آثار مثبت و منفی شناخت و عدم شناخت امام زمان (عج)

0
خبرگزاری فارس: آثار مثبت و منفی شناخت و عدم شناخت امام زمان (عج)

گاهی آب حنظل که یک میوه تلخ است می گیرند و به کسی می دهند، این بعد از یک ساعت یا بعد از یک شبانه روز حل می شود، این گونه نیست که بماند. اما اگر کسی -خدای ناکرده- عمرش به معصیت گذشت، عصاره آن عمر را به عنوان موت به او می چشانند و او- خدای ناکرده- برای ابد یا دراز مدت در زحمت است؛ فرمود: ﴿  کلّ نفس ذائقة الموت ﴾ نه« کل نفس یذوقها الموت». این آثار منفی است که اگر کسی امام زمانش را نشناخت و با او رابطه نداشت، این خطر هست.

 

 

 

 

گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی

 از برجسته ترین القاب نورانی وجود مبارک امام زمان بقیة الله است که خدا او را باقی نگه داشت و باقی نگه می دارد؛ ما هم می توانیم بقیة الله بشویم منتها در دامنه آن حضرت و به اندازه خودمان .

در جریان وجود مبارک ولی عصر(عج) هم آثار مثبت مشخص شد، هم آثار منفی، این مطلب اول که باید مشخص بشود. و ما –ان شاء الله- اگر آثار مثبت را داریم، شاکر باشیم و همان را تعقیب کنیم. و اگر -خدای ناکرده-آثار منفی در ما پیدا شده آن را ترمیم بکنیم . مطلب دوم آن است که برخی از القاب و اوصاف و صفات برجسته وجود مبارک ولی عصر به شاگردان آن حضرت هم می رسد. ما هم می توانیم به آن القاب برسیم و هم به ما امر کردند و هم به ما راه نشان دادند .

این دو مطلب را در مطلع کار شما عزیزان به عرض برسانیم. آن بخش منفی که در غالب این نوشته ها و کتابها ملاحظه فرمودید که از وجود مبارک پیغمبر-علیه و علی آله آلاف التحیة والثنا- رسیده است که : «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة»[1] اگر کسی –معاذالله- بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگ او مرگ جاهلیت است.  این را هم شیعه ها نقل کردند هم سنی ها نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر فرمود. مرگ وقتی مرگ جاهلی شد نشان آن است که حیات، حیات جاهلی است چون مرگ ،عصاره حیات است.

انسان که می میرد یعنی آن شربت زندگی خود را می چشد. کسی که شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال، زندگی کرد، زنده بود. این مثل درختی است که میوه ای داشت، این میوه را به صورت آب و عصاره آب درآوردند و عصاره میوه زندگی او را در هنگام مرگ به او می چشانند، این همان است که گفته می شود : ﴿  کلّ نفس ذائقة الموت ﴾[2]  نه « کلّ نفس یذوقها الموت» یعنی اینگونه نیست که مرگ ما را بچشد بلکه ما مرگ را می چشیم؛ در فرهنگ قرآن ما مرگ را می میرانیم نه اینکه مرگ ما را بمیراند.

ما برای ابد خواهیم ماند، منتها عصاره زندگی ما را در زمان مرگ به ما می چشانند و این کریمه ﴿  کلّ نفس ذائقة الموت ﴾ ناظر به آن است اگر کسی خدای ناکرده امام زمانش را نشناخت آن عصاره ای که می نوشد عصاره حنظل بسیار تلخ است، تلخی آن مرگ این گونه نیست که نظیر یک لیوان شربت تلخ که انسان بچشد و بعد از یک ساعت آرام بشود، این می سوزاند که می سوزاند !

گاهی آب حنظل که یک میوه تلخ است می گیرند و به کسی می دهند، این بعد از یک ساعت یا بعد از یک شبانه روز حل می شود، این گونه نیست که بماند. اما اگر کسی -خدای ناکرده- عمرش به معصیت گذشت، عصاره آن عمر را به عنوان موت به او می چشانند و او- خدای ناکرده- برای ابد یا دراز مدت در زحمت است؛ فرمود: ﴿  کلّ نفس ذائقة الموت ﴾ نه« کل نفس یذوقها الموت». این آثار منفی است که اگر کسی امام زمانش را نشناخت و با او رابطه نداشت، این خطر هست.

آثار مثبتش در سوره مبارکه انفال هست فرمود: ﴿  استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم﴾[3]  چون اگر کسی امام زمانش را شناخت، یقیناً پیغمبر را شناخت، یقینا خدا را شناخت. این دعایی که بعد از نمازها خوانده می شود، برای آن است که زراره از وجود مبارک امام صادق سلام الله علیه سؤال کرد که در عصر غیبت چه عملی انجام دهیم؟ حضرت همین دعا را فرمود که بخوانید : «اللّهم عرّفنی نفسک فانک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک [4]»

چرا اگر ما خدا را نشناختیم، پیامبر را نمی شناسیم؟ چرا اگر پیامبر را نشناختیم، امام زمان را نمی شناسیم؟ برای اینکه پیامبرخلیفة الله است، اگر کسی مستخلف عنه را نشناسد، جانشینش را نمی شناسد. امام زمان خلیفةالرسول است، اگر کسی رسول را نشناسد، مستخلف عنه را نشناسد، خلیفه را نمی شناسد. ما اگر اصل را نشناسیم، جانشین را چگونه بشناسیم؟ می گویند فلان کس جانشین فلان مقام است، ما آن مقام را نمی شناسیم، جانشینی او یعنی چه؟! این برهان “لم” برهان فلسفی است که وجود مبارک امام صادق به “زراه” فرمود و اصل دعای غیبت این است.

خوب اگر کسی این طور فیلسوفانه فکر نکند، بین غدیر و سقیفه فرق نمی گذارد. این خیال می کند امام را مردم انتخاب می کنند! امام انتخابی نیست وکالت نیست.  رأی مردم نیست، انتصابی است. امام جانشین مردم نیست،  امام جانشین پیغمبر است. کسی که نبی شناس نباشد، نبوت را نشناسد، امام شناس نیست. پیامبر هم خلیفة الله است کسی که الله را نشناسد، توحید را نشناسد، جهان بینی الهی نداشته باشد، این رسالت را نمی شناسد. بنابراین این دعا تعلیم توحید از یک سو وحی و نبوت از سوی دیگر است و امامت سوی دیگر هست. در سوره مبارکه انفال فرمود:

﴿  استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم﴾  پس من مات و عرف رسول را، عرف قرآن را، عرف عترت را، مات میتة عاقلیة , این قسمت مثبت و اگر کسی -خدا ناکرده- بمیرد و «لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»، امام زمانش رانشناخت، یقیناً پیامبرش را نشناخت، برای این که اگر مستخلف عنه را می شناخت، دیگر گرفتار سقیفه نمی شد، چون او جانشین پیغمبر است.

کسی که پیغمبر را نشناسد، یقیناً امام را نمی شناسد، اگر کسی امام را شناخته یقیناً پیغمبر را شناخته، کسی که پیغمبر را شناخته، یقیناً خدا را شناخته، پس عصاره فصل اول این است که ما یک برکات مثبت داریم. یک آثار تلخ منفی داریم. اگر کسی ان شاء الله الرحمن خدا را شناخت، موحد خوبی بود، پیامبر را شناخت، رسول شناس خوبی بود، نبی شناس خوبی بود، وحی شناس خوبی بود، او می رسد به جایی که امامت را بشناسد،  امام را بشناسد و مانند آن.

این بیان نورانی را مرحوم کلینی که این روزها سالگرد رحلت این بزرگوار هم هست، در جلد اول اصول کافی نقل کرده است. که « اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِی الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَهی عَن المُنکَر [5]» بهترین راه خداشناسی، شناختن خدایی است. خدایی یعنی چه؛ اگر کسی الوهیت را بشناسد، اله شناس خوبی است. اگر کسی نبوت را بشناسد، نبی شناس خوبی است. اگر کسی رسالت را بشناسد، رسول شناس خوبی است. اگر کسی امامت را بشناسد، امام شناس خوبی است. اما امام شناسی تاریخی، که فلان امام پسر فلان کس است، این امام شناسی نیست ، این شخصیت حقیقی را کسی نمی گوید. امام، آن شخصیت حقوقی را می گویند امام . فرمود: اول امامت را بشناس که الامامة ماهی، بعد امام را بشناس . امامت این است، رسالت این است، نبوت این است، ولایت این است .

خوب، پس اگر این چنین باشد، ما موظفیم که بگوییم امامت یعنی چه ؟بعد شناختن امام آسان است. وقتی انسان امامت را بشناسد، معلوم است که الان تنها کسی که زیر گنبد خضرا امام است، وجود مبارک ولی عصر است . بنابر این آثار مثبتش مشخص است، آثار منفی اش مشخص است. آن را هم که مرحوم کلینی-رضوان الله علیه- در همان جلد اول کافی نقل کرد، فرمود: الوهیت را بشناس، خداشناس می شوی. نبوت را بشناس، نبی شناس می شوی. امامت را بشناس، امام شناس می شوی. این بهترین راهش است.

فرق ما که در حوزه و دانشگاهیم با توده مردم این است، که آنها در کف معرفتند، بالاخره ما عمری را صرف می کنیم باید در سقف معرفت باشیم، نه در کف معرفت، البته پایان کار و سعادت نهایی با کیست. آن دیگر نه حوزه و دانشگاه معیار است، نه سطح بازار ؛ آن بیان نورانی حضرت امیر-سلام الله علیه- دارد که : « الغنیٰ و الفقر بعد العرض علی الله[6]»

چه کسی توانگر است و چه کسی تهیدست است، در روز حساب مشخص می شود. خیلی از این کارگرهای ساده هستند که ممکن است از ما جلوتر بروند. این فعلاً معیار نیست. این از بیانات واقعاً نورانی حضرت امیر-سلام الله علیه- است : « الغنیٰ و الفقر بعد العرض علی الله» آنجا معلوم می شود، که چه کسی برنده است و چه کسی بازنده . دو رکعت نماز کارگری که با این وضع دارد، آبرویش را حفظ می کند، خیلی بیشتر از نمازهای مستحبی ما اثر دارد.  فرمود: « الغنیٰ و الفقر بعد العرض علی الله» اما از نظر ظاهری ما عمرمان را صرف می کنیم یا در حوزه یا در دانشگاه.  لذا با دیگران باید فرق داشته باشیم، به ما گفتند که به کف معرفت اکتفا نکنید، به آن سقف معرفت نگاه کنید. این عصاره بحث در فصل اول .

بحث در فصل دوم  این است که ما امام را برای چه می شناسیم؟ برای این که به او اقتدا بکنیم، اقتدا بکنیم یعنی چه؟ یعنی هرچه او گفت، ما عمل بکنیم که این می شود، کف امام شناسی. یا برای این که به او نزدیک بشویم بعضی از اوصاف او را هم پیدا بکنیم، دست دیگران را هم بگیریم، امام دیگران بشویم؟

کار افراد عادی با ماها که عمری را درکنار سفره امام زمان می گذرانیم، باید فرق بکند. الان این کارگر ساده از او توقعی بیش از این نیست که واجباتش را انجام بدهد و محرماتش را ترک کند. اما به ما گفتند بفهم یعنی بفهم!  تا امام جامعه نشدی عقب افتاده ای فرمود: ﴿واجعلنا للمتقین اماماً﴾ بخواه ، اگر دعا مستجاب نباشد که نمی شود ﴿ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعلنا للمتقین إماماً﴾[7] این راه را با این دعا به ما نشان دادند، به ما فرمودند شما که در حوزه یا دانشگاه هستید، آن قدر عرضه داشته باشید که چند نفر انسان خوب به شما اقتدا بکنند.

یک وقت است که کسی راه می افتد و دنبالش عده ای حرکت می کنند، این معیار نیست، کسانی که قرآن آنها را متقی می داند، می گویند: خدایا ما را به طرزی تربیت کن که متقیان به ما اقتدا بکنند این کم مقامی نیست! برخی چون دیدند کار خیلی سخت است گفتند باید این گونه قرائت بکنیم : « واجعل لنا من المتقین اماماً»؛  نه،قرائت همین است: ﴿واجعلنا للمتقین اماماً ﴾ خدایا آن توفیق را به ما بده ما حالا که آمدیم حوزه، آمدیم دانشگاه، در علوم الهی داریم کار می کنیم، نه تنها خودمان مشکلی نداشته باشیم، نه خودمان باری روی جامعه نباشیم،  بار جامعه را برداریم ( یک)، خوبان جامعه، انسان های بفهم  به دنبال ما راه بیفتند (دو) ، این یعنی چه؟ این را به ما گفتند. ما تمام سعی و کوششمان این است که نسوزیم ،نسوختن هنر نیست، این همه دیوانه ها را خدا به جهنم نمی برد ، آن نازل ترین درجه این است که انسان از خدا بخواهد که خدایا ما را به جهنم نبر ، این کجا آن دستورات دینی کجا!

هیچ دیوانه ای را خدا به جهنم نمی برد، هیچ کودکی را خدا به جهنم نمی برد، هیچ کافر مستضعفی که حجت خدا به آنها نرسیده را به جهنم نمی برد . خب، می بینید که بخشی از آسیا و بخشی از اروپا را، این شوروی سابق داشتند. این نقشه شوروی را می دیدید، در نقشه جهان نوشته بود: « اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» که بخشی از آن در آسیا بود و بخشی از آن در اروپا ، بسیاری از این دهات دور افتاده ای که این کمونیستها حکومت می کردند، اصلا قرآن نشنیدند که چیست، اینها را که خدا جهنم نمی برد، فرمود: ﴿لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ ویَحیی مَن حَی عَن بَیِّنَة [8]﴾  اینها که هیچ حجتی بر این ها ابلاغ نشد. بنابر این نسوختن هنر نیست، خدایا مرا نسوزان و جهنم نبر ، این کافی نیست. باید مسئلت کنیم ما را با انبیا محشور بکن، ما را با اولیا محشور بکن، اینها هنر است.

بنابر این، ما با توده مردم فرق داریم، فرق داریم. هم یعنی باید کاری بکنیم که عده زیادی از خوبهای جامعه به دنبال ما راه بیفتند. نه این که برای ما شعار بدهند، نه این که با القاب ما را بخوانند، اگر این شد که همان بازی هاست!

از سخنان جناب زمخشری است که : « و ما التلقیب بالعلّامة الا شبه الرقم والعلامة [9]» فرمود این بازیها چیست؟ آن روزها که کارتن نبود، جعبه نبود، همه اش گونی بود، فرمود: این تلقیب یعنی لقب دادن. این تلقیب به علامه مثل همین رنگهاست، که روی گونی ها می زنید؛ این می شود زمخشری ، اینها هستند که هزار سال می مانند .

به ما گفتند، که از خدا بخواهید که نیکان جامعه به دنبال شما راه بیفتند، اگر نیکان به دنبال کسی راه افتادند، دیگر بازی در او نیست. خوب ما چه کار کنیم که نیکان جامعه به دنبال ما به راه بیفتند، این هم که دعاست که ﴿  واجعلنا للمتقین اماماً ﴾ . آن که در طلیعه بحث عرض شد که برخی از القاب شایسته وجود مبارک ولی عصر نصیب ما می شود، همین لقب بقیة الله است از برجسته ترین القاب نورانی وجود مبارک امام زمان بقیة الله است که خدا او را باقی نگه داشت و باقی نگه می دارد؛ ما هم می توانیم بقیة الله بشویم، منتها در دامنه آن حضرت و به اندازه خودمان .

بیان این است، که ذات اقدس الهی در قرآن کریم از علمای راستین تعبیر به «اولوا بقیة»کرد ﴿ فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ [10]﴾ . ما یک اولوا الابصار داریم ، یک اولوالالباب داریم، یک اولوا بقیة. این کلمه اولوابقیة از بقیة الله بودن قوی تر نشان می دهد، یعنی ولیّ بقا والی بقا . اولوالالباب ما به چه کسی می گوییم؟ ما گاهی می گوییم فلان شخص لبیب است، فلان شخص عاقل است، گاهی می گوییم اوالوالعقل است، اولواللّب است، اولوا بقیة است، اینها والیان بقایند، متولیان بقایند، ولایتی بر بقا دارند، اینها ماندگارند. خب، اگر قرآن کریم یک عده را اولوا بقیة فرمود وجود مبارک حضرت امیر به خودش حق می دهد که بگوید: « العلماء باقون ما بقی الدهر[11]» تا روزگار هست عالمان دین هستند آن وقت ما می توانیم باشیم.

نه هزار سال، نه دو هزار سال. ما می گوییم نوح –سلام الله علیه- عمر پربرکتی کرده، خب اگر نوح عمر پربرکتی کرده شاگردان نوح هم به تبع او می توانند باقی باشند. فرمود: « العلماء باقون ما بقی الدهر» . اینها چون راهیان وجود مبارک حضرت ولی عصرند حضرت را رها نمی کنند، حضرت بقیة الله است اینها هم هستند .

الآن دوران نقش گیری شما جوانهاست از همین الآن خودتان را آزاد کنید، یعنی پیمان ببندید که نه بیراهه بروید، نه راه کسی را ببندید، نه کسی شما را بازی بگیرد، نه شما کسی را به بازی بگیرید. بدانید که با ابدیت سروکار دارید، می شوید «اولوا بقیة » ،می شوید « العلماء باقون ما بقی الدهر».

اگر این چنین -ان شاء الله – برادران و خواهران حوزوی و دانشگاهی ما «اولوا بقیة » شدند، اینها پیروان راستین وجود مبارک حضرت ولی عصر بقیة الله –ارواحنا فداه- هستند  که می شود شد، آنگاه حیات طیّبه دارند، از حیات عقلانی برخوردارند. از مرگ جاهلی مصون اند. آنگاه این نظام تا ظهور صاحب اصلی اش از هر خطری محفوظ خواهد بود .

پی نوشت:

[1] الکافی،ج1،ص377 ، ن ک: مسند احمد،ج4،ص96

[2] سوره آل عمران،آیه 185؛ سوره انبیاء آیه 35 با سوره عنکبوت،آیه 57

[3] سوره انفال،آیه 24

[4] اعلام الوری،ص432

[5] الکافی،ج1،ص85

[6] نهج البلاغه،حکمت 452

[7] سوره فرقان،آیه 74

[8] سوره انفال،آیه 42

[9] معجم الادباء،ج6،ص2690

[10] سوره هود،آیه 116

[11] نهج البلاغه،حکمت

منبع: بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!