فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش دهم

2
freemasonry20-20dajjal20of20apocalypse202815729.jpg
همان طور که  در  سطور  بالا  ذکر  شد،  بناي  مقدسي  که  در  اورشليم (بيت المقدس) به دست حضرت سليمان (ع) ساخته شد، مسجد الاقصي بود، نه معبد دروغين و کذايي سليمان. حضرت سليمان (ع) که بنا به گفته ي قرآن پيامبر خدا بودند، مسجدي که توسط پيامبران پيشين ساخته شده بود (مسجدالاقصي) را بازسازي نمودند. اين ديدگاه مسلمانان دقيقاً بر خلاف ديدگاه  يهوديان و مسيحياني است که معتقدند حضرت سليمان (ع)، معبد سليمان (نه مسجد الاقصي) را ساخته اند.

 
بسم الله الرحمن الرحیم

 

« فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش هشتم »
 
 
ادامه ي تمهيدات فراماسونري براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني

20 – معرفي مسجد قبة الصخرة به جاي مسجد الاقصي در رسانه ها به منظور تخريب آسان تر مسجد الاقصي:

مجموعه ي حرم قدسي شهر بيت المقدس، يکي از مبارک ترين و مقدس ترين مکان هاي دنيا مي باشد و از نظر تقدس، در بين اديان الهي (اسلام، مسيحيت و يهوديت) مقام والايي دارد. اين مجموعه ي مبارک، از بخش هاي مختلفي تشکيل شده است که شناخت آن ها ما را در ادامه ي بحث، ياري مي کند:

339) اين مسجد مبارک، از ارزش بسيار والايي در دين اسلام برخوردار است و بسياري از وقايع آخرالزمان، از جمله قضيه ي فتح قدس در زمان ظهور حضرت مهدي (عج)، به اين مسجد مبارک مربوط مي شود.(340)  گنبد اين مسجد، سبز رنگ است.

341) بدين ترتيب اين مسجد نيز از ديدگاه مسلمانان بسيار مقدس است. گنبد اين مسجد، طلايي رنگ مي باشد.

تصاوير دو بناي مقدس مسجد الاقصي و مسجد قبة الصخرة را مي توانيد در تصوير زير ملاحظه نماييد:
A) مسجد الاقصي   مسجد   مبارکي   است   که   قبله ي   اول   مسلمين مي باشد.( B) مسجد قبة الصخرة نيز از اهميت فراواني در دين اسلام  برخوردار  است؛  زيرا مرحله ي دوم سفر پيامبر گرامي اسلام (ص) در شب معراج و عروج ملکوتي ايشان از زمين به آسمان، از اين مسجد مبارک آغاز شده است.(

 
عکس راست: مسجد الاقصي.(گنبد اين مسجد مبارک, سبز رنگ است.)
عکس چپ: مسجد قبه الصخره(گنبد اين مسجد مبارک, طلايي رنگ است.)
 

البته علاوه بر اين دو مسجد مبارک، قسمت هاي مقدس بسياري در حرم قدسي وجود دارند که شامل سقاخانه ها، گلدسته ها و … مي شوند، اما هيچ کدام از آن ها، در نظر مسلمانان همانند دو مسجد ياد شده نيستند و اين دو مسجد، ارزش بسيار بالاتري دارند.

در هر حال، مسجد اصلي منطقه ي حرم قدسي، مسجدالاقصي است و اين مسجد است که قبله گاه اوليه ي مسلمين بوده و در آخرالزمان نيز توسط حضرت مهدي موعود (عج) و يارانش، آزاد مي گردد.

از ديدگاه اسلام، مسجدالاقصي  توسط حضرت آدم (ع) بنا نهاده شد. سپس حضرت ابراهيم (ع) و نيز حضرت سليمان (ع) اين معبد را بازسازي کردند.(342) (در واقع بناي مقدسي  که  در  اورشليم (بيت المقدس)  به  دست  حضرت سليمان (ع) ساخته شد، مسجد الاقصي بود، نه معبد دروغين و کذايي سليمان.)

بعد از فتح بيت المقدس به دست مسلمانان، مسجدالاقصي به دفعات توسط مسلمانان بازسازي، و مسجد مقدس قبة الصخرة نيز به مجموعه بناهاي  حرم قدسي اضافه شد.(343) اکنون در مجموعه ي حرم قدسي شهر بيت المقدس، دو مسجد مبارک قبة الصخره و مسجدالاقصي با فاصله ي بسيار کمي از يکديگر واقع شده اند.

اما مجموعه ي حرم قدسي نيز، از تعرض فرهنگي فراماسونري و صهيونيسم در امان نمانده است. يکي از ترفند هاي بسيار کثيف سران فراماسونري در جهت تعرض فرهنگي به مجموعه ي حرم قدسي و انجام اهداف آخرالزماني خود، معرفي مسجد قبة الصخرة به جاي مسجدالاقصي است. مسجدي که امروزه تمام  مسلمانان  به  عنوان  مسجد الاقصي  مي شناسند،  در  واقع  مسجد قبة الصخرة است که  مسجدي  با  گنبد طلايي  مي باشد.  حتي  همه ي شبکه هاي تلويزيوني هم همين  اشتباه  را  مرتکب  شده  و  تصوير  مسجد قبة الصخره را به جاي مسجد الاقصي نشان مي دهند. البته راديو و تلويزيون کشور هاي اسلامي تا حد زيادي در اين زمينه بي تقصيرند؛ زيرا رژيم صهيونيستي که کنترل شهر مقدس بيت المقدس را در دست دارد، به فيلمبرداران و عکاسان،  تنها اجازه ي تصوير برداري از مسجد  قبة الصخرة  را مي دهد و از فيلم برداري و عکس برداري از مسجد الاقصي ممانعت مي کند؛ به همين دليل، عکس هاي کمي از مسجد الاقصي در دست مي باشد.

حال سوال اصلي اين است که هدف واقعي ماسون ها و صهيونيست ها از معرفي مسجد قبة الصخره به جاي مسجد الاقصي چيست؟

همان طور که  در  سطور  بالا  ذکر  شد،  بناي  مقدسي  که  در  اورشليم (بيت المقدس) به دست حضرت سليمان (ع) ساخته شد، مسجد الاقصي بود، نه معبد دروغين و کذايي سليمان. حضرت سليمان (ع) که بنا به گفته ي قرآن پيامبر خدا بودند، مسجدي که توسط پيامبران پيشين ساخته شده بود (مسجدالاقصي) را بازسازي نمودند. اين ديدگاه مسلمانان دقيقاً بر خلاف ديدگاه  يهوديان و مسيحياني است که معتقدند حضرت سليمان (ع)، معبد سليمان (نه مسجد الاقصي) را ساخته اند. (مطمئناً اين ادعاي يهوديان و مسيحيان را که  حضرت سليمان (ع) معبد ساخته اند نمي توان پذيرفت؛ زيرا اجداد بزرگوار پيامبر خدا حضرت سليمان (ع) از جمله  حضرت آدم (ع) و حضرت ابراهيم (ع) و … که آن ها نيز پيامبر  بودند، مسجد ساخته اند. حال  چگونه مي توان پذيرفت که حضرت سليمان (ع) بر خلاف اجداد مبارکشان معبد ساخته اند؟ البته لازم به ذکر است که ما در اينجا قصد نداريم تا صرفاً بين لفظ مسجد و معبد تفاوت قايل شويم، بلکه تلاش مي کنيم تا بين مفاهيمي که اين نامگذاري ها به دنبال خود دارند، افتراق بگذاريم.)

همان طور  که  ذکر  کرديم،  بر خلاف  ديدگاه  مسلمانان  درباره ي  حضرت سليمان (ع)، يهوديان و فراماسون ها که به حضرت سليمان (ع) تهمت کفر زده  و او را جادوگر و بت پرست مي دانند، ادعا مي کنند که ايشان در شهر اورشليم (بيت المقدس) يک معبد ساخته اند. به همين دليل در ديدگاه آخرالزماني ماسون ها و يهوديان و اوانجليکال ها، تخريب مسجد الاقصي و ساخت معبد سليمان، يک عنصر کليدي مي باشد.(344)

در مورد ديدگاه ماسون ها درباره ي معبد سليمان، بايد گفت که ديدگاه آنان، به راحتي قابل پيش بيني است.  از ديدگاه آنان، سليمان يک جادوگر و بت پرست  و ماسون اعظم بوده(345)  و  معبد  اورشليم  را  براي  بت ها  ساخته  است.   آن ها  که  به شيطان پرستي (Satanism) و عقايد جاهلي (Paganism) اعتقاد دارند، تلاش مي کنند تا مسجد الاقصي را به عنوان يک پايگاه خداپرستي نابود نمايند، و معبد کذايي سليمان را به عنوان نماد جهاني الحاد و کفر برپا کنند تا به خيال خام خود، مرگ اديان را بدين وسيله جشن بگيرند.

اما ديدگاه سران يهوديان و اوانجليکال ها درباره ي معبد سليمان يک ديدگاه موذيانه  است؛  آن ها  ادعا  مي کنند  که  قبل  از  بازگشت  مسيح (ع)  بايد مسجد الاقصي تخريب، و معبد سليمان ساخته شود.(346) طبق ادعاي آنان، معبد دروغين سليمان در نزد خدا بسيار مقدس است؛ اما اين سخنان آنان ادعايي  بيش  نيست؛ زيرا  خود  يهوديان  و  نيز  حاميان  سرسخت  آنان (اوانجليکال ها)، به حضرت سليمان نبي (ع) تهمت کفر و الحاد مي زنند و وي را جادوگر و بت پرست مي دانند. مويد اين سخن، مطالبي است که در تورات تحريف شده درباره ي حضرت سليمان (ع) گفته شده است.

در تورات تحريف شده در باره ي حضرت سليمان (ع) سخنان ناروايي ذکر شده است که قسمت هايي از آن را در تصوير زير ملاحظه مي فرماييد:(347)

 

 

 

با اين اوصاف، آنان که حضرت سليمان (ع) را جادوگر و بت پرست مي دانند، چگونه مي توانند معبدي را که يک فرد بت پرست (البته از ديد آنان) ساخته است، مقدس بدانند؟ چگونه ممکن است بنايي را که به دست يک کافر (البته از ديد آنان) ساخته شده است، زمينه ساز ظهور منجي آخرالزمان بدانند؟

اين مساله نشان مي دهد که ادعاي سران يهود و اوانجليکال مبني بر ساخت معبد سليمان  براي  تسريع  بازگشت  حضرت مسيح (ع)،  ادعايي  بيش  نبوده  و آن ها قصد دارند تا معبد شيطاني و الحادي که قرن ها قبل، کاهنان و اشراف يهودي ساخته بودند و آن را  به  حضرت  سليمان (ع)  نسبت  مي دادند،  از  نو برپا کنند. در واقع بايد گفت که هدف آنان نيز با هدف ماسون ها مشابهت داشته و به صورت موذيانه تلاش مي کنند تا کفر و الحاد را جانشين اديان الهي نمايند.

همان طور  که  ملاحظه  فرموديد،  فراماسون ها،  سران  يهوديان  و  سران اوانجليکال ها تلاش مي کنند تا هرچه سريع تر مسجدالاقصي را تخريب نموده، و معبد دروغين سليمان را به جاي آن بازسازي کنند تا بدين وسيله بتوانند تحقق نيات پليدشان را جشن بگيرند.

آن ها به منظور تسريع در امر تخريب مسجد الاقصي و ساخت معبد سليمان، تلاش کرده اند تا توجه جهانيان و بالاخص مسلمانان را از مسجد الاقصي دور کنند و دور از چشم جهانيان، به اعمال شيطاني شان بپردازند که متاسفانه در اين امر بسيار موفق بوده اند.

معرفي مسجد قبة الصخره به جاي مسجد الاقصي نيز به اين منظور صورت گرفته است تا نسل جوان مسلمان، مسجد الاقصي را به درستي نشناسند و فراماسون ها و صهيونيست ها  بتوانند  بدون  هيچ گونه  مزاحمي  و  به  دور  از هر گونه هياهو، به تخريب مسجدالاقصي بپردازند.

يک مثال مهم در اين رابطه، حفاري هاي اخير صهيونيست ها در محدوده ي حرم قدسي مي باشد:(348)

با آغاز سال 2007، فراماسون ها و صهيونيست ها که خود را در نزديکي تحقق اهداف آخرالزمانيشان مي ديدند، شروع به تخريب باب المغاربة نمودند تا با دستکاري اين بخش از حرم قدسي، مسجدالاقصي را که در مجاورت آن واقع شده است تخريب نمايند که متاسفانه اين کار آنان در حال حاضر نيز ادامه دارد. معرفي مسجد قبةالصخرة به جاي مسجدالاقصي، کمک شاياني به صهيونيست ها در جهت اهداف پليدشان نموده است؛ به نحوي که باعث شده است تا عده اي از جوانان مسلمان، ندانند که دستکاري باب المغاربة چه ارتباطي به مسجد الاقصي دارد.

براي بررسي بهتر اين مساله، به تصوير ماهواره اي زير که توسط برنامه ي (Google Earth) از محدوده ي حرم قدسي تهيه شده است، توجه فرماييد:

 

 موقعيت مسجد الاقصي, مسجد قبه الصخره و باب المغاربه در محدوده ي حرم قدسي شهر بيت المقدس.

 

اگر در تصوير فوق دقت نماييد، حتماً ملاحظه خواهيد کرد که باب المغاربة دقيقاً در  مجاورت  مسجد الاقصي  بوده  و  حتي  به  آن  متصل  است،  اما  مسجد قبة الصخرة با باب المغاربة کم و بيش فاصله دارد.

اما  جوانان  مسلماني  که  در   رسانه هاي   جمعي   همواره   تصوير   مسجد قبة الصخرة را به جاي مسجد الاقصي ملاحظه مي کنند، احتمالاً دچار اشتباه مي شوند. بدين ترتيب که، جوانان مسلمان ممکن است با خود فکر کنند که دستکاري باب المغاربة، تاثيري در مسجد الاقصي ندارد؛ زيرا از ديد آنان مسجدي که در وسط تصوير فوق است، مسجد الاقصي بوده و با باب المغاربة فاصله ي زيادي دارد! حال آن که اين جوانان به دليل مکر صهيونيست ها، اشتباهاً مسجد قبة الصخرة را به جاي مسجدالاقصي مي پندارند.

متاسفانه حيله ي صهيونيست ها تا حدودي موفق بوده و آنان توانسته اند توجه مسلمانان را  از  مسجد الاقصي  دور  کنند  و  بدين ترتيب،  در  سال  2007  به بهانه ي اکتشافات باستان شناسي در محدوده ي باب المغاربة، سعي در تخريب پايه هاي مسجد الاقصي نمودند.(349) ان شا الله که با مجاهدت مسلمانان آزاده، خداوند دست آنان را از اين مسجد مبارک کوتاه کند.  

بنابراين همان طور که ملاحظه فرموديد، معرفي مسجد قبةالصخرة به جاي مسجدالاقصي، توطئه ي فراماسون ها و صهيونيست ها بوده و آن ها از اين حربه به منظور تخريب آسان تر مسجد الاقصي و اجراي اهداف پليدشان در آخرالزمان بهره برده اند. پس وظيفه ي ما است که به اطلاع رساني پرداخته و نقشه هاي پليدشان را ناتمام بگذاريم.
 

 

 21 – توليد و پرورش گوساله ي سرخ موي (Red Heifer).

 صهونيست ها که برادران و همراهان هميشگي فراماسون ها مي باشند، همزمان با آخرين تلاش ها براي تخريب مسجد الاقصي و ساخت معبد سليمان، تلاش هايي نيز در جهت فراهم ساختن  ابزار  و  ملزومات  ساخت  معبد،  انجام داده اند. در اين راستا، حرکت هايي در جهت توليد و پرورش يکي از مهمترين ملزومات ساخت معبد که همانا گوساله ي سرخ موي (Red Heifer) است، انجام شده است.

در عقيده ي خرافي يهوديان و مسيحيان صهيونيست، قبل از ساخت معبد سوم سليمان، بايد مراسم قرباني گوساله ي سرخ موي (Red Heifer) با تشريفات خاصي انجام شود و به دنبال آن، ساخت معبد سوم سليمان آغاز گردد. براي آشنايي بهتر با اين مراسم، به توضيحات زير توجه فرماييد:

« قبل از شروع عمليات ساخت معبد، بايد مراسم تطهير انجام شود و براى انجام آن مى‏بايست گوساله ي ماده ي سرخ مويى‏ قربانى گردد.

بر اساس تعليمات يهود، اين گوساله مى‏بايست سرخ موى و بدون هيچ عيب و نقصى باشد؛ به گونه اي که بيش از 3 تار موي سفيد يا سياه در بين موهايش وجود نداشته باشد؛ هيچ گاه يوغى بر آن بسته نشده باشد و گوساله‏اى‏ نزاده باشد. گوساله در هنگام قربانى بايد حتماً 3 ساله باشد.

در روز مراسم، گوساله بايد در مكانى خارج از اردوگاه محل اقامت خاخام ها در محوطه ي معبد، قربانى گردد. پس از آن مقدارى از خون او برداشته ‏شده و در جلوى خيمه ي اجتماع پاشيده مى‏شود.

سپس گوساله به همراه پوست، گوشت، چرم، فضولات و خونش تماماً به همراه چوب سرو (سدر؟)، زوفاى مصرى (نوعي گياه) و پارچه ي مخملي به وسط آتش انداخته شده و آتش تا خاكستر شدن گوساله روشن نگاه داشته مي شود. محل قربانى و سوزاندن گوساله در كنار كوه زيتون قرار دارد. پس از سوزاندن گوساله، شخصى پاك‏ (کسي که به جنازه يا خون گوساله دست نزده است) مى‏بايست خاكسترها را جمع‏آورى كرده و به بالاى كوه زيتون ببرد. پس از آن، توده ي عظيم خاكستر به جاى مانده را با آب مخلوط كرده و آب تطهير را از آن تهيه مى‏كنند.

يهوديان معتقدند كه قبل از شروع عمليات ساخت معبد سليمان، كل محوطه معبد كه بنا بر بعضى روايات، كل اورشليم قديم را شامل مى‏شود بايد با آب تطهير، پاک و مطهر گردد. »(350)

البته علاوه بر مطالب فوق، تعدادي از صهيونيست هاي افراطي، شروط ديگري را نيز براي گوساله ي سرخ موي قرباني، ذکر کرده اند که از جمله ي اين شروط، مي توان به اين موارد اشاره کرد که اولاً گوساله بايد حتماً در اسراييل به دنيا آمده باشد و ثانياً حتي 1 يا 2 تار موي سفيد يا سياه، در بين موهاي گوساله موجود نباشد.(351)

گروه هاي صهيونيستي که بعد از تشکيل دولت ماسوني و غاصب اسراييل، ادعا مي کنند که شرايط را براي بازگشت منجي بني اسراييل آماده کرده اند، در سال هاي اخير، تلاش هاي فراواني را براي فراهم کردن اسباب و ملزومات مراسم قرباني گوساله ي سرخ موي انجام داده اند و در اين راه به نتايجي نيز دست يافته اند.

براي مثال، در طى چند دهه ي اخير يهوديان نقاط مختلف جهان، با استفاده از دانش ژنتيك اقدام به اصلاح نژادى گاوها براى توليد گوساله ي سرخ موى كرده‏اند که گزارش هاى  متعددى  در  اين  زمينه  از  سوئد،  سوئيس،  تگزاس، مى.سى.سى.‏پى و اسراييل منتشر شده است؛ اما اکثر اين تلاش ها به نتيجه نرسيده اند.(352)

با اين حال، در سال هاي اخير، خبر هاي تازه اي مبني بر اين که گوساله ي مورد  نظر  پرورش  يافته  است،  از  سوي  رسانه هاي  صهيونيستي  مطرح شده است که مهمترين آن ها به شرح زيرند:

353) اين خبر، بازتاب  وسيعي در رسانه هاي صهيونيستي داشته است، اما در هر حال به دليل اين   که   طبق   نظر   صهيونيست هاي   افراطي،   گوساله ي  سرخ  موي مي بايست در اسراييل متولد شود، استقبال چنداني از آن نشد.

354)

355) اين گوساله مورد  حمايت فراوان گروه هاي صهيونيست قرار گرفت و پيرامون آن، تبليغات فراواني انجام شد؛ اما با گذشت 3 سال از آن ماجرا، در سال 2005 نيز ساخت معبد آغاز نشد. زيرا به دليل دفاع جانانه ي مسلمانان از مسجد الاقصي، صهيونيست ها شرايط را براي تخريب اين مسجد و ساخت معبد دروغين سليمان مهيا نديدند.
1)      اولين خبر در اين رابطه مربوط به سال 1997  است که در 14 ژوئن اين سال، « Clyde Lott »  از  ايالت  مي.سي.سي.پي  آمريکا  اعلام  کرد  که  يک گوساله ي سرخ موي خالص پرورش داده است.( 2)      به فاصله ي کوتاهي پس از خبر اول، در 15 آوريل سال 1997، رسانه هاي صهيونيستي اعلام  کردند  که  يک  گوساله ي  سرخ  موي  خالص،  در  يک مزرعه ي وابسته به امور مذهبي،  واقع  در  شهر  حيفاي  اسراييل  متولد شده است. اين گوساله که در اثر لقاح مصنوعي متولد شده بود، به دليل تولد يافتن در اسراييل، مورد استقبال فراوان قرار گرفت؛ اما در سال 1998 اعلام شد که گوساله ي مذکور به دليل پيدا شدن يک لکه ي کوچک سفيد رنگ بر روي بدنش، ديگر قابل استفاده نيست. بدين ترتيب صلاحيت اين گوساله نيز براي مراسم قرباني رد شد.( 3)      در سال 2002، رسانه هاي صهيونيستي اعلام کردند که يک گوساله ي سرخ موي خالص در اسراييل زاده شد. در 5 آوريل همان سال، دو خاخام به نام هاي « مناخيم مک اوور » و « چايم ريچمن » از اعضاي « موسسه ي معبد»، براي ديدن اين گوساله، به نزد صاحب آن رفتند و بعد از معاينات بسيار، صلاحيت آن را براي قرباني شدن تأييد کردند.(

 

گوساله ي سرخ موي (Red Heifer). يهوديان و مسيحيان صهيونيست, قرباني کردن اين گوساله و تطهير به وسيله ي خاکستر آن را يکي از شروط لازم براي ساخت معبد سليمان و ظهور منجي مي دانند

 

با توجه به پرورش چند گوساله ي سرخ موي از جانب صهيونيست ها، به نظر مي رسد که آنان به صورت جدي در پي اجراي اهداف شوم خود هستند. گرچه صهيونيست ها با وجود گوساله ي مذکور در سال 2005، نتوانستند معبد سليمان را در آن سال برپا کنند، اما آن ها به صورت جدي پروژه ي پرورش گوساله هاي سرخ موي قرباني را پي گيري مي کنند تا در وقت مناسب، يکي از آن ها را قرباني کرده و ساخت معبد سليمان را آغاز نمايند.

صهيونيست ها علاوه بر پرورش گوساله ي سرخ موي، تلاش هاي زيادي را نيز براي فراهم کردن ساير ملزومات مراسم قرباني انجام داده اند. براي مثال، از آن جا که محل ذبح و سوزاندن قرباني در نزديکي کوه زيتون قرار دارد و اين کوه در حال حاضر  در  محدوده ي  حکومت  خودگردان  فلسطين  واقع  شده  است، گروه هاي صهيونيستي تلاش هاي وسيعي را براي بيرون راندن ساکنان عرب و غير يهودي اين مناطق انجام داده اند. اين گروه ها بي شرمي را تا بدانجا رسانده اند که ادعا مي کنند به دليل حضور اعراب در نزديکي کوه زيتون، اين کوه و محل قرباني نزديک آن نجس بوده و بايد اين محل نيز قبل از انجام قرباني تطهير شود!(356) براي تطهير اين محل نيز گروه هاي صهيونيستي به دنبال بقاياي خاکستر گوساله ي سرخ مويي هستند که قرن ها پيش براي آخرين بار در اورشليم قرباني شد  و  براي  اين  تفحص  نيز  گروه هاي  ويژه اي  را  تدارک ديده اند. جالب اين که بعضي از اين گروه ها نيز ادعا کرده اند که خاکسترهاي مذکور را يافته اند!(357)

با توجه به مطالبي که ذکر شد، به نظر مي رسد که صهيونيست ها براي رسيدن به هدف آخرالزمانيشان که همانا تخريب مسجد الاقصي و ساخت معبد سليمان است، در حال فراهم کردن همه ي تمهيدات هستند و اين کار را با وسواس زيادي انجام مي دهند. اين مسأله نشان مي دهد که توطئه ي آن ها براي تخريب مسجد الاقصي، روز به روز  به مراحل خطرناکي نزديک مي شود و اين مسأله خود ضرورت آمادگي هر چه بيشتر مسلمانان را نشان مي دهد.

در نهايت بايد اين نکته را متذکر شويم که فراماسون ها و دوستان و زير دستان آن ها شامل صهيونيست ها، سران اوانجليکال و سران افراطي يهود، تلاش فراواني براي تخريب هر چه سريعتر مسجد الاقصي و ساخت معبد سليمان انجام مي دهند  و  در  اين  راه  از  همه ي  ابزار  و  امکانات  موجود،  استفاده مي نمايند.

فراماسون ها و رهبران فاسد فرقه هاي مذکور، براي اين که اعمال خويش را توجيه کنند و فعاليت هاي خود را مستند نمايند، از تورات تحريف شده بهره برده و ادوات و ابزاري مشابه با آنچه در اين کتاب آمده است، فراهم نموده اند. لازم به ذکر است که فراماسون ها و صهيونيست ها و اکثر رهبران افراطي يهود و اوانجليکال، خود از ماهيت ضد ديني معبد دروغين سليمان خبر دارند، اما به منظور همراه کردن پيروان اوانجليکال و عامه ي يهوديان، ژست مذهبي به خود گرفته  و  تمهيداتي  چون  گوساله ي سرخ موي  قرباني  و …  را  نيز  در  نظر گرفته اند تا مردم عادي يهود و اوانجليکال را بفريبند و با شعار زمينه سازي براي ظهور منجي، از آن ها در جهت تحقق اهداف آخرالزماني خود استفاده کنند. (البته لازم به ذکر است که درباره ي ظهور منجي، اختلاف کوچکي بين يهوديان صهيونيست و مسيحيان صهيونيست وجود دارد. بدين ترتيب که مسيحيان صهيونيست معتقد به بازگشت حضرت عيسي (ع) پس از ساختن معبد  سليمان  هستند،  اما  يهوديان  حضرت عيسي (ع)  را  (نعوذ بالله)  دروغگو مي پندارند و معتقدند مسيح واقعي کسي است که در آخرالزمان و پس از ساخت  معبد سليمان ظاهر  مي شود.(358)  اما با اين حال بجز اختلاف  مذکور، همه ي  ديدگاه هاي  مسيحيان  و  يهوديان  صهيونيست  درباره ي  تخريب مسجد الاقصي،  ساخت  معبد سليمان  و  ظهور  منجي  يکسان  است  و فراماسون ها و رهبران صهيونيسم نيز عمدتاً از همين ديدگاه مشترک براي فريب اوانجليکال ها و يهوديان صهيونيست بهره مي جويند.)

بنابراين ما مسلمانان بايد هوشيار باشيم و علاوه بر اطلاع رساني به ساير برادران مسلمان و ساير انسان هاي آزاده، لازم است تا خود را براي مقابله با نقشه ي شومي که فراماسون ها، صهيونيست ها و يارانشان تدارک ديده اند، آماده کنيم.

 

 22 – تلاش براي ارايه ي تصوير مادي از آينده ي دنيا و نفي وجود منجي آسماني.

همان طور که در بخش هاي قبل ملاحظه فرموديد، فراماسون ها براي رسيدن به اهداف آخرالزمانيشان، به روش هاي متفاوتي متوسل مي شوند؛ به طوري که در برابر ملل مختلف، سياست هاي متفاوتي را به کار مي بندند.

به عنوان مثال، فراماسونر ها براي سوء استفاده از نيروي مسيحيان (که پرجمعيت ترين پيروان دين هاي آسماني در دنيا هستند)، آن ها را فريب داده و با ادعاي تلاش براي بازگشت مسيح (ع)،  از  حمايت  آنان  برخوردار  شده  و نقشه هاي آخرالزمانيشان را تا حد زيادي اجرا کرده اند. اين حربه ي آنان باعث شده است تا مردم عادي آمريکا (به خصوص اوانجليکال ها) از دولت آمريکا و دولت اسراييل حمايت کرده و به شدت براي بقاي اسراييل تلاش کنند. در واقع ادعاي تلاش براي بازگشت مسيح (ع)، ترفندي است که ماسون ها از آن براي کسب حمايت مردم کشورشان استفاده مي نمايند.

اما فراماسون ها براي بخش ديگري از مردم جهان، برنامه ي متفاوتي را تدارک ديده اند. بدين ترتيب که به واسطه ي حمايت از نظريه هايي همچون نظريه ي « پايان تاريخ » فوکوياما، نظريه ي « موج سوم » آلوين تافلر و …، کمال مطلوب را براي کشور هاي جهان سوم، همان شرايط کنوني کشور هاي غربي دانسته و  نظام  ليبرال–دموکراسي  امروزه ي  کشور هاي  غربي  و  موج  علمي و  اطلاعاتي  اين کشور ها را منجي کشور هاي جهان سوم مي دانند.(359)

آنان با تبليغ اين نکته که نظام کنوني کشور هاي غربي، منجي کشور هاي جهان سوم و منجي کل جهان است، تلاش مي کنند تا اعتقاد به منجي آسماني را در پيروان اديان الهي از بين ببرند و آن ها را سرگرم منجيان دروغين زميني نمايند.

علاوه بر اين ها نظريه هايي همچون نظريه ي « پايان تاريخ » فوکوياما، نظريه ي « موج سوم » آلوين تافلر و … که شرايط کنوني جهان غرب را آرمان بشري و کمال مطلوب مي دانند، وجود هر گونه آينده ي اميدبخش را رد کرده و انسان ها را  از  پويايي  و  حرکت  به  سوي  آرمان هاي  بزرگ  اخلاقي  و  اجتماعي  منع مي کنند.

با توجه در مطالب ذکر شده، در مي يابيم که در صورت موفقيت ماسون ها در نقشه ي فوق، آنان با اين ترفند مي توانند حرکت هاي اميد بخش و نجات بخش منجي گرايانه ي پيروان اديان الهي را متوقف کنند و نظام طاغوتي خود را به عنوان منجي کشور هاي جهان سوم معرفي نمايند.

متأسفانه امروزه بسياري از کشور هاي مسلمان تحت تأثير ديدگاه مذکور قرار گرفته و تنها براي رسيدن به شرايط مادي جهان غرب تلاش مي کنند و از هرگونه حرکت منجي گرايانه اجتناب مي ورزند و در اين زمينه در رکود و سکوت مرگباري معلقند. با کمال تأسف، بسياري از کشور هاي اسلامي از جمله عربستان، امارات متحده ي عربي، کويت، مالزي و …  در  اين  وضعيت  به  سر مي برند.

بدين ترتيب به نظر مي رسد که ما مسلمانان وظيفه داريم تا اين نقشه ي پليد جهان غرب را افشا نماييم و در جهت مقابله با اين پديده ي شوم، از همه ي ابزار هاي مشروع استفاده کنيم. ان شا الله اين تلاش ما مي تواند علاوه بر بيداري و تحرک ساير برادران مسلمانمان، زمينه ي بيداري و هوشياري پيروان ساير اديان الهي را در کشور هاي جهان سوم آماده نمايد.

 

 23 – تلاش براي معرفي کشور ماسوني آمريکا به عنوان منجي ملت هاي جهان در فيلم هاي هاليوودي.

 

فراماسون ها و صهيونيست ها که با ادعاي بازگشت مسيح (ع) و ظهور منجي به فريب مسيحيان اوانجليکال و يهوديان مي پردازند، به صورت کاملاً موذيانه و نامحسوس وجود هرگونه منجي آسماني را نفي مي کنند و خود را به عنوان منجي بشريت معرفي مي نمايند که اين امر توسط فيلم هاي هاليوودي و با تأثير بر ناخودآگاه انسان ها به نحو احسن انجام مي شود.

بسياري از فيلم هاي هاليوودي تا کنون توليد شده اند که در آن ها از خطري بزرگ براي تمدن بشري سخن به ميان آمده است. در اين فيلم ها عموماً عنوان شده است که خطراتي همچون ويروس هاي مرگبار، موجودات وحشي ناشناخته، انسان هاي تغيير حالت يافته در محيط آزمايشگاه، موجودات فضايي،  دايناسور ها، شهاب سنگ هاي آسماني، جنگ هاي اتمي و … همواره جان همه ي انسان ها را تهديد مي کنند. از مهمترين فيلم ها در اين زمينه مي توان به فيلم هاي (Resident Evil)، (Reign of Fire)، (War of The worlds)،  (Armageddon) و … اشاره کرد.(360)

اما نکته ي مشترک در بين همه ي فيلم هاي  فوق  اين  است  که  در  همه ي آن ها دولت ماسوني آمريکا و يا يک قهرمان آمريکايي، مردم دنيا را از خطري که آنان را تهديد مي کند، نجات مي دهد و بقيه ي ملت ها انگشت به دهان، قهرمان آمريکايي را تحسين مي کنند.

جالب اينجا است که در فيلم هاي مذکور، هيچ خبري از منجي آسماني نيست و جهان در حالي که غرق در فلاکت و مصيبت است، بدون منجي الهي با خطر دست و پنجه نرم مي کند. در واقع قهرمانان آمريکايي و يا دولت آمريکا در اين فيلم ها، به جاي منجي آسماني نقش ايفا مي کنند و خود را در نقش يک منجي زميني قدرتمند نشان مي دهند.

براي مثال حتي در فيلم (Armageddon) که نام آن از کتاب مکاشفات يوحنا اقتباس شده است، خبري از درگيري بين دو سپاه خير و شر نيست و  منجي فيلم نيز حضرت عيسي (ع) نمي باشد؛ بلکه در اين فيلم، خطر اصلي از جانب شهاب سنگ هاي آسماني بوده و منجي فيلم نيز يک گروه علمي است که مانع برخورد شهاب سنگ ها به زمين مي شود!(361) اين فيلم نشان مي دهد که دولت هاي ماسوني تلاش مي کنند تا مفاهيمي همچون واقعه ي کم و بيش ساختگي آرماگدون را نيز به صورت يک حادثه ي طبيعي تفسير کنند و خود را به عنوان منجي آن معرفي نمايند.

اين حرکت فيلم هاي هاليوودي قطعاً بي دليل نبوده و هدف خاصي را  دنبال مي کند. هدف اصلي از ساخت اين فيلم ها، انکار وجود هرگونه منجي آسماني و معرفي دولت هاي قدرتمند ماسوني به عنوان منجي زميني مي باشد. در واقع همانگونه که قدرت هاي ماسوني با حمايت از نظريه هايي چون نظريه ي « پايان تاريخ » فوکوياما، نظريه ي « موج سوم » آلوين تافلر و … سعي در قبولاندن  خود  به  عنوان  منجي  به  قشر  دانشگاهي  و  تحصيلکرده  دارند، فيلم هاي هاليوودي نيز تلاش مي کنند تا در نظر مردم عادي، دولت هاي ماسوني را به عنوان منجي زميني معرفي کنند.

با توجه به مطالب ذکر شده، درمي يابيم که بر خلاف ادعاي دولت هاي ماسوني مبني بر تلاش براي بازگشت مسيح (ع)،  اين  کشور ها  که  اساساً بر مبناي تعاليم الحادي شکل گرفته اند، عملاً خود را به عنوان منجي جهان معرفي مي نمايند و وعده هاي شيرين اديان الهي را مبني بر ظهور منجي الهي نفي مي کنند.  بنابراين وظيفه ي  ما  مسلمانان  است که  با  تبليغات، فيلم ها و نظريات توطئه آميز دولت هاي ماسوني مقابله نماييم و حرکت هاي شيطاني آن ها را افشا کنيم. مطمئناً اگر در اين راه کوتاهي کنيم، به دليل تبليغات وسيع فراماسونر ها، نسل جوان مسلمانان در آينده، دولت هاي ماسوني (از جمله آمريکا) را به عنوان منجي و کعبه ي آمال خود خواهند پنداشت. اين مسأله ضرورت اقدام هرچه سريع تر  مسلمانان را در جهت مقابله با توطئه هاي ماسون ها نشان مي دهد. 
 

 از ديدگاه فراماسون ها، اين جهان خداوندي ندارد؛ بلکه عناصر خلقت به صورت تصادفي اين جهان را خلق کرده اند. بنابر اين نظريه، انسان نيز يک حيوان است و حق دارد مطابق ذات خود، هر کاري را که دوست دارد، انجام دهد. گروه هاي ملحد ماسوني، پيامبران را (نعوذ بالله) دروغگو و خيانتکار مي دانند، زيرا معتقدند که پيامبران مانع لذت جويي انسان ها شده و آنان را از بازگشتن به اصل حيواني؟! خود باز داشته اند!(362)

گروه هاي فراماسون و صهيونيست، در سناريوي جديد خود، تلاش کرده اند تا چهره ي پيامبران الهي را تخريب نمايند. براي مثال، آن ها از سال ها قبل با انتشار کتب و پخش فيلم هاي متعدد،  سعي  در  تخريب  چهره ي  پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) داشته اند که اين مسأله بر هيچ کس پوشيده نيست.  از  جمله ي  اين  اقدامات  در  سال هاي  اخير،  مي توان  به  چاپ کاريکاتور هاي موهن از پيامبر گرامي اسلام (ص) در روزنامه هاي دانمارکي و ديگر روزنامه هاي اروپايي و آمريکايي اشاره کرد.(363)

فراماسون ها که در طول قرون 20 و 21، با شعار بازگشت مسيح (ع) و تبليغ جنگ کذايي آرماگدون، توانسته اند مسيحيان اوانجليکال و عده ي زيادي از يهوديان را با خود همراه کنند و با فريب آنان، حکومت ظاهراً يهودي و باطناً ماسوني اسراييل را بنيان نهند، حال که ساخت معبد سليمان و تشکيل حکومت جهاني شيطاني را در دسترس مي پندارند، ديگر نيازي به استفاده از شعار  بازگشت مسيح (ع)  نمي بينند  و  اين  حربه  را  کنار  گذاشته اند.  اين گروه هاي ملحد که کاملاً تفکر ضد ديني دارند، اکنون و در واپسين گام هاي خود براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني، در تلاش هستند تا آرام آرام نقاب مذهبي و منجي گرايانه ي خود را  از چهره شان  کنار زده  و  چهره ي  واقعي و ضد ديني خود را نشان دهند؛ زيرا اصل تفکر اين گروه ها، چيزي جز مقابله با اديان الهي نيست و در نهايت نيز قصد دارند تا ريشه ي اديان را به خيال خام خود بخشکانند. به همين دليل، در سال هاي اخير شروع به تخريب چهره ي حضرت عيسي (ع) کرده اند تا اميد مسيحيان به ظهور منجي را نيز به يأس تبديل کنند.

يکي از فيلم هايي که در سال هاي اخير، مطابق با اهداف فراماسونري و در جهت تخريب چهره ي حضرت عيسي (ع) ساخته شده است، فيلم  « کد داوينچي »  يا  « Da Vinci Code » مي باشد. فيلم « کد داوينچي » از کتابي به همين نام اقتباس شده است که در سال 2003 منتشر گرديد و در سال 2006، فيلمي از روي آن ساخته شد.(364)

در فيلم « کد داوينچي » موضوع داستان پيرامون تابلوي نقاشي معروف « شام آخر : last supper The » مي باشد.(365) اين تابلو، تابلويي رمز آميز و موذيانه است که « لئوناردو داوينچي» نقاش مشهور ايتاليايي آن را به تصوير کشيده است.  اين نقاش معروف  ايتاليايي  که  بنابر  قراين  بسيار،  تحت  تأثير  تفکرات گروه هاي مخفي و شبه کابالايي قرار داشته،(366) عقايد منحرف خود را در اين تابلوي نقاشي، در معرض نمايش گذاشته است. براي بررسي بهتر اين مطلب، بهتر است ابتدا نگاهي به تابلوي نقاشي مذکور بيندازيم:(367)
24 – ساخت فيلم « کد داوينچي » يا « Da Vinci Code » .

 

 تابلوي اصلي«شام آخر: The Last Supper» اثر «لئوناردو داوينچي » نقاش معروف ايتاليايي.

 تابلويي از روي تابلوي اصلي شام آخر رسم شده و وضوح بيشتري دارد.
تابلوي  « شام آخر » لئوناردو داوينچي از  نظر آفرينش هنري،  يکي  از  زيباترين نقاشي هايي است که در طول تاريخ رسم شده است؛ اما اين نقاشي بسيار زيبا، حاوي نکات مخفي و کفرآلودي است که در بطن آن پنهان شده است. براي درک بهتر اين مسأله، به توضيحات زير توجه فرماييد:

اگر در تابلوي نقاشي « شام آخر » دقت فرماييد، قطعاً متوجه خواهيد شد که شخصي  که  در  سمت  راست  حضرت عيسي (ع)  نشسته  است،  يک  زن مي باشد. (البته از نظر ما در سمت چپ تصوير ديده مي شود؛ اما در نقاشي، در سمت راست ايشان نشسته است.)

بر خلاف تصور عده اي از مسيحيان که اين شخص را سنت جان « Saint John » (يکي از حواريون حضرت مسيح (ع) ) مي پندارند، شخص مذکور، مطمئناً يک زن مي باشد. اگر از نزديک نگاهي به تصوير اين شخص بيندازيم، اين مسأله بهتر مشخص خواهد شد:

 

 در تابلوي اصلي«شام آخر: The Last Supper» اثر «لئوناردو داوينچي », در سمت راست حضرت عيسي (ع) تصوير يک زن به چشم ميخورد.

 

به نظر داوينچي، اين زن « مريم مجدليه » بوده و « شام آخر »، ضيافت شامي است که حضرت عيسي (ع)، خبر ازدواجش با مريم مجدليه را به حواريون اعلام مي نمايد!(368) (مريم مجدليه معاصر حضرت عيسي (ع) مي زيسته و شخصيت بسيار برجسته اي در مسيحيت بوده است. در مورد وي اقوال گوناگوني بيان شده است. برخي از منابع او را عضو يک خاندان سلطنتي در زمان حضرت عيسي (ع) مي دانند. بعضي از منابع مسيحي مي گويند که وي زني بدکاره بوده که توسط حضرت عيسي (ع) از سنگسار نجات يافته و سپس ايمان آورده و از پيروان آن حضرت شده است.(369) اما منابع مذکور، اين مطلب را بدون شواهد قوي بيان کرده اند و به همين دليل، احتمال اين که اين داستان صحيح نباشد، بسيار است. لازم به ذکر است که انجيلي منسوب به مريم مجدليه وجود دارد که گفته مي شود اين انجيل، شباهت بسيار زيادي با آنچه که قرآن درباره ي حضرت عيسي (ع) ذکر کرده است، دارد.(370) به نظر نگارنده ممکن است که بدسابقه جلوه دادن مريم مجدليه در منابع مسيحي، و توهين هاي ديگري که به مريم مجدليه شده است (مانند نقاشي هاي فراواني که از او به صورت عريان کشيده شده است)، همگي به دليل شباهت مطالب انجيل منسوب به او با مطالب قرآن در مورد حضرت عيسي (ع) مي باشد؛ زيرا دستگاه واتيکان به هر شکل ممکن، مطالبي را که حقانيت اسلام را تأييد مي کند، تحت سانسور شديد قرار مي دهد. بدين ترتيب به نظر مي رسد به دليل شباهت بعضي از مطالب انجيل منسوب به مريم مجدليه با مطالب قرآن، واتيکان سعي در بدسابقه جلوه دادن وي داشته است.)

از جمله شواهدي که نشان مي دهد داوينچي تلاش کرده است  تا  در  تابلوي « شام آخر »، تفکر منحرف خويش را به نمايش بگذارد، اين است که در اين تابلو حواريون با چهره هايي کاملاً متعجب و عصباني به تصوير کشيده شده اند. حتي چاقويي در دست يکي از حواريون به نام سنت پيتر (Saint Peter)، ديده مي شود که اين چاقو به شکل تهاجمي در دست وي قرار دارد. علاوه بر اين در اين تابلو ديده مي شود که سنت پيتر، دست خود را به حالت تهديد آميز در جلوي گردن مريم مجدليه گرفته و با اين کار او را تهديد به مرگ کرده است. به نظر مي رسد که داوينچي با اين کار قصد داشته است تا به مخاطبان خود القا کند که نه تنها حضرت عيسي (ع) با مريم مجدليه ازدواج کرده است، بلکه حواريون نيز ازدواج و نقض تجرد حضرت عيسي (ع) را عملي خائنانه دانسته  و  ايشان را سرزنش کرده اند!

در تصوير زير، چهره هاي متعجب و عصباني حواريون را ملاحظه مي فرماييد:

 چهره هاي متعجب و خشمگين حواريون در تابلوي شام آخر اثر لئوناردو داوينچي. به نظر ميرسد که داوينچي با اين کار قصد داشته است تا به مخاطبان خود القا کند که نه تنها حضرت عيسي (ع) با مريم مجدليه ازدواج کرده است, بلکه حواريون نيز ازدواج حضرت عيسي (ع) را عملي خائنانه دانسته و ايشان را سرزنش کرده اند.

در تصوير زير چاقويي که در دست سنت پيتر (يکي از حواريون وجود دارد)، و نيز تهديد مريم  مجدليه توسط او را ملاحظه مي فرماييد:

 شواهدي که نشان مي دهد از نظر داوينچي, حواريون از ازدواج حضرت مسيح(ع) با مريم مجدليه خشمگين شده اند.
 عکس راست: چاقو در دست سنت پيتر
عکس چپ:دست تهديد کننده سنت پيتر در جلوي گردن مريم مجدليه

همان گونه که ملاحظه فرموديد، « لئوناردو داوينچي» عقايد منحرف کابالايي خود  را  به  صورت  کاملاً  رمز آميز  در  تابلوي  « شام آخر »  به  کار  گرفته  و بدين وسيله تلاش نموده تا عقايد الحادي خويش را به دور از چشم کليسا، به نسل هاي بعد منتقل کند. در زماني که شواليه هاي معبد (Knights Templar) و ساير افراد شرکت کننده در اجتماعات مخفي به سهولت اعدام مي شدند، نقاشي هاي داوينچي مي توانست بهترين وسيله براي انتقال مفاهيم الحادي و کابالايي باشد که به نظر مي رسد داوينچي توانسته است اين نقش را به نحو احسن انجام دهد. (ادعاي ازدواج حضرت عيسي (ع) و مريم مجدليه براي اولين بار از سوي شواليه هاي معبد (Knights Templar) بيان شد؛ اين گروه ادعا کردند که در ويرانه هاي معبد موسوم به معبد سليمان، شواهد ازدواج حضرت عيسي (ع) و مريم مجدليه را يافته اند!(371) شواليه هاي معبد در انتشار ادعاي خود موفق نشدند؛ زيرا به دليل کفرآميز بودن تعليماتشان، از سوي مردم و کليسا طرد شده بودند. با توجه به اين مسأله مي توان نتيجه گرفت که به احتمال زياد، داوينچي با مشاهده ي اين وضعيت تلاش کرده است تا مطلب مذکور را به صورت پنهاني و از طريق نقاشي بيان کند.)

اما کتاب و فيلم « کد داوينچي » با هدفي کاملاً مشخص و در زماني حساس به بازارهاي کتاب و سالن هاي سينما عرضه شدند.  انتشار  کتاب « کد داوينچي » در سال 2003 و پخش فيلم  آن در سال 2006، خود نشان دهنده ي وجود يک توطئه ي سازمان يافته در جهت ترويج عقايد انحرافي در مورد حضرت عيسي (ع) مي باشد.

صرف نظر از صورت ظاهري داستان در کتاب و فيلم « کد داوينچي »، نکته ي مهمي که در اين فيلم به چشم مي خورد، ترويج مخفيانه ي تفکري مسموم و شيطاني است که فراماسون ها و صهيونيست ها به آن دامن مي زنند. در اين تفکر، حضرت مسيح (ع) با مريم مجدليه (Mary Magdalene) ازدواج کرده و صاحب فرزند شده و بعد از چند سال زندگي مخفيانه، فوت کرده است! اين تفکر مسموم، براي اولين بار توسط شواليه هاي معبد وارد اروپا شد و آنان با ارايه ي اسناد جعلي،  سعي  در  مستند سازي  تفکر  شيطانيشان  نمودند.  اين  تفکر سال ها در بين گروه هاي مخفي و کابالايي اروپا رواج داشت تا اين که فراماسونري به عنوان وارث مهم کابالا و تعاليم شواليه هاي معبد، تفکر مذکور را پذيرفت.

فراماسون ها که خود وارث تعاليم کفر آميز  کابالا  هستند،  از  نقاشي  معروف « شام آخر » سوء استفاده کرده و تلاش کرده اند تا با عنوان کتاب و فيلم داستاني، افکار کابالايي داوينچي را در ذهن مسيحيان تزريق کرده و در آنان ايجاد شبهه نمايند. زيرا از نظر مسيحيان، تجرد يکي از ويژگي هاي قديسين مسيحي است. بدين ترتيب اشاعه ي اين مطلب که حضرت مسيح (ع) ازدواج کرده است، در اعتقاد آنان نسبت به حضرت مسيح (ع) تشکيک ايجاد خواهد کرد. از سوي ديگر، ترويج اين فکر که حواريون از ازدواج حضرت عيسي (ع) خشمگين شده اند، بيش از پيش مسيحيان را نسبت به اين پيامبر بزرگوار بدبين مي نمايد.

البته لازم به ذکر است که در ديدگاه اسلامي، گر چه اشاره اي به ازدواج حضرت عيسي (ع) نشده است، اما پذيرش ازدواج ايشان نيز خدشه اي به شخصيت اين پيامبر بزرگ وارد نمي نمايد؛ زيرا ازدواج از سنت هاي پسنديده ي الهي است. اما اشاره به ازدواج حضرت عيسي (ع) در تابلوي « شام آخر »، با هدف تخريب اين پيامبر خدا انجام شده است، نه به نيت تصديق ايشان. کما اينکه خشم حواريون در تابلوي «شام آخر » نيز بيش از پيش، پرده از نيات پليد داوينچي برمي دارد.

نکته ي مهم اين که فيلم « کد داوينچي » زماني اهميت مي يابد که بدانيم اين فيلم،  علاوه  بر  القاي  مستقيم  مفاهيم  انحرافي  پيرامون  زندگي  حضرت مسيح (ع)، به صورت غير مستقيم نيز زمينه را براي فيلم خطرناک و به ظاهر مستند « مقبره ي گمشده ي عيسي (ع) » يا « The lost tomb of Jesus »، آماده مي نمايد. فيلم اخير، مفاهيمي کاملاً مشابه « کد داوينچي » داشته و در سال 2007 به مخاطبان سينما عرضه شده است که در ادامه به آن نيز خواهيم پرداخت.
 

بنابراين همان گونه که ملاحظه فرموديد، فراماسون ها که در طول قرون اخير با شعار بازگشت مسيح (ع) و تبليغ جنگ کذايي آرماگدون، توانسته اند عده اي از مسيحيان و يهوديان را با خود همراه کنند و با فريب آنان، حکومت ظاهراً يهودي و باطناً ماسوني اسراييل را بنيان نهند، حال که خود را در آستانه ي تشکيل حکومت جهاني شيطاني مي بينند، ديگر نياز چنداني به استفاده از شعار بازگشت مسيح (ع) احساس نمي کنند. بدين ترتيب در سال هاي اخير شروع به تخريب چهره ي حضرت عيسي (ع) کرده اند تا اميد مسيحيان به ظهور منجي را نيز به يأس تبديل کنند و بدين ترتيب به خيال خود، نابودي اديان الهي را جشن بگيرند.

بدين ترتيب وظيفه ي همه ي مسلمانان و مسيحيان آزاده ي جهان است که با توطئه ي مذکور به مقابله بپردازند و اهداف پنهاني اين حرکت شوم را براي جهانيان تبيين نمايند.

 

کاری از خادم الامام-وعده صادق

ادامه دارد …………..

  برای دانلود منابع به فرمت PDF اینجا کلیک کنید.

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!