صهیونیسم و جنگ آخرالزمان

0

آرماگدون در تفکر صهیونیسم مسیحی همان نبرد آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه اروپا و آمریکا، هفتاد میلیون هوادار سرسخت دارد که برای استحکام بخشیدن به بنیانهای فکری و نظری خود، هر تلاشی چه در عرصه ملی و بین المللی انجام می دهند تا از ساحت عقیده خود دفاع کنند….

 

 

 

صهیونیسم و جنگ آخرالزمان

آرماگدون در تفکر صهیونیسم همان نبرد آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه اروپا و آمریکا، 70 میلیون هوادار سرسخت دارد.

 

ایدئولوژی آرماگدون چیست؟

مسیحیت به سه شاخه كاملاً جدا و مخالف یكدیگر یعنی كلیسای كاتولیك روم، ارتدكس و پروتستان تقسیم شده است. این سه كلیسا در اعتقادات دینی و مراسم عبادی كاملاً از یكدیگر جدایند و مانند سه دین مختلف عمل می كنند و حتی انجیل كلیسای پروتستان با انجیل كلیسای كاتولیك تفاوت زیادی دارد.

 

یكی از ویژگی های كلیسای پروتستان رابطه بسیار نزدیك آنها با دولت های اروپایی می باشد و این دولت ها برای ترویج مسیحیت پروتستان از مبلغان خود در كشورهای جهان سوم حمایت های گسترده مالی، تبلیغاتی و سیاسی می كنند؛ به عنوان مثال در انگلیس دولت و كلیسای پروتستان از هم جدا نیست و ملكه انگلیس در رأس دولت و كلیسا قرار دارد.

 

در یك قرن گذشته جریان جدیدی كه در بین پروتستان ها فوق العاده قدرتمند شده است مكتب نوظهور «مبلغان انجیل» می باشد. قبل از جنگ جهانی دوم این مكتب نوظهور به بنیادگرایی معروف است در جامعه آمریكا نفوذ فراوانی دارد.

 

آنچه مشخص است اینکه این نحله فکری، بنیاد محکم الهی و آسمانی ندارد و بر اساس یک سری شواهد و حدس و گمانها، پایه ریزی شده است.

 

اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در آمریكا و انگلیس حمایت همه جانبه عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می باشد و آنها اعتقاد دارند كه پیروان كلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را كه در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی های انجیل بیان شده، عملی نمایند.

 

پیروان این مكتب خود را از مبلغان انجیل می دانند و اعتقاد دارند پیروان این مكتب، مسیحیان دوباره تولد یافته می باشند كه فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاك خواهند شد. از ویژگی های ممتاز پیروان این مكتب اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهیونیسم می باشد و تعصب این مسیحیان به صهیونیسم بیش از صهیونیست های یهودی مقیم اسرائیل و آمریكا می باشد.

 

اما یک ایدئولوژی بسیار مهم و مقدسی که پیروان صهیونیسم مسیحی، به آن اعتقاد دارند، واقعه آرماگدون است. این ایدئولوژی در واقع یک نحله فکری خاص است که دارای نگرشی آخرالزمانی است و بنیادگرایان مسیحی علاقه زیادی به این موضوع داشته و به همین خاطر، به طرق مختلف به ارائه اطلاعات و تبلیغات وسیعی در این رابطه پرداخته اند.

 

آنچه مشخص است اینکه این نحله فکری، بنیاد محکم الهی و آسمانی ندارد و بر اساس یک سری شواهد و حدس و گمانها، پایه ریزی شده است.

 

آرماگدون در تفکر صهیونیسم مسیحی همان نبرد آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه اروپا و آمریکا، هفتاد میلیون هوادار سرسخت دارد که برای استحکام بخشیدن به بنیانهای فکری و نظری خود، هر تلاشی چه در عرصه ملی و بین المللی انجام می دهند تا از ساحت عقیده خود دفاع کنند.

آرماگدون چیست؟

آرماگدون واژه ای عبری است به معنای تپه شریفان یا کوه. تپه ای که در جنوب شرقی هیفا در قسمت شمالی کشور فلسطین قرار دارد و در محدوده کرانه های باختری رود اردن واقع شده است. گفته شده که در گذشته مکانی استراتژیک در مسیر و تقاطع شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است. آنچه قابل توجه است اینکه این منطقه بسیار محدود و کوچک است. به هر حال آنچه مهم است اینکه امروزه این مکان به عنوان مکانی برای جنگ آخرالزمان بنیادگرایان انتخاب شده است.

 

منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در میان الجلیل و السامره در دشت یزرعین قرار دارد. جاییکه حتی ناپلئون بناپارت نیز روزگاری درباره آن گفته که در آن بزرگترین نبرد جهان رخ می دهد.

 

اما بنیادگرایان مسیحی معتقدند برای ظهور و بازگشت دوم مسیح، جنگی هسته ای و اتمی در محل آرماگدون به وقوع می پیوندد که دارای فجایع بسیار زیادی است و به واسطه این

                       

                       

نبرد عظیم، اکثر شهرهای جهان دچار تخریب و نابودی خواهد شد.

 

در کتاب مقدس تنها یک بار در مکاشفات یوحنا، فصل16، آیه 16، نسبت به این مکان سخن گفته شده است. به این صورت که:” … و آنها را در جایی گرد آورد که به زبان عبرانی آرماگدون می نامند.”

در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در رویای مکاشفات انجیل در عهد جدید یک بار آمده و در منابع اسلامی همچون قرآن و روایات هیچ سخنی از آرماگدون بیان نشده است.

 

حال آنکه در میان مجموعه عظیم روایاتی که در دست داریم تنها شش هزار روایت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدویت می باشد اما همانطور که گفته شد نامی از این جنگ در این میان به چشم نمی خورد. در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد.

 

این ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر دو نیرو با یکدیگر وارد درگیری می شوند که یکی نیروهای شر و بی ایمان می باشند که فرماندهی آنها را فردی به دجال بر عهده دارد که ضد مسیح است و شریکان او عبارتد از اعراب، مسلمان و حامیان روسی که ارتشی چهارصد میلیونی را تشکیل می دهند.

 

جری فالول، که یکی از مبلغان سرسخت و جدی مسیحیت صهیونیستی می باشد و در کاخ سفید هم هواداران بسیاری دارد، در این رابطه چنین می گوید: روسیه و هم پیمانان آنها (ایران، آفریقای جنوبی(حبشه)، آفریقای شمالی(لیبی)، اروپای شرقی(جومر)، قفقاز) در خیل سپاهیان شر قرار دارند و این جنگ فراگیر و اتمی است و عده زیادی از بین خواهند رفت.

 

اما گروه مقابل نیروهای خیر می باشند که همان حامیان اسرائیل هستند که به رهبری مسیح وارد جنگ می شوند و اینان دارای خصوصیتی ویژه هستند و آن اینکه حامل نور و خیر و خوبی هستند. اما نتیجه جنگ این است که مسیح، اولین ضربه را با سلاح های کشنده خود، بر نیروهای شر وارد می کند و این ارتش را از بین خواهد برد به گونه ای که گفته شده آنچنان حمام خونی به راه افتد که تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.

 

در جایی دیگر جری فالول به طرز موذیانه و با زیرکی، با استفاده از برخی از روایات کتاب مقدس و البته با تفسیری شخصی با کمک ظن خود، از قول خداوند چنین عباراتی را بیان می کند:

بیایید و قربانی که را برای شما آماده کرده ام، بخورید. به کوه های اسرائیل بیایید و گوشت بخورید و خون بنوشید! گوشت جنگاوران را بخورید و خون رهبران جهان را بنوشید که مانند قوچ ها و بره ها و گاوهای پرواری شده اند.

 

نهایتا جنگ آرماگدون با ایمان آوردن یهود به مسیح، به عنوان منجی ایشان، به پایان خواهد رسید، پس از آنکه دو سوم آنها در این نبرد از بین می روند. سپس مسیح، مومنان به خویشتن را همراه خود به آسمانها می برد و اینان از بالای آسمان در حالیکه در راحتی و خوشی هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسیح به زمین بازمی گردند تا برای مدتی طولانی زندگانی سرشار از سعادت و آسایش را سپری کنند.

 

به نظر می رسد در توصیفاتی که از جنگ هسته ای شده است، چاشنی اوهام و خیالات نیز راه یافته است. با بررسی دقیق تر بهتر است به طور همه جانبه به شرح این موضوع بپردازیم.

 

آرماگدون همان جنگ فرات است!

یك نویسنده آمریكایی در سال ۱۹۹۷ كتابی با عنوان «خیانت به بیت المقدس» را تألیف نمود كه در آن هر نوع مذاكره صلح با فلسطینیان را خیانت به تعلیمات انجیل و خواسته های مسیح معرفی کرد و این مطلب را دائما به خوانندگان القا می نماید كه مسیح با آغاز هزاره سوم و قبل از سال ۲۰۰۷ م. ظهور خواهد كرد و اسراییل بزرگ را از نیل تا فرات به وجود خواهد آورد. هر چند که در آن سال هرگز چنین چیزی رخ نداد، اما تبلیغات گسترده همچنان ادامه دارد.

 

در این كتاب ها تبلیغ می گردد كه برای تعجیل ظهور مسیح، مسیحیان باید كشور بابل را -كه عراق كنونی می باشد- نابود كنند و رودخانه فرات باید كاملاً خشك گردد. گفتنی است كه آنها جنگ آرماگدون را «جنگ فرات» نیز می نامند. (با دانستن چنین مطالبی احتمالا حمله به کشور عراق و اشغال آن به دست دولت آمریکا توجیه مناسبی به نظر می رسد.)

 

رهبران دینی صهیونیسم مسیحی تبلیغات گسترده ای در این باره انجام داده اند.

                       

                       

در یك نظرسنجی كه توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس در سال ۱۹۹۷ انجام شد، اعلام گردید ۲۵ درصد جمعیت آمریكا اعتقاد راسخ دارند كه با آغاز هزاره سوم جنگ نهایی آرماگدون در محل فلسطین آغاز خواهد شد و این جنگ تا مدت هفت سال ادامه خواهد داشت. در اثر این جنگ دنیا نابود می شود و در پایان این جنگ هفت ساله كه آنها آن را «مصیبت بزرگ برای كلیسا و مسیحیان» می دانند، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته ظهور خواهد كرد و دجال را شكست می دهد و حكومت جهانی خود را با مركزیت بیت المقدس تشكیل خواهد داد.

 

به همین منظور آنها معبد بزرگ را كه موجب جنگ آرماگدون می شود «معبد مصیبت بزرگ» می نامند. مطابق اعتقادات صهیونیسم مسیحی، غیر از معتقدان به «خواسته های مسیح»، تمامی مردم جهان، چه مسیحی و چه غیر مسیحی، به دست دجال كشته خواهند شد.

 

آنها معبد بزرگ را كه موجب جنگ آرماگدون می شود «معبد مصیبت بزرگ» می نامند.

 

آری! اینها تنها عباراتی تکراری و ساده نیست. بلکه دنیایی از حوادث و وقایع را با خود به همراه دارد. این حاصل اعتقاداتی راسخ است. و نشان می دهد که استحکام عقاید و التزام به آئین برای هر فرد دینداری تا چه اندازه مهم است. همانند مسیحیان آمریکایی که تورات را بیش از هر کتاب دیگری قبول دارند و زبان و تصورات و توجیهات اخلاقی و مبارزات بشری این کتاب را به عنوان بخشی از شخصیت آمریکایی خویش می دانند و تصورشان این است که باید برخیزند تا نقش مهمی را در تاریخ ایفا کنند.

 

این تربیت ماحصلی از آموزش در دوران کودکی است که در منزل و مدرسه دائما با این مساله مواجه می شوند که در وجدان و تخیلات شان، در گذشته توراتی به سر برند و فرهنگ تورات عضوی جدایی ناپذیر از زندگی شان باشد. به طوریکه احیای عهد قدیم و تمسک به آن، به عنوان یک عقیده و فرهنگ با ارزش تلقی شود و جریانهای مذهبی تازه ای را به وجود آورد.

 

پس این طبیعی است که آمریکای بنیادگرا خود را در آغوش اسرائیل بیندازد و میراث روحی و مذهبی مشترکی را در میان خود بازیابند و به واسطه این وحدت و اشتراک ناشی از آموزه های دینی، به اقدامات مورد نظر دست زنند.

 

“کابوت لودج” رئیس روابط خارجی کنگره در سخنرانی خود در بوستون در سال 1922 پیرامون روح تعصب در قبال مساله فلسطین” چنین گفت:

“به نظر من این بسیار خوب و تحسین برانگیز است که ملت یهود در سراسر جهان، برای افراد هم کیش خویش، (که تمایل به بازگشت به سرزمینی دارند که مهد آنها بود و برای هزاران سال در آن به سر می بردند. وطنی قومی – ملی بنا کنند. من هرگز نمی توانم تصور کنم که قدس و فلسطین زیر سلطه محمدی ها (مسلمانان) باشد. باقی ماندن قدس و فلسطین -که برای یهود مقدس است و سرزمینی که برای تمام ملل بزرگ مسیحی غرب، مقدس به شمار می آید- در دست ترک ها(مسلمانان) برای سال های سال، چون لکه ننگی است بر پیشانی تمدن، که باید آنرا پاک کرد.”

 

بنابراین مشخص است که بنیادگرایان هر آنچه می خواهند انجام می دهند و دارای اختیارات بسیاری در محدوده فلسطین می باشند و اقدامات وحشیانه را به راحتی توجیه می کنند.

 

همه اینها شواهدی است دال بر این مطلب که حوادثی که امروز شاهد وقوع آن هستیم، نشات گرفته از سیاستی برنامه ریزی شده و ریشه دار می باشند و نشان دهنده عمق تدین و تعصب بنیادگرایان هستند.

 

بنابراین مشخص است که بنیادگرایان هر آنچه می خواهند انجام می دهند و دارای اختیارات بسیاری در محدوده فلسطین می باشند و اقدامات وحشیانه را به راحتی توجیه می کنند و اعراب را مردمانی احمق، کودن و تنبل معرفی می کنند. همانطور که در فیلم ها بارها شاهد بودیم که مسلمانان را سمبل قبایل بدوی و صحرانشین نشان می دهند و افرادی که در کنترل امور سیاسی و مملکتی ضعیف هستند و اغلب چهره های خشن و شبیه به یک تروریست واقعی را دارند. پس برای یافتن راه حلی برای اتمام این مشکلات، وعده بازگشت یهود را مطرح می کنند و به شدت بر این اعتقاد پافشاری می کنند.

 

بنیادگرایان انجیلی که دیدگاه های مذهبی خاص خود را دارند در حال حاضر بودجه ها و اموال

                       

           

بسیاری را برای اسرائیل جمع آوری می کنند تا اقداماتی همچون تخریب مسجد الاقصی و برپایی هیکل سلیمان، انجام گیرد و این همان عقایدی است که پیشوایانشان هم بدان معتقد بودند.

 

اینان تصور می کنند که پیمودن راه حق و حقیقت این است که سرخپوستان را قتل عام کنند و آمریکا را تصرف کنند و بعد از در دست گرفتن سراسر آمریکا، برای ایجاد چنین نظامی در نقطه دیگری از جهان یعنی فلسطین، اقدام کنند. صهیون جدید، رویای شهرک نشینان؛ همان صهیون قدیم یعنی فلسطین شد و از آنجا که برخی از شهرک نشینان مسیحی، قتل عام و کشتار سرخپوستان را ثواب یافتند، بنابراین مسیحیان نیز کمک مالی به صهیونیست ها را بر حق دانستند تا از آنها برای قتل عام و کشتار فلسطینی ها استفاده شود.

 

آرماگدون، نبرد نیروهای خیر و شر

سردمداران تفکر صهیونیسم مسیحی یا همان بنیادگرایان، در رابطه با زمان وقوع نبرد آرماگدون اعتقادات جالبی دارند. از نگاه مبلغان بنیادگرا در مقاطع مختلف، زمانهای متفاوتی برای وقوع این جنگ پیش بینی شده که همگی حاکی از این است که این نبرد قبل از ظهور مسیح رخ می دهد و بعد از تشکیل حکومت اسرائیل. یعنی این دو پیش شرط لازمه وقوع چنین نبرد سهمگینی می باشد. به همین خاطر مبلغان مکتب بنیادگرایی مسیحی هر کدام به زعم خویش، زمانی را برای این واقعه تعیین کرده اند.

 

هال لیندسی، نویسنده کتاب پر فروش “ستاره بزرگ در حال افول زمین” (8 میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسید) در گذشته اینطور نقل کرد: نسلی که از سال 1948 متولد شده اند، شاهد بازگشت مسیح خواهند بود. اما پیش از این واقعه باید جنگ یاجوج و ماجوج یا نبرد آرماگدون به وقوع پیوندد.

 

این نبرد قبل از ظهور مسیح رخ می دهد و بعد از تشکیل حکومت اسرائیل. یعنی این دو پیش شرط لازمه وقوع چنین نبرد سهمگینی می باشد.

 

وقتی این پیشگویی به واقعیت تبدیل نشد، شخصی به نام کشیش “بیلی گراهام” درباره سال 1970 هشدار داد که جهان به سرعت به سوی آرماگدون در حال حرکت است و جوانان کنونی آخرین نسل تاریخ هستند.

 

وی که از مبلغان با نفوذ این مکتب بود، هم اکنون در قید حیات نیست و پسرش راه او را دنبال می کند. وی با چهار رئیس جمهور در کاخ سفید همراهی کرده است و به عنوان روحانی خاص کاخ سفید شناخته می شد و از احترام بسیاری برخوردار بود.

 

رابرنسون از دیگر مبلغان این جریان اینطور بیان کرده (در 9 ژوئن 1982 یعنی 3 روز بعد از اشغال لبنان توسط اسرائیل): ” به شما اطمینان می دهم که قیامت و رستاخیز در پائیز 1982 به وقوع خواهد پیوست. اتحاد شوروی دست به حملات نظامی خواهد زد و ضربه قاطع و نهایی بر سر آنها فرود خواهد آمد.

 

از این نوع پیشگویی ها در میان این اهالی این مکتب بسیار است و نشان می دهد که تا چه حد برای این واقعه اهمیت قائل هستند و برای آن برنامه ریزی دارند.

 

اما این نبرد عظیم نتایج مختلفی را به دنبال دارد که به این صورت شرح داده شده است:

1-کشتار کامل اعراب و مسلمان و نابودی پنج ششم از مردم کل دنیا

2-کشتار دو سوم از مردمان یهود و زنده ماندن تنها 144 هزار نفر از یهودیان

3-خشک شدن رود فرات

4-تخریب کامل بیت المقدس

5-عروج مسیحیان بنیادگرا و نزول عیسی مسیح و همراهانش و نابودی نیروهای اشرار

6- آغاز هزاره خوشبختی و سعادتمندی

 

مطابق اعتقادات مكتب فوق به وسیله پروتستان ها حوادثی باید به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور نماید و پیروان این مكتب وظیفه دینی دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث كوشش نمایند. حوادثی كه توسط آنها باید عملی شوند، عبارتنداز:

 

1- یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و كشور اسرائیل در گستره ای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید و یهودیانی كه به اسرائیل مهاجرت نمایند اهل نجات خواهند بود.

 

2- یهودیان باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس را منهدم كنند و به جای این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبد بزرگ را بنا نمایند (تا به حال دو مسجد اقصی

                       

                       

و صخره در بیت المقدس بیش از صدبار مورد حمله یهودیان و مسیحیان صهیونیست قرار گرفته است)

 

3- روزی كه یهودیان مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را منهدم كنند، جنگ نهایی مقدس (آرماگدون) به رهبری آمریكا و انگلیس آغاز شده است، در این جنگ جهانی تمام جهان نابود خواهد شد.

 

4- روزی كه جنگ آرماگدون آغاز شود، تمامی مسیحیان پیرو اعتقادات «عملی نمودن خواسته های مسیح» كه مسیحیان دوباره تولد یافته می باشند، مسیح را خواهند دید و توسط یك سفینه عظیم از دنیا به بهشت منتقل می شوند از آنجا همراه با مسیح نظاره گر نابودی جهان و عذاب سخت در این جنگ مقدس خواهند بود.

 

5- درجنگ آرماگدون زمانی كه ضد مسیح (دجال) در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه

مسیحیان دوباره تولد یافته در جهان ظهور خواهد كرد و ضد مسیح را در پایان این جنگ مقدس شكست می دهد و حكومت جهانی خود را مركزیت بیت المقدس برپا خواهد ساخت و معبدی كه به جای مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس -كه توسط مسیحیان و یهودیان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده است- محل حكومت جهانی مسیح خواهد بود.

 

1- دولت صهیونیستی اسرائیل با كمك آمریكا و انگلیس مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را نابود خواهد كرد و معبد بزرگ به دست آنان در این مكان ساخته خواهد شد و این رسالت مقدس به عهده آنها می باشد.

 

2- این حادثه حتماً اتفاق خواهد افتاد.

 

3- قبل از آغاز جنگ آرماگدون، رعب و وحشت جامعه آمریكا و اروپا را فرا خواهد گرفت.

 

4-قبل از ظهور دوباره مسیح، صلح در جهان هیچ معنی ندارد و مسیحیان برای تسریع در ظهور مسیح، باید مقدمات جنگ آرماگدون و نابودی جهان را فراهم نمایند.

 

این بنیادگرایان معتقدند که شرط بازگشت مسیح برپایی دولت اسرائیل و ساخت مجدد هیکل سلیمان بر خرابه های مسجد الاقصی است. به همین خاطر در حال حاضر به حفاری های بسیاری در اطراف و قسمت زیرین مسجد الاقصی پرداخته اند و این اقدام به گونه ای است که گفته می شود تنها با وقوع یک زلزله 2 ریشتری، کل مسجد الاقصی فرو خواهد ریخت.

 

اینان مدعی یاری یهود هستند، چون اعتقاد دارند که ملت برگزیده خداوند می باشند و هر کس که آنها را یاری کند، مورد لطف و یاری خدای متعال، قرار می گیرد و هر کس در برابر اینان به جنگ برخیزد، به این معناست که در مقابل اراده خداوند مقاومت کرده است.

 

توجه داشته باشید که این افکار و نگرش ها تنها منحصر به جمعیت محدودی در جهان نیست، بلکه بخش وسیعی از مردم به آن معتقدند و روز به روز در حال تعلیم و گسترش دادن تبلیغات در زمینه های مختلف، می باشند.

 

در نتیجه این بنیادگرایان اعتقاد دارند که اگر سیاستمداران و حکمرانان آمریکایی، برنامه ای برای صلح جهانی داشته باشند، و به واسطه آن حتی یک وجب از خاک سرزمینی که خداوند به ملتی اعطا کرده است را از آن ها بگیرند و به دیگران دهند، مرتکب بزرگترین گناهان شده اند و بدین ترتیب تجاوزات اسرائیل به اعراب که منجر به وقوع جنگ، کشتار، الحاق زمین ها، بمباران تاسیسات و تخریب منازل شده است، توجیه منطقی پیدا می کند، چرا که همه این ها برای تامین امنیت اسرائیل، ضروری است.

 

این بنیادگرایان اعتقاد دارند که اگر سیاستمداران و حکمرانان آمریکایی، برنامه ای برای صلح جهانی داشته باشند، و به واسطه آن حتی یک وجب از خاک سرزمینی که خداوند به ملتی اعطا کرده است را از آن ها بگیرند و به دیگران دهند، مرتکب بزرگترین گناهان شده اند.

 

تا زمانی که اتحاد شوروی منحل نشده بود، بنیادگرایان انجیلی این حکومت را رهبر نیروهای شر می خواندند و چون سلاح هسته ای داشت، با اطمینان او را رهبر نبرد خواندند. اما با فروپاشی شوروی، ایدئولوژی آرماگدون، قدرت اصلی خود را برای توجیه این نبرد، از دست داد، اما از موضع پیشین کنار نکشید و مجددا به تقسیم نقش ها پرداخت و این بار مسلمانان را نیروهای جدید یاجوج و ماجوج معرفی کردند و از دولت هایشان خواستند تا بمب هسته ای تولید کنند و به اسرائیل دهند، چرا که در این زمینه توقف به هیچ عنوان جایز نبود و هر نوع وقفه در این زمینه را بر خلاف اراده خدا و پیشگویی هایشان برای آینده، به شمار می آوردند.

 

منابع:

“صهیونیسم غیر یهودی”، رجینا شریف، مجله المعرفه

“آرماگدون”،محمود النجیری، ترجمه زعفرانی و عباسپور،نشر هلال

“آرماگدون، صهیونیسم و پروتستانتیزم”، حیدر رضا ضابط، تارنمای موعود

” صهیونیزم مسیحی “، سید امیر حسین – اصغری، تارنمای موعود

“یهودیت”، عبدالرحیم سلیمانی سروستانی، نشر صدف

 

برگرفته از تارنمای تبیان؛ مقالات فاطمه ناظم زاده

 

 

 

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!