هاليوود و هويت بخشي به آمريكا و صهيونيسم

0

هاليوود ابزاري جهت مشروعيت خريدن براي آمريكاييان و صهيونيست ها به عنوان انسان هاي متمدن و با فرهنگ اصيل انساني است. يكي از هدف هاي آن ها اين است كه به همه جهانيان اين موضوع را القا كنند كه صهيونيسم از آغاز تاكنون قوم برگزيده بوده و صهيونيست ها هميشه بهترين انسانها بوده اند

 

 

 

 

 هاليوود و هويت بخشي به آمريكا و صهيونيسم

 

بي هويتي يك بيماري رواني است كه فرد در اثر آن دچار سرخوردگي مي شود و به دنبال اين مي گردد تا از هر راهي كه مي شود خود را به ديگران نشان دهد. در اين حالت، در صورتي كه فرد نتواند راهي براي نشان دادن خود از راه درست به ديگران بيايد يا در اين راه اشتباه كند، آن وقت دچار خودنمايي مي شود. يعني سعي مي كند از هر راهي هرچند اشتباه و پر از دروغ و غلط ديگران را به خود جلب كند تا عقده گشايي نمايد و گره اي از بيماري خود باز كند، هرچند كه در صورت طي اين مسير بيشتر در اين اشتباه خودگير افتاده و روزبه روز بدتر مي شود!


با كمي موشكافي و دقت درمي يابيم كه دنياي غرب و به ويژه سياستمداران آمريكا و صهيونيسم به همين بيماري دچار شده اند. چون حرفي براي زدن ندارند و نمي توانند از راه درست و با معيارهاي اخلاقي، ملت ها را به سمت خود جلب كنند، سعي دارند از راه هاي ديگري اين كار را انجام دهند.


يكي از اين راه ها تهاجم و دروغ پراكني در رسانه ها است؛ به ويژه رسانه هاي تصويري كه اكثر مخاطبان آنها جوانان و نوجوانانند. در اين ميان هاليوود به عنوان بزرگترين بنگاه دروغ پراكني سينمايي در جهان نقش بسيار پررنگي دارد. به طوري كه هزينه هايي كه آنها در اين بخش مي نموده اند شايد در سال به ميلياردها دلار برسد. فيلم هاي سينمايي و مستندات دروغين وسايلي هستند تا آمريكاييان و صهيونيست ها حقارت خود را در زمينه هاي تاريخ و فرهنگ و تمدن جبران كنند. علاوه بر آن، هاليوود ابزاري جهت مشروعيت خريدن براي آمريكاييان و صهيونيست ها به عنوان انسان هاي متمدن و با فرهنگ اصيل انساني است. يكي از هدف هاي آن ها اين است كه به همه جهانيان اين موضوع را القا كنند كه صهيونيسم از آغاز تاكنون قوم برگزيده بوده و صهيونيست ها هميشه بهترين انسانها بوده اند و براي همين همواره در جهان صاحب حق هستند.


افرادي چون لويي ماير و ساموئل گلدوين و برادران وانر واروينك برلين از نخستين يهودياني بودند كه قدم در اين راه نهادند تا بتوانند از اين طريق براي قوم صهيونيست سنگ تمام بگذارند و هويت نداشته آنها را در دنياي سينما به تصوير كشانده و مردم دنيا را كه روز به روز نفرت بيشتري از آنها پيدا مي كنند را كمي به خود خوشبين تر كنند. علاوه بر اين آن ها از اين طريق به آمريكا نيز خوش خدمتي هايي كردند. از جمله مي توان به اروينك برلين اشاره كرد كه توانست در ابتداي كار خود با ساختن سرودهاي ملي و ميهني آمريكايي، از آيزن هاور جايزه دريافت كند و خود را در دل سياستمداران آمريكا جا كند. اين فعاليت ها ادامه داشت تا اين كه موضوعاتي مانند هلوكاست و سرزمين موعود به صورتي جدي مطرح و حتي درمورد خود هويت آمريكا هم فيلم هاي تاريخي ساخته شد. در اين فيلم ها بيشتر به دنبال تصويرسازي از آمريكا به عنوان كشوري با فرهنگ و تمدني طولاني بودند؛ درحالي كه همه مي دانند تا همين چند سال پيش سينماي آمريكا در دوران وسترن و به قول خودشان غرب وحشي به سر مي برد كه در آن ها به سريع اسلحه كشيدن و كشتن زياد انسانها افتخار مي كردند و بسيار خنده ادر و مضحك است كه سينماي آمريكا كه تا ديروز به مسائلي مانند تبعيض نژادي و برتري سفيدپوستان از سياه پوستان و كشتن سرخ پوستان دم مي زد، امروز بخواهد براي اين كشور از فرهنگي قديمي و تمدني بزرگ صحبت كند.


بعد از اين كه اين گونه فعاليت آنها در سينما به جايي نرسيد استراتژي شان تغيير كرد و سعي كردند در ابتدا ملت هاي ديگر را تخريب و به تاريخ و فرهنگ آنها دستبرد زده و خود را در گذشته و حال متمدن نشان دهند. براي همين نسل جديدي از فيلم ها ساخته شد كه مي توان يكي از آنها را «پادشاه بهشت» (قطعه اي از بهشت) دانست كه درباره جنگ هاي صليبي بين مسلمانان و مسيحيان است. در اين فيلم مسلمانان به قدري متوحش نشان داده مي شوند كه تماشاگر از اين همه خشونت مي ترسد. صحنه هاي فوق العاده اكشن ميدان نبرد، علاوه بر ايجاد جذابيت، بيننده را از مسلمانان كه با بي رحمي تمام مسيحيان- كه در اينجا نماد دنياي غرب هستند- را مي كشند، متنفر مي كند. درحالي كه هيچ گاه از دلاوري و ترحم سردمداران بزرگي چون صلاح الدين ايوبي، پس از بازپس گرفتن سرزمين هاي اشغالي نسبت به مسيحيان سخن به ميان نمي رود.


در اين فيلم علاوه بر اين كه مسلمانان را تخريب و براي غربي ها تحبيب مي شوند، در قالب فيلم نظريه انديشمندان غربي چون هانتينگتون كه از جنگ تمدن ها سخن به ميان مي آورند تأييد مي شود، تا از اين طريق علاوه بر متمدن نشان دادن غرب، جنايات خود عليه مسلمانان توجيه مي شود. البته جاي شكرش باقي است كه آنها تمدني با قدمت و عظمت ايران ندارند و الا گوش دنيا را كر مي كردند؛ چرا كه از تمدن سراسر وحشي گري وسترن و آنگولاساكسون كه نهايت عمر آن به 200سال مي رسد اين گونه اصالت و هويت استخراج مي كنند، چه برسد به اين كه تمدن و فرهنگي مانند ما مي داشتند!البته ناگفته نماند كه آنها حسادت خود را درباره تمدن ما به خوبي نشان دادند و با ساختن فيلمي مانند 300 سعي كردند علاوه بر تخريب ايرانيان كه البته هيچ گاه موفق به چنين كاري نمي شوند، تمدن غرب كه در اين فيلم نماد آن يونان است را پر از دلاوري و انسان دوستي نشان دهند كه اين فريب بزرگ آنها در دنيا به هيچ جايي نرسيد و تنها لكه ننگي شد بر دامن سينماي آمريكا و غرب كه در ادامه راه با تمام وقاحت اينكار را در انيميشن پرسپوليس تكرار كردند كه آن هم به جايي نرسيد. و ما مي دانيم كه آنها بازهم از اين همه تحريف و دروغ دست نخواهند كشيد، چرا كه بايد به نوعي مشروعيت فرهنگ و تمدن نداشته خود را از هر راهي كه شده حتي با وهن ديگر ملل متمدن جهان خريداري كنند.اما اين سفره دروغ و تحريف در هاليوود تنها محدود به آمريكاييان نشد، بلكه صهيونيست ها هم به دنبال خريدن مشروعيت و تمدن از اين راه بوده اند. چرا كه در دنياي واقعي نتوانستند برتري خود را به دنيا بقبولانند. براي همين با هزينه زياد در سينما انديشيدند تا شايد بتوانند لااقل دراين بخش اين كار را انجام دهند. به خصوص در موضوعاتي مانند سرزمين موعود، نگاه منجي گرايانه يهود، هلوكاست و مظلوميت قوم يهود تلاش هاي بسياري شد كه از جمله آنها مي توان به فيلم «فهرست شيندلر» ساخته اسپيلبرگ اشاره كرد. در اين فيلم، شيندلر فردي پرقدرت و خوش گذران و عضو حزب ناسوناليسم آلمان است.او كسي است كه در مورد آزار و شكنجه يهوديان تصميم گيري مي كند كه البته در كنار او كساني هستند كه براي اين يهوديان دلسوزي مي كنند و فيلم با بازگشت شيندلر و كمك او به يهوديان در حفظ جان خود پايان مي پذيرد. اين فيلم با نشان دادن صحنه هاي خشونت عليه يهوديان به واقع يكي از اهدافش اين است كه قم يهود را مظلوم و مورد ستم نشان دهد تا به نوعي براي رفتارهاي جنايتكارانه صهيونيست ها اعتبار خريداري كند. موضوع جالب توجه اين است كه اسپيلبرگ به خاطر اين فيلم 4 اسكار دريافت كرد و علاوه بر آن موررد حمايت شديد كمپاني هاي صهيونيستي قرار گرفت.


بعداز آن هم بانك صهيونيستي چيس مانهاتان با كمك 3 ميلياردي به شركت اسپيلبرگ او را در فهرست ثروتمندترين كارگردانان جهان قرارداد تا اسپيلبرگ مزد اين خوش خدمتي خود را به خوبي دريافت كند و همين طور ديگران هم به اين دروغ پراكني تصويري تشويق شوند.


آنها تنها به اين گونه فيلم ها اكتفا نكردند و سعي نمودند در ژانر ديگري مانند فيلم هاي تخيلي نقش صهيونيست ها و آمريكا را به عنوان ناجيان جهان معرفي كنند. به عنوان مثال مجموعه فيلم هاي «ماتريكس» كه در آن صحبت از زايون كه در واقع لاتين صهيون است با عنوان پناهگاه انسان در برابر حمله ماشين ها و دنياي ماتريكس مي شود. اين فيلم، در واقع به دنبال آن است كه با نشان دادن اين نوع از دشمن ها در عصر جديد، دنياي صهيونيسم و غرب را به عنوان پناهگاهي براي انسانها معرفي كند. در اين فيلم بسياري از نشانه هاي صهيونيستي هم به كار برده شده است؛ مانند شوراي سنهدرين كه يكي از نشانه هاي باستاني يهود است و به واقع نئو قهرمان فيلم نماينده اي از صهيون و برگزيده است تا دنيا و انسانها را از شر بدي ها نجات دهد. جالب اينجاست كه لفظ برگزيده در مورد او بارها تكرار مي شود تا به نوعي به ذهن بيننده القا شود كه نئو همان برگزيده يعني قوم صهيونيست كه به واقع با قدرت فردي و بدون حمايت از سوي خدا به جنگ با بدي ها مي رود.


به طور كلي اين گونه فيلم ها داراي چند شاخصه مهم هستند: 1- نشان دادن قدرت زياد آمريكا و صهيونيسم براي مبارزه با بدي ها و اين كه آنها تنها راه مبارزه و دفاع از انسانيت و منجيان جهان هستند. 2- مظلوم نمايي قوم يهود به ويژه در فيلم هاي تاريخي و در مسائلي مانند هلوكاست و اين كه در تاريخ به آنها ظلم رواداشته شده است. به خصوص كه بسيار سعي دارند با نشان دادن تصاوير كشته ها و اسارت و شكنجه يهوديان، احساسات مردم جهان را براي حمايت از آنها خريداري كنند. چرا كه بدون اين حمايت نمي توانند به جنايات خود ادامه دهند. 3- تحريف هاي بسيار شديد در تاريخ به خصوص در مورد سرزمين موعود و دروغ پردازي هايي كه سعي مي كنند كه بيت المقدس را متعلق به يهوديان معرفي كنند.

نويسنده:رضا فرخي

 خبرگزاري فارس

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!