پای القاعده چگونه به عراق و شبه جزیره عربستان باز شد؟ + تصاویر

0
474377_134.jpg

بن‌لادن یا آنچه به‌عنوان ‘مرکزیت سازمان القاعده’ از آن نام برده می‌شد به مرکزی جهانی برای فراهم‌کردن جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک و تبلیغات و جهت‌دهی حملات و توزیع منابع تبدیل شد و اين زمانی بود که القاعده به پاکستان منتقل شده بود.

 

 

 

 

 
 در «قسمت اول» این گزارش، مروری داشتیم بر زمینه های شکل گیری شبکه «جهاد جهانی» و چگونگی تأسیس القاعده توسط بن لادن. همچنین و زمینه های برخورد مستقیم بن لادن با آمریکا را بررسی کردیم. در ادامه، ترجمه بخش دوم را تقدیم می کنیم:

مرحله تراکم 1998- 2000 [حدود سال های 1377 تا 1379 شمسی]

بعد از اعلان رسمی جنگ ضد آمریکا، و بعد از دریافت حمایت «مؤمنانه» از طرف طالبان، سازمان القاعده شروع کرد به طرح ریزی و آماده شدن برای هدف قرار دادن مستقیم آمریکا. القاعده، با استفاده از شبکه های ارتباطی اش و همچنین با توجه به تجربیاتش از «غزوه» سومالی در اوایل سال 1990 [یعنی حمله نیروهای اسلامگرای القاعده به نیروهای آمریکایی حاضر در سومالی]، در ماه آگوست سال 1998، اولین حمله بزرگش را به آمریکا ترتیب داد: منفجر کردن همزمان سفارتخانه های آمریکا در پایتخت کنیا یعنی نیروبی و پایتخت تانزانیا یعنی دارالسلام. این حمله ی همزمان به دو سفارتخانه، که صدها قربانی داشت، نشانگر تحولی بزرگ در توانایی ها و اهدف القاعده بود.
 

سفارت آمریکا در دارالسلام پس از انفجار

آمریکا هم در پاسخ به این دو عملیات، با موشک های کروز به پایگاه های مرتبط با بن لادن در سودان و افغانستان حمله کرد، ولی این پاسخ آمریکا، تأثیری در «فوران» به وجود آمده در القاعده نداشت.

عملیات ضد آمریکایی بعدی القاعده در اکتوبر 2000 رخ داد: حمله به ناوچه آمریکایی یو اس اس کول در نزدیکی بندر عدن در یمن. این حمله موجب کشته شدن هفده نفر از خدمه آمریکایی این ناوچه شد و با هیچ عکس العمل جدی هم از طرف واشنگتن مواجه نشد. فلذا سازمان القاعده به برنامه ریزی گسترده تر برای حملات مفصل تر به آمریکا ادامه داد؛ آن هم با پادگان های آموزشی خاص خود و شبکه ی منتشر شده در قسمت های مختلف خاورمیانه و آفریقا و اروپا.

محل برخورد قایق اتحاری با ناو یو اس اس کول

 


ناوچه یو اس اس کول پس از انفجار

[بن لادن تصمیم داشت در کنار حملات به منافع آمریکا در سراسر جهان، به خود آمریکا هم در «قلب خانه» اش حمله کند تا طبق توجیهات شرعی ای که به آن معتقد بود، با کشته شدن بی گناهان مسلمان در سراسر جهان «مقابله به مثل» کند] در همین راستا بود که بن لادن در سال های 1998 و 1999 به «خالد شیخ محمد» اجازه داد که شروع به برنامه ریزی حملاتی در داخل خاک آمریکا بنماید و این حملات که بعد سه سال برنامه ریزی دقیق و گسترده صورت گرفت همان چیزی بود که همه آن را می شناسیم: حمله به برج های دو قلوی نیویورک و ساختمان پنتاگون [و حمله ناموفق به ساختمان کنگره] در یازدهم سبتامبر 2001.

 
خالد شیخ محمد در اسارت نیروهای آمریکایی


از تورابورا به پاکستان، 2001 – 2002 [حدودا سال های 1380 و 1381]

از نظر سازمان القاعده،  حملات یازده سبتامبر بالاترین موفقیت ممکن به حساب می آمد [از حیث آماده سازی و مخفی نگه داشتن قضایا و موفقیت در انجام نهایی آن]. در خلال مدت زمانیِ آماده شدن این گروه تروریستی برای انجام حملات یازده سبتامبر، آمریکا فقط هشدار های محدودی درباره امکان حمله به سفارتخانه هایش یا به ناوچههای آمریکایی داده بود. [البته این قطعی است که دست کم برخی محافل اطلاعاتی از اصل رخ دادن حمله ای به آمریکا مطلع بودند، ولو اینکه از جزئیاتش اطلاعی نداشته اند]


سفارتخانه آمریکا در نایروبی پس از انفجار

حمله به برج های تجارت جهانی، آمریکا و افکار عمومی جهان را به شکل بی سابقه ای هشیار کرد. و از همان اکتوبر 2001 (یعنی فقط یک ماه بعد از حملات یازده سبتامبر) حملات نیروی هوایی آمریکایی و نیروهای ویژه آمریکایی در افغانستان آغاز شد. القاعده و اعضایش در آن زمان شریک طالبان بودند و با حملات آمریکایی ها، حالا القاعده در افغانستان در معرض «نابودی» بود.

در آن زمان و درحالیکه حمله همه جانبه آمریکا به افغانستان شروع شده بود و آمریکا داشت مراکز طالبان را نابود می کرد، کوه های تورابورا تبدیل به مخفی گاه سران و نیروهای سازمان القاعده شد. با فرا رسیدن فوریه 2002، [و اشغال افغانستان] بن لادن و نیروهای اصلی القاعده در تورابورا توسط نیروهای آمریکایی و نیروهای محلی محاصره شده بودند. اما روابط طولانی بن لادن با نیروهای محلی افغانستان، در نهایت او و نیروهایش را نجات داد.

در شبی ظلمانی بن لادن و برخی نزدیکانش توانستند از تورا بورا بیرون آمده و خود را به پاکستان برسانند و به محض رسیدن بن لادن به افغانستان، دیگر نیروهای آمریکایی نمی توانستند با نیروی نظامی دنبالش بیایند.


 نمونه ای از حملات آمریکایی ها به تورا بورا

در این دوره، برخی نیروعای اصلی القاعده در خاک پاکستان دستگیر شدند، از جمله خالد شیخ محمد [طراح اصلی حملات یازده سبتامبر] و ابوزبیده. اما بن لادن و ظواهری و برخی اعضای اصلی دیگر القاعده توانستند در کنار هم رهبری جهانی القاعده را از راه دور شروع کنند. حالا به جای آنکه القاعده، نیروهای تازه وارد را در پایگاه های امن بپذیرد و آموزش دهد، بن لادن و معاونانش دستور شروع به کار هسته های مخفی در کشورهای مختلف را صادر کردند.

حملاتی که از این زمان توسط القاعده در کنیا و مراکش و تونس و چندی بعد در متروی لندن در سال 2005 رخ داد ثابت کرد  که القاعده در حالیکه در پاکستان است، می تواند اوضاع را در دست داشته باشد و آن طور که می خواهد پیش ببرد.

به این ترتیب، بن لادن یا آنچه به عنوان «مرکزیت سازمان القاعده» از آن نام برده می شد تبدیل شد به مرکزی جهانی برای فراهم کردن جهت گیری های ایدئولوژیک و تبلیغات و جهت دهی حملات و توزیع منابع. در زمانی که القاعده به پاکستان منتقل شده بود، دو اتفاق مهم رخ داد که بیشترین اثر را بر سرشت و سرنوشت القاعده نهاد: ظهور [و همه گیر شدن] اینترنت، و حمله آمریکا به عراق.

یکی از زخمی های حملات به سفارتخانه آمریکا


از عراق به یمن 2003 – 2011 [از حدود 1382 تا 1390]

در این دوره، القاعده امید داشت که خود را از یک سازمان، تبدیل کند به یک «جنبش» گسترده تر و در ضمن می خواست پایگاه خود را در کشورای عربی دیگر هم گسترش دهد.

در اصل، این مسئله که تنها یک سال پس از رانده شدن بن لادن و رهبران القاعده از تورابورا، آمریکا به عراق حمله کرد، برای آنان غافلگیر کننده بود. حمله آمریکا به عراق باعث شد که تمرکز آمریکایی ها به جای دنبال کردن انجام دهندگان حملات یازده سبتامبر، متوجه نابودی نظام صدام حسین شود، صدام حسینی که هیچ نقشی در آن حملات نداشت [درحالیکه بهانه آمریکا برای شروع جنگ ها، همان حملات بود].

نظام صدام به سرعت ساقط شد، ولی این پیروزی سریع آمریکایی ها، یک حفره ی بزرگ امنیتی در عراق ایجاد نمود و بدین ترتیب، این حفره ی بزرگ، عمل کردن القاعده در عراق را تسهیل کرد.

در سال 2003، در عراق مجموعه ای «جهادی» ای تأسیس شد با عنوان «جماعت توحید و جهاد». این سازمان در سال 2004 به صورت رسمی بیعت خود با بن لادن را اعلام کرد تا بدین ترتیب تبدیل شود به «سازمان القاعده ی عراق» [یا شاخه ی القاعده در عراق]. رهبر این گروه ابومصعب الزرقاوی بود که شروع کرد به سلسله هجوم هایی ضد آمریکایی ها و شیعیان عراق.


یکی از مخفی گاه های تورابورا

زرقاوی، سازمان القاعده که در این مدت کم فروغ شده بود را فعال و مجددا سازماندهی کرد. بدین ترتیب دوره دوم جذب رزمنده گان خارجی [بعد از دوره جهاد افغانستان] آغاز شد: این بار برای سفر و جنگ در عراق.

پس از آغاز حرکت های مقاومت در برابر نیروهای آمریکایی در عراق، القاعده به صورت گسترده تر و قوی تر رشد کرد، و البته خشن تر هم شد.

در سال 2006، در پاکستان نامه ای از ایمن الظواهری [نفر دوم القاعده] کشف شد که قرار بود به دست زرقاوی در عراق برسد. این نامه، به زرقاوی توصیه میکرد خشونت ضد شیعیان و غیرنظامیان را کنترل کند چرا که این کارها، موجب عکس العمل های شدید و خشن ضد القاعده خواهد شد [در این نامه ظواهری، بر «کافر» بودن شیعیان تأکید شده بود ولی خواسته شده بود در آن زمان، اولویت «جهاد» به کشتار شیعیان که بخش عمده ای از مردم عراق بودند و با اهل سنت عراق هم روابط بسیار طولانی و تاریخی داشتند، داده نشود چون طبق نظر ظواهری ، هنوز مردم برای فهم علت لزوم کشتن شیعیان توجیه نشده بودند!!]

در همین زمان، شبکه اینترنت هم تبدیل شد به فرصتی طلایی برای القاعده. در این زمان که ارتباط رهبران القاعده با نیروهایشان و طرفدارانشان از طریق راه های مرسوم و معمول، غیرممکن شده بود، پایگاه های اینترنتی القاعده تبدیل شدند به مراکزی برای جهت دهی ایدئولوژیک، مسائل فقهی، راهنمایی آموزش [های نظامی] و مشخص کردن اهداف برای عملیات. در کنار اینها، این سایت های کلیپ های ویدئویی از حملات القاعده در افغانستان و عراق را هم منتشر می کردند.

در زمانی که القاعده نیازمند حفاظت از امنیت عملیات هایش بود، از این اینترنت در این مسیر سود برد. ضمنا اینترنت این امکان را به القاعده می داد تا به صورت مستمر با کسانی مرتبط باشد که گمشده ی خود را در «جهاد در عراق» می دیدند.

در سال 2006، نیروهای آمریکایی توانستند ابومصعب الزرقاوی را بکشند. از این زمان به بعد القاعده ی عراق، بیش از پیش به سمت خشونت و طائفه گرایی [ضدیت با مذهب اهل بیت و دیگر ادیان و مذاهب] گرایش پیدا کرد. چیزی که باعث شد مردم عادی به صورت کامل از آن زده و متنفر شوند.

جسد زرقاوی

در عین حال، «خطوط امداد» رسیدن جنگجویان غیر عراقی در سال 2007 هم ادامه یافت، اما نتیجه ی آن چیزی نبود جز خشونت بی حد و حصر و همین موجب فروکش کردن حمایت قبایل سنی عراقی از این گروه شد چرا که می دیدند این گروه، [به جای مبارزه با اشغالگران کشورشان] مشغول آدم کشی «بی حساب و کتاب» است. پس از کم فروغ شدن عملیاتی «سازمان مرکزی القاعده»، شاخه دیگر القاعده با نام «القاعده ی جزیرة العرب» در صحنه ظاهر شد تا جاهای خالی را پر کند.


ظهور القاعده جزیرة العرب

برای فهم ریشه های این شاخه باید به کمی عقب تر برگردیم، یعنی سال 2005، زمانی که هسته های القاعده در عربستان شرع کردند به برنامه ریزی و آماده شد برای انجام حملاتی ضد اهداف دولتی آل سعود، خصوصا ضد تأسیسات نفتی عربستانی.

در این زمان، درگیری ها در کشور همسایه عربستان یعنی عراق، عربستانی های بسیاری را برانگیخت تا به شمال سفر کنند و با آمریکایی ها بجنگند. این افراد پس از نبردهایی در عراق به کشور خود بازمی گشتند. حالا اعضای با سابقه ی عربستانی القاعده، و نیروهای بازگشته از عراق شروع کردند به جمع شدن کنار هم برای آغاز رویارویی با حکومت.


نفر دوم از سمت راست ناصر الوحیشی و نفر سوم علی الشهری

حکومت سعودی هم در پاسخ، حمله ی سنگین به هسته های القاعده را آغاز کرد که موجب کشته شدن و دستگیری تعداد زیادی از نیروهای اصلی آن و فرار مابقی آنها از عربستان شد که بسیاری از این افراد به یمن رفتند. [اساسا حکومت عربستان، خواستار این است که از این نیروها در کشورهای دیگر استفاده کند و حمایتش از آنها تا جایی است که به محدوده خود او نزدیک نشوند، بدین ترتیب بین بسیاری از این گروه های تکفیری جهادی با عربستان حالت سیاسی خاصی شکل گرفته به عنوان دوستی در خارج و دشمنی در داخل، و این پدیده در عالم سیاست نمونه ای دیگر هم دارد که شرح جداگانه ای می طلبد.]

در آغاز سال 2003، اکثر نیروهای سازمان القاعده در یمن هم یا کشته و یا زندانی شده بودند، برخی دیگر از آنها هم در سال های بعد در حال بازگشت از عراق حین درگیری با نیروهای حکومتی دستگیر شدند. اما با همه اینها، عملیات پاکسازی عربستان از القاعده [که موجب فرار باقی ماندگان به یمن شد] و همچنین جریان فرار نیروهای القاعده از زندان در یمن، روح و جان تازه ای به القاعده در یمن داد.

 

بدین ترتیب در سال 2009 [و همزمان با افول القاعده در عراق] نیروهای القاعده ی عربستان که به یمن گریخته بودند به همراه نیروهای قدیمی یمنی القاعده کنار هم جمع شدند و «[شاخه] سازمان القاعده در جزیرة العرب» را ایجاد نمودند.

 

در کنار این ها، حملات بیشتر هواپیماهای بدون سرنشین آمریکای در پاکستان و کم شدن توجه ها [و عملیات ها] در عراق، رزمندگان قدیمی و نیروهای جدید القاعده را بر آن داشت که به سمت یمن راهی شوند. در یمن، حضور ناصر الوُحَیشی (که معاون شخصی بن لادن بود) و سعید علی الشهری (که پیشتر در گوآنتانامو زندانی بود) منابع منطقه ای القاعده [در یمن] را تقویت می کردند. بدین ترتیب، با فراهم شدن این زمینه ها، سازمان شروع کرد به یک سلسله حملات.

 

ناصر الوحیشی

شخص مهم دیگری که در «سازمان القاعده در جزیرة العرب» حضور یافت، روحانی آمریکایی-یمنی، انور العولقی بود. انورالعولقی کسی بود که از طریق سلسله سخنرانی هایش که در اینترنت منتشر می شد، صدا و حرف و نظرات سازمان را در سطح جهان پخش می کرد.

بدین ترتیب، رفته رفته القاعده ی جزیرة العرب، ابتکار عمل را در حملات خارجی ضد غرب به دست گرفت. از جمله کارهای این سازمان می توان به سازماندهی عملیات های پیچیده ای مثل تلاش برای سرنگونی یک هواپیما در آسمان آمریکا در سال 2009 و همچین جاسازی بمب در کارتیج های پرینتر که با هواپیما جابه جا می شد اشاره کرد.

علامتی که بیش از همه، ظهور القاعده ی جزیرة العرب را نشان می داد، زیاد شدن حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در یمن بود. و این نشان می داد که نظر آمریکایی ها درباره مرکزی که آنها را تهدید می کند، تغییر کرده است.

روحانی تشکیلات القاعده در شبه جزیره، انور العولقی


نبرد مستمر در پاکستان

اگر جنگ با القاعده عراق یک جنگ مقطعی و مرحله ای بود، ولی جنگ با القاعده در افغانستان و پاکستان امری مستمر بود. چرا که جریان ورد نیروهای رزمنده ی خارجی به پاکستان برای جنگیدن با آمریکایی ها در شرق افغانستان، هرگز قطع نمی شد و همیشه (ولو با تعداد کم) ادامه داشت.

از طرف دیگر، القاعده در درگیریهای داخل پاکستان هم ورود پیدا کرد و این مسئله، به «طالبان پاکستان» در نبردهایش ضد حکومت مرکزی [که همپیمان آمریکا بود] کمک رساند.

اتحاد بین القاعده و طالبان پاکستان، مراکز القاعده در پاکستان را بیش از پیش تبدیل به مرکز جهانی تروریسم نمود و از همین جهت بود که حملات هواپیماهای آمریکایی به این مراکز هم شروع شد.

با افزایش این حملات در سال 2008، خسارت های سنگینی به القاعده وارد شد. و برای اولین بار، تلفاتی که به رهبران القاعده وارد آمد، موجب کندی هماهنگی جهانی بین نیروهای القاعده گردید.

 

مشرق

ادامه دارد …

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!