امام زمان(ع) چه نيازي به دعاي ما دارد؟

0

دعاي ما براي آن حضرت، از باب هديه شخص حقير فقيري به رادمرد بزرگواري است ترديدي نيست كه اين، نشانه نياز اين فقير به بخشش آن بزرگ است، و اين شيوه بندگان نسبت به اربابان مي‌باشد

 

 

ممكن است براي بعضي توهم شود كه چون امام زمان(ع) وسيله رسيدن بركات به مخلوقات است پس، از مردم بي‌نياز و مستغني است، بنابراين چه نيازي به دعاي مردم هست؟

به اين توّهم به چند وجه مي‌توان پاسخ داد:

1. اين‌كه دعاي ما براي آن حضرت، از باب هديه شخص حقير فقيري به رادمرد بزرگواري است ترديدي نيست كه اين، نشانه نياز اين فقير به بخشش آن بزرگ است، و اين شيوه بندگان نسبت به اربابان مي‌باشد، چه خوش گفته‌اند:
اهدت سليمان يوم العيد قبره
برجله من جراد كان في فيها
ترنمّت بلطيف القول ناطقه
إنّ الهدايا علي مقدار مهديها
به عيدي مورچه ران جرادي
نمودي هديه از بهر سليمان
چه خوش گفتا كه قدر خويش هركس
نمايد هديه‌اي تقديم سلطان

2. آنچه از روايات به دست مي‌آيد، ظاهراً اين است كه وقت ظهور امام زمان(ع) از امور بدائيه است كه امكان پيش و پس افتادنش هست. بنابراين شايد جلو افتادن آن به جديت و اهتمام اهل ايمان در دعا كردن براي تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد.

دليل آن حديثي است كه از امام صادق(ع) نقل شده، راوي مي‌گويد:
شنيدم كه حضرت ابوعبدالله صادق (ع) مي‌فرمود: خداوند به ابراهيم وحي فرستاد كه برايش فرزندي متولد خواهد شد. آن جناب اين خبر را به ساره داد. ساره گفت: آيا من فرزندي خواهم زاييد در حاليكه پيرزنم؟ پس خداوند به ابراهيم وحي فرستاد كه او (ساره) خواهد زاييد و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اينكه سخن مرا رد كرد.

امام صادق (ع) فرمود: وقتي عذاب و سختي بر بني‌اسراييل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند، پس خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه بني‌اسراييل را خلاص كنند، و از صدوهفتاد سال صرف‌نظر كرد.

حضرت صادق(ع) افزود: شما نيز همين‌طور اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج مي‌كند، ولي اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حد خواهد رسيد.1

3. ترديدي نيست كه امامان(ع) ـ به مقتضاي وضع انساني خود ـ به بيماري‌ها و غم‌ها و اندوه‌هايي دچار مي‌شوند كه براي دفع آنها وسايلي هست كه برخي از آن وسايل از اهل ايمان ساخته است، و از مهم‌ترين وسايل دفع بلا و گرفتاري، جديت و اهتمام در دعا كردن و از خدا خواستن است، چنان‌كه روايات بر اين معني دلالت مي‌كنند از جمله:

به درستي كه دعا قضا را برمي‌گرداند و پيچيدگي آن‌را باز مي‌كند، چنانكه رشته نخ واتاب شود با اينكه به سختي تابيده شده باشد.2

و نيز از زراره نقل شده كه گفت: حضرت ابوجعفر باقر(ع) به من فرمود:
آيا تو را راهنمايي نكنم به چيزي كه رسول‌الله(ص) در آن استثنايي نزده؟ عرض كردم چرا. فرمود: دعا، كه قضاي پيچيده سخت را برمي‌گرداند ـ و انگشتانش را به هم فشرد.3

و نيز احاديث ديگري كه در جاي خود ذكر شده است. بنابراين هرگاه مؤمن، ابتلاي مولاي خودش را ـ كه از جانش عزيزتر است ـ احتمال دهد كه امام او به يكي از امور ياد شده دچار گرديده، كوشش و جديت خواهد كرد كه به وسيله دعا، آن‌را از او دور گرداند، همان‌طور كه وسايل از او دفاع مي‌نمايد.

4. با توجه به اين‌كه ما هدف ارزنده‌اي داريم كه موانعي جلو رسيدن به آن‌را گرفته است، بر ما واجب است كه در دفع و رفع آن موانع همت و جديت كنيم، و چون تأخير ظهور مولاي ما صاحب‌الزمان(ع) به سبب موانعي است كه از ناحيه خود ما سرچشمه گرفته، برما است كه از خداوند متعال برطرف كردن آن موانع را بخواهيم. پس دعا كردن براي تعجيل فرج امام(ع)، در حقيقت دعا براي خودمان و سودمند به حالمان مي‌باشد.

خود آن حضرت هم ضمن توقيعي به اين معني اشاره و فرموده‌اند:
و بسيار دعا كنيد براي تعجيل فرج، كه آن فرج شما است.4
كه اشاره به بي‌نيازي آن حضرت از ما مي‌باشد.

5. فضل و مرحمت و لطف و رحمت الهي را حد و مرزي نيست، همچنين در وجود امام(ع) كمبود و نقصاني كه مانع پذيرش فيض الهي باشد، نيست. بنابراين هيچ مانعي ندارد كه با دعاي مؤمنين براي مولا و آقايشان، عنايت و لطف مخصوصي به حضرتش برسد.

و اين‌كه گفته‌اند: چون امامان(ع) وسيله و واسطه رسيدن فيض به بندگان هستند، منافات دارد با اين‌كه به وسيله بندگان به درجه‌اي نايل شوند، جز استبعاد و تعجب چيزي نيست، و هيچ‌گونه منافاتي ندارد كه امامان(ع) علت غائي و هدف از آفرينش مخلوقات باشند، و فيض خداوند به وسيله ايشان به مخلوقات برسد، در عين حال از لوازم و ويژگي‌هاي بشري نيز برخوردار، و براي زندگي ظاهري خود به آنچه از زمين مي‌رويد نيازمند باشند ـ همان‌طور كه ساير مردم محتاج هستند.

از آنچه گفتيم اين معني نيز معلوم شد كه نتيجه و ثمره درود فرستادن مؤمنين بر پيغمبر و آل پيغمبر(ص)، هم به خود درود فرستادگان برمي‌گردد و هم به كساني كه بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت كه احتياجي به صلوات و درود فرستادن مؤمنين باشد تا اشكالات ياد شده وارد گردد، بلكه از اين جهت كه آنها (پيغمبر و آل او(ص)) قابليت و شايستگي دارند، زيرا خداوند بلندمرتبه فيض‌هائي، كه حد و نهايت ندارد، به آن حضرات ارزاني داشته است؛ چرا كه هميشگي و استمرار اين فيوضات، از لوازم قدرت كامل و تمام و همگاني و هميشگي خداوند مي‌باشد.

امكان دارد كه ميان فرمان به دعا براي تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحب‌الزمان(ع) و احاديثي كه از تعجيل در ظهور نهي كرده، تناقضي احساس شود. در پاسخ بايد گفت: آن شتابي كه از آن نهي شده است، سه گونه مي‌باشد.

الف. شتابي كه موجب يأس و نااميدي از ظهور قائم(ع) شود. زيرا فرد به خاطر كم صبري و ناشكيبايي مي‌گويد: اگر ظهور، شدني بود، هم اكنون واقع مي‌شد و به تأخير افتادن آن، فرد را به سوي انكار امام(ع) سوق مي‌دهد.

ب. آن شتابي كه منافي تسليم فرمان خدا و رضا به قضا و حكم خدا باشد. و اين‌گونه درخواست شتاب براي ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد به سوي انكار حكمت آفريدگار بلندمرتبه كشيده مي‌شود.
از اين‌رو در دعايي كه توسط جناب عثمان بن سعيد عمري روايت شده چنين مي‌خوانيم :

فصبّرني علي ذلك حتّي لا أحبَّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا كشف ما سترت ولا البحث عمّا كتمت ولا أنازعك في تدبيرك و لا أقول لم؟ و كيف؟ و ما بال وليّ الأمر لا يظهر؟ و قد امتلئت الأرض من الجور؟!

پروردگارا مرا بدان (امر غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداخته‌اي جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهي من به تأخيرش مايل نباشم. و هرچه تو در پرده قرارداده‌اي افشايش را نطلبم، و در آنچه نهان ساخته‌اي كاوش ننمايم و در تدبير امور جهان با تو (كه همه مصالح را مي‌داني) به نزاع نپردازم، و نگويم كه چرا و چگونه و به چه جهت ولي امر غائب آشكار نمي‌شود و ظهور نمي‌كند در حالي كه زمين پر از ستم گرديده است؟! … .5

اگر گفته شود: بدون شك دعا كردن براي تعجيل ظهور، از محبت و شوق سرچشمه مي‌گيرد، و اين منافات دارد با فرمايش آن حضرت كه:

تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداخته‌اي جلو بيفتد…

بايد گفت: كه از احاديث به دست مي‌آيد كه زمان فرج و ظهور از اموري است كه “بداء ” در آن راه دارد، بنابراين وقتي يك فرد دلباخته امام عصر(ع) نزديك شدن وقت ديدار و ظهور آن حضرت را ممكن بداند كه با كوشش و اهتمام در دعا كردن براي اين مقصود تحقق‌پذير است، تمام تلاش و جديت خود را در اين راه مبذول خواهد داشت، و اين كار هيچ‌گونه منافاتي با تسليم بودن به آنچه در علم الهي تقدير شده ندارد.

البته اگر برفرض، آن وقت معين را كه خداوند حتم نموده، و قضاي غيرقابل تغيير و تبديل الهي برآن تعلق گرفته، اگر آن وقت را دقيقاً بداند، ديگر جايي براي دعا كردن نمي‌ماند، و بايد به امر پروردگار تسليم شد.

ج. شتاب و عجله‌اي كه سبب پيروي از گمراهان و گمراه‌كنندگان و شياطين بدعت‌گذار شود، كه پيش از ظاهر شدن علامت‌هاي حتمي كه از پيشوايان معصوم(ع) روايت شده، اقدام به فريب دادن افراد مي‌نمايند.

به بيان ديگر نيز مي‌توان اين گونه پاسخ داد كه: عجله كردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم.

عجله مذموم آن است كه انسان خواستار انجام گرفتن چيزي، پيش از رسيدن وقت آن، بوده باشد، كه عقلاً و نقلاً قبيح و بد است.
و عجله ممدوح آن است كه شخص در اولين فرصت ممكن، تحقق يافتن امري را بخواهد.

و چون ظهور حضرت صاحب‌الامر(ع) از اموري است كه ـ به خواست خدا ـ ممكن است جلو بيفتد و منافع آن نيز بي‌شمار است، هر مؤمني كه بر اين باور باشد برخود واجب مي‌داند كه جديت كند تا در اولين زماني كه صلاحيت ظهور در آن باشد، خداوند آن‌را برساند، در عين حال صبر كند و تسليم باشد تا آن هنگام فرا رسد. اكنون به بيان آثار و فوايد و ويژگي‌هايي كه بر دعا كردن براي تعجيل فرج مترتب است، مي‌پردازيم. اين دعا، تحقّق فرمايش حضرت ولي عصر(ع) است كه فرمود: “و بسيار دعا كنيد براي تعجيل فرج كه فرج شما در آن است “؛ سبب زياد شدن نعمت‌ها؛ اظهار محبت قلبي؛ نشانه انتظار؛ زنده كردن امر ائمه اطهار(ع)؛ مايه ناراحتي شيطان لعين؛ و نجات يافتن از فتنه‌هاي آخرالزمان؛ و ادا قسمتي از حقوق آن حضرت، ـ كه ادا حق هر صاحب حقي واجب‌ترين امور است ـ . تعظيم امر خداوند و دينش؛ موجب دعاي حضرت صاحب‌الزمان(ع) در حق دعا كننده؛ ورود در شفاعت آن حضرت در قيامت؛ و نيز شفاعت پيغمبر(ص) است؛ اين دعا، امتثال امر الهي و طلب فضل و عنايت او؛ مايه استجابت دعا؛ و اداي اجر رسالت؛ مايه دفع بلا، و وسعت روزي؛ و آمرزش گناهان؛ و تشرف به ديدار آن حضرت در بيداري يا خواب؛ و رجعت به دنيا در زمان ظهور آن حضرت؛ و به شمار آمدن از برادران پيامبر خدا(ص)؛ و باعث تعجيل در فرج مولاي ما حضرت صاحب‌الزمان(ع) مي‌باشد.6

پي‌نوشت‌ها
1 برگرفته از مكيال المكارم در فوائد دعا براي قائم(ع)، سيد محمدتقي موسوي اصفهاني.
2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 131.
3. كليني، اصول كافي، ج 2، ص 469.
4. همو، همان، ج 2، ص 470.
5. صدوق، كمال‌الدين، ج 2، ص 485؛ طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 284؛ مجلسي، همان، ج 53، ص 181.
6 براي مطالعه تمام آثار مادي و معنوي دعا براي فرج امام عصر(ع) ر.ك: مكيال المكارم، ص146 به بعد مراجعه كنيد.

انتهاي پيام/ممكن است براي بعضي توهم شود كه چون امام زمان(ع) وسيله رسيدن بركات به مخلوقات است پس، از مردم بي‌نياز و مستغني است، بنابراين چه نيازي به دعاي مردم هست؟

به اين توّهم به چند وجه مي‌توان پاسخ داد:

1. اين‌كه دعاي ما براي آن حضرت، از باب هديه شخص حقير فقيري به رادمرد بزرگواري است ترديدي نيست كه اين، نشانه نياز اين فقير به بخشش آن بزرگ است، و اين شيوه بندگان نسبت به اربابان مي‌باشد، چه خوش گفته‌اند:
اهدت سليمان يوم العيد قبره
برجله من جراد كان في فيها
ترنمّت بلطيف القول ناطقه
إنّ الهدايا علي مقدار مهديها
به عيدي مورچه ران جرادي
نمودي هديه از بهر سليمان
چه خوش گفتا كه قدر خويش هركس
نمايد هديه‌اي تقديم سلطان

2. آنچه از روايات به دست مي‌آيد، ظاهراً اين است كه وقت ظهور امام زمان(ع) از امور بدائيه است كه امكان پيش و پس افتادنش هست. بنابراين شايد جلو افتادن آن به جديت و اهتمام اهل ايمان در دعا كردن براي تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد.

دليل آن حديثي است كه از امام صادق(ع) نقل شده، راوي مي‌گويد:
شنيدم كه حضرت ابوعبدالله صادق (ع) مي‌فرمود: خداوند به ابراهيم وحي فرستاد كه برايش فرزندي متولد خواهد شد. آن جناب اين خبر را به ساره داد. ساره گفت: آيا من فرزندي خواهم زاييد در حاليكه پيرزنم؟ پس خداوند به ابراهيم وحي فرستاد كه او (ساره) خواهد زاييد و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اينكه سخن مرا رد كرد.

امام صادق (ع) فرمود: وقتي عذاب و سختي بر بني‌اسراييل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند، پس خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه بني‌اسراييل را خلاص كنند، و از صدوهفتاد سال صرف‌نظر كرد.

حضرت صادق(ع) افزود: شما نيز همين‌طور اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج مي‌كند، ولي اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حد خواهد رسيد.1

3. ترديدي نيست كه امامان(ع) ـ به مقتضاي وضع انساني خود ـ به بيماري‌ها و غم‌ها و اندوه‌هايي دچار مي‌شوند كه براي دفع آنها وسايلي هست كه برخي از آن وسايل از اهل ايمان ساخته است، و از مهم‌ترين وسايل دفع بلا و گرفتاري، جديت و اهتمام در دعا كردن و از خدا خواستن است، چنان‌كه روايات بر اين معني دلالت مي‌كنند از جمله:

به درستي كه دعا قضا را برمي‌گرداند و پيچيدگي آن‌را باز مي‌كند، چنانكه رشته نخ واتاب شود با اينكه به سختي تابيده شده باشد.2

و نيز از زراره نقل شده كه گفت: حضرت ابوجعفر باقر(ع) به من فرمود:
آيا تو را راهنمايي نكنم به چيزي كه رسول‌الله(ص) در آن استثنايي نزده؟ عرض كردم چرا. فرمود: دعا، كه قضاي پيچيده سخت را برمي‌گرداند ـ و انگشتانش را به هم فشرد.3

و نيز احاديث ديگري كه در جاي خود ذكر شده است. بنابراين هرگاه مؤمن، ابتلاي مولاي خودش را ـ كه از جانش عزيزتر است ـ احتمال دهد كه امام او به يكي از امور ياد شده دچار گرديده، كوشش و جديت خواهد كرد كه به وسيله دعا، آن‌را از او دور گرداند، همان‌طور كه وسايل از او دفاع مي‌نمايد.

4. با توجه به اين‌كه ما هدف ارزنده‌اي داريم كه موانعي جلو رسيدن به آن‌را گرفته است، بر ما واجب است كه در دفع و رفع آن موانع همت و جديت كنيم، و چون تأخير ظهور مولاي ما صاحب‌الزمان(ع) به سبب موانعي است كه از ناحيه خود ما سرچشمه گرفته، برما است كه از خداوند متعال برطرف كردن آن موانع را بخواهيم. پس دعا كردن براي تعجيل فرج امام(ع)، در حقيقت دعا براي خودمان و سودمند به حالمان مي‌باشد.

خود آن حضرت هم ضمن توقيعي به اين معني اشاره و فرموده‌اند:
و بسيار دعا كنيد براي تعجيل فرج، كه آن فرج شما است.4
كه اشاره به بي‌نيازي آن حضرت از ما مي‌باشد.

5. فضل و مرحمت و لطف و رحمت الهي را حد و مرزي نيست، همچنين در وجود امام(ع) كمبود و نقصاني كه مانع پذيرش فيض الهي باشد، نيست. بنابراين هيچ مانعي ندارد كه با دعاي مؤمنين براي مولا و آقايشان، عنايت و لطف مخصوصي به حضرتش برسد.

و اين‌كه گفته‌اند: چون امامان(ع) وسيله و واسطه رسيدن فيض به بندگان هستند، منافات دارد با اين‌كه به وسيله بندگان به درجه‌اي نايل شوند، جز استبعاد و تعجب چيزي نيست، و هيچ‌گونه منافاتي ندارد كه امامان(ع) علت غائي و هدف از آفرينش مخلوقات باشند، و فيض خداوند به وسيله ايشان به مخلوقات برسد، در عين حال از لوازم و ويژگي‌هاي بشري نيز برخوردار، و براي زندگي ظاهري خود به آنچه از زمين مي‌رويد نيازمند باشند ـ همان‌طور كه ساير مردم محتاج هستند.

از آنچه گفتيم اين معني نيز معلوم شد كه نتيجه و ثمره درود فرستادن مؤمنين بر پيغمبر و آل پيغمبر(ص)، هم به خود درود فرستادگان برمي‌گردد و هم به كساني كه بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت كه احتياجي به صلوات و درود فرستادن مؤمنين باشد تا اشكالات ياد شده وارد گردد، بلكه از اين جهت كه آنها (پيغمبر و آل او(ص)) قابليت و شايستگي دارند، زيرا خداوند بلندمرتبه فيض‌هائي، كه حد و نهايت ندارد، به آن حضرات ارزاني داشته است؛ چرا كه هميشگي و استمرار اين فيوضات، از لوازم قدرت كامل و تمام و همگاني و هميشگي خداوند مي‌باشد.

امكان دارد كه ميان فرمان به دعا براي تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحب‌الزمان(ع) و احاديثي كه از تعجيل در ظهور نهي كرده، تناقضي احساس شود. در پاسخ بايد گفت: آن شتابي كه از آن نهي شده است، سه گونه مي‌باشد.

الف. شتابي كه موجب يأس و نااميدي از ظهور قائم(ع) شود. زيرا فرد به خاطر كم صبري و ناشكيبايي مي‌گويد: اگر ظهور، شدني بود، هم اكنون واقع مي‌شد و به تأخير افتادن آن، فرد را به سوي انكار امام(ع) سوق مي‌دهد.

ب. آن شتابي كه منافي تسليم فرمان خدا و رضا به قضا و حكم خدا باشد. و اين‌گونه درخواست شتاب براي ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد به سوي انكار حكمت آفريدگار بلندمرتبه كشيده مي‌شود.
از اين‌رو در دعايي كه توسط جناب عثمان بن سعيد عمري روايت شده چنين مي‌خوانيم :

فصبّرني علي ذلك حتّي لا أحبَّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا كشف ما سترت ولا البحث عمّا كتمت ولا أنازعك في تدبيرك و لا أقول لم؟ و كيف؟ و ما بال وليّ الأمر لا يظهر؟ و قد امتلئت الأرض من الجور؟!

پروردگارا مرا بدان (امر غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداخته‌اي جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهي من به تأخيرش مايل نباشم. و هرچه تو در پرده قرارداده‌اي افشايش را نطلبم، و در آنچه نهان ساخته‌اي كاوش ننمايم و در تدبير امور جهان با تو (كه همه مصالح را مي‌داني) به نزاع نپردازم، و نگويم كه چرا و چگونه و به چه جهت ولي امر غائب آشكار نمي‌شود و ظهور نمي‌كند در حالي كه زمين پر از ستم گرديده است؟! … .5

اگر گفته شود: بدون شك دعا كردن براي تعجيل ظهور، از محبت و شوق سرچشمه مي‌گيرد، و اين منافات دارد با فرمايش آن حضرت كه:

تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداخته‌اي جلو بيفتد…

بايد گفت: كه از احاديث به دست مي‌آيد كه زمان فرج و ظهور از اموري است كه “بداء ” در آن راه دارد، بنابراين وقتي يك فرد دلباخته امام عصر(ع) نزديك شدن وقت ديدار و ظهور آن حضرت را ممكن بداند كه با كوشش و اهتمام در دعا كردن براي اين مقصود تحقق‌پذير است، تمام تلاش و جديت خود را در اين راه مبذول خواهد داشت، و اين كار هيچ‌گونه منافاتي با تسليم بودن به آنچه در علم الهي تقدير شده ندارد.

البته اگر برفرض، آن وقت معين را كه خداوند حتم نموده، و قضاي غيرقابل تغيير و تبديل الهي برآن تعلق گرفته، اگر آن وقت را دقيقاً بداند، ديگر جايي براي دعا كردن نمي‌ماند، و بايد به امر پروردگار تسليم شد.

ج. شتاب و عجله‌اي كه سبب پيروي از گمراهان و گمراه‌كنندگان و شياطين بدعت‌گذار شود، كه پيش از ظاهر شدن علامت‌هاي حتمي كه از پيشوايان معصوم(ع) روايت شده، اقدام به فريب دادن افراد مي‌نمايند.

به بيان ديگر نيز مي‌توان اين گونه پاسخ داد كه: عجله كردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم.

عجله مذموم آن است كه انسان خواستار انجام گرفتن چيزي، پيش از رسيدن وقت آن، بوده باشد، كه عقلاً و نقلاً قبيح و بد است.
و عجله ممدوح آن است كه شخص در اولين فرصت ممكن، تحقق يافتن امري را بخواهد.

و چون ظهور حضرت صاحب‌الامر(ع) از اموري است كه ـ به خواست خدا ـ ممكن است جلو بيفتد و منافع آن نيز بي‌شمار است، هر مؤمني كه بر اين باور باشد برخود واجب مي‌داند كه جديت كند تا در اولين زماني كه صلاحيت ظهور در آن باشد، خداوند آن‌را برساند، در عين حال صبر كند و تسليم باشد تا آن هنگام فرا رسد. اكنون به بيان آثار و فوايد و ويژگي‌هايي كه بر دعا كردن براي تعجيل فرج مترتب است، مي‌پردازيم. اين دعا، تحقّق فرمايش حضرت ولي عصر(ع) است كه فرمود: “و بسيار دعا كنيد براي تعجيل فرج كه فرج شما در آن است “؛ سبب زياد شدن نعمت‌ها؛ اظهار محبت قلبي؛ نشانه انتظار؛ زنده كردن امر ائمه اطهار(ع)؛ مايه ناراحتي شيطان لعين؛ و نجات يافتن از فتنه‌هاي آخرالزمان؛ و ادا قسمتي از حقوق آن حضرت، ـ كه ادا حق هر صاحب حقي واجب‌ترين امور است ـ . تعظيم امر خداوند و دينش؛ موجب دعاي حضرت صاحب‌الزمان(ع) در حق دعا كننده؛ ورود در شفاعت آن حضرت در قيامت؛ و نيز شفاعت پيغمبر(ص) است؛ اين دعا، امتثال امر الهي و طلب فضل و عنايت او؛ مايه استجابت دعا؛ و اداي اجر رسالت؛ مايه دفع بلا، و وسعت روزي؛ و آمرزش گناهان؛ و تشرف به ديدار آن حضرت در بيداري يا خواب؛ و رجعت به دنيا در زمان ظهور آن حضرت؛ و به شمار آمدن از برادران پيامبر خدا(ص)؛ و باعث تعجيل در فرج مولاي ما حضرت صاحب‌الزمان(ع) مي‌باشد.6

پي‌نوشت‌ها
1 برگرفته از مكيال المكارم در فوائد دعا براي قائم(ع)، سيد محمدتقي موسوي اصفهاني.
2. مجلسي، بحارالأنوار، ج 52، ص 131.
3. كليني، اصول كافي، ج 2، ص 469.
4. همو، همان، ج 2، ص 470.
5. صدوق، كمال‌الدين، ج 2، ص 485؛ طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 284؛ مجلسي، همان، ج 53، ص 181.
6 براي مطالعه تمام آثار مادي و معنوي دعا براي فرج امام عصر(ع) ر.ك: مكيال المكارم، ص146 به بعد مراجعه كنيد.

 

خبرگزاری فارس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!