اولویت‌های مبارزه و آدرس‌ غلطی که شاهین نجفی می‌دهد

0

دشمن شناسی امام خمینی (سلام الله علیه) و امام خامنه‌ای مبتنی بر درک صریح و روشن ازظرفیت ها، توانمندی‌ها و قوت‌ها و ضعف‌های جبهه‌ی حق، نقشه‌ی دشمن در مقابل جریان حق و شرایط عمومی دنیاست. دراین مدل دشمن شناسی، بدون اصل کردن رویکرد انفعالی و واکنشی با طرچارچوب جدید جبهه‌ی جدیدی از خود و دیگری شکل می‌گیرد که مبتنی بر مهم‌ترین حق‌ها و باطل‌ها و تقابل عینی آن دو با یکدیگر، عینی کردن دشمن شناسی به جای انتزاعی کردن آن، پرهیز از سرگرم شدن به معلول‌ها و پرداختن به علت‌ها بدون ایجاد بهانه برای عمل گریزی، سرگرم نشدن به جنگ‌های زرگری مبتنی بر درگیری درونی جبهه‌ی حق و پرداختن به موارد بی اولویت است.

 

 

 

 

صادق شهبازی: ضرورت دشمن شناسی/ دشمن شناسی و شناخت جریان‌های انحرافی (ضالین و گمراهان) یکی از مواردی است که علاوه بر وضوح عقلی، در متون روایی ما نیز به آن به عنوان یکی از معرفت‌های مهم، تاکید شده است (سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ کُلَّهُ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِی أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ( الکافی ج 1 ص 50) امام صادق (ع) : علم مردم را در چهارچیز یافتم. شناخت خدا، شناخت خود، شناخت تکلیف، شناخت آن چه انسان را از دین خارج می‌کند.)

کارگران مشغول کارند… انحراف در دست احداث است

جریان‌های منحرف زیادی در طول تاریخ بشریت و مشخصاً در دوره معاصر یعنی عصر انقلاب اسلامی وجود داشته است. جریان‌های منحرف فکری، فرهنگی، سیاسی و… . گروه‌های مختلفی در کشور ما مشغول کارند، روشن فکرها و سکولارها، بهایی‌ها، تبشیری ها، هم جنس گراها، فمینیست‌ها، کمونیست‌ها، شیطان پرست ها، عرفان‌های سرخپوستی، وهابی‌ها و… آیا وظیفه‌ی ماست بنشینیم هر کدام از این‌ها را بشناسیم و در مورد آن‌ها مستقیما مطالعه و همایش و نشریه و کارهای دیگر بکنیم؟ بعضی از این‌ها مثل فراماسونری شاخ و برگ و جذابیت‌های مضاعفی هم دارد، مثلاً فلان نماد در معماری مثل ابلیسک را پی گیری کنیم، یا شکل‌های منشوری و چشم و… که چه بسا درست هم باشند. اما واقعیت این است، رفتن سراغ بسیاری از این موارد سرکاری است. سطحی از آشنایی عمومی جریان حق و جریان باطل و شناخت این جریان‌ها را همه نیاز دارند. اما ضریب هر یک از آن‌ها چه قدر است؟ هر روز مسئله‌ای مطرح می‌شود، و همه صرفاً در موضعی انفعالی له و علیه آن می‌شورند. دست کم این مسئله هیچ اثر منفی هم نداشته باشد، این را محقق می‌کند که از کارهای اصلی باز می‌مانند.

اولویت شناسی امام در مبارزه

نگاه دینی ما می‌گوید ما در دشمن شناسی و مبارزه ناچار به انتخاب اولویتیم. این درس را باید از نهضت امام آموخت. امام در نظام ولایی که تعریف می‌کرد، همه عالم را در چارچوب کلی که از نظام سلطه تعریف می‌کرد، جایش را مشخص می‌کرد. شاخه‌ها و برگ‌ها را قاطی نمی‌کرد. جایی که دست نظام سلطه مشخص می‌شد، امان نمی‌داد در نظام سلطه هم اهم و مهم می‌کرد و می‌گفت «امریکا که در هر فسادی دست دارد (صحیفه امام ج‌13 ص 208 )

«حتی اعمالی که شوروی در کشور ما یا افغانستان سامان می‌داد از راس نظام سلطه یعنی شیطان اکبر می‌دید. «من به طور کلی بگویم کسانی که در ایران و افغانستان اعمالی به اسم کمونیست انجام می‌دهند به نفع شوروی نیست». (صحیفه امام ج‌8 ص 114)

در مواجهه با جریاناتی مثل بهائیت، تبشیری ها و… به جای پرداختن به ساقه و برگ، به سراغ ریشه می‌رفت. که نمونه بارزش برخورد با احمد احمداست که می‌روند توضیح می‌دهند و اقدامات تبشیری های مسیحی در کشور را نشان می‌دهند و از امام کمک می‌خواهند. امام می‌فرمایند: «این که مبارزه نیست و این‌ها شما را به خود مشغول نکنند… این‌ها پنجاه سال است در این مملکت کار می‌کنند، نتوانسته‌اند هیچ موحدی را مسیحی کنند، لاابالی کرده‌اند، ولی بی‌دین نکرده‌اند، این جریانات یک سر منشأ دارد، مثل یک نهر است، شما بروید دنبال سر چشمه، این‌ها هم از فساد رژیم است، شما بروید دنبال آن، این‌ها وقتتان را می‌گیرد… یک گروه دارند کار می‌کنند به نام ضد بهایی، که مربوط به آقای حلبی است، می‌خواستم به آنجا معرفی‌تان کنم، اما آن هم مبارزه نیست. (خاطرات احمد احمد،  صص ۶۳-65) (متن کامل گزارش احمد احمد از دیدار با امام)».

اولویت شناسی انحرافی حجتیه

همان موقع انجمن حجتیه می‌آمد یک کار که شبه مبارزاتی هم بود و برخورد با معلول هم بود وسط می‌گذاشت می‌گفت برویم با بهائیت بجنگیم، و بعد رژیم هم از این‌ها حمایت می‌کرد هم از بهائی ها، بعدها که انقلاب شد امام گفت آمریکا شیطان بزرگ است، این‌ها دست گذاشتند روی خطر مارکسیسم، امروز ما در حال درگیری با نظام سلطه هستیم این‌ها دست می‌گذارند روی بزرگ کردن وهابیت. حرف‌های تند می‌زنند، راه نشر اسلام را هم می‌بندند. مهم‌ترین راهبرد دشمن نیز در این سال‌ها تغییر اولویت‌ها در دشمن شناسی بوده است. (New Bedaman، مرگ بر روسیه و کودتای نافرجام مخملین ۱۳۸۸).

عدم ورود امام به مسائل اختلافی بی نتیجه مثل شهید جاوید، شمس آبادی، شریعتی

همان موقع مسائلی پیش می‌آمد مثل قضیه‌ی مرحوم شریعتی و کتاب شهید جاوید و قتل مرحوم شمس آبادی که هر سال تمام مؤمنین را به جبهه بندی له و علیه می‌کشاند. امام همیشه از این موارد باز می‌داشتند. «هر دو کلاه سرتان رفته و آن‌ها نتیجه بردند و الآن فکر این هستند… ما را منحرف کنند از مقصد خودمان، ما جای دیگر برویم آن‌ها هم کار خودشان را انجام بدهند. الآن نقشه این است که ماها از صحنه خارج بشویم. خودمان با رضا و رغبت. این منبر، این منبر، آن منبر، خوب مردم هم توی همین منبرها و توی همین مساجد هستند، وقتی منبری رفت و شروع کرد به مثلًا یک مسئله‌ای که انحرافی بود ولو حق بود، لکن در این زمان انحراف است، اگر یک مسئله را طرح کردید، آن اشخاصی هم که آنجا نشستند آن‌ها هم کم کم ذهنشان این طرف می‌آید. از آن مسئله اساسی که ما الآن پیشمان مطرح است که باید اساس و شالوده‌ی یک حکومت اسلامیِ حق انجام بگیرد، از این ما را منحرف می‌کنند شیاطین به یک طرف دیگری و خودشان می‌روند سراغ آن کارها، به ما می‌خندند، به ریش ما می‌خندند، خودشان می‌روند کارها را انجام می‌دهند… غفلت نکنید، اغفالتان نکنند! ممکن است الآن اشخاصی. بیایند هی بیخ گوش شما بخوانند که دیدی اسلام از بین رفت، چه طور شد. این نظر سوء دارد، نظر حسن ندارد، شما بگویید ما الآن می‌خواهیم اسلام را درستش کنیم!» (صحیفه امام ج‌8 ص 533)

یا در جای دیگر می‌فرمایند: «قبل از ماه محرّم هم همین کار را می‌کردند؛ یک مسئله فرعی را پیش می‌آوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان می‌گفتند«شهید جاوید!» تقریباً تمام ماه رمضان را یک دسته‌ای اشکال می‌کردند، یک دسته‌ای رفع اشکال می‌کردند؛ یک دسته‌ای فحش می‌دادند و یک دسته‌ای به این طرف فحش می‌دادند. آن‌ها هم کنار نشسته بودند به ریش ما می‌خندیدند که اینطور ما این‌ها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان [را] در تمام ایران سر یک کتابی، که مسئله‌ای فرعی بود و هیچ اصلًا چیزی نبود، ضایع می‌کردند وقت ما را؛ و ما را منحرف می‌کردند از اینکه- آن وقت البته قدرت او بود- که نسبت به آن‌ها یک کلمه‌ای بگوییم.

همه نسبت به خودمان صحبت می‌کردیم! یک قدری که این سست می‌شد- حالا می‌دیدند که یکوقت اجتماع دیگری است- می‌آمدند مسئله «شمس آبادی» را پیش می‌آوردند؛ مرحوم شمس آبادی را. من احتمال می‌دهم- بعضی‌های دیگر هم احتمال می‌دهند- که اصل کشتار از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت زیادی هم آقایان اهل منبر و پایین و بالا و این‌ها وقتشان صرف این می‌شد و از آن مطلب اساسی که داشتند این‌ها، ذهنشان منصرف می‌شد. بعد می‌دیدند خوب، این هم یک چیز کمی است تمام می‌شود! تمام شد دیگر- عرض می‌کنم که- وقت این است که باز یک ماه رمضانی باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز می‌افتند تو کار! مسئله «دکتر شریعتی» را پیش می‌آوردند.

از آن طرف دامن بزن به اینکه این مثلًا چطور است! اهل منبر هم- بی توجه به مطلب که عمق قضیه چیست- منبر می‌رفتند و حرف می‌زدند. از آن طرف جوان‌های داغ هم- بی توجه به واقعیت مطلب- از این‌ور می‌افتادند. این دو گروه را مقابل هم قرار می‌دادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند … امروز که حساس‌ترین مواقعی است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع، احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چیزی است، این مسائل فرعی را باید کنار بگذاریم برویم روی مسائل اصلی. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال آن برویم؛ و همین طور سایر ممالک خارجی- چپ و راست همه- آن‌ها هستند که می‌خواهند ما را بچاپند، و شرق را بچاپند نه فقط ایران را؛ ایران هم جزئش است. (صحیفه امام ج‌7 ص 409)

مقابله با یک جریان انحرافی خاص، وظیفه‌ی متخصصین نه تکلیف عمومی

این به معنای نفی ضرورت اطلاع از این جریان در حد عادی و به اندازه اهمیت خودش نیست، نفی این که یک عده معدود در هر جامعه هم باید کارشان شناخت این جریانات و پاسخ به شبهات آن‌ها باشد نیست! مسئله به عنوان طرح این موضوع به عنوان یک مسئله فراگیر، در فضای عمومی، در یک تشکل دانشجویی و یا ضریب دادن‌های عجیب و غریب است.  این کجا و رویکرد غلط عده‌ای که می‌خواهند همه‌ی پتانسیل‌ها را صرف مواردی بی اهمیت از این دست بکنند کجا؟

دردهای همیشگی حزب الله

عزیزی متنی فرستاد ه بود: «حاصل صدها میلیارد تومان بودجه مبارزه با تهاجم فرهنگی در هزاران اردو و طرح و همایش و جلسه توجیهی؛ شده است:گمنامی‌هزاران اثر و هزاران عنصر مولد در جبهه فرهنگی انقلاب و در عوض شناخت دقیق ده‌ها و صدها اثر و عنصر ضد انقلاب و ضد دین. بی‌دریغ پول خرج می‌کنند؛ جلسه می‌گذارند؛ اردو می‌کشند؛ بولتن می‌نویسند؛ خبر ویژه می‌سازند که مبادا جوانان حزب‌اللهی از آخرین ساخته‌های‌هالیوود یا جدیدترین نمادهای شیطان‌پرستی یا تازه‌ترین آروغ‌های تئوریک در دانشگاه‌های فرنگ بی‌اطلاع و بی‌خبر بمانند و همان‌ها که بر همان‌ها که برآمده این کلاس‌ها و دوره‌ها و آموزش‌ها و دغدغه‌هایند بی اطلاع ترین‌هایند (در بسیاری از اوقات) از بهترین فرآورده‌های هنری و رسانه‌ای جبهه فرهنگی انقلاب! اکثریت قاطع نیروهای فرهنگی که فریاد “ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده”شان در فلک پیچیده است یک‌دهم رهبری که ادعای پیروی‌اش را دارند چهره‌ها و آثار و مراکز جبهه فرهنگی انقلاب را نمی‌شناسند. از نام بردن پنج هنرمند انقلاب عاجزند. گاه سال‌هاست ورق زدن کتابی را به یاد نمی‌آورند و با این همه افسران جنگ نرم و در حال مبارزه با تهاجم “فرهنگی”اند!! دفترچه تلفنی از اساتید در جیب دارند که هر از گاه همایشی در تبیین پلورالیزم و فمینیزم و سکولاریزم و صهیونیزم و هالیوود و شیطان‌پرستی و فراماسونری و بهائیت و وهابیت برگزار کنند که نکند از قافله مبازه با تهاجم فرهنگی عقب بمانند».

انحراف در نوع مواجهه با انحراف

بعضاً انحراف در نوع مواجهه با موضوع است. یکی از اساتید مثال خوبی می زد،  یک سنخ ایرادات به شریعتی می‌گرفتند امثال جامعه‌ی تعلیمات اسلامی و تیپ اسلامی و حسین لنکرانی‌ها که مثلاً در آرم حسینیه ارشاد، یک ابوبکر و دو تا عمر و یک عثمان هست! ممکن هم هست واقعا باشد که شریعتی ظاهرا آرم را از مقبره‌ی مولوی اقتباس کرده است، اما این سطح کجا و بررسی مبانی شریعتی و نقدهای شریعتی کجا. تازه این کجا و این که امام هر گاه از او از شریعتی می‌پرسیدند می‌گفت رد و تایید و دعوا سر یک فرد، انحرافی است و این رویکرد امام خامنه‌ای و شهید بهشتی که تاکید می‌کنند که شور انقلابی شریعتی با معرفت عمیق دینی شهید مطهری آمیخته شود.

سر فتنه جلسه‌ای بودم با یکی از مسئولین بالای نظام داشت می‌گفت رنگ سبز رنگ فراماسونرهاست، دست کردم مخملی که زیر شیشه میزش انداخته بود، بالا اوردم و گفتم آقای دکتر یعنی همینی که شما زدید؟ این جوری که باشد که خود همان بابا هم فراماسون بود. خب معلوم است جریان سبز، جریان انحرافی و مصداق بغی و فساد فی الارض بود، اما نقد به مبنای و شیوه‌های عمل آن‌ها کجا تصمیم گیری بر اساس این کدها کجا؟ بعضاً پافشاری روی این کدها هم موجب می‌شود بخواهند در یک نگاه افراطی به تعبیر قرآن شتر را هم از سوراخ سوزن رد کنند (حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطالأعراف : 40) این تیپ آدم‌ها هم اصولا به غلط می‌افتند (فَصَیَّرَهَا وَ اللَّهِ فِی حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ، یَخْشُنُ مس‌ها، وَ یَغْلُظُ کلم‌ها، وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا) بحارالأنوار 29 ص 497 (در مقاله‌ی کدهای پشت پرده و بی توجهی به ضرورت حفظ جایگاه رهبری جامعه‌ی دینی بخشی از آسیب‌های مربوط به کد محوری برشمرده شد).

شاخص‌های دشمن شناسی اسلام ناب

شناخت اولویت‌ها در دشمن شناسی ملاک همین سر کار نرفتن‌هاست. که البته جامعیت در نگاه به اسلام ناب و کلان نگری به جبهه‌ی مبارزه و یک سر دیگرش تقواست که بصیرت می‌آورد. در نگاه اسلام ناب دوگانه‌هایی هست که باید با هم مورد توجه قرار گیرد. در این منطق مبارزه‌ی صرف با فقر ملاک نیست، باید با تکاثر و ساختارها و عوامل مولد فقر نیز جنگید. همانقدر که التقاط بد است، تحجر نیز بد است، همان گونه که بی اخلاقی سیاسی بد است، کناره گیری از عرصه‌ی سیاست هم بد است و همانگونه که قانون لازم است توجه به اخلاق هم لازم است.

بر این مبنا، پرداختن به معلول و ساقه و مسئله فرعی به جای ریشه و مسئله ی اصلی، طرح جدی‌تر از واقع مسائل و بزرگ نمایی آن‌ها، فراموش کردن صحنه‌های اصلی و عینی مبارزه و تهاجم فرهنگی و اقتصادی و نظامی دشمن با انتزاعی کردن مبارزه و سرگرم شدن به نمادها تقلیل درگیری بین مستضعفین با خط استضعاف و استکبار به عناصر کلی و ذهنی مثل غرب یاسنت، تبدیل شدن به ناظر وقایع و نه نقش آفرین در آن‌ها (مثل کارهایی نظیر بازی با نشانه‌های ظهور، ارماگدون، پیش بینی‌های نوسترآداموس و… ) که همه به همان نتیجه انجمن حجتیه منتها با ادبیات دیگر می‌رسند، سرگرم کردن ملت به یک سری جذابیت‌های موارد شاذ و کدهای امنیتی و اقناع با آن‌ها از مواری است که در این نوع دشمن شناسی طرد شده است.

دشمن شناسی امام خمینی (سلام الله علیه) و امام خامنه‌ای

دشمن شناسی امام خمینی (سلام الله علیه) و امام خامنه‌ای مبتنی بر درک صریح و روشن ازظرفیت ها، توانمندی‌ها و قوت‌ها و ضعف‌های جبهه‌ی حق، نقشه‌ی دشمن در مقابل جریان حق و شرایط عمومی دنیاست. دراین مدل دشمن شناسی، بدون اصل کردن رویکرد انفعالی و واکنشی با طرچارچوب جدید جبهه‌ی جدیدی از خود و دیگری شکل می‌گیرد که مبتنی بر مهم‌ترین حق‌ها و باطل‌ها و تقابل عینی آن دو با یکدیگر، عینی کردن دشمن شناسی به جای انتزاعی کردن آن، پرهیز از سرگرم شدن به معلول‌ها و پرداختن به علت‌ها بدون ایجاد بهانه برای عمل گریزی، سرگرم نشدن به جنگ‌های زرگری مبتنی بر درگیری درونی جبهه‌ی حق و پرداختن به موارد بی اولویت است.

دشمن شناسی عینی نه روی آسمان انتزاع

در این منظر در کنار بزرگ‌ترین دشمنان بیرونی یعنی استکبار جهانی (شیطان بزرگ)، شیطان‌های درونی (نفس و به تعبیر امام، ابلیس اعظم) نیز مورد توجه است. در این منظر اقدامات عینی سلطه گر برای سلطه‌ی سیاسی، سلطه‌ی نظامی و از آن مهم‌تر سلطه‌ی فرهنگی، سلطه‌ی اقتصادی و سلطه‌ی علمی مورد توجه است. در این منظر دو گانه ی سلطه گر و سلطه پذیر هر دو نفی می‌شود. در این منظر سلب هویت ملت‌های تحت سلطه، تحقیر و ریختن قبح نفی ارزش‌های آن‌ها و تبدیل ارزش‌های آن‌ها به ضد ارزش، از بین بردن امنیت، خارج کردن عناصر مقوم هویت ملت‌ها مثل روحانیت از صحنه، بیرون بردن مردم از صحنه‌های انقلاب و بی تفاوت کردن آن ها نیز مورد نظر است.

از این منظر شناخت اهداف و عملکرد عینی دنیای استکبار در جهان اسلام و دنیا مهم است؛ و موارد عینی برشمرده می‌شود به صورت نمونه «هدف اصلی امریکا، تسلط بر منطقه، کنترل منابع نفتی، اشراف بر جمهوری اسلامی و دفاع از اسرائیل است». (بیانات امام خامنه‌ای در دیدادر اقشار مختلف مردم قم 21/10/81) و مواردی نظیر جلوگیری از ایجاد حکومت اسلامی، جلوگیری از رشد علمی جهان اسلام و جمهوری اسلامی، تلاش برای ایجاد یأس، سست کردن پایه‌های دینی مردم، القای ناکارامدی نظام سیاسی و… برشمرده می‌شود.

یکی از مهم‌ترین این عناصر ایجاد اختلاف هم به عنوان راهبرد استکبار هم به عنوان زمینه‌ی حضور اوست. «امروز یکی از اهداف اساسی استکبار و امریکا در دنیای اسلام عبارت است از ایجاد اختلاف؛ بهترین وسیله هم ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است.» (بیانات امام خامنه‌ای در دیدار دست‌اندرکاران مراسم حج‌30/ 09/ 1383) «اختلاف بین شیعه و سنی، امروز، هدف آمریکاست. هدف سلطه‌های جهانی است و هدف حکومت‌های دست نشانده‌ی آن‌هاست.» (بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با میهمانان کنفرانس جهانی اهل بیت) علیه السلام.

راهبرد مهم دیگر پوک کردن دین و تبدیل آن به یک سری ظواهر است. «تمام دستگاه‌های قدرتمند عالم به این نتیجه رسیده‌اند که باید دین را از صفحه‌ی عالم بزدایند. نه اینکه به کلی اسم دین را از بین ببرند؛ بلکه معنای دین حقیقی و خالص را- اگرچه به ظواهرش هم احتفاظ بشود- از بین ببرند». (سخنرانی امام خامنه‌ای در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، در آستانه‌ی یازدهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران 09/ 11/ 1368)

یا به تلاش بر نابسامان کردن اقتصاد کشور و فشار بر کشور و حتی تغییر ذائقه‌ی مردم برای تداوم وابستگی اشاره می‌گردد. «در الگوی مصرفی که غربی‌ها و استکبار جهانی به طور برنامه ریزی شده بر ما ملت ایران تحمیل کرد، هم یک هدف اقتصادی و هم یک هدف اخلاقی و فرهنگی وجود داشت. یعنی این الگوی مصرف، این شکل خاص زندگی کردن هم برای اقتصاد جامعه مضر بود و فاصله‌ی بین قشرهای فقیر و غنی را بیش‌تر می‌کرد و محرومیت‌ها را برای اکثریت جامعه‌ی ایرانی افزایش می‌داد و هم بدون استثناء فقیر و غنی را به ضعف اخلاقی و انحطاط دینی دچار می‌کرد. (بیانات امام خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه تهران 29/1/65)».

این جامعیت نگاه و عدم تقلیل به یک مورد مثل مدرنیته، پاسخ به شبهات و … نوع مواجهه را از اساس متفاوت می‌کند؛ لذا می‌بینیم بعضاً بهترین ظرفیت‌ها به دلیل نداشتن این دید جامع و درگیر تقلیلگرایی بودن، یا عدم اولویت شناسی درست سرگرم کارهایی مثل پاسخ به شبهات وجود و عدم وجود دور در ولایت فقیه و…. می شد.

مهم خوب‌ترین است نه کارخوب

در این منطق به ظرفیت‌ها و میزان شکنندگی حوزه‌ی مورد نظر، احتیاج و نیاز حوزه‌ی مربوطه، مفیدتر و سازنده‌تر بودن و بازدهی بیشتر داشتن، عدم امکان جبران پذیری، ضیق زمانی، صعوبت و مخالفت با هوای نفسانی و از آن مهم‌تر، برنامه و نقشه‌ی دشمن مورد توجه قرار می‌گیرد. کارهای خوب زیادی نیز موجود است اما بسیاری از آن‌ها مستحب است. دعوت به انجام اعمال عبادی مستحب یکی از مستحبات است که خود مستحب، و به جای خود، خوب است. سنت‌های حسنه‌ی یادآوری این مسائل به مؤمنین از مسائل بسیار خوب جامعه‌ی ماست مثلاً دحو الأرض یکی از این روزهاست که با فضیلت روزه‌ی آن هر ساله با موجی از پیام رسانی و توزیع مطلب و دیوار نوشته در محیط‌های مذهبی و نماز جمعه و پیامک و ایمیل و …در دعوت به آن مواجه می‌شویم که به جای خود به جا و خوب است.

اما یک سوال و مسئله‌ی کلی‌تر به میان می‌اید. اولویت مسائلی از این دست، در بین سایر مسائل دینی ما کجاست؟ آیا به همین میزان، دعوت و تحریض و امر و نهی برای شکل گیری واجبات در جامعه‌ی ما وجود دارد؟ از بین واجبات به کدام یک از واجبات توجه جدی می‌شود؟ تفاوت انبیا و اولیای الهی در انتخاب همین اولویت‌های مهم برای پی گیری است. وقتی بعضی واجبات احیا شود نه تنها واجبات که حتی مستحبات و… هم احیا می‌شود یکی از مهم‌ترین همین واجب‌ها امر به معروف است، حالا امر به معروف برای چه خود این اولویت گذاری دارد. دعوای امام با بعضی گروه‌ها مثل سنتی‌ها و انجمن حجتیه و … سر همین اولویت گذاری‌ها بود. مگر آن‌ها به چیزهای بدی دعوت می‌کردند؟ نه، بعضاً به مهم‌ها دعوت می‌کردند اما نه مهم‌ترین‌ها و اهم‌ها. امر به معروف هم مهم و اهم دارد. شریعت از ما دعوت به همه‌ی معروف‌ها را خواسته، تفاوتی در دعوت به واجب و مستحب هم در اصلش نیست، اما در این که چقدر ضریب می‌دهیم، هست. یعنی ناگهان یک مسئله مثل دحوالارض آن قدر ضریب می‌گیرد که نقل مجالس و پیامک و میل و بروشورهای متعدد می‌شود، بعد مسائل اصلی امت اسلامی، وحدت اسلامی، بی عدالتی‌های درون جامعه، مطالبه از مسئولین و … خیلی واجب‌های دیگر یک دهم آن هم ضریب نمی‌گیرد.

اما منطق دین چیز دیگری است. وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کل‌ها وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر(نهج‌البلاغه خطبه 374) همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون دمیدنی است به دریای پر موج پهناور؛ و همانا امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک کنند و نه از مقدار روزی بکاهد و با فضیلت تر از همه این‌ها سخن عدالت است که پیش روی حاکمی ستمکار گفته شود. بین این کارهای خوب باید خوب‌ترها را انتخاب کرد و بین خوبترها خوبترین.

آدرس غلطی به نام شاهین نجفی.

چرا توهین به امام هادی؟

مسائل خاص موجود در این جا مثل عدم حساسیت‌ها نسبت به ائمه‌ی انتهایی، فضای تمسخر و ریختن قبح توهین به مقدسات، از آن مهم‌تر به دنبال موضع گیری تند در مقابل روشن فکرها و اهل تسنن بودن (که با توجه به سابقه‌ی تخریب و بمب گزاری حرم عسگریین اولین جایی که ذهن به سمت آن می‌رود می‌باشد؛ و از پروژه‌ی قران سوزی‌تری جونز پیگیری این سیاست از جانب آن‌ها مشخص تر شده که برای دریافت عکس العمل خاصی صورت می‌پذیرد.) از سوی دیگر اشاعه‌ی آن و مقابله به مثل‌های افراد بی بصیرت یا مریض، مثلاً در مورد مقدسات اهل تسنن را به دنبال خواهد داشت.

رکب هایی که ما از آن‌ها می‌خوریم…

سر کاریکاتورهای توهین به پیامبر (ص) انرژی یکپارچه‌ی جهان اسلام که می‌توانست صرف بیداری اسلامی شود، سرگرم مقابله با توهین شد، همه جا پرجم دانمارک که حاوی صلیب بود به وسیله‌ی مسلمان‌ها آتش کشیده شد و بعد هم در مورد حفاظت از جان کاریکاتوریست هتاک، تبلیغات متعدد علیه عدم وجود آزادی بیان در میان مسلمانان و…. صورت گرفت. شرایط بین المللی را طوری آماده می‌کنند که افکار عمومی بین المللی هم که درست مفهوم را درک نمی‌کند، به محکوم کردن مظلوم بپردازد. بعد هم مسلمین چوبش را می‌خورند، هم تحقیر قبحش می‌رود؛ و هم مسلمین درموضع انفعال با سرافکندگی و شرمندگی از حقانیت خود دفاع خواهند کرد. الآن شرایط به گونه‌ای است که ما حتی سر فلسطین رسیده‌ایم به نقش آفرینی در فضای حقوق بشری، یعنی مهم‌ترین استراتژی حتی گروه‌های مقاومت، نمایش نقض حقوق بشر در اسرائیل است.

جهاد اسلامی پیشرو ترین گروه مبارز، حتی به کارهای حقوق بشری نظیر اعتصاب غذا در زندان و فضاسازی در بیرون آن برای نمایش مظلومیت فلسطین، روی آورده است. اگر زمانی انجام عملیات استشهادی یا تعیین جایزه برای سران اسرائیل و مصر حتی ارزش خبری داشت و موجب انگیخته شدن روحیه‌ی جهاد می‌شد، (که بایداین روحیه کماکان حفظ شود) اما تبلیغات دشمن گفتن چنین ادبیاتی را تنها به ضربه‌ی مجدد به جبهه‌ی خودی تبدیل کرده است. از آن مهم‌تر تجربه نشان داده است، وقتی اتفاقاتی از این دست به شدت رسانه‌ای می‌شود و حول آن تبلیغات صورت می‌گیرد، اتفاقاتی مهم‌تر در داخل و خارج از کشور در حاشیه‌ی آن‌ها روی می‌دهد و توجه‌ها را از اولویت‌های مهم‌تر بر کنار می‌کند. و بسیرای اوقات تجربه شده به عمد به چنین فضاسازی هایی دست می زنند، تا مسائل اصلی تری مخفی بماند. از همه بدتر با موج موضع گیری‌ها، ناگهان یک مسئله جند برابر ضریب پیدا می‌کند. یک الف بچه‌ای هم که تا دیروز هیچ اهمیتی نداشت شناخته می‌شود و بعد سر تحقیق کشف اصل موضوع، حتی محتوای توهین به صورت گسترده دیده می‌شود.

لوث کردن حکم ارتداد

طبیعتاً حکم ارتدادچنین فردی مشخص است، مراجع هم به این قضیه صحه گذاشتند. اما با این اتفاقات رسانه‌ای که می‌افتد چه صورت می‌گیرد؟ نتیجه‌ی طبیعی ریخته شدن قبح توهین و حکم ارتداد است، هی یک عده می‌گویند این‌ها مرتدند و جایزه می‌گذارند و… بعد اتفاقی هم نمی‌افتد.، حکم هم لوث می شود. اگر این افراد احساس تکلیف می‌کنند، باید کار عینی مثل قضیه‌ی رافق تقی صورت بگیرد و البته آماده‌ی پرداخت هزینه‌ها هم باشند. فضا هم باقضیه ی رشدی متفاوت است. قضیه‌ی سلمان رشدی پیام امام خمینی به مستکبرین و منافقین داخل امت اسلامی، مبنی بر عدم پذیرش تداوم این روند بود که در ادامه‌ی موج گسترده‌ی اعتراضات در سراسر جهان اسلام و افساد فی الارض سلمان رشدی تحقق یافت. اهمّیّت برخورد نمادین و مبنایی با این قضیه تا حدّی بود که امام تا مدت‌ها در پیام‌های داخلی و خارجی‌شان به این مسئله اشاره می‌نمودند. اما بعد از آن این قضیه صورت مسئله از اساس متفاوت شد. حتی ممکن است، یک فردبی نام و نشانی مثل شاهین نجفی انتخاب شود، بعد هم خودشان به نحوی بلایی سرش بیاورند تا وسیله‌ی تبلیغات را فراهم کنند. این هم نشود، از یک موجود بی هویت، یک چهره ی ضدّ انقلاب ساخته اند.

آدرس‌های غلط

بر این مبنا تمرکز روی خود مسئله، آدرس غلط است. تمرکز روی شاهین نجفی و تمرکز روی اعدام کردن هم آدرس غلط است. تمرکز روی خود امام هادی (علیه السلام) هم که بیاییم مثلاً ترویج کنیم در مورد ایشان (هم گرچه خودش فی نفسه کار خوبی است که در شرایط عادی هم باید صورت بگیرد)، اما در موردی این چنین آدرس غلط است که حالا ما پتانسیل‌های مان را هم بیاییم رو آن متمرکز کنیم. دشمن دارد با بولدوزر کل درخت را می‌کند ما بنشینیم مثلاً برگ‌هایش را آفت کش بزنیم؟ «خانه از پای بست ویران است/خواجه در بند نقش ایون است»

چه باید کرد؟

اولین گام این است که باید کارها وظایف ایجابی خودمان را انجام بدهیم. به تعبیر امام راحل (سلام الله علیه) «اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین‌انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الّا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند». (صحیفه امام، ج‌21، ص: 195) و تنهارسانه ها و بحران‌ها دستور کار ما را مشخص نکنند.

در مقابله با مسائل کثیر موجود با شاخص های دشمن شناسی و اولویت های مبارزه به سنجش اهمیت بپردازیم.

در مقابله خاص، با هتاک‌ها مثل استراتژی‌ای که در فتنه رسیدیم به جای آدرس‌های غلط و موضع انفعالی، روی رسواسازی خود جبهه‌ی مقابل با ادبیات خودش بایستیم. مدعیان آزادی بیان و اخلاق، در عمل خودشان دیکتاتور، مخالف حقیقی  با آزادی بیان و توهین کننده  و فاشیستی برخورد می کنند.

بزرگداشت مشترک اتحاد ادیان و مقابله با هتک مقدسات با تکیه بر موارد مهم‌تر باید مورد توجه قرار بگیرد. توهین شاهین نجفی بد است، توهین امثال مهدی دانشمند به اهل تسنن هم بد است، در نظر گرفته نشدن مقدسات ادیان توحیدی مثل غزه و… بدتر است. یعنی باید کار بین المللی وبین مذهبی واقعی صورت بگیرد. نه این که بگوییم پاسداشت ادیان توحیدی بعد تهش همان کارهای افرادی را که آدرس غلط می دهند، پی گیری کنیم.

اولویت‌های مهم‌تر جبهه‌ی انقلاب مورد توجه قرار بگیرد، مثلا همزمان با این مسئله:

  1. حسین التریکی مبارز تونسی ضد صهیونیست و طرفدار جمهوری اسلامی در بوینوس آیرس مرکز صهیوینست ها بعد از چاپ کتاب علیه صهیونیست‌ها و موضع گیری علیه هولوکاست کشته می‌شود. بعد فرصتی که برای شکستن فضای منفی علیه جمهوری اسلامی است به ساده‌ترین صورت ممکن از دست می‌رود.(+، +)
  2. راهپیمایی دفاع از جمهوری اسلامی در آمریکا که احتیاج به همراهی داشت.
  3. یوم النکبه و دهه‌ی رهایی قبلتین که امسال کم فروغ تر از همیشه در داخل کشور گرامی اشته شد.
  4. وقایع سوریه که احتیاج به نقش آفرینی جدی در جهت گرم کردن سوری‌ها و توجیه فضای بین المللی دارد.پ
  5. تولید ملی و اقتصاد مقاومتی که احتیاج به نقش آفرینی گسترده‌ی رسانه‌ها و جریان‌های دانشجویی و مردمی و نخب‌گان و… دارد.
  6. مسئله‌ی آزاداندیشی که هم در مورد نحوه‌ی چارچوب بندی آزادی در کشور و دنیا و هم شکل دهی فضاهای فکری جدی باید در آن نقش آفرینی کرد؛ و می‌شود موارد اولای دیگری بر این مورد افزود.
  7. پرونه های متعدد مفاسد اقتصادی که باید به جای مصداق زدگی، ساختارهای فساد زا در هر یک مورد بررسی قرار گیرند
  8. و…..

 

منبع: رجانیوز

 

بعضی مطالب مرتبط:

آهنگ مبتذل شاهین.ن؛ حلقه ای از زنجیره ای خطرناک…

متن و صوتی از وحید جلیلی : دشمن شناسان دوست فراموش

صوت از حسن عباسی در نقد آرماگدونیسم و انجمن حجتیه.

نبایدهای مبارزه

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!