خرم آن روزي که آن يار دل آرامم رسد

0
خرم آن روزي که آن يار دل آرامم رسد
نوبت ديدار رخسارش سرانجامم رسد

مهر روي او نمايان گردد از پشت نقاب
پرتو خورشيد رويش بر لب بامم رسد

آيد از سويش ندايي عاشقان آمد حبيب
از سوي آن دلبر دردانه پيغامم رسد

جرعه جامي دهند از شربت ناب وصال
از شراب وصل او هنگامه کامم رسد

عاقبت آيد به پايان دوره هجران و غم
يوسف کنعانم آن يار گل اندامم رسد

خوش زماني ميشود در پرتو انوار دوست
در جوارش بهترين دوران و ايامم رسد

دوره اي گردد سراسر نور و عشق و عاطفه
در پناهش بيکران الطاف و انعامم رسد

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!