حضور بی ظهور

0
هر نفسی که می تپد  قلب پر التهاب ما
شوق وصال روی تو  گشته خیال و خواب ما
کی نظری به ما کنی  دیدن خود عطا کنی
لطف به این گدا کنی  کی بدهی جواب ما
خود تو نگر به آه ما  چیست بگو گناه ما
کار دل سیاه ما  یا خط ناصواب ما
کی برسد بهار ما  دوست رسد کنار ما 
یوسف گلعذار ما  کی دمد آفتاب ما
کی برسد نگار ما  سر شود انتظار ما
رفته ز کف قرار ما  بیش نمانده تاب ما
دل ز غم تو خون شده  غصه ما فزون شده
خود تو نگر که چون شده  حال دل خراب ما
ما ز تو دور تو در حضور  یعنی حضور بی ظهور
تا نکنیم ز خود عبور  هم نرود حجاب ما
سرور ما امام ما  یاد تو صبح و شام ما
آرزوی مدام ما  در پی تو شتاب ما

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!