فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش نهم

4
freemasonry20-20dajjal20of20apocalypse202814929.jpg
  نکته ي بسيار مهمي که بايد به آن اشاره کرد، اين است که احاديث معتبر بسياري از معصومين (ع) نقل شده است که در طي آن ها اين بزرگواران، وقايع آخرالزمان را پيشگويي کرده اند که بسياري از اين وقايع نيز به صورت بسيار دقيق به حقيقت پيوسته اند؛ اما با اين حال، کماکان بسياري از برادران مسلمان به جاي بهره بردن از احاديث معصومين (ع)، براي بررسي  وقايع  آخرالزمان  به پيشگويي هاي دروغين و توطئه آميز نوستراداموس مي پردازند.

 
  نکته ي بسيار مهمي که بايد به آن اشاره کرد، اين است که احاديث معتبر بسياري از معصومين (ع) نقل شده است که در طي آن ها اين بزرگواران، وقايع آخرالزمان را پيشگويي کرده اند که بسياري از اين وقايع نيز به صورت بسيار دقيق به حقيقت پيوسته اند؛ اما با اين حال، کماکان بسياري از برادران مسلمان به جاي بهره بردن از احاديث معصومين (ع)، براي بررسي  وقايع  آخرالزمان  به پيشگويي هاي دروغين و توطئه آميز نوستراداموس مي پردازند.

به منظور بررسي دقت و صحت احاديث معصومين (ع) در رابطه با حوادث آخرالزمان، يک نمونه از اين احاديث را ذکر مي کنيم: (شگفت اين که در اين حديث،  اوضاع  شهرهاي  قم  و  کوفه  در آخرالزمان،  به  دقت  بيان شده اند.)

در اين حديث، حضرت امام صادق (ع) گوشه اي از اوضاع آخرالزمان را ترسيم مي کنند:

و روي بأسانيد عن الصادق (ع) أنه ذكر كوفة و قال:

« ستخلو كوفة من المؤمنين و يأزر عنها العلم كما تأزر الحية في جحرها، ثم يظهر العلم ببلدة يقال لها قم، و تصير معدناً للعلم و الفضل حتى لايبقى في الارض مستضعف في الدين حتى المخدرات في الحجال، و ذلك عند قرب ظهور قائمنا، فيجعل الله قم و أهله قائمين مقام الحجة، و لولا ذلك نساخت الارض بأهلها و لم يبق في الارض حجة، فيفيض  العلم  منه  إلى  سائر  البلاد  في  المشرق و المغرب، فيتم حجة الله على الخلق  حتى  لايبقى  أحد  على  الارض  لم يبلغ إليه الدين و العلم،  ثم  يظهر  القائم  عليه السلام  و  يسير  سبباً  لنقمة الله و سخطه على العباد، لان الله لاينتقم من العباد إلا بعد إنكارهم حجة. »(309)

و با اسناد بسيار از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که کوفه را ياد کردند و گفتند:

« بزودى شهر كوفه از مؤ منان خالى مى گردد و به گونه اي كه مار در جايگاه خود فرو مى رود ،علم نيز اين چنين از كوفه رخت برمى بندد؛  سپس از شهرى بنام قم آشكار مى شود و آن سامان معدن فضل و دانش مى گردد. به نحوي كه در زمين كسى در استضعاف فكرى بسر نمى برد؛ حتى نوعروسان در حجله گاه خويش؛ و اين قضايا نزديك ظهور قائم ما به وقوع مى پيوندد. خداوند سبحان، قم و اهلش را براى رساندن پيام اسلام، قائم مقام حضرت حجت مى گرداند. اگر چنين نشود، زمين اهل خودش را فرو مى برد و در زمين حجتى باقى نمى ماند، دانش از اين شهر به شرق و غرب  جهان  منتشر مى گردد،  بدينسان بر مردم  اتمام حجت مى شود و يكى باقى نمى ماند كه دين و دانش به وى نرسيده باشد؛ آنگاه قائم (عليه السلام) ظهور مى كند و ظهور وى باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان مى شود؛ زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمى گيرد مگر بعد از آن كه وجود مقدس حضرت حجت را انكار نمايند. »(310)
 
همان طورکه ملاحظه فرموديد، حضرت امام صادق (ع) در حديث فوق، پيشگويي هاي اعجاب آوري را در مورد وقايع آخرالزمان انجام داده اند که با وجود فاصله ي  1300 ساله، بسيار دقيق و صحيح مي باشند. در اين حديث، امام صادق (ع) فرمودند که در آخرالزمان، علم (علوم ديني) از کوفه خارج مي شود  و  کوفه  از  مومنين (علماي دين)  خالي مي گردد و همزمان علوم ديني به شهري وارد مي شود که قم نام دارد؛ و اين شهر (قم) به قدري در نشر علوم ديني اهتمام مي ورزد که دسترسي به علوم ديني را از تمامي نقاط جهان ممکن مي سازد که اين امر حجت را بر همه ي مردم جهان، تمام مي نمايد. به فرموده ي امام صادق (ع)، تمامي  اين وقايع در نزديکي  ظهور  حضرت قائم (عج) اتفاق مي افتند.
 
با دقت در حديث مذکور و مقايسه ي آن با اوضاع امروزه ي جهان، به عظمت علم الهي که در نزد معصومين (ع) بوده است، پي خواهيم برد. در اين قسمت جا دارد تا به جزييات پيشگويي فوق بپردازيم:
 
1) در اين حديث، پيشگويي شده است که در آخرالزمان، علوم ديني از کوفه خارج مي شود. اما اين مطلب چه مصداقي دارد؟
 
کوفه شهري بسيار قديمي است که از قرون اوليه ي هجري وجود داشته است. اين شهر، از بخش هاي مختلفي تشکيل شده است که مهمترين آن ها نجف مي باشد. در مورد نجف بايد به اين نکته اشاره کرد که نجف، شهري جدا از کوفه نيست.(311) در واقع در بسياري از موارد، به منطقه ي نجف، (نجف کوفه) مي گويند. زيرا منطقه ي نجف در منطقه ي مرتفع کوفه واقع شده است و (نجف کوفه) به معناي (منطقه ي مرتفع کوفه) است. بنابراين همان طور که ذکر کرديم، منطقه ي نجف بخشي از کوفه است.
 
حديثي از امام حسين (ع) ذکر شده است که مطلب فوق را درباره ي منطقه ي نجف تأييد مي نمايد:
 
امام حسين (ع) درباره ي حضرت مهدي (عج) فرمودند:
« كأني أنظر إلى القائم عليه السلام و أصحابه في نجف الكوفة كأن على رؤسهم الطير قد فنيت أزوادهم وخلقت ثيابهم، قد أثر السجود بجباههم ليوث بالنهار، رهبان بالليل كأن قلوبهم زبر الحديد، يعطى الرجل منهم قوة أربعين رجلاً  لا يقتل  أحداً  منهم  إلا  كافر  أو  منافق  و قد وصفهم الله تعالى بالتوسم في كتابه العزيز بقوله “إن ذلك لآيات للمتوسمين”. »(312)

« گويا قائم (عج) و ياران او را مي بينم که در نجف کوفه اجتماع کرده و پرندگاني بر سر آنها پرواز مي کنند. توشه هاي آنها کاستي گرفته و جامه هاي آنان کهنه شده و نشان سجده بر پيشاني آنها نقش بسته است. آنها شيران روز و زاهدان شب هستند. دل هايشان مانند پاره هاي آهن (محکم و استوار) است؛ و هرکدام توان چهل مرد را دارا هستند. هيچ يک کشته نمي شود مگر به دست کافر يا منافق.  خداوند متعال از آنها با  عنوان  اهل  بصيرت  و تيزبيني  ياد کرده است؛ آنجا که مي فرمايد: “در اين (عذاب) براي اهل بصيرت نشانه هايي نهفته است”. »(313)

بدين ترتيب همان گونه که ملاحظه فرموديد، امام حسين (ع) نيز نجف را بخشي از کوفه دانسته اند.

در تصوير ماهواره اي زير نيز که از برنامه ي(Google Earth)  اقتباس شده است، ملاحظه مي گردد که نجف بخشي از کوفه مي باشد:

 
موقعيت کوفه و نجف اشرف. همان طور که ملاحظه مي فرماييد, نجف بخشي از کوفه مي باشد. به همين دليل گهگاه از آن به عنوان (نجف کوفه) ياد مي شود.

 

            همانگونه که ملاحظه فرموديد، فاصله ي بين کوفه ي امروزي و نجف نيز بسيار کوتاه و در حد 2.45 کيلومتر مي باشد.

بعد از بررسي موقعيت جغرافيايي کوفه و نجف، به موقعيت مذهبي شهر نجف در طول تاريخ مي پردازيم:
 
همان طور که مي دانيم، حوزه ي علميه ي نجف اشرف با قدمت چند صد ساله ي خود، همواره به عنوان مهمترين قطب علوم ديني، و بالاخص علوم شيعي مطرح بوده و در طول تاريخ، همواره جايگاه مهمي داشته است.(314) اما با قدرت گيري صدام ملعون در سال هاي آخر دهه ي 50 هجري شمسي (دهه ي 70 ميلادي)، کم کم حوزه ي علميه ي نجف از علماي دين خالي شد. بدين ترتيب که در سال 1357 هجري شمسي که صدام رييس شوراي انقلاب عراق بود، دستور به اخراج حضرت امام خميني (ره) داد.(315) امام خميني (ره) نيز که از طرف رژيم پهلوي در تبعيد به سر مي بردند و در آن وقت در نجف حضور داشتند، مجبور شدند تا راهي فرانسه شوند. بعد از اين قضايا نيز با کسب مقام رياست جمهوري عراق توسط صدام، شيعيان و  به  خصوص  علماي  شيعه ي  عراق،  تحت  فشار  قرار  گرفتند. نتيجه ي اين فشارها، شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهرشان در سال 1359 هجري شمسي،(316) شهادت تعداد ديگري از علماي شيعه ي نجف، و محبوس شدن تنها مرجع بزرگ زنده ي عراق يعني آيت الله سيستاني در خانه شان(317) بوده است. در اين بين، تعداد زيادي از علماي نجف از جمله شهيد سيد محمد باقر حکيم، و همچنين تعداد زيادي از مومنين شيعه ي عراقي مجبور به مهاجرت به  کشورهاي  ديگر،  به  خصوص جمهوري  اسلامي  ايران  شدند.(318) بدين ترتيب کم کم علوم ديني در نجف به علت فعاليت هاي صدام ملعون، کم رونق گشت. اين مسأله در تمام مدت حکومت ظالمانه ي صدام  در جريان بود.
 
بعد از اشغال عراق توسط کشورهاي غربي، با وجود آزادي آيت الله العظمي سيستاني از حبس خانگي و بازگشت آيت الله سيد محمد باقر حکيم به عراق، اوضاع عراق و به خصوص حوزه ي علميه ي نجف چندان بهبود نيافت. زيرا شهادت تعدادي از علماي اسلام از جمله شهيد سيد محمد باقر حکيم توسط کشورهاي غربي و ايادي آنان از يک سو، و کارشکني هاي مکرر اشغالگران از سوي ديگر، باعث شده است تا کماکان حوزه ي علميه ي نجف نتواند به موقعيت ممتازي که در طي قرون به آن دست يافته بود، بازگردد.(319) در واقع مي توان گفت که کوفه و نجف از علما خالي شده و اين مطلب چيزي است که حضرت امام صادق (ع) به آن اشاره کرده اند.
 
2) در حديث حضرت امام صادق (ع) ذکر شده است که علم (علوم ديني) به شهري به نام قم منتقل مي شود و مردم قم به نحوي در جهت اشاعه ي علوم ديني فعاليت مي کنند که هيچ انساني در جهان باقي نمي ماند که نتواند به علوم ديني دست يابد. اين پيشگويي امام صادق (ع) نيز به حقيقت پيوسته است. زيرا حوزه ي علميه ي قم که در حدود 80 سال پيش تأسيس شد، از زمان  پيروزي انقلاب اسلامي ايران دچار تحولات شگرفي شده است.(320) به نحوي که  بعد  از  پيروزي  انقلاب  اسلامي  ايران،  اين  حوزه  در سايه ي حکومتي  اسلامي  واقع  گرديده  و  از  آن  حمايت  فراواني شده است. همچنين به دليل ايجاد جو خفقان و وحشت در عراق توسط رژيم بعثي، تعداد زيادي از علما و طلاب شهر نجف به ايران  هجرت  کرده  و  به  تحصيل  و  تدريس  در  حوزه ي  علميه ي  قم پرداخته اند که اين مسأله نيز به پيشرفت حوزه ي علميه ي قم کمک شاياني نموده است. پيشرفت حوزه ي علميه ي قم تا بدانجا بوده که امروزه تبديل به مهمترين پايگاه تشيع در جهان شده است. بنابراين همان طور که ملاحظه فرموديد، پيشگويي امام صادق (ع) در مورد شهر قم نيز به حقيقت پيوسته است.

3) نکته ي مهم ديگري که امام صادق (ع) به آن اشاره کرده اند، اين است که اهل قم حجت را بر مردم دنيا تمام مي کنند و به نحوي در جهت اشاعه ي علوم ديني فعاليت مي کنند که هيچ انساني در جهان باقي نمي ماند که نتواند به علوم ديني دست يابد. اين پيشگويي امام صادق (ع) نيز به حقيقت پيوسته است؛ زيرا امروزه کتب و مجلات بسياري در حوزه ي علميه ي قم و ساير مراکز ديني شهر قم چاپ مي شوند و بسياري از اين کتب به صورت رايگان و يا به بهايي بسيار اندک در اختيار تشنگان حقيقت در سراسر جهان قرار مي گيرند. علاوه بر اين، با پيدايش اينترنت و ايجاد سايت هاي اينترنتي متعدد توسط حوزه ي علميه و ساير مراکز ديني شهر قم، علوم ديني به سهولت و به زبان هاي مختلف در اختيار تمامي مردم دنيا قرار گرفته است. براي مثال کسي که در کشور دور دست آرژانتين زندگي مي کند نيز مي تواند با نشستن در برابر کامپيوتر و اتصال به اينترنت، وارد سايت هاي مذهبي شهر قم شده و به تمامي منابع علوم ديني دست پيدا کند. حتي اين گستردگي تا بدانجا است که کتاب عظيم و گرانقدر بحارالانوار نيز به صورت آنلاين در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.
 
بنابراين همان طور که ملاحظه فرموديد، امروزه اهالي قم بر تمامي مردم جهان، حجت را تمام کرده اند و اين پيشگويي حضرت امام صادق (ع) نيز به حقيقت پيوسته است. نکته ي ديگر اين که حضرت امام صادق (ع)، زمان  تحقق  اين  پيشگويي  را  در  نزديکي  ظهور حضرت قائم (عج) بيان نموده اند و اين مسأله ما را اميدوار مي کند که ان شا الله عصر حاضر، عصر ظهور بوده و ما مي توانيم با تلاش هاي خود در نشر اسلام و عمل به دستورات اين دين الهي، هر چه زودتر شاهد ظهور آقا امام زمان (عج) باشيم. (ان شا الله) 
 
4) نکته ي مهم ديگري که در حديث امام صادق (ع) به چشم مي خورد و اعجاب آور است، تحقق پي در پي پيشگويي هاي امام صادق (ع) در مورد کوفه و قم مي باشد. زيرا  در حديث مذکور، پس از عبارت (بزودى شهر كوفه از مؤمنان خالى مى گردد و به گونه اي كه مار در جايگاه خود فرو مى رود، علم نيز اين چنين از كوفه رخت برمى بندد)، امام (ع) کلمه ي (ثم : سپس) را به کار برده اند و فرموده اند: (سپس از شهرى بنام قم آشكار مى شود).  اين مسأله که امام صادق (ع) کلمه ي  (ثم : سپس)  را  در  مورد  توالي  اتفاقات  مذکور  به  کار  برده اند نيز يکي ديگر  از  جنبه هاي  معجزه گونه ي پيشگويي ايشان مي باشد. زيرا کلمه ي (ثم) در زبان عربي به معناي (بلافاصله پس از آن) مي باشد و امام (ع) با استفاده از اين کلمه، فرموده اند که بين دو واقعه ي مذکور (رخت بربستن علم از کوفه و ظهور آن در شهر قم)، فاصله ي کمي وجود دارد.  همان طور که  قبلاً  مشاهده  فرموديد،  بين کم رونق شدن  حوزه ي  علميه ي نجف (کوفه)  و  پر رونق  شدن حوزه ي علميه ي قم، فاصله ي بسيار اندکي وجود داشته است و حوادث مذکور، به صورت پياپي در عصر حاضر اتفاق افتاده اند. بدين ترتيب همان طور که ملاحظه فرموديد، در اين جا نيز پيشگويي امام صادق (ع) به صورت کاملاً دقيق به حقيقت پيوسته است.
 
با دقت در حديث فوق که پيرامون وضعيت شهر هاي کوفه و قم در آخرالزمان  بيان  شده  است،  به  سهولت  مي توان  دريافت  که پيشگويي هاي معصومين (ع)  در  باب  حوادث  آخرالزمان،  بسيار  دقيق مي باشند. اين دقت تا بدان حد است که حتي در انتخاب تک تک کلمات نيز بسيار محتاطانه رفتار شده است. بنابراين با تکيه بر احاديث معصومين (ع) مي توان به صورت کامل از اوضاع آخرالزمان با خبر گشت و با توجه به اين احاديث، مي توان با وقايع سخت آخرالزمان به خوبي مواجه شد.
 
البته حديثي که در بالا ذکر شد، يک نمونه از صدها حديث معتبري است که از طرف معصومين (ع) در باب حوادث آخرالزمان ذکر شده است و ما براي احتراز از اطاله ي کلام، از ذکر بقيه ي موارد اين احاديث خودداري مي کنيم.
 
لازم به ذکر است که هدف از ذکر اين حديث امام صادق (ع)، يادآوري اين نکته است که ما مسلمانان براي کسب مشروعيت انقلاب اسلامي خود و  نيز  به  منظور  پرداختن  به  نشانه هاي  ظهور  حضرت  مهدي (عج)،  به  هيچ  عنوان  نياز  به  پيشگويي هاي  دروغين  و  مغرضانه ي کاباليست هايي چون نوستراداموس نداريم؛ بلکه بهترين کار در اين زمينه، مراجعه به احاديث پيامبر (ص) و امامان (ع) مي باشد؛ زيرا اين بزرگواران، پيشگويي هاي دقيق و صحيحي پيرامون انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) و نيز انقلاب اسلامي ايران دارند که با مراجعه به احاديث ايشان، مي توانيم از درياي بي پايان علم الهي که نزد اين بزرگواران بوده است، استفاده کنيم.

 
4 – تعداد  اندکي  از  پيشگويي هاي  نوستراداموس  نيز،  تا  حدودي  صحيح هستند و يا به عبارت بهتر نمي توان آن ها را رد کرد.
 
تعدادي از پيشگويي هاي نوستراداموس، به ظاهر صحيح به نظر مي رسند. اين پيشگويي ها عمدتاً در دو مقوله ي زير هستند:
 

A)      بخشي از اين پيشگويي ها در مورد وقايع فرانسه، بالاخص انقلاب کبير فرانسه مي باشند.

يکي از مهمترين دلايلي که باعث شده است تا پيشگويي هاي نوستراداموس در مورد انقلاب کبير فرانسه، تا حدودي به واقعيت نزديک باشند، اين است که در اصل اين پيشگويي ها، پيشگويي نيستند؛ بلکه  نوستراداموس در پيشگويي هايش به برنامه هايي اشاره کرده است که قرار  بوده  توسط  تشکيلات  کابالايي و ماسوني  فرانسه  انجام  شود. بدين ترتيب که کاباليست هاي اروپا در زمان نوستراداموس، به دليل افول باورهاي مذهبي مردم اروپا در آن زمان، کم کم خود را آماده مي کردند تا تشکيلات منسجم تري تشکيل دهتد و به عرصه ي فعاليت هاي سياسي وارد شوند. البته اين روياي کاباليست ها در طي يکي دو قرن بعد، محقق شد و فراماسونر ها که جانشينان خلف کاباليست ها بودند، توانستند به جاي گروه هاي کابالايي، تشکيلات قدرتمند فراماسونري را بنيان نهند. تشکيلات قدرتمند فراماسونري فرانسه، انقلاب کبير فرانسه را راه اندازي کرد و با شعار (آزادي–برابري–برادري!) توانست عامه ي مردم را فريب داده و  حکومتي  به  ظاهر  دموکراتيک  را  بنيان  نهد؛(321)  اما در عمل تنها به اهداف شوم خود جامه ي عمل پوشاند.

با تمام اين اوصاف، تشکيلات فراماسونري فرانسه هيچ گاه نتوانست همانند آمريکا و اسراييل نفوذ همه جانبه اي بر حکومت داشته باشد؛ اما در هر حال، قويترين گروهي بود که باعث ايجاد انقلاب کبير فرانسه شد. در حال حاضر نيز تشکيلات فراماسونري فرانسه، نفوذ زيادي در ساختار  حکومتي  فرانسه  دارد،(322)  اما  اين  نفوذ،  همانند  نفوذ فراماسون ها در  حکومت  آمريکا  و  اسراييل  نيست.  پس  همان طور  که ديديم، فراماسون ها که وارث کاباليست ها بودند، انقلاب کبير فرانسه را بنيان نهادند و آن را رهبري کردند.
 
با توجه به مطالب گفته شده درمي يابيم که نوستراداموس نيز براي پيشبرد اهداف تشکيلات کابالايي فرانسه، بخشي از برنامه هاي اين تشکيلات  براي  در دست گرفتن  حکومت  فرانسه  را  در  غالب پيشگويي هاي خود بيان کرد، تا مردم آينده ي فرانسه بتوانند خيلي آسان تر با انقلاب کبير فرانسه کنار آيند و اين انقلاب را به عنوان واقعيت محتومي که يک پيشگوي معروف آن را پيشگويي کرده، بپذيرند. با اين ترفند و زمينه سازي توسط نوستراداموس، فراماسون ها (که وارثٍ خلف کاباليست ها بودند)، توانستند با استناد به اين پيشگويي ها مردم عادي را با خود همراه کنند و بدين ترتيب به آرزوي نوستراداموس، کاباليست ها  و  فراماسون ها  جامه ي  عمل  بپوشانند.  بنابراين  بهتر است بگوييم  که  فراماسون هاي  فرانسوي،  برنامه هاي  تشکيلات کابالايي–ماسوني را که نوستراداموس کاباليست نيز در پيشگويي هاي خود آورده بود اجرا کرده اند، نه اينکه نوستراداموس کارهاي آن ها را حدس زده باشد.
 

B) بخش  ديگري  از  پيشگويي هاي  درست  نوستراداموس،  در  رابطه  با اوضاع سرزمين هاي  اسلامي  در  آخرالزمان  و  حرکت  جهاني  حضرت مهدي (عج) مي باشد.  البته  علت  اين  که  اين  پيشگويي ها  درست مي باشند، اين است که اين مطالب در اصل پيشگويي نيستند؛ بلکه مطالبي هستند که در کتب حديث اسلامي و از زبان معصومين (ع) بيان شده اند و نوستراداموس که يهودي بوده و به بسياري از کتب مشرق زمين  دسترسي  داشته  است،  از  اين  احاديث  استفاده  کرده  و بخش هايي از سانتوري هاي خود را سروده و به دروغ آن ها را پيشگويي ناميده است.
 

کتاب هاي فراواني به زبان عربي، و در مورد حوادث آينده ي جهان اسلام و حوادث آخرالزمان وجود دارند که از مهمترين آن ها مي توان به کتاب هاي الغيبة نعماني، الملاحم و الفتن و… اشاره کرد که به احتمال زياد مورد استفاده ي نوستراداموس واقع شده اند. زيرا بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس به قدري به روايات کتب مذکور شبيه اند که به نظر مي رسد از روايات مذکور کپي برداري شده اند. براي بيان بهتر مطلب، مثالي را در اين جا ذکر مي کنيم:

عن عبدالله بن مسعود قال:
 
« أتينا رسول الله (ص) فخرج إلينا مستبشراً يعرف السرور في وجهه، فما سألناه عن شئ إلا أخبرنا به، و لا سكتنا إلا ابتدأنا، حتى مرت فتية من بني هاشم فيهم الحسن و الحسين، فلما رآهم التزمهم وانهملت عيناه! فقلنا يا رسول الله، ما نزال نرى في وجهك شيئاً نكرهه!
 
فقال:

إنا أهل بيت اختار الله لنا الآخرة على الدنيا، و إنه سيلقى أهل بيتي من بعدي تطريداً و تشريداً في البلاد، حتى ترتفع رايات سود في المشرق فيسألون الحق فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، فيقاتلون فينصرون! فمن أدركه منكم و من أعقابكم فليأت إمام أهل بيتي و لو حبوا على الثلج، فإنها رايات هدى يدفعونها إلى رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي، فيملك الأرض، فيملؤها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً. »(323)
 
از عبدالله بن مسعود نقل شده است كه گفت :
 
« حضور پيامبر (ص ) رسيديم؛ حضرت با رويى گشاده و غرق  سرور و شادى با ما روبرو شد. آنچه را كه از حضرت سئوال كرديم، پاسخ دادند؛  اگر  ما  ساكت  مى شديم،  آن  حضرت  شروع  به  سخن مى نمود؛ تا اينكه گروهى از جوانان بنى هاشم گذارشان از آنجا افتاد و امام حسن و امام حسين (ع) در بين آنان بودند؛ تا چشم حضرت به آنها افتاد،  در  پى  آنان  افتاد  و  دو  چشمان  آن حضرت  پر  از  اشك  گرديد … عرض كرديم : اى رسول خدا، همواره چيزى در چهره ات مى بينم كه ما را ناراحت مى سازد.

حضرت فرمود:

ما خانواده اى هستيم كه خداى سبحان آخرت را بر دنيا، براى ما اختيار فرموده است؛ بزودى بعد از من، اهل بيتم در شهرها و سرزمين ها پراكنده و آواره خواهند شد؛ تا اينكه درفش هائى سياه از مشرق زمين به اهتزاز در آيند كه حق را مى طلبند، اما حقوقشان را اداء نمى كنند؛ آنان دست از حق برنمى دارند، اما اجابت  نمى شود؛  ديگر  بار  درخواست  مى كنند،  به  آنان  اعتناء نمى شود؛  در اين صورت،  دست به مبارزه زده  و  به  پيروزى  دست مى يابند. هرگاه كسى از شما و يا ذريه ي  شما آن زمان را درك كرد، بايد به پيشوايى از اهل بيت من بپيوندد؛ اگر چه با دشوارى، بر روى برف سينه خيز برود؛ آنها درفش هاى هدايتند كه آنها را بدست مردى از اهل بيت من مى سپارند، كه نام وى مانند نام من و نام پدرش نام پدرم مى باشد؛ او مالك زمين مي گردد و آن را پر از عدل و داد مى كند؛ آنگونه كه از جور و ستم پر شده است. »(324)
 
البته حديث فوق که عمدتاَ در منابع اهل سنت از آن ياد مي شود، در مورد نام پدر حضرت مهدي (عج) مطلب نادرستي را ذکر کرده است که در احاديث فراوان ديگري که از معصومين (ع) در دست است، صورت صحيح آن موجود مي باشد. بدين ترتيب که در حديث فوق، پيامبر (ص) نام پدر حضرت مهدي (عج) را همنام با نام پدر خود (عبدالله)  دانسته اند؛  اما  در  احاديث  فراواني  از  مصادر  شيعي  و اهل سنت، حضرت مهدي (عج)، به عنوان نهمين امام از سلاله ي پاک امام حسين (ع) و فرزند امام يازدهم (امام حسن عسکري (ع))   دانسته شده و به عنوان اولاد پيامبر (ص) معرفي شده اند.(325) به  همين  دليل،  بايد  گفت  که  نام  پدر  حضرت مهدي (عج) در حديث فوق، قطعاً اشتباه مي باشد که اين اشتباه مي تواند به دليل اشتباه راوي باشد. اما در هر حال به نظر مي رسد که اين حديث معروف اهل سنت، توسط نوستراداموس کپي برداري شده است. براي  بررسي اين مطلب، به قطعه ي زير از سانتوري هاي نوستراداموس توجه فرماييد:(326)

 

 

 
همان گونه که مشاهده فرموديد، در اين قطعه از پيشگويي هاي نوستراداموس، وي کپي برداري دقيقي از حديث مذکور اهل سنت انجام داده است. اين کپي برداري تا بدانجا بوده است که نوستراداموس دقيقاً کلمات مشرق (خاور)، برف (برف) و درفش (پرچم) را از حديث مذکور اقتباس نموده و بدين ترتيب حرکتي را که از مشرق زمين (ايران) شروع مي شود، حرکتي خطرناک براي اروپا توصيف  کرده  است.  حرکتي  که  مجاهدان  آن،  از  برف  و  يخ نمي هراسند. اين حرکت چنان مقدس است که هيچ کس نبايد در رفتن به آن ترديد کند، حتي اگر به قيمت راه رفتن بر روي برف و يخ باشد؛ چرا که سرانجام آن به ظهور مهدي موعود (عج) ختم خواهد شد.
 
نوستراداموس ملعون نيز اين توصيفات را که در حديث مذکور آمده است، عيناً کپي کرده و در قطعه ي 29 سانتوري 2 گنجانده است و با خطرناک جلوه دادن قيام رهبر اهل مشرق (و همه را با ميله ي پرچمش مي زند)، تلاش کرده است تا مردم اروپا و آمريکا را بسيج نموده و از آن ها براي مقابله با اسلام در آينده، مدد جويد.
 
در نمونه ي ديگري از کپي برداري هاي نوستراداموس، وي ناشيانه از احاديث  اهل سنت  استفاده  کرده  و  مانند  آن ها،  منجي  مسلمانان را شخصي  معرفي  کرده  است  که  در  آخرالزمان  به  دنيا خواهد آمد.(327) اين پيشگويي نوستراداموس را نيز در قطعه ي زير  ملاحظه مي فرماييد:(328)

 

 
همانگونه که ملاحظه فرموديد، در قطعه ي 55 سانتوري 5، نوستراداموس منجي مسلمانان را شخصي مي داند که در آخرالزمان زاده مي شود. اين مطلب، مشابه نظر اهل سنت درباره ي حضرت مهدي (عج) است؛ حال آن که مي دانيم مطابق نص صريح احاديث پيامبر (ص) و ائمه ي معصومين (ع)، حضرت ولي عصر (عج) فرزند امام حسن عسکري (ع) مي باشند که در زمان پدرشان زاده شده و در سن 5 سالگي وارد غيبت صغري گشته و از سن 74 سالگي وارد غيبت کبري شده اند و  از  آن  زمان  تا  زمان  ظهور،  از نظر ها غايب مي باشند. لازم به ذکر است که نظر شيعيان نيز درباره ي حضرت مهدي (عج) اين گونه مي باشد.(329)
 
بنابراين برادران شيعه اي که از پيشگويي هاي نوستراداموس طرفداري مي کنند، بايد بدانند که نظر نوستراداموس درباره ي حضرت مهدي (عج) اشتباه بوده و او معتقد به تولد آن حضرت در آخرالزمان است. در واقع اين نظر نيز، به دليل تبعيت کورکورانه ي او از بعضي روايات اهل سنت مي باشد که به طرز فريبکارانه اي مضمون آن ها را در پيشگويي هايش آورده و به خود منتسب کرده است.
 
نمونه هاي فوق، بخش هايي از ده ها نمونه اي هستند که  نوستراداموس  در  آن ها  از  روايات  اسلامي استفاده  کرده،  و پيشگويي هاي صحيح معصومين (ع) را دزديده و آن ها را به نام خود در پيشگويي هايش عرضه کرده است.  واي بر او باد!
 
همان طور که گفته شد، نمونه هاي فراواني از پيشگويي هاي نوستراداموس وجود دارند که در آن ها از پيشگويي معصومين (ع) استفاده شده است؛ اما به دليل حجم مطالب، از ذکر آنان خودداري مي کنيم.
 

در مورد وقايع آخرالزمان در سرزمين هاي اسلامي، به نظر مي رسد که نوستراداموس علاوه بر روايات معصومين (ع)، از کتب مخفي که در نزد سردمداران يهود وجود دارند نيز استفاده کرده است.
 
در بين سردمداران يهود، کتب مخفي بسياري وجود دارند که وقايع آخرالزمان در آن ها به صورت دقيق پيشگويي شده اند. اين کتب مخفي، به مثابه آخرين  اتمام حجت هاي  خداوند  با  قوم يهود  مي باشند که در طي آن ها خداوند بخشي از سيماي آينده ي جهان را ترسيم کرده و بدين وسيله عاقبت نافرماني يهود را به آنان گوشزد کرده است. اما سران يهود به جاي پند گرفتن از اين اتمام حجت ها، در عين حال که مردم عادي را از خواندن آن ها محروم کرده اند، از پيشگويي هاي صحيح کتب مذکور استفاده کرده و به خيال خام خود خواسته اند تا براي اين وقايع وعده داده شده، چاره اي بينديشند و با خواست خداي متعال مبارزه کنند.

نکته ي مهم اين جا است که حتي در کتاب تورات اصلي که از طرف خداوند متعال نازل گشته، پيشگويي هاي بسياري درباره ي حوادث بعد از حضرت موسي (ع) و بالاخص وقايع آخرالزمان، شده است. البته منظور از تورات اصلي،  توراتي نيست که در دست اکثر يهوديان مي باشد، زيرا توراتي که در دست عامه ي يهوديان است، تحريف شده مي باشد و در آن حتي مطالبي از زمان بعد از حضرت موسي (ع) نيز نقل شده است!(330) (اين در حالي است که کتاب تورات بر حضرت موسي (ع) نازل شده است و قاعدتاً نمي بايست مطالب بعد از ايشان را در خود داشته باشد!) منظور از تورات اصلي، توراتي است که مستقيماً از جانب خدا بر حضرت موسي (ع) نازل شده است و مطالب آن کاملاً صحيح مي باشد؛ زيرا سخن خدا هيچ گاه اشتباه نخواهد بود. تورات اصلي در حال حاضر در دست عوام يهود قرار ندارد، بلکه ممکن است، در دست سران يهود باشد. (البته با قيام حضرت مهدي (عج)، ايشان تورات اصلي را از غاري در انطاکيه بيرون مي آورند و بر اساس آن با يهوديان مباحثه مي کنند.)(331)

همان طور که ذکر شد، کتاب تورات اصلي در اختيار عوام يهود قرار ندارد، اما ممکن است بخش هايي از تورات اصلي، در اختيار سازمان هاي مخفي و قدرتمند يهود (از جمله گروه هاي کابالايي و ماسوني) باشد. يقيناً در تورات اصلي، مطالب فراواني پيرامون وقايع آينده ي جهان، به خصوص وقايع آخرالزمان وجود دارد که به احتمال زياد، اين گروه هاي مخفي يهود (از جمله گروه هاي کابالايي و ماسوني)، از پيشگويي هاي مذکور استفاده کرده و برنامه هاي خود را بر طبق اين پيشگويي ها مي ريزند تا به خيال خام خود با اراده ي خداوند متعال مبارزه کنند. در مورد نوستراداموس نيز که يک يهودي کاباليست بوده است، بايد گفت که وي ممکن است به تورات اصلي دسترسي داشته و بخشي از پيشگويي هايش را در مورد حرکت جهاني حضرت مهدي (عج)، از تورات اصلي اقتباس کرده باشد.
 
نکته ي جالب اينجا است که حتي بخش هايي از تورات تحريف شده ي فعلي نيز، به خواست خدا از دستبرد و تحريف مصون مانده است و در آن مي توان بخش هايي از پيشگويي هاي راستين خداوند را در رابطه با اسلام، مشاهده کرد. در واقع مي توان گفت که با تمام فريبکاري يهوديان و تلاش آنان براي پنهان کردن پيشگويي هاي راستين خداوند درباره ي اسلام، خداوند متعال مکر آنان را باطل کرده و بخش هايي از تورات فعلي را از دستکاري آنان دور نگهداشته است. براي روشن شدن موضوع، مثالي را در اين زمينه ذکر مي کنيم:
 
از جمله پيشگويي هاي خداوند متعال در تورات درباره ي اسلام ، ذکر اين نکته است که سرزمين مکه، محل نزول آخرين دين الهي است. به اين پيشگويي که از تورات اقتباس شده است، توجه فرماييد:(332)

 

 

 

 
 
همان طور که در پيشگويي فوق ملاحظه کرديد، تورات از سه کوه مقدس نام مي برد که خداوند متعال از آن ها جلوه گر شده است:
 
 1) کوه مقدس اول، کوه سينا (کوه طور) است که خداوند در آن کوه، براي اولين مرتبه با حضرت موسي (ع) سخن گفت و او را به نبوت برگزيد.
 
2) کوه مقدس دوم، کوه سعير (ساعير) است که حضرت عيسي (ع) در اين کوه، با خداوند سخن مي گفت و وحي الهي را دريافت مي کرد.
 
3) کوه مقدس سوم، کوه فاران  يا پاران (کوه حرا) است که خداوند متعال در اين کوه، براي اولين مرتبه با حضرت محمد (ص) سخن گفته و ايشان را به پيامبري برگزيد.
 
با توجه به مطالب گفته شده، متوجه مي شويم که در اين آيات از کتاب تورات کنوني، خداوند از زبان حضرت موسي (ع)، محل بعثت پيامبران بعدي (حضرت عيسي (ع) و حضرت محمد (ص)) را ذکر کرده است و اين پيشگويي ها نيز در سال هاي بعد به حقيقت پيوسته اند. البته اين بخش از آيات تورات، جزء معدود بخش هايي است که به خواست خدا از دستکاري و تحريف در امان مانده است و بدين ترتيب به عنوان سندي بر حقانيت پيامبران بعد از حضرت موسي (ع) مي باشد.
 
اما نکته ي مهم اين جا است که کوه فاران يا پاران، همان کوه مقدس حراء است. براي اين ادعا، اسناد فراواني وجود دارند که برخي از آن ها در زير مي آيند:
 
A) اولين سند اين است که در تورات به سرزمين مکه، سرزمين فاران يا پاران اطلاق شده است. براي مثال درباره ي حضور حضرت هاجر و حضرت اسماعيل (ع) در سرزمين مکه، در تورات آمده است:(333)

 

 

 

 
همان طور که ملاحظه مي فرماييد، تورات نيز محل زندگي حضرت اسماعيل (ع)  و  مادر  بزرگوارشان  حضرت هاجر  را  بيابان  فاران (پاران) مي داند. از سوي ديگر، همه ي مورخين و کتب ديني يهودي و اسلامي نيز  محل  زندگي  حضرت اسماعيل (ع)  را  بيابان  مکه  مي دانند.(334) (پيامبر (ص) و ساير افراد قبيله ي قريش که ساکن مکه بودند، همگي فرزندان حضرت اسماعيل (ع) مي باشند.) از اين مسأله نتيجه مي شود که بيابان فاران (پاران)، همان بيابان مکه است.

بدين ترتيب مشخص مي گردد که منظور از کوه مقدس فاران در تورات، کوه مقدس حراء در سرزمين مکه (فاران يا پاران) مي باشد.
 
A)      دومين سند، اين است که در دعاي سمات، از قول معصومين (ع) نيز محل بعثت پيامبر (ص)، جبل فاران (کوه فاران) دانسته شده است و معصومين (ع)  در  اين  دعاي  مبارک،  کوه   فاران   را   همان   کوه  حراء  دانسته اند.  در  دعاي  سمات،  پيرامون  اين  مسأله  چنين  بيان شده است:(335)

 

 
 
بنابراين همان طور که مشاهده کرديد، از ديدگاه معصومين (ع) نيز کوه فاران، همان کوه مقدس حراء است.
 
مطالبي که در بالا نقل شد، يک نمونه ي کوچک از ميان صدها پيشگويي خداوند در تورات است. متاسفانه به دليل تحريف تورات و دستکاري در آن، تعداد زيادي از سخنان بر حق  خداوند  متعال،  از  تورات هاي  موجود  حذف شده اند؛ اما با اين حال، خداوند بزرگ بخشي از مطالب تورات را از تحريف مصون داشته است تا با توجه به آن بتوان به حقانيت انبياي الهي بالاخص پيامبر گرامي اسلام پي برد.
 
با توجه به مطالبي که گفته شد، به نظر مي رسد که نوستراداموس کاباليست و يهودي الاصل، ممکن است از پيشگويي هاي تورات استفاده کرده و در مورد آينده ي اسلام، مطالب تورات را به نام خود عرضه کرده  باشد. حتي اين امکان وجود دارد که به دليل عضويت وي در تشکيلات مخفي  و  سري  کابالا،  به  تورات  اصلي  دسترسي  داشته  باشد.  زيرا همان طور که ذکر کرديم، ممکن است بخش هايي از تورات اصلي در نزد سران گروه هاي مخفي يهود موجود باشد. در صورت دسترسي نوستراداموس به بخش هايي از تورات اصلي، وي مي توانسته است از اين پيشگويي ها بهره بگيرد و بدين ترتيب اين پيشگويي ها را که عمدتاً در مورد آينده ي جهان اسلام بوده است، به نام خود در کتاب هايش ثبت کند.
 
البته لازم به ذکر است که کتاب تورات، تنها کتاب يهودي نيست که در آن در رابطه با اسلام پيشگويي شده است, بلکه کتاب هاي مخفي و سري ديگري نيز وجود دارند که در دست سران گروه هاي مخفي يهود وجود داشته و از دسترس عامه ي مردم دور نگه داشته شده اند. يکي از اين کتاب ها، « نبوئت هيلد : وحي کودک » مي باشد.

کتاب مذکور، يکي از کتب مخفي يهود مي باشد که به خواست خداوند متعال، از پس پرده بيرون آمده و در اختيار مسلمانان  قرار  گرفته است. نحوه ي دسترسي مسلمانان به اين کتاب، بدين ترتيب بوده است که نور الهي به دل يکي از علماي بزرگ يهود تابيده، و اين عالم بزرگ يهودي پس از سال هاي سال، به دين اسلام گرويده است. با اسلام آوردن اين عالم بزرگ، وي توانسته يکي از کتب مخفي يهود را که جزء کتب ممنوعه بوده و در دسترس عامه ي  مردم  قرار  نداشته است،  از  دل  صندوقچه  هاي  مخفيانه ي گروه هاي مخفي يهود خارج کرده، و اين کتاب ارزشمند را در اختيار مسلمانان قرار دهد. اين کتاب که « Nevuat Hayeled » يا « نبوئت هيلد : وحي کودک » نام دارد، کتاب بسيار ارزشمندي است که در حال حاضر به زبان فارسي نيز ترجمه شده و با عنوان « کتاب مخفي يهود : نبوئت هيلد » و به قلم برادر ارجمند جناب آقاي «سيد علي موسوي مطلق» در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.(336)

« نبوئت هيلد »، شامل مجموعه ي سخنان کودکي يهودي است که در حدود 70 سال قبل از تولد پيامبر گرامي اسلام،  در  دامن  خانواده ي  يک  عالم  پرهيزگار بني اسراييل به دنيا آمد.(337)
 
کودک مذکور بلافاصله پس از تولد به سجده افتاده و سخنان رمزآلودي بيان کرده  است؛  وي  در  آن  حال  مورد  سرزنش  واقع شده  و  لب  از  سخن فرو بسته است. کودک  مجدداً به اذن خدا از  12 سالگي  سخن  گفته  و  مطالب شگفت آوري را در رابطه با آينده ي جهان بيان کرده است که اين سخنان از جانب خداوند بر لبان اين کودک جاري گشته است.(338) اين سخنان پيشگويانه به قدري دقيق بوده  که  حتي  به  نام  پيامبر (ص)، واقعه ي عاشورا با تمام جزيياتش، انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) و … اشارات دقيقي نموده است. براي مطالعه ي بيشتر و بهره مندي از اين کتاب، پيشنهاد مي کنيم که اين مطالب را حتماً  در  کتاب « کتاب مخفي يهود : نبوئت هيلد »  مطالعه بفرماييد.
 
کتاب مذکور، نمونه اي کوچک  از  کتب  بي شماري  است  که  علماي گروه هاي مخفي يهود،  آن ها  را  از  ديد  عامه ي  مردم  پنهان  کرده اند. چه بسا پيشگويي هايي بسيار دقيق تر از « نبوئت هيلد » در ساير کتب مخفي يهود وجود داشته باشد که در آن ها از وقايع آخرالزمان و انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) سخن به ميان آمده باشد. در واقع خداوند بارها از طريق وحي به انبياي الهي و بندگان برگزيده اش (مانند  کودک  مذکور)،  با  بني اسراييل  اتمام  حجت  کرده  است؛  اما  علماي بني اسراييل به جاي بازگشت به سوي خدا، از وحي ها و پيشگويي ها سوء استفاده کرده و به خيال خام خود تلاش کرده اند تا بر عليه آن ها برنامه ريزي کنند! لعنت بر آنان باد!
 
اما در مورد نوستراداموس، بايد گفت که به احتمال زياد نوستراداموس کاباليست نيز به اين کتاب هاي مخفي دسترسي داشته است. زيرا وي عضو برجسته ي گروه هاي کاباليستي زمان خود بوده و با بسياري از علماي بزرگ يهود زمان خويش، ارتباط داشته است. بنابراين ممکن است که وي از پيشگويي هاي صحيح اين کتب گرانقدر در رابطه با حرکت مقدس حضرت مهدي (عج) استفاده کرده، و مطالب آن ها را به اسم خود منشر کرده باشد.
 
در کل در مورد  پيشگويي هاي  نوستراداموس  بايد  گفت  که  عمده ي پيشگويي هاي  وي،  مبهم،  غلط  يا  دروغ  بوده  است.  تعداد  اندکي  از پيشگويي هاي نوستراداموس نيز در رابطه با انقلاب کبير فرانسه و انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) تا حدي درست مي باشند. البته اين مطالب نسبتاً (نه کاملاً) درست نيز پيشگويي نبوده اند؛ بلکه پيشگويي هاي انقلاب کبير فرانسه، در واقع برنامه هايي بودند که قرار بود توسط سازمان هاي کاباليستي فرانسه اجرا شود، اما در نهايت توسط فرزندان خلف آن ها (ماسون ها) به حقيقت پيوست. در مورد انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) نيز، نوستراداموس از پيشگويي هاي معصومين (ع)، کتاب تورات و  کتاب هاي مخفي يهود استفاده کرده و آن ها را عيناً در اشعار خود آورده است. اين کپي برداري به قدري ناشيانه بوده که گهگاه کلمات اشعار نوستراداموس نيز عيناً از کتب مذکور برداشته شده اند. (براي مثال، مي توانيد به سطور فوق مراجعه کرده و کپي برداري دقيق نوستراداموس از حديث پيامبر (ص) را مشاهده فرماييد.)
 
در نهايت  بايد  ذکر  کرد  که  پيشگويي هاي  نوستراداموس،  بخشي  از  يک توطئه ي شيطاني است که توسط گروه هاي کابالايي و فراماسونري سازماندهي شده است؛ به طوري که امروزه کشور هاي غربي به اين پيشگويي ها استناد کرده و مسلمانان  و  ايرانيان  را  خشن  و  خونريز  معرفي مي کنند تا بدين وسيله بتوانند به اهداف پليد خود جامه ي عمل بپوشانند. متاسفانه  در  کشور هاي  اسلامي  نيز  برداشت هاي  اشتباهي  از پيشگويي هاي نوستراداموس انجام شده و سبب شده است تا پيشگويي هاي وي ترويج گردد. هر چند هدف برادران مسلمان خير است و تلاش آن ها بر اين است تا آينده ي روشن جهان اسلام را ترسيم کنند، اما راه رفته شده اشتباه مي باشد؛ زيرا ترويج پيشگويي هاي دروغين و هدفمند نوستراداموس، به نقشه ي شيطاني کشور هاي غربي مشروعيت بخشيده و آن ها را در دستيابي به اهدافشان ياري مي نمايد.
 
بنابراين بهتر است که ما مسلمانان به جاي مطالعه ي پيشگويي هاي نوستراداموس و به جاي استناد به سخنان اين دروغگو و شياد بزرگ تاريخ، به احاديث صحيح و گرانقدر معصومين (ع) بپردازيم و در ترويج سخنان گرانسنگ اين بزرگواران، بيش از پيش بکوشيم.

 

ادامه دارد …………..

  برای دانلود منابع به فرمت PDF اینجا کلیک کنید.

 

خادم الامام-وعده صادق 

Loading

4 COMMENTS

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!