برگرد ای مسافر ، رحمی به حال ما کن

0


برگرد ای مسافر ، رحمی به حال ما کن
تقویم روشنت را ، تقدیم سال ما کن
عهد شباب طی شد در روزگار هجران
ای سرو قد نگاهی بر قد دال ما کن
سیمرغ ِقاف ِخضرا ! ، سیمرغ را چو دیدی
چشمی نذر ز رحمت بر زخم بال ما کن
آیینه چون نمودی دلهای عاشقان را
ای دلبر پری رو! ، جا در زلال ما کن
در سرنوشت فردا نام تو می درخشد
ای چاره ساز! چاره بهر وصال ما کن
مائیم و وصل ِحالی ، مائیم و عشق ِکالی
احساس را تو جاری در شعر لال ما کن
حال ِخراب ِما بین ، چشم پرآب ما بین
بهر خدا شتابی در اتصال ما کن
پرده ز رخ برافکن یک نیمه شب به رویا
خورشید را مجسم اندر خیال ما کن
دلنامه ای که گفتی، آیینه ی غم توست
آیینه وار "عاشق" ، وصف جمال ما کن
محمد علی جعفریان (عاشق)

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!