مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه

0

 یکی از ویژگی های انسان که از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه به شمار می آید، «گرایش به جاودانگی» است. انسان در شرایط طبیعی می خواهد جاودانه باشد و تا ابد باقی بماند.

خبرگزاری فارس: مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه

به هنگام معرفی یک نظام منسجم تربیتی و غیرتربیتی، نکته ای که توجه مخاطب را به خود جلب می کند، مبانی اولیه ای است که نظام بر آن استوار شده است. بنابراین، باید پرسید مبانی نظام تربیتی صحیفه سجادیه چیست؟برای پاسخ دادن به این پرسش، نخست مفهوم «مبانی» تعریف می شود. سپس به برخی از مهم ترین مبانی تربیتی صحیفه سجادیه می پردازیم که امام سجاد علیه السلام با بهره گیری از آنها به اصلاح و تربیت مردم پرداخته است.

به نظر برخی نویسندگان، مبانی تعلیم و تربیت از موقعیت آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز از ضرورت هایی که حیاتش همواره تحت تأثیر آنهاست، بحث می کند.1 بعضی دیگر، مبنا را مترادف با اصل دانسته و در تعریف اصل، همان تعریف مبنا را آورده اند. پس نمونه هایی از مبانی را به عنوان اصول برشمرده اند.2البته بهتر است در علم تعلیم و تربیت، مبانی را این گونه تعریف کنیم: «مجموعه قانون مندی های مربوط به ویژگی های انسان که دو خصوصیت دارند: اول اینکه در مورد عموم انسان ها صادق هستند؛ دوم اینکه به شکل قضایای دربردارنده «است»، ذکر می شوند».3

بنابراین، مقصود از مبانی تربیت در این بخش، همان ویژگی های عمومی انسان است که شاخه ای از توصیف انسان بوده و متناظر با آن چیزی است که در علوم انسانی ـ مانند روان شناسی و جامعه شناسی ـ بحث می شود. این مبانی، همان اصول شناخته شده در علوم نظری هستند، ولی چون اصول مورد نظر در علوم کاربردی، بر این گونه اصول (در علوم نظری) مبتنی اند، این اصول (در علوم نظری) چونان مبانی اصول در علوم کاربردی هستند.4در صحیفه سجادیه، گرچه برخی مطالب به شکل دعا از سوی امام سجاد علیه السلامصادر شده است، ولی به روشنی، مبانی و اصول تربیتی اسلام از آنها استنباط می شود. در ادامه، با بررسی صحیفه سجادیه، موارد مهم این مبانی را بررسی می کنیم.5

1. خوددوستی (حب ذات)

یکی از ویژگی های فطری انسان که از جمله مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه نیز به شمار می آید، انگیزه «خوددوستی»6 است. خوددوستی به این معناست کهانسان در مرتبه ذات نفس، خویشتن خویش را دوست دارد.7 بنابر نظر محمد قطب، نخستین و اصلی ترین گرایشی که با اراده خدا در نهاد انسان قرار داده شده، خوددوستی است. وی می افزاید خوددوستی، کششی است که انسان را به کار و تلاش امیدوار می کند و سبب می شود انسان برای سعادتش بکوشد. اگر این خوددوستی نبود، انگیزه ای نبود که انسان را به حرکت وادارد.8

«حب ذات» یا خوددوستی به صراحت در صحیفه سجادیه عنوان نشده است، ولی به صورت های مختلف در بعضی از دعاها به آن اشاره شده است. برای مثال، در دعای هفتم صحیفه، حضرت به هنگام کار دشوار و دل آزار یا پیشامدهای سخت یا غم و اندوه می فرماید:یا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الَمکارهِ، وَ یا مَن یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائد، وَ یا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنَهُ المَخرَجُ اِلی رَوْحِ الفَرَج.9

ای آن که گره های ناگواری ها به دست او باز می گردد و ای آن که تیزی و برندگی سختی ها به او کند و شکسته می شود و ای آن که رهایی یافتن از گرفتاری ها و رفتن به سوی آسایش و گشایش و خوشحالی، از او درخواست می گردد.دعاهایی که امام در آن درخواست رفع تنگ دستی می کند، غیرمستقیم به این مضمون اشاره دارد:وَ لا تَفْتِنِّی بالاِسْتِعانَةِ بِغیرِکَ اِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لا باْلخُضُوعِ لِسُؤالِ غَیرِکَ اِذَا افْتَقَرْتُ.10و مرا چون بیچاره شوم، به یاری خواستن از غیر خود، و چون فقیر گردم، به فروتنی برای درخواست از غیر خویش، آزمایش مفرما.

همچنین درخواست هایی که امام در مورد سعادت، کمال، قدرت، نعمت و مانند آن از خداوند دارد، همه برخاسته از خوددوستی است و اینکه انسان همیشه به دنبال خوبی ها بوده و از ناراحتی ها و سختی ها گریزان است. پس این ویژگی، امری فطری است و به خودی خود، مطلوب است.اساسا گرایش خوددوستی، خاستگاه تمام گرایش های دیگر است. به بیان استاد مصباح یزدی، حتی گرایش به خدا و محبت به خدا نیز در این گرایش نهفته است و از رهگذر حب ذات یا خوددوستی، ناآگاهانه نقش خود را ایفا می کند و سبب می شود انسان به مقاصد عالی برسد. البته این مرحله از خدا دوستی، ابتدایی ترین مرحله آن به شمار می رود و مراحل بالاتر که معرفت شهودی است، با آگاهی کامل تر همراه است.11

بنابراین، خوددوستی را باید یکی از ویژگی های مهم انسان دانست که خاستگاه رفتارهای انسانی اوست. خوددوستی، غریزه ای است که اگر به آن توجه شود و در مسیر درستی هدایت شود، منشأ عزت خواهی، کمال جویی و سعادت مندی می شود. در مقابل، اگر به انحراف کشانده شود، روح استکبار و سرکشی بر انسان چیره می شود و به رفتارهای ناپسندی مانند خودخواهی، خودبرتربینی و آزمندی می انجامد.

2. کمال جویی

یکی دیگر از مبانی تربیتی و ویژگی های انسان در صحیفه سجادیه، کمال جویی12 است. انسان کمال جو، به دنبال نوعی افزایش کمّی یا کیفی و شکوفایی است و همیشه می کوشد کامل ترین مرتبه از هر کمالی را به دست آورد تا بهره وجودی اش بیشتر شود.

الف) دسته بندی کمال انسانی

امام سجاد علیه السلام در دعاهای فراوانی از صحیفه سجادیه به ویژگی کمال جویی اشاره کرده است که با بررسی آنها، در مجموع، دو دسته کمال را می توان در نظر گرفت.

یک ـ کمال مادی

امام سجاد علیه السلام در دعایی می فرماید: «اَلّلهُمَّ اسقِنا سَقْیًا… تُکمِلُ لَنا بِهِ طَیِّباتِ الرِّزْق؛ بار خدایا، ما را به گونه ای سیراب کن که روزی های پاکیزه را برای ما به کمال برسانی.»13 همچنین می فرماید: «اَکْمِلْ لی بها خَیرَ الدُّنیا وَ الاخِرَةِ؛ به وسیله آن راه (یا آن محبت به خدا)، خیر و خوبی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان».14

دو ـ کمال معنوی

امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از کلامش در مقام درخواست کمال معنوی مانند: کمال ایمان، یقین، نیت، عمل و طاعت می فرماید:اَلّلهُمَّ… بَلِّغْ بایِمانی اَکْمَلَ الایمانِ، وَ اجْعَلْ یَقینی اَفْضَلَ الیَقینِ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتی اِلی اَحْسَنِ النِّیّاتِ…15 وَ اَتمِمْ عَلَیْنا باسْتِکْمالِ طاعَتِکَ فِیهِ المنَّةَ.16بار خدایا! ایمانم را به پایه کامل ترین ایمان برسان و باورم را برترین باورها قرار ده و نیتم را به نیکوترین نیت ها برسان… و به وسیله کامل کردن طاعت و فرمان بری ات در آن، نعمت را بر ما کامل ساز.

کمال هایی که در این دعاها آمده اند، در واقع، کمال هایی هستند که انسان را به سوی کمال نهایی؛ یعنی «خدا» هدایت می کند. در نظام عقیدتی اسلام، خداوند، کمال مطلق است و از سوی دیگر، انسان حقیقتی است که از اصل خویش؛ یعنی آفریدگارش دور مانده است و می خواهد به آن کمال مطلق برسد.

ازاین رو، تا به آن اصل نرسد و به آن مقام دست نیابد، همواره احساس غربت می کند و به هیچ چیز دیگر قانع نیست تا به خدا برسد و آرامش یابد. آرامش انسان تنها زمانی ممکن می شود که به کمال مطلق؛ یعنی خدا برسد.17 امام در دعایی در مورد کمال نهایی انسان که همان قرب الهی است، می فرماید:و رغبت و خواسته ام را در آنچه نزد تو است، شوق و دوستی دیدار خویش قرار ده.18

مفسران در تفسیر آیه شریفه «إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا.» (معارج: 19) گفته اند همین حالت حرص و کم طاقتی انسان، سبب می شود که او در هر امری به کم و اندک قانع نباشد و همیشه در پی بیشترین ها و کامل ترین ها باشد.19 به عبارت دیگر، ویژگی ذاتی حرص در انسان، مقدمه کمال یابی و سیرتکاملی است.

نقش مؤثر کمال خواهی در مجموعه نظام تربیتی و به ویژه در بخش راهکارهای تربیتی، در رفتارهای انسان متجلی می شود. بدین صورت که اگر مقدمات رشد و اصلاح این ویژگی در انسان فراهم شود، انسان به دنبال کمال هایی می رود که وی را به خدا نزدیک می کند و فقط خدا را دارای کمال مطلق می داند. اگر این ویژگی به انحراف کشانده شود، منشأ ظهور خصلت های زشتی چون آزمندی خواهد شد.

ب) ویژگی های انسان کامل در صحیفه سجادیه

در بحث کمال خواهی توجه به این نکته بایسته است که از ویژگی های انسان کامل، لابه لای بخش های صحیفه، فراوان یاد شده است. تفکر در محتوای این گونه دعاها، یکی از بهترین راه های شناخت ابعاد مختلف شخصیت انسان کامل از دیدگاه صحیفه سجادیه است. در ادامه، تنها به برخی ویژگی های انسان کامل از دیدگاه صحیفه سجادیه اشاره می شود تا نمایی کلی از انسان کامل نشان دهیم و مبانی نظام تربیتی صحیفه را روشن تر ترسیم کنیم.

یک ـ انسان کامل، مشتاق وصال الهی است

و رغبت و میلم را در آنچه (پاداش اخروی) نزد تو است، شوق و دوستی دیدار (رحمت) خویش قرار ده.20 و مرا از مقامت (مقام منیع و جایگاه بلندت) بترسان و برای لقایت، مشتاق ساز.21

دو ـ انسان کامل، بالاترین عشق ها را نثار دوست می کند

دلم را برای محبت و دوستی خودت از هرگونه (محبت جز تو) خالی ساز.22

سه ـ انسان کامل، آرزوی زندگی گوارا می کند

پس مرا با زندگی گوارا و دل انگیز زنده دار تا آن گونه که می خواهم، آن زندگی نظم پذیرد و آنچه را دوست دارم، در برگیرد؛ یعنی آنچه را نمی پسندی، انجام ندهم و آنچه را نهی کرده ای، مرتکب نشوم.23

چهار ـ انسان کامل به حقیقت توحید، ایمان دارد

و دستاویزم به سویت، یگانه دانستن تو است و وسیله ام آن است که چیزی را با تو شریک نساخته و با تو خدایی نگرفته ام.24

پنج ـ انسان کامل، هم نوعان خود را دوست دارد و به آنها کمک می کند

و آنان را توفیق ده برای برپا داشتن روش و فرا گرفتن اخلاق نیک خود در سود رساندن به ناتوانانشان و جلوگیری از نیازمندی شان و رفتن نزد بیمارشان و راهنمایی کردن راه جویان و اندرز دادن مشورت کننده شان.25

وقتی امام سجاد علیه السلام به عنوان یک انسان نمونه و مظهر کمال، آن گونه داشتن ویژگی های انسان کامل را از خدای متعال درخواست می کند، ره پویان و شیعیان آن امام که خواهان کمالند، باید برای دست یابی آن ویژگی ها بسیار بکوشند.

3. خداجویی

یکی دیگر از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه، انگیزه «خداخواهی و خداجویی» است. این ویژگی به صورت فطری در نهاد همه انسان ها وجود دارد. امام سجاد علیه السلامدر نخستین دعای صحیفه سجادیه به فطرت خداجوی انسان اشاره می کند:به قدرت خود، آفریدگان را آفرید و آنان را به خواست خویش به وجود آورد؛ بی آنکه از روی نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه خواست خویشتن روان گردانید و در راه دوستی به خود برانگیخت.26

شهید مطهری تأکید دارد که مفاد عبارت آخر دعا این است که تمام این حرکت ها و تکاپوی خلق، چه بفهمند و چه نفهمند، در طریق محبت خداست. حتی انگیزه اصلی آن که غیرخدا را می جوید، جست وجوی خداست، ولی در مصداق اشتباه کرده است.27فرمایش امام سجاد علیه السلام درباره خداجویی، در واقع تفسیری است برای سخن قرآن در مورد فطری بودن گرایش خداخواهی که آیه شریفه فطرت بر آن تأکید دارد. خداوند متعال می فرماید:

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده است. دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند. (روم: 30)این گرایش و کشش درونی و جذبه معنوی در همه انسان ها، از هر نژاد و قبیله ای و از هر جنسی وجود دارد. همه انسان ها حتی بت پرستان مشرک و مادی گرایان از چنین جذبه معنوی و گرایش باطنی برخوردارند و در باطن، ذات خود را به نیروی مرموزی وابسته می دانند و در برابرش کرنش می کنند. دل انسان نمی تواند بدون خدا آرام بگیرد، گرچه در تعیین مصداق، گاهی به خطا می رود.28

دلیل دیگری که در صحیفه نیز تأیید شده، پناه بردن انسان به نیروی مرموز ماورای طبیعی در گرفتاری ها و درخواست حل مشکلات و فرو نشستن توفان های سخت زندگی از درگاه او است. این نیز گواه دیگری بر اصالت این جاذبه درونی و الهام فطری است که در کنار شواهد دیگر، ما را به وجود چنین کشش نیرومندی در درون وجودمان به سوی خدا آگاه می سازد.29امام در فرازی دیگر به محضر الهی چنین می فرماید:دَعَوتُکَ ـ یا رَبِّ ـ مِسْکِینًا، مُسْتَکِینا، مُشفِقا، خائفا، و جِلاً، فَقیرا، مضطَرّا اِلَیک.30تو را خواندم ـ ای پروردگار من ـ در حالی که درویش، زاری کننده، ترسان، هراسان، بیمناک، بی چیز و بیچاره درگاه تو هستم.

نشانه های خداجویی

روش دیگری که صحیفه سجادیه با وجود آن، بر گرایش خداخواهی در انسان صحه می گذارد، ذکر ویژگی های انسان است که هر کدام، نشانه ای از وجود چنین حالتی در ذات انسانی به شمار می رود. برخی از این نشانه ها عبارتند از:

یک ـ وجود محبت خدا در قلب انسان

اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ فَرِّغْ قَلْبی لِمَحَبَّتِکَ.31بار خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و دلم را برای دوستی خویش (از محبت هر چه جز خودت) خالی ساز.در این فراز، با توجه به اصل وجود محبت الهی در قلب انسان، امام از خداوند می خواهد تا دیگر محبت ها از قلبش خارج شوند و قلب وی تنها منزلگاه محبت الهی گردد.

دو ـ گرایش به انجام دادن آنچه مورد رضای خداست

وَ امْنُنْ عَلَیَّ بشوْقٍ اِلَیکَ، وَ بِالْعَمَلِ لَکَ بِما تُحِبُّ وَ تَرضْی.32و به شوق و دل باختگی به خود و به انجام آنچه دوست داری و خشنود می گردی، بر من منت گزار (توفیق عطا فرما).بنابراین، ساختار روحی انسان به گونه ای است که خداخواه است، هر چند در بینش و شناخت خود خطا کند و خدای یگانه را نیابد و موجود دیگری را به جای او بپرستد.

وَ اَهْوَئُهُمْ عَلَیْکَ مَنْ اَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ یَعْبُدُ غَیرَک.33و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی می دهی و او جز تو را می پرستد.هدف امام از طرح مفهوم خداخواهی که از مبانی تربیتی در اسلام به شمار می آید، توجه دادن انسان ها به فطرت خداجویشان است. این گرایش با توجه دادن انسان به خدا، در اصلاح رفتارهای وی اثرگذار است. انسان خداجو به خاطر فطرت خداجویش، همواره خدا را در نظر دارد و بر اثر همین توجه، به گناه و نافرمانی خدا آلوده نمی شود و رفتارهایش با نیت خالص و برای تقرب به خدا انجام می پذیرد.

4. میل به جاودانگی

یکی دیگر از ویژگی های انسان که از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه به شمار می آید، «گرایش به جاودانگی» است. انسان در شرایط طبیعی می خواهد جاودانه باشد و تا ابد باقی بماند. حتی در مواردی که از سختی ها به تنگ آمده است و برای مثال، مرگش را از خدا می خواهد، به گونه ای، خلاصی از درد و بقای لذت را می جوید.

گرایش به جاودانگی، گرایشی فطری و طبیعی است که در نهاد و سرشت انسان قرار داده شده است و در اختیار انسان نیست.34 آنچه در زمینه این گرایش در اختیار انسان قرار دارد، جهت دادن به آن، تعیین مصداق برای آن، پی آمدهای آن و نوع رفتاری است که انسان تحت تأثیر آن برمی گزیند. این امور به سبب ویژگی اختیاری بودنشان، در حوزه تعلیم و تربیت قرار می گیرند.

امام سجاد علیه السلام در دعاهای زیادی مانند: «دعا برای فرزندان»، «دعا هنگامی که روزی بر آن حضرت تنگ می شد» و برخی دعاهای دیگر، به این ویژگی انسان اشاره کرده است. از جمله در دعای بیست و پنجم، امام با دعا برای فرزندان و درخواست بقا و طول عمر برای آنها، از خداوند می خواهد:بار خدایا! بر من منت گذار و نعمت عطا فرما با زنده ماندن فرزندانم.35 بار خدایا! عمرشان را برای من دراز گردان و مدت زندگی شان را زیاد کن.36

امام در این فرازها، بقای عمر فرزندان را از درگاه الهی می خواهد و این به سبب «گرایش به جاودانگی» است که در سرشت انسان وجود دارد.بنابراین، ویژگی جاودانگی خواهی، یکی از مبانی تربیتی در صحیفه سجادیه به شمار می رود؛ زیرا خاستگاه بسیاری از رفتارهای پسندیده، مانند بندگی خدا، به جا آوردن رفتارهای نیک برای عالم آخرت و از میان رفتن رفتارهای ناپسندی همچون آرزوهای دراز، آزمندی و گناهان زیاد در انسان است.

5. خوف و رجا (ترس و امید)

«خوف و رجا» از دیگر ویژگی های انسان و مبانی تربیتی صحیفه سجادیه است. این دو ویژگی در تمام انسان ها صرف نظر از دین، نژاد، جنس و ملیت آنها دیده می شود؛ زیرا انسان از همان اوان کودکی، ترس و امید را تجربه می کند. این دو ویژگی با فطرت او عجین شده است و به تعبیری همراه کودک زاده می شوند. موضوع ترس و امید از موضوع های مورد علاقه روان شناسان است و درباره آن پژوهش های گسترده ای صورت گرفته است.

نخست آنچه کودک از آن می ترسد یا به آن امیدوار است، امور ابتدایی و ساده مانند تاریکی، تنهایی، سقوط، راحتی، گرم شدن و نوازش است، ولی با رشد جسمانی کودک و سپس رشد شناختی و عاطفی وی، مصداق های ترس و امید نیز در او عوض می شود. انسان بزرگ سال شاید از تاریکی و تنهایی نترسد، ولی مرگ، شکست و رسوایی باعث ترس و وحشت او خواهد شد.

شاید دیگر منتظر خوشی دامن مادر و نوازش او نباشد، ولی به مقام و موقعیت و قدرت، وابسته و امیدوار است.37 مصداق های ترس و امید بسته به سطح ادراک و شناخت انسان و میزان رشد هیجان عاطفی او تغییر می یابد. در همین زمینه، دین در تعریف مصداق های واقعی ترس و امید برای انسان نقش بسزایی دارد.برای توضیح این مطلب، به تبیین این دو مفهوم و بیان دیدگاه صحیفه سجادیه در این باره می پردازیم:

الف) خوف

واژه خوف38 در لغت به معنای ترس و واهمه آمده است.39 بر اساس همین تعریف لغوی و با توجه به اصطلاح دینی آن، در بینش توحیدی اسلام، خوف حالتی برآمده از شناخت خداست؛ به این لحاظ که خداوند قادر است نعمت های دنیوی را در آینده از ما سلب کند و از نعمت های اخروی محروممان سازد.40حضرت امام سجاد علیه السلام در دعاهای فراوانی به این حقیقت اشاره کرده است که تمام نعمت های ما از آن خداست و اگر خدا آنها را نمی داد، ما آن نعمت ها را نداشتیم.

از جمله شناخت های فطری انسان که در صحیفه سجادیه به آن اشاره شده، معرف این حقیقت است که خداوند می تواند همه نعمت هایی را که در این دنیا به ما داده است ـ مانند: عمر، سلامتی، دوستان، آشنایان، اولاد، اموال و… ـ از ما بازستاند. باید این موضوع را دریافت که خداوند می تواند انسان را به دوری از بهشت و نعمت هایش و از همه بدتر به دوری از خود و رحمتش دچار سازد.41

گفته شد که دین در تبیین متعلّق واقعی ترس و امید نقش دارد. در ادیان به ویژه اسلام، مسئله «ترس از خدا» از مهم ترین امتیازهای افراد باایمان است و مقام خائفین از مقام های شایسته و مقام پیشوایان و رهبران امت است.42 حضرت امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه بارها به این مسئله اشاره می فرماید و در بیشتر آنها، متعلّق خوف را خدا می داند.

یک ـ بیم از خدا: «مِنْکَ اَخافُ وَ بِکَ اَسْتَغِیثُ؛ از تو می ترسم و از تو فریادرسی می طلبم».43«قَدْ تَری یا اِلهی فَیْضَ دَمْعِی مِنْ خِیفَتِک؛ ای خدای من! روان شدن اشکم را از ترست می بینی».44

دو ـ بیم از مقام خدا: «وَ اَخِفْنی مَقامَکَ وَ شَوِّقْنی لِقاءَکَ؛ و مرا از مقامت بترسان و برای دیدارت مشتاق ساز».45

سه ـ بیم از لقای خدا: «وَ اَشْرَفْتُ عَلی خَوْفِ لِقائِکَ؛ و بر ترس دیدار تو نزدیک گشته ام».46

چهار ـ بیم از عقاب: «اَلّلهُمَّ ارزُقْنا خَوْفَ عِقابِ الْوَعِید؛ بار خدایا! ترس از کیفر وعده داده شده را روزی ما گردان».47

در صحیفه سجادیه، دعاهای زیاد دیگری مانند: دعای هشتم (پناه بردن به خدا)، دعای دهم (التجا به خدای تعالی)، دعای دوازدهم (اقرار به گناه)، دعای شانزدهم (درخواست بخشش گناهان)، دعای بیست و هشتم (ترس از خدا)، دعای سی و یکم (توبه) وجود دارد که در همه آنها از بیم و امید به خدا برای اصلاح رفتارها یاد شده است.

بنابراین، خوف که یکی از ویژگی های انسان است، نقش مؤثری در اصلاح رفتارهای انسان دارد؛ زیرا اگر این ویژگی در انسان نبود و انسان از چیزی نمی ترسید، غفلت و غرور، انسان را به سرکشی وا می داشت و سبب هلاکت و نابودی انسان می شد. پس خوف به عنوان یکی از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه معرفی شده است که موجب خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال و گردن نهادن به دستورهای الهی می شود و در اصلاح رفتار انسان نقش مؤثری دارد.

ب) رجاء

واژه «رجاء» مقابل «خوف» به کار می رود و به معنای امید و آرزو است.48 در بینش توحیدی اسلام، رجاء حالتی برخاسته از شناخت خداست؛ به این لحاظ که خداوند می تواند در آینده نیز به اعطای نعمت های دنیوی ادامه دهد و از نظر کمّی و کیفی بر آن بیفزاید و ما را از نعمت های بزرگ اخروی برخوردار سازد.49

رجاء نتیجه طبیعی باور به ربوبیت الهی است.

اگر ما معتقدیم که مؤثر حقیقی در جهان خداست، پس همه امیدها باید به او منحصر باشد.50 در صحیفه سجادیه، آنجا که متعلّق ویژگی «رجاء»، خداست، به عنوان یکی از مظاهر توحید به شمار آمده است. این کتاب شریف، رجاء نسبت به خداوند را یکی از پسندیده ترین ویژگی های انسان خداپرست می داند؛ یعنی انسان باید امیدی جز به اللّه نداشته باشد.

در صحیفه سجادیه، دعاهای فراوانی از روح امید در انسان حکایت می کند، مانند: دعاهای «اقرار به گناه»، «توبه» و «درخواست بخشش گناه».در صحیفه، متعلّق امید به چند صورت بیان شده که بازگشت همه آنها به خداست:

یک ـ امید به خدا: «وَ لا اَرْجُو غَیرَک؛ و به جز تو امید ندارم».51

دو ـ امید به رحمت خدا: «اِنَّما اُوَبِّخُ بِهذا نَفْسِی؛ اینکه خود را به این سخنان سرزنش می کنم، برای امید به رحمت تو است».52

سه ـ امید به عفو الهی: «فأَقْدَمَ عَلَیْهِ عارِفا بِوَعِیدِکَ راجِیًا لِعَفوِکَ، واثِقا بِتَجاوُزِک؛ پس با وجود آشنایی به ترسانیدن تو و امیدواری به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانی ات اقدام کرد».53

چهار ـ امید به شفاعت پیامبر و آل او: «وَ لا شَفاعَةَ مخلُوقٍ رَجَوْتُهُ اِلاّ شَفاعَةَ مُحمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ؛ و به شفاعت و میانجی گری آفریده ای که به او امید داشته باشم، (دل نبسته ام) جز شفاعت محمد و اهل بیت و خاندان او».54

پنج ـ امید به سعادت و نیک بختی: «یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُور؛ و در دوستی اش، تجارتی را آرزو داشتند که هرگز کسادی در آن راه نمی یابد».55

بنابراین، خوف و رجاء از صفات ذاتی و ضروری انسان کمال جو است که نبود هر کدام، نقصی در ویژگی های انسانی و روانی به شمار می آید و تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار انسان و سعادت و معنویت وی خواهد نهاد.

نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد، نقش تعادلی خوف و رجاء در زندگی است. نقش تعادلی خوف و رجاء در انسان به گونه ای است که اگر نباشد، انسان نمی تواند به زندگانی خود ادامه دهد؛ زیرا اگر خوف و ترس بر امید چیره باشد، انسان را به ناامیدی می کشاند. در نتیجه، انسان از تلاش دست برمی دارد و کم کم به پوچی می رسد.

از سوی دیگر، اگر امیدواری انسان بر خوف چیره شود، انسان را به غرور و غفلت می کشاند که به سرکشی و نابودی اش خواهد انجامید. پس حالت خوف و رجاء در یک انسان، همیشه باید به صورت متعادل باشد، به گونه ای که هیچ یک بر دیگری غلبه نداشته باشد.حضرت امام سجاد علیه السلامبا توجه به نقش تعادلی خوف و رجاء در زندگی انسان، در فرازهایی از صحیفه سجادیه به تقویت و پرورش یکسان این دو ویژگی می پردازد و در این زمینه می فرماید: «وَ اَخِفْنِی مَقامَکَ و شَوِّقْنِی لقاءک؛ و مرا از مقامت بترسان و برای دیدارت مشتاق و دلداده ساز».56

6. دوری از غفلت

یکی دیگر از مبانی تربیتی مورد توجه صحیفه سجادیه، دوری از «غفلت» است. غفلت در کتاب های اخلاقی و روایی، فراوان مطرح شده و مراد از آن، خودفراموشی و خدافراموشی است.57در بحث خداجویی و کمال خواهی گفته شد که انسان به طور فطری خداجو و کمال طلب است و باید با چنین طبیعتی همواره به یاد خدا و در پی کمال باشد، ولی در مواردی دیده می شود که چنین نیست. سرّ این مسئله آن است که انسان بر اثر سرگرمی های فراوان از یاد خدا غافل می شود و خدا را فراموش می کند.58

حضرت امام سجاد علیه السلام در دعاها و بیان های مختلفی به این ویژگی انسان پرداخته و مصداق های غفلت را برشمرده است. امام، موارد غفلت را بدین صورت بیان می کند:

الف) غفلت از خدا: «وَ لا تَسُمنا الغَفْلَةَ عَنْکَ، اِنّا اِلَیْکَ راغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنوبِ تائِبُونَ؛ و ما را به غافل ماندن از خودت گرفتار مکن که ما به سوی تو مشتاق و از گناهان توبه کننده ایم».59

ب) غفلت از خود: «وَ مَنْ اَغْفَلُ مِنّی عَنْ حَظِّهِ؛ کیست از بهره خود، فراموش کارتر از من باشد».60

ج) غفلت از انجام وظایف الهی: «وَ جَنِّبنا… الاغْفالَ لِحُرمَتِک؛ و ما را از بی خبری و غافل ماندن از حرمت و رعایت مقام عظمتت دور گردان».61

و من به سبب فضیلت یک عمل مستحبی به سوی تو توسل نمی جویم با اینکه از بسیاری از شرایط واجبات تو غافل بوده و آنها را به جا نیاورده ام.62

د) غفلت از عالم آخرت: «یا غَفْلَتی عَمّا یُرادُ؛ ای وای از غفلت و بی خبری من از آنچه درباره ام خواسته می شود».63

ه) غفلت از وعید: «غَفْلَةً عَنْ وَعیدِکَ؛ و غفلت و بی خبری از تهدیدت».64

و) غفلت از نعمت ها:

و شکر و سپاس گزاری ات را از من زایل مکن، بلکه در آن هنگامی که نادانان نسبت به نعمت هایت در غفلتند، مرا در حال فراموشی، به سپاس خود ملتزم بدار.65

هوای نفس مهم ترین عامل غفلت و فراموشی است. کسانی هستند که بر اساس پیروی از غریزه های حیوانی خود، به کاری که انجام می دهند، توجه نمی کنند. انگیزه های غریزی، آنان را به کارهایی وامی دارد و هرگز توجه نمی کنند که راه دیگری هم هست و هدف هایی در کار است که باید به آن رسید؛ حقی هست که باید پذیرفت و باطلی که باید رها کرد؛ راه صحیحی هست که باید برگزید و راه خطایی که از آن باید کناره گرفت. غافلان به این حقایق توجه نمی کنند، بلکه غرایز با کمک شرایط خارجی، انگیزه هایی برای آنان به وجود می آورد و ایشان نیز به دنبال آن انگیزه ها حرکت می کنند.

قرآن از این گروه به عنوان غافلان یاد می کند و آنان را در حکم چهارپایان برمی شمارد، آنجا که می گوید:به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دل هایی دارند که نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوش هایی که با آن نمی شنوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند. (اعراف: 179)

«غفلت، راه های معرفتی را که خداوند برای انسان قرار داده است، مسدود و آنها را غیرقابل استفاده می کند. خداوند، چشم و گوش و دل را در اختیار انسان قرار داده است تا در مسیر شناخت و معرفت از آنها استفاده کند، ولی شخص غافل در تشخیص درست از نادرست، از آنها استفاده نمی کند، بلکه سرش را پایین انداخته، به مقتضای غریزه کور و بدون آنکه توجه کند حق و باطلی هم است، عمل خواهد کرد.»66

امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید:بار خدایا! برای او (شیطان) در دل های ما جای داخل شدن قرار مده و برای او در پیش ما جایگاهی آماده مساز. بار خدایا! باطل و نادرستی را که برای ما می آراید و جلوه می دهد، به ما بشناسان و چون آن را به ما شناساندی، ما را از آن نگه داری کن و ما را به آنچه به وسیله آن، نیرنگ او را از خود دفع کنیم، بینا فرما و به دل ما بیفکن چیزی را که برای دور ساختن او آماده سازیم و از خواب غفلت که به سبب آن به شیطان روی آورده باشیم، بیدارمان گردان.67چون غفلت، منشأ رفتارهای ناپسندی مانند خودفراموشی و خدافراموشی می شود، دوری از آن به عنوان یکی از مبانی تربیت در نظام تربیتی صحیفه سجادیه معرفی شده است.

7. دنیادوستی

از دیگر ویژگی های انسان که در صحیفه سجادیه، به عنوان مبانی تربیتی به شمار می رود، «دنیادوستی» است. انسان به زندگی دنیوی خود علاقه دارد و برای بهبود آن تلاش می کند. یکی از علت هایی که انسان، زندگی دنیا68 را دوست دارد، علاقه به جاودانگی و مشهود بودن کارهای دنیا در گستره زندگی انسان و برآوردن نیازهای او است.69

امام سجاد علیه السلام در دعاهای زیادی،70 برآورده شدن نیازهای دنیایی را از خداوند متعال درخواست می کند و می فرماید: «اَکْمِلْ لی بهِا خَیرَ الدُّنیا وَ الاخرة؛ و به وسیله آن راه، نیکی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان».71«وَ آتِنا فی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فی الآخِرَةِ حَسَنَةً؛ و در دنیا نیکی (تندرستی، آسودگی، بی نیازی، فرزند و زن شایسته و چیرگی بر دشمنان) و در آخرت، نیکی به ما عطا فرما».72

دنیا و آنچه در آن است، همه نعمت های الهی اند و به خودی خود بد نیستند؛ زیرا آفریده های الهی همه هدف دارند. چنان که قرآن می فرماید: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ؛ و ما آسمان ها و زمین و آنچه را در میان این دو هست، بازیچه و بی هدف نیافریدیم». (دخان: 38)همچنین در موارد مختلف، قرآن به مظاهر دنیا سوگند می خورد73 که این سوگند یاد کردن ها، از هدف مندی آفرینش و مقدس بودن آنها حکایت می کند. از سوی دیگر، امام بارها به نکوهش دنیا پرداخته است و می فرماید: «وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبی حُبَّ دُنیا دَنِیَّةٍ؛ و از دلم، دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیک بختی که) نزد تو است، بازمی دارد، بَر کن و بیرون ساز».74

قرآن کریم نیز دنیا را با عنوان های ناپسندی توصیف می کند. برای مثال می فرماید: «وَ ما الحَیوةُ الدُّنیا اِلاً لَعِبٌ وَ لَهوُ؛ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.» (انعام: 32) یا «وَ ما الحَیوةُ الدُّنیا اِلاّ مَتاعُ الغُرُور؛ و زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست.» (حدید: 20)پرسشی که اینجا مطرح می شود این است که چرا در بسیاری از آیات و روایات، دنیا را ضدارزش می دانند؟

در پاسخ باید گفت کیفیت رابطه انسان و نگرش وی به دنیا، گونه های مختلفی دارد. نقطه اساسی انحراف، بینش نادرست برخی انسان ها نسبت به دنیاست که می پندارند زندگی منحصر به همین دنیاست، حال آنکه دنیا مانند پلی برای رسیدن به جهان دیگر است و زندگی جاودانه، هدف و مقصود انسان به شمار می رود. بنابراین، اگر انسان بیش از حد به دنیا دل ببندد و به دنیا به خاطر دنیا توجه کند و دل بسته آن باشد، در این صورت، دنیا ناپسند است.

صرف اینکه انسان در این جهان زندگی می کند، نه تنها ضدارزش یا ارزش منفی نیست که ارزش مثبت هم دارد؛ زیرا بر اساس بینش قرآنی، اگر دنیا نباشد، آخرت هم نیست. زندگی آخرت را با رفتار اختیاری خویش در دنیا می سازیم و به آن شکل می دهیم، همچنان که در روایت ها آمده است: «دنیا مزرعه آخرت است.»75در اینجا باید کاشت تا در آنجا بتوان درو کرد.76

بنابراین، نخست بر ما لازم است که بینش خود را درباره دنیا اصلاح کنیم و دریابیم که زندگی انسان منحصر به زندگی دنیا نیست، بلکه در ورای آن، زندگی جاودانه برای انسان وجود دارد. سپس رابطه واقعی میان دنیا و آخرت را که همان رابطه راه و مقصد یا وسیله و هدف است، کشف کنیم تا رفتار مناسب با آن را انجام دهیم.امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه، سخنان فراوانی درباره نگرش به دنیا دارد که از مجموعه آنها دو نوع نگرش به دست می آید:

نخست، نکوهش دنیادوستی، به دلیل زیان های آن، مانند:

و دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیکبختی که) نزد تو است، باز می دارد و از طلبیدن وسیله و دستاویز به سوی تو بازمی دارد و از نزدیک شدن به (طاعت) تو غافل و بی خبر می گرداند، از دلم بَر کن.77در این فراز، امام با اشاره به یکی از زیان های مهم دنیادوستی که همان جلوگیری از تقرب به خداست، دنیادوستی را نکوهش می کند.

نگرش دوم، درخواست دنیا و بندگی خداست. امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید:و مرا از رنج کسب و پی روزی دویدن راحتم کن و روزی بی گمان و بی رنج برای من برسان تا از عبادت و بندگی تو برای به دست آوردن روزی باز نمانم و زیر بار سنگینی زیان ها و بدی پی آمدهای کسب نروم.78بنابراین، ویژگی دنیادوستی با نگرش های مختلف آن، مانند نگرش استقلالی به دنیا یا مقدمه بودن برای آخرت، چون منشأ رفتارهایی مثل آزمندی (با نگرش استقلالی به دنیا) و دوری جستن از گناه (با نگرش مقدمه بودن دنیا برای آخرت) در انسان می شود، به عنوان مبنای تربیتی در صحیفه سجادیه مطرح شده است.

8. اختیار

یکی دیگر از مبانی تربیتی صحیفه سجادیه که از ویژگی های انسان به شمار می آید، «اختیار» و توانایی تصمیم گیری است. اهمیت این ویژگی در بافت وجودی انسان بدان پایه است که برخی مکتب ها از جمله مکتب اگزیستانسیالیسم، فصل مقوّم انسان و اساس شخصیت وی را در آزادی او می دانند.

در دین اسلام نیز پایه وظیفه و تکلیف، ثواب و عقاب، زشتی و زیبایی اخلاق و مسئولیت انسان، به این ویژگی وابسته است79 و مشروعیت این امور نیز برخاسته از این ویژگی همراه با آگاهی و گرایش درونی است.80

مفهوم اختیار

واژه اختیار، در عرف و نیز در مباحث نظری، به چند صورت به کار می رود که آنچه به اختیار انسان در مسائل تربیتی مربوط می شود، اختیار به معنای «قصد و گزینش» است. در فلسفه، یکی از اقسام فاعل، «فاعل بالقصد» نام دارد و او، کسی است که راه های مختلفی پیش روی دارد که همه را می سنجد و یکی را برمی گزیند.81

این معنا در مورد کارهای اختیاری انسان مطرح بوده و زمینه ساز دست یابی به کرامت اکتسابی انسان است. بر این اساس، مفهوم «اختیار» در انسان عبارت است از اینکه انسان، جاذبه های درونی مختلفی دارد که می تواند با فعالیت درونی خود، یکی را بر دیگری ترجیح دهد و آن را برگزیند؛ یعنی هرگاه انسان از میان راه ها و کارهای گوناگونی که پیش روی اوست، با بررسی و سنجش، یکی را برگزیند و بر انجام آن تصمیم گیرد، کاری اختیاری انجام داده و در راه سرنوشت نیک یا بد خود گامی برداشته است.

«اختیار» در صحیفه سجادیه

از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام، انسان در کارهای ارادی خود، نه مجبور است و نه کاملاً به خود وا گذاشته شده است، بلکه برابر فرموده مشهور امام صادق علیه السلام، حقیقتی بین این دو وجود دارد.82 بر اساس این دیدگاه، فعال بودن انسان، نه تنها با فعال بودن خدا در کارهای انسان منافات ندارد، بلکه عین واقعیت و مقتضای شناخت صحیح خدا و انسان و درک دقیق ماهیت فعل اختیاری است.83

گرچه امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه به طور مستقل به این مبحث نپرداخته است، ولی موارد زیادی در سراسر صحیفه وجود دارد که به گونه ای بر مختار بودن انسان دلالت دارد. امام نیز با توجه به نقش مؤثر این مبنای تربیتی، اندرزهای خود را بر اساس اختیار انسان پایه گذاری کرده است. برخی دعاهایی که بر مختار بودن انسان دلالت می کند، عبارتند از:

1. دعاهایی که در زمینه آزمایش انسان بیان شده است، مانند:سپس ما را (به رفتار بر اساس احکام خود) فرمان داد تا پیروی مان را بیازماید و نهی کرد تا سپاس گزاری مان را آزمایش کند. آن گاه از راه فرمانش سرپیچی کردیم و بر سواره های نهی اش سوار شدیم.84و عزیز و گرامی ام (دار) و به کبر و خودپسندی دچارم مکن.85بار خدایا! تو ما را در روزی هامان به بدگمانی و در مدت عمرهایمان، به آرزوی دراز آزمایش کرده ای.86انسان تنها زمانی آزمایش می شود که موجودی مختار باشد. در غیر این صورت، امتحان و آزمایش معنا ندارد.

2. دعاهایی که در زمینه وعد و وعید و بشارت و انذار الهی آمده است؛ مانند:بار خدایا! من آن بنده تو هستم که هوا و خواهشش، او را به آنچه از آن بر حذر داشته ای، واداشت. پس با وجود آشنایی به ترسانیدن تو، به نافرمانی ات اقدام کرد.87و امانی از خشمت را برایم بنویس و با این امان، مژده ای (در دنیا) پیش از (آخرت) به من بده.88اصولاً وعد و وعید و بشارت و انذار که در دعاهای یاد شده آمده است، بدون در نظر گرفتن اراده و اختیار برای انسان معنا ندارد. بنابراین، باید انسان دارای ویژگی مهم اختیار باشد تا مشمول خطاب های وعد و وعید شود.

3. دعاهایی که در زمینه عهد و میثاق خدا با انسان هاست، مانند:و خود به تنهایی به من احسان و نیکی کن به آنچه (منظور: هدایت و راهنمایی) به آن احسان کردی کسی را که به عهد و پیمان تو وفا کرده (یعنی: به تو ایمان آورده) است.89اگر انسان مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد، عهد خدا با وی، بیهوده است. بنابراین، انسان باید اختیار داشته باشد تا خدا با وی پیمان داشته باشد.

4. امر و نهی الهی، مانند:سپس او را فرمان دادی؛ پس فرمان نبرد و بازداشتی؛ پس باز نایستاد و از معصیت و نافرمانی نهی فرمودی؛ پس خلاف فرمانت کرد و نهی ات را مرتکب گشت.90با در نظر گرفتن مفاد این دعا که بیان امر و نهی های الهی و مخالفت با آنها است، به روشنی معلوم می شود که انسان، دارای اختیار است و می تواند مخاطب امر و نهی های الهی قرار بگیرد.

پی نوشت ها:

1. غلام حسین شکوهى، تعلیم و تربیت و مراحل آن، انتشارات آستان قدس رضوى، 1373، چ 14، ص 56؛ غلام حسین شکوهى، مبانى و اصول آموزش و پرورش، انتشارات آستان قدس رضوى، 1374، چ 7، ص 61 .

2. احمد احمدى، اصول و روش هاى تربیت در اسلام، تهران، دفتر مرکزى جهاد دانشگاهى، 1368، صص 99 و 106.

3. خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، انتشارات مدرسه، 1376، چ 4، ص 65.

4. همان.

5. مواردى که با عنوان مبانى، اصول، روش و اهداف آمده است، به معناى استقصاى کامل نیست.

6. self Love.

7. محمدتقى مصباح یزدى، اخلاق در قرآن، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله، 1376، چ 1، ج 2، ص 30.

8. محمد قطب، روش تربیتى اسلام، ترجمه: محمدمهدى جعفرى، دانشگاه شیراز، 1375، چ 5، ص147.

9. دعاى 7، بند 1.

10. دعاى 20، بند 12.

11. اخلاق در قرآن، ص 72.

12. شاید بتوان گفت به مفهوم (self actualization) نزدیک است.

13. دعاى 19، بند 5.

14. دعاى 20، بند 29.

15. دعاى 20، بند 1.

16. دعاى 43، بند 7.

17. انسان از دیدگاه اسلام، ص 155.

18. دعاى 54، بند 4.

19. ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 25، ص 29.

20. دعاى 54، بند 4.

21. دعاى 47، بند 126.

22. دعاى 21، بند 10.

23. دعاى 47، بند 117.

24. دعاى 49، بند 3.

25. دعاى 26، بند 2.

26- دعاى 1، بند 3 و 4.

27. مرتضى مطهرى، فطرت، انتشارات صدرا، 1369، چ 1، ص 253.

28. ابراهیم امینى، اسلام و تعلیم و تربیت، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1372، چ 1، ج 1، ص 31.

29. تفسیر نمونه، ج 16، ص 427.

30. دعاى 51، بند 10.

31. دعاى 21، بند 10.

32. دعاى 21، بند 13.

33. دعاى 52، بند 2.

34. مرتضى مطهرى، عدل الهى، صدرا، 1369، ص 177.

35. دعاى 25، بند 1.

36. دعاى 25، بند 2.

37. روش تربیتى اسلام، ص 135.

38 خوف در لغت به معناى فزع است. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1416 ه . ق، چ 4، ج 4، ص 248، ماده «خوف». در معنایى دیگر، «الخوف، حاله تأثر و اضطراب یتوقع ضرر مستقبل او مواجه یذهب بالامن؛ حالت ناراحتى و نگران کننده اى است که در آن انتظار ضررى مى رود که در حال حاضر یا آینده موجب زوال امنیت و آسایش است». حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ج 3، ص 145، ماده «خوف».

39. على اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران [بى تا]، ج 11، ص 590، ماده «بیم» و «خوف».

40. اخلاق در قرآن، ج 1، ص 385.

41. همان، ص 385.

42. ناصر مکارم شیرازى، انگیزه پیدایش مذاهب، قم، انتشارات هدف، [بى تا] ص 211.

43. دعاى 52، بند 11.

44. دعاى 16، بند 19.

45. دعاى 47، بند 126.

46. دعاى 21، بند 1.

47. دعاى 45، بند 53.

48. «رجاء» به معناى «هو ظن یقتضى حصول ما فیه (راغب اصفهانى، مفردات فى غرایب القرآن، طهران، مکتبة البوذر جمهورى المصطفوى، 1373، ص 189)؛ آنچه احتمالاً موجب خوشحالى خواهد شد» است. ماده «رجا» همچنین در کتاب لسان العرب آمده است: «رجا» ضد «یأس» است و در لغت به معناى توقع و آرزو است. (ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 163، ماده: «رجا»).

49. معارف قرآن، ص 51.

50. همان.

51 دعاى 51، بند 11.

52. دعاى 16، بند 28.

53. دعاى 47، بند 68.

54. دعاى 48، بند 6.

55. دعاى 4، بند 5.

56. دعاى 47، بند 126.

57. عبداللّه جوادى آملى، مراحل اخلاق در قرآن، نشر اسراء، 1377، چ 1، ص 26.

58. محمدتقى مصباح یزدى، بر درگاه دوست، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله، 1376، چ ، ص 246.

59. دعاى 34، بند 4.

60. دعاى 16، بند 23.

61. دعاى 44، بند 13.

62. دعاى 32، بند 18.

63. دعاى 53، بند 6.

64. دعاى 49، بند 14.

65. دعاى 47، بند 114.

66. اخلاق در قرآن، ج 2، ص 164.

67. دعاى 17، بند 7.

68. دنیا در لغت از «دَنَوَ» به معناى نزدیکى است «و سمیت الدنیا لدنوها». (اسماعیل بن حماد الجوهرى، الصحاح، بیروت، دار العلم للملایین، 1399 ه . ق، چ 2، ج 6، ص 2341، ماده «دنا»). در مقابل آخرت که نسبت به ما دورتر است، دنیا نسبت به ما از جهت زمانى نزدیک تر و برایمان نقدتر است. دنیا مؤنث کلمه «ادنى» و صفت تفضیلى است. (لسان العرب، ج 4، ماده «دنا»).

69. اخلاق در قرآن، ج 2، ص 154.

70. براى نمونه: دعاهاى 3، 29 و 54 به مسئله دنیا و دنیادوستى اشاره مى کند.

71. دعاى 20، بند 29.

72. دعاى 20، بند 30.

73. براى

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!