پرسش از حلقه عرفان/ بخش چهارم (پاياني)

1

 

 

پرسش از حلقه عرفان/ بخش چهارم (پاياني)
وجه تمايز القائات شيطاني از رحماني در عرفان‌ حلقه چيست؟

 عرفان حلقه معتقد است هر كس به درك حلقه‌هاي كيهاني نايل شود، مي‌تواند هر چه بخواهد به قرآن نسبت دهد و اگر با آيات ناسازگار باشد، درست است و تفسير به رأي نيست! آيا هر كسي مي‌تواند تجارب خود را به كلام‌الله نسبت دهد؟

  به تازگي كتابي تحت عنوان «پرسش از عرفان حلقه» به قلم حجت‌الاسلام حميدرضا مظاهري‌سيف، مدير مؤسسه فرهنگي بهداشت معنوي چاپ شده است.
گروه مخاطبي كه براي اين كتاب ارزشمند پيش‌بيني شده، مربيان هستند. يعني؛ افرادي كه مطالعات انتقادي جنبش‌هاي معنوي نوظهور را انجام مي‌دهند.
مشروح 4 عنوان پاياني اين كتاب در پي مي‌آيد.

* نسبت ميان شريعت و طريقت و حقيقت در عرفان حلقه

با اينكه از سوي مركزيت عرفان حلقه، بر التزام به شريعت تأكيد مي‌شود، اما عملا بسياري از سلسله مراتب مربيان چندان پايبند نيستند وحتي بعد از آشنا شدن با عرفان حلقه، دلبستگي و پايبندي آنها به شريعت، كاهش مي‌يابد.
علت اين دوگانگي ميان گفتار و رفتار، يكي از اصول اساسنامه عرفان حلقه است. در اين اصل آمده است:« در عرفان كيهاني (حلقه)، مسير اصلي طريقت است كه بر روي اين مسير، كه مسير عمل است، از شريعت و حقيقت بر روي آن، دريافت صورت مي‌گيرد و در انتها هر سه بر يكديگر منطبق مي‌گردند. اين حركت مي‌تواند مطابق شكل زير باشد و اين بدان معني است كه در جريان عمل، انسان به كاربرد شريعت پي‌برده و به حقيقت نيز نايل مي‌گردد.

بديهي است كه انسان به لحاظ ساختار وجودي‌اش، متكي به گونه‌اي عمل براي شكل‌گيري و رشد يابي در مسير كمال است؛ اين اعمال را آفريننده او كه داناست، براي او در طرح عظيمش طراحي عظيمي كرده و آن مستعد ساختن حضور هزاران نبي و خبر گيرنده و پيام‌آور است، كه به عنوان رسول و فرستاده موظف به ابلاغ پيام و انداز بشر و تبشير راه يافتگان شده و شريعت و نحوه راه رفتن در مسير كمال خواهي را براي انسان ترسيم كرده‌اند.
پيچيدگي‌هاي و ناروان بودن اين عبارات، براي اين است كه كمر جملات، زير بار معاني دو پهلو و غير صريح خم شده و نوشته را با پيچ و تاب‌هاي غريبي آميخته است.
نخست اين كه، طريقت اصل است و همان طور كه در تصوير ديده مي‌شود، شريعت و حتي حقيقت بايد به آن نزديك و با‌ آن منطبق شوند. يا به بياني كه در اصل آمده، از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت مي‌گيرد. حال مي‌پرسيم اين طريقت چيست كه نه فقط شريعت، بلكه حقيقت هم از روي آن دريافت مي‌شود؟
پاسخ اين پرسش در بخش دوم اصل، يعني بخش بعد از تصوير آمده است. طريقت اعمالي است كه آفريننده دانا در طرح عظيمش براي انسان طراحي كرده است. اين طرح عظيم چيست؟ آيا دين است؟ هيچ اشاره‌اي نشده، چيزي غير از دين است؟ آيا نوعي سيستم ارتباط شخصي با آفريننده است؟ اصل بايد خيلي صريح و روشن باشد، اما در اينجا مي‌بينيم با ابهام و استفاده از عبارات كمر خميده و گرانبار نگارش يافته، درحالي كه درباره ارتباط شريعتف طريقت و حقيقت تاكنون سخنان بسيار گفته شده است و با اين پيشينه، چند سطر شيوا نوشتن، كار دشوار نيست.
به هر حال در توضيح طرح عظيم نوشته‌اند: مستعد ساختن حضور هزاران هزار نبي و خبر گيرنده و پيام‌آور است… با توجه به اين جمله به اين جمه ظاهرا اين طرح عظيم، خود دين نيستغ بلكه پيش از حضور پيام‌آوران و فرستاده شدن دين است. بستر و طرحي كه مستعد ساختن حضور هزاران پيام‌آور است. حضور پيام‌آوران هم نكته قابل توجهي است؛ چون حضور با فرستاده شدن فرق دارد، ممكن است پيامبراني فرستاده شوند، اما هميشه حضور نداشته باشند.
از ديدگاه اين اصل، طرح عظيم آفريننده دانا، مستعد ساختن حضور پيام‌آوران است، نه فرستادن آنها. پس با پيروي از اين طرح، بايد در جستجوي پيام‌آوري حاضر باشيم كه طريقت در استعداد اوست و شريعت و حقيقت كه كمال و راه كمال خواهي است، از روي آن طريقت دريافت مي‌شود.
بنابر اين، سرنوشت شريعت، طريقت و حقيقت بسيار مبهم و نامعلوم است، در نهايت به هم خواهند رسيد. اما كجا به هم مي‌رسند؟ و آنگاه كه گرد هم آيند، شريعت چه شريعتي خواهد بود و حقيقت چه حقيقتي؟ چندان معلوم نيست و شايد طريقت عرفان حلقه بتواند چشم‌اندازي از شريعت و حقيقت مورد نظر آن را به ما نشان دهد. البته اين همه، در نهايت كه به هم برسند و منطبق گردند آشكار مي‌گردد. بنابر اين طريقت عرفان حلقه، در نهايت سرنوشت حقيقت و شريعت را معلوم خواهد و شريعت و حقيقت بايد از روي طريقت حلقه دريافت شود و با آن منطبق گردد.
اگر كسي بيايد، صادقانه و به دور از فريب كاري اساسا آيين جديدي بياورد، مي‌توان با او گفتگو كرد، اشكالات را گفت و حرف‌هايش را شنيد، اما اين كه با شعار شريعت‌گرايي و استفاده از آيات پيش آيند و در پس آن افكار و عقايد ديگري را پنهان كنند، منصفانه نيست و باب گفتگو، طرح و بررسي انديشه‌ها و باورها بسته مي‌شود.
گذشته از آنچه درباره نگرش عرفان حلقه، نسبت به شريعت گفته شد و اينكه پر از ابهام و تناقض است. اساسا ورود عرفان حلقه به موضوع شريعت يك دين خاص، مثل شريعت اسلام يا شريعت خاص عرفان حلقه با برخي از اصول اساسنامه اين فرقه تعارض دارد. زيرا تصريح كرده‌اند كه عرفان حلقه به زيربناي فكري انسان‌ها مي‌پردازد و با روبنا كه شامل اعتقادات و شريعت است برخوردي ندارد.
با اين وصف، عرفان حلقه به شريعت و حتي اعتقادات خاص اديان و مذاهب كاري ندارد. پس مركزيت عرفان حلقه، اين اختيار را كه در رابطه با شرايعف باورهاي مذاهب و اديان مداخله‌اي كند، از خود سلب كرده است يا دست كم ادعاي سلب آن را دارد، حالا چگونه مي‌تواند به شريعت خاصي دعوت كند؟! يا حتي باورهاي خاص مذهبي، مثل اعتقاد به امامان معصوم، حتي خاتميت رسول خدا و كلام‌الله بودن قرآن را مورد رد يا تأكيد قرار دهد؟ طبق اين اصل، عرفان حلقه از همه اين امور دست كشيده است و طريقت عملي آن به راستي هيچ نسبت و سنخيتي با اين امور ندارد.
اكنون در مقام بررسي اين نيستيم كه اين اصل به طور كلي درست است يا نه؟ و آيا درست است كه فرقه‌اي از رسالت پيامبر اسلامي و قرآن مجيد دست بكشد و فقط استفاده ويتريني از آن بكند و بعد دم از عرفان اسلامي بزند؟ اما آنچه از اصول عرفان حلقه برمي‌آيد اين است كه آن ارزش‌ها و باورها ارتباطي با طريقت عملي عرفان حلقه ندارد كه در اين باره كاملا صادق هستند، يعني آنچه در عرفان حلقه تعليم داده مي‌شود يا تفويض مي‌َود يا دريافت مي‌شود كه ارتباطي با قرآن، تعاليم دين اسلام و تشيع ندارد؛ اما اين كه در مواردي از آيات قرآن استفاده مي‌كنند يا پاي شريعت را به ميان كشيده‌اند و يا گاه و بي‌گاه مركزيت عرفان حلقه، اعضاي جنبش را به التزام به شريعت دعوت مي‌كند، تناقضي آشكار است. مگر اين كه منظور آنها از شريعت، شريعت اسلام نباشد يا اين كه فقط براي فريب افكار عمومي در اعلاميه‌ها فرياد شريعت‌مداري سر مي‌دهند و چون به خلوت مي‌روند آن كار ديگري مي‌كنند.

* طريقت بي‌كوشش

تمام عرفان، در فرقه حلقه به طريقت عملي آن برمي‌گردد، كه نوعي ارتباط عملي با شعور كيهاني است و شريعت و حقيقت هر چه باشد از روي آن دريافت مي‌شود. حال اين طريقت چيست؟ دستيابي به نيروي درمانگري يا شعور كيهاني كه نشانه‌اي از ظرفيت معنوي انسان است و راه دستيابيبه آن، اين است كه تسليم شعور كيهاني شويم، البته فقط از طريق سلسله مراتب و مركزيت عرفان حلقه، به بيان دقيق‌تر بايد تسليم حلقه‌هاي عرفان حلقه شود.
اين سهولت در رسيدن به مواهب عرفاني كه مي‌توان آن را رانت‌خواري معنوي ناميد، فقط با تسليم شدن در حلقه‌هاي عرفان كيهاني به دست مي‌آيد. بدون هيچ زحمتي و براي گناهكار و بي‌گناه فرقي نمي‌كند. عارف يك دقيقه‌اي!
با اين وصف اگر كسي اهل قناعت بود و به همين مقدار از ارتباط با رحمت الهي قناعت كرد و معجزه عيسي گونه درمانگري را براي خود كافي دانست، چه مي‌شود؟ آيا اين طور نيست كه براي رسيدن به هر چيز با ارزشي بايد رنجي را تحمل كرد و زحمتي كشيد؟ آيا بي‌رنج و زحمت به دست آمدن اين موهبت رحماني! دليل بي‌آرزش بودن يا نشانه راهزني شيطان نيست؟
آنچه بزرگان گفته‌اند از دولت بي‌خون دل و تكيه نكردن بر دانش و تقوا در طريقت، به معناي دست كشيدن از شريعت و فروگذاشتن اخلاق و پاكي و پرهيزكاري نيست، بلكه به اين معناست كه هر چه تلاش و كوشش از سوي بنده خدا صورت بگيرد در برابر لطف و عنايت او هيچ است و فقط ايجاد آمادگي براي دريافت فيض الهي است. كافي است كه بنده ايمان داشته باشد و در راه صلاح يك قدم بردارد آن گاه خداوند ده گام به سوي او خواهد آمد اما يك گام انسان كوچك زميني كجا و ده گام خداوند بزرگ كجا. به راستي كسي كه در راه معرفت حركت مي‌كند، هر چه مي‌بايد با عملش قابل سنجش نيست، اما تا كوششي نباشد، كششي نخواهد بود «و ان ليس للانسان الا ما سعي» اگر هم تسليم شدن يك گام محسوب شود، كه صد البته گام بلندي هم هست، تسليم شدن در برابر اراده و امر خداوند است و نشانه آن تعبد به شريعت و آراستي به اصول اخلاقي است. نه تسليم شدن به حلقه‌هاي اين فرقه، بدون ايمان و تقدي به اصول اخلاقي و ارزش‌هاي انساني.
با اين همه اينها جالب اينجاست كه شريك آقاي طاهري در طراحي و پايه‌گذاري عرفان حلقه، يعني منصوري لاريجاني در تجليل از طاهري مي‌نويسد: «انسان اگر در خود تامل كند و درون‌شناسي را به جاي مطالعه تجربيات ديگران در حوزه معرفت شناسي برگزيند، دير يا زود به شبكه جهاني توحيد وارد مي‌شود. مصداق اين نظريه، تجربه ارزشمند استاد طاهري است، كه با خود جوششي و درون كوششي بسيار، توانسته راهي به شبكه كيهاني وجود پيدا كند و براساس يافته‌ها و نمودها، نظريه خاصي ارائه نمايد كه به لحاظ مفهومي با اصطلاحات و تعابير عرفان اسلامي مطابقت دارد از اين رو، ما آن را «عرفان كيهاني» نام نهاده، بيان و نظر ايشان را در پاورقي اين كتاب به طور مبسوط شرح نموده‌ايم تا خوانندگان عزيز بدانند كه طرق الي الله به تعداد انفاس خلايق، به ويژه خلايق انساني و تلاش‌گر است.»
به هر حال ابهام بزرگ اين است كه علي رغم دعوت عام عرفان حلقه به يافتن بي‌جستجو و وصال بي‌كوشش، معلوم نيست كه بايد دولت بي‌خون دل و تحفه بي‌كوشش را طلب كنيم يا تلاش‌گر باشيم؟

* سوء فهم و سوء استفاده از آيات قرآن

در عرفان حلقه تعدادي از آيات قرآن به كار رفته كه از نظر معنايي سرنوشت دردناكي پيدا كرده‌اند. آياتي كه از معناي اصلي تهي شده و به بهانه شهود و درك عملي، معاني ديگري بر آنها تحميل شده است. براي نمونه دو آيه از متن اساسنامه به قلم طاهري و پيرزاده و دو آيه شرح منصوري لاريجاني اشاره مي‌كنم.
طاهري مي‌نويسد: «دو نوع كلي اتصال به شبكه شعور كيهاني وجود دارد: الف، راه‌هاي فردي (ادعوني استجب لكم): راه فردي راهي است كه شخص در آن، هيچ‌گونه تعريفي نداشته و به واسطه اشتياق بيش از حد خود، به شبكه شعور كيهاني اتصال پيدا مي‌كند. براي اين گونه اتصال، وجود اشتياق زائد الوصفي نياز است.
ب، راه جمعي «واعتصموا بحبل الله جمعيا» راه جمعي راهي است كه در آن فرد در حلقه وحدت قرار مي‌گيرد. اين حلقه، مطابق شكل سه عضو دارد: شعور كيهان، فرد متصل كننده و فرد متصل شونده. با تشكيل حلقه، بلافاصله فيض‌الهي در آن به جريان افتاده و انجام كارهاي مورد نظر در چارچوب اين عرفان با تشكيل حلقه‌هاي مختلف تحقق مي‌پذيرد. براي وارد شدن به اين حلقه‌ها، وجود سه عضو: شبكه شعور كيهاني، فرد متصل كننده و فرد متصل شونده كافي است. در اين صورت عضو چهارم‌الله خواهد بود.»
آيه‌اي كه طاهري راه ارتباط فردي را به آن استناد مي‌دهد، به طور كامل اين است: «و قال ربكم ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين» و پروردگارتان گفت مرا بخوانيد و از من بخواهيد تا پاسخ شما را بدهم قطعا كساني كه از عبادت من استكبار مي‌ورزند به زودي به دوزخ وارد خواهند شد.
چگونه از اين آيه راه فردي فهميده مي‌شود. گذشته از اين كه خطاب خداوند به جمع است، آيا اشكالي دارد كه گروهي با هم جمع شوند و يكدل و يك صدا دعا كنند؟ اشتياق زائد‌الوصف از كجاي آيه برمي‌آيد؟ با توجه به اين كه در اين آيه شريفه، دعا كردن در برابر استكبار ورزيدن قرار گرفته، معلوم مي‌شود كه همين دعاهاي معمولي كه بندگان معمولي خدا انجام مي‌دهند و در برابر خداوند خود را نيازمند و ضعيف مي‌دانند، منظور است.
بريده بريده كردن آيات، زمينه‌ساز به هم ريختگي معنايي و در نتيجه تحريف معنوي آيات قرآن كريم است كه از اين طريق چيزي به غير از تفسير به راي و تحميل پيش فرض‌ها بر كلام خداوند حاصل نمي‌شود.
آيه‌اي كه براي مستند كردن ارتباط جمعي و حلقوي به قرآن استفاده شده نيز سرنوشت تحريف آميز آيه قبل ار پيدا كرده است. «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، تقوا بورزيد آن طور كه شايسته تقواي الهي است و از دنيا نرويد مگر اين كه مسلمان باشيد و همگي ريسمان خدا بگيرد و متفرق نشويد.
دعوت خداوند به اعتصام و گرفتن ريسمان الهي اولا به اهل ايمان اعلام شده؛ ثانيا، پيش از آن به تقوا، آن هم تقوايي شايسته خداوند امر فرموده است. در حالي كه اين دو ركن در پيوستن به حقله‌هاي عرفان حلقه، هيچ معنا و كاركردي نداشته و زائد تصور مي‌شود. پس بدون شك اگر دست گرفتن به حبل‌الله حلقه‌اي را شكل دهد اين حلقه اهل ايمان و تقواست كه با عرفان حلقه بسيار متفاوت است. اين حلقه‌اي است كه اهل الله، گرداگرد حبل‌الله شكل مي‌دهند.
اگر شعور كيهاني، حبل‌الله باشد، با حضور متصل كننده و متصل‌شونده، در واقع ما دو نفر داريم و اينجا جمع تشكل نشده، تثنيه اتفاق مي‌افتد. از همه جالب‌تر اين كه خداوند هم جزء دست‌گيران حبل‌الله معرفي شده، از اعضاي حلقه به شمار مي‌آيد، در حالي كه او فراتر از كثرتي است كه به شمار آيد و در كنار ما صبح شمرده شود «والله من ورائهم محيط».
آياتي كه مي‌فرمايد: اگر سه نفر با هم نجوا كنيد خداوند چهارمين است. از باب شمارش نيست بلكه اين آيه از متشابهات قرآن است و بايد با محكمات فهميده شود و منظور از آن اين است كه: «الم تر ان الله يعلم ما في‌السماوات و ما في‌الارض» آيا نمي‌بينيد كه خداوند همه چيز را در آسمان‌ها و زمين مي‌داند. «الم يعلم بان الله يري» آيا نمي‌دانيد كه خداوند شما را مي‌بيند.
به هر حال نمي‌توان با استناد به يك آيه متشابه، تحريفات معنوي آيه‌اي مثل «اعتصموا بحبل‌الله» را توجيه كرد. گذشته از متن اساسنامه به قلم طاهري كه چندان با علوم قرآني آشنا نيست، استفاده‌هاي منصوري لاريجاني در شرح اساسنامه نيز بسيار سوال‌برانگيز است. مثلا ايشان در شرح اصلي كه اتصالات و حفاظ‌‌هاي حلقه‌هاي شعور كيهاني و تفويض آنها از سوي مركزيت را بيان مي‌كند، نوشته‌اند: «شرط وارد همه به اين حلقه، تسليم است. «يوم لا ينفع مال و لا بنون* الا من اتي الله بقلب سليم» روزي كه مال و فرزند سود نبخشند؛ مگر آن كسي كه با دل پاك و تسليم شده به درگاه خدا آيد.»
تسليم بدون ايمان و پاكي در عرفان حلقه و گرفتن تفويض از مركزيت عرفان حلقه در دوره‌هاي آموزشي تا روز قيامت كه فقط با قلب سليم مي‌توان با توشه به پيشگاه خداوند رسيد، تطبيق داده شده است!؟
در مورد ديگري منصوري لاريجاني نظر طاهري را در باب زيربنا بودن شعور كيهاني و روبنا و بي‌اهميت بودن ايمان و ا عتقادات، با آيه‌‌اي شرح داده كه اساسا در باب ايمان و اعتقاد به خداوند و يگانگي اوست: «قل يا اهل الكتاب تعالوا إلي كلمه سواء بيننا و بينكم الا تعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله قال تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي كلمه حقي كه ميان من و شما يكسان است. (و آن اين كه) به جز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم و برخي را به جاي خدا به ربوبيت تعظيم نكنيم. پس اگر آنها از حق روي گردانند، بگوييد «شما گواه باشيد كه تسليم فرمان خداونديم.»
اولا، خطاب اين آيه با اهل كاب است كه اهل ايمان هستند، در حلي كه عرفان كيهاني خود را بيرون از دين و بي‌قيد نسبت به ايمان و اعتقادات مطرح مي‌كند؛ ثانيا، كلمه‌اي كه پيامبر مامور است اهل كتاب را به سوي آن فرابخواند، توحيد و پرهيز از شرك است، نه شعور كيهاني كه در عرفان حلقه كوشش مي‌شود به جاي خداوند منشا اثر در عالم معرفي شود.
رهبران فرقه حلقه در پاسخ به اشكالاتي كه در سوءاستفاده از آيات قرآني به آنها وارد شده، گفته‌اند: »تقق عملي آيه در درك حلقه‌هاي رحمت عام شبكه هوشمند الهي، نياز به تفسير راي را بر طرف نموده و هزاران نفنر كشف رمز و انصباق اين آيه شريفه را در حلقه وحدت با پژوهش خود و برخورداري از فيوضات مرتبط، شهادت داده‌اند.»
يعني هر كس كه فيوضات به او تفويض شود و به درك حلقه‌هاي شبكه هوشمندي كيهاني نايل گردد، هر چند بخواهد مي‌تواند به آيات قرآن نسبت دهد و اگر به ظاهر آيات ناسازگار باشد، درست است و تفسير به راي نيست.
سوال اساسي كه در اينجا مطرح مي‌شود اين است كه دقيقا روش فهم و تفسير كلام خداوند از ديدگاه عرفان حلقه چيست؟ آيا هر كس تجارب ذهني خود را بدون ملاحظه مفاد و معني آيات الهي مي‌تواند به كلام‌الله نسبت دهد؟

* راه حل مشكلات به وجود آمده از عرفان حلقه

اول، سران و پايه‌گذار عرفان حلقه در جلسات بحث و گفت‌وگو حاضر شوند و صادقانه به بيان ديدگاه‌هاي خود بپردازند. بعضي از اين افراد موضع‌گيري روشني ندارند گاه در جمع متدينين، عرفان حلقه را نقد مي‌كنند و خود را بيرون از آن معرفي مي‌كنند و بعد در دفاع از آن، بيانيه مي‌دهند و اعتراضيه مي‌نويسند.
دوم، در گفت‌وگو با منتقدانشان ادب و انصاف را رعايت كنند و براي برخوردهاي ناشايست، عذري بدتر از گناه نياوردند؛ براي نمونه يكي از سخنگويان عرفان حلقه گفته است: «تعدادي از دوستان – همچون شخص بنده – كه با وجود مشكلات ذهني و رواني به اين مجموعه پيوسته بودند و با همين مشكلات دوره‌هاي بالاتر را طي نموده و به اصطلاح مربي شده بودند، حالا اگر در جايي در مقام دفاع و معرفي عرفان كيهاني برمي‌آمدند طبيعتا نمي‌توانستند در همه موارد رفتار و عكس‌العمل مناسبي داشته باشند.»
سوم، اين كه تامل و تحقيق را فرو نگذارند و به صرف اين كه فلان مطلب را آقاي طاهري فرموده‌اند يا در اساسنامه آمده، نپذيرند؛ بلكه دايره مطالعات را گسترش دهند، بينديشند و بيش از تعصبات گروهي به حقيقت متعهد باشند.
چهارم، لازم است منتقدين اشكالات و نقدهاي اصلي و بنيادين را از نقدهاي فرعي و جنبي متمايز كنند و مباحث را در مسير منطقي با رعايت اولويت، در تبيين كاستي‌هاي موجود در اين جريان پيش ببرند.
پنجم، بهتر است كه اساتيد و محققان مطالعات اسلامي، متخصصان رشته‌هاي اديان و عرفان و علوم قرآني و ساير رشته‌هاي مرتبط به طور فعال‌تري به نقد و بررسي اين جريان بپردازند؛ زيرا بسياري از قربانيان اين جريان افراد بي‌غرضي هستند كه به اميد يافتن معنويت، قدم پيش گذاشته‌اند و ممكن است با بيان يك نفر ارتباط برقرار نكنند، اما در ميان بيان‌هاي گوناگون، حقيق برايشان آشكار شود. همچنين با توجه به رشد هرمي اين جريان در كشور كه اكنون از كنترل مركزيت عرفان حلقه نيز خارج شده و آقاي طاهري برخلاف تعهداتش نمي‌تواند آن را كنترل كند، لازم است كه افراد آگاه در گستره‌اي كه مي‌توانند نسبت به انحرافات و آسيب‌هاي اين جريان، روشنگري پيشگيرانه داشته باشند.
بدون ترديد عبور از اين جريان‌سازي‌ها، در نهايت فرهنگ عمومي را نسبت به آسيب‌هاي مشابه و جريان‌هاي شبه عرفاني بيدار و بيمه خواهد كرد. در اين راه بهترين راهبرد افزايش آگاهي‌ها، بالا رفتن قدرت تحليل و تشخيص معنويت‌هاي راستين از جريان‌هاي شبه معنوي است.

منبع : فارس نیوز

منابع:
1. انسان از منظري ديگر، طاهري، محمدعلي، نشر ندا، چاپ دوم، آبان 86.
2- باورها و آيين‌هاي يهودي، ترجمه، فرزين، رضا، قم: مركز مطالعات اديان و مذاهب، 1385.
3- جريانات بزرگ در عرفان يهودي، گرشوم شولم، ترجمه: فريدالدين رادمهر، انتشارات نيلوفر، 1385.
4. شواليه‌‌هاي معبد، يحيي، هارون، تهران: نشر هلال، چاپ سوم، 1388.
5. عرفان كيهان (حلقه)، طاهري، محمدعلي، انتشارات انديشه ماندگار، چاپ سوم تابستان 86.
6. نتايج امواج تهاجم عليه هوشمندي مثبت الهي، بي‌نا، بيجا، شهريور 1389.
7. نهايةالحكمة، طباطبايي، سيد محمدحسين، قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1417 قمري.
8. Onur Ayangil. “Yeni Gnose ” (New Gnosis), Mimar Sinan, 1977, No.25, p.20.

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!