کسروی گرائی – بخش اول

1

در راستای رسالت دشمن شناسی پايگاه وعده صادق بر آن شد تا سلسله وار به ارائه ی نتیجه تحقیقات در مكاتب و آئين هاي مذهبي- اجتماعي اي  که از حدود يك قرن و نيم پيش به بعد در ايران پديد آمده اند بپردازد و چون مكتب كسروي هم يكي از آنها شمرده مي شود، لازم است كه به عنوان بحث تاريخي، به آن نيز اشاره شود؛ بخصوص كه نوشته هاي كسروي از ادبيات انقلاب مشروطه خواهي ايران شمرده مي شود.


 

اگر چه كسروي گرائي را پيروانش به معناي مصطلح «مذهب و دين» نمي شمارند و معتقدند كه كسروي يك مصلح ديني- اجتماعي بود كه مي خواست در رفع مشكلات اجتماعي راه حلهائي تاره نشان دهد؛ از اين رو، چنانكه خواهد آمد، قصد دين آوري و مذهب سازي را از او نفي كرده اند؛ ولي بايد گفت كه: با اينكه كسروي همه اديان و مذاهب موجود و رايج را مورد انتقاد قرار مي داد و همه ي گرفتاريهاي اجتماعي ملل شرق و آسياي جنوب غربي را ناشي از رواج خرافات مربوط به بعضي اديان و مذاهب كهن مي دانست، اما راه حلهائي كه در كتاب خود «راه رستگاري» براي رفع مشكلات اجتماعي ارائه داده، همه جنبة ديني و مذهبي به صورتي كه خودش مي خواست- نه فلسفي و اجتماعي و اقتصادي دارد. چنانكه در آغاز مقالات و رساله ها و بعضي كتابهايش، با اين شعارهاي ديني شروع كرده است : «خدا با ماست» ،«مرا با خدا پيماني است و..» اين ها حاكي از آن است كه او اگر چه ظاهراً خود را دور از اين دين آوري وداعية مذهبي شمرده است – در باطن، خود را يك دين آور به طريقة  جديد مي دانسته است؛ از اين رو، مكتب او (پاكديني – كسروي گرائي) در ميان مكاتب فلسفي و اجتماعي معاصر يک مكتب و آئين مبتني بر بينش ايده آليستي مي باشد.

كسروي با اينكه در بيشتر كتابهايش، مانند«راه رستگاري» و «ما چه مي خواهيم» تحت عنوانهاي «اروپائي گري» و «غربيگري» از مكاتب اجتماعي و فلسفي و جامعه گرائي غرب سخت انتقاد مي كند و به آنها حمله مي نمايد و معتقد است كه ملل شرقي نبايد از شيوه هاي اجتماعي اروپائي تبعيت نمايند و در مسير آنها حركت كنند، با اين وصف، در عمل و بطور ناخود آگاهانه تحت تاثير شيوة تفكر اجتماعي تمدن غربي و افكار ناسيوناليستي سرمايه داران واقع شده و مجذوب بينش خرد گرائي (راسيوناليسم) و تجديد خواهي غربي شده بود؛ از اين رو بوده است كه، مكتب مذهبي – ناسيوناليستي خود (پاكديني ) را برمبناي نو خواهي غربي ارائه داده كه پاية آن، همان فلسفة ناسيوليسم است.

چنانكه خواهيم گفت، كسروي – شايد به علت آذربايجاني بودنش-سخت ناسيوناليست و داراي حسن مليت پرستي آميخته به نژاد گرايي بوده و نسبت به مليت و زبان ايراني و فارسي تعصب شديدي داشته است. اين مفهوم در لابلاي همه مطالب و مقالاتش آشكار است.

شايد وضعيت زمان حيات كسروي، كه مصادف با شيوع فلسفة نژاد گرائي حزب نازيسم آلمان هيتلري بود، كه جهان را تحت تاثير خود قرار داده بود، در كسروي تأثير نهاده و افكار او را به سوي ناسيوناليستي آميخته به نژاد گرائي نسبت به ايران و ايرانيت كشانيده باشد.

از نظر مذهبي و عقيدة او به اصلاح و رفرم مذهبي و خرافات زدائي ، مي توان بي ترديد گفت كه:شيوة وهابي و تعصبات وهابيات حنبلي در عربستان سعودي، افكار مذهبي كسروي را متأثر ساخته بود. زيرا او در اغلب انتقاداتش نسبت به زوايد مذهبي، شيوة شبه وهابي داشته است.

به هر منوال، در بخش اول ، سعي كرده ايم باختصار دربارة افكار و جهت گيري مكتب كسروي، كه پيروان او آن را بعنوان «پاكديني» و ما آن را «كسروي گرائي» خوانديم، بحث كوتاهي در جهت كارنامه او بكنيم. تا آنجائيكه معلوم است پيروان مكتب كسروي آن مكتب را به عنوان «دين » و يا «مذهب» به معناي معروف و معمول نمي دانند؛ ولي ما از راه مجاز و مسامحه آن را بعنوان «مذهب كسروي» يعني «روش كسروي» مورد بحث قرار مي دهيم.  لازم به تذكر است كه ما در اينجا قصد نداريم از عقايد و افكار كسروي و يا بقول خودشان «روش پاكديني» به تفصيل گفتگو كنيم و نيز به هيچ وجه قصد نداريم از روش كسروي طرفداري و يا مستقيماً انتقاد كنيم، بلكه چون كسروي گرائي براي كساني كه او را نمي شناسند مسأله اي شده و احياناً روش او را داراي عنوان ديگري مي پندارند، لذا در اينجا بعنوان بررسي تاريخي و در جهت شناخت كم و كيف آن، به تاريخ و فلسفه كسروي گرائي اشاره مي كنيم.

آنچه از تاريخ و افكار كسروي در اينجا ياد مي كنيم، مستقيماً از نوشته هاي خود او نقل و اقتباس شده است. زيرا نگارنده ي اين سطور، بيشتر نوشته هاي كسروي را در زمينه هاي تاريخي، زبان شناسي، اجتماعي، اقتصادي و مذهبي به عنوان شناخت، با نظر تحقيق و بررسي، مطالعه كرده و مورد دقت قرار داده است. اكنون، ابتدا اشارت كوتاهي به تاريخ و شرح زندگي كسروي مي كنيم و سپس نظري هم به اهم گفتار و نوشتار و افكار و نظريات او مي نمائيم.

اشارتي كوتاه به زندگي احمد كسروي

احمد كسروي خودش شرح زندگيش را در سال 1323 هجري خورشيدي، يعني يكسال پيش از كشته شدنش، به تفصيل نوشته و آنرا بنام «زندگاني من» خوانده است. در اينجا شرح زندگي او را از همان كتاب اقتباس كرده و اشارت وار مي آوريم:

احمد كسروي در هشتم مهر ماه 1269 خورشيدي، در محله موسوم به «حكماوار» يا «حكماباد»تبريز در خانواده سيد روحاني شيعي مذهب پا به جهان گذاشت.

چنانچه خودش در آغاز كتاب «زندگاني من» گويد : «خانواده ما در تبريز، خانواده ملائي بوده است، پدرم حاجي ميرقاسم، پدر او مير احمد كه پدر پدر او مير محمد تقي و هر سه عنوان ملائي و پيشوائي داشته اند…» كسروي دروس تحصيلات ابتدائي خود را در مكتب خانه ي ملابخشعلي خوانده و در دوازده سالگي پدرش را از دست داده  است . او پس از پدرش از درس خواندن دست كشيده و در كارخانه ي فرش بافي، به كار پرداخته و پس از سه سال دوباره به درس خواندن پرداخته و در مدرسه طالبيه ي تبريز، كه يك مدرسه علوم ديني بوده، در نزد «ملامحسن» نامي درسهاي علوم ديني را شروع كرده است. او پس از تكميل دروس «سطح» (ادبيات عربي، منطق، رسائل و مكاسب…) نزد حاج مير آقا» نامي از علماي تبريز، نيز درس خوانده است.

پس از آن، مدت يكسال و نيم در مسجد ارثي پدرانش به پيشنمازي و به قول خودش ملائي پرداخته و در اين مدت، ميان او و همكلاسانش ، رقابت و اختلاف بوجود آمده تا جايي كه، كسروي از دست آنان بسيار آزرده شده و بطوري كه از آن پس ، از روحانيت دلسرد گشته و سرانجام در سال 1290 خورشيدي، از سلك روحانيت كناره گرفته و در مدرسه آمريكائي تبريز، بعنوان «معلم عربي» استخدام شده است و از آن پس، به فرا گرفتن علوم ديگر، مانند: تاريخ، جغرافي، زبان انگليسي، حساب و ستاره شناسي پرداخته و مدت پنج سال در ضمن معلمي ، معلومات خود را در رشته هاي نامبرده تكميل كرده است.

در سال 1295 خورشيدي، مدرسه آمريكايي براي آغاز تعطيلات تابستاني تعطيل مي شود، كسروي به سوي قفقاز مسافرت كرده و در تفليس مدتي مي ماند و در آنجا با چند نفر از آزاديخواهان مشروطه طلب آشنا مي شود و از افكار و انديشه هاي آزايخواهانه آنان متأثر مي گردد. پس از بازگشت از تفليس، كتابي در صرف و نحو عربي بنام «النجمه الدريه» مي نويسد و چاپ و منتشر مي كند. او به واسطه ي همين كتاب از سوي فرهنگ تبريز مورد تقدير و تشويق قرار مي گيرد.

كسروي در اين وقت به حزب دموكرات، كه شيخ محمد خياباني يكي از مشروطه خواهان آن را رهبري مي كرد ميپيوندد و بكوششهاي آزاديخواهانه مي پردازد ولي پس از اندكي ميان او و شيخ محمدخياباني كدورت و رنجش پيدا مي شود و كسروي از آن حزب كناره گيري مي كند و در سال 1298، در سي سالگي وارد خدمت در عدايه (دادگستري) تبريز مي شود.

كسروي پس از مدتي از تبريز به تهران منتقل شده و در دادگستري تهران به قضاوت مي پردازد و از تهران بعنوان مامور از سوي دولت، به چند شهر مانند ساري، زنجان، قزوين، خوزستان و غيره مسافرت مي كند و در سال 1304 از اين ماموريت به تهران بر مي گردد او در زمان وزارت دارو ، از طرف او ، مدتي دادستان تهران مي شود، او بالاخره در سال 1308 خورشيدي به علت صادر كردن حكم بر ضد رضاشاه پهلوي از خدمت دادگستري كنار گذاشته مي شود و از آن پس، به تحقيقات علمي و انتقادي مي پردازد و در انديشه ي ايجاد مكتب فلسفي – مذهبي خود ميافتد.

منبع :

کتاب تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی گری ، بابی گری ، بهائی گری و کسروی گرائی – تالیف دکتر یوسف فضائی

مقدمه ترجمه کتاب تاریخ مشروطه ، مترجم : اوان زيگل، استاد مطالعات خاورميانه در دانشگاه شهر نيوجرسی

محقق :

محمد صادق

Loading

1 COMMENT

  1. سللام. باید بگویم چه دانسته نوشته باشی چه ندانسته اما دروغهای بزرگی در این نوشته دیده میشود. کسروی کجا نژادگرا بود؟ او میگفت ما در اران میباشیم اینست باید نوشته هامان را به این زبان نویسیم. و از آنجا که زبان امروز ایران را بیمار و ناتوان میدانست به پیراستن ان کوشیدو نیز میهن پرستی یعنی خدمت به میهن و مردم خود را بایای( وظیفه) هر توده ای میدانست. همین

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!