انجمن حجتيه و انحرافات آن

0

آنگونه که امام(ره) به مسأله جنگ بعنوان يک مسأله کليدي بها مي دادند و آنگونه که ايشان همواره ملت و رزمندگان را مورد خطاب و دعوت قرار مي دادند، انجمن حجتيه و سران آن نه اعتقاد جدي به مسأله دفاع مقدس داشتند و نه هواداران خود را در اين جهت به دفاع مقدس فرا مي خواندند. در طول مدتي که ايران به شدت درگير عملياتهاي مختلف و مسأله اخراج نيروهاي تجاوزگر بعثي بود، يک سکوت سنگين و معناداري بر محيط تشکيلاتي انجمن حاکم بود.

 

 

 

 

براستي يک انسان مذهبي که روح مبارزه با انواع طاغوتهاي بيرون و درون جزو مسلمات دينش محسوب مي شود و براي او که هرکجاي قرآن و تعاليم ديني خود را نظاره مي کند سخن از جهاد و مبارزه و جد و تلاش مي يابد چگونه مي تواند در يک زندگي آرام و ساکت و خاموش و خنثي احساس مذهبي بودن بنمايد. پس بطور قطع به پا خواهد خاست، آستين همت بالا خواهد زد و تا آنجا که بتواند در راه هدف ديني تلاش و مبارزه خواهد کرد. در غيراينصورت هرگز احساس مذهبي بودن نخواهد کرد و کم کم به ورطه غير مذهبي بودن و بلکه ضدمذهبي بودن فرو خواهد غلطيد.

سران انجمن حجتيه از اين واقعيت مذهبي نمي توانستند چشم فرو بندند. از سوي ديگر، آنان به هيچوجه به آن نوع مبارزه اي که امام و پيروان راستين او بدان فرا مي خواندند اعتقاد و باوري نداشتند. تنها را بديل براي آنان اين بود که شور و انگيزه هواداران خود را در جهتي سوق دهند که هم احساس مبارزه طلبي آنها را ارضاء کند و هم به دنيا و منافع انجمن حجتيه صدمه و لطمه اي وارد نشود. لذا هواداران و نيروهاي جوان خود را درگير مبارزه هاي خنثي مي نمودند. مبارزه هايي بي ثمر و يا کم ثمر که نه به شاه و ايادي او لطمه اي جدي وارد مي ساخت و نه براي آنان دردسر جدي فراهم مي ساخت.مبارزه با بهائيت در پيش از انقلاب و نيز مبارزه با برخي مظاهر بسيار ناچيز و فرعي تمدن غربي که شاه مروج آنها بود، همگي نحوه مبارزاتي بود که همگان را از توجه به طاغوت اصلي و بيماري اصلي جامعه ايران دور مي داشت.

اتفاقا شاه و عوامل او نيز نه تنها از اين نوع مبارزه بيمي و حراسي به دل راه نمي دادند بلکه بر اساس تحليلهاي دقيق اجتماعي و رواني، آنان نيز مي دانستند که اينگونه مبارزات فرعي و حاشيه اي، در واقع سوپاپ اطميناني براي حرکات آنان محسوب مي شود. سران رژيم ستمشاهي به خوبي مي دانستند که مبارزات خنثي به خوبي انرژي و شور انقلابي جوانان مذهبي را به تحليل خواهد برد و جوانان مذهبي با اين نوع فعاليتها، هم به لحاظ روحي اغنا خواهد شد و هم به لحاظ سياسي و اجتماعي فرصت و مجال توجه به غده اصلي مشکلات را نخواهد داشت و حتي در صورت توجه به رژيم که ام الفساد و ريشه تمامي نابسامانيهاي اجتماعي و مذهبي محسوب مي شد، ديگر احساس تکليفي در برخورد با رژيم نخواهد کرد و تعهدات خود را در قبال مذهب و جامعه انجام شده مي يابد. بنابراين برخورد رژيم ستمشاهي با انجمن حجتيه يک برخورد ملايمت آميز و دوگانه بود. هم به انجمن ميدان مي داد چون فعاليتهاي انجمن را در راستاي منافع خود مي ديد و هم براي آن محدوديت قائل مي شد. آنهم از اين جهت که مبادا همين مبارزات خنثي روزي به مبارزات جدي عليه اصل رژيم منجر شود. لذاست که مي بينيم ساواک کاملا بر فعاليتهاي انجمن اشراف داشت. از بسياري از آنان جلوگيري بعمل نمي آورد و سعي مي کرد با فشارهاي معين و محدود از گسترش کادر فعاليتهاي انجمن جلوگيري بعمل آورد تا هواداران اين مجموعه هرگز از مبارزات خنثي و حاشيه اي پايشان را فراتر نگذارند. تئوريسين هاي حکومت آمريکا مي دانند که يکي از روحيات دوره جواني، روحيه تهور و ماجراجويي است. و مي دانند که اين روحيه بايستي در يکجا و به يک بهانه تخليه شود. بنابراين يا خود دست به فراهم آوردن شرايطي مي زنند يا از فراهم شدن شرايطي که جوان آمريکايي در آن اين احساسات ماجراجويي خود را در مبارزاتي خنثي و حاشيه اي ارضاء و تخليه نمايد استقبال مي کردند. بسياري از ميتينگها، راهپيمايي ما و ساير اجتماعات اعتراض آميزي که در اين کشور انجام مي شود با هيچ نوع عکس العمل خشونت آميز دولت و نيروهاي پليس مواجه نمي شود. به آساني اجازه مي يابند که حتي در برابر کاخ سفيد نيز اجتماع کنند و فريادها و دشنامهاي خود را نثار حتي رئيس جمهور آمريکا کنند و اين موضوع به آساني قابل تحمل است. بدليل آنکه آنان مي دانند حتي رئيس جمهور آمريکا در مقايسه با اصل نظام سلطه آمريکايي يک موضوع فرعي و حاشيه اي محسوب مي شود. پس بگذاريم اين جوانان فريادهايشان را عليه رئيس جمهور آمريکا بزنند، اما اين تخليه سياسي مانع توجه آنان به اصل نظام سلطه شود و هيچگاه مبارزه آنان معطوف ريشه هاي نظام سياسي آمريکا نشود. شاه نيز از اينکه انجمن حجتيه مبارزات خود را متوجه اموري چون بهائيت، پپسي کولا و امور حاشيه اي ديگري چون اين موارد ساخته است به هيچوجه ناراضي نبود، بلکه اين فعاليتها را در راستاي تحکيم اصل رژيم شاهنشاهي مي دانست.

مبارزات فرعي و حاشيه اي و پرداختن به اموري که تنها احساسات مذهبي جوانان را ارضاء مي کند و آنان را از مبارزه اصلي باز مي دارد، پس از انقلاب هم مصاديق خاص خود را داشت. يکي از آن موارد تأکيد و توجه شديد سران انجمن به مبارزه با شوروي و مارکسيسم در ايران بود. عليرغم اينکه امام(ره) بارها و بارها آمريکا را بعنوان شيطان اکبر معرفي کرده بودند و عليرغم اينکه ايشان بر مبارزه اصلي با آمريکا تأکيد داشتند، اما انجمني ها بيشتر قواي خود را صرف مبارزه با مارکسيسم و ايادي اتحاد جماهير شوروي مي کردند و حتي برخي از آنها به اشاعه اين باور مي پرداختند که خطر شوروي از آمريکا بالاتر است. علت آنهم اينست که آمريکائيان لااقل مسيحي هستند ولي سران و هواداران نظام سوسياليستي شوروي به هيچ ديني اعتقاد ندارند، بنابراين مبارزه با آنان در اولويت قرار دارد.

نمونه ديگر، مسأله جنگ و دفاع مقدس بود. در طي ۸ سال دفاع مقدس،ا نجمن حجتيه بعنوان يک مجموعه منسجم و تشکيلاتي که نيروهاي فراواني را تحت نفوذ خود داشت به هيچوجه در جريان دفاع مقدس نقش فعالانه نداشت. آنگونه که امام(ره) به مسأله جنگ بعنوان يک مسأله کليدي بها مي دادند و آنگونه که ايشان همواره ملت و رزمندگان را مورد خطاب و دعوت قرار مي دادند، انجمن حجتيه و سران آن نه اعتقاد جدي به مسأله دفاع مقدس داشتند و نه هواداران خود را در اين جهت به دفاع مقدس فرا مي خواندند. در طول مدتي که ايران به شدت درگير عملياتهاي مختلف و مسأله اخراج نيروهاي تجاوزگر بعثي بود، يک سکوت سنگين و معناداري بر محيط تشکيلاتي انجمن حاکم بود. لذا بسياري از نيروهاي جوان انجمن که ارتباط قوي اي با تشکيلات انجمن نداشتند، در طول دفاع مقدس شخصا به جبهه مي رفتند و با مشاهده سکوت و بي رغبتي انجمن نسبت به دفاع مقدس کم کم از انجمن بريدند، چراکه بالعيان مي ديدند، انجمن که بايد در اين حساس ترين شرايط تاريخي ايران مواضع شفاف و موکدانه اي اتخاذ نمايد، با نوعي تزويز و سکوت آب در هاون بي تفاوتي مي زد.

انجمن حجتيه و اسلام مرفهين بي درد
يکي از نکات بسيار مهمي که امام(ره) عملا به ما آموخت اين بود که اسلام را به انحاء مختلف مي توان تفسير نمود و برخي از اين اشکال از بسياري از مصاديق کفر هم بدتر است. اسلام آمريکايي، اسلام عربستاني، اسلام وهابيت و هزاران اسلام ديگر اسلامهايي نيستند که پيامبر عظيم الشأن ما براي ما ارمغان آورده است. اينها سوءاستفاده هايي است که از عنوان اسلام به عمل آمده است. يکي از اسلامهايي که بشدت امام(ره) از آن منزجر بود و معتقد بود که مروجين اين نوع اسلام ضربه هاي بسيار طاقت فرسايي بر پيکر اسلام از اين طريق وارد ساخته اند، اسلام مرفهين بي درد بود. اسلامي که با دنياطلبي، رفاه طلبي و عافيت طلبي کاملا سازگار است.

کلا در جوامع ديني افراد مذهبي فراواني را مي بينيم که پيرو يک تفکر ديني هستند که با دنياي آنان هيچگونه منافات و تضادي نداشته باشد. و اصولا در مباحث روانشناسي دين و جامعه شناسي دين يکي از موضوعات بسيار مهمي که محور مباحث انديشمندان اين رشته ها است، اينست که آيا دين انسانها، زندگي و دنياي انسانها را مي سازد يا زندگي و دنياي انسانها، دين آنان را رقم مي زند. شايد بتوانيم ادعا کنيم که اکثريت انديشمندان اين دو رشته مدعي هستند که نظريه دوم صحيح تر است. يعني در اکثر جوامع و در ميان اکثر مردمان، اين دين آنهاست که تابع زندگي و دنياي آنهاست. انديشمندان اين دو رشته معتقدند اکثر انسانها بدنبال دين مي روند، بدنبال نوع تفکر و اعتقادات مذهبي خاصي مي روند که تأمين کننده و توجيه گر اين نوع زندگي خاصي که آنها بدنبال آن هستند، باشد. و برخي از آنها وقتي از يافتن چنين ديني نااميد مي شوند، کلا به الحاد و بي ديني روي مي آورند. و بقيه که ديندار مانده اند مسلم اين است که به قرائتي از يک دين دست يافته اند که کلا با دنيا و زندگي مطلوب آنها سرسازگاري دارد. اين مسائل که ذکر شد البته در جوامع مختلف ديني شيوع دارد، منجمله در جوامع اسلامي. لذا مي بينيم همه مسلمان هستيم اما عجيب در نگرشهاي مختلف مذهبي باهم تفاوت داريم. بويژ در نگاه به مسائل اقتصادي و اجتماعي. يک دسته بر اساس اعتقادات مذهبي خود معتقد مي شوند که هيچ کاخي نيست که در کنار آن کوخي تشکيل نشده باشد و عده اي ديگر که خود از نظر مالي متمول هستند معتقدند که خير، انسان مي تواند ثروتمندترين افراد کره زمين هم باشد و از طرفي خالص ترين ديندار و مذهبي هم باشد و مثالهاي فراواني از اين قبيل بسيار قابل ذکر است که به همين مورد خلاصه بسنده مي کنيم. در هر حال نگرشهاي مختلفي نسبت به دينداري و اسلام وجود دارد و انجمن حجتيه را اگر بخواهيم در يکي از اين طبقه بنديها قرار دهيم بايد بگوييم اکثريت قريب به اتفاق نيروهاي اصلي انجمن به نوعي اسلام مرفهين عافيت طلب معتقد بودند. اسلامي که با بيشترين برخورداري از مواهب زندگي قابل جمع باشد. اسلامي که با کمترين مرارت و رنج در راه عقيده و عمل بسازد. اسلامي که داشتن کاخ هاي وسيع و فراخ، زندگي هاي اشرافي و متمولانه را کاملا توجيه کند. اسلامي که در آن از سادگي و رنج، اثر و نشاني مشاهده نمي شود.اسلامي که در آن عافيت و سلامت شخص مسلمان در هر شرايطي پيشاپيش تضمين و ضمانت شده است. اسلامي که مبارزات و جهادش از نوعي است که نه سيخ مي سوزد و نه کباب. اسلامي که يک عمر دراز دنيوي و يک عشرتکده بزرگ دنيايي و از آن سوي ديگر يک عمر بينهايت اخروي و يک عشرتکده بزرگتر قيامتي را با يکديگر، و در کنار هم براي بشر تضمين مي کند. لذاست که مي بينيم هواداران جدي انجمن اکثريت قريب به اتفاق آنان، هم بدنبال تأمين بهترين موقعيتهاي دنيوي بودند و هم از ديگر سو با شرکت در محافل دعاي ندبه و غيره و نيز تشکيل چنين جلساتي در منازل کاخ مانند خود سعي در ارضاء روحيه معنوي و نيز اکتساب ثواب اخروي بودند. مبارزات وجهاد آنان نيز از نوعي بود که کمترين مرارتها و خسارتهاي جاني و مالي را براي آنان در پي داشته باشد. اين نوع اسلام کجا و اسلامي که امام راحل به ما معرفي کرد کجا؟ امام(ره) به ما اسلامي را معرفي کرد که براي آن بايد مرارتها کشيد، جانبازي نمود، از دنياي خود گذشت، به زندگي ساده قناعت نمود تا به گوهر ايمان دست يافت و خود ايشان نمونه عملي و اعلاي اين نوع اسلام بودند. اين اسلام با اسلام آقاياني که يک عمر را در ناز و نعمت به سر مي بردند، بزرگترين سختي و مرارتي که تحمل مي کنند تکان دادن لبهاي مبارک براي ايراد سخنراني مقدس مأبانه است و دنيايشان پشت قباله آخرتشان است، بسيار فاصله دارد. اسلامي که حتي با رابطه با ساواک و مدح شاه گفتن قابل جمع شدن است. اسلامي که عافيت و سلامت را شرط اول دينداري مي داند. اسلامي که با هر نوع خون و خونريزي مخالفت دارد و خلاصه اسلامي که کمترين مزاحمتي براي دنياي ما فراهم نمي کند.

پرواضح است که اين اسلام به مذاق بسياري از متدينان خوش مي آيد و کم نيستند کساني که دوست دارند در ناز و نعمت بسر ببرند، هم در خانه هاي آنچناني به رفاه و آسايش مشغول باشند و هم از طرفي با قطره اشکي در دعاي ندبه تمامي احساسات مذهبي خود را ارضاء و عافيت و سلامت و دينداري را يکجا به آغوش کشند.هم وجدان آسوده داشته باشند و هم دينداري آسوده و هم دنياي تأمين و مرفه. و انجمن اين موقعيت را براي اعضاي خود به خوبي فراهم مي آورد و القاءگر، تئوريزه کننده و مروج چنين اسلامي بود. و مهم در همين نکته است. شايد بسياري باشند که طرفدار اين نوع اسلام و دينداري باشند، اما همه آنان قدرت تحمل و تئوريزه کردن اين نوع دينداري را ندارند. اما علما، بزرگان و سران انجمن قدرت تئوريزه کردن اين نوع ديدگاه و اين نوع اسلام را داشتند و در واقع براحتي مي توانستند نرم افزار آن نوع اسلامي که خيلي ها طرفدارش بودند را فراهم کنند.

يعني آن ديدگاه را کاملا در قالب يک مکتب فکري قابل دفاع ريختند و براي آن شواهد و قرائن ديني مناسب نيز فراهم مي آوردند. لذا اگر با يکي از سران انجمن در باب اين نوع اسلام گفتگو مي شد، بلافاصله مجموعه مفصلي از احاديث و روايات و آيات را براي اين نوع نگرش بر مخاطب عرضه مي کردند. در واقع آنان بواسطه قدرت تحليل عقلي خود بيشتر از يک فرد عوام و معمولي امکان ضربه زدن به اسلام حقيقي را داشتند و به همين دليل هم فعاليتهاي آنان خطرناکتر بود. ليکن اين امام بود که با يک عکس العمل بسيار شگفت انگيز تاريخي تمامي اوراق آن دفتر را بهم ريخت و برداشت هاي صحيح از اسلام محمدي صلي الله عليه وآله را بر همه ما عرضه داشت. امام نشان داد که بهشت را به بها دهند نه به بهانه. دينداري نيازمند تحمل سختي ها و مرارتها است. دين و دينداري هيچگاه در طول تاريخ خالي از مزاحم و دشمن نبوده و نيست. لذا شخص متدين براي حفظ دين و آثار و نتايج آن بايد براي يکبار هم که شده، تصميم خود را بگيرد. اگر مي خواهد منتسب به دين و تدين بماند بايستي بار تکليف و سختي را بر دوش کشد. حتي مواقعي پيش خواهد آمد که نياز است انسان متدين جان خود را فدا سازد. امام در طي حوادث انقلاب و جنگ، حوادث ۱۵ خرداد و پس از آن و حوادث پس از حمله دشمنان به انقلاب نظرا و عملا اين نوع نگاه ديندارانه را به ما کاملا نمود. همان نگاهي که آقا امير مومنان عليه السلام و پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله به پيروان دين خود نموده بودند. اما هيچ دوره اي خالي از متديناني نيست که مي خواهند دين را با دنيا جمع شده ببينند. درست است که هم در زمان آن بزرگواران و هم در زمان امام راحل بسياري از جوانان و بزرگان اين مرز و بوم اين ديدگاه ديندارانه را پذيرفتند و با پذيرش انواع و اقسام خسارتهاي مالي آب را به ريشه هاي دينداري رساندند، ليکن در مقابل بسياري از آسوده دلان و رفاه طلبان نيز بودند که با توجيهات کژمدارانه ديني شانه از زير بار مسئوليت ديني خالي کردند و امام و اسلام حقيقي را تنها گذاردند. سردمداران انجمن پيرو چنين ديدگاهي بودند، هرچند در بدنه انجمن بعضي از نيروهاي پايين تر بتدريج از انجمن بريده و از سربازان مخلص انقلاب شدند.

 

ندای انقلاب

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!