الا ای تیرگی های شب ای خاموشی صحرا

2
امام علی علیه السلام

الا ای تیرگی های شب ای خاموشی صحرا     
زمینها آسمانها کهکشانها گوش سرتا پا

ببینید از دل بشکسته آوایی که می آید
که نزدیک است بنیاد فلک را بر کند از جا

کدام افتاده از پایی به خاک تیره افتاده     
که گویی خاک معشوق است و او چون عاشقی شیدا

به پای نخل های کوفه اشک کیست می‌بارد     
که نخلستان ز اشکش میدهد شیرین ترین خرما را

شبی در تیرگی جویا شدم آهسته آهسته     
که آن خلوت نشین حجره شب را کنم پیدا

به ناگه در مناجات و نوای عاشقی دیدم     
امیرالمومنین را محو ذات خالق یکتا

نه خوفش از جحیم و نی هوای جنتش بر سر    
نه در افسوس امروز و نه در اندیشه فردا

به خشم افکنده بر اعضای دنیا لرزه و گوید    
که ای دنیا چه خواهی از علی عالی اعلی

من از آغاز عمر خود طلاق دائمت گفتم     
ز چشمم دور تر شو دور قری غیری ای دنیا

شب تاریک و نخلستان و این صحرا بود شاهد     
که این دنیا بود زندان و من زندانی دنیا

چه شب هایی که نان دادم به سائل ها و بشنیدم     
که میگفتند یارب از علی برگیر داد ما

نه آن سائل مرا بشناخت در آغوش تاریکی     
نه من در پیش او کردم نام خود افشا

تو هم دنیا چو آن سائل مرا نشناختی هرگز
که خون کردی دل زار مرا پیوسته ای دنیا

تو زهرای مرا در سن هجده سالگی کشتی    
تو پیش چشم من سیلی زدی بر صورت زهرا

تو بشکستی ز کین بین در و دیوار پهلویش     
تو کشتی محسن مظلوم او از کینه اعداء

ز من مخفی مکن دنیا که من این نکته میدانم     
همین شبها کنی برنامه قتل مرا امضا
***غلامرضا سازگار (میثم)***

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!