غلبۀ نهایی اسلام -بقای مقهورانه سایر مکاتب

0

سه آیۀ شریفه از قرآن کریم با تعبیری مشترک از ارادۀ الهی مبنی بر غلبۀ اسلام بر دیگر ادیان خبر می‌دهند. بنابر روایات فریقین، تحقق این وعدۀ الهی به دست مبارک امام مهدی(عج) و حضرت مسیح(ع) خواهد بود.

 

 

ب) شواهد روایی

برخی روایات شاهد نابودی نهایی همۀ ادیان غیر از اسلام هستند و تحقق آن را به دست حضرت مهدی(عج)  و حضرت عیسی(ع)  مطرح کرده‌اند. برخی از این روایات اساساً ذیل آیات شریفۀ مورد بحث مطرح شده‌اند:

عن أبوهریرة: قال رسول الله0: «والذی نفسی بیده، لیوشکن أن ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً، فیکسر الصلیب، ویقتل الخنزیر، ویضع الجزیة، ویفیض المال حتى لا یقبله أحد، حتى تکون السجدة الواحدة خیراً من الدنیا وما فیها»، ثم یقول أبوهریرة: «واقرءوا إن شئتم: وإن من أهل الکتاب إلّا لیؤمنن به قبل موته، ویوم القیامة یکون علیهم شهیداً».[1] (بخاری، 1407: ج3، 1272، ح3264 و ج2، 774 و 875، ح2109 و 2344؛ نیشابوری، بی‌تا: ج1، 135، ح155؛ ابن‌ماجه، بی‌تا: ج2، 1363، ح4078؛ ترمذی، بی‌تا: ج4، 506، ح2233. ترمذی حدیث را حسن صحیح معرفی کرده است.)

شاهد اصلی در روایت فوق تعبیر «و یضع الجزیة» است. صاحبان فتح الباری بشرح صحیح البخاری و المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج تعبیر مزبور را ناظر به عدم پذیرش آیینی غیر از اسلام دانسته‌اند (عسقلانی، بی‌تا: ج6، 491؛ نووی، 1392: ج2، 190؛ همچنین نک: مجلسی، 1403‏: ج52، 382). به عبارت دیگر در آن دوران امکان زندگی اهل کتاب تحت حکومت اسلامی که مشروط به پرداخت جزیه بود منسوخ شده و وجود اهل کتاب تحمل نخواهد شد.[2]

در روایت دیگری از ابوهریره تعبیر «و یهلک الله فی زمانه الملل کلّها إلّا الإسلام»[3] نیز وجود دارد (سجستانی، بی‌تا: ج4، 117، ح4324؛ ابن‌حبان،1414: ج15، 233، ح2332؛ ابن‌حنبل، بی‌تا: ج2، 406 و 437، ح9259 و 9630)[4].

عن أمامة الباهلی: خطبنا رسول الله0: … فیکون عیسى بن مریم _ علیه السلام _ فی أمتی حکماً عدلاً، وإماماً مقسطاً، یدق الصلیب، و یذبح الخنزیر، و یضع الجزیة، و یترک الصدقة، فلا یسعى على شاة، و لا بعیر، و ترفع الشحناء، و التباغض، و تنزع حمة کل ذات حمة، حتى یدخل الولید یده فی الحیة، فلا تضره، و تفر الولیدة الأسد، فلا یضرها، و یکون الذئب فی الغنم کأنّه کلبها، و تملأ الأرض من السلم کما یملأ الإناء من الماء، و تکون الکلمة واحدة، فلا یعبد إلّا الله، و تضع الحرب أوزارها، و تسلب قریش ملکها … .[5] (ابن‌ماجه، بی‌تا: ج2، 1362، ح4077)

عن أبی المقدام عن أبی جعفر (ع)  فی قول الله: (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)، یکون أن لا یبقى أحد، الّا أقر بمحمد(ص) .[6] (عیاشی، 1380: ج2، 87)

محمد بن العباس، قال: حدثنا أحمد بن هوذة، عن إبراهیم، عن عبد الله بن حماد،

عن أبی بصیر، قال: سألت أبا عبدالله(ع) ، عن قول الله عز و جل فی کتابه (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)، فقال: «و الله ما نزل تأویلها بعد». قلت: جعلت فداک! و متى ینزل تأویلها، قال: «حین یقوم القائم إن شاء الله تعالى، فإذا خرج القائم(ع)  لم یبق کافر أو مشرک إلّا کره خروجه حتى لو أن کافراً أو مشرکاً فی بطن صخرة لقالت الصخرة:یا مؤمن! فی بطنی کافر أو مشرک فاقتله، فیجیئه فیقتله».[7] (استرآبادی، 1409‏: 663؛ همچنین قریب این روایت در صدوق، 1395: ج2، 670)

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ‏ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ _ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ _ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُوالْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ:

حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ: حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَکْحُولٍ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع) ‏: … فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَنْ‏ ذْهَبَ بِالدُّنْیَا حَتَّى یَقُومَ مِنَّا الْقَائِمُ یَقْتُلُ مُبْغِضِینَا وَ لَا یَقْبَلُ الْجِزْیَةَ وَ یَکْسِرُ الصَّلِیبَ وَ الْأَصْنَامَ وَ یَضَعُ‏ الْحَرْبُ أَوْزارَها … .[8] (صدوق، 1362: ج2، 579)

حدثنا ابن وکیع، قال: ثنا حمید بن عبد الرحمن، عن فضیل بن مرزوق، قال: ثنی من سمـع أباجعفر[9]: (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ) قال: إذا خرج عیسى _ علیه السلام _ اتبعه أهل کل دین.[10] (طبری، 1412: 10، 82)

حدثنا یوسف بن یعقوب، عن محمد بن أبی بکر المقرئ، عن نعیم بن سلیمان، عن لیث، عن مجاهد، عن ابن عباس، فی قوله عز و جل: (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)، قال:لا یکون ذلک حتى لا یبقى یهودی و لا نصرانی و لا صاحب ملة إلا صار إلى الإسلام، حتى تأمن الشاة و الذئب و البقرة و الأسد و الإنسان و الحیة، [و] حتى لا تقرض فأرة جراباً، و حتى توضع الجزیة، و یکسر الصلیب، و یقتل الخنزیر، و هو قوله تعالى: (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) و ذلک یکون عند قیام القائم _ علیه السلام_ .[11] (همو: 664)[12]

2. بررسی احتمال دوم (بقای مقهورانه)

دربارۀ این احتمال نیز برخی آیات و روایات را می‌توان به عنوان شاهد مطرح کرد:

الف) شواهد قرآنی

1. برخی از آیات قرآن کریم بیان‌گر بقای یهود و نصارا تا پایان دنیاست، از جمله:[13]

(وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَاناً وَکُفْراً وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ)؛ (مائده: 64)

و یهودیان گفتند: «دستِ خدا بسته است.» دست‏هایشان بسته باد! و به خاطر آن‌چه که گفتند، از رحمت [الهى] دور شدند! بلکه هر دو دستِ [قدرتِ] او، گشاده است هر گونه بخواهد، [و شایسته بداند] مصرف مى‏کند. و[لى‏] آن‌چه از طرف پروردگارت، به سوى تو فرود آمده، حتماً بر طغیان و کفر بسیارى از آنان مى‏افزاید و ما در میان آنان تا روز رستاخیز، دشمنى و کینه افکندیم. هر گاه آتشى براى جنگ برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین، مى‏کوشند و خدا، فسادگران را دوست ندارد.

روشن است که بر اساس ظاهر آیۀ شریفۀ فوق و نظایرش باید آیات غلبۀ اسلام بر ادیان را طوری معنا کرد که با بقای یهود و نصارا سازگار باشد، همان‌گونه که در این احتمال چنین کاری انجام گرفته و غلبۀ نهایی اسلام به معنای تحت سیطرۀ حکومت اسلام درآمدن یهود و نصارا و گرفتن جزیه از ایشان مطرح شده است.

2. با توجه به استعمالات قرآنی مادۀ «ظهر» _ که مجموعاً 59 مورد در 57 آیۀ شریفه است _ و به‌ویژه با توجه به مواردی که فعل مشتق از این ماده با «علی» متعدی شده است، به نظر می‌رسد مفهوم ظهور تلازمی با هلاکت ندارد. برای نمونه این معنا را می‌توان در آیات شریفه‌ای که ذیلاً بیان می‌شود مشاهده نمود:

(کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى‏ قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ)؛ (توبه:8)

چگونه [براى مشرکان پیمانى باشد] و حال آن‌که اگر بر شما غالب شوند، دربارۀ شما هیچ خویشاوندى و هیچ تعهّدى را رعایت نمى‏کنند؟! شما را با دهان [و سخنان]شان خشنود مى‏کنند، و حال آن‌که دل‏هایشان امتناع مى‏ورزد و اکثر آنان نافرمان‌بردارند.

(إِنهَُّمْ إِن یَظْهَرُواْ عَلَیْکمُ‏ْ یَرْجُمُوکمُ‏ْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فىِ مِلَّتِهِمْ وَ لَن تُفْلِحُواْ إِذًا أَبَداً)؛

(کهف: 20)

[چرا] که اگر آنان بر شما غلبه پیدا کنند، سنگسارتان مى‏کنند یا شما را به آیینشان بازمى‏گردانند و در آن صورت، هرگز رستگار [و پیروز] نمى‏شوید.

(وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فىِ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً)؛ (احزاب: 26)

و [خدا] کسانى از اهل کتاب (یهود) را که از آن [مشرکـ]ـان پشتیبانى کردند از قلعه‏هایشان فرو آورد و در دل‏هایشان وحشت افکند در حالى که دسته‏اى را مى‏کشتید و دسته‏اى را اسیر مى‏کردید.

روشن است که در آیات شریفۀ فوق _ که برای نمونه ذکر شدند _ «ظهور» تلازمی با هلاکت ندارد و بعد از چنین مغلوبیتی حیات مغلوبان ادامه دارد. بر این اساس گویا چنین بتوان استنباط نمود که آیات شریفۀ مورد بحث نیز حاکی از غلبۀ اسلام بر سایر ادیان است، بدون این‌که این معنا ملازمتی با هلاک مطلق آنها داشته باشد.

ب) شواهد روایی

برخی روایات نیز مؤید احتمال دوم هستند:

عن تمیم الداری: سمعت رسول الله0 یقول: «لیبلغن هذا الأمر ما بلغ اللّیل و النّهار، ولا یترک الله بیت مدر ولا و بر إلّا أدخله الله هذا الدین، بعز عزیز أو بذل ذلیل، عزاً یعز الله به الإسلام، وذلا یذل الله به الکفر» وکان تمیم الداری، یقول: قد عرفت ذلک فی أهل بیتی، لقد أصاب من أسلم منهم الخیر والشرف والعز، ولقد أصاب من کان منهم کافراً الذل والصغار والجزیة.[14] (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج4، 103؛ حاکم نیشابوری، 1411: ج4، 477، ح8326)

طبق تفسیر تمیم الداری از حدیث، گویا باید چیرگی نهایی اسلام بر ادیان را قرین اخذ جزیه از اهل کتاب دانست که مستلزم بقای ایشان است. البته همین حدیث نبوی با تکمله‌ای از مقداد بن اسود نیز نقل شده که در آن اشاره‌ای به جزیه نیست[15].

روى عن موسى بن جعفر، عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علیّ: عن أمیر المؤمنین(ع) : …قال اللّه _ جلّ اسمه _ : … و حقّ علیّ أن أظهر دینک على الأدیان، حتّى لا یبقى فی شرق الأرض و غربها دین إلّا دینک، أو یؤدّون إلى أهل دینک الجزیة.[16] (طبرسی، 1403: ج1، 222)

در این روایت نیز غلبۀ اسلام بر ادیان قرین مشمول جزیه شدن تمام غیرمسلمانان مطرح شده است.

ج) جمع‌بندی و تحلیل مطالب

به نظر می‌رسد شواهد روایی احتمال دوم از حیث اعتبار و تعدد، یارای مقابله با شواهد روایی احتمال اول را ندارد و در نتیجه در بحث حاضر قابلیت استناد نخواهد داشت؛ افزون بر این‌که دو دسته روایت شاید به این صورت که شواهد روایی احتمال دوم، ناظر به مرحلۀ اول چیرگی اسلام بر ادیان و شواهد روایی احتمال اول، ناظر بر مرحلۀ نهایی تلقی شود قابل جمع باشد (نک: مجلسی، 1404: ج26، 160)؛ و روشن است که در بحث حاضر، شکل نهایی چیرگی مزبور مدّ نظر است.

اما در جمع میان شواهدِ دیگرِ دو احتمال فوق _ یعنی آیۀ شریفۀ 159 سورۀ نساء _ که بنا به نظر مرجح حاکی از نابودی یهود و نصاری با رجعت حضرت عیسی(ع)  است و روایات متعددی که مؤید همین مطلبند با آیات شریفه‌ای که حاکی از بقای یهود و نصارا تا پایان دنیاست _ می‌توان دو وجه بیان کرد:

بعضی از اهل کتاب به‌رغم ایمان ظاهری به حضرت‌عیسی(ع) پس از رجعت، انحرافات پیشین خود را پنهانی و منافقانه تا قیامت ادامه خواهند داد. به عبارت دیگر، مراد از امتداد یهود و نصارا تا قیامت امتداد دو عقیدۀ رسمی نیست، بلکه منظور بقای دائمی افرادی است که قبلاً ادیان یهود و مسیحیت را با کذب و تحریف ابزار اشباع هوای نفس خویش ساخته بودند و در ادامه با ایمان اضطراری به حقیقت مسیح(ع)  همان انحرافات و هواپرستی‌ها را در چارچوبی متفاوت پی خواهند گرفت. بر این اساس مراد از (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ) آن است که نهایتاً اسلام بر دیگر ادیان چیره شده و آنها را منقرض خواهد ساخت، هرچند که برخی وابستگان به این ادیان به‌گونه‌ای پنهانی و منافقانه زیر سیطرۀ حکومت اسلامی ادامۀ حیات خواهند داد.

با توجه به قرابت زمانی تنگاتنگی که بنا به برخی شواهد[17] میان رجعت عیسی(ع)  و وقوع قیامت وجود دارد، شاید بتوان چنین گفت که تعبیر بقای یهود و نصارا تا قیامت، تسامحاً ناظر بر بقای ایشان تا آستانۀ قیامت یعنی تا مقطعی از ایّام رجعت حضرت عیسی(ع)  است. بر این اساس، مراد از (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ) نابودی مطلق ادیان دیگر و اسلام آوردن همۀ مردم است که در دوران رجعت عیسی(ع)  که بنا بر روایات متعدد در متن حکومت امام مهدی(عج)  خواهد بود، اتفاق خواهد افتاد.

در این میان با توجه به توضیحاتی که دربارۀ استعمالات مادۀ «ظهر» در قرآن کریم ارائه شد، به نظر می‌رسد وجه نخست اولویت بیشتری پیدا می‌کند.[18]

نتیجه

سه آیۀ شریفه از قرآن کریم با تعبیری مشترک از ارادۀ الهی مبنی بر غلبۀ اسلام بر دیگر ادیان خبر می‌دهند. بنابر روایات فریقین، تحقق این وعدۀ الهی به دست مبارک امام مهدی(عج)  و حضرت مسیح(ع)  خواهد بود.

مراد از غلبه در آیات شریفۀ مزبور را نمی‌توان صرفاً غلبۀ منطقی تلقی کرد و تعبیری مطلق است که غلبه ظاهری را نیز دربر می‌گیرد.

مقصود از ادیان مغلوب نسبت به اسلام در آیات شریفۀ مزبور، همۀ ادیان، اعم از غیرالهی و در اصل الهی است، اما با توجه به سیاق آیات شریفه، به‌طور ویژه دو دین محرّف یهود و مسیحیت منظور است.

با توجه به تعبیر (وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) در ذیل دو مورد از آیات شریفۀ مزبور، مهم‌ترین تحریفی که در ادیان دیگر به‌ویژه یهود و مسیحیت رخ داده است که به سبب آن ارسال رسول خاتم و غلبۀ دین ناب او بر ادیان مزبور ضروری شده، مخدوش شدن حقیقت ناب توحید در این ادیان و صبغۀ شرک‌آمیز گرفتن آنهاست.

با توجه به مجموعۀ آیات و رویات مربوطه دربارۀ حاصل غلبۀ اسلام بر ادیان _ به‌ویژه یهود و نصارا _ دو احتمال می‌توان مطرح کرد:

احتمال اول این‌که سرانجام به دست مبارک امام مهدی(عج)  و حضرت مسیح(ع)  اسلام بر سایر ادیان چیره شده و آنها را منقرض خواهد ساخت، هر چند که برخی وابستگان به این ادیان به‌گونه‌ای پنهانی و منافقانه زیر سیطرۀ حکومت اسلامی ادامۀ حیات خواهند داد؛ و احتمال دوم این‌که آن‌چه به دست مبارک امام مهدی(عج)  و حضرت مسیح(ع)  اتفاق می‌افتد، نابودی مطلق ادیان دیگر و اسلام آوردن همۀ مردم است. با توجه به برخی قرائن، احتمال اول قوی‌تر به نظر می‌رسد.

پی نوشت:

[1]. رسول خدا(ص) فرمود: «قسم به کسی که جانم به دست اوست، به زودی عیسى بن مریم به عنوان حاکم عادل در میان شما مسلمانان فرود مى‏آید و صلیب را می‌شکند و خوک را می‌کشد و جزیه دادن را از میان برمی‌دارد و چندان مال به مردم می‌دهد که دیگر کسى آن را نمى‏پذیرد… .»

[2]. البته بعضاً احتمالات دیگری نیز دربارۀ این تعبیر مطرح شده است؛ به نقل نووی، قاضی عیاض در معنای عبارت مزبور، احتمال می‌دهد که اشاره به مجبور شدن همۀ اهل کتاب به پرداخت جزیه باشد که همین مطلب عامل مضمون جملۀ بعدی حدیث، یعنی کثرت ثروت خواهد بود (نووی، 1392: ج2، 190). به عبارت دیگر قاضی عیاض وضع جزیه را به معنای مجبور نمودن به پرداخت جزیه مطرح کرده است؛ و به نقل ابن‌حجر برخی در معنای تعبیر مزبور چنین نظر داده‌اند که به دلیل کثرت مال کسی که نیازمند دریافت جزیه باشد یافت نخواهد شد (عسقلانی، بی‌تا: ج6، 491). تعابیر آمده در روایات مشابه مانند: «و تکون الدعوى واحدة» (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج2، 394، ح9110)و همچنین «تکون الکلمة واحدة، فلا یعبد إلا الله»، «… لا صاحب ملّة إلّا صار إلى الإسلام» و «وَ لَا یَقْبَلُ الْجِزْیَةَ» که به ترتیب در روایات دوم و هفتم و پنجم موجود در متن آمده است و همچنین سایر روایاتی که بدون اشاره به امر جزیه از پایان کار ادیان دیگر در دوران امام مهدی4 و حضرت عیسی(ع)  سخن می‌گوید، با این اقوال هماهنگ نبوده و مؤید نظر مطرح شده در متن است.

[3]. خداوند در زمان او (حضرت عیسی(ع) ) تمام ملت‌ها (ادیان) غیر از اسلام را هلاک می‌کند.

[4]. سیوطی در الدر المنثور روایتی را در این‌باره از جابر بن عبدالله نقل کرده است: «أخرج سعید بن منصور و ابن المنذر و البیهقی فی سننه عن جابر _ رضى الله عنه _ فی قوله (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ)  قال: لا یکون ذلک حتى لا یبقى یهودی و لا نصرانی صاحب ملة الّا الإسلام حتى تأمن الشاة الذئب و البقرة الأسد و الإنسان الحیة و حتى لا تقرض فأرة جراباً و حتى توضع الجزیة و یکسر الصلیب و یقتل الخنزیر و ذلک إذا نزل عیسى بن مریم _ علیه السلام _ »(سیوطی، 1404: ج3، 231)؛ اما ظاهراً در نقل سیوطی اشتباهی رخ داده است؛ زیرا چنین روایتی از جناب جابر یافت نشد.

[5]. رسول خدا(ص) ضمن خطبه‌ای فرمود: «عیسی در امتم حاکمی عادل خواهد بود … و جزیه را برخواهد داشت … و سخن یکی خواهد بود و جز خدا عبادت نخواهد شد و جنگ تمام خواهد شد… .»

[6]. حضرت ابی‌جعفر(ع)  در تفسیر آیۀ شریفۀ: (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ)  فرمود: «کسی نمی‌ماند جز آن‌که به [نبوت] حضرت محمد(ص) اقرار می‌کند.»

[7]. امام صادق(ع)  ذیل آیۀ شریفۀ (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ …)  فرمود: «… مربوط به دوران قیام قائم4 است _ ان شاء الله تعالى _ و در آن هنگام کافر و مشرکی نیست جز آن‌که از خروج امام ناراحت است و کار به جایی می‌کشد که اگر کافر و مشرک در میان صخره‌ای پنهان شوند، صخره خواهد گفت: ای مؤمن، در درونم کافر یا مشرکی [نهان] است؛ او را بکش! و مؤمن او را خواهد کشت.»

[8]. امیر المومنین(ع)  فرمود: «… خدای تبارک و تعالی دنیا را به پایان نخواهد رساند تا این‌که قائمی از ما قیام نماید و دشمنانمان را بکشد و جزیه را نپذیرد و صلیب و بت‌ها را بشکند و تا این‌که جنگ بارهاى سنگینش را [بر زمین] نهد… .»

[9]. با توجه به اسناد مشابه، ظاهراً مراد از ابی‌جعفر در روایت مزبور امام باقر(ع)  است. (نک: ابن‌ابی‌حاتم، 1419: ج10، 3334؛ بیهقی، 1410: ج4، 115)

[10]. امام باقر(ع)  در تفسیر (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)  فرمود: «مربوط به زمان خروج عیسی(ع)  است که در آن هنگام پیروان تمام ادیان از او تبعیت خواهند کرد.»

[11]. ابن‌عباس ذیل آیۀ شریفۀ (لِیُظْهِرَهُ عَلَى…)  می‌گوید: «این مطلب تحقق نخواهد یافت تا این‌که دیگر هیچ یهودی و مسیحی و صاحب عقیدۀ دیگری نماند جز آن‌که مسلمان شود … و تا این‌که جزیه کنار گذاشته شود … و آن در زمان قیام قائم4 خواهد بود.»

[12]. افزون بر روایات مطرح شده، برخی شارحان حدیث شیعه نیز _ به عنوان دیدگاه روایی در این‌باره _ بر این‌که در دوران امام مهدی4 مخالفان چاره‌ای جز پذیرش اسلام یا کشته شدن ندارند اشاره کرده‌اند (نک: مجلسی، 1404: ج26، 160؛ مازندرانی، 1382: ج1، 399 و ج12، 289). همچنین محی‌الدین عربی ضمن توصیف مشهورش دربارۀ امام مهدی4 می‌نویسد:«یبید الظلم و اهله و یقیم الدین ینفخ‏ الروح‏ فى‏ الاسلام یعز الاسلام به‏ و یحیى بعد موته، یضع الجزیة و یدعو الى الله بالسیف فمن ابى قتل و من نازعه جدل» (به نقل از: شیرازی، 1383: ج1، 560).

[13]. آیات دیگر عبارتند از: آل عمران: 55؛ مائده: 14؛ اعراف: 167.

[14]. تمیم الداری از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: «در آینده این دین هر آن‌جا را که شب و روز فرا می‌گیرد فرا خواهد گرفت و خداوند هیچ خانه و خیمه‌ای را رها نخواهد کرد جز آن‌که این دین را داخلش نماید توأم با عزت‌بخشی به عزیز و ذلیل نمودن ذلیل … .» تمیم الداری می‌گوید: من این معنا را دربارۀ خانوادۀ خود مشاهده کردم که هر که از ایشان مسلمان شد، به خیر و شرافت و عزت رسید و هر که کافر ماند مبتلا به ذلت و خواری و جزیه گشت.

[15]. «… سلیم بن عامر قال: سمعت المقداد بن الأسود یقول: سمعت رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ یقول: ثم لا یبقى على ظهر الأرض بیت مدر ولا وبر الّا أدخله الله کلمة الإسلام بعز عزیز أو ذل ذلیل أما یعزهم الله _ عز وجل _ فیجعلهم من أهلها أو یذلهم فیدینون لها.»(ابن‌حنبل، بی‌تا: ج6، 4، ح23865؛ حاکم نیشابوری، 1411: ج4، 476، ح8324)

[16]. از امیرالمؤمنین(ع)  در بیان خطاب خدای سبحان به رسول خدا(ص) نقل شده است: «… و بر عهدۀ من است که دین تو را بر تمام ادیان غالب کنم تا این‌که در شرق و غرب زمین جز دین تو نماند یا این‌که به پیروان دینت جزیه بپردازند.»

[17]. نک: «اجل یهود؛ پایان دنیا یا رجعت عیسی(ع) ؟» ذیل عنوان «ارتباط زمانی رجعت عیسی(ع)  با وقوع قیامت». (رضایی کهنمویی، 1391: ص137_ 165)

[18]. همچنین آیۀ شریفۀ (عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً)  (إسراء:8) که به ترجیح نگارنده گویا مربوط به دوران پس از نابودی دجال توسط حضرت عیسی(ع)  است نیز می‌تواند قرینۀ دیگری بر صحت وجه نخست باشد؛ زیرا ظاهراً حاکی از بقای بنی‌اسرائیل یا یهود پس از دوران حضرت عیسی(ع)  است.

منابع

ابن‌ابى‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد محمد الطیب، عربستان، مکتبة نزار مصطفى الباز، 1419ق.

ابن‌حبان، محمد أبوحاتم التمیمی البستی، صحیح ابن‌حبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414ق.

ابن‌حنبل، احمد بن محمد، مسند، مصر، مؤسسة قرطبة، بی‌تا.

ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، تونس، دار سحنون للنشر و التوزیع، 1997م.

ابن‌کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، 1419ق‏.

ابن‌ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، تحقیق و تصحیح: حسین استاد ولى، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1409ق‏.

آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: على عبدالبارى عطیة، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق‏.

بخاری، أبوعبدالله محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر (صحیح البخاری)، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، بیروت، دار ابن‌کثیر، الیمامة، 1407ق.

بیهقی، احمد بن حسین، شعب الإیمان، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1410ق.

ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح سنن الترمذی، تحقیق: أحمد محمد شاکر و دیگران، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.

جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر إسراء، چاپ دوم، 1390ش.

حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق.

حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

دروزة، محمد عزت، ‏التفسیر الحدیث، قاهره، دار إحیاء الکتب العربیة، 1383ق‏.

رضایى اصفهانى، محمدعلى و همکاران، ترجمه قرآن کریم، قم، مؤسسه تحقیقاتى فرهنگى دارالذکر، 1383ش‏.

رضایی کهنمویی، علی، «اجل یهود پایان دنیا یا رجعت عیسی(ع) »، فصل‌نامه علمی _ پژوهشی مشرق موعود، سال ششم، ش22، قم، مؤسسه آینده روشن، تابستان 1391ش.

زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق‏.

سجستانی، ابوداود سلیمان بن الأشعث، سنن، تحقیق: محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بی‌جا، دارالفکر، بی‌تا.

سیوطى، جلال‌الدین، ‏الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة‌الله مرعشى نجفى، 1404ق‏.

شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فى ظلال القرآن، بیروت _ قاهره، دارالشروق، 1412ق‏.

صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى، 1365ش‏.

شیرازى، صدرالدین محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، تحقیق و تصحیح: محمد خواجوى، تهران، ‏مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى،‏ 1383ش‏.

صدوق، محمد بن على بن بابویه، الخصال، تحقیق و تصحیح: على‌اکبر غفارى، قم، جامعه مدرسین، 1362ش‏.

___________________________________ ، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.

طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، ‏دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، چاپ پنجم،‏1374ش‏.

طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، تصحیح: محمد باقر خرسان، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، ‏1403ق.

طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن،‏ تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش‏.

طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، ‏1412ق‏.

عسقلانی، احمد بن علی (ابن‌حجر)، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبدالعزیز بن عبدالله بن باز ومحب‌الدین الخطیب، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، تحقیق و تصحیح: سید هاشم رسولى محلاتى، تهران، المطبعة العلمیة، 1380ق.

فخر رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1420ق‏.

قرشى، سید على‌اکبر، احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش‏.

قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: حسین درگاهى، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، ‏1368ش‏.

مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الأصول و الروضة)، تحقیق و تصحیح: ابوالحسن شعرانى، تهران،‏ المکتبة الإسلامیة، 1382ق‏.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالأنوار، تحقیق و تصحیح: جمعى از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق‏.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تحقیق و تصحیح: سید هاشم رسولى محلاتى، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1404ق‏.

معرفت، محمدهادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، مؤسسة التمهید، 1423ق.

مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه،‏ تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374ش‏.

نجارزادگان، فتح‌الله، «بررسی تطبیقی آیات مهدوی (اظهار دین) در دیدگاه فریقین»، فصل‌نامه علمی _ پژوهشی مشرق موعود، سال چهارم، ش13، قم، مؤسسۀ آینده روشن، بهار 1389ش.

نووی، یحی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1392ق.

نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.

 

منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 23

فارس نیوز

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!