آنچه دختر پیامبر به‌عهده داشت/ صوت: سخنان آيت‌الله بهجت درباره حديث كسا و آيت‌الله حسن‌زاده در مورد عصمت حضرت‌زهرا+مداحي ارضي‌و خلج

0
آنچه دختر پیامبر به‌عهده داشت/ صوت: سخنان آيت‌الله بهجت درباره حديث كسا و آيت‌الله حسن‌زاده در مورد عصمت حضرت‌زهرا+مداحي ارضي‌و خلج
رجانیوز:

فاطمیه دوباره از راه رسید. شاید همین عبارت مورخان برای ورود به حسینه رجا در ایام فاطمیه کافی باشد که در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آورده‏اند. “ما زالت بعد ابيها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الركن، باكية العين” (بحار الانوار جلد 43)

شهید مطهری در توصیف این عبارت می‏گوید: “زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه‏ای ( پارچه‏ای که از به خاطر سر درد به سر می‏بندند) را که به سر بسته بود از سر باز کند، روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوان‌تر می‏شد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند. «منهدة الرکن» این جمله معنی عجیبی دارد. «رکن» یعنی پایه، مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است. از نظر جسمانی، پا و ستون فقرات رکن انسان است، یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد. گاهی از نظر جسمی، این رکن خراب می شود، مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. ولی گاهی انسان از نظر روحی آن‌چنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است. زهرا را بعد از پدر این‌چنین توصیف کرده‏اند” (مجموعه آثار جلد 16)

و حالا با توکل بر خدا و مدد از اهل بیت علیهم السلام بنا داریم تا هم‏چون محرم و هم‌نوا با اولیای الهی حسينیه‏ای برای ذکر فضائل و مصائب حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در فضای مجازی به‌پا کنیم. باشد که به سهم خود در این عرصه، مزد رسالت را که فرمود‏: “لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی” (شوری 23) ادا کرده و مصداق لعن خداوند قرار نگیریم که فرمود: “إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمْ اللهُ فِی‌ الدُّنْیَاوَالاْ´خِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً” (احزاب‌ 57) – آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت آزار و اذیت می کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) هم فرمودند: “فاطمة‌ُ بَضعَةٌ‌ مِنِّی‌ مَن‌ آذاها فَقَد آذاِنی‌” حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: “فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است.”

 

 

سخنرانی 1 /

فایل صوتی بخش‏هایی از سخنان مرحوم حضرت آیت الله بهجت که در آن به سوالی پیرامون سندیت حدیث کسا پاسخ می‏دهند:

 

براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

 

 

روضه مکتوب 1 /

برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی

بدان که در روز وفات آن حضرت، اختلاف بسیار است واظهر نزد احقر آن است که وفات آن حـضـرت در سـوم جـُمـادى الاخـره واقع شده چنان‌که مختار جمعى از بزرگان علما است واز بـراى مـن شـواهـدى است بر این مطلب که جاى ذکرش نیست.(۱) پس بقاى آن حـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شـده اسـت کـه مـدت مـکـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنیا هفتاد وپنج روز بوده لکن توان وجـهـى بـراى آن ذکـر کـرد بـه بـیـانـى کـه مـقـام ذکـرش در ایـنـجا نیست ولکن خوب است عـمـل شـود بـه هـر دو طـریـق در اقـامـه مـصـیـبـت و عـزاى آن حـضـرت چـنـانـ‌کـه فعلاً معمول است.

بـه هـرحـال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنیا چندان مکث نکرد و پیوسته نـالان و گـریـان بـود، در آن مـدت قلیل، آن قدر اذیّت و درد کشید که خداى داند و اگر کسى تـأمـل کند در آن کلمات که امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از دفن فاطمه علیهاالسلام با قـبـر پیغمبر صلى اللّه علیه وآله وسلّم خطاب کرد، مى‏داند که چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. واز آن کلمات است:

«سـَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْح الَ فـَکـَمْ مـِنْ غـَلیـلٍ مُعْتَلَجٍ بِصَدْرِه ا لَمْ تَجِدْ اِلى بَثِّهِ سَبیلاً وَسَتَقُولُ وَیْحَکُمُ اللّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ.» (۲)

حـاصـل عـبـارت آنـکـه امـیـرالمـؤمـنـیـن عـلیـه السـّلام بـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله و سـلّم مـى‏گـوید: «و به زودى خبر خواهد داد تو را دختر تـو بـه مـعـاونت و یارى کردن امت تو یکدیگر را بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، پس از او بـپـرس احـوال را چه بسیار غم‏ها ودردهاى سوزنده که در سینه فاطمه علیهاالسّلام بر روى هـم نـشـسـتـه بـود کـه بـه کـسى اظهار نمى‏توانست بكند و به زودى همه را به شما عرض خواهد کرد و خدا از براى اوحکم خواهد کرد واو بهترین حکم کنندگان است.»

شـیـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روایت کرده است که “چون هنگام وفات حضرت رسـول صلى اللّه علیه وآله وسلّم شد، آن قدر گریست که آب دیده‏اش بر محاسن مبارکش جـارى شـد. گـفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه مى‏کنم براى فـرزنـدان خـود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد. بَدانِ امّت من بعد از من، گویا مى‏بینم فـاطـمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند، بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتاه، و اَحدى از امـت مـن اورا اعـانـت نـکـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـلیـهاالسّلام این سخن را شنید، گریست. حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که گریه مکن اى دختر من، فاطمه علیهاالسّلام گفت: گریه نمى‏کنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولیکن مى‏گریم از مفارقت تـو یـا رسـول اللّه صـلى اللّه علیه وآله وسلّم. حضرت فرمود که بشارت باد تو را اى دخـتـر مـن کـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد و تـو اول کـسـى خـواهـى بـود کـه از اهل بیت من به من ملحق مى‏شود.” (3)

در کـتـاب (روضـه الواعـظـیـن) وغـیره روایت کرده‏اند که حضرت فاطمه علیهاالسّلام را مرض شدیدى عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را اُمّ اَیْمَن واَسماء بنت عُمَیسْ را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را حاضر سازند، چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام حاضر شد، گفت: “اى پسر عم! از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جناح سفر آخرتم، تو را وصیت مى‏کنم به چیزى چند که در خاطر دارم.”

حـضـرت فـرمـود: “آن‏چـه خـواهـى وصـیـّت کـن اى دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم” پس بر بالین آن حضرت نشست وهرکه را در آن خـانـه بـود، بـیرون کردند. پس فرمود که اى پسر عم! هرگز مرا دروغ‌گو و خائن نیافتى و از روزى کـه بـا مـن معاشرت نموده‏اى، مخالفت تو نکرده ام. حضرت فرمود که معاذ اللّه تـوداناترى به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و کریم‏تر و از خدا ترسان‏ترى از آنکه تو را سـرزنـش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو و لیکن مرگ امرى اسـت کـه چـاره از آن نـیـسـت، بـه خـدا سـوگـنـد کـه تـازه کـردى بـر مـن مـصـیـبـت رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلّم را و عظیم شد وفات تو بر من، پس مى‏گویم: اِنّا ا للّه وَ اِنـّا اِلَیـْهِ راجِعُون براى مصیبتى که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار مرا و چه بـسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند که این مصیبتى است که تسلى دهـنـده نـدارد و رَزیـّه اى اسـت کـه هـیـچ چـیـز عـوض آن نـمـى‏تـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هر دوگـریـسـتـنـد، پس امیرالمؤمنین علیه السّلام سر حضرت فاطمه علیه السّلام را ساعتى بـه دامـن گـرفت و آن حضرت را به سینه خود چسبانید فرمود که هرچه مى‏خواهى وصیّت بـکن که آنچه فرمايى به عمل مى‏آورم و امر تو را بر امر خود اختیار مى‏کنم؛ پس فاطمه عـلیـهـاالسـّلام گـفـت کـه خـدا تـو را جـزاى خـیـر دهـد اى پـسـر عـم رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلّم، وصـیـّت مـى‏کـنـم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى؛ زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او براى فرزندان من مِثْل من است. پس گفت که براى من نعشى قرار ده زیرا که ملائکه را دیـدم که صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را براى من بیان کن؛ پـس وصـف آن را بـیـان کـرد و حـضـرت از بـراى او درسـت کـرد و اول نـعشى که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیّت مى‏کنم تو را که نگذارى بـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند یکى از آنهايى که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایـشـان دشـمـن مـن و دشـمـن رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلم هستند و نگذارى که احدى از ایـشـان و اتـبـاع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنى، در وقتى که دیده‏ها در خواب باشد.(۵)

———————————
۱ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص ۲۷۹.

۲ـ (الکـافـى) ۱/۴۵۹، بـاب (مـولد الزهرا علیهاالسّلام)، حدیث سوم؛ (روضه الواعظین) ۱/۱۵۲.

3ـ (الخصال) شیخ صدوق ۱/۲۷۲، باب الخمسه، حدیث ۱۵.

4ـ (روضه الواعظین) فتال نیشابورى ۱/۱۵۱.

 

 

فایل صوتی روضه خوانی حاج منصور ارضی در مصائب بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه علیها السلام

 

براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

 

فایل صوتی ذکر مصیبت حاج حسن خلج با عنوان “طوفان درد فاطمه” که در قالب شعر به بیان درد دل‏های حضرت علی علیه السلام با همسر گرامی‌اش در بستر پرداخته است.

 

براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

 

كوچه تاريك

شعر زیر سروده‏ زیبایی است از سيد حميد رضا برقعي شاعر آئینی اهل بیت علیهم السلام در وصف ایام فاطمیه که به همراه فایل صوتی در ادامه می‏آید:

 

براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

 

زير باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقي مقابلم رخ داد

وسط كوچه ناگهان ديدم
زن همسايه بر زمين افتاد

سيب‌ها روي خاك غلطيدند
چادرش در ميان گرد و غبار

قبلا اين صحنه را… نمي‌دانم
در من انگار مي‌شود تكرار

آه سردي كشيد، حس كردم
كوچه آتش گرفت از اين آه

و سراسيمه گريه در گريه
پسر كوچكش رسيد از راه

گفت: آرام باش! چيزي نيست
به گمانم فقط كمي كمرم…

دست من را بگير، گريه نكن
مرد گريه نمي كند پسرم

چادرش را تكاند، با سختي
يا علي گفت و از زمين پا شد

پيش چشمان بي تفاوت ما
ناله‌هايش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش كن! اين صداي روضه‌ي كيست

طرف كوچه رفتم و ديدم
در و ديوار خانه‌اي مشكي است

¤

با خودم فكر مي‌كنم حالا
كوچه ما چقدر تاريك است

گريه، مادر، دوشنبه، در، كوچه
راستي! فاطميه نزديك است…

 

شهادت به عصمت حضرت فاطمه علیها السلام در اذان توسط آیت الله حسن زاده آملی

در فیلم حاضر آیت الله حسن زاده آملی با بیان اینکه در اذان به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها شهادت می‏دهم، به بیان نکات جالبی در این زمينه می‏پردازد:

 

براي دريافت فايل اينجا كليك كنيد

 

در آستان معرفت/1

آنچه که در ادامه آمده، بخش‌هایی از نوشتار “نگاهي به سرگذشت زندگاني حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها” به قلم حجت الاسلام و المسلمين جاودان است که با عنوان “آنچه که دختر پیامبر (سلام الله علیهما) به عهده داشت”، می‏آید:

آنچه دختر پیامبر (سلام الله علیهما) به عهده داشت

سراسر دوران کوتاهی که دختر پیامبر (سلام الله علیهما) بعد از پدر زنده بود، به درگیری با دولت حاکم و مقابله با اعمال خصمانه‌ی آن گذشت و آن حضرت در این مدت، همه چیز را به وسیله‌ای برای این مقابله تبدیل کرده بود. اگر می‌توانست فریاد می‌کرد و اگر ممکن می‌شد، خطبه می‌خواند، یک روز اعلام برائت می‌نمود و روز دیگر از پذیرفتن ملاقات حاکمان خودداری می‌کرد، و بالاخره وصیت کرد که آنها به مشایعت جنازه‌ی او نیایند و بر جسدش نماز نخوانند و سرانجام با دستور پنهان ساختن قبرش، یک نشان ماندگار از عدم مشروعیت را بر جبین آن حکومت نقش کرد. این روی واقعی تاریخ است.

البته ما در تمام این زمینه‎ها به طور جدی با کمبود منابع و ابهام آنچه در دسترس است(1)، روبرو هستیم. اما اگر به تاریخ آن دوران از نظرگاه مورخان رسمی نظر کنیم، دورانی نسبتاً آرام خواهیم دید. و مورخان و محدثان مقبول توانسته‌اند با پنهان کاری، درگیری‎های جدی و بحران‌های عمیق آن عصر را مخفی بدارند و این روی دیگر تاریخ است. اما با کند‌وکاو، نشانه‌ها و علاماتی در گوشه و کنار اسناد و مدارک خواهیم یافت که با تنظیم و ترکیب آنها می‌توانیم از عمق این بحران و شدت درگیری که در یک طرف دولت حاکم با تمام قدرت ایستاده بود، و در طرف دیگر خاندان نبوت(صلی الله و علیه و آله)، اندکی بدانیم.

در گذشته با کمی تفصیل دیدیم که در جریان این مقابله، اولین بار بیت نبوت مورد هجوم مأموران نظام حاکم قرار گرفت. آنها می‌خواستند امیر‌المؤمنین علی علیه‌السلام را به مسجد ببرند تا از ایشان به عنوان اصل و رأس بیت نبوت (صلی الله و علیه و آله) بیعت بگیرند، و با این کار بزرگ‌ترین مخالفان حکومت جدید را به تسلیم وادار كنند. این اقدام اولین عملی بود که دولت تازه بعد از اینکه حکومت را به چنگ آورده بود، انجام می‌داد و در انجام آن بسیار جدی بود و دیدیم که سرانجام آن می‌توانست بسیار خطیر باشد و عواقب ناگواری به بار آورد؛ بنابراین کاری که دختر پیامبر (سلام الله علیهما) در مقابل انجام داد، کاری بس بزرگ بود، و همان کار باعث شد که امیر‌المؤمنین بیعت نکرده و به سلامت به خانه باز گردد، و بدین ترتیب اولین اقدام دولت خلفا با مقابله دختر پیامبر(سلام الله علیهما) به شکست منتهی شد.

شکست هجوم به بیت نبوت، دولت را از انجام نقشه‌ها و اهداف ظاهراً از پیش تعیین شده‌اش باز نداشت؛ بلکه چند روز بیشتر از رحلت نبی اکرم (صلی الله و علیه و آله) نگذشته بود که هجوم دوم مأموران دولت با مصادره‌ی اموال خاندان نبوت ادامه یافت. اگر مقدار آنچه خاندان نبوت از قبل به عنوان ملک در دست داشته، و آنچه بعداً به صورت ارث پیامبر (صلی الله و علیه و آله) نصیب آنها می‌شد، و آن موقوفات که تولیت آن به ایشان واگذار شده بود بدانیم، بزرگی و خطر این هجوم روشن‌تر خواهد شد.

آیا واقعاً دولت خلفا با کمبود بودجه روبرو بود و برای تحرکات جنگی- دفاعی یا تعرضی آینده‌اش نیاز به این اموال داشت؟ آنها خود چنین چیزی می‌گفتند! یا اینکه نظر این بود که خاندان نبوت دست‌تهی باشند تا در مقابله‌ای که با دولت جدید خواهند داشت، کاری از پیش نبرند، یا اینکه فکر می‌کردند اگر پولی این چنین در خانه نبوت بماند، ناگزیر آنها آن را به حلقوم مردم سرازیر کرده و به دست فقرا خواهند رساند و این کار مردم را به دور ایشان جمع کرده و حذف آنها دیگر ممکن نخواهد بود.

در اینجا آوردن نکته‌ای ضروری است و متأسفانه تمام مورخان و فقیهان و مفسران و حتی اهل لغت به همه آنچه روزی ملک پیامبر (صلی الله و علیه و آله) بوده و در زمان حیات به دخترشان بخشیده شده و همه‌ی آنچه به عنوان ارث از آن حضرت باقی مانده نام «صدقه» داده‌اند و شما به هر تاریخ که مراجعه می‌کنید، به هر تفسیر، به هر متن فقهی و یا به هر کتاب لغت که نگاه می‏نمایید، چیزی جز این عنوان مشاهده نخواهید کرد. اما این نام‏گذاری جز روایتی که ابوبکر در روزهای اولیه‌ی حکومت خود نقل کرده بود، هیچ دلیلی ندارد.(2) او گفته بود که خود از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) شنیده است که همه‌ی آنچه از ما پیامبران باقی می‌ماند، صدقه است. بنابراین همه‌ی دانشمندانی که به نوعی در زمینه‌ی اموال پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) سخن گفته‌اند از آنها با عنوان صدقه نامبرده‌‌اند، لذا ریشه‌ی این نام‏گذاری نباید از چشم محققان پوشیده بماند و آن را نامی تاریخی و مسلم بدانند.

اینک فهرست اموال پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) را به اختصار بررسی می‌کنیم:

1. در سال سوم هجرت یک یهودی تازه مسلمان شده در جنگ احد شرکت کرده و به شهادت رسید. وی قبل از شهادتش همه‌ی اموال خود را برای پیامبر (صلی الله و علیه و آله) وصیت کرد.(3) آنچه این یهودی تازه مسلمان توان‌گر داشت هفت باغ بود که همه‌ی آنها طبق این وصیت به شخص پیامبر(صلی الله و علیه و آله) منتقل گشت و آن حضرت از محصولات آن برای پذیرایی میهمانان و واردان و سایر مواردی که نیازی پیش می‌آمد، استفاده می‌فرمود. به گفته‌ی مورخان سرانجام پیامبر(صلی الله و علیه و آله) این باغات را در سال هفتم وقف فرمود. آیا خبر این وقف صحیح است؟ آیا این باغات بعد از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به مصادره‌ی دولت خلفاء گرفتار شد؟ یا به ارث به وارثان ایشان رسید و آنها آن را وقف کردند، نمی‌دانیم!

2. آنگاه که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به مدینه هجرت فرمود، مردم آن شهر تمام زمین‌هایی که به علت عدم دسترسی به آب قابل کشت و زرع نبود، در اختیار آن حضرت قرار دادند.(4)این زمین‌ها هم بخشی از املاک پیامبر است که مصادره شدند.

3. زمین‌های بنی‌نضیر در مدینه بخش دیگری از اموال پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بود. بنی نضیر یک دسته از یهودیان مدینه بودند که پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) در اوایل هجرت به آن شهر، با ایشان قرارداد همزیستی مسالمت آمیز بستند. اما این یهودیان این امنیت و صلح را قدر نشناختند و ابتدا در طرح جنگ علیه اسلام شرکت کرده و سپس جدی‌تر شده و درصدد قتل پیامبر(صلی الله و علیه و آله) برآمدند. این خیانت‌ها اوضاع را دگرگون ساخت و سرانجام آنها به جلای از این شهر و واگذاشتن سرزمین‏شان ناگزیر شدند. زمین‌ها و باغات مزبور به فرمان الهی در قرآن، ملک خاص رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) شد،(5) و پیامبر(صلی الله و علیه و آله) از این زمین‌ها در مصارف عمومی و خصوصی که برای ایشان پیش می‌آمد استفاده می‌کردند، و پاره‌ای از این زمین‌ها را به عنوان ملک به کسانی از اصحاب خویش بخشید.(6) ، و بقیه همچنان در دست پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بود تا اینکه ایشان رحلت فرمود، و بعد در مجموعه اموال باقی مانده از ایشان، مصادره شد.

4. قلعه‌های خیبر هفت یا هشت قلعه‌ی نیرومند جنگی بود. مردم آن در طول سالیان زیادی به صور مختلف با اسلام و مسلمانان دشمنی کرده، توطئه نموده، خرج جنگ داده و بالاخره جنگ به پا کرده بودند. لذا پیامبر(صلی الله و علیه و آله) بعد از صلح در حدیبیه با قریشیان و اطمینان از خطر آنها که ممکن بود از پشت سر حمله کنند و او را در یک محاصره خطرناک قرار دهند، به سوی خیبر رفت. یک ماه این قلعه‌ها در محاصره بود. پاره‌ای از قلعه‌ها به صلح بدست آمد، و پاره‌ای به جنگ، و البته به همت و شجاعت امیر‎المؤمنین، فتح شد، بنابراین آنچه به صلح بدست آمده بود طبق دستور قرآن(7) به تمامی ملک و خالصه آن حضرت گردید، و یک پنجم آنچه به جنگ فتح شده بود، طبق دستور دیگر قرآن(8) در اختیار پیامبر(صلی الله و علیه و آله) قرار داشت. لذا املاک زیاد و آبادی بعد از این جنگ، سهم رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) گردید که عبارت بودند از سه قلعه کتیبه و وطیح و سلالم، قلعه‌ی کتیبه به عنوان خمس غنایم جنگ بود، و قلعه‌ها وطیح و سلالم چون با صلح بدست آمده بودند، ملک و خالصه‌ی پیامبر(صلی الله و علیه و آله) شدند.(9) این اموال مانند سایر اموال ارزشمند باقی مانده از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) با مصادره از دست خاندان ایشان خارج شد.

5. وادی‌القری سرزمین آبادی بود، آب فراوان داشت. از دهات و قرای به هم پیوسته و سرشار از باغات و مزارع سرسبز برخوردار بود. ثلث این سرزمین در اختیار قبیله‌ای عربی به نام بنوعذره و دو ثلث آن ملک یهودیان بود. پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله)، آن طور که دستور بود، در پیامی یهودیان را به اسلام دعوت کرد و چون نپذیرفتند، با ایشان قرارداد عدم تعرض امضاء فرمود و بر نصف زمین‌هایشان صلح کرد. بنابراین ثلث وادی‌القری خالصه‌ی رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) بود(10)، و دولت بعد از ایشان آن را از دست وارثان آن حضرت گرفت.

6. فتح خیبر، یهودیان فدک را بیمناک ساخت. واسطه‌ای به محضر رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) فرستاده، پیشنهاد صلح کردند. پیامبر(صلی الله و علیه و آله) نیز با آنها مانند اهالی خیبر رفتار کرد و در یک قرارداد صلح و عدم تعرض به آنها اجازه داد در اراضی خود بمانند و به کشاورزی ادامه بدهند و نیمی از محصول را برای خود برداشته و نیمی را هم به پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) بدهند، پس این سرزمین هم با صلح فتح شده و فیئ و خالصه‌ی رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) به حساب می‌آمد و تنها فرقی که با خیبر داشت این بود که در خیبر مجموعه اراضی بدست مسلمانان افتاده بود و در نتیجه تنها سه قلعه از هفت یا هشت قلعه‌ی آن سرزمین ملک خاص رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) شده بود؛ اما در فدک چون بر نیمی از زمین صلح اتفاق افتاده بود، لذا همان مقدار ملک رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) شد(11)، و چنانکه می‌دانیم این سرزمین آبادان را پیامبر(صلی الله و علیه و آله) چند سال قبل از رحلت به دخترشان بخشیده بودند(12)، ولی بعد از ایشان و قبل از اینکه حتی ده روز از رحلت ایشان گذشته باشد، به دست مأموران دولت تصرف گشته و به ملکیت دختر پیامبر(سلام الله علیهما) خاتمه داده شد.

تفصیل این حوادث بسیار بیشتر از آن است که در بالا آمد. در هر صورت دولت حاکم اگر در آن روز‌ها چنانکه دیدیم نمی‌توانست با مخالفان بیرونی خود مقابله کند، اما برای مصادره‎ی اموال باقی مانده از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) و اموال خاندان نبوت توانایی داشت، و حتی اندکی در اِعمال توانایی خود درنگ نکرد.

اسناد ما در زمینه‌ی چگونگی مصادره‌ی اموال خاندان نبوت بسیار اندک است و چاره‌ای نداریم جز آنکه به همان اندک بسنده کنیم. در یک گزارش می‌خوانیم: عمر می‌گوید: آنگاه که پیامبر(صلی الله و علیه و آله) این جهان را ترک گفت، من و ابوبکر به نزد(حضرت) علی(علیه‌السلام) رفتیم و به او گفتیم چه می‌گویی در مورد آنچه پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به جای گذارده است؟ او گفت: ما از همه کس به رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) نزدیک‌تر هستیم (و طبق قانون همه آنها به ما می‌رسد.) من گفتم: در مورد آنچه از ما ترک ایشان در خیبر به جای مانده است چه می‌گویی؟ گفت: آنچه در خیبر است هم مال ماست! گفتم: آنچه در فدک باقی مانده است چه؟ گفت:آنهم مال ماست.‎ من گفتم: به اینها (که می‌گویید) نخواهید رسید مگر اینکه از روی جنازه‌های ما عبور کنید.(13)

این گزارش معتبر گوشه‌ای از اهدافی را که دولت خلفا در دست اجرا داشت نشان می‌داد، اما اینکه آنها چگونه و به چه شکل به طرح خود عمل کردند و به اهداف خود رسیدند، چندان چیزی نمی‌دانیم، اما هنگامی که به عکس‌العمل خاندان نبوت در مقابل اعمال خلفاء نگاه می‌کنیم، با اینکه در آنجا هم بطور جدی با کمبود اطلاعات روبرو هستیم، این مقدار روشن می‌شود که مجموعه‌ی اموال باقی مانده از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) و حتی آنها که در زمان حیات خودشان به دخترشان بخشیده بودند، همه بلافاصله بعد از وفات ایشان بدست دولت خلفاء مصادره شده‌اند.

ما معتقدیم که از اینجا دختر پیامبر(سلام الله علیهما) به شکل دیگری به مبارزه ادامه داد. البته اگر امکان بازگرداندن اموال وجود داشت، همه‌ی آن‌ در این درگیری بکار می‌گرفت و دولت خلفا از همین مسئله ترس داشت، اما اگر این امکان وجود نداشت تمام توان خویش را برای نشان دادن عدم مشروعیت دولت جدید به‌کار می‌برد. البته چنانکه مکرر گفته‌ایم مورخان و محدثان رسمی در حد مقدور خودشان این جنگ را پنهان داشته‌اند.

1 – در یک احتجاج اعم از تاریخی و غیره ناگزیر هستیم به اسناد دیگران مراجعه کنیم نه مدارک خودی که حتی در اینجا متأسفانه مدارک خودی هم همه چیز را روشن نمی‌کند.
2- معالم المدرستین 3/141 الصحیح من سیرة النبی الاعظم 8/199-198
3- ابن هشام 1/518 چ1375، انساب الاشراف 1/518، المغازی 1/263 و الاکتفاء 2/103 ، تاریخ المدینة المنورة/173
4- الاموال، ابوعبید/397 چ خلیل هراس
5- التبیان 9/564، مجمع البیان 9/329، الاحکام السلطانیة؛الماوردی /169، المغازی 1/378، الطبقات‌الکبری 2/58
6- و اینان عبارتند از: ابوبکر، عمر، عبد‌الرحمن‌بن‌عوف، زبیر‌بن‌عوام و… و این بخشیده شده‌ها هیچ‌وقت به بیت‌المال بازگردانده نشد.(الطبقات الکبری 2/58، تاریخ الخمیس 1/ 462و463)
7- حشر 59/7و6
8- انفال 8/41
9- الاحکام السلطانیة؛ الماوردی/170-169، الاحکام السلطانیة؛ ابو‌یعلی/200، الاموال؛ ابو‌عبید/70
10- الاحکام السلطانیة؛ الماوردی/170، الاحکام السلطانیة؛ ابویعلی/201
11- انساب الاشراف 1/352، معجم البلدان 4/239-238
12- الدر‌المنثور 4/177، ابن‎کثیر 3/36، میزان الاعتدال 3/135، شواهد‌التنزیل 1/438 هفت روایت، مسند ابویعلی 2/534 و334 ، مجمع‌الزوائد 7/52، کنزالعمال 3/767، معجم البلدان 4/238
13- الطبرانی: معجم الاوسط 6/163- 5/533 چ مکتبة المعارف؛ریاض، مجمع‌الزوائد 9/43 چ مکتبة قدسی

 

معرفی کتاب 1 /

جامى از زلال كوثر

برگرفته از سخنان استاد محمد تقى مصباح يزدى

کتاب “جامی از زلال کوثر” در 224 صفحه مجموعه‏ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی درباره حضرت زهرا سلام الله علیها است که با تحقیق و پژوهش محمد باقر حیدری توسط مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره) در سال 1380 منتشر شد.

در بخشی از مقدمه این کتاب می‏خوانیم: ” جايى كه عارفى چون حضرت امام، با آن عظمت علمى و مقام معنوى‏اش، از درك حتى گوشه‏اى از مقامات حضرت زهرا عليهاالسلام اظهار عجز و ناتوانى مى‏كند و قلمرو خيال و عقل بشر را بسى فروتر از قله‏ى قدر و منزلت حضرتش معرفى مى‏نمايد، از ديگران چه برخواهد آمد: آن جا كه عقاب پر بريزد / از پشه ى لاغرى چه خيزد؟!”

برای دریافت فایل اینترنتی این کتاب به آدرس زیر مراجعه کنید:

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19667&Language=1&BookID=10672

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!