چرایی فرقه ‌بودن بهائیت – بخش 1

0

درگیری‌های دو برادر در بغداد که به قتل، غارت و خراب‌کاری‌ها دیگر انجامید، دولت عثمانی را به تبعید آنها به استانبول و سپس ادرنه مجبور کرد. در همین زمان، میرزاحسینعلی ادعا کرد «من یظهره الله»6 است. این ادعا باعث اختلاف شدید دو برادر و در نتیجه جدایی بابیان شد؛ اطرافیان میرزا یحیی «فرقۀ ازلیه» و پیروان میرزاحسینعلی «فرقۀ بهائیه» نامیده شدند.

 

 

 

چکیده

این مقاله، به بررسی چرایی فرقه بودن بهائیت می‌پردازد که با رویکرد تحلیل اسنادی تدوین یافته است. یافته‌های این مقاله حاصل بررسی این سوال اصلی است که چرایی فرقه بودن بهائیت چیست و چگونه ویژگی‌های یک فرقه قابل انطباق بر آن است؟ نتیجۀ پژوهش نشان می‌دهد که بهائیت از نظر علمای اسلام و مراجع تقلید، با توجه به انحراف از اصول و فروع مسلم اسلام، یک فرقۀ ضاله است. همچنین بهائیت به علت دارا بودن ویژگی‌هایی چون: 1. رهبران با هوش و زیرک، مغلطه گر، مقدس مآب و مستبد؛ 2. وجود تشکیلات منسجم بیت العدل که شبیه فراماسونری‌ها عمل می‌کند و3. بهره برداری از تکنیک‌های تبلیغی روانشناختی چون کنترل ذهن جهت فریب افراد، برای جذب و نگه داری آنها، یک فرقه است.

 

مقدمه

بهائیت، منشعب از بابیگری است. بابیگری نیز، انشعابی از فرقة شیخیه است که از اندیشه‌های شیخ‌احمد احسایی در قرن دوازدهم هجری پدید آمد.1 بنیان‌گذار بابیگری، سیدعلی محمد شیرازی، ملقّب به باب است که در کربلا در کلاس درس سیدکاظم رشتی، شاگرد شیخ‌احمد احسایی، شرکت کرد و پس از مرگ استاد، خود را باب امام زمان(عج) خواند و گروهی از افراد ساده‌لوح یا فرصت‌طلب با انگیزه‌های گوناگون به وی گرویدند. ادعاهای او به مهدویت، رسالت و سپس ربوبیت و الوهیت گسترش پیدا کرد که با درایت امیرکبیر، بساط بابیگری با اعدام وی خاتمه یافت.2

میرزاحسینعلی نوری، معروف به «بهاء‌الله» پس از غلبه بر برادر و رقیب خود، میرزا یحیی، معروف به «صبح ازل»، جانشین باب شد. به دنبال بروز شورش‌های بابیان، میرزاحسینعلی به عراق تبعید شد؛3 پس از قتل امیرکبیر، به ایران بازگشت؛ اما سوءقصد دو تن از بابیان به ناصرالدین شاه و نقش مشهود میرزاحسینعلی در این ترور، حکومت را مصمم به دستگیری او کرد. پناهنده شدن او به سفارت روس و حمایت شخص سفیر روس به انتقال وی به بغداد انجامید. در بغداد مورد حمایت دولت‌های انگلیس و فرانسه قرار گرفت و والی بغداد برای او مقرری تعیین کرد.4 در این زمان، برادرش، میرزایحیی صبح ازل، با لباس مبدل، خود را به عراق رساند و به تدریج اجتماعی از بابیان در خاک عراق ایجاد شد که مهم‌ترین هدفشان، اذیت و آزار شیعیان بود.5

درگیری‌های دو برادر در بغداد که به قتل، غارت و خراب‌کاری‌ها دیگر انجامید، دولت عثمانی را به تبعید آنها به استانبول و سپس ادرنه مجبور کرد. در همین زمان، میرزاحسینعلی ادعا کرد «من یظهره الله»6 است. این ادعا باعث اختلاف شدید دو برادر و در نتیجه جدایی بابیان شد؛ اطرافیان میرزا یحیی «فرقۀ ازلیه» و پیروان میرزاحسینعلی «فرقۀ بهائیه» نامیده شدند. و آنهایی هم که به این دو برادر ملحق نشدند، بر نام پیشین (بابی) باقی ماندند.7

این جدایی و اختلاف شدید، میان دو برادر باعث شد که حکومت عثمانی، بهاء‌الله و پیروانش را به عکا در فلسطین و میرزایحیی را به قبرس تبعید کند.8 از این زمان به بعد، میرزا حسینعلی از بابیت دست کشید و رسماً خود را پیامبر نامید و فرقۀ بهائیت را بنیان گذاشت که روسیه و سپس انگلیس از آن حمایت کردند. او پس از نه سال در شهر عکا درگذشت و قبرش، قبلة پیروانش شد.9

پس از مرگ میرزاحسینعلی، میان دو پسرش بر سرجانشینی او، اختلافات و درگیری‌های زیادی رخ داد. سرانجام عباس افندی، معروف به عبدالبها، بر برادرش محمدعلی چیره شد و به مقام رهبری بهائیان رسید. به تجدید حیات بهائیت پرداخت.10 وی در جنگ جهانی اول با خدمت به دولت انگلیس، به دریافت لقب «سر» و نشان «نایت هود»11 از آن دولت مفتخر شد و پس از آن ابزار سیاست انگلیس و بعدها امریکا شد.12 او در سال 1911 م به اروپا و امریکا سفر کرد و با تأثیرپذیری از اندیشه‌های مدرنیسم و اومانیسم قرن نوزدهم در غرب، تعالیم باب و بها را بر اساس آنها، تجدیدحیات کرد.13

پس از مرگ عبدالبها، طبق وصیتش، نوۀ دختری او، شوقی افندی که تربیت‌یافته انگلیسی‌ها بود، در سال 1300 ش به رهبری بهائیت رسید و خود را ولی امر الله نامید.14 بهائیت در زمان شوقی، صاحب تشکیلات منسجمی همانند فراماسونری شد و به تبلیغ در جهان پرداخت؛ اما فساد اخلاقی شوقی باعث بروز اختلافات، انشعابات و رویگردانی عده‌ای از نزدیکان عبدالبهاء از بهائیت شد.15 پس از شوقی، سران مهم فرقه، در کنفرانس لندن (1342ش)، نه نفر را به عنوان اعضای بیت‌العدل انتخاب، و مکان آن را به شهر حیفای اسرائیل منتقل کردند.16

بهائیت از زمان میرزا‌حسینعلی بهاء ـ که ادعای پیامبری کرد ـ نخست به وسیلة امپراتوری روسیه و در زمان عباس افندی (عبدالبهاء) توسط انگلیس، امریکا و رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته شد و با حمایت آنان به تبلیغ در جهان ادامه داد. با مطالعۀ سیر تحولات بهائیت و سرکردگان آن از هنگام ظهورش تاکنون، ویژگی‌های فرقه در آن آشکار است؛ از این‌رو، این تحقیق در پی جواب دادن به این پرسش‌هاست که چرا بهائیت یک فرقه است؟ آیا ویژگی‌های یک فرقه، قابل انطباق به بهائیت است؟ چرا علمای اسلام و مراجع تقلید، بهائیت را یک فرقة گمراه می‌دانند؟

این تحقیق از انواع تحقیقات کیفی بوده و روش انجام آن، جست‌وجوی اسنادی و کتابخانه‌ای است که با بررسی کتب، آثار و متون تاریخی و مذهبی انجام شده است. شیوة گردآوری داده‌ها، مطالعه و بررسی منابع ذکر شده و سپس فیش‌برداری و استفاده از آنها بوده است. با توجه به اینکه در برخی موارد دسترسی مستقیم به اسناد و مدارک مرتبط با موضوع، امکان‌پذیر نبوده است، کوشیده‌ایم در این‌گونه موارد به سایت‌های اینترنتی مرتبط مراجعه شود.

1. کلیات و مبانی نظری فرقه

الف. مفهوم و تعریف فرقه

فرقه،17 در لغت به معنای «دسته، طایفه، مسلک، حزب، بخش، بریدن، قسمت کردن و گروهی از مردم» است18 و «گروه یا جماعتی که اهداف، نظام اعتقادی یا ویژگی‌های یک‌سان و مشترک داشته باشند؛ مانند فرقه‌های تصوف.»19در اصطلاح علم کلام نیز، به عده‌ای از مردم گفته می‌شود که به دلیل اختلاف در مسائل اعتقادی، از پیروان یک دین جدا شده و عقاید و تبیین‌های خاصی از آن دین را انتخاب کنند.20 فرقه در فرهنگ علوم سیاسی، چنین تعریف شده است: «بخشی از جامعه که از مذهب رسمی جدا شده یا به آیینی گرویده باشد که به وسیلة همگان به رسمیت شناخته نشده است. با نگاهی سهل‌انگارانه، به هر نوع جنبش جدایی‌طلب (ملّی، زبانی، مذهبی، سیاسی و غیره) به کار می‌رود.»21

ابراهیم خدابنده در سایت دیده‌بان فرقه آورده است: «مارگارت تالر سینگر، فرقه را با سه ویژگی اصلی؛ الف. داشتن رهبر مستبد و خودکامه؛ ب. ساختار هرمی قدرت؛ ج. استفاده از برنامة مجاب‌سازی (بازسازی فکر یا شست‌وشوی مغزی)، وصف می‌کند. این در حالی است که داشتن یک یا دو ویژگی از این ویژگی‌ها، برای شناسایی جمعی به عنوان فرقه، کفایت نمی‌کند.22

در جمع‌بندی می‌توان گفت فرقه‌ها با سه ویژگیِ بیان‌شده از طرف سینگر بیان می‌شوند؛ به شرطی که این سه ویژگی با شدت و استمرار در جمعی وجود داشته باشد. همچنین از بین این سه ویژگی، داشتن برنامة کنترل ذهنی که به عنوان تعریف مدرن از فرقه به کار می‌رود، شاخص‌ترین و اصلی‌ترین ویژگی فرقه‌ها می‌تواند مورد تأکید قرار گیرد.

ب. انواع فرقه

با گسترش دیدگاه‌ها، می‌توان دسته‌بندی‌های متنوعی را برای فرقه‌ها ذکر کرد. این دسته‌بندی‌ها می‌توانند براساس چگونگی شکل‌گیری، نوع فعالیت، هدف فرقه و… انجام شوند. حتی ممکن است از نظر زمانی به فرقه‌های قدیمی و فرقه‌های نوظهور معتقد بود و یا به تفکیک فرقه‌های مذهبی از فرقه‌های سیاسی پرداخت. صاحب‌نظران، دسته‌بندی‌های دیگری را هم در این‌باره ذکر کرده‌اند که در ادامه به چند نمونة آن اشاره می‌شود.

محمدجواد مشکور معتقد است فرقه‌های اسلامی را می‌توان در دو گروه جای داد؛ گروه اول، فرقه‌هایی که در پاره‌ای مسائل اعتقادی و یا تبیین آن مسائل با مسلمانان دیگر اختلاف دارند و گاهی در احکام فرعی نیز، برخلاف مسلمانان دیگر عمل می‌کنند؛ ولی در اصول، همچنان با آنها هم‌عقیده‌اند و به فروعی چون نماز و روزه عمل می‌کنند؛ مانند فرقه‌های اهل حدیث، معتزله، اشاعره، زیدیه و امثال آنها.

گروه دوم، فرقه‌هایی که منشأ آنها دین اسلام است، ولی به دلیل افراط و تفریط‌های رهبران و پیروانشان، آن‌چنان از دین اسلام دور افتاده‌اند که هیچ‌گونه وجه اشتراکی با مسلمانان ندارند و نه تنها در مسائل فرعی، بلکه در مسائل اصلی نیز، معارف اسلامی را تحریف، و در نهایت آنها را انکار کرده‌اند. فرقه‌های معروف به غالی که رهبران خود را به مقام ربوبیت رسانده و به جای معاد به تناسخ معتقدند و در انجام فروع دین دچار اباحی‌گری شده‌اند، همچون اسحاقیه، حروفیه، حلمانیه و… از این دسته‌اند.23 گفتنی است که دسته‌بندی‌های متنوعی از فرقه‌ها بیان می‌شود، ولی باید توجه داشت که برخی از دسته‌بندی‌ها و انواع فرقه، برحسب اقتضای جوامع، اختصاصی آن جامعه بوده و کمتر قابل تعمیم است.

ج. ویژگی‌های فرقه

در جهان معاصر، ظهور و گسترش فرقه‌ها، یکی از مسائل عمدۀ جوامع صنعتی غرب است. نکتة مهم دربارة شناخت فرقه‌های معاصر، توجه به ماهیت و چگونگی عملکرد آنهاست. تعریف مدرن از فرقه، به هر گروهی اشاره دارد که از عملکرد روان‌شناختی تکنیک کنترل ذهن برای عضوگیری و کنترل اعضایش استفاه می‌کند. کنترل ذهن، مجموعه‌ای از تکنیک‌های روانی است که رهبران فرقه، به صورت غیرمحسوس بر اعضا اعمال می‌کنند.24

تکنیک‌های کنترل ذهن، عبارتند از:

1. فریب: آراستن ظاهر فرقه و پنهان نگه‌داشتن عملکردها و اعتقادات واقعی، جهت جذب افراد؛

2. ویژه‌سازی: القای رهبران فرقه به اعضا که تنها در تشکیلات آنها و با اطاعت از دستورات آنها نجات می‌یابند؛

3. ترس و ارعاب: ترس همیشگی اعضا از رهبر فرقه و تشکیلات؛ زیرا رهبر، مدعی اتورتیة مستقیم از جانب خدا، برای کنترل تقریباً تمام شئونات زندگی فرقه است و افراد حق اعتراض و پرسش ندارند؛

4. بمبماران عشق و کنترل روابط: برای عضو جدید، دوستان فوری انتخاب می‌کنند و به تدریج به او می‌فهمانند که مخالفت با آنها یا فرقه، سبب از دست دادن تمام دوستان تازه‌اش می‌شود. همچنین در قطع ارتباط اعضا با دوستان قدیم و خانواده، جهت قطع نفوذ دیگران بر او می‌کوشند؛

5. کنترل اطلاعات: تلقین به فرد که هر اطلاعاتی خارج از فرقه، شیطانی و غیرحقیقی است و فقط اطلاعات فرقه حقیقت دارد؛

6. ساختار گزارش‌دهی: مراقبت اعضا از یکدیگر و گزارش به مقامات بالا که به پنهان کردن عقاید و احساسات واقعی افراد می‌انجامد؛ 7. کنترل زمان: مشغول نگه‌داشتن اعضا با ملاقات‌ها، فعالیت‌ها و مأموریت‌های طولانی به منظور جلوگیری از تفکر و اندیشه دربارة مسائل فرقه.25

خسرو تهرانی در بررسی سازمان مجاهدین خلق، معتقد است که این سازمان به تدریج به یک فرقه تبدیل شده است. از نظر وی، ویژگی‌های فرقه شدن سازمان مجاهدین، فردگرایی محض، ویژگی‌های ممتاز رهبری مسعود رجوی، فاصلة بسیار زیاد رهبری از دیگر اعضا، تقدس و دست‌نیافتنی بودن رهبر، از دست رفتن وجهة دموکراتیکی رهبریت و نهایتاً توسّل رهبر به مقدّسات برای توجیه اعمال و اشتباهات خویش است.26

د. نظراتی پیرامون فرقه

به نظر ماکس وبر، فرقه‌ها معمولاً در میان افراد محروم و کسانی که در حاشیة اجتماع قرار دارند، رشد می‌کنند. وی اصطلاح «الاهیات خاص محرومان» را دربارة آنها به کار می‌برد. فرقه‌ها به تبیین و توجیه وضع حاشیه‌ای خود و اعضای محروم خویش می‌پردازند. مهم‌تر این است که به اعضا ـ به تناسب وضع حاشیة آنها یا فقری که به آن دچارند ـ امکانات داده می‌شود.27

فرقه‌ها یا عمری کوتاه دارند یا تبدیل به «نحله» می‌شوند. این بدان جهت است که سطوح اعتقادی و شور و اشتیاق لازم برای حفظ آنها نمی‌تواند تا مدت طولانی پایدار بماند و اگر از عزلت اجتماعی و حاشیه‌ای بودن آنها به هر دلیل کاسته شود، چه بسا باورهای آنها فرو ریزد و اعضا جذب جامعه شوند. این، هنگامی پیش می‌آید که ارزش‌های موعظه‌شده به وسیلة فرقه، باعث ثروتمند شدن اعضا شود و بدین وسیله به حاشیه‌ای بودن آنها در جامعه پایان دهد.28

امروزه فرقه‌گرایی و اندیشه‌های خرافی رواج یافته و بیشتر آنها، منشأ غربی دارند. زمینه‌های مذهبی باعث شده تا فعالیت کیفی و کمّی این فرقه‌ها، مثل رام‌الله، اعتکاف، شیطان‌پرستی، فالون دافا، اکنکار و عرفان‌های دروغین، گسترش یافته و در سال‌های اخیر، بسیاری از جوانان مجذوب آنها شوند.

صالح سبحانی از اعضای ارشد فرقة رام‌الله، پس از آگاهی و جدایی از آن فرقه گفته است: فرقه‌ها از نگاه بیرونی، مجمع‌الجزایری از صحبت‌های خوب، زیبا و عامه‌پسند هستند و حتی مباحثی که مطرح می‌کنند، ممکن است در قالب اصول معنوی هم قابل دفاع باشد؛ اما آنچه در بررسی فِرَق از دید پنهان می‌ماند، نه عقاید آنان، بلکه روابط و عملکرد تشکیلاتی آنان است که عموماً و بلااستثنا، بر پایة مرید و مرادی است. اغلب فِرَق، فعالیت‌هایشان را با ظاهری زیبا و جذاب، حتی در پوشش مؤسسات رسمی و قانونی و دارای مجوز در جامعه ارائه می‌دهند؛ اما با ورود به مراکز فعالیتی و بررسی روند کارها و برنامه‌هایشان، می‌توان به ماهیت فرقه‌ای آنان پی برد. آنها دارای رفتارهای دوگانه هستند. در ظاهر به مسائلی تظاهر کرده و در باطن به چیز دیگری عمل می‌نمایند.[29

در اغلب فرقه‌ها، افرادی به صورت خودانتصابی در رأس قرار می‌گیرند. سرکردگان فرقه‌ها مدعی‌اند، علم ویژه‌ای دارند که دیگران از آن محروم‌اند. این افراد، خودمحور و قدرت‌طلب‌اند و خیلی به قدرت‌نمایی و تسلط بر امورات مریدانشان تمایل دارند. اغلب سرکردگان به وسیلة بعضی مریدانِ مسخ‌شده و فریب‌خورده و هم‌دستانشان، شخصیتی خاص و منحصربه‌فرد در بین اعضای فرقه و بیرون از فرقه وصف می‌شوند. آنها برای خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد، ظواهر خاصی برای خویش درست می‌کنند یا به گونه‌ای خاص سخن گفته و ژست‌های خاصی می‌گیرند تا به این وسیله خود را از دیگران متمایز جلوه دهند.30

نمونة بارز چنین رهبری‌هایی، فرقة فالون دافا در چین است که پس از ادّعای پیامبری، مدّعی خدایی شد و در سال 1999 م به امریکا پناهنده شد و با حمایت این کشور به هدایت پیروانش که به ادعای خویش، بیش از 100 میلیون نفرند، در بیشتر از شصت کشور دنیا ـ از جمله ایران ـ پرداخت. زمینة ظهور فرقة فالون دافا در چین، کاهش شاخص‌های رفاه اجتماعی در کنار خلأ معنوی و غریزة فطری نیاز به معنویت در جامعه‌ای با بیش از چهار دهه سابقه در ترویج باورهای کمونیستی است که بستری مناسب برای پذیرفته‌شدن فرقه‌هایی نوظهور مانند فالون دافا را فراهم کرده است تا رهبران آنها با ابداع مذاهبی جدید، مدعی نجات مردم از تنگناهای اجتماعی و پاسخ‌گوییِ نیاز طبیعی آنها به توسل و کمک‌خواهی از نیروهای ماورایی باشند.31

 

منابع

1. علی ربانی‌گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص 346-336.

2. محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، 91-88.

3. سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 146-145.

4. رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 73-65.

5. افندی شوقی، قرن بدیع «نوروز 101 بدیع»، ترجمة نصرالله مودت، ج 2، ص 122.

6. یعنی کسی که خدا او را آشکار می کند، عنوانی است که باب، بعد از ادعای شریعت جدید و تالیف کتاب بیان، برای موعود بیان انتخاب کرد و زمان ظهورش را دو هزار سال بعد وعده کرد.

7. علی ربانی گلپایگانی، همان، ص 350-343.

8. سعید زاهد زاهدانی، همان، ص 196.

9. همان، ص 150.

10. محمود صدری، «بهائیت»، دانشنامة جهان اسلام، ج 4، ص 733.

11. knight hood

12. علی ربانی گلپایگانی، همان، ص 347.

13. همان، ص 348.

14. فضل الله مهتدی صبحی، خاطرات صبحی درباره بهائیگری، ص 16-10.

15. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ص 233-229.

16. همان.

17. sect

18. محمد معین، فرهنگ فارسی، ص 754.

19. حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ص 5319.

20. علی آقا نوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه‌های شیعی در عصر امامان، ص 12.

21. علی آقا بخشی، و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص 482.

22. http://www.cultwatch.com

23. محمد جواد مشکور، همان، ص 45، 164،153.

24. علیرضا محمدی، همان، ص 174.

25. «فرقه‌ها چگونه عمل می‌کنند»، ویژه نامة کژ راهه ضمیمة جام جم، اسفند 1386.

26. http://www.shahrvandemroz.blogfa.com/post-609.aspx

27. استفن مور و سینکلر استفن پ، دیباچه ای بر جامعه شناسی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، ص 340.

28. همان، 341-340

29. صالح سبحانی، «پله پله تا سیاهی»، سراب، ویژه‌نامه فرقه‌های منحرف نوپدید، ص 39.

30. همان، ص 40.

31. آناهیتا احمدی، «خدایی که به آمریکا پناهنده شد»، سراب، ویژه نامة فرقه‌های منحرف نوپدید، ص 56-57

 

فارس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!