عملیات هالیوود 4/ پنتاگون فیلم ها را به پیام تبلیغاتی ارتش تبدیل می کند

0
80366_942.jpg

ناظر و مشاور فنی پنتاگون در هالیوود ضمن اذعان به اینکه تیغ سانسور پنتاگون فیلم ها را به تبلیغات ارتش تبدیل می کند، در گزارش خود می نویسد: زمانی که فیلمسازان بفهمند تا زمانی که پنتاگون از فیلمنامه رضایت پیدا نکند٬ موافقت به آنها داده نمی شود٬ سرانجام تغییرات در فیلمنامه ایجاد می شود.

 

 

دیوید ال. راب، که مدتی زیادی را به روزنامه نگاری در نیویورک تایمز، واشنگتن پست، لس آنجلس دیلی نیوز، مشغول بوده است در کتاب خود، “عملیات هالیوود” ، که در سال 2004 دور از چشم پنتاگون و در کشور کانادا منتشر شده است؛ با ارایه اسنادی به شیوه های کنترل و دخالت پنتاگون در هالیوود و سانسور و یا تغییر محتوای فیلمنامه ها و نظارت و ارزیابی و تایید نهایی پنتاگون می پردازد.

وی در فصل دوم از فصول 49 گانه این کتاب، با ارایه اسناد و مدارک، به نکاتی در خصوص نحوه دخالت و اعمال قدرت و تیغ سانسور پنتاگون در تولید فیلم “خطر آشکار” (Clear and Present Danger) می پردازد که قابل تامل است.

نسخه پی دی اف فصل دوم عملیات هالیوود

خلاصه فصل

وی در این فصل می نویسد:

* (با توجه به سختی تولید فیلم خطر آشکار در محیط خطرناک کلمبیا) شواهد نشان داده است که تعامل با پنتاگون حتی بسیار سخت تر از تولید فیلم در این اماکن خطرناک است.

* فیلیپ استراب رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود، از نیوفلد (تهیه کننده خطر آشکار) خواست قبل از آنکه خواسته هایش را برآورده کند، تغییرات عمده ای را در متن فیلمنامه ایجاد کند.

* استراب دلیل عدم موافقت پنتاگون با درخواست های نیوفلد را اینگونه بیان کرده است که در این فیلم تصویر بسیار منفی از رئیس جمهور آمریکا و مشاور امنیت ملی وی نشان داده شده است. همچنین در این فیلم نشان داده می شود که نیروهای ارتش ایالات متحده، عملیات مخفیانه و غیرقانونی در کلمبیا انجام می دهند.

* نیوفلد(تهیه کننده)، دستورالعمل پنتاگون برای دریافت کمک در تولید فیلم ها را خوانده بود. آنها از فیلمسازان می خواهند تا به دقت ارتش را به تصویر بکشند اما در این دستورالعمل هیچ چیزی در این باره که نباید تصویر منفی از دولت کلمبیا یا حتی رئیس جمهور آمریکا به تصویر کشانده شود، وجود ندارد.

* انجام دادن تمام جزییات فیلمنامه بدون کمک پنتاگون بسیار هزینه بر خواهد بود. به همین دلیل نیوفلد همچنان بر پنتاگون برای دریافت کمک پافشاری می کرد٬ اما این ساده نبود و باید بخش های عمده ای از فیلمنامه تغییر می کرد تا موجبات رضایت “استراب” فراهم می شد.

* نیوفلد در ابتدا رغبتی برای تن دادن به خواسته های پنتاگون نداشت و هفته ها با استراب مبارزه کرد تا بتواند فیلمنامه را دست نخورده باقی بگذارد؛ اما در پایان نیوفلد به این نتیجه رسید که تا زمانی که خواسته های پنتاگون را برآورده نکند٬ خواسته های وی نیز برآورده نخواهد شد.

* ناظر و مشاور فنی پنتاگون در هالیوود در گزارش خود می نویسد: زمانی که فیلمسازان بفهمند تا زمانی که پنتاگون از فیلمنامه رضایت پیدا نکند٬ موافقت به آنها داده نمی شود٬ سرانجام تغییرات در فیلمنامه ایجاد می شود. یکی از تغییراتی که پنتاگون بر تغییر آن در این فیلم اصرار داشت٬ صحبت هایی بود که توسط رئیس جمهور آمریکا در انتهای این فیلم پخش می شد.

* درخواست رئیس جمهور آمریکا برای گرفتن انتقام (در فیلمنامه)، برای استراب و پنتاگون بسیارسنگین است و در صورتی که تولید کنندگان فیلم خواستار دریافت کمک های ارتش بودند٬ باید این دیالوگ ها حذف می شد و سرانجام نیز حذف شد.

 

 

متن ترجمه فصل دوم این کتاب که به طور کامل و بدون دخل و تصرف در اختیار مخاطبان مشرق قرار می گیرد:

فصل دوم

 

پیام تبلیغاتی برای ما

مغازه مشروب فروشی شلوغ بود. خدمتکاران از یک میز به میز دیگر می رفتند تا غذاهای ادویه دار و شراب های خوشرنگ مشتریان را بر روی میزهای چوبی در برابر آنها قرار دهند. پیچک ها دیوارها را پوشانده و گل ها میزها را آراسته بودند. رستوران زیبایی بود اما بوی مدفوع اسب، فضا را گرفته بود.

“میس نیوفلد” (Mace Neufeld) تهیه کننده، “فیلیپ نویس” (Phillip Noyce) کارگردان، بر روی میز بزرگی به همراه “استوارت نیومن” (Stuart Neumann) نشسته بودند و از مناظر و رنگ و بوی شهر “مدلین” کلمبیا لذت می بردند.

مدلین ]سومین شهر بزرگ کلمبیا با دومیلیون نفر جمعیت[ به عنوان پایتخت کوکائین جهان به شمار می آید و قرار است صحنه های فیلم بعدی آنها با نام “خطر آشکار” (Clear and Present Danger) در این منطقه گرفته شود.

قرار بود این فیلم بر اساس رمان “تام کلانسی” (Tom Clancy) ساخته شود. ستاره این فیلم “هریسون فورد (Harrison Ford) بوده که نقش یک عامل سیا به نام “جک رایان” را ایفا می کرد که با عناصر مهم قاچاق مواد مخدر در کلمبیا و مردان خطرناکی در دولتش مبارزه می کرد.

“فابیو اوچوا” (Fabio Ochoa) مالک مغازه مشروب فروشی بر روی صندلی بزرگ خود در داخل اتاق نشسته است. مردان، زنان و کودکان به میز وی نزدیک می شوند و با او دست داده و دستان چاقش را تکان می دهند.

اوچوا یکی از بزرگترین سركردگان مواد مخدر در کلمبیا بود اما حکمرانی وی در عرصه مواد مخدر تا زمانی بود که مقامات محلی به وی پیشنهادی را دادند که وی نتوانست آن را رد کند. آنها به اوچوا گفتند:”از تجارت مواد مخدر خارج شو، تا ما به تو اجازه دهیم که به زندگی خود ادامه دهی.”

وی حداقل به طور موقتی از تجارت مواد مخدر کنار کشید و یک رستوران ساخت و برای آنکه این رستوران را اندکی متفاوت کندٰ یک آغل نگهداری اسب در وسط اتاق نهارخوری ساخت.

بنابراین وی هم اکنون و در یک بعدازظهر گرم سال 1993، تمام طول روز خود را در حیاط می گذراند و به نظاره نوه هایش می نشیند که در اطراف رستوران به اسب سواری با اسب های زیبای “پاسو فینو” می پردازند تا باعث خوشحالی مشتریان رستوران شوند.

*****

این توضیحات فقط نوعی از مشخصات محلی بود که تهیه کننده به دنبال آن بوده است.

فیلمسازان شب قبل، از “بوگوتا” (پایتخت کلمبیا) به شهر مدلین پرواز کرده بودند. رؤسای آنها به دلایل منطقی برای امنیت این فیلمسازان نگران بودند . قاتلان و آدم دزدان در این نقطه از جهان مشترک هستند و سقوط هواپیماها در این منطقه امری عادی به شمار می‌آید.

پیش از آنکه هواپیمای آنها از بوگوتا پرواز کرد شخصی داخل هواپیما شد و در کابین خلبان را زد و به وی یک هفت تیر داد. فقط چند هفته پیش نیز راهزنان، چندین برج راداری را منفجر کردند، این در حالی است که این رادارها برای راهنمایی هواپیماها برای عبور از کوهستان های وسیعی که دو شهر بوگوتا و مدلین را جدا می کند مهم هستند.

یکی از کارمندان وزارت امور خارجه آمریكا که در مدلین مستقر بود چشم انتظار این فیلمسازان بود. وی به آنها مناظر این شهر و وضعیت بدترین همسایه آمریکا را نشان داد و قبل از آنکه آنها به هالیوود بازگردند و داستان های خوبی برای گفتن داشته باشند با صحنه های واقعی دسیسه و خطراتی که می تواند در تولید فیلم برای آنها به وجود آید آشنا شدند.

اما شواهد نشان داده است که تعامل با پنتاگون حتی بسیار سخت تر (از تولید فیلم در این اماکن خطرناک) است.

نیوفلد تا قبل از آغاز تولید فیلم نمی دانست که آیا برای تولید این فیلم به موافقت پنتاگون نیازی وجود دارد یا خیر؟

فیلیپ استراب رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با صنعت فیلمسازی، از نیوفلد خواست قبل از آنکه خواسته هایش را برآورده کند، تغییرات عمده ای را در متن فیلمنامه ایجاد کند.

نیوفلد برای تولید فیلمش به چندین جنگنده اف-14، 3 بالگرد تهاجمی “بلاک هاوک” و دسترسی به قبرستان ملی “آرلینگتون” نیاز داشت.

در 20 جولای سال 1993، استراب در نامه ای به نیوفلد گفت که پنتاگون با درخواست شما برای فراهم کردن تجهیزات مورد نیاز برای تولید فیلم موافقت نکرده است.

استراب دلیل عدم موافقت پنتاگون با درخواست های نیوفلد را اینگونه بیان کرده است که در این فیلم تصویر بسیار منفی از رئیس جمهور آمریکا و مشاور امنیت ملی وی نشان داده شده است. همچنین در این فیلم نشان داده می شود که نیروهای ارتش ایالات متحده عملیات مخفیانه و غیرقانونی در کلمبیا انجام می دهند و تصویری بسیار منفی نیز از کلمبیا به تصویر کشانده شده است.

نیوفلد دستورالعمل پنتاگون برای دریافت کمک در تولید فیلم ها را خوانده بود. آنها از فیلمسازان می خواهند تا به دقت ارتش را به تصویر بکشند اما در این دستورالعمل هیچ چیزی در این باره که نباید تصویر منفی از دولت کلمبیا یا حتی رئیس جمهور آمریکا به تصویر کشانده شود، وجود ندارد.

نیوفلد در وضعیت بغرنجی قرار داشت، یافتن جت های جنگنده بسیار مشکل است، اما وی می توانست به کمک گروه جلوه های ویِژه چیزی شبیه جنگنده اف-14 در حال پرواز را شبیه سازی کند و می توانست چندین بالگرد اجاره کند و بر روی درهای آن چند سلاح خودکار قرار داده و آنها را به گونه ای رنگ کند که شبیه بالگردهای تهاجمی شوند و همچنین می توانست گروه پشتیبانی را فعال کند تا پارکی را شبیه قبرستان ملی “آرلینگتون” در آورند.

اما انجام دادن تمام این کارها بسیار هزینه بر خواهد بود. به همین دلیل نیوفلد همچنان بر پنتاگون برای دریافت کمک پافشاری می کرد٬ اما این ساده نبود و باید بخش های عمده ای از فیلمنامه تغییر می کرد تا موجبات رضایت استراب فراهم می شد.

نیوفلد در ابتدا رغبتی برای تن دادن به خواسته های پنتاگون نداشت و هفته ها با استراب مبارزه کرد تا بتواند فیلمنامه را دست نخورده باقی بگذارد اما در پایان نیوفلد به این نتیجه رسید که تا زمانی که خواسته های پنتاگون را برآورده نکند٬ خواسته های وی نیز برآورده نخواهد شد.

“دیوید جئورجی” سرگرد ارتش و مشاور فنی که ارتش در یک توافقنامه داخلی برای این فیلم تعیین کرده است٬ می گوید: شاید بزرگترین مانعی که مقامات روابط عمومی وزارت دفاع باید بر آن فائق آیند٬ احساس فیلمسازان درباره دخالت هایمان در تولیدات آنها و احساس ما است که آنها درخواست های ما را جدی نمی گیرند.

وی افزود:‌ تا زمانی که روز فیلمبرداری آغاز شود٬ تنشی وجود دارد که خود را در اظهاراتمان نشان می دهد که در پیش نویس های فیلمنامه بعدی بی پاسخ باقی می ماند. زمانی که فیلمسازان بفهمند تا زمانی که پنتاگون از فیلمنامه رضایت پیدا نکند٬ موافقت به آنها داده نمی شود٬ سرانجام تغییرات در فیلمنامه ایجاد می شود. یکی از تغییراتی که پنتاگون بر تغییر آن در این فیلم اصرار داشت٬ صحبت هایی بود که توسط رئیس جمهور آمریکا در انتهای این فیلم پخش می شد.

در نمایشنامه این فیلم که پیش نویس آن در 10 نوامبر 1992 ارائه شد٬ رئیس جمهور آمریکا که خشونت و بی قانونی باندهای مواد مخدر وی را ناامید کرده است به صورت نیمه جدی می گوید که آرزو دارد بیشتر آمریکای جنوبی را نابود کند.

بر اساس پیش نویس فیلمنامه٬ رئیس جمهور می افزاید: “آنها (اشاره به سرکرده های باندهای مواد مخدر) فرزندان زنان هرزه هستند. قسم می خورم گاهی اوقات دوست دارم تا تمام آن کشور لعنتی (کلمبیا) و پرو و اکوادور را با خاک یکسان کنم.

استراب قصد نداشت اجازه دهد که چنین چیزهایی در فیلمنامه وجود داشته باشد.

“ادوراد الیس” (Edward Ellis) از مقامات بلندپایه پنتاگون در امور برنامه استراتژیکی در نامه ای به استراب در تاریح 9 ژوئن 1993 نوشت: در پایان نمایشنامه٬ رئیس جمهور ایالات متحده قسم می خورد که گاهی اوقات وی دوست دارد که کلمبیا٬ اکوادور و پرو را با خاک یکسان کند. این جملات باعث خوشحالی دوستان در آمریکای لاتین نخواهد شد.

بنابراین بر اساس درخواست پنتاگون٬ دیالوگ هایی که باعث رنجش (دوستان آمریکا در آمریکای لاتین) می شود باید حذف شود٬ اما این تمام تغییراتی نیست که استراب خواستار آن بود.

طبق متن نمایشنامه اصلی٬ فیلم زمانی آغاز می شود که قایق های گشت ساحلی قایق تفریحی لوکس “Empire Builder” را می یابند که در آبهای گرم خلیج مکزیک سرگردان بوده و صاحب این قایق تفریحی که یکی از دوستان شخصی نزدیک رئیس جمهور بود به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده بود. به زودی آشکار شد که دوست رئیس جمهور و همسرش توسط سرکردگان قاچاق مواد مخدر کلمبیایی کشته شده اند و در جریان نشست کمپ دیوید٬ رئیس جمهور به مشاور امنیت ملی خود و رئیس سازمان سیا می گوید که برای مرگ دوستش خواستار انتقام گرفتن است.

بر اساس متن پیش نویس فیلمنامه که در 10 نوامبر 1992 ارائه شد٬ رئیس جمهور می گوید: من از دست این میمون ها (سرکردگان قاچاق مواد مخدر) مریض و خسته شده ام. من به مردم آمریکا قول دادم که کارهایی برای چالش مواد مخدر انجام دهم و درباره این مشکل بی تفاوت نباشم. من می خواهم به این آدم های احمق پیامی بدهم.

مشاور امنیت ملی از رئیس جمهور می پرسد: چه جور پیامی٬ آقای رئیس جمهور؟

وی با عصبانیت جواب می دهد: قصد شده است که جریان آنها در اینجا٬ همانند ادرار یک گاو متوقف شود. قصد داریم آنها را تعطیل کنیم.

رئیس سازمان سیا نیز گفت: من صحبت های شما را می شنوم٬ قربان.

رئیس جمهور با غضب می گوید: اجازه دهید آنها (سرکردگان باندهای مواد مخدر) متوجه شوند که صبر ما از کارهای آنها به پایان رسیده است.

مشاور امنیت ملی وی می گوید: قربان٬‌ چیزی که شما خواستار انجام آن هستید از طریق سازمان های پلیسی قابل انجام نیست.

رئیس جمهور فریاد می زند: پس برای چه جهنمی من از رئیس سیا خواستم که به اینجا بیاید؟

رئیس سیا در پاسخ می گوید: اما آقای رئیس جمهور٬‌ حتی ما هم برای اینگونه اقدامات محدودیت هایی داریم.

مشاور امنیت ملی می گوید: اینگونه تلاش ها نیازمند حداکثر منابع است.

رئیس جمهور می گوید: لطفا این را برای من تفسیر کنید.

مشاور امنیت ملی می گوید: قربان٬ یا امنیت ملی ما توسط این مردم (قاچاقچیان) تهدید شده است یا خیر.

رئیس جمهور می پرسد: بله خوب٬ من این را گفتم٬ نگفته بودم؟

مشاو امنیت ملی می گوید: بله٬ قربان،‌ شما گفته بودید.

رئیس جمهور می گوید: پسرها٬ اجازه دهید فقط این را مورد توجه قرار دهیم که من خواستار انتقام هستم.

**********

درخواست رئیس جمهور آمریکا برای گرفتن انتقام (در فیلمنامه)، برای استراب و پنتاگون بسیارسنگین است و در صورتی که تولید کنندگان فیلم خواستار دریافت کمک های ارتش بودند٬ باید این دیالوگ ها حذف می شد و سرانجام نیز حذف شد.

در پیش نویس پایانی این فیلم رئیس جمهور بسیار سیاست مآبانه تر از صحنه ای که در آن دستور حمله به سرکردگان قاچاق مواد مخدر را صادر کرده بود٬‌ ظاهر می شود. کلمات اهانت آمیزی که رئیس جمهور در پیش نویس قبلی از آنها استفاده کرده بود٬ همگی حذف شدند.

در فیلمنامه نهایی٬ رئیس جمهور با وجود آنکه از به قتل رسیدن دوستش عصبانی است اما مصمم است که دستوراتش بر اساس منافع ملی و نه با هدف انتقام باشد.

این صحنه هم اکنون اینگونه در آمده است که رئیس جمهور به سادگی می گوید: این باندهای مواد مخدر خطر آشکار برای امنیت ملی ایالات متحده به شمار می آیند.

ارتش خواستار تغییرات زیاد دیگری در این فیلمنامه شده بود که همگی رعایت شدند. در یک مورد ارتش خواستار حذف صحنه ای شد که در آن جنگنده های نیروی دریایی یک هواپیمای مسافربری غیرمسلح که محموله ای از کوکائین منتقل می کرد را مورد هدف قرار می دهند. بر اساس درخواست پنتاگون٬ فیلمنامه به گونه ای تغییر کرد که نظامیان آمریکایی این هواپیما را بر روی زمین منفجر می کنند و در این حادثه به هیچ کس آسیبی نمی رسد.

سرگرد جئورجی در گزارشی بعد از آغاز تولید فیلم در تاریخ 8 دسامبر 1993 می نویسد: فیلمنامه مورد بازبینی قرار گرفت تا نگرانی های ارتش در رابطه با کنترل و فرماندهی را نشان داده و بر اساس این باز بینی حق حاکمیت کلمبیا به رسمیت شناخته شده و تصویر بهتری از رئیس جمهور نشان داده شده است. به طور خلاصه٬ تصویری که از ارتش در این فیلم به نمایش در آمده٬ بیشتر از یک پیام تبلیغاتی برای ما تبدیل شده است و این فیلم ارزش اطلاعاتی عمومی خوبی را ایجاد می کند.

تبدیل فیلم به پیام بازرگانی برای ارتش٬‌ چیزی است که استراب و پنتاگون خواستار آن هستند. موفقیت یا شکست استراب و پنتاگون در این موضوع به طور گسترده ای به ترس تولیدکنندگان بستگی دارد و هالیوود از لحاظ تولیدکنندگان ترسو کمبودی ندارد.

برای سرگرد جئورجی٬‌ “خطر آشکار” ٬ آخرین فیلم از ده ها فیلم و برنامه تلویزیونی بود که وی از سوی پنتاگون به عنوان مشاور فنی برای این فیلمها تعیین می شد. جئورجی در سال 1994 از ارتش بازنشسته شد.

وی هنوز گه گاه به عنوان مشاور نظامی برای تولیدکنندگان فیلمهای هالیوودی کار می کند.

جئورجی مرد صاف و صادقی است که ارتش را دوست دارد و زمانی که با وی درباره نقشش و اقدامات ارتش در شکل دادن به فیلمها صحبت می کنید٬ چیزی را پنهان نمی کند.

وی می گوید: هیچ چیزی آسان نبود اما روند ساده بود. با دفترم در لس آنجلس تماس می گرفتند و می گفتند که خواستار حمایت ارتش هستند و من می گفتم٬ باشه طرز کار را برایم بفرستید و پس از آن٬ شما می توانید بگویید که آیا آنها می توانند حمایت ارتش را داشته باشند یا خیر. اگر آنها تردید داشته باشند٬ معمولا به این معناست که آنها چیزهایی را پنهان کرده اند٬ چیزی که ممکن است در فیلمنامه وجود داشته باشد که تصویر خوبی از ارتش نمایش ندهد.

زمانی که فیلمنامه موافقت ارتش را برای پشتیابی به دست آورد٬ جئورجی باید هر روز در صحنه فیلمبرداری حضور داشته باشد تا تولیدکنندگان به فیلمنامه ای که مورد موافقت ارتش است پایبند بوده و به طور پنهانی صحنه هایی را که بر خلاف منافع ارتش باشد را فیلمبرداری نکنند.

در فیلم “خطر آشکار” اگر چیزهایی تغییر می کرد٬ اگر آنها می خواستند که صحنه ها را به گونه ای متفاوت فیلمبرداری کنند٬ من (جورج) می گفتم: خب٬ من دارم وسایلم را جمع می کنم و قصد دارم که به خانه برگردم.

وی همراه با خنده به یاد می آورد که در یکی از صحنه های فیلمبرداری این فیلم و پس از آنکه تولیدکنندگان قصد داشتند چند صحنه را بر خلاف توافقات با پنتاگون فیلمبرداری کنند ٬ گفت: من در حال جمع آوری تانک ها٬ نیروها و محل فیلمبرداری خود هستم و من قصد دارم به خانه بروم.

این صحبت ها باعث جلب توجه تولیدکننده شد و وی صحنه ها را طبق توافقات فیلمبرداری کرد. این اتفاق در تولید هر فیلمی که من در آن حضور داشتم روی می داد. تقریبا در تمامی تولیدات اختلافاتی وجود داشت که باید در جریان تولید فیلم حل می شد. من می گفتم: طبق فیلمنامه توافق شده به تولید فیلم بپردازید اما آنها می خواستند به شیوه ای متفاوت به فیلمبرداری بپردازند٬ اما سرانجام توافقی میان دو طرف حاصل می شد.

جئورجی معتقد است که همیشه جایی در ذهن تولیدکنندگان وجود دارد که تلاش می کنند که تصاویری که فیلمبرداری می شود در راستای فیلمنامه اصلی و دست نخورده باشد. آنها همیشه این موضوع را در پس زمینه ذهن خود دارند. به عنوان مشاور فنی٬ شغل من این است که اطمینان حاصل کنم فیلم اساسا از نسخه ای که مورد تایید پنتاگون است منحرف نشود.

اما آیا این نقش مناسبی برای ارتش است؟ که این نقش عبارت است از اطمینان یافتن از این موضوع که فیلمنامه اساسا از نسخه مورد تایید شده منحرف نشود. این نقش چه کاری در روند فیلمسازی ایفا می کند؟ بسیاری از فیلمها تا آخرین روزی که قرار است فیلمبرداریشان آغاز شود متحمل تغییراتی در فیلمنامه می شوند.

کارگردان ممکن است نداند آیا چیزی که در حال کارکردن بر فیلم است تا روز آغاز فیلمبرداری بدون تغییر باقی خواهد ماند یاخیر.

در هالیوود دستورالعمل این است: اگر چیزی اجرایی نیست٬‌ آن را تغییر دهید اما وظیفه مشاور فنی پنتاگون ایجاد توقف در روند بوده تا فیلمسازان را از تغییر افکار خود و تغییر فیلمنامه ها که بر خلاف روند فیلمبرداری است٬ متوقف کند.

 

 

“فیل استراب” رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون و هالیوود (سمت راست) و سرگرد “دیوید جئورجی” (سمت چپ) به همراه یک نظامی بدون نام(در مرکز) در حال بازدید از روند فیلمبرداری فیلم “خطر آشکار” هستند. تولیدکنندگان این فیلم در قبال دریافت کمک از پنتاگون با ایجاد چندین تغییر در این فیلم موافقت کردند.

 

 

 

ترجمه نامه

سند

یادداشت ها

خطر آشکار

8 دسامبر 93

بعد از شش مذاکرات فعال٬ تولید تصاویر بسیار مهم ” خطر آشکار ” فراتر از هماهنگی و مسیر صحنه رفته است که این اقدام برای تامین موافقت نظامی وزارت دفاع است. آقای فیل استراب و ATSD(PA)/AV نمایندگان بخش عملیات ویژه J-3 و OCPA-LA به طور تنگاتنگی با تولیدکنندگان و نویسندگان، کار کرده تا فیلمنامه ای را ایجاد کنند که برای نیروهای مسلح قابل قبول باشد.

تامین افراد توسط وزارت دفاع ٬‌J-3٬ SOCOM٬ USASOC٬ USCG٬ نیروی دریایی٬ نیروی هوایی ایالات متحده٬ سازمان سیا٬ اف بی آی٬ DEA انجام شده است.

فیلمنامه تجدیدنظر شده است تا نگرانی های وزارت دفاع درباره کنترل و فرماندهی ارتش٬ برسمیت شناختن حق حاکمیت کلمبیا و تصویر بهبود یافته ای از ریاست جمهوری را منعکس کند. سرتاسر مداخله و کمک مشاور فنی عملیات ویژه٬ واقع گرایی عملیاتی را با رفتار شخصیت های داستان ترکیب کرده است.

عملیات تاکتیکی عملیات ویژه به طور معتبری انجام شد٬ پرسنل ارتش به طور واقع گرایانه ای به تصویر کشیده شدند و تجهیزات٬ تسلیحات و سیستم های ارتش به طور صحیح٬ هوشمندانه و مناسب استفاده شدند. به طور خلاصه٬ نمایش ارتش بیش از آنکه یک کنترل ویرانگر باشد به پیام تبیلغاتی برای ما تبدیل شد و تولید ارزش اطلاعاتی عمومی خوبی را ارائه کرد.

لیست نیازمندی های نظامی هم اکنون تحت بازبینی قرار دارد.

آغاز تولید 8 نوامبر 93 است. گادر ساحلی در روزهای 13-14 دسامبر پشتیبانی را فراهم خواهد کرد.

ضرب الاجل غیر رسمی 17 دسامبر برای موافقت پروژه وزارت دفاع تعیین شده تا اجازه دهد زمان مورد نیاز برای هماهنگ کردن پشتیبانی خدمات در اواخر دسامبر و ‍ژانویه-مارس 1994 را فراهم کند.

 

سرگرد جئورجی

 

منبع: مشرق

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!