امام حسن عسکری علیه السلام در کلام اندیشمندان اهل سنت

0

 امام حسن عسکری علیه السلام نه تنها در نگاه شیعیان جهان بلکه در اندیشه علمای اهل سنّت از جایگاه والا و با عظمتی برخوردار است. نوشتار ذیل جستاری در نظرات اندیشمندان اهل سنت پیرامون شخصیت با عظمت ایشان می باشد.

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

وجود مقدس یازدهمین امام شیعیان، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بنابر قول برخی در هشتم و بنابر قولی در دهم ماه ربیع الثانی سال دویست و سی و دو هجری قمری در شهر مدینه متولد شد. پدر گرامی شان، امام هادی علیه السلام و مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی با کرامت و با تقوا، حدیث سلام الله علیها نام داشت.

معروف ترین القاب آن حضرت “زكى” و “عسكرى” است. ایشان به علت زندگی در منطقه ای نظامی در شهر سامراء، به عسکری (عسکر = لشکر، ارتش) شهرت یافت.

مشعل عمر پر برکت آن حضرت در هشتم ربیع الاول سال دویست و شصت هجری به دست دشمنان اسلام خاموش گردید و پیکر پاکش در منزل آن حضرت در سامراء ــ که هم اکنون حرم مطهر آن امام همام، پدر گرامی شان، حضرت نرجس خاتون و جناب حکیمه خاتون سلام الله علیهم اجمعین می باشد ــ به خاک سپرده شد.

اینک در سالروز شهادت جانسوز امام حسن عسکری(ع)، جستاری در نظرات اندیشمندان اهل سنت پیرامون شخصیت با عظمت آن حضرت به خوانندگان ابنا تقدیم می شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: سید مصطفی موسوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امام حسن عسکری علیه السلام نه تنها در نگاه شیعیان جهان بلکه در اندیشه علمای اهل سنّت از جایگاه والا و با عظمتی برخوردار است.

جاحظ (متوفای 250 هـ):

جاحظ از اندیشمندان قرن سوم اهل سنت، در پاسخ به افتخار بنی امیه و رد بر آنان، نام ده نفر از ائمه از جمله امام عسکری سلام الله علیهم را ذكر می كند و آنان را این گونه خطاب می کند:

ومن الذی یعد من قریش ما یعده الطالبیون عشرة فی نسق؛ كل واحدٍ منهم: عالمٌ، زاهدٌ، ناسكٌ، شجاعٌ، جوادٌ، طاهرٌ، زاكٍ، فمنهم خلفاء، ومنهم مرشحون: ابن ابن ابن ابن، هكذا إلى عشرة، وهم الحسن [العسكری] بن علی بن محمّد بن علی بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی، وهذا لم یتفق لبیت من بیوت العرب، ولا من بیوت العجم. (الجاحظ، أبو عثمان عمرو بن بحر بن محبوب بن فزارة اللیثی الكنانی البصری، رسائل الجاحظ، ص 453 ، تحقیق: علی ابو ملحم،  ناشر : دار ومكتبة الهلال ، بیروت، 2002 م.)

و کسی که از قریش محسوب می شود، از فرزندان بنی هاشم هستند که در یک سلسله ای ده نفر بوده و هر کدام از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهاد بوده که برخی خلیفه و برخی دیگر شایستگی خلافت را دارا بودند كه اینها به ترتیب پدر و فرزند بودند و اینگونه ده تن شدند که آنان عبارتند از: حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی [سلام الله علیهم اجعین] و برای هیچ یک از خانه های عرب و عجم چنین اتفاقی نیفتاده است. [کنایه از شرافت و بزرگی]

محمد بن طلحه (متوفای 652 هـ)

طلحه بن حسن قرشی شافعی، خطیب و مفتی دمشق در کتاب مطالب السؤول پیرامون آن حضرت چنین می نویسد:

أبی محمد الحسن بن علی (علیه السلام ) الإمام الحسن الخالص … و أما مناقبه: فاعلم أن المنقبة العلیا والمزیة الكبرى التی خصه الله عز وجل بها، و قلده فریدها، و منحه تقلیدها، و جعلها صفة دائمة لا یبلى الدهر جدیدها، ولا تنسى الألسن تلاوتها و تردیدها، أن المهدی محمد نسله، المخلوق منه، و ولده المنتسب إلیه، وبضعته المنفصلة عنه. (الشافعی، محمد بن طلحة (متوفای652هـ)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع)، ص 475-476، تحقیق : ماجد ابن أحمد العطیة. طبق برنامه كتابخانه اهل بیت علیهم السلام.)

ابومحمد بن علی هادی. اما مناقب و فضائلش بدان كه خداوند مایه‌ی فخر و مباهات بلند و وسیله‌ی بزرگ برتری را به او اختصاص داده است و او را به تمام زیبائی ها آراسته و تمام اوصاف پسندیده را به او ارزانی داشته است و این مناقب و فضائل را صف دائمی او قرار داده به طوری كه روزگار حدود آن را كهنه نمی‌كند و زبان ها تلاوت آن را از یاد نمی‌برد. به خصوص این كه محمد مهدی از نسل او؛ و از او خلق شده، فرزندی كه به او منتسب و پاره‌ی تن اوست.

سبط ابن الجوزی (متوفای 654 هـ)

سبط بن جوزی حنفی مورخ و اندیشمند اهل سنت، پیرامون آن حضرت نگاشته است:

هو الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب… وکان عالماً ثقة.(سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی (متوفاى654هـ)، تذكرة الخواص، ص 362، ناشر: مؤسسة أهل البیت ـ بیروت، 1401هـ ـ 1981م.)

الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب فردی عالم و مورد اعتماد بود.

ابن صباغ (متوفای 855 هـ)

ابن صباغ مالکی نیز از امام حسن عسکری  (علیه السلام) چنین یاد می کند:

أبومحمد الحسن الخالص بن علی العسكری… الإمام القائم بعد أبی‌الحسن علی بن محمد ابنه أبومحمد الحسن لاجتماع خلل الفضل فیه و تقدمه علی كافة أهل عصره فیما یوجب له الإمامة و یقضی له بالمرتبة من العلم و الورع و النزاهة و كمال العقل و كثرة الأعمال المقربة الی الله تعالی ثم لنص أبیه علیه و اشارته الخلافة الیه.(المالكی، علی بن محمد بن أحمد المالكی المكی المعروف ب ابن الصباغ (متوفای885هـ)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، تحقیق: سامی الغریری، ناشر: دار الحدیث للطباعة والنشر  مركز الطباعة والنشر فی دار الحدیث – قم، الطبعة الأولى: 1422.)

ابومحمد حسن بن علی عسكری امام پس از ابوالحسن علی الهادی فرزندش ابومحمد حسن به علی علیه‌السلام بود برای این كه اوصاف و خصال برتری و فضیلت در او گرد آمده بود و در آنچه لازمه‌ی منصب امامت و مقتضی زمامداری است از علم و زهد كمال عقل و خرد و عصمت و شجاعت، كرم و بزرگواری و بسیاری از اعمالی كه انسان را به خدا نزدیك می‌كند، بر همه پیشی گرفته بود و نیز طبق نص صریح پدر بزرگوارش درباره‌ی امامت او و شاراتی كه آن حضرت درباره‌ی خلافت و جانشینی او فرموده بود.

فضل الله بن روزبهان (متوفای 927 هـ)

فضل بن روزبهان خنجی از علمای شافعی، در شرح صلوات امام حسن عسکری سلام الله علیه می نویسد: اللهم صل و سلم علی الإمام الحادی عشر، المقتدی الرضی المجتبی الوفی المقتفی فی العبادة آثار النبی و الولی و المسخر لعسكر الملائكة بالعزم القوی النور الجلی، البدر الوضی ذی القدر العلی و المجد البهی و العز السنی وارث الإمامة من الوصی والد الحجة الصفی و ولد النبی الزكی أبی‌محمد الحسن العسكری ابن علی النقی المتوفی فی شبابه بالبلاء المدفون عند أبیه بسر من رأی.(خنجی اصفهانی، فضل بن روزبهانی، وسیلة الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم علیهم السلام، 265-270، به کوشش: رسول جعفریان، دار النشر: انتشارات انصاریان، الطبعة الاولی، مطبعة: صدر، قم، مهر 1375 شمسی.)

بار خدایا درود و صلوات فرست بر امام یازدهم، مقتدای مرضی الخصال و برگزیده‌ی صاحب وفا، پیروی كننده در عبادت به آثار حضرت نبی صلی الله علیه و آله و حضرت ولی (علی مرتضی) تسخیر كننده‌ی لشكر ملائكه با عزم قوی. او نور روشن و ظاهر است و دارای قدر و مرتبت بلند و بزرگی و عزت در غایت بها و جلال است و آن حضرت صاحب میراث امامت از وصی است. و او پدر حجت برگزیده و فرزند پیغمبر پاكیزه است و كنیت او حضرت «ابومحمد» و لقبش عسكری است و وفات كننده در جوانی به بلا و زحمت و مدفون در نزد پدر خود در شهر سر من رأی.

ابن حجر هیثمی (متوفای 973 هـ)

ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق محرقه، که بر رد تشیع نگاشته است، درباره امام عسکری علیه السلام می نویسد: أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلكان هذا هو العسكری ولد سنة اثنتین وثلاثین ومائتین ووقع لبهلول معه أنه رآه وهو صبی یبكی والصبیان یلعبون فظن أنه یتحسر على ما فی أیدیهم فقال اشتری لك ما تلعب به فقال یا قلیل العقل ما للعب خلقنا فقال له فلماذا خلقنا قال للعلم والعبادة  فقال له من أین لك ذلك قال من قول الله عز وجل (أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا وأنكم إلینا لا ترجعون) المؤمنون 115. ثم سأله أن یعظه فوعظه بأبیات ثم خر الحسن مغشیا علیه فلما أفاق قال له ما نزل بك وأنت صغیر لا ذنب لك فقال إلیك عنی یا بهلول إنی رأیت والدتی توقد النار بالحطب الكبار فلا تتقد إلا بالصغار وإنی أخشى أن أكون من صغار حطب نار جهنم.(الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 599-600، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله التركی – كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة – لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ – 1997م.)

ابومحمد حسن خالص… بین او و بهلول جریانی بدین ترتیب اتفاق افتاد كه بهلول در حالی كه امام هنوز كودك خردسالی بود او را دید كه بچه‌ها بازی می‌كردند و او گریه می‌كرد. بهلول خیال كرد او حسرت اسباب بازی هایی را كه كودكان دیگر دارند، می‌خورد. گفت: برای تو هم از همان اسباب بازی كه آنها دارند، می‌خرم. ابومحمد حسن علیه‌السلام فرمود: ای كم عقل! ما برای بازی كردن آفریده نشده‌ایم.
بهلول گفت: پس برای چه آفریده شده‌ایم؟ فرمود: برای علم و عبادت. بهلول گفت: این مطلب را تو از كجا می‌گوئی؟ فرمود: از قول خداوند متعال: (أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و انكم إلینا لا ترجعون) سپس خواست او را موعظه كند او هم با چند بیت وی را موعظه كرد و اینجا بود كه امام حسن عسكری غش كرد و مدهوش به زمین افتاد چون به هوش آمد، بهلول خواست به او دلداری بدهد، گفت: ای آیات درباره‌ی تو نازل نشده تو هنوز كودكی و گناهی از تو سر نزده است. امام روی برگرداند و فرمود: ای بهلول چه می‌گوئی؟ من مادرم را دیدم هر موقع می‌خواهد هیزم های بزرگ را بسوزاند از هیزم های ریز و كوچك استفاده می‌كند و من از این می‌ترسم كه آتش گیره جهنم باشم.

حضرمی (متوفی 1047 هـ)

احمدبن فضل بن محمد باکثیر حضرمى شافعى درباره فضائل حضرت چنین می نویسد: ابومحمد الحسن الخالص بن على العسکرى، کان عظیم الشان جلیل المقدار… و وقع له مع المعتمد لمّا حبسه کرامه ظاهره مشهوره.(باکثیر حضرمى شافعى، احمدبن فضل بن محمد، وسیلة المآل فى عد مناقب الآل، مخطوط، ص 202، کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 694.)

ابومحمد حسن خالص فرزند على عسکرى، او مردى عظیم الشان و جلیل القدر بود. و هنگامى که معتمد او را حبس کرد از او کرامتى ظاهر و مشهور صادر گشت.

شبلنجی (متوفای 1322 هـ)

شبلنجی شافعی از اندیشمندان اهل سنت، درباره کرامتی از آن حضرت چنین می نویسد: فی ذكر مناقب الحسن الخالص بن علی الهادی بن محمد الجواد … الاولی هی جامعة الكرامات حدث أبوهاشم داود بن قاسم الجعفری قال كنت فی الحبس الذی فی الجوسق – أنا والحسن بن محمد، ومحمد بن إبراهیم العمری، وفلان وفلان خمسة أو ستة – إذ دخل علینا أبو محمد الحسن بن علی العسكری، وأخوه جعفر، فخففنا بأبی محمد، وكان المتولی للحبس، صالح بن یوسف الحاجب، وكان معنا فی الحبس رجل أعجمی، فالتفت إلینا الإمام أبو محمد الحسن العسكری، وقال لنا سرا: لولا أن هذا الرجل فیكم، أخبرتكم متى یفرج الله عنكم؟، و هذا الرجل قد كتب فیكم قصة إلى الخلیفة، یخبره فیها بما تقولون فیه، وهی معه فی ثیابه، یرید الحیلة فی إیصالها إلى الخلیفة، من حیث لا تعلمون، فاحذروا شره.

قال أبو هاشم: فما تمالكنا أن تحاملنا جمیعا على الرجل، ففتشناه فوجدنا القصة مدسوسة معه فی ثبابه، وهو یذكرنا فیها بكل سوء، فأخذناها منه وحذرناه، وكان الإمام الحسن یصوم فی السجن، فإذا أفطر أكلنا معه من طعامه.

قال أبو هاشم: فكنت أصوم معه، فلما كان ذات یوم، ضعفت عن الصوم، فأمرت غلامی فجاء لی بكعك، فذهبت إلى مكان خال من الحبس، فأكلت وشربت، ثم عدت إلى مجلسی مع الجماعة، ولم یشعر بی أحد، فلما رآنی تبسم وقال: أفطرت، فخجلت، فقال: لا علیك یا أبا هاشم، إذا رأیت أنك ضعفت، وأردت القوة، فكل اللحم، فإن الكعك لا قوة فیه، وقال: عزمت علیك أن تفطر ثلاثا، فإن البنیة إذا أنهكها الصوم، لا تتقوى إلا بعد ثلاث.

قال أبو هاشم: ثم لم تطل مدة الإمام أبی محمد بن علی فی الحبس بسبب أن قحط الناس فی ” سر من رأى ” (سامراء) قحطا شدیدا، فأمر الخلیفة المعتمد على الله بن المتوكل بخروج الناس إلى الاستسقاء، فخرجوا ثلاثة أیام یستسقون، فلم یسقوا، فخرج ” الجاثلیق ” فی الیوم الرابع إلى الصحراء، وخرج معه النصارى والرهبان، وكان فیهم راهب، كلما مد یده إلى السماء هطلت بالمطر، ثم خرجوا فی الیوم الثانی وفعلوا كفعلهم فی أول یوم، فهطلت السماء بالمطر، فعجب الناس من ذلك، وداخل بعضهم الشك، وصبا بعضهم إلى دین النصرانیة، فشق ذلك على الخلیفة، فأنفذ إلى صالح بن یوسف أن أخرج أبا محمد من الحبس، وائتنی به.

فما حضر الإمام أبو محمد الحسن عند الخلیفة قال له: أدرك أمة محمد (صلى الله علیه وسلم)، فیما لحقهم من هذه النازلة العظیمة.

فقال الإمام أبو محمد: دعهم یخرجون غدا الیوم الثالث، فقال الخلیفة:

لقد استغنى الناس عن المطر، فما فائدة خروجهم.

قال الإمام: لأزیل الشك عن الناس، وما وقعوا فیه.

فأمر الخلیفة الجاثلیق والرهبان أن یخرجوا أیضا فی الیوم الثالث، على جاری عادتهم، وأن یخرج الناس، فخرج النصارى، وخرج معهم الإمام أبو محمد الحسن، ومعه خلق من المسلمین، فوقف النصارى، على جاری عادتهم یستسقون، وخرج راهب معهم، ومد یده إلى السماء، ورفعت النصارى والرهبان أیدیهم أیضا كعادتهم، فغیمت السماء فی الوقت، ونزل المطر.

فأمر الإمام أبو محمد الحسن بالقبض على ید الراهب، وأخذ ما فیها، فإذا بین أصابعه عظم آدمی، فأخذه الإمام أبو محمد الحسن، ولفه فی خرقة، وقال لهم: استسقوا فانقشع الغیم، وطلعت الشمس، فتعجب الناس من ذلك.

فقال الخلیفة: ما هذا یا أبا محمد، فقال الإمام: هذا عظم نبی من الأنبیاء، ظفر به هؤلاء من قبور الأنبیاء، وما كشف عن عظم نبی من الأنبیاء تحت السماء، إلا هطلت بالمطر، فاستحسنوا ذلك، وامتحنوه، فوجدوه كما قال.

فرجع الإمام أبو محمد الحسن إلى داره فی ” سر من رأى “، وقد أزال عن الناس هذه الشبهة، وسر الخلیفة والمسلمون من أجله، وأقام الإمام أبو محمد الحسن بمنزله معظما مكرما، وصلات الخلیفة وإنعاماته تصل إلیه فی كل وقت.(شبلنجی الشافعی، حسن بن مومن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، المطبعة المحمودیة، مصر، 1313 هـ.)

اول: او جامع كرامات است «ابوهاشم داود بن قاسم جعفری» گفت: ما پنج یا شش نفر در زندان قلعه بودیم كه «ابومحمد حسن بن علی عسكری» و برادرش «جعفر» نیز وارد شدند رئیس زندان «صالح بن یوسف حاجب» بود با ما در زندان مرد غیر عربی هم بود. «ابومحمد» وقتی كه ما را دید، مخفیانه به ما گفت: اگر این مرد در اینجا نبود، به شما خبر می‌دادم كه فرج شما كی خواهد بود این مرد درباره‌ی شما نامه‌ای به خلیفه نوشته كه تمام گفته‌های شما را در آن گزارش داده و آن را در میان لباس خود پنهان كرده است و دنبال وسیله‌ای می‌گردد تا آن را به دست خلیفه برساند از شر او بترسید». «ابوهاشم» گفت: ما چند نفر او را گرفتیم و لباسهایش را تفتیش كردیم و آن نامه را پیدا نمودیم و دیدیم در آن نامه از ما بدگوئی كرده است و آن نامه را از بین بردیم و دیگر پیش او صحبت نكردیم. حضرت امام حسن عسكری علیه‌السلام در زندان روزه می‌گرفت و چون افطار می‌كرد ما هم از غذای او می‌خوردیم… «ابوهاشم» گفت: آن دفعه حضرت أبی‌محمد در زندان زیاد معطل نشد زیرا كه در «سر من رأی» مردم دچار قحطی شدند، معتمد، خلیفه دستور داد مردم برای نماز استسقاء (طلب باران) به صحرا بروند، مردم سه روز پی در پی برای طلب باران به صحرا رفتند و دست به دعا برداشتند ولی باران نیامد. روز چهارم «جاثلیق» اسقف بزرگ مسیحیان، همراه نصاری و راهبان به صحرا رفت. یكی از راهبان هر وقت دست خود را به سوی آسمان بلند می‌كرد، باران سیل‌آسا می‌بارید. روز بعد نیز جاثلیق همان برنامه را ادامه داد و آن قدر باران آمد كه دیگر مردم نیاز به باران نداشتند. همین امر موجب تعجب مردم شد و بعضی از مسلمانان در دین خود به شك افتادند و به مسیحیت تمایل پیدا كردند و این امر بر خلیفه ناگوار آمد و ناگزیر به «صالح بن یوسف» دستور داد «ابومحمد حسن علیه‌السلام» را از زندان آزاده كرده و پیش من بیاور. چون ابومحمد حسن نزد خلیفه حاضر شد، خلیفه به او گفت: امت جدت را دریاب كه گمراه شدند. حضرت فرمود: از جاثلیق و راهبان بخواه كه فردا سه‌شنبه به صحرا بروند. خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمی‌خواهند چون باران به قدر كافی آمده است، بنابراین به صحرا رفتن آنان چه فایده‌ای دارد؟ حضرت فرمود: برای این كه شك و شبهه را از مردم زائل سازم. خلیفه دستور داد اسقف بزرگ مسیحیان همراه راهبان روز سوم به صحرا رفتند و «ابومحمد حسن» نیز در میان جمعیت انبوهی به صحرا آمد آنگاه مسیحیان و راهبان برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند. آسمان ابری شد و باران شروع به باریدن كرد. امام حسن عسكری علیه‌السلام فرمود: دست آن راهب را بگیرند و آنچه در میان انگشتان او است، بیرون آوردند. در میان انگشتان او استخوان آدمی بود حضرت آن استخوان را گرفت و در پارچه‌ای پیچید و به مسیحیان فرمود: حالا طلب باران كنید همین كه دستها به آسمان بلند كردند، ابرها كنار رفت و آفتاب نمایان شد، مردم تعجب كردند. خلیفه از امام پرسید: این استخوان چیست؟ فرمود: این استخوان پیامبری از پیامبران خداست كه اینها آن را از قبور پیامبران برداشته‌اند و استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمی‌گردد مگر آن كه باران نازل می‌شود. خلیفه امام را تحسین كرد و استخوان را امتحان كردند دیدند همان طور است كه امام می‌فرماید. «این جریان باعث شد كه امام از زندان آزاد شود و راهی منزل خود در سر من رأی گردد و شك و شبهه‌های كه برای مردم حاصل شده بود، بر طرف كرد و خلیفه و مسلمانان خوشحال شدند و در این هنگام امام فرصت را غنیمت شمرد و آزادی یاران خود را كه با آن حضرت در زندان بودند، از خلیفه خواست و خلیفه خواسته او را اجابت كرد. این بود ابومحمد محترمانه در منزل خود اقامت گزید و صله و جوائز خلیفه در هر وقت به او می‌رسید.

أبو الهدى افندی (متوفی 1328 هـ)

افندی از علمای اهل سنت سوریه با اشاره به جانشینان رسول خدا(ص) و ذکر نام مبارک امام حسن عسکری عله السلام، این چنین می نویسد:

قد علم المسلمون فی المشرق والمغرب: أن رؤساء الاولیاء وأئمة الاصفیاء من بعده ‏علیه الصلاة والسلام من ذریته وأولاده الطاهرین یتسللون بطناً بعد بطن وجیلاً بعد جیل الى ‏زمننا هذا، وهم الاولیاء، الاولیاء بلا ریب، وقادتهم الى الحضرة القدسیة المحفوظة من الدنس ‏والعیب ومن فی الاولیاء الصدر الاول بعد الطبقة المشرفة بصحبة النبی الكریم كالحسن ‏والحسین والباقر والكاظم والصادق والجواد والهادی والتقی والنقی والعسكری.(المرعشی النجفی، السید شهاب الدین (متوفای1411هـ)، شرح إحقاق الحق، ج 21 ص 641، تحقیق وتعلیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی،‌ ناشر: منشورات مكتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی – قم – ایران، به نقل از ضوء الشمس للافندی.)

همه مسلمانان در شرق و غرب عالم می دانند که بزرگان اولیاء و ائمه برگزیده بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله از نسل و فرزندان طاهرین او پشت سر هم و گروه به گروه تا زمان ما سلسله وار، بدون شک اولیاء و پیشوایان مسلمین در محضر قدسی خداوند هستند که از هر گونه ناپاکی و عیب محفوظ بوده و اولیایی که در صدر و اول و بعد از طبقه کسانی که با پیامبر بوده اند. مانند: [امام]حسن و[امام]حسین و [امام]باقرو[امام]کاظم و [امام]صادق و [امام]جواد و [امام]هادی و [امام] نقی و [امام]عسکری [صلوات الله علیهم اجمعین].

یوسف بن اسماعیل النبهانی (متوفی 1350 هـ)

نبهانی ادیب و اندیشمند اهل سنت، پیرامون کرامت امام عسکری صلوات الله علیه چنین می نویسد:

الحسن العسكری أحد أئمة ساداتنا آل البیت العظام و ساداتهم الكرام ـ رضی الله عنهم أجمعین ـ و قد رأیت له كرامة بنفسی و هی انی سنة 1296 هجریة سافرت الی بغداد من بلدة كوی سنجق، احدی قواعد بلاد الأكراد وكنت قاضیاً فیها ففارقتها قبل أن أكمل المدة المعینة لشدة ما وقع فیها من الغلاء والقحط، اللذین عما بلاد العراق فی تلك السنة فسافرت على الكلك، وهو ظروف یشدون بعضها إلى بعض، ویربطون فوقها الأخشاب، ویجلسون علیها، فلما وصل الكلك قبالة مدینة سامراء، وكانت مقر الخلفاء العباسیین فأحببنا أن نزور الإمام الحسن العسكری، وخرجنا لزیارته، فحینما دخلت على قبره الشریف حصلت لی روحانیة لم یحصل لی مثلها قط وهذه كرامة له، ثم قرأت ما تیسر من القرآن، و دعوت بما تیسر من الدعوات و خرجت.(النبهانی، یوسف بن اسماعیل، (متوفای 1350 ه-)، جامع کرامات الأولیاء، ج 2 ص، 21-22 ، مرکز أهل السنة برکات رضا فور بندر غجرات، هند، الطبعة الأولی، 2001 م.)

حسن عسكری یكی از ائمه‌ی آل بیت عظام و سادات با کرامت می‌باشد. من از او كرامتی دیده‌ام و آن این كه در سال 1296 هجری از شهر (كوی سنجق) ـ یكی از شهرهای كردنشین عراق ـ كه در آن دوران قاضی آنجا بودم، به بغداد مسافرت كردم و قبل از پایان دوره‌ی خدمتم آن شهر را ترك کردم به علت آنکه گرانی و قحطی كه آن سال شهرهای عراق را فرا گرفته بود. و با «كلك» (چیزی شبیه قایق و از چوب و تخته درست می‌شود)، مسافرت كردم و چون كلك به كنار شهر سامرا رسید، ـ آنجا مقر خلفاء عباسی بود ـ دوست داشتیم كه در آنجا قبر امام حسن عسكری علیه‌السلام را زیارت كنیم، كلك آنجا ایستاد و ما به زیارت آن حضرت رفتیم و چون به مقبره آن حضرت داخل شدیم یك حالت روحانی در من پیدا شد كه مثل آن هیچ گاه به من دست نداده بود و جز هنگام زیارت رسول خدا  صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت یونس علیه‌السلام در موصل كه چنین حالتی به من دست داد و این كرامتی از ناحیه‌ی آن حضرت بود.

خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 هـ)

خیر الدین زرکلی نویسنده و مورخ و اندیشمند سوری اهل سنت ، از امام حسن عسکری علیه السلام در شرح حال وی چنین یاد می کند:

الحسن بن علی الهادی بن محمد الجواد الحسینی الهاشمی: أبو محمد، الإمام الحادی عشر عند الإمامیة. ولد فی المدینة، وانتقل مع أبیه (الهادی) إلى سامراء (فی العراق) وكان اسمها (مدینة العسكر) فقیل له العسكری – كأبیه. نسبة إلیها. وبویع بالإمامة بعد وفاة أبیه. وكان على سنن سلفه الصالح تقى ونسكا وعبادة.

الزركلی، خیر الدین (متوفای1410هـ)،‌ الأعلام، ج 2 ص200، ناشر: دار العلم للملایین – بیروت – لبنان، چاپ: الخامسة، سال چاپ : أیار – مایو 2002 م.

الحسن بن علی الهادی بن محمد الجواد الحسینی الهاشمی ابو محمد، پیشوای یازدهم شیعیان است. او در مدینه متولد شده و همراه پدرش [امام] هادی [علیه السلام] به شهر سامراء در عراق منتقل شد که به آنجا، شهر عسکر گفته می شد [به همین خاطر] به او مانند پدرش به عسکری شهرت یافت. بعد از وفات پدرش با امامت او بیعت شد. او بر روش سلف صالحِ با تقوا و اهل عبادت بود.

عبدالغنی (اندیشمند معاصر)

عارف احمدعبدالغنى درباره امام حسن عسکری علیه السلام مى نویسد:

کان من الزهد والعلم على امر عظیم… .(عبدالغنی، عارف احمد، الجوهر الشفاف فی انساب السادة الاشراف، دار النشر: دار الکنان، دمشق، 1997م.)

او [امام حسن عسکری علیه السلام] از حیث زهد و علم در جایگاهی عظیم قرار داشت….

مطالبی که از آن گذشتیم، اندیشه برخی از اندیشمندان مشهور اهل سنت پیرامون امام حسن عسکری علیه السلام بود که یقینا کرامات و مقام آن حضرت بیش از این است که بتوان آن را به کلام آورد.

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!