اي بزرگ و نوراني سيّد خراساني
جان فداي روي تو همچو ماه تاباني
دلنشين و دلخواهي بر شبم تو چون ماهي
مژده سحرگاهي چون سپيده ميماني
اي عزيز و اي دلبند با دلم شدي پيوند
برلبت گل لبخند فارغ از پريشاني
اوج عشق و عرفاني مهد نور ايماني
يکه تاز دوراني نور چشم ايراني
روشنم ز نور تو گرمم از حضور تو
دل شده ز شور تو شاعر و غزلخواني
حاضريم و آماده اي عزيز آزاده
عاشقيم و دلداده بر رخت که ميداني
استوار و بر پيمان حاضر از پي فرمان
دارد اين همه ياران با تو عهد و پيماني