفی و ماسونی، پنهان مانده باشد.

 

با توجه به این مسأله، ممکن است بتوان دریافت که افتتاح پروژه عظیم « تونل پایه گاتهارد »، چه اهمیتی برای سران فراماسونری و ایلومیناتی به عنوان وارثان « شوالیه های معبد » داشته است؟ بله! ظاهراً هدف دیگری نیز علاوه بر اهداف ذکر شده قبلی، در پروژه های عمرانی « تونل پایه گاتهارد »، دخالت داشته است! به عبارت دیگر، یکی دیگر از اهداف حفاری های داخل زمین در منطقه « گردنه گاتهارد سوئیس »، دستیابی مجدد به گنجینه مادی و معنوی « شوالیه های معبد » در این منطقه بوده است. گنجینه ای که علاوه بر داشتن وجه مادی عظیم و بی شمار، احتمالاً حاوی پیام های رمزی شیطانی و ماسونی بسیار مهمی برای رهبران فراماسونری و ایلومیناتی در سراسر جهان نیز بوده است.

 

 فلذا مراسم افتتاحیه این پروژه بزرگ و تاریخی ماسونی نیز، با انواع و اقسام نمادهای کفرآلود، پاگانی، و شیطانی ممزوج گردیده، تا آزادسازی راز بزرگ شوالیه های معبد در « منطقه گاتهارد » سوئیس نیز، توسط رهبران ایلومیناتی و مزدوران آن ها در سراسر جهان، گرامی داشته شود. با توجه به مطالب گفته شده، شباهت دهانه خروجی غار محل خروج دجال یا Antichrist در انیمیشن I, Pet Goat 2، حاوی پیام های رمزی بسیار مهمی برای مخاطبان خاص ماسونی و عضو ایلومیناتی است.

 

اما نکته جالب آن که انیمیشن I, Pet Goat 2، در سال 2012 میلادی منتشر شده است، حال آن که « تونل پایه گاتهارد » یا « Gotthard Base Tunnel » در سال 2016 میلادی افتتاح گردیده، و مراسم شیطانی افتتاح این تونل نیز در سال 2016 میلادی برگزار شده است.

 

فلذا اشاره به دهانه خروجی تونل پایه گاتهارد در این انیمیشن، 4 سال قبل از افتتاح تونل و مراسم شیطانی افتتاحیه آن، نشان می دهد که هم ساخت انیمیشن I, Pet Goat 2، هم ساخت تونل پایه گاتهارد و هم مراسم افتتاحیه تونل، همگی از اتاق فرماندهی واحد فراماسونری و ایلومیناتی هدایت می شوند و این انجمن های شیطانی، مسئول بروز این پدیده های شیطانی مشترک هستند.

 

در لایه هفتم تحلیل این سکانس از انیمیشن، ملاحظه می گردد که پس از حرکت دجال به سمت جلو و خروج از کادر تصویر، دوربین برای لحظاتی مکث کرده و حرکت آهسته ای به سمت چپ تصویر دارد که تعدادی صخره، با اشکالی عجیب و غریب ملاحظه می گردند.

 

با توجه به این که هر ثانیه و هر آیتم این انیمیشن، پیام های رمزی در دل خود دارد، یقیناً این مکث به ظاهر اضافه و حرکت دوربین به سمت چپ تصویر نیز، بی دلیل نمی باشد. با توجه بیشتر در این صخره ها، در می یابیم که صخره های مذکور، به قاره استرالیا و اقیانوسیه اشاره می نماید.

 

به نحوی که صخره های نزدیک تر، شبیه به نمای ساختمان سالن اپرای سیدنی، و صخره های دورتر، شبیه به نمای صخره های منشوری شکل« Dolerite » در منطقه ای موسوم به « Totem Pole » در جزیره تاسمانی هستند.

 

با توجه به ارتباط مهمی که بین چند سکانس اخیر وجود دارد، این دو منطقه نیز، به نوعی با آتش سوزی باید ارتباط داشته باشند. چرا که در سکانس قبلی، به شیاطین Cornhill و کلیسای سنت پیتر لندن و مساله آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666 میلادی اشاره شده بود و در ادامه نیز، به تخریب و آتش سوزی کلیساها از جمله کلیسای نوتردام پاریس، اشاره گردیده بود و بالطبع دو آیتم جدید، یعنی سالن اپرای سیدنی و صخره های Totem Pole تاسمانی نیز قاعدتاً باید با آتش سوزی مرتبط باشند.

اما نکته بسیار مهم این که در سال 2019 میلادی و پس از آتش سوزی کلیسای نوتردام، با واقعه آتش سوزی مهیب استرالیا و تاسمانی برخورد می کنیم که تاییدی بر این فرضیه است.

 

 البته ذکر این نکته، حائز اهمیت است که آتش سوزی در دشت ها و جنگل های استرالیا و تاسمانی در طی فصول گرم سال، یک روال همیشگی در طی دهه های اخیر بوده است.

 

 اما آتش سوزی بزرگ سال 2019 میلادی که تا سال 2020 میلادی نیز ادامه یافته است، یک آتش سوزی بسیار مهیب و بی سابقه بوده که تاکنون در تاریخ، سابقه نداشته است.

 

در سال 2019 میلادی، آتش سوزی بسیار بزرگی در نقاط مختلف استرالیا و تاسمانی، و حتی نیوزیلند، به وقوع پیوست، که در طول تاریخ بی سابقه بوده، و اثرات آتش نیز حتی به لایه استراتوسفر جو و بالاتر از لایه اُزُن نیز رسیده و یک گردش کامل نیز به دور زمین انجام داده است.

 

در این آتش سوزی که میلیون ها کیلومتر مربع از مراتع، بوته ها و جنگل های استرالیا، تاسمانی و نیوزیلند را درگیر نموده بود، میلیون ها گیاه و جانور، تلف شدند و صحنه های بسیار دردناکی به یادگار ماند که بیشترین آسیب به حیاط وحش نیز در ایالت نیو ساوث ولز به مرکزیت سیدنی رخ داد.

 

در همان زمان، تعدادی از افراد به دلیل دخالت داشتن در ایجاد آتش سوزی عمدی در استرالیا، دستگیر شدند که در نوع خود، حائز اهمیت می باشد.

 

 با توجه به مطالب گفته شده، در می یابیم که این آتش سوزی نیز همچون آتش سوزی کلیسای نوتردام و سایر کلیساها در عید پاک 2019 میلادی و نیز آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666 میلادی، یک آتش سوزی بزرگ عمدی بوده است که توسط آتش مقدس ماسونی، که سالیان سال توسط اعضاء فراماسونری و ایلومیناتی، از آن محافظت می شد، به راه انداخته شده است.

 

اما این آتش سوزی بزرگ بی سابقه تاریخی، چه ارتباطی با قاره استرالیا و اقیانوسیه و نیز، شهر سیدنی و ایالت نیو ساوث ولز دارد؟ همان گونه که ذکر شد، ایالت نیوساوث ولز، دارای بیشترین حجم تخریب در کل مناطق استرالیا در آتش سوزی بزرگ سال 2019 میلادی بوده است که شهر سیدنی نیز مرکز این ایالت می باشد.

 

 اما به لحاظ جغرافیایی، این نکته مهم در خصوص ایالت نیوساوث ولز وجود دارد که این ایالت، در منطقه تلاقی دو نقطه بسیار استراتژیک جغرافیایی واقع شده است. در واقع موقعیت استراتژیک « 147 درجه شرقی و 33 درجه جنوبی، موقعیت ویژه ای است که دقیقاً در ایالت نیو ساوث ولز واقع شده، و با نمادشناسی ماسونی نیز کاملاً انطباق دارد.

 

چرا که این منطقه، 33 درجه از خط جدا کننده شب و روز و 33 درجه از خط استوا فاصله دارد و به همین دلیل نیز کانون بیشترین حجم آتش سوزی در آتش سوزی بزرگ استرالیا در سال 2019 میلادی بوده است.

 

 فلذا پس از مدت ها دسیسه فراماسونری و ایلومیناتی در مناطق منطبق بر درجه 33 شمالی عرض جغرافیایی در بابل یا بغداد، چارلستون، دالاس، هیروشیما، ناکازاکی، و …، این فرقه شیطانی، یکی از جنایات و دسایس بزرگ خود را در محل استراتژیک و نمادین دیگری رقم زد.

 

 به همین دلیل نیز این بار، در نیمکره جنوبی، و در منطقه تلاقی استراتژیک اعداد 33، یعنی 33 درجه فاصله از خط استوا، و 33 درجه فاصله از خط تفکیک کننده شب و روز، عملیات شیطانی بسیار مهم دیگری از سوی فراماسونری رقم خورده و بزرگترین آتش سوزی ثبت شده در تاریخ، در این مکان، رقم خورد. بدین ترتیب، در این سکانس از انیمیشن، توالی و ترتیب تصاویر نزدیک به هم، همچون صخره های شبیه به « سالن اپرای سیدنی » و صخره های سوزنی و منشوری شکل شبیه به منطقه « Totem Pole » تاسمانی، به صورت موکد، خبر از آتش سوزی بزرگی در استرالیا و اقیانوسیه می دهد که بیشترین تمرکز آن نیز در ایالت « نیو ساوث ولز » به مرکزیت سیدنی می باشد.

البته ذکر این نکته، ضروری به نظر می رسد که مسأله برافروختن نمادین آتش مقدس ماسونی، توسط فراماسونری و ایلومیناتی و مزدورانشان در نقاط مختلف کره زمین، اختصاص به موارد ذکر شده نداشته و در سال های اخیر، آتش سوزی های مکرر و مشکوک در نقاط مختلف جهان، گزارش شده است. برای مثال در سال 2020 میلادی نیز، آتش سوزی های بسیار وسیع و وحشتناک در نقاط مختلف ایالات متحده آمریکا و بالاخص ایالت های کالیفرنیا و اورگان، به وقوع پیوست، که موجب تخلیه ساکنان منطقه و کشته و مفقود شدن، تعداد زیادی از مردم منطقه و آسیب به حیات وحش نواحی مذکور گردید.

 

 شگفت آن که در موزیک ویدئوی رازآلود « همه دختران خوب به جهنم می روند! » یا « All the good girls go to Hell! » اثر « بیلی آیلیش » خواننده جوان و مشهور آمریکایی که در سال 2019 میلادی منتشر گردید و حاوی انواع و اقسام نمادها و عبارات شیطانی و کفرآلود بود نیز به « آتش سوزی تپه های کالیفرنیا »، اشاره گردید.

 

گرچه « بیلی آیلیش » مدعی است که موزیک ویدئوی مذکور، صرفاً به مسأله آلودگی محیط زیست اشاره کرده است،

 

لیکن عبارات کفرآلود و توهین های مکرر به خداوند متعال، سنت پیتر یا شمعون صفا حواری گرانقدر عیسی مسیح (ع) و نگهبان بهشت در عقاید مسیحیان، و بزرگداشت شیطان، مطالبی هستند که با چنین توجیهات ساده انگارانه ای قابل اغماض نیستند.

 

فلذا اشارات شیطانی و کفرآلود، در کنار المان ها و نمادهای مخفی ماسونی و شیطانی، همچون رنگ سفید بال های شیطان در ابتدای موزیک ویدئو، و تبدیل شدن به بال های خفاش در انتهای آن، خبر از کدگذاری های مختلفی در این موزیک ویدئو می دهد که از حوصله بحث خارج است؛

 

لیکن اشاره به « آتش سوزی تپه های کالیفرنیا » در این موزیک ویدئو در سال 2019 میلادی و تحقق آن در سال 2020، در ادامه سایر آتش سوزی های بزرگ مشکوک در سراسر جهان، خبر از برنامه ها و دستورات هماهنگ صادر شده از اتاق فرماندهی واحد، برای ایجاد و سازماندهی این آتش سوزی ها می دهد که منبعث از اعتقادات منحرف شیطان پرستان و فراماسون ها، در جهت بزرگداشت آتش مقدس ماسونی، بوده و با ارسال سیگنال های مرتبط با این اعتقاد، در قالب فیلم، انیمیشن، موزیک ویدئو و … ذهن مخاطبان ماسونی مد نظر را، جهت دهی می نماید.

 

در لایه هشتم تحلیل این سکانس از انیمیشن، به یک دسته ابر در آسمان برخورد می کنیم که شبیه یک خرگوش ایستاده، به نظر می رسد که رنگ ارغوانی به خود گرفته است. این نماد خرگوش، در قالب ابرهای ارغوانی، چندین پیام مهم را به مخاطب ارایه می نماید.

 

 در واقع خرگوش، از جهات دیگری نیز با قاره استرالیا و اقیانوسیه، مرتبط است. یکی از مشهورترین ارتباطات خرگوش با استرالیا، این است که یک بحران معروف در زیست شناسی تعریف شده است که در طی آن، به دنبال ورود خرگوش توسط مهاجران بریتانیایی الاصل استرالیا به قاره تازه کشف شده اقیانوسیه، ناگهان خرگوش های مهاجرین که به عنوان یک گونه مهاجم و بدون رقیب، به حساب می آمدند، به زاد و ولد بسیار زیاد پرداختند. به نحوی که جمعیت انبوه خرگوش ها در استرالیا، موجب یک تهدید زیست محیطی بسیار بزرگ برای استرالیا گردید. این معضل، تا به امروز نیز به عنوان یک چالش بزرگ زیست محیطی و کشاورزی برای استرالیا مطرح بوده و با روش های متعددی همچون آزاد کردن شکار خرگوش ها، احداث دو حصار حائل بزرگ، و نیز آلوده کردن جمعیت خرگوش های استرالیا با برخی ویروس ها به منظور افزایش مرگ و میر آن ها، تلاش شده است تا جمعیت خرگوش ها کنترل شود که این اقدامات نیز تاثیر کامل و قطعی نداشته اند. با توجه به مسایل گفته شده، مشخص می گردد که بین خرگوش و استرالیا، ارتباط محکمی وجود دارد و اصطلاح « خرگوش ها در استرالیا » یا « Rabbits in Australia » اصطلاحی کاملاً شناخته شده در حوره محیط زیست، بیولوژی، کشاورزی و … می باشد. فلذا پس از نمادهای مربوط به سیدنی و تاسمانی، نماد خرگوش نیز سومین نمادی است که به قاره استرالیا مرتبط بوده و این نماد نیز مجدداً بر وقایع مهم استرالیا در سال 2019 میلادی، تاکید دارد.

 

در لایه نهم تحلیل این سکانس، مجدداً نماد خرگوش در تم ارغوانی، اهمیت زیادی پیدا می کند. در بررسی دقیق تر، مشخص می گردد که در دهه اخیر، هر ساله یک فستیوال رقص و موسیقی و زندگی در جنگل، با نام « خرگوش ها کاهو می خورند! » یا « Rabbits Eat Lettuce! » در جنگل های خلیج بایرون یا « Byron Bay » استرالیا، برگزار می گردد که در آن، پسران و دختران جوان، چند روز در محیط جنگلی به رقص، موسیقی، مصرف شراب و سایر مراسم عجیب و غریب می پردازند.

 

در بررسی عکس ها و فیلم های به جای مانده از این فستیوال در وبسایت و صفحه اینستاگرام رسمی برگزار کنندگان، انواع و اقسام تصاویر، بنرها، و المان های شیطانی و پاگانی به چشم می خورد.

 

برای مثال در یکی از نقاشی ها، تصویر یک شیر و یک زن جوان با نماد لیلیث بر بازوانش به چشم می خورد که یک ستاره در بین آن ها قرار دارد و این ستاره، در دستان لیلیث، جای گرفته است.

 

این تصویر به مفهوم انتقال ستاره رگولوس از محدوده ی صورت فلکی اسد یا Leo، به محدوده صورت فلکی دوشیزه یا Virgo می باشد که یک نماد مهم، در عقاید فراماسونری و ایلومیناتی، بوده و نشان گر آغاز عصر جدید تسلط شیطان مونث یا لیلیث بر جهان، پس از 2000 سال تسلط ادیان الهی، می باشد.

 

در مجموع، به نظر می رسد که این مراسم رقص و موزیک و زندگی در طبیعت، نوعی بازگشت به زندگی قبیله ای پاگانی و الحادی است که با انواع مفاسد و گناه ها، آلوده شده است.

 

 اما با توجه به بقیه بخش های این سکانس که به وقایع سال 2019 میلادی اشاره دارد، باید به صورت خاص، به دنبال واقعه ای مرتبط با سال 2019 میلادی در ارتباط با فستیوال « Rabbits Eat Lettuce » بگردیم. با بررسی دقیق تر متوجه می شویم که در آوریل 2019 میلادی، برای اولین بار در تاریخ این فستیوال، دو شرکت کننده جوان این جشنواره، بنابر اعلام رسمی مسئولین برگزاری آن، بر اثر استعمال بیش از حد مواد مخدر، فوت کرده اند. طبق اعلام رسمی مسئولین محلی، پسر جوانی به نام Dassarn Tarbutt و دختر جوانی به نام Ebony Greening، هر دو بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر فوت نموده اند.

 

لیکن ابهامات مهمی در خصوص این واقعه وجود داشته است که امکان بروز عمدی بودن این واقعه نیز در ذهن مطرح می شود. بسیار عجیب است که دقیقاً در آوریل 2019 میلادی و در همان هفته که کلیسای نوتردام به آتش کشیده شد، در این فستیوال پاگانی نیز برای اولین بار، یک مرد و یک زن جوان، فوت شده اند! با توجه به مطالب ذکر شده به نظر می رسد که این دو فرد فوت شده، عملاً یک قربانی ماسونی و ایلومیناتی بوده اند که برای پیشبرد وقایع مرتبط با سال های 2019 و 2020 میلادی در جهت اجرای اهداف ماسونی، قربانی شده اند! بالاخص که انتخاب یک مرد جوان و یک زن جوان، به لحاظ نمادین نیز با قربانی های شیطانی و پاگانی مرتبط است.

 

 از سوی دیگر با بررسی صفحات اجتماعی یکی از قربانیان این حادثه به نام Ebony Greening، در می یابیم که وی، دارای عقایدی مشکوک بوده و رد پایی از علاقه ی وی به اسرار و رموز ماسونی، به چشم می خورد. به نحوی که وی حتی در صفحه توییتر به جای مانده از خود، در بخش Location یا محل، محل خود را « پایین سوراخ خرگوش » یا « Down the Rabbit Hole » معرفی نموده است که اشاره به داستان آلیس در سرزمین عجایب داشته و کنجکاوی این دختر جوان فوت شده را نسبت به دانستن اسرار و رموز ماسونی، بیان می کند. بنابراین به نظر می رسد که فراماسونری و ایلومیناتی ، در این جشنواره الحادی سال 2019 میلادی نیز، قربانیان مورد علاقه خود را به دقت انتخاب نموده و کسانی را به عنوان قربانی به مسلخ برده است که کنجکاوی بیش از حدی برای دانستن اسرار و رموز مخفی و ماسونی داشته اند.

 

در لایه دهم تحلیل این سکانس از انیمیشن، با اشاره مجدد به ابرهای خرگوش مانند، به این نکته اشاره می گردد که حضور آیتم خرگوش در این سکانس، در کنار دهانه غار محل خروج دجال یا Antichrist، مجدداً به داستان آلیس در سرزمین عجایب اشاره می کند که در آن، یک خرگوش راهنما، موجب ورود آلیس به سرزمین عجایب گردید.

 

لازم به ذکر است که در نمادشناسی داستان پر رمز و راز آلیس در سرزمین عجایب، خرگوش نماد یک « معلم اسرار مخفی » و « مرشد ماسونی » است که آلیس را از این جهان، به دنیای زیرزمینی ماسونی، راهنمایی نموده بود.

 

 اما سکانس حاضر، با نشان دادن دجال یا Antichrist که از دهانه غار خارج شده و مسیر خروج وی نیز بی بازگشت می باشد، نشان می دهد که تعالیم ماسونی به کمک خرگوش که راهنمای علوم مخفی بوده است، از دنیای زیرزمینی خارج شده و نیاز به مخفی کاری ندارد. به عبارت دیگر این صحنه، در تضاد با سکانس های اولیه این انیمیشن در کلاس درس ماسونی است که در طی آن، به دنبال کاهش نور ایلومیناتی و اخراج لیلیث از بهشت، وی به کمک خرگوش، به دنیای زیرزمینی مخفی و ماسونی قدم نهاد تا در دنیایی مخفی، تعالیم شیطانی را حفظ نماید!

 

 سکانس فعلی نیز بر عکس سکانس مذکور، به این نکته اشاره می کند که در آخرالزمان، دجال به عنوان وارث کلیه تعالیم و اسرار ماسونی، از دنیای زیر زمینی بیرون می آید و به همراه خرگوش، به دنیای سطح زمین برگشته، و فعالیت های خویش را علنی می نماید.

 

 در لایه یازدهم تحلیل این سکانس، توجه مجدد به زمان وقوع حوادث سال 2019 میلادی، اهمیت بسیار زیادی پیدا می کند. سکانس فعلی انیمیشن I, Pet Goat 2، یک سکانس متمایز و ویژه می باشد؛ چرا که مطابق تصاویر ارایه شده در آن، دجال از این سکانس به بعد، بیدار شده و از غار زیرزمینی نیز خارج شده است. همچنین تخریب کلیسای نمادین در دهانه غار، نشان می دهد که از این مرحله به بعد، ایلومیناتی و فراماسونری، به مرحله ای غیرقابل بازگشت و یک طرفه رسیده است.

 

 فلذا نگاه به سیر وقایع رخ داده منطبق بر این سکانس، اهمیت زیادی پیدا می کند. حال اگر نگاهی به اخبار سال 2019 میلادی بیندازیم، به مطالب شگفت انگیزی برمی خوریم. در بررسی اطلاعات مربوط به سال 2019، در می یابیم که در 13 آوریل 2019، ستاره رگولوس اهمیت بسیار زیادی پیدا می کند.

 

 به نحوی که در برخی از وبسایت ها،« Regulus » یا قلب الاسد به عنوان ستاره برگزیده ماه آوریل 2019 معرفی شده و بسیاری از وبسایت های نجومی نیز به ستاره « Regulus » و ارتباط آن با حرکت ماه از نزدیک این ستاره در حوالی 14 و 15 مارس 2019 پرداختند.

 

 همان گونه که قبلاً نیز ذکر گردید، ستاره « رگولوس » نقش بسیار مهمی در عقاید آخرالزمانی فراماسونری و ایلومیناتی، بازی کرده، و این ستاره، نوید بخش آغاز عصر جدید ماسونی، تلقی می گردد و طالع شخص دونالد ترامپ نیز به این ستاره پیوند زده شده است.

 

پس از این اشاره خاص به ستاره رگولوس در آوریل 2019 میلادی، و عبور ماه در حوالی 14 و 15 آوریل از نزدیکی این ستاره  مهم و استراتژیک، ناگهان در 15 آوریل 2019، خبر شوکه کننده آتش سوزی کلیسای نوتردام پاریس، به سراسر جهان، مخابره گردید.

 

در همان هفته، خبرهای دیگری از آتش سوزی و انفجار، در کلیساهای سایر نقاط جهان به گوش رسید و در تاریخ 22 آوریل 2019، دونالد ترامپ با کراواتی ارغوانی رنگ که به رنگ نمادین ستاره رگولوس می باشد، در کنار یک خرگوش بسیار بزرگ، عید پاک را جشن گرفت.

 

 در همان روز یعنی در 22 آوریل 2019 میلادی، خبری مبنی بر فوت یک زن و یک مرد جوان در فستیوال موسیقی الحادی و پاگانی «Rabbits Eat Lettuce  » به گوش رسید تا هفته جشن های « عید پاک » مسیحی سال 2019 میلادی که با رستاخیز مسیح (ع) پیوند دارد، با وقایعی تلخ و تاسف بار خاتمه یابد.

 

با توجه به این که « عید پاک » در باور مسیحیان، به عنوان « عید رستاخیز  مسیح (ع) » شناخته می شود، به نظر می رسد که تحرکات شیطانی فراماسونری جهانی و ایلومیناتی در آوریل سال 2019 میلادی، عملاً تحرکاتی برای رستاخیز دجال بوده است و آتش سوزی کلیسای نوتردام، تخریب کلیساهای سریلانکا، مرگ مشکوک دو جوان در فستیوال پاگانی و الحادی « Rabbits Eat Lettuce »، عملاً اقداماتی شیطانی برای بیدار نمودن دجال از خواب چند هزارساله بوده، و همزمانی این اتفاق با عید پاک مسیحیان نیز، نوعی دهن کجی و اهانت به حضرت مسیح (ع)، تلقی می شود.

 

ذکر این نکته حائز اهمیت است که در این سکانس از انیمیشن I, Pet Goat 2، ملاحظه می گردد که بیداری دجال یا Antichrist، همزمان با آتش سوزی کلیسا، رقم می خورد و این مساله به صورت نمادین، موید این تحلیل است که آتش سوزی مشکوک کلیسای جامع نوتردام پاریس، آغاز رستاخیز دجال بوده است و از سال 2019 میلادی به بعد، باید شاهد آخرین تلاش های ایلومیناتی و فراماسونری، برای به ثمر رساندن تلاش های چند هزارساله شیطان و پیروانش باشیم.

 

در سکانس بعدی، که سکانس پایانی انیمیشن I, Pet Goat 2 می باشد، ملاحظه می گردد که دجال یا Antichrist، سوار بر قایق آنوبیس و در حالی که کاملاً هوشیار و بیدار می باشد، به سمت خورشید در حال طلوع حرکت می کند. در همین حال تصویری از خورشید در حال طلوع به چشم می خورد که در بین دو دسته ابر، واقع شده است. ابرهای سمت راست، شبیه به دست انسان، و ابرهای سمت چپ، به شکل عقرب می باشند. در صحنه آخر ملاحظه می گردد که خورشید در حال طلوع، زبانه هایی از آتش را به سمت اهرام ثلاثه، پرتاب می کند و این اهرام، تخریب می گردند.

 

این سکانس در حالی که تخریب اهرام را به وسیله زبانه های آتش پرتاب شده از خورشید در حال طلوع نشان می دهد، به اتمام می رسد و بلافاصله پس از اتمام این سکانس نیز، لوگوی شرکت سازنده انیمیشن یعنی HELiOPHANT نقش بسته و در حرکتی عجیب، نقطه حرف i کوچک، به سمت حرف O انحراف می یابد و پس از این صحنه، انیمیشن به طور کامل به اتمام می رسد.

 

اما در سکانس پایانی انیمیشن نیز، المان های بسیار مهمی وجود دارند که باید در لایه های مختلف، مورد بررسی قرار گیرند. در لایه اول تحلیل این سکانس از انیمیشن، باید به این مساله اشاره کرد که طلوع خورشید، به صورت نمادین، به مفهوم آغاز قدرت نمایی و اقتدار « رع » خدای خورشید مصر باستان است.

 

این تحلیل، با شکفتن گل های نیلوفر آبی یا « Lotus » همزمان با طلوع خورشید در سکانس های قبلی، تایید می شود.

 

 چرا که طبق افسانه های مصر باستان، خدای خورشید « Ra »، برای اولین بار از داخل گل نیلوفر آبی، زاده شده است.

 

 در این موضوع که این افسانه ها، انحرافات اعتقادی و توهماتی پوچ هستند، شکی نیست و ذهن مادی گرای فراماسونری و ایلومیناتی نیز، حقیقتاً خدایی به اسم « رع » را نمی پرستد. بلکه « رع » نماد عصیان و سرکشی ملل ملحد و بت پرست باستان، در مقابل خداوند متعال بوده و به همین دلیل به صورت نمادین، توسط فراماسونری و ایلومیناتی، مورد احترام قرار می گیرد. همچنین با توجه به مفهوم نور لوسیفری یا نور شیطانی در ایلومیناتی، « رع » به عنوان سمبل دیگری از تابش نور لوسیفری در نظر گرفته می شود.

 

بدین ترتیب به نظر می رسد حرکت دجال به سمت خورشید در حال طلوع، به مفهوم حرکت دجال به سمت آغاز عصر نوین ماسونی یا New World Order، با محوریت نمادهای الحادی همچون « رع » می باشد.

 

 در لایه دوم از تحلیل این سکانس، باید به این نکته اشاره نمود که « خورشید »، به شهر « اورشلیم » یا « بیت المقدس » نیز، اشاره دارد. به نحوی که در عصر تسلط رومیان بر « اورشلیم » یا « بیت المقدس »، نام دیگر این شهر « Aelia Capitolina » بوده است که این نام به معنای « منشاء خورشید » می باشد.

 

در واقع عبارت « Aelia Capitolina » از دو جزء مهم تشکیل شده است که بخش اول آن، « Aelia » از کلمه یونانی « Helios » به معنای خورشید اقتباس شده است

 

 و بخش دوم آن، « Capitolina » از کلمات « Capito » و « Caput » به معنای « سر »، « مبدأ » و « آغاز » نشأت گرفته است.

 

این نام بعدها در عصر فتح « بیت المقدس » به دست مسلمانان، به صورت « ایلیا » به کار رفت. البته نگارش کلمه « ایلیا » به معنای « اورشلیم » با « ایلیا » که یک نام و اسم است، در زبان لاتین، متفاوت است، لیکن به لحاظ آوایی در زبان عربی، به یکدیگر شبیه هستند. در واقع « Aelia » به مفهوم خورشید، اسمی دخترانه است و اسم « Ilia » یک اسم پسرانه است.

 

در هر حال، با توجه به مطالبی که گفته شد، به این دلیل که نام دیگر شهر « اورشلیم » یا « بیت المقدس »، « Aelia Capitolina » به معنای « منشأ خورشید » می باشد، حرکت دجال به سمت خورشید در حال طلوع در این سکانس نیز، به حرکت دجال یا Antichrist به سمت « اورشلیم » یا « بیت المقدس » برای تاجگذاری و آغاز حکومت جهانی شیطانی اشاره می نماید. این مسأله، آرزوی چند هزار ساله ایلومیناتی و فراماسونری می باشد، لیکن ان شا الله به لطف خداوند بزرگ، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و ما در ادامه بحث، به جزییات این مساله، اشاره خواهیم نمود.

 

در لایه سوم تحلیل این سکانس از انیمیشن، به این نکته اشاره می نماییم که پرتاب زبانه های آتش از سوی خورشید به سمت اهرام ثلاثه مصر، معنایی ضدماسونی ندارد. بلکه به معنای اتمام عصر فراعنه و عصر ماسونی قدیم، و آغاز نظم نوین جهانی به زعامت فرعون جدید، یعنی دجال یا Antichrist می باشد.

 

در لایه چهارم تحلیل این سکانس، باید به شکل ابرهای موجود در دو سوی خورشید در حال طلوع اشاره کرد. در سمت چپ تصویر، شکل ابرها، به وضوح شبیه به یک عقرب می باشند که به خصوص دم خمیده آن، کاملاً قابل تشخیص است.

 

در سمت راست تصویر، ابرها همانند یک دست و انگشتان یک انسان می باشند.

 

اما مهم ترین مسأله ای که با تصاویر ابرها، ارتباط پیدا می کند، صورت های فلکی هستند. صورت فلکی « عقرب » یا « Scorpius » یک صورت فلکی شناخته شده در نیمکره شمالی است،

 

 لیکن صورت فلکی دست، به صورت مجزا وجود ندارد، بلکه بخشی از صورت فلکی « شکارچی » یا « Orion » می باشد که در منطقه آمریکای شمالی، به نام صورت فلکی « دست » لاکوتا، شناخته می شود. بدین ترتیب، صورت فلکی « The Hand »، به صورت غیرمستقیم، به صورت فلکی شکارچی « Orion » اشاره دارد.

 

البته این مساله کاملاً قابل درک است که چرا کارگردان به جای صورت فلکی « شکارچی »، به صورت فلکی « دست » اشاره کرده است؟ علت این امر نیز این است که ترسیم صورت فلکی پیچیده شکارچی یا « Orion »، در قالب ابرها، کار بسیار مشکلی است. به همین دلیل صورت فلکی « The Hand »، یا دست، به دلیل سادگی ترسیم، به جای صورت فلکی « شکارچی »، به تصویر در آمده است. اما نکته بسیار مهم، این است که چرا در این سکانس، به این دو صورت فلکی، اشاره شده است؟ به نظر می رسد که این بخش از سکانس پایانی انیمیشن، به زمان تقریبی برنامه ریزی شده جهت تاجگذاری دجال، اشاره می نماید.

 

اگر به مسیر جا به جایی خورشید در ارتباط با صورت های فلکی توجه نماییم، مشخص می گردد که خورشید در فصل تابستان، از نزدیکی صورت فلکی « شکارچی » یا « Orion » عبور کرده و در فصل زمستان از نزدیکی صورت فلکی « عقرب » یا « Scorpius » عبور می نماید.

 

فلذا در فصل تابستان، صورت فلکی « Orion » یا معادل آن صورت فلکی « دست لاکوتا »، در آسمان روز وجود داشته و در شب ناپدید می گردد. به صورت معکوس، صورت فلکی عقرب یا « Scorpius » در فصل زمستان، در آسمان روز وجود داشته و در شب ناپدید می گردد.

 

در این سکانس از انیمیشن و با استفاده از تصویرسازی ابرها، نشان داده شده است که خورشید به نحوی در آسمان بین دو صورت فلکی واقع شده است که صورت فلکی دست لاکوتا، یا همان صورت فلکی « Orion »، در حال بالا آمدن در آسمان روز بوده، و به موازات آن، صورت فلکی عقرب یا « Scorpius » در حال پایین رفتن از آسمان روز و محو شدن می باشد.

 

با محاسبات نجومی مشخص می شود که زمان ذکر شده در این سکانس، به زمانی بین زمستان و تابستان اشاره دارد. چرا که خورشید در وضعیتی است که صورت فلکی عقرب، در حال محو شدن از آسمان روز و صورت فلکی دست لاکوتا یا صورت فلکی « Orion » در حال پدیدار شدن در آسمان روز می باشد.

 

با توجه به مطالب ذکر شده، به نظر می رسد که فراماسونری و ایلومیناتی، نقشه های شوم خود را برای جشن تاجگذاری دجال در اورشلیم، برای فصول بهار و ابتدای تابستان برنامه ریزی نموده است که این تحلیل، با گرم شدن هوا، ذوب شدن برف ها و شکوفا شدن گل های « نیلوفر آبی » یا « Lotus » در سکانس های اخیر انیمیشن، مطابقت کامل دارد و همگی به برنامه دجال یا Antichrist برای آغاز پادشاهی شیطانی اش در فصل بهار یا ابتدای تابستان، اشاره دارند.

 

این که بهار یا تابستان کدام سال، مد نظر ایلومیناتی و فراماسونری است، دقیقاً مشخص نمی باشد، لیکن با توجه به رستاخیز دجال در آوریل 2019 میلادی، و وقایع طوفانی پس از آن، به نظر می رسد که از سال 2019 میلادی به بعد، جهان وارد تحولات جدیدی شده است که با تلاش های نهایی فراماسونری و ایلومیناتی برای آغاز نظم نوین جهانی یا New World order در اورشلیم، و نهایی کردن مفاد معامله قرن در فلسطین اشغالی، ارتباط دارد.

 

گرچه تلاش های فراوان ایلومیناتی و فراماسونری برای به نتیجه رساندن این نقشه شیطانی، همه جانبه و شبانه روزی است، اما ان شاء الله به زودی و برای همیشه، طومار فراماسونری و ایلومیناتی، در هم پیچیده شده و جهان با ظهور منجی الهی، غرق در شادی و رفاه خواهد شد که در این خصوص، در ادامه بحث، سخن خواهیم گفت.

 

پس از مشاهده سکانس پایانی، ملاحظه می گردد که ناگهان لوگوی شرکت سازنده انیمیشن I, Pet Goat 2، یعنی HELiOPHANT پدیدار شده و به طرز بسیار عجیبی، نقطه حرف i کوچک، به سمت حرف O بزرگ، منحرف می گردد.

 

این اتفاق عجیب و غریب، بی دلیل نیست، بلکه در آخرین بخش از فیلم، یعنی در دقیقه 7 انیمیشن نیز، سازندگان آن، به نماد ستاره « Regulus » یا قلب الاسد ، اشاره کرده اند که البته این ستاره، ستاره نمادین و کلیدی فراماسونری، در ورود به عصر جدید ماسونی است.

 

به عبارت دیگر، نقطه منحرف شده حرف i کوچک انگلیسی، در کنار حرف O بزرگ، به صورت نمادین، به خورشید در حال کسوف و ستاره کسوف یعنی « Regulus » یا قلب الاسد اشاره می نماید که در بخش های قبلی انیمیشن نیز مفصلاً به آن اشاره گردید و حضور نماد مذکور در آخرین دقیقه این انیمشین، نشان از اهمیت مضاعف این نماد برای فراماسونری و ایلومیناتی دارد.

 

در این بخش تذکر مجدد این نکته، ضروری به نظر می رسد که آن چه در این مجموعه فیلم های تحلیلی و مقالات مرتبط با آن، مورد بحث قرار گرفته است، نه یک پیشگویی قطعی، بلکه صرفاً یک پلن و برنامه است که توسط فراماسونری جهانی، و ایلومیناتی و مزدورانشان، در قالب انیمیشن شیطانی و رازآلودی به نام  « I, Pet Goat 2 »، به صورت مخفی، به سربازان پیاده نظام این جریان شیطانی، ارایه شده است.  فلذا امکان بروز هر تغییری در این برنامه و نقشه، توسط فراماسونری و ایلومیناتی، وجود دارد. بنابراین آن چه در این مجموعه فیلم ها مورد بررسی قرار گرفت، صرفاً تحلیل آنچه که در برنامه شیطانی مذکور، مد نظر طراحان آن بوده است ،می باشد و به معنای تایید این برنامه و یا موافقت با آن نیست؛ بلکه ان شاء الله مطابق تعالیم الهی، آینده جهان، توام با خیر و نیکی، صلح و آرامش و سیطره ی جهانی ادیان الهی خواهد بود. ان شا الله در بخش های آتی، در این خصوص، بیشتر بحث خواهد شد.

 

خادم الامام (عج) _ alwadossadegh.com

Loading

4 COMMENTS

  1. سلام علیکم خسته نباشین
    هر چی دنبال راه ارتباطی باهاتون گشتم پیدا نکردم و مجبور شدم بیام اینجا کامنت بزارم
    لطف کنید درباره فیلم انیمیشن 2020 soul هم ی تحقیقی بکنید و نقد های اخرالزمانیشو بگید کد های زیادی داره اگه افتخار میدین لطف کنید جواب بدین که منتظر نباشم ممنون

    • سلام و وقت بخیر و تشکر از دغدغه و پیگیری شما. همان طور که در مقدمه ملاحظه کردید، برای مطالعه عمیق و بررسی زوایای پنهان هر موضوع، وقت بسیار زیادی مورد نیاز است. همین پروژه فعلی، بلا اغراق قریب به 18 ماه زمان برد و علاوه بر انبود مستندات داخل فیلم ها، مستندات به مراتب بیشتری بررسی و رد شدند. البته کار مستند فعلی نیز تمام نشده و چند مقاله ضمیمه کوتاه اما مهم دارد که به تناوب و بعد از انتشار ورژن های مختلف مستند و پروژه حاضر، منتشر خواهد شد. به همین دلیل فعلاً در کوتاه مدت، بعید به نظر می رسد که مجموعه « وعده صادق » بتواند وارد پروژه دقیق و عمیق جدیدی از نوعی که به آن اشاره فرمودید بشود. بالاخص که همان طور که گفته شد، پیوست هایی در ادامه این پروژه خواهد آمد که در مستندها کمتر به آن ها پرداخته شده است و اهمیت بسیار زیاد و استراتژیکی دارند. از لطف و پیگیری شما متشکرم. موفق باشید.

  2. سلام خسته نباشید

    تحلیل در تلگرام گذاشتید. با این عنوان: ‏انتقال ۲۲ مومیایی فراعنه و ملکه ها و شاهزادگان شان از موزه مصر در التحریر به موزه ملی تمدن مصر در فسطاط

    به نظر شما این مراسم یک مکمل برای سکانس پایانی انیمه ((بخش سیزدهم وچهاردهم در این مقاله) میباشد؟

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!