تحلیل انتقادی بر دیدگاه‌های رشید رضا و احمد امین در باب احادیث مهدویت

0

اعتقاد به مهدویت، در همه قرن‌ها و زمان‌ها، در جایگاه اعتقادی سازنده و قابل قبول مطرح بوده و هست و نباید به دلیل برخی سوء استفاده‌ها و کج فهمی‌ها، این مسأله را ساختگی، ناچیز و دارای عوارض منفی دانست.

 

 

  •  

چکیده

اعتقاد به مهدویت و مسأله ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به مثابه یکی از مسائل ریشه‌دار و با پیشینه‌ای کهن، میان اصول پذیرفته شده اسلامی به حساب می‌آید. می‌توان اذعان کرد این موضوع، از مواردی است که اتفاق نظر همه دانشمندان اسلامی را همراه داشته است، و روایات فراوانی به صورت متواتر در باره آن، وارد شده است؛

با این وجود، تعداد اندکی که شاید شمار آن از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کند، به تردید و انکار این مسأله مهم پرداخته‌اند که احمد امین و محمد رشید رضا از آن جمله‌اند. این نوشتار، ضمن مطرح کردن دلایل سست و بی‌بنیاد آنان در انکار موضوع مهدویت، به نقد و ارزیابی آن‌ها مبادرت می‌ورزد.

کلید واژه‌ها: مهدویت، روایات، ‌نقد، رشید رضا، ‌احمد امین، انکار مهدویت.

مقدمه

اعتقاد به مهدویت، از مهم ترین باورهای همه مسلمانان است و انتظار آمدن موعود بشر و گسترش عدل و داد، از آرزوهای امت اسلامی به شمار می‌آید ـ‌ البته این باور هم بر اساس وعده‌هایی است که از جانب پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم داده شده است ـ از این رو، هرگونه انکار یا حتی تردید در این اصل اعتقادی، حساسیت زیادی را بر می‌انگیزد.

در این میان، تعداد اندکی که بیشتر، ‌از نویسندگان معاصر اهل سنت هستند به تردید یا انکار این باور پرداخته‌اند؛ از جمله این افراد، می‌توان رشید رضا و بعد از وی، احمد امین را نام برد که با طرح چند ادعا و دلیل کلی بدون استدلال و تنها در حد ادعا، این موضوع مهم عقیدتی را منکر شده و به مناسبت‌های مختلف، در نوشته‌هایشان به طرح موضوع مهدویت و سپس نقادی و رد آن پرداخته‌اند. عمده نکات و دلایل آن‌ها در رد احادیث مهدویت، در پنج محور ذیل خلاصه می‌شود:

1. تعارض روایات مهدویت؛

2. بخاری و مسلم این احادیث را ذکر نکرده اند؛

3. اعتقاد به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عوارض و آثاری منفی را در دنیای اسلام به دنبال داشته است؛

4. مهدویت، فکر و اعتقادی شیعی است؛

5. اندیشه مهدویت، موضوعی خرافی است.

تحلیل و نقد دلایل مذکور

الف. تعارض روایات مهدویت

رشید رضا در جایی می‌نویسد:

اما تعارض روایا ت مهدوی، پس قوی و ظاهر تر است و جمع بین آن‌ها دشوارتر و منکران آنان بیشتر و شبهه درباره آن ظاهرتر.[1]

وی ذیل تفسیر آیه 33 سوره توبه[2] بعد از ذکر سخنان برخی از عالمان که گفته‌اند این بشارت، در آخر الزمان، هنگام ظهور امام مهدی تحقق می‌یابد، چنین اظهار داشته است:

هیچ یک از احادیث مهدی، صحیح نیست. این احادیث با این حال، با هم متعارض هستند؛ به گونه‌ای که یکدیگر را دفع می‌کنند.[3]

در پاسخ و نقد این اظهارات چنین باید گفت:

باید به این نویسنده یادآور شد آیا صرف این که احادیث و اخبار در یک موضوع دچار برخی تعارض‌ها هستند، سبب می‌شود ما از تمام آن احادیث و اخبار صرف نظر کرده، آن را جعلی و غیر صحیح بدانیم؟

اگر کسی چنین سخنی را بپذیرد، آیا به لوازم آن هم پای بند می‌ماند؟ مگر نه این که در ابواب گوناگون فقهی، ‌اخلاقی، ‌تفسیری و اعتقادی به دلایل مختلف، تعارض فراوانی یافت می‌شود؟ آیا این‌جا همه آن اخبار یکسره انکار می‌شوند؟ یا راه‌های جمع بین آن یا در صورت عدم امکان جمع، راه‌های ترجیح یک دسته از آن اخبار بر دسته‌ای دیگر پیموده خواهد شد؟

روش متداولی که هر کس با اندک آشنایی با معارف اسلامی، به خوبی برایش روشن است، چنین روشی است. او می‌داند به صرف تعارض، مجموعه‌ای از احادیث را کنار نمی‌گذارند. درباره چگونگی حل تعارض بین اخبار، مباحث مشروح و مفصلی ذکر شده است.

به تعارض، ‌هنگامی ترتیب اثر داده می‌شود که میان دو دسته از احادیث متعارض، از نظر قوت و ضعف، تساوی وجود داشته باشد؛ اما آن جایی که یک طرف از احادیث قوی، و طرف دیگر ضعیف باشد، تعارض واقعی شکل نمی‌گیرد و به آن ترتیبی داده نمی‌شود. تعارضی که رشید رضا مدعی آن است، از قبیل این تعارض‌ها است.

وجود تعارض بین اخبار و احادیث می‌تواند نشانه دروغ‌بودن برخی از آن اخبار باشد؛ به این معنا که تعدادی از آن احادیث، جعلی و وضعی هستند و این هیچ استبعادی ندارد؛ چون بسیار اتفاق می‌افتد در کنار یک موضوع مهم و مورد توجه، احادیث و روایات جعلی نیز وجود داشته باشد. این هم شاید به دلیل تحت الشعاع قرار دادن آن موضوع اصلی باشد. موضوع مهدویت نیز می‌تواند چنین وضعیتی داشته باشد. کسی ادعا نکرده است تمام احادیث وارد در این باب، از صحت متن و سند برخوردار هستند.

تعارض ادعای رشید رضا با دو مثال درباره اسم پدر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نیز احادیث بیانگر نسب آن حضرت، تعارض درباره جزئیات و خصوصیات مربوط به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، نه تعارض در اصل و اساس مهدویت. پس اگر بنا این است که به سبب تعارض، روایاتی را مورد تردید قرار دهیم، فقط روایاتی را مورد توجه قرار می‌دهیم که دقیقاً متعارض و بیانگر خصوصیات هستند.

با این وجود، در اصل مهدویت و بشارت به وجود منجی، تعارضی وجود ندارد و به رغم وجود پاره‌ای از اختلافات درباره جزئیات، تمام احادیث، یک حقیقت را اثبات می‌کنند و آن، ‌وجود مهدی آخرالزمان است و این که او ظهور خواهد کرد.[4] 

به امثال رشید رضا یاد آور می‌شویم که همه اهل فکر و خرد باید به ژرف‌نگری و ریز‌بینی در این احادیث بپردازند و موارد ضعیف را به خوبی شناسایی کنند ـ سپس بر اساس مبانی مورد تایید، به نقد آن‌ها پرداخته و به دیگران معرفی کنند. کاری که اخیرا تا حدی توسط برخی علمای اهل سنت انجام گرفته است[5] ـ نه این که به صرف وجود پاره‌ای از موارد متعارض، تمام احادیث آن موضوع را نادیده گرفته و طرد کنند.

ب . نقل نشدن احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در صحیحین

از دلایل دیگری که رشید رضا و احمد امین در رد احادیث حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان داشته و آن را مؤیدی برای بی‌اساس جلوه دادن آن ذکر کرده اند، این است که این احادیث، به دلیل ذکر نشدن در صحیحین بخاری و مسلم فاقد اعتبار است. رشید رضا در جایی از تفسیرش چنین می‌گوید:

تعارض در احادیث مهدی، قوی تر و ظاهرتر است و جمع بین روایات در این باب مشکل‌تر و منکران آن نیز، فراوان و شبهه در آن نیز ظاهر تر است؛ به همین دلیل، ‌شیخان [ مسلم و بخاری] در دو کتابشان توجهی به این روایات نکرده‌اند.[6]

همین موضوع را احمد امین یکی از دلایل رد احادیث مهدویت دانسته و می‌نویسد:

بخاری و مسلم، هیچ یک از احادیث و روایات مهدی را ذکر نکرده‌اند که دلیل است براین که روایات مذکور، نزد آنان صحیح نبوده است.[7]

در نقد و پاسخ استدلال‌های مذکور، ذکر چند مطلب لازم و ضروری است:

این که حدیثی در صحیحین بخاری و مسلم یافت نشود، هرگز دلیل ضعیف بودن آن حدیث نزد آن دو نیست؛ چون هرگز از بخاری و مسلم نقل نشده است که گفته باشند همه احادیث صحیح را جمع آوری کرده‌اند. آنان در صدد جمع آوری همه احادیث صحیح نبوده‌اند. از خود آن‌ها نقل شده است که ما همه احادیث صحیح را نیاورده ایم. ابن صلاح در مقدمه اش چنین ذکر می‌کند:

بخاری و مسلم، همه احادیث صحیح را در صحاحشان جمع آوری نکرده‌اند و به این مسأله هم پایبند نبوده‌اند. از بخاری روایت شده که گفته است: «حدیثی را در کتابم وارد نکردم، جز این که صحیح بوده و خیلی از احادیث صحیح را به دلیل طولانی نشدن کتاب حذف کردم‌» و از مسلم برای ما نقل شده که گفته است: «چنین نیست که هر حدیثی نزد من صحیح باشد، آن را در این جا بیاورم بلکه هر آنچه مورد اجماع و توافق بوده است را ذکر کردم».[8]

ابن حجر عسقلانی در مقدمه فتح الباری بشرح صحیح البخاری می‌نویسد:

اسماعیل از بخاری روایت کرده که گفته است: «من در این کتاب، جز حدیث صحیح ذکر نکرده ام؛ ولی آنچه از احادیث صحیح که نیاورده‌ام، بیشتر است».[9]

نووی نیز در مقدمه شرحش بر کتاب مسلم آورده است:

.‌.‌. آن دو [بخاری و مسلم ] ملتزم نشده‌اند تمام احادیث صحیح را نقل کنند؛ بلکه آنان تصریح کرده‌اند که همه احادیث را جمع آوری نکرده و تنها قصد جمع آوری تعدادی از احادیث صحیح را داشته اند؛ همان گونه که نویسنده کتاب فقه، جمع آوری تمام ابواب و احکام فقه را در نظر ندارد، ‌بلکه پاره‌ای از آن را بحث می‌کند.[10]

از دیگر نکاتی که روشن می‌کند بخاری و مسلم هرگز در صدد جمع آوری تمام احادیث صحیح نبوده اند، ‌این است که ابن الصلاح از بخاری نقل کرده که گفته است:

من صد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح از حفظ دارم.[11]

یکی دیگر از شواهدی که این موضوع را مستدل می‌کند، این است که حاکم نیشابوری که خود از محدثان بزرگ و معروف اهل سنت است، در کتاب المستدرک علی الصحیحین، صدها حدیث را ذکر کرده و در آن تصریح می‌کند که بر اساس شرایط و اصول بخاری و مسلم یا دست کم طبق اصول یکی از آن دو، این احادیث صحیح هستند؛ در حالی که این احادیث در صحیحین یافت نمی‌شود. ذهبی نیز درباره احادیث مستدرک گفته است:

در مستدرک، بسیاری از احادیث، طبق شرط بخاری و مسلم یا شرط یکی از آن دو، نقل شده است و شاید مجموع این حادیث، حدود ثلثی از کتاب را تشکیل بدهند.[12]

ملاحظه می‌کنید چگونه این حدیث شناس معروف، ‌تصریح می‌کند که در غیر صحیحین، احادیث فراوانی وجود دارد که صحیح هستند و در عین حال، ‌بخاری و مسلم آن را نیاورده‌اند؛ پس اگر بخاری و مسلم، احادیث مربوط به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را ذکر نکرده اند، هرگز نمی‌تواند دلیل و شاهدی برای صحیح نبودن این احادیث قرار گیرد.

دومین مطلبی که در پاسخ این سخن می‌توان گفت این است که چرا احادیث صحیح و معتبر را در آنچه که در صحیحین ذکر شده است منحصر می‌دانید؟ آیا فقط در این دو کتاب، احادیث صحیح یافت می‌شود؟ کدام یک از علمای اهل سنت به این سخن پای بند است؟ اگر این حرف، قابل قبول باشد، نوشتن ده جامع حدیثی، ‌قبل و بعد از بخاری و مسلم چه ارزش و اعتباری دارد؟

قبول انحصار احادیث صحیح در صحیحین، به معنای تشکیک و تردید در همه کتاب‌های حدیثی دیگر اهل سنت است؛ در حالی که کسی از علمای اسلامی این را نپذیرفته است. بسیاری از علمای اهل سنت ـ اگر نگوییم همه آن‌ها ـ قبول دارند آن گونه که احادیث صحیح در بخاری و مسلم وجود دارد، در دیگر کتاب‌های حدیثی اهل سنت نیز احادیث صحیح فراوان یافت می‌شود.[13] ابن صلاح چنین می‌گوید:

احادیث صحیح را افزون بر آنچه در بخاری و مسلم وجود دارد، می‌توان در یکی از نوشته‌های معتمد و مشهور امامان حدیث از جمله آثار ابو داود سجستانی، ابو عیسی ترمذی، ابو عبدالرحمن نسائی، ابو بکر بن خزیمه، ابوالحسن دارقطنی و دیگران که تصریح دارند بر صحت آن احادیث، پیدا کرد.[14]

روشن شد که حدیث صحیح فقط حدیثی نیست که در صحیحین هست؛ بلکه تصحیح حدیث و معتبر دانستن آن، راه‌های مختلفی دارد که یکی از آن راه‌ها، وجود حدیث در صحیحین است؛ ولی این راه، راه انحصاری نیست. نووی در تقریب، چنین می‌گوید:

هر آنچه را که حاکم ]در مستدرک[ صحیح بداند و جز او از بزرگان حدیث نه تضعیف و نه توثیقی در رابطه با آن ذکر نکرده باشند، آن حدیث، حسن است.[15]

درست است که در صحیحین، حدیثی که در آن، به صراحت اسم امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده باشد وارد نشده است؛ ولی چند حدیث در صحیح بخاری و مسلم آمده است که با توجه به برخی شواهد و قرائن، تردیدی نیست که منظور از این احادیث، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و جز این، امکان تطبیق دیگری، وجود ندارد. تعدادی از این احادیث، در صحیح مسلم است و یک حدیث نیز، هم در صحیح بخاری و هم صحیح مسلم آمده است:

1. بخاری: حدثنا ابن بکر، حدثنا عن یونس عن ابن شهاب عن نافع مولی ابی قتاده الانصاری ان ابا هریره قال: «قال رسول الله0»:

کیف بکم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛

چگونه خواهید بود هنگامی که فرزند مریم میان شما فرود آید و امام شما از خود شما باشد؟[16]

عین همین حدیث را مسلم ذکر کرده است و سند او، غیر از اولین نفری که مسلم از او نقل کرده؛ همانند سند بخاری است.[17]

2. مسلم از جابر بن عبدالله نقل کرده که شنیدم پیامبر0 می‌فرمود:

لا تزال طائفه من امتی یقاتلون علی الحق ظاهرین الی یوم القیامه قال: فینزل عیسی بن مریم (فیقول امیرهم: تعال صل لنا، فیقول لا، ان بعضکم علی بعض امراء تکرمه الله هذه الامه) ؛

گروهی از امت من، پیوسته تا قیامت برای حق پیروزمندانه می‌جنگند و سپس فرمود: آن گاه عیسی بن مریم فرود خواهد آمد و امیر و پیشوای این گروه، به وی می‌گوید «بیا برای ما نماز بگزار». او جواب خواهد داد: نه، برخی از شما بر برخی دیگر امیرند و این، به سبب گرامی داشت این امت، از جانب خداوند است.[18]

این دو حدیث که اولی آن‌ها در صحیح بخاری و مسلم آمده است و دومی تنها در صحیح مسلم ذکر شده است، تصریح دارند که عیسی بن مریم فرود خواهد آمد؛ ولی آن هنگام، امام مسلمانان از خودشان است، نه از دیگران. کنایه از این که عیسی، امام مسلمانان نخواهد شد؛ بلکه امام آنان از خودشان است. حال این پرسش پیش می‌آید این امام که در این دو حدیث بدان اشاره شده و اسمی از او به میان نیامده، چه کسی است؟

جواب این پرسش را می‌توان به راحتی از دیگر روایاتی که همین مضمون را نقل کرده و به نام آن حاکم و امام، تصریح دارند به دست آورد و از این راه فهمید مراد از امام در این دو حدیث چه کسی است.

ابو نعیم اصفهانی و حارث بن ابی اسامه با اسناد صحیح از جابر بن عبدالله و او از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل کرده است که فرمود:

ینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم المهدی: تعال صل بنا فیقول: لا، ان بعضکم امیر بعض، تکرمه الله لهذه الامه؛

عیسی فرود می‌آید و امیر آنان [مسلمانان] مهدی می‌گوید: «بیا برای ما نماز بخوان». عیسی می‌گوید: نه، برخی از شما امیر برخی دیگر است که خداوند، او را برای این امت، کرامت بخشیده است.[19]

با توجه به تصریح این حدیث، معلوم می‌شود منظور از امیری که در دو حدیث منقول از بخاری و مسلم ذکر شد، همان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. به همین سبب است که ابن حجر عسقلانی در فتح‌الباری در ذیل حدیث اول که در بخاری نیز ذکر شده بود، از ابوالحسن آبری در مناقب الشافعی نقل کرده است:

تواترت الاخبار بان المهدی من هذه الامه و ان عیسی یصلی خلفه؛

‌اخبار، متواترند بر این که مهدی، از این امت است و عیسی، پشت سر وی نماز می‌گزارد.[20] 

شارح صحیح بخاری؛ یعنی ابن حجر عسقلانی که شاید شرح وی معروف ترین شرح بر صحیح بخاری باشد، در ذیل حدیث مذکور همین برداشت را داشته و آن را بر مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف منطبق دانسته است. برخی دیگر از علمای اهل سنت همین برداشت را داشته‌اند و در ذیل این حدیث تصریح دارند که منظور از این امیر و امام، جز مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف کس دیگری نیست.

3. مسلم در صحیح در سه حدیث، از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم یک مضمون را روایت کرده که متن یکی از آن چنین است:

یکون فی آخر امتی خلیفه یحثی المال حثیثا لا یعده عدا؛

در واپسین روزگار امت من، خلیفه‌ای خواهد آمد که مال را فراوان بخشش نموده و شمارش نخواهد کرد.[21]

در این حدیث و حدیث هم مضمون آن[22]، به صراحت از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نامی برده نشده است؛ ولی ویژگی مذکور در این حدیث، در روایات دیگر، به صراحت به آن حضرت نسبت داده شده است که بیانگر آن است که حدیثصحیح مسلم نیز، گویای همین است.

ترمذی با سند خود، از ابوسعید خدری از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم روایتی نقل کرده و سند آن را هم حسن دانسته است که در این حدیث رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم چنین می‌فرماید:

مهدی در امّت من خواهد بود.‌.‌. هر فردی نزد او می‌آید و مصرانه از او چیزی می‌خواهد، آن قدر از اموال، در دامن وی می‌ریزد که بتواند حمل کند.[23]

با این توضیحات، روشن می‌شود که هر چند در صحیحین به نام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تصریح نشده است، ولی شواهد و قراینی که ذکر شد معلوم کرد دست کم، این چند حدیث، همانند احادیث صریح هستند و به خوبی به وسیله آن می‌توان موضوع مهدویت را اثبات کرد.

نکته مهمی که به نوبه خود، تامل‌برانگیز است و برخی از نویسندگان معاصر نیز به آن توجه کرده‌اند این است که برخی عالمان اهل سنت که دست کم دو نفر از آنان، یعنی ابن حجر هیتمی و متقی هندی از شهرت خوبی برخوردارند، در کتاب‌های خود حدیثی را از صحیح مسلم نقل می‌کنند که در آن، با صراحت از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نام برده شده و وی را از فرزندان فاطمه علیهم السلام دانسته است؛ ولی اکنون هیچ اثری از این حدیث در صحیح مسلم وجود ندارد. برای روشن شدن مطلب، عین حدیث و عبارات این افراد را ذکر می‌کنیم:

1. ابن حجر هیتمی:

و من ذلک [الاحادیث المبشره بالمهدی] ما اخرجه مسلم و ابوداود والنسائی و ابن ماجه و البیهقی و آخرون: المهدی من عترتی من ولد فاطمه[24]؛

بشارت دهنده به وجود مهدی، حدیثی است که مسلم، ‌ابوداود، نسائی، ابن ماجه، بیهقی و دیگران نقل کرده‌اند که: «مهدی از عترت من، از فرزندان فاطمه است».

2. متقی هندی از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم :

المهدی من عترتی من ولد فاطمه[25]؛

مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است.

3. شیخ محمد علی صبان نیز چنین نقل کرده است:

ان منهم [اهل بیت] مهدی آخر الزمان اخرج مسلم و ابوداود و النسائی و ابن ماجه و البیهقی و آخرون: المهدی من عترتی من ولد فاطمه[26]؛

مهدی آخرزمان، از اهل بیت است. مسلم، ابوداود، نسائی، ابن ماجه، بیهقی و دیگران روایت کرده اند: مهدی از عترت من [رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم] از فرزندان فاطمه است.

4. حمزاوی مالکی در کتاب خویش نقل می‌کند:

ففی مسلم و ابی داود والنسائی و ابن ماجه و البیهقی و آخرین: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه»[27]؛

در کتب مسلم، ابوداود، نسائی، ابن ماجه، بیهقی و دیگران آمده است که: «مهدی از عترت من، از فرزندان فاطمه است».

با نقل‌های ذکر شده فوق، به راحتی می‌توان ادعا کرد تصریح به نام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دست کم، در صحیح مسلم وجود داشته است، که این چهار نفر، ‌آن را با صراحت، از مسلم نقل کرده‌اند؛ مگر این که کسی مدعی شود این آقایان، درارجاع دچار اشتباه شده‌اند که قبول این هم کار آسانی نیست.

ج. آثار و عوارض اعتقاد به مهدویت

سومین دلیلی که برای رد احادیث مهدویت از سوی محمد رشید رضا و برخی همفکران او چون احمد امین مطرح شده این است که فکر و اندیشه مهدویت، در جهان اسلام، تبعات و آثار منفی فراوانی را از خود برجای گذاشته است. آنان، از این آثار و نتایج ادعایی، چنین نتیجه گرفته‌اند که چون اعتقاد به مهدی، این آثار و عوارض را به دنبال داشته و بعضی اوقات باعث اختلافات و کشت و کشتارهایی شده است اساس این فکر و اندیشه، ساختگی و جعلی است که توسط جاعلان و واضعان، با اغراض خاصی جعل شده است. آنان این آثار و عوارض را در دو بخش تحلیل کرده‌اند:

1. اندیشه ظهور مهدی موعود، باعث نوعی خمودی و رکود اجتماعی میان مسلمانان شده است. آنان، به امید این که مهدی ظهور کرده و به همه نابسامانی‌ها خاتمه می‌دهد، هیچ تحرکی از خود نشان نمی‌دهند و در برابر همه فسادها و گرفتاری‌ها، تنها با امید به آمدن مهدی، خود را فارغ از هر اقدام کرده، حل آن را به ظهور مهدی حواله می‌دهند.[28] رشید رضا در این باره می‌نویسد:‌

… مسلمانان، همیشه بر ظهور مهدی تکیه کرده و گمان می‌کنند که مهدی، سنت‌های الهی را بر هم زده یا آن را تبدیل خواهد کرد؛ در حالی که سخن خداوند را که می‌فرماید: )فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً([29] می‌خوانند.[30]

در جای دیگر، وی شکوه می‌کند که چرا باید اعتقاد به مهدی به جای آن که باعث حرکت و ایجاد قدرت و برپاداشتن عدل بین مردم شود، باعث این شده است که جمعی نه تنها این کار را انجام ندهند، بلکه با تکیه بر این اعتقاد، همه این وظایف را به آمدن و ظهور مهدی موکول کنند.[31]

سرانجام در دیگر جای اظهار داشته است که:

گسترش این اندیشه میان مسلمانان، باعث سستی آنان در واجبات الهی شده است.[32]

2. دربخش دیگر می‌گوید: این باور موجب شده است در هر دوره و زمانه‌ای، کسی مدعی مهدی شود و به این وسیله، گروهی را اطراف خودش جمع کرده و باعث تفرقه و از هم گسیختگی اجتماع اسلامی شود. رشید رضا در این‌باره می‌نویسد:

اعتقاد به مهدی، باعث پیدایش فتنه‌های عظیمی شده است که در مناطق و زمان‌های مختلف، افرادی به پاخواسته و مدعی مهدویت شده‌اند. آنان بر اهل و نزدیکان سلطان وقت خروج کرده‌اند. فریب خوردگانی نیز وی را اجابت کرده، میان آن و حاکمان، جوی خون به راه افتاده است.[33]

همفکر وی، احمد امین نیز همین اشکال را تکرار کرده است. وی، یکی از دلایل نپذیرفتن احادیث مهدویت و جعلی بودن آن‌ها را مطرح کرده و می‌گوید:

… یکی از آثار این اعتقاد، انقلاب‌های پیاپی در تاریخ مسلمانان است که در هر عصر و هر دوره ای، یک نفر یا تعدادی، برپاخاسته و مدعی می‌شوند مهدی منتظر هستند و گروهی از مردم نیز اطراف او را می‌گیرند.‌.‌. آخرین مورد آن، مهدی سودانی بود و نیز گروه بابیه در فارس که میرزا علی محمد بدان دعوت کرد.‌.‌.

اگر شمار کسانی که در تاریخ اسلام خروج کرده و ادعای مهدویت داشته‌اند برشماریم و به تفصیل، قیام‌ها و فروپاشی‌های دولت اسلامی و تقسیم آن و تحلیل قوای آن‌ها را بیان کنیم، سخن به درازا می‌کشد و یک کتاب مستقل نیز برای این مهم کافی نیست.[34]

نقد و تحلیل اشکال

باید گفت این اشکال، در واقع مصداق سخن معروف «به جای حل مساله، صورت مسأله پاک کردن» است. آیا این منطق، پذیرفتنی است که اگر از اندیشه‌ای صحیح، سوء استفاده‌ای شد، به جای تصحیح آن سوء استفاده و جلوگیری از آن، و از بین بردن راه‌های این بهره‌برداری غلط، به طور کامل، اساس مسأله را منکر شویم؟

البته که هیچ منطقی آن‌را نمی‌پذیرد؛ اما با تاسف، برخی افراد، درباره اعتقاد به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین برداشت کرده‌اند که باید همه دستورها و احکام الهی را کنار زد و اجرای قوانین الهی را در گرو آمدن امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تکلیف و حرکت و تلاش را ساقط شده دانست یا به جای تصحیح و مقابله با سوء استفاده‌ها باید مسأله را از اساس منکر شد.

اما حقیقت غیر این است؛ زیرا باید مقابل آنان ایستاد و با استدلال و منطق، ‌این طرز برداشت را تصحیح کرد و دانست که در هیچ یک از احادیث مهدویت، چنین آموزه‌های غلطی وجود ندارد. اگر هم در برخی احادیث، چنین مضمون و آموزه‌هایی باشد، باید درباره آن به بحث و کنکاش پرداخت و آن را به شکل صحیحی معنا کرد. در غیر این صورت، برابر اصول مسلّم، باید کنار گذاشته شود.

بسیاری از بزرگان، در عین قبول داشتن فکر و اندیشه مهدویت، باتلقی‌های ناصواب در این رابطه، ‌به مقابله برخواسته‌اند. امام خمینی قدسره از جمله این مصلحان است که با بصیرت و فهم عمیق از مفهوم انتظار و مهدویت، با طرز فکرهای غلط در رابطه با انتظار، به مبارزه علمی و عملی پرداخته است. آن بزرگوار در جایی از کتابولایت فقیه می‌گوید:

برای روشن شدن مطلب، این سؤال را مطرح می‌کنم: از غیبت صغرا تا کنون که بیش از هزار سال می‌گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود و هر که هر کاری که خواست بکند؟ هرج و مرج است؟ قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید فقط برای مدت محدود بود؟.‌.‌. اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آن بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.‌.‌.[35]

متفکر شهید استاد مرتضی مطهری رحمت الله علیه با تحلیلی جامع و زیبا از مفهوم انتظار مهدی و تقسیم آن به دو نوع انتظار سازنده و انتظار ویرانگر، در تشریح انتظار ویرانگر می‌نویسد:

… [طبق آموزه انتظار ویرانگر] آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یکه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار[ظهور مهدی] رخ می‌دهد و دست غیب برای نجات حقیقت نه اهل حقیقت؛ زیرا حقیقت طرفداری ندارد، از آستین بیرون می‌آید؛ علی هذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن است.

تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی‌شود. برعکس، هر گناه و فساد و هر ظلم و تبعیض و هر حق کشی و هر پلیدی‌ای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می‌کند، روا است.‌.‌.[36]

آن عالم شهید؛ در تبیین مفهوم انتظار سازنده و مثبت نیز که مقابل این انتظار مخرب است چنین توضیح می‌دهد:

آن عده از آیات قرآن کریم، .‌.‌. در جهت عکس برداشت بالا است. از این آیات استفاده می‌شود که ظهور مهدی موعود، حلقه‌ای است از حلقات مبارزه اهل حق و باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد، عملا در گروه اهل حق باشد.‌.‌. از نظر روایات اسلامی‌، در مقدمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیام‌هایی از طرف اهل حق صورت می‌گیرد. آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونه‌ای از این سلسله قیام‌ها است.‌.‌.[37]

آن متفکر فرزانه و شهید راه حق، در نقد پاره‌ای از کج اندیشی‌ها و کژگرایی‌های این چنینی در مفهوم انتظار، تاکید می‌ورزد:

… این که بعد از آن که دنیا پر از ظلم و جور شد، عدل کلی پیدا می‌شود، مساله‌ای به وجود آورده است و آن این که: بعضی از افراد با اتکا به همین مطلب، با هر اصلاحی مخالفند و می‌گویند: دنیا پر از ظلم و جور بشود.‌.‌.، تا یک دفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود.‌.‌. اگر ببینند یک کسی یک قدم اصلاحی برمی‌دارد، ناراحت می‌شوند.‌.‌. می‌گویند نباید چنین چیزی بشود، باید مرتب بدتر شود تا حضرت ظهور کند.‌.‌.

آیا واقعا مطلب از این قرار است یا نه؟.‌.‌. خیر، این بدون شک برخلاف یک اصل قطعی اسلامی است؛ یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی‌شود، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی. شما یک عالم پیدا نمی‌کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک را از ما ساقط می‌کند، هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی‌کند…[38]

به راستی، از این جامع‌تر و سازنده‌تر درباره مفهوم انتظار چه تبیینی می‌توان داشت؟ با این گونه تحلیل‌ها از معنا و مفهوم انتظار مهدی دیگر زمینه‌ای برای گسترش افکار انحرافی در این رابطه به وجود نخواهد آمد.

آری؛ راه حل جلوگیری و مبارزه با افکار انحرافی و خمودگی مسلمانان را نباید در اعتقاد به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دانست؛ بلکه برعکس، اگر تحلیلی درست مانند آنچه ایشان بیان کرده است ارائه شود، نه تنها این اعتقاد، مایه رکود و سکون نخواهد شد، بلکه باعث امید، نشاط و رویش خواهد بود. نباید کوتاهی‌ها و تقصیرهای مسلمانان در انجام وظایف الهی و اسلامی را نادیده گرفته و آن را با اعتقاد به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و مسأله مهدویت مرتبط دانست و همه تقصیرها را متوجه این فکر کرد. آری، باید مشکل را در جای دیگر حل کرد.

از نکات قابل تامل و مورد نقد دیگر که در اظهارات رشید رضا و احمد امین باید مورد توجه قرار گیرد، این است که می‌گویند اندیشه مهدویت موجب شده است در طول تاریخ، افراد بسیاری، ادعای مهدویت کنند و همین موضوع، زمینه اختلاف‌ها و درگیری‌ها و کشتارهای زیادی بین جوامع اسلامی به وجود آورده است. پاسخ این اظهار و سخن این است که: اگر وجود شماری از مدعیان مهدویت و پیامدهای منفی این ادعا، باعث انکار و رد اعتقاد به امام مهدی بشود، در جایی که افرادی مدعی نبوت شده یا می‌شوند چه باید گفت؟

 آیا می‌توان به دلیل ادعای واهی، نبوت انبیا و به ویژه رسول خدا را مورد تردید و انکار قرار داد؟ قابل توجه این که برخی صاحب نظران، از این سوء استفاده‌ها، عکس مطلب فوق را نتیجه گرفته‌اند و گفته‌اند خود این نوع سوء استفاده‌ها را باید مؤید دانست برای اثبات حقانیت این اعتقاد و اندیشه؛ زیرا این حرکت، بیانگر رفتار زشت عده‌ای شیاد است که می‌خواهند با نیرنگ و ظاهر‌سازی، از یک حقیقت مسلم شرعی و اعتقاد ریشه دار دینی در میان دین مداران، به نفع مطامع خود بهره‌برداری کنند.[39]

در پایان این بخش، توجه به این نکته نیز لازم و کارساز است که برای تشخیص مهدی واقعی از مهدی‌های مدعی و خیالی، در احادیث و روایات اسلامی نشانه‌ها و علایم روشنی ذکر شده است که با توجه به آن‌ها، تطبیق آنچه با عنوان مهدی در احادیث ذکر شده است، بر مهدی واقعی و تشخیص آن از مدعیان دروغین کار دشواری نیست.

هیچ یک از نشانه‌های ظهور مهدی، در زمان حیات افراد مدعی رخ نداده است؛ پس چگونه می‌توان به هر ندای غیر واقعی گوش فرا داد؟ اگر کسی به چنین ادعایی گوش فرا دهد و دنبال این مدعیان بیفتد، ناشی از کم‌خردی و بی‌اطلاعی خود او است و ربطی به اعتقاد و اندیشه مهدویت و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ندارد.[40]

د. شیعی‌بودن اندیشه مهدویت

ادعای شیعی‌بودن تفکر مهدویت از دیگر دلایل محمد رشید رضا و احمد امین برای رد آن و نپذیرفتن احادیث مهدویت است. آن‌ها معتقدند مبنا و پایه و اساس این اندیشه، از جعلیات شیعه است. رشید رضا می‌گوید:

ریشه این احادیث، یک حرکت سیاسی معروف شیعی است و شیعه، در این‌باره خرافاتی دارد که با اصول دین مخالف می‌باشد. آن‌ها می‌کوشیدند خلافت را در آل رسول از ذریه علی قرار دهند و احادیثی را برای آماده سازی برای این کار وضع کردند.[41]

احمد امین نیز، این اتهام را ذکر کرده و آن را با مطالب و تحلیل‌هایی شخصی، بدون استناد تاریخی و مضحک، آراسته است. او در این‌باره می‌نویسد:

اندیشه مهدی، اسباب سیاسی، اجتماعی و دینی دارد که به نظر من این فکر، نشات گرفته از شیعه است و.‌.‌. این رهبران ماهر[رؤسای شیعه] افکار توده مردم را به کار گرفته و احادیثی را وضع کردند که از رسول خدا روایت می‌کردند.[42]

نقد و تحلیل

در پاسخ سخنان آنان، مطالب ذیل قابل توجه است:

این که گفته می‌شود این احادیث ساخته و پرداخته شیعه است، اتهامی بیش نیست و واقعیات خارجی آن را رد می‌کند؛ زیرا بسیاری از روایات مربوط به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از طریق اهل سنت و درکتب معتبر آن‌ها است. در این میان نیز کمتر راوی متهم به شیعه گری، وجود دارد. عبدالعظیم بستوی در این‌باره می‌نویسد:

دریازده حدیث از مجموع احادیث صحیحی که در احادیث مهدی وجود دارد، برخی افراد متهم به شیعه بودن در اسناد آن مشاهده می‌شود و در احادیث دیگر در این خصوص، هیچ گونه اتهامی از این باب در سندشان وجود ندارد.[43]

در اسناد خوب و قابل قبول از نظر اهل سنت هیچ فرد متهم به شیعه‌بودن وجود ندارد. باید به رشید رضا و احمد امین گفته شود: صرف نظر از صدها حدیث دیگر که در منابع اهل سنت آمده است، آیا این 35 حدیث که بنا به قول نویسندگان اهل تسنن دارای اسناد خوبی هم هستند، توسط شیعیان جعل شده و در کتب معتبرشان آمده است؟ به راستی اگر کتاب‌های معتبر اهل سنت این قدر در معرض آسیب هستند، باید در تمام آن‌ها شک کرد.

بر فرض که برخی از رجال در تعدادی از این احادیث افراد شیعه باشند، آیا به صرف شیعه‌بودن راوی حدیث، آن حدیث از درجه اعتبار ساقط می‌شود؟ اگر چنین باشد، باید بسیاری از احادیث کتب معتبر اهل سنت را مردود دانست.

روایات امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در بیشتر کتب معتبر حدیثی اهل سنت آمده و با اسانید مختلف و متعدد ذکر شده است.[44] دست کم 32 نفر از صحابه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آن‌ها را از حضرتش نقل کرده‌اند و ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف کتاب‌هایی حدیثی تدوین کرده‌اند.[45] آیا می‌توان گفت تمام این ساخته و پرداخته شیعه می‌باشد؟ و همه از مجعولات شیعه است؟

شیخ مفید در پاسخ به سؤالی این چنینی که شاید این اخبار مهدویت را عده‌ای جعل کرده باشند و بعد هم شیعه همه این‌ها را نقل کرده باشد، این گونه پاسخ می‌دهد:

اولین نکته‌ای که در این احتمال وجود دارد، احتمال سرایت این اشکال به همه اخبار است؛ چون ممکن است کسی بگوید: آنچه از معجزات رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم توسط مسلمانان نقل شده، در اصل جعلی بوده است وشاید عده‌ای بر وضع این توافق کرده باشند و دیگران نیز، این اخبار را نقل کرده‌اند و این، در واقع، از بین بردن شریعت است.[46]

آری، چگونه می‌توان به صرف ادعا، احادیثی را مجعول شیعه دانست که بنا به تصریح بسیاری از دانشمندان اهل سنت، به حد تواتر رسیده و قابل تردید نیستند.

ه‍. خرافی‌بودن اندیشه مهدویت

بر این نکته بیشتر احمد امین تاکید کرده است؛ بدین‌گونه که اندیشه مهدویت را خرافی معرفی کرده و گفته است: این فکر همراه خودش خرافات دیگری نیز به همراه داشته و اصولاً مخالف عقل است. رشید رضا در عبارتی کوتاه می‌نویسد:

برای شیعه در باره مهدویت، خرافاتی هست که مخالف با اصول دین می‌باشد.[47]

احمد امین با پروراندن این موضوع، چنین اظهار نظر می‌کند:

حدیث مهدی یک حدیث خرافه است.‌.‌. که با این حدیث، بسیاری از اخبار غیبی عجیب و غریب و اخبار از آینده همراه شد.‌.‌. در این باب، اخباری وجود دارد که برخی یهودیان مسلمان شده گمان کرده‌اند این اخبار را در کتاب‌های دینیشان مشاهده کرده‌اند؛ همانند کعب الاحبار و وهب بن منبه.‌.‌. پس افکار مردمان پرشده است از احادیثی که نقل شده و داستان‌هایی که نقل می‌شود.‌.‌. و همه این اخبار نیز به پیامبر نسبت داده می‌شود.[48]

وی در ادامه، با برشمردن برخی آثار منفی که گمان کرده است برای اعتقاد به مهدی وجود دارد می‌نویسد:

تمام این‌ها [آثار] از نتایج فکر خرافی است که همان فکر مهدی است و این نظریه‌ای است که با سنت خدا در میان خلق، سازگار نیست و نیز با عقل هم سازگاری ندارد.‌.‌.[49]

نقد  تحلیل

در پاسخ به اظهارات مذکور، چند نکته لازم است:

1. تاکید بر خرافه بودن اندیشه مهدویت در این نوشته‌ها، یک ادعا بیش نیست و هرگز نباید یک دلیل، تلقی شود؛ چون این امکان وجود دارد که هر گاه، فکر و اندیشه‌ای بر مذاق کسی خوش نیامد، به راحتی آن را به خرافی بودن متهم کند. اگر به صرف این اتهام، اندیشه و فکری زیر سؤال برود، به راحتی می‌توان عقاید دیگران را با همین بهانه مردود دانست که واضح است این نوع برخورد با افکار و اندیشه‌ها، هرگز نمی‌تواند مورد تایید اهل نظر باشد.

2. در سخنان احمد امین آمده است که «احادیث مهدی با احادیث خرافه دیگری همانند اخبار به مسایل غیبی و حوادث آینده همراه شده» باید گفت:

اولا: هیچ کس ادعا نکرده است همه احادیثی که در موضوع مهدویت وارد شده است، صحیح و بدون اشکال است؛ بلکه مانند خیلی موضوعات دیگر، تعدادی از احادیث این باب هم احادیث صحیح و بدون اشکالی نیستند.

ثانیا: آیا همه احادیثی که از غیب خبر داده یا حوادث و پیش آمدهای آینده را ذکر کرده اند، جعلی و غیر صحیح‌اند؟ مگر نه این است که حجم فراوانی از احادیث اسلامی، اعم از آنچه از طریق اهل سنت یا شیعه وارد شده است را احادیث حاکی از غیب تشکیل می‌دهد؟ واقعا جعلی‌دانستن این حجم اخبار، ‌چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟ بیشتر کتاب‌های حدیثی اهل سنت این گونه است.[50]

البته باید این مسأله را نیز اذعان کرد که نیت‌های ناپاک و دست‌های شیطنت‌آلود بی‌کار ننشسته و احادیث جعلی را در بخش‌هایی از موضوعات اسلامی وارد کرده اند؛ ولی هنر، پالایش این احادیث است، نه رد همه آن‌ها. در پاسخ این‌که گفته‌اند احادیث مهدی با عقل سازگاری ندارد ـ به قول استاد محسن عباد ـ باید گفت:

هنگامی که احادیث و روایات صحیح از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم وارد شده است، کدام عقل منظور نظر است که این را نمی‌پذیرد؟[51]

در حالی که اتفاقاً اندیشه مهدویت با سنت الهی و عقل بشری در سازگاری کامل است؛ بدان سبب که سنت الهی این است که حق در جهان باید پیاده شود و عدالت گسترش یابد. معلوم نیست مراد ایشان از عقلی که احادیث و فکر مهدویت را نمی‌پذیرد کدام عقل است؟

نتیجه

به طور کلی نتایج زیر قابل بهره‌برداری است:

1. اعتقاد به مهدویت و مسأله ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از عقاید مسلم اسلامی و دارای پیشینه‌ای کهن است. روایات مربوط به آن نیز بیشتر متواتر و قابل قبول است.

2. اعتقاد به مهدویت، در همه قرن‌ها و زمان‌ها، در جایگاه اعتقادی سازنده و قابل قبول مطرح بوده و هست و نباید به دلیل برخی سوء استفاده‌ها و کج فهمی‌ها، این مسأله را ساختگی، ناچیز و دارای عوارض منفی دانست؛ بلکه باید مقابل این تفکرهای غلط ایستاد و معیارهای صحیح اعتقاد به مهدویت و انتظار را ترویج و گسترش داد.

3. ادله مذکور از سوی رشید رضا و احمد امین درباره اشکال به مسأله مهدویت، صرفا ادعاهای غلطی بیش نیستند؛ زیرا اندیشه مهدویت با سنت الهی و عقل بشری کاملا سازگار و قابل قبول است.

پی نوشت ها:

[1]. ر. ک: محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج9، ص 499، بیروت، دارالفکر، بی تا.

[2] . هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون.

[3]. ر. ک: محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج1، ص 393، بیروت، دارالفکر، بی تا.

[4]. ر. ک: مجله مقالات و بررسی، دفتر77 (1) ، ص 25ـ23، تهران، دانشگاه تهران، 1384ش.

[5]. دراین باره می‌توان به موسوعه الاحادیث و الآثار الضعیفه و الموضوعه نوشته چند نفر از نویسندگان که در 15 مجلد با فهارس چاپ شده، و نیز نوشته ناصرالدین البانی درباره احادیث ضعیفه و درخصوص احادیث مهدویت نیز به کتاب المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث الضعیفه اشاره کرد.

[6]. تفسیر المنار، ج9، ص 499ـ500.

[7]. احمد امین،  ضحی الاسلام، ج3، ص237، مصر، مکتبه الاسره، 1999 م.

[8]. ر. ک: عثمان بن صلاح، علوم الحدیث، ص21ـ22، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1416 ق.

[9]. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح البخاری، ص 7، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.

[10]. نووی، شرح صحیح مسلم، ج1، ص135، بیروت، دارالقلم، بی تا.

[11]. علوم الحدیث، عثمان ابن صلاح، ص23.

[12]. شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص175، بیروت، موسسه الرساله، 1406 ق.

[13]. ر. ک: مجله مقالات و بررسی، ‌دفتر77 (1) ، ص27ـ28.

[14]. علوم الحدیث، عثمان ابن صلاح، ص23ـ24.

[15]. جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی، ج1، ص81، بیروت، دارالکتب العربی، 1417 ق.

[16]. محمد بن اسماعیل بخاری،  صحیح، ح3449، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ‌1422 ق.

[17]. مسلم، صحیح، ح244، بیروت، دارالفکر، 1398 ق.

[18]. همان، ح 247.

[19]. عبدالعظیم بستوی، المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، ص180، بیروت، دارابن حزم، 1420ق.

[20]. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج7، ح3449.

[21]. مسلم، صحیح، ح2913.

[22]. همان، ح2914.

[23]. ترمذی، سنن، ح2232، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1421 ق.

[24]. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ج2، ح2210، بیروت، مؤسسه الرساله، 1418 ق.

[25]. هندی، متقی، کنزالعمال، ج14، ح38662.

[26]. محمد بن علی صبان،  اسعاف الراغبین فی سیره المصطفی، ج2، ص28، بیروت، دارالفکر، بی تا.

[27]. عدوی حمزاوی عدوی، مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، ص112، مصر، 1307ق.

[28]. ر. ک: مجله مقالات و بررسی‌ها، دفتر77 (1) ، ص33ـ35.

[29]. فاطر (35): 43.

[30]. محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج19، ص500.

[31]. همان.

[32]. همان، ج10، ص393.

[33]. همان، ج6، ص57ـ58.

[34]. احمد امین، ضحی الاسلام، ج13، ص244.

[35]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص27، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1379 ش.

[36]. مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 54، تهران، انتشارات صدرا، 1379ش.

[37]. همان، ص57ـ58.

[38]. همان، ص58ـ59.

[39]. سید محمد باقر صدر، بحث حول المهدی، ص 16ـ17، قم، مرکز الغدیر، 1417 ق.

[40]. مجله مقالات و بررسی‌ها، دفتر77 (1) ، ص38.

[41]. ر. ک: محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج9، ص502ـ503 و ج10، ص 392ـ393.

[42]. ر. ک: احمد امین، ضحی الاسلام، ص 241ـ243.

[43]. المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، ص 375.

[44]. از جمله آن‌ها می‌توان به المصنف صنعانی، المصنف ابن ابی شیبه، مسنداحمد بن حنبل، سه صحیح مهم از صحاح سته اهل سنت، جامع الاصول ابن اثیر والمعجم الکبیر طبرانی اشاره کرد.

[45]. از جمله این افراد می‌توان به ابن ابی نعیم، گنجی شافعی، مقدسی شافعی و سیوطی اشاره کرد.

[46]. محمد بن محمد نعمان (شیخ مفید) ، رساله ثانیه فی الغیبه، ج7ـص12ـ قم، کنگره جهانی شیخ مفید، 1413 ق.

[47]. محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج10، ص 294.

[48]. احمد امین،  ضحی الاسلام، ج3، ص 243ـ244.

[49]. همان، ص 244ـ245.

[50]. از جمله این کتب می‌توان به صحیح بخاری و مسلم، سنن ابی داود و ابن ماجه اشاره کرد؛ مثلا در صحیح بخاری، کتاب الفتن، از حدیث 7048تا 7136 این گونه است.

[51]. محسن عباد، الرد علی من کذب بالاحادیث الصحیحه الوارده فی المهدی، قسمت 17، مجله الجامعه الاسلامیه، شماره 45، 1400 ق. همچنین برای مطالعه تفصیلی موضوع می‌توانید ر.‌ک: مجله مقالات و بررسی‌ها، دفتر 77 (1) ، ص 40ـ43.

آقای مهدی سلطانی رنانی

ماهنامه انتظار موعود – شماره 21

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!