نقش انقلاب اسلامي در ترويج تفكر مهدويت

0

با توجه به اين شاه كليد ، جواب سئوال اول نيز روشن مي شود . منظور از رفاه معنوي در زمان غيبت ، “خوب انتظار كشيدن ” است ! يعني مردم ما ، وقتي رفاه معنوي دارند كه منتظران خوبي براي امام غايب و منجي موعود باشند! همچنين ، توجه به اين تعريف از رفاه معنوي در زمان غيبت ، تعريف واحد و هماهنگي از فرهنگ به دست خواهد داد . يعني تنها فرهنگي كه مي شود آن را اصل و محور قرارداد و در حول آن كار فرهنگي انجام داد فرهنگ انتظار است .

 


 

 

اشاره:
اميد به انتظار منجي، موضوعي مشترك در ميان تمامي انسانها است. از همين رو بر آن شديم تا با انتشار آثار برتر جشنواره بين¬المللي آخرين منجي كه سومين دوره آن در حال برگزاري است، گامي كوچك در جهت ترويج فرهنگ و ادب انتظار برداريم.
آنچه در پي مي¬آيد مقاله ” ماموريت اصلي انقلاب اسلامي ايران ” اثر ” مهندس علي عادل مرام ” از مقالات راه يافته به مرحله پاياني داوري دومين جشنواره بين المللي آخرين منجي است.

مقدمه :
شرايط كنوني جهان از نظر نا امني عمومي ، ويراني اكثر فرهنگها ، ظهور انديشه هاي ويرانگر فلسفي – فكري ، ناتواني بشر در حل جمعي مشكلات جهاني ، شرايط وروابط بين المللي نابرابر و غير عادلانه، بحرانهاي زيست محيطي ، غذائي و اقتصادي و تشنه و خسته بودن مردم جهان از يك طرف و ظرفيت هاي بالفعل و بالقوه و غناي فكري -فلسفي و فرهنگي و معارف ناب و بي مانند در شيعه از ديگر طرف و خصوصيات بارز و ويژه ايرانيان و ظرفيت هاي عظيم ملي و جمع بين ايرانيت و مكتب اهل بيت از ديگر سو ، به ما ايرانيان محب اهل بيت (سلام الله عليهم) اين نويد را مي دهد كه مي شود و مي توان و بايد با استفاده از فرصتي كه انقلاب در اختيار ما نهاده است ايران را به ميداني براي يك كار نو و كارستان در سطح جهان تبديل كرد؛ و چه كار نوئي بهتر از معرفي مهدي و مهدويت به مردم جهان مي تواند وجود داشته باشد ؟ اين كار نو و كارستان كه به اعتقاد اين بنده ناچيز خدا مي تواند بزرگترين نوآوري اين انقلاب باشد نياز به تئوري پردازي و هدف گذاري كلاسيك دارد ؛ بر اين اساس احساس مي شود كه بايد در قالب كلاسيك ، سيستماتيك و فرآيندي ، يك بار ديگر ماموريت انقلاب اسلامي را بازبيني كرد. اين مقاله ، رشته اي است باريك و اندك و كوچك در حد و اندازه كوچكي نويسنده كه به مدد الهي تلاش دارد الفبائي براي يك كار كارستان ارائه كند.انشاء الله. 

چكيده :
در مديريت كلاسيك هدف گذاري اولين قدم است ؛ در هدف گذاري يك راه، اين است كه چهار محور “ماموريت ” ، “چشم انداز ” ، “ارزش ها ” و “استراتژي ها ” تعريف و مصوب و اجرائي شوند . بعد از گذشت سي سال از انقلاب به نظر مي آيد كه نياز به باز تعريف انقلاب در قالب چهار محور مذكور و به صورت كلاسيك وجود دارد. از طرفي با توجه به وضعيت و شرايط انقلاب اسلامي و با توجه به روايات و احاديث كاملا معتبر ، تنها ماموريتي كه مي توان براي انقلاب ، تعريف كرد فراهم آوري مقدمات ظهور است . اين ماموريت در كلام و بيان بنيان گذار و رهبري كنوني انقلاب بارها و بارها اشاره شده است ولي هيچ گاه توسط بدنه اجرائي برنامه ريز ، به صورت محوري و كلاسيك ، مورد توجه قرار نگرفته است .
از نظر كلاسيك و بر اساس چها محور مذكور مي توان انقلاب و حكومت اسلامي بر پايه ولايت فقيه را اين گونه هدف گذاري كرد:
ماموريت : فرآهم كردن مقدمات و شرايط ظهور.
چشم انداز : پيشرو بودن در دعوت همه مردم جهان به منجي.
ارزشها : منجي محوري ، ارزش گذاري براي رفاه معنوي و انتظار و …
استراتژي ها : باز تعريف فرهنگ ، كار فرهنگي و توسعه فرهنگي و به كارگيري منابع در جهت آن و…

شرح :
دانشمندان علم مديرت ، تعاريف گوناگوني از مديريت ارائه كرده اند اما در تعريفي كه مورد نظر اين قلم است ، مديريت عبارت است از “توان هدف گذاري و بهره برداري از منابع در جهت تحقق هدف ” ؛ در اين تعريف ، منظور از “توان ” عبارت است از جمع بين دانش كلاسيك مديريت و مهارت هاي ذاتي و تجربي مدير. اين تعريف از مديريت ، مديريت هر مجموعه اي از كوچك تا بزرگ را پوشش مي دهد ؛ زندگي شخصي و فردي ، زندگي خانوادگي ، مديريت يك بنگاه اقتصادي ، مديريت يك شهر ، مديريت يك كشور و مديريت كل جهان را مي توان در قالب اين تعريف از مديريت ، مديريت كرد.
در دانش كلاسيك مديريت ، هدف گذاري ،‌اولين و مهمترين بخش از مديريت است ؛ امروزه روشهاي گوناگوني براي هدف گذاري عملكردهاي مديريتي وجود دارد. يكي از روشها ، تعريف و تمركز بر روي چهار محور اصلي به نام هاي “ماموريت ” ، “چشم انداز ” ، “ارزشها ” و “استراتژي ها ” است.
در “ماموريت ” ، سخن از چرائي تشكيل و ايجاد است .
در “چشم انداز ” ، سخن از اين است كه تشكيل و ايجاد ، چه افقي را در پيش رو دارد يا اشغال مي كند و مرزهاي آن در آينده تا كجاست.
در “ارزش ها ” ، سخن از اصول اعتقادي و پارامترهاي ارزش گذاري عملكرد ها در ميان است.
در “استراتژي ” ، روش هاي عملياتي و كاربردي بر محور ارزش ها و در محدوده چشم انداز ، براي تحقق ماموريت ، بحث مي شوند.
در هدف گذاري اصولي و صحيح يك سازمان ، بنگاه ، كشور و … ،‌چهار محور مذكور بايد تحليل ، ارزيابي ، مكتوب ، مستند ، مصوّب ، اجرائي و نظارت شوند تا عملكرد ها موفق و ثمر بخش شوند.
اكنون با توجه به نكات فوق در باب مديريت كلاسيك ، و با توجه به گذشت سه دهه از انقلاب اسلامي ، بايد از خودمان بپرسيم كه در كدام يك از ارگان ها ،‌ سازمان ها و بخش هاي رسمي و دولتي ، چهار محور فوق ، تئوريزه و كلاسه شده است ؟! در كدام يك از اسناد رسمي و دولتي ، مي توان ماموريت ، چشم انداز ، ارزش ها و استراتژي هاي اين انقلاب و حكومت ولائي را به طور كاملا روشن و شفاف و كلاسيك و قابل نظارت و پيگيري ، مشاهده كرد؟! شايد در جواب ، دست اشاره خود را به سمت سند چشم انداز بيست ساله (ايران 1404) كه حاصل زحمات مجمع محترم تشخيص مصلحت نظام است ببريد ! اما اين قلم ، دنبال سندي بالاتر از اين سند است ؛ ضمن اين كه اين سند ،‌ اگر چهار محور فوق را هم داشته باشد ولي اشكالات ساختاري در دسته بندي مو ضوعات خود دارد .
در اين زمان ، اگر يك شخص سوم ، به عنوان ناظر بيروني انقلاب ، از ما بپرسد كه ماموريت اصلي و محوري انقلاب و حكومت شما چيست ؟ و شما چه ماموريتي را براي آن نهادينه كرده ايد؟ ما در جواب او چه چيزي مي توانيم بگوئيم ؟! شايد در جواب او بگوئيم كه ماموريت انقلاب و حكومت ما ، تشكيل ، استقرار و نهادينه كردن حكومت اسلامي در زمان غيبت و بر پايه ولايت فقيه است (به اين موضوع ، به شكل غير مستقيم در قانون اساسي اشاره شده است) ؛ با اين جواب ، اين سئوال جديد مطرح مي شود كه “آيا صرف تشكيل حكومت ولائي با ولايت فقيه و استقرار آن ،‌ مي تواند و حق دارد كه ماموريت اين انقلاب و حكومت باشد؟! ” و بر فرض كه چنين باشد (كه نيست) اين امر مهم ، در كدام سند دولتي ، به طور شفاف و روشن تدوين شده است؟! از ديگر سو ، اكنون كه به فضل و عنايت خاص پروردگار ، چنين حكومتي تشكيل شده و استقرار يافته است و در راس خود يك فقيه عادل و مدير و مدبّر و شجاع و زيرك دارد آيا ماموريت انقلاب و حكومت ما تمام شده است ؟! آيا از نظر فقهي و فلسفه وجوب تشكيل ، اين حكومت و ولي فقيه ، حق دارد و مي تواند تنها و تنها به رفاه مادي مردم و عدالت در توزيع ثروت وعده دهد؟ آيا ولي فقيه ، مي تواند به خودش و بقاء ولايتش وعده دهد؟ اگر در جواب بگوئيد كه اين حكومت ولائي ، رفاه مادي و معنوي را همزمان براي مردم و جامعه مي خواهد و رسيدن به آنها را ماموريت خود مي داند(كه قطعا چنين است) آن گاه اين سئوال جديد مطرح مي شود كه با توجه به اين كه كلمه “غيبت “(حضرت مهدي سلام الله عليه) در قانون اساسي آمده است منظور از رفاه معنوي در اين زمان كه زمان غيبت است چيست؟
در قانون اساسي جمهوري اسلامي ، وظايفي براي شخص ولي فقيه و قواي سه گانه تعريف شده است ولي وظيفه و ماموريتي كلان ، براي كل حكومت ولائي بر پايه ولايت فقيه تعريف نشده است.عدم تعريف اين ماموريت كلان ، ساير حوزه ها به خصوص حوزه فرهنگ را نيز متاثر كرده است به گونه اي كه هيچ دو دستگاه مسئول و متولي امور فرهنگي در كشور وجود ندارد كه تعريف و مفهوم مشترك و واحدي از فرهنگ و كار فرهنگي در جمهوري اسلامي داشته باشند! در ديگر حوزه ها نيز چنين است ؛ در يك زمان ، ماموريت دولت و حكومت ، سازندگي است ؛ در ديگر زمان ، اصلاحات سياسي و در زماني ، عدالت و عدالت خواهي ؛ و هر دولت ، به فراخور توان تبليغاتي اش از ماموريت و كار خود دفاع مي كند.
البته قابل ذكر است كه اين بنده ناچيز و ناتوان خدا ، اصلا و ابدا در صدد نفي قانون اساسي ، نفي سند چشم انداز بيست ساله ، نفي حكومت بر مبناي ولايت فقيه (در زمان غيبت) و نفي عمليات اجرائي انجام شده توسط بدنه اجرائي حكومت ، نبوده و نيستم و منظور اصلي من اين است كه در هدف گذاري هاي كلان انقلاب و حكومت ولائي ، يك حلقه مفقوده اساسي و اصلي و محوري فراموش شده است و بسياري از مشكلاتي كه نظام با آنها روبروست ، ناشي از عدم توجه كلاسيك به اين حلقه است! منظور از عدم توجه كلاسيك ، اين است كه به فضل الهي در جامعه ما ، به حلقه مفقوده مذكور ، توجه غير كلاسيك زيادي شده و مي شود ، به خصوص در بيانات راهبردي بنيان گذار انقلاب ، حضرت روح الله و بيانات رهبر فرزانه انقلاب ، اما اين توجه و تمركز ،‌ توسط بخش اجرائي برنامه ساز و برنامه ريز ، تئوريزه و كلاسه و مستند و قانون نشده است!
جمع بندي تا اين قسمت از مقاله را در قالب دو سئوال مطرح مي كنم :
سئوال اول : منظور از ايجاد رفاه معنوي در حكومت ولايت فقيه چيست ؟
سئوال دوم : اصولا و اساسا در بين وظايف حكومت ولائي با ولايت فقيه ، چه ماموريت مهم و خطيري غير از آن چه در قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده است مي توان تعريف كرد تا شاه كليد همه فعالبت هاي نظام ولائي حتي فعاليت هاي سياسي و سازندگي اقتصادي و … باشد؟
براي پاسخ به دو سئوال فوق نياز است كه حكومت ولايت فقيه را از يك نظر گاه جديد ببينيم ؛ اگر بخواهيم يك مثال نسبتا دقيق از رابطه بين مردم ، ولي فقيه و امام غايب بزنيم ، تيمّم بدل از غسل و وضو ، مثال مناسبي است ! نظام ولايت فقيه ، يك نظام واسطه و يك نظام دلال ما بين مردم و امام غايب است كه رجوع به آن ، هم چون وجوب رجوع به تيمّم در زمان نبود آب واجب است. در زمان تيمّم ، اولين و اصلي ترين وظيفه اي كه مطرح است حالت انتظار و جستجو براي آب است! اين مثال ساده و روان ، به ما مي آموزد كه اولين و اصلي ترين وظيفه اي كه براي حكومت ولايت فقيه مطرح است “دعوت مستمر مردم به امام غايب و دلالي بين مردم و اوست ” . و اين نكته ، شاه كليدي است كه توجه كلاسيك و سيستماتيك و فرآيندي به آن ، راه گشاي بسياري از مشكلات امروز داخلي و جهاني است. و جاي اين شاه كليد در تمام هدف گذاري هاي كلان و اسناد دولتي و قانوني ما حتي قانون اساسي ، خالي است ! بنابر اين ، مهمترين ، قوي ترين ، تاثيرگذارترين ، و كارآمدترين نوآوري كه مي تواند مردم ما و جهان را شاد و شكوفا كند توجه كلاسيك به مهدويت خاص در داخل ايران ، مهدويت عام در بين مسلمانان و منجي محوري در بين مردم جهان است.
با توجه به اين شاه كليد ، جواب سئوال اول نيز روشن مي شود . منظور از رفاه معنوي در زمان غيبت ، “خوب انتظار كشيدن ” است ! يعني مردم ما ، وقتي رفاه معنوي دارند كه منتظران خوبي براي امام غايب و منجي موعود باشند! همچنين ، توجه به اين تعريف از رفاه معنوي در زمان غيبت ، تعريف واحد و هماهنگي از فرهنگ به دست خواهد داد . يعني تنها فرهنگي كه مي شود آن را اصل و محور قرارداد و در حول آن كار فرهنگي انجام داد فرهنگ انتظار است .انتظار مهدي خاص ، مهدي عام و انتظار موعود ؛ و اين مطلب نياز به استدلالات پيچيده و دشوار ندارد چرا كه روايات و احاديث نوراني اهل بيت پيامبر صلوات الله عليهم ، از طرفي با اشاره به افضل بودن انتظار فرج در زمان غيبت نسبت به ساير كارها و از ديگر طرف با اشاره به وقوع انقلاب اسلامي ايران در قبل از ظهور، راه ما را براي درك اين مطلب باز كرده اند.
در اين جا به طور مختصر و گذرا و از باب توجه و تذكر ، چند روايت مشهور ذكر مي گردد و اين روايات ، به قدري روشن و شفاف و گويا و بي ابهام و منطبق بر انقلاب اسلامي ماست كه حتي بدون بررسي صحت و سقم سنديت ، قابل پذيرش و اعتبار است:
روايت اول : حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند “… انتظروا الفرج و لا تيأسوا من روح الله فإن أحب الأعمال إلي الله عزّ و جلّ انتظار الفرج … ” (بحارالانوار ج10ص95). يعني فرج را انتظار كشيد و از روح خدا نا اميد نشويد ، پس به درستي كه انتظار فرج ، بهترين عملها به سوي خداوند عزيز و بلند مرتبه است. اين حديث شريف ، به طور روشن و شفاف ، خط مشي ما در زمان غيبت را مشخص مي كند .
روايت دوم : حضرت صادق عليه السلام مي فرمايند : از گناهان كبيره عبارتند از عاق والدين ، ياس از روح الله ، احساس امنيت از مكر خدا …. ” (ترجمه حديثي از كتاب كافي ج2ص278).
با توجه به دو روايت فوق معلوم است كه يكي از علت هاي عدم انتظار فرج ، نا اميدي مردم است و نا اميدي از فرج و عدم انتظار فرج ، گناه كبيره است و مهمترين كار فرهنگي كه حكومت ولايت فقيه در زمان غيبت ، موظف به انجام آن است جلوگيري از ايجاد نااميدي از فرج و تربيت منتظران واقعي است.
روايت سوم : خداوند تعالي در آيه 54 از سوره مائده مي فرمايد “يا أيها الذين آمنوا من يرتّد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه ” يعني اي ايمان آورندگان ، هر كس از شما از دين خود مرتد شود به زودي خدا قومي را كه بسيار دوست مي دارد و آنها نيز خدا را دوست مي دارند خواهد آورد. در تبيين اين آيه ، حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم دست مباركشان را بر زانوي جناب سلمان (ع) زدند و فرمودند كه منظور از اين آيه ، ايشان و قومش (ايرانيان) هستند و در ادامه فرمودند كه قسم به خدائي كه جانم در دست اوست اگر ايمان در (ستاره) ثريا باشد مرداني از فارس به آن دست خواهند يافت (بحارالانوارج22ص52). و حضرت صادق عليه السلام در مورد اين آيه مي فرمايند كه آنها (قوم مورد اشاره در آيه) “موالي ” (غير عرب) هستند و در مورد شأن نزول آيه مي فرمايند “نزل في القائم و اصحابه الذين يجاهدون في سبيل الله ” (بحارالانوارج31ص577) . يعني اين آيه در مورد حضرت قائم و اصحاب او كه مجاهدان در راه خدا هستند نازل شده است. از جمع سه روايت كه در مورد آيه بيان شد معلوم است كه موالي كه همان اهل فارس هستند اصحاب و ياران امام زمان مي باشند.
روايت چهارم : حضرت صادق عليه السلام مي فرمايند “ستخلوا كوفه من المؤمنين و يأرز عنها العلم كما تأرز الحيّه في جحرها ثم يظهر العلم ببلده يقال لها قمّ و تصير معدنا للعلم و الفضل حتّي لايبقي في الأرض مستضعف في الدّين حتّي المخدّرات في الحجال و ذلك عند قرب ظهور قائمنا فيجعل الله قمّ و أهله قائمين مقام الحجه ” (بحارالانوارج57ص213) يعني كوفه از مؤمنين تخليه خواهد شد و علم از آن رخت بر خواهد بست همچنان كه مار پوست مي اندازد سپس علم در سرزميني كه به آن قمّ مي گويند ظاهر مي شود و علم و فضل (در جهان) حركت مي كند (نشر مي يابد) به گونه اي كه در كره زمين مستضعفي (نا آگاهي) نسبت به دين و مسائل ديني باقي نمي ماند حتي از زنان در حجله ها ؛ و اين موضوع در نزديكي ظهور قائم ما اتفاق مي افتد پس خداوند قم و اهل قم را قيام كنندگان به مقام حجه قرار مي دهد.
در اين روايت شريف نكات بسيار لطيفي وجود دارد :
1- شهر مقدس قم معدن علم و فضل در زمان غيبت و در زمان نزديك ظهور است.
2- علم و فضل از اين شهر به ساير نقاط كره زمين و به همه اهل زمين مي رسد.
3- شهر قم و علم و فضل منتشره از آن ، حجت و سند راه حق بر تمام اهل زمين است.
4- خداوند تعالي قم و اهلش را قيام كنندگان مقام حجه قرار مي دهد . و از “قائمين مقام الحجه ” معاني گوناگوني قابل برداشت است كه يكي از آنها اين است كه ولي فقيه ، قائم مقام حضرت حجت است.
روايت پنجم : حضرت امام موسي كاظم عليه السلام مي فرمايند “رجل من أهل القم يدعوا الناس إلي الحق ّ يجتمع معه قوم كزبر الحديد لا تزلّهم الرّياح العواصف و لا يملّون من الحرب و لا يجبنون و علي الله يتوكلون و العاقبه للمتقين ” (بحارالانوارج 57ص216) يعني مردي از اهل قم مردم را به سوي حق دعوت مي كند و قومي كه شبيه پاره هاي آهنين هستند گرد او جمع مي شوند ؛ طوفان هاي سخت آنها را متزلزل نمي كند و آنها از جنگ ملول نمي شوند و نمي ترسند و بر خدا توكل مي كنند و عاقبت براي متقين است.
در اين جا با توجه به آن چه از مديريت كلاسيك و روايات نوراني اهل بيت سلام الله عليهم بيان شد وظيفه اصلي حكومت ولايت فقيه در قالب چهار محور ماموريت ، چشم انداز ، ارزش ها و استراتژي هاي و به شرح زير بيان مي شود :
ماموريت : با توجه به اين كه ولي فقيه حق ندارد و نمي تواند تنها به رفاه مادي مردم وعده دهد و با توجه به اين كه نمي تواند به خودش و بقاي ولايتش وعده دهد و با توجه به اين كه رفاه معنوي در زمان غيبت عبارت است از تربيت منتظران خوب و واقعي ، بنا بر اين هر گاه در زمان غيبت ، يك ولي فقيه جامع الشرايط بر جامعه مسلمين حاكم شد تنها ماموريتي كه براي اين حكومت ، قابل تصور است زمينه سازي و برقراري مقدمات ظهور و ايجاد فضاي “حجت و اتمام حجت ” در جهان به طور عام و در جامعه شيعه به طور خاص است.
اين مهم ، با توجه به پتانسيل هاي دروني و ظرفيت هاي معرفتي و غناي فكري ، فلسفي و فرهنگي شيعه و با تربيت نيروي انساني دانا ، صالح ، كارآمد و از خود گذشته و با توجه به تشنه بودن معرفتي مردم جهان تحقق خواهد يافت.
چشم اندار: حكومت ولايت فقيه بايد در يك افق زماني ، به يك حكومت پيشرو در دعوت مردم جهان به منجي باشد به گونه اي كه سر منشاء تمام حرف هاي نو و جديد در باب منجي از اين حكومت باشد و بتواند اكثريت مردم مستضعف جهان را به سمت ماموريت خود جذب كند و در خدمت ماموريت خود به كار گيرد.
ارزش ها : حكومت ولايت فقيه به منظور تحقق ماموريت و دسترسي به چشم انداز خود ، ارزشهاي زير را ارج مي نهد :
1- منجي محوري ، به گونه اي كه همه كارها بر محور منجي باشد و همه فلش ها و جهت ها به منجي ختم شود.
2- حمايت از باز تعريف رفاه معنوي به مفاهيم “خوب انتظار كشيدن “.
3- حمايت از بازتعريف فرهنگ و كار فرهنگي به مفاهيم انتظار .
4- توسعه و ترويج شعار “ما مي توانيم ” در جهت تحول خواهي كلان در جهان.
5- اصل احترام متقابل با همه مردم مستضعف جهان و نه مستكبرين.
6- مشاركت فعال در همه پروژه هاي جهاني سازي و سعي در جهت تاويل جهاني سازي به حكومت جهاني مهدوي .
7- مشاركت فعال در همه پرو ژه هاي ملي ، منطقه اي و جهاني مربوط به عدالت و عدالت محوري و منجي محوري .
8- ارزش و احترام به نيروي انساني دانا و صالح و كارآمد و نوآور در حوزه معارف مهدوي و منجي گرائي.
9- نوآوري و خلاقيت در زمينه معارف و راه كارهاي عملي در بسط و گسترش معارف مهدوي.
10- استفاده از همه پتانسيل هاي داخلي و خارجي.
11- مشاركت دادن آحاد مردم در پروژه منجي محوري.
12- تكيه بر كار گروهي در قالب انجمن ، گروه ، هيئت و …
13- ايجاد تعادل و توازن بين نيازهاي مادي و فعاليت هاي منجي محور.
14- ايمني اخلاق و ثبات در رفاه معنوي جامعه
استراتژي ها : حكومت ولايت فقيه به منظور انجام ماموريت و دسترسي به چشم انداز و با توجه به ارزش هاي تعريف شده ، استراتژي هاي زير را عملياتي و به كار مي برد:
1- رهبري فرهنگي در داخل و خارج بر اساس احساس نياز به منجي.
2- باز تعريف فرهنگ عمومي به فرهنگ انتظار و تبديل انتظار به فرهنگ عمومي
3- توسعه و تعميم مفاهيم فرهنگي به مفهوم انتظار.
4- توسعه مفاهيم انتظار از نظر كمي و كيفي
5- مبارزه فرهنگي به شكل تهاجمي (فعّال) نه تدافعي (غير فعّال).
6- جذب منابع انساني خلّاق و پويا
7- هدايت و رهبري منابع مالي و انساني و سرمايه اي در جهت انتظار.

در پايان ، قابل ذكر است كه آن چه در اين مقال ، ذكر شد فقط يك سر رشته نازك از كاري است كه بايد انجام شود و اين سر رشته نازك ، بضاعت ناچيز و اندك اين حقير بود كه از فضل و لطف بي مانند حضرت پروردگار ارائه شد ؛ دانشمندان و مفاخر علمي و فرهنگي و مذهبي و عرفاني اين سرزمين ، قادرند كه در اين زمينه كاري كارستان كنند. اميد دارم اين بزرگان ، با بازنويسي قانون اساسي بر محور انتظار و فرهنگ انتظار ، دل امام زمان را شاد كنند .

نويسنده:علي عادل مرا

 

منبع: خبرگزاری فارس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!