ادعای تجدید خلافت عباسی در آستانه ظهور

0

قرائنی مانند ذکر نام بنی‌امیه و بنی‌عباس اطمینان حاصل می‌کند که رایات سود و روایات مربوط به آن، ارتباطی به قیام تمهیدی آستانه ظهور ندارد. برای مثال، نامه معاویه بن ابی‌سفیان به زیاد، ماهیت این پرچم‌ها را به خوبی آشکار می‌کند.

 

 

 

 

نقش عباسیان در جعل و تحریف روایات مهدوی – بخش دوم و پایانی

ادعای تجدید خلافت عباسی در آستانه ظهور

 

 

جعل و تحریف روایات رایات سود و قیام خراسان

در میان احادیث مهدویت، شمار قابل توجهی یکی از علامات ظهور امام مهدی را قیام تمهیدی در مشرق و به طور مشخص در خراسان می‌دانند. نشان سپاهیان خراسان در این قیام پرچم‌های سیاه یا همان «رایات سود» است؛ تا آن‌جا که برخی اطلاق نام خراسان را به مجموعه ایران کنونی در گذشته، قرینه‌ای بر این عقیده می‌دانند که مقصود روایات از «مشرق» و «خراسان» کشور ایران است. (هاشمی شهیدی، 1382: 155؛ طبسی، 1390: 46). بر اساس این نظر بنی‌عباس تلاش کردند تا روایات درفش‌های سیاه را بر ضد بنی‌امیه معنا کنند و به مردم بقبولانند که حکومت و درفش‌های برافراشته‌ آنان، همان چیزی است که در روایات پیامبراکرم بشارت داده شده و امام مهدی از خاندان آنان است (کورانی، 1383: 229).
در مقابل روایاتی وجود دارند که در آن‌ها رایات سود، مذموم خوانده شده‌اند؛ چنان‌که در روایتی آمده است:
هرگاه رایات سود از مشرق روی آوردند، اول امرشان فتنه، میانه آن هَرَج و پایان آن ضلالت است. (مجلسی، 1404: ج31، 529)
در رخدادهای قرن دوم هجری و خیزش ابومسلم خراسانی قرائنی وجود دارد که موجب ردّ پذیرش روایات رایات سود، خراسان و مشرق به مثابه قیام تمهیدی آستانه ظهور می‌شوند. امام حسن عسکری در ذکر زندگانی امام‌صادق تصریح کرده‌اند که بعد از مروان حمار، پرچم‌های سیاه از خراسان به همراه ابومسلم، در سال 130ق حرکت کردند و سپس سفاح به فرمان‌روایی رسید (نک: طبری، 1413: 111). موسی بن بکر نیز از ماجرای دیدار شخصی به نام عبدالرحمن با امام‌صادق گزارش داده که امام به وی فرمود:
وقت آن رسید! او صاحب پرچم‌های سیاه از خراسان بود. (همو: 141)
گفته شده است که ابومسلم پیش از دیدار با ابراهیم عباسی، عبدالرحمن نام داشت و او نام وی را به ابومسلم تغییر داد (ابن‌اثیر، 1371: ج14، 160). برخوردهایی که از امام‌صادق در راهنمایی اصحاب نسبت به چگونگی رویارویی با خروج پرچم‌های سیاه نقل شده نیز نشان می‌دهد که این رخداد مربوط به دوره آن حضرت _ یعنی اوایل قرن دوم هجری _ بوده و در زبان روایات به همان حادثه اطلاق می‌شده است (از جمله نک: نوری، 1408: ج11: 36؛ نعمانی، 1397: 197).
قرائنی مانند ذکر نام بنی‌امیه و بنی‌عباس اطمینان حاصل می‌کند که رایات سود و روایات مربوط به آن، ارتباطی به قیام تمهیدی آستانه ظهور ندارد. برای مثال، نامه معاویه بن ابی‌سفیان به زیاد، ماهیت این پرچم‌ها را به خوبی آشکار می‌کند؛ وی نوشته است:
… ‌علی(ع) تو را آگاه کرد که اصحاب رایات سود همان عجم‌هایی هستند که از خراسان روی می‌آورند؛ آنانند که بنی‌امیه را در ملکشان مغلوب می‌کنند و به قتل می‌رسانند، حتی اگر در زیر سنگ باشند. ( هلالی، 1415: 744 و 745)
حتی خود بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز بر اساس اخباری که از طریق معصومان به آنان رسیده بود، انتظار قیام خراسان را داشتند (ابن‌اثیر، 1371: ج15، 38)؛ چنان‌که حوادث پیش‌گویی شده، در افواه مردم شایع بود و در مجامع عمومی، سخن از قیام مشرقیان با پرچم‌های سیاه در میان بود (نک: یعقوبی، 1362: ج2، 321؛ ابن‌اثیر، 1371: ج15، 37؛ طبری، 1375: ج11، 4513). افزون بر آن که درباره رایات سود از ائمه پس از امام‌صادق روایتی وجود ندارد. بنابراین آن‌چه درباره رایات سود نقل می‌شود، مربوط به پیامبراکرم و صحابه و ائمه اطهار معاصر بنی‌امیه ‌است و از این‌رو مقصود از این پرچم‌‌ها، همان پرچم‌های بنی‌عباس است وگرنه دست‌کم یکی دو مورد در کلام ائمه پس از امام‌صادق یافت می‌شد (صادقی، 1389: 117).
قول دیگر درباره روایات رایات سود و قیام خراسانیان از مشرق که بر پایه آن‌ها رایات سود به عنوان علامات ظهور امام مهدی پذیرفته می‌شوند، تطبیق آن‌ها با قیام عباسیان در اوایل قرن دوم هجری است. طرف‌داران این نظر معتقدند که مقصود این روایات قیام ابومسلم خراسانی و شورش او بر بنی‌امیه است؛ نهضت و قیامی که راه را برای روی کار آمدن بنی‌عباس هموار کرد و آن‌ها را بر کرسی خلافت نشاند (صدر، 1387: 567). این عده با تمسک به این احتمال درباره روایاتی که امام مهدی را در بین سپاهیان خراسان می‌دانند (سیوطی، 1387: 28، ح21). با تعارض مواجه شده و برای رفع آن برخی از روایات را مردود می‌دانند؛ در حالی که اکثر احادیث با موضوع پرچم‌های سیاه را با این عنوان که همان رایات ابومسلم‌اند، می‌پذیرند (نک: صدر، 1387: 568 به بعد).
از نظر برخی محققان، روایات رایات سود و قیام خراسانیان، بر قیام عباسیان با فرماندهی ابومسلم خراسانی دلالت می‌کند؛ عباسیان خود به این مسئله واقف بودند (ابن‌خلدون، 1391: ج3، 172) و از طریق اخبار غیبی که از پیامبراکرم و ائمه اطهار نقل شده بود (ابن‌اثیر، 1371: ج15، 37)، اجمالاً آماده قیام بودند و حتی برای این امر برنامه‌ریزی می‌کردند (همو: ج14، 159 و 16؛ طبری، 1375: ج11، 4513).
در این میان روایات قیام خراسانیان و اهل مشرق و برپا شدن پرچم‌های سیاه و ارتباط آن‌ها با ظهور امام مهدی ضعیف‌اند و احتمال جعلی بودن آن‌ها دور نیست. اغلب روایات اهل‌سنت در این زمینه از این قبیل روایات هستند. روایات مذکور در مصادر روایی متقدم شیعی نیز که در آن‌ها از امام مهدی سخن گفته شده و برخی از آن‌ها برای تقویت روایات اهل‌سنت استفاده می‌کنند، از نظر تعداد نسبت به روایات اهل‌سنت بسیار اندک‌اند.
نمونه‌هایی از روایات رایات سود و قیام خراسان که با امام مهدی ارتباط مضمونی دارند و احتمالاً ساخته عباسیان‌اند، در ادامه ارائه می‌شوند:
عن ابن مسعود قال: بینما نحن عند رسول الله إذ أقبل فتیه من بنی‌هاشم فلما رآهم النبی اغرورقت عیناه وتغیر لونه قال: فقلت: ما نزال نری فی وجهک شیئا نکرهه فقال: إنا أهل بیت اختار الله لنا الآخره علی الدنیا وإن أهل بیتی سیلقون بعدی بلاء وتشریدا وتطریدا حتی یأتی قوم من قبل المشرق معهم رایات سود فیسألون الحق فلا یعْطَونه فیقاتلون فینْصَرون فیعْطَون ما سألوا فلا یقبلونه حتی یدفعوها إلی رجل من أهل بیتی فیملؤها قسطا کما ملأوها جَوْرا فمن أدرک ذلک منکم فلیأتهم ولو حبوا علی الثلج فإنه المهدی. (سیوطی، 1387: 28، ح21)
این روایت در چند مصدر روایی اهل‌سنت نقل شده (نک: طبرانی، 1404: ج8، 413؛ حاکم نیشابوری، 1411: ج4، 511)، اما در آن‌ها پرچم‌های سیاه ذکر نشده و از این‌رو احتمال می‌رود بخش پایانی روایت به اصل آن افزوده شده است. احتمالاً عباسیان که خود را اهل‌بیت می‌خواندند، با افزودن عبارات پایانی به اصل روایت، قصد داشته‌اند رایات سود را پیش‌گویی پیامبراکرم و وسیله رفع بلا و تطرید و تشرید از اهل‌بیت قلمداد کنند.
البانی این روایت را به دلیل وجود شخصی به نام یزید ‌بن ابی‌زیاد در سند تضعیف کرده است (البانی، بی‌تا: ج1، 210). این شخص در سند دو مورد از روایات وارد شده در مصادر اهل‌سنت وجود دارد (قزوینی، بی‌تا: ج2، 1366) که یکی از آن‌ها فاقد وصف «سود» برای رایات است. قرینه دیگر بر مردود بودن این روایت، تعارض آن با روایات دیگری است که طبق آن‌ها قیام کنندگان خراسانی در طلب امام مهدی خروج و به سمت کوفه حرکت می‌کنند (حاکم نیشابوری، 1411: ج4، 547؛ سیوطی، 1387: 70، ح125). اما در این روایت گفته شده که امام مهدی در میان سپاه رایات سود است.
این مضمون در برخی از مصادر روایی متقدم شیعه نیز وارد شده، اما از نظر دلالی و سندی با اشکالاتی مواجه‌اند.

 پنج مورد از این روایات در دلائل الامامه آمده‌اند که چهار روایت با مضمون یکسان، از طریق عبدالله بن مسعود از پیامبراکرم نقل شده‌اند (طبری، 1413: 234، 235 و 236). یکی از این احادیث لفظ «رایه» را مطلق و بدون وصف رنگ برای پرچم‌ها آورده (نک: همو: 235) و عبارات پایانی آن با سه حدیث دیگر تفاوت‌های قابل توجهی دارد که شاید قرینه‌ای بر ضعف سه حدیث دیگر باشد. افزون بر آن، به نام و خُلق مهدی نیز در آن اشاره شده است. حدیث دیگر تنها پنج علامت را برشمرده که وجود نام شعیب بن صالح بین آن و روایات رایات سود همگرایی مضمونی ایجاد می‌کند. به‌علاوه نشانه‌ای ندارد که قیام خراسان را متصل به ظهور بداند (نک: همو: 261). سایر روایات نیز اشکالات متنی و سندی متعدد دارند؛ به ویژه عدم اتصال به معصوم (نعمانی، 1397: 146 و 147)، وجود نام دو واقفی در سند (همو: 253، 257، 260 و 390؛ درباره دو واقفی مزبور نک: کشی، 1348: 403 و 404)، اشکال سندی به سبب روایت از طریق جابر و اشکالات متنی (نعمانی، 1397: 280؛ طوسی، 1411: 452؛ عیاشی، 1380: ج1، 64 و 244)، تصریح به بنی‌عباس (نعمانی، 1397: 260)، نامشخص بودن هویت خراسانی (همو؛ طوسی، 1411: 447؛ مفید، 1413: ج2، 375)، نبود عنوان رایات سود (نعمانی، 1397: 260 و 290)، شاذ و مردود بودن موضوع اختفای امام مهدی بعد از خروج سفیانی (طوسی، 1411: 444) و عدم وصف رایات به رنگ سیاه (عیاشی، 1380: ج1، 64 و 244).
برخی روایات از روی‌آوردن رایات سود از مشرق خبر داده‌اند که مهدی نیز در میان آن‌هاست. مانند این روایت:
عن ثوبان قال قال رسول الله: یقتتل عند کنزکم ثلاثه کلهم ابن خلیفه ثم لا تصیر إلی واحد منهم ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقتلونکم قتلا لم یقتله قوم ثم یجیء خلیفه الله المهدی فإذا سمعتم به فأتوه فبایعوه ولو حبوا علی الثلج فإنه خلیفه الله المهدی. (سیوطی، 1387: 29، ح22)
یکی از محققان، رایات سود را مربوط به ایران و مقصود از جنبش پرچم‌های سیاه را قیام تشیع می‌داند که بر این اساس مراد از «یقتتل عند کنزکم» حوادث مربوط به عراق خواهد بود (نک: هاشمی شهیدی، 1382: 242 و243). اما با توجه به مجموعه اخبار مربوط به رایات سود و همچنین قرائن تاریخی و روایی، این سخن درست نمی‌نماید.
به گفتۀ ابن‌کثیر، مراد از کنز ظاهراً کعبه ‌است (قزوینی، بی‌تا: ج2، 1367)؛ اما احتمالاً منظور از کنز «پادشاهی و ملک» است؛ چنان که سندی گفته است: «أَی مُلْککُمْ» (زرکلی، بی‌تا: ج7، 446). به احتمال زیاد، منظور از سه نفری که با هم مقاتله کرده‌اند، خلیفه‌زادگان اموی بوده‌اند که با هم در رقابت بودند و در نهایت مروان بر دیگران ظفر یافت (ابن‌عساکر، 1419: ج7، 246). قرینه دیگری که مؤید این نظر است، نقل‌هایی است که در الفتن آمده و به احتمال زیاد، پیش‌گویی حوادث مربوط به سقوط امویان یا ساخته شده بر اساس آن وقایع باشند؛
زیرا در آن‌ها به نام برخی از امویان، مانند سلیمان بن هشام (مروزی، 1412: ج1، 197) و هشام (همو) تصریح شده است. عبارت «ولو حبوا علی الثلج» نیز شاید برگرفته از روایتی باشد که پیامبراکرم درباره ظهور امام مهدی بعد از غیبت بیان فرموده‌اند (طبری، 1413: 240).
با توجه به قرائن یادشده، این روایت از نظر دلالی ارتباطی به امام مهدی نداشته و احتمالاً در آخرین سال‌های حکومت اموی و هم‌زمان با درگیری داخلی امویان به دست عوامل عباسی جعل شده‌اند.
در بعضی از روایات از شخصی سخن گفته شده که مجموعاً دارای چند ویژگی است: جوان و از بنی‌هاشم است؛ در کف راست یا چپش خالی وجود دارد؛ از اهالی خراسان است؛ با سفیانی نبرد می‌کند و وی را شکست می‌دهد. از جمله روایت‌های زیر:
عن ابی جعفر قال: یخرج شاب من بنی‌هاشم بکفه الیمین خال من خراسان برایات سود بین یدیه شعیب بن صالح یقاتل أصحاب السفیانی فیهزمهم. (سیوطی، 1387: 61، ح101)
عن علی قال: تخرج رایات سود تقاتل السفیانی فیهم شاب من بنی‌هاشم فی کفه الیسری خال و علی مقدمته رجل من تمیم یدعی شعیب بن صالح فیهزم أصحابه. (همو: 63، ح107)
در این دو روایت نامی از امام مهدی نیست، اما مضمون آن دارای دلالت اشاری بر مدح این شخص است. با توجه به عبارت «شاب من بنی‌هاشم» احتمالاً این حدیث از سوی عوامل ابومسلم خراسانی، در اواخر دوران بنی‌امیه جعل شده است. در این صورت مقصود از شخصی از بنی‌هاشم، ابومسلم خواهد بود (درباره عنوان بنی‌هاشم، نک: صادقی، 1389: 226)؛ زیرا او زمانی که تسلط یافت خود را به بنی‌هاشم منتسب کرد و ادعا کرد که از فرزندان سلیط بن عبدالله بن عباس است (ابن‌اثیر، 1371: ج14: 161). حتی طرف‌دارانش او را از اهل‌بیت به شمار می‌آوردند (همو: 275). در منابع تاریخی، ذکری از خال کف دست (راست یا چپ) او وجود ندارد؛ شاید وی این خال را داشته و بر همین اساس هم این روایت جعل شده است.
عدم اعتماد علمای اهل‌سنت و شیعه به این دو روایت قرینه‌ای بر ضعف آن‌هاست. روایت جابر نیز جای تردید دارد (نک: حلی، 1383: 35؛ حلی، 1411: 433). افزون بر آن که در سند روایت دوم، علاوه بر ولید ‌بن مسلم، نام رشدین نیز به چشم می‌خورد (مروزی، 1412: ج1، 311 و 314؛ همچنین درباره روایت یادشده به ترتیب نک: همو: 118، 107 و 129) که هر دو تضعیف شده‌اند (عسقلانی، 1404: ج2، 289؛ ذهبی، بی‌تا: ج1، 303؛ سیوطی، بی‌تا: ج1، 399).
6. ادعای تجدید خلافت عباسی در آستانه ظهور
در مصادر روایی، موضوع بنی‌عباس در چند روایت مطرح شده که مرتبط با موضوع مهدویت است. این روایات مبنای دیدگاهی قرار گرفته‌اند که بر اساس آن‌ها، نوسازی حکومت بنی‌عباس، پس از انقراض خلافت، واقعیتی انکارناپذیر و غیر قابل تردید تلقی شده است (هاشمی شهیدی، 1382: 93). اما این دیدگاه درست به نظر نمی‌رسد و این‌که چگونه ممکن است پس از قرن‌‌ها، دوباره حاکمیت بنی‌عباس بازگردد نکته‌ای است که نمی‌توان به استناد چنین روایاتی به آن ملتزم شد (اسماعیلی، 1378: 277). روایاتی که در مصادر روایی متقدم شیعی مطرح شده‌اند، عموماً از تصاحب حکومت از سوی بنی‌عباس و مذمت آنان (صدوق، بی‌تا: ج2، 348) یا حتمی بودن اختلافشان (کلینی، 1365: ج8، 310؛ مفید 1413: ج2، 371 و 372؛ نعمانی، 1397: 257 و 279) خبر داده‌اند و دلالتی بر تجدید حکومت این خاندان ندارند. جدا از مواردی که در سند آن‌ها رجال واقفی مذهب به چشم می‌خورند (نک: نعمانی، 1397: 259، 262 و 263) یا اساساً تصریحی به این مسئله ندارند (نک: طوسی، 1411: 60).
اما حدیثی از امام کاظم نقل شده که با دیگر روایات تفاوتی مهم دارد و آن این‌که:
حکومت بنی‌عباس از بین خواهد رفت و چیزی از آن باقی نخواهد ماند، سپس تجدید خواهد شد. (نعمانی، 1397: 302)
لیکن راوی، علی بن ابی‌حمزه واقفی است و صرف یک خبر نیز نمی‌تواند مبنای چنین حادثه قابل توجهی باشد. روایات دیگری نیز وارد شده‌اند که برخی از معصوم نیست (طوسی، 1411: 443) و تعدادی از آن‌ها با واقعیات مسلّم تاریخی تعارض دارند؛ مانند زوال‌ناپذیری سلطنت بنی‌عباس (نعمانی، 1397: 303). در برخی نیز ذکر الفاظی چون فرج، موجب اشتباه در برداشت شده است (کلینی، 1365: ج8، 224؛ مجلسی، 1404: ج52، 183).
در مصادر اهل‌سنت ذکر بنی‌عباس به گونه‌ای دیگر است. تعدادی روایت منقول از پیامبراکرم حاوی بشارت به خلافت فرزندان عباس نقل شده که برخی از محققان اهل‌سنت آن‌ها را جعلی معرفی کرده‌اند (ابن‌جوزی، 1386: ج2، 33)؛ نعیم بن حماد چند باب از کتاب الفتن را به بنی‌عباس اختصاص داده است. برخی از آن‌ها ناظر به دوران حکومت این سلسله در قرون اولیه‌اند (مروزی، 1412: ج1، 201، 214، 224، 293 و 297) بخشی نیز درباره آستانه ظهور سخن گفته‌اند (همو: 314). معنایی که این روایات القاء می‌کنند، برپایی مجدد حکومت بنی‌عباس در آستانه ظهور است.
روایاتی نیز وجود دارند که از بنی‌عباس در ارتباط با قیام مهدی موعود نام برده‌اند:
عن عبدالسلام بن مسلم قال: لا یزال الناس بخیر و رخاء ما لم ینقض ملک بنی‌عباس فإذا انتقض ملکهم لم یزالوا فی فتنه حتی یقوم المهدی. (سیوطی، 1387: 108، ح241)
در سایر روایات نیز به این مسئله اشاره شده، مانند روایتی از محمد بن حنفیه که در آن خبر از حوادثی داده که قرینه تاریخی نادرست بودن آن را اثبات کرده است (همو: 107، ح240). این روایت قیام امام مهدی را در سال 200ق بیان کرده است.
خبری دیگر از ارطأه نقل شده که ظهور دولت بنی‌عباس را بعد از امام مهدی بیان کرده است:
عن ارطأه قال: ینزل المهدی بیت المقدس ثم یکون خلف من أهل بیته بعده تطول مدتهم و یجبرون حتی یصلی الناس علی بنی‌عباس فلا یزال الناس کذلک حتی یغزو مع والیهم القسطنطنیه و هو رجل صالح یسلمها الی عیسی بن مریم و لا یزال الناس فی رخاء ما لم ینتقص ملک بنی‌عباس فإذا انتقص ملکهم لم یزالوا فی فتن حتی یقوم المهدی. (همو: 95، ح206)
این روایت علاوه بر مقطوع بودن، با روایت کعب نیز تعارض دارد؛ در خبر ارطأه ظهور دولت عباسیان، بعد از امام مهدی ذکر شده‌، اما در روایت کعب سقوط عباسیان، علامت ظهور امام مهدی ذکر شده است (همو: 64، ح110).
7. جعل روایت درباره فتوحات
قسطنطنیه پایتخت نوزده پادشاه رومی بوده که کنستانتین بر آن حصار کشید و آن را قسطنطنیه نامید (حموی، بی‌تا: ج3، 397). تسخیر قسطنطنیه، از نخستین سال‌های فتوحات اسلامی، جزو برنامه‌های نظامی و آرزوهای خلفای مسلمان به شمار می‌آمده است؛ زیرا این شهر و دولت روم شرقی یا بیزانس در زمان ظهور اسلام، پایگاه و پشتوانه اصلی مسیحیان در شرق اروپا بود و با فتح این شهر، دنیای مسیحیت، شکست سختی متحمل می‌شد و تصرف دیگر سرزمین‌های مسیحی‌نشین، با سهولت بیشتری انجام می‌گرفت (لوکاس، 1376: ج1، 323 و636 – 637).
از آن‌جا که عباسیان نیز درصدد دست‌یابی به این شهر و اراضی روم بودند (یعقوبی، 1362: ج2، 62)، سفاح در سال 133ق سپاهی را به نبرد با کنستانتین پادشاه روم گسیل کرد (همو: 349). در سال 163ق نیز مهدی عباسی سپاهیانی را از هر طرف، به‌خصوص از خراسان جمع کرد و آماده نبرد با روم شد (ابن‌اثیر، 1371: ج15، 290). وی در سال 165ق پسر خود هارون‌الرشید را به سمت قسطنطنیه روانه کرد (یعقوبی، 1362: ج2، 396).
سقوط پایگاه مسیحیت در روم شرقی در صدر اول یا پس از آن، دقیقاً به مفهوم سقوط و اضمحلال مسیحیت و مسیحیان بود؛ اما با توجه به این‌که پیش از آن تسخیر قسطنطنیه از آرزوهای مسلمانان به شمار می‌رفت، برخی از شخصیت‌های اسلامی، به شکل یک آرزو بدان می‌نگریستند و تحقق آن را فقط به وسیله امام مهدی ممکن می‌دانستند. آنان در پیش‌گویی احساس خود معتقد بودند با ظهور مهدی اسلام احیا و عدالت پیروز خواهد شد. او شبه‌جزیره اسپانیا را فتح خواهد کرد و پس از رسیدن به رم، آن‌جا نیز تسخیر می‌شود. وی به شرق خواهد رفت و آن‌جا را در ید قدرت خواهد گرفت. او قسطنطنیه را نیز فتح خواهد کرد و سراسر گیتی از آن او خواهد بود.
قرینه دیگری که می‌توان بر این ادعا ارائه کرد اخبار فراوان و آشفته در الفتن است که به جنگ با رومیان و فتح قسطنطنیه اشاره دارد (مروزی، 1412: ج2، 467 به بعد).
روایت تفسیری سدی در ذیل آیه 114 سوره بقره، از این قبیل سخنان است که آرزوی دست‌یابی به قسطنطنیه و هزیمت رومیان را نشان می‌دهد (سیوطی، 1387: 16، ح1) نه فتح قسطنطنیه به دست امام مهدی و بازپس‌گیری آن از مسلمانان منحرف (نک: صدر، 1389: 280 و 281).
روایت زیر از طریق ابوهریره به پیامبراکرم منسوب شده است:
عن ابی هریره عن النبی قال: لم یبق من الدنیا إلّا یوم لطوّله الله حتی یملک رجل من أهل بیتی یفتح القسطنطنیه وجبل الدیلم. (همو، 1387: 46، ح61)
این حدیث احتمالاً تحریف روایاتی است که در آن‌ها قطعیت ظهور مردی از اهل‌بیت مورد تأکید قرار گرفته است (همو: 24، ح13). بنابراین مقصود تحریف‌گران از مصداق تعبیر «مردی از اهل‌بیت پیامبراکرم» نه امام مهدی، بلکه خلفای بنی‌عباس بوده است و از همین‌رو می‌توان این عبارت را قرینه‌ای بر جعل حدیث از سوی بنی‌عباس و حامیان آن‌ها دانست؛ زیرا آنان خود را از عترت و اهل‌بیت به شمار می‌آوردند (نک: کریمی و طاووسی مسرور، 1389: 85 به بعد).
در روایات دیگری موضوع روم و قسطنطنیه مطرح شده، از جمله روایتی از پیامبر اکرم از طریق ابی‌هریره که عبارات پایانی آن درباره رایات سود است (نک: سیوطی، 1387: 70، ح125) که خود قرینه‌ای است بر این‌که احتمالاً روایات فتح قسطنطنیه به دست امام مهدی، غالباً از سوی عباسیان و هوادارانشان جعل شده‌اند. درباره جبل دیلم نیز چنین است. در آن دوران دیلم (گیلان کنونی) از اهداف نظامی خلفا به شمار می‌رفت، چنان‌که منصور در زمان خلافت سفاح، به پسر خود مهدی نوشت که برای فتح طبرستان _ یا همان دیلم _ لشکرکشی کند (ابن‌اثیر، 1371: ج15، 141).
درباره نبرد با ترک‌ها نیز وضعیت روایات، مشابه بحث پیشین است. از آن‌جا که ترک‌ها تا قرن چهارم هجری هنوز به صورت عمومی اسلام را نپذیرفته بودند (بارتولد، 1376: 73). در دوره خلافت اموی و دوره نخستین خلافت عباسی، حکومت، خطر تهاجمات ترک‌ها را در کمین احساس کرده و از این‌رو نبرد با ترک‌ها نیز از مهم‌ترین مسائل حکومتی در قرون اولیه به شمار آمده است. این مسئله اهمیت خود را در جعل و تحریف روایاتی که از آینده جهان اسلام و ظهور امام مهدی سخن گفته‌اند، نمایان کرده و اخباری برای ترغیب مردم به شرکت در فتوحات وضع شده است (کریمی و طاووسی مسرور، 1389: 85 به بعد). احتمالاً عباسیان هم‌چنان که آرزوی فتح روم، به خصوص قسطنطنیه را داشتند، نبرد با ترکان و پیروزی بر آن‌ها را نیز در برنامه‌های خود قرار دادند. شاید از همین‌رو در این زمینه نیز به جعل روایات دست زدند. مانند روایت‌های زیر:
عن کعب قال: [أول] لواء یعقده المهدی یبعثه إلی الترک فیهزمهم ویأخذ ما معهم من السبی و الأموال ثم یصیر إلی الشام فیفتحها ثم یعتق کل مملوک معه ویعطی أصحابه قیمتهم. (سیوطی، 1387: 90، ح184)
عن الحکم بن نافع قال: یقاتل السفیانی الترک ثم یکون استئصاله علی یدی المهدی وهو أول لواء یعقده المهدی یبعثه إلی الترک. (همو: 108، ح242)
برخی از معاصران با توسل به این‌گونه روایات، شرایط کنونی حاکم بر جغرافیای سیاسی جهان را ملاک قرار داده و چنین برداشت کرده‌اند که منظور از ترک، احتمالاً ترکان عثمانی (ترکیه) یا روسیه ‌است و امام مهدی بعد از ظهور طبق پیش‌بینی این روایات، با آنان خواهد جنگید (کورانی، 1383: 21)؛ اما این برداشت نمی‌تواند صحیح باشد؛ زیرا در مصادر متقدم روایی شیعه، حدیثی منقول از ائمه اطهار گویای نبرد امام مهدی با ترکان وجود ندارد. از سوی دیگر ده‌ها روایت آشفته در الفتن درباره نبردها وجود دارند که هر روایتی از آن میان، با حادثه‌ای در طول تاریخ قابل انطباق است. ضمن آن‌که روم، ترک و مسلمانان، در طول تاریخ نبردهای فراوان داشته‌اند؛ چنان‌که در دهه هفتاد نیز عده‌ای به زعم خود جنگ نفت را بر اساس برخی از روایات فتن و ملاحم، بر نشانه‌های ظهور تطبیق دادند (صادقی، 1389: 84 – 85).
در روایت دوم سخن از نبرد سفیانی با ترک است که در نهایت به دست امام مهدی نابود می‌شوند. در صورت پذیرش جعل روایت به دست عوامل عباسی در این زمینه، منظور از سفیانی در آن یکی از خلفای بنی امیه ‌است؛ زیرا امویان بارها به مناطقی از مشرق لشکر کشیده بودند (برای نمونه نک: ابن‌جوزی، 1412: ج6: 211) و عباسیان با جعل چنین روایاتی قصد داشته‌اند خلیفه عباسی را امام مهدی معرفی کنند که در شرق، ترک‌ها را به زانو در خواهد آورد و جهان را فتح خواهد کرد.
نتیجه
عصر تدوین روایات اهل‌سنت، مصادف با رخدادهای سیاسی _ اجتماعی مهمی بود که بستری مساعد برای جعل و تحریف روایات مهدویت به شمار می‌رود. این روایات به مصادر روایی اهل‌سنت راه یافته و با روایات معتبر و صحیح مهدویت درآمیختند. از جمله گروه‌های تأثیرگذار در جعل و تحریف روایات مهدویت، عباسیان بودند که در تکاپوی ایجاد دولتشان و در جهت مشروعیت‌بخشی به تحرکات خود، اقدامات گسترده‌ای شکل دادند تا حکومت خود را دولت موعود پیامبراکرم معرفی کنند. عباسیان با رسیدن به حکومت، علاوه بر بهره‌برداری از روایات ساخته شده به دست بنی‌حسن، خود نیز با استفاده از ابزارهای حکومتی در جهت القای مهدویت خلفای خود، به جعل و تحریف بخش دیگری از روایات مهدویت دست زدند. اکنون انبوهی از روایات که احتمالاً از سوی عوامل عباسی در موضوعاتی مانند تبار و نسب امام مهدی، سفیانی، رایات سود، تجدید خلافت عباسی در آستانه ظهور و فتوحات جعل شده‌اند، به‌ویژه در مصادر روایی اهل‌سنت وجود دارند.
پیشنهاد
نقد دلالی و تحلیل و ارزیابی تخصصی روایات ملاحم و فتن در صحاح اهل‌سنت با رویکرد تاریخی، موضوعی است که نیازمند تحقیق و پژوهش علمی است. این موضوع می‌تواند علاوه بر بازشناسی روایات معتبر از اخبار ضعیف در این منابع، بخش‌هایی از تاریخ اسلام را نیز روشن‌تر کند.
منابع
_ ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه: ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش.
_ ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1412ق.
_ ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، تحقیق: عبد الرحمن محمد عثمان، مدینه، المکتبه السلفیه، چاپ اول، 1386ق.
_ ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1391ق.
_ ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، 1419ق.
_ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنی‌هاشمی، 1381ق.
_ اسماعیلی، اسماعیل، «بررسی نشانه‌های ظهور»، از مجموعه چشم به راه مهدی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378ش.
_ اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، الأغانی، تحقیق: سمیر جابر، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، بی‌تا.
_ اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ترجمه: جواد فاضل، تهران، انتشارات علمی، 1362ش.
_ البانی، محمد ناصرالدین، السلسله الضعیفه، اسکندریه، مرکز نور الإسلام، بی‌تا.
_ بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ، تاریخ ترک‌های آسیای مرکزی، ترجمه: غفار حسینی، تهران، نشر توس، 1376ش.
_ جرجانی (ابن‌عدی)، عبدالله بن عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، 1409ق.
_ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411ق.
_ حلی (ابن‌داود)، جعفر بن حسن بن یحیی، الرجال، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1383ق.
_ حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، الرجال، قم، دار الذخائر، 1411ق.
_ حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
_ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الأثر، قم، انتشارات بیدار، 1401ق.
_ دمشقی (ابن‌کثیر)، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، بیروت، مکتبه المعارف، بی‌تا.
_ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1372ش.
_ دینوری (ابن‌قتیبه)، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، تحقیق: طه محمد الزینی، قاهره، مؤسسه الحلبی و شرکاه للنشر و التوزیع، 1387ق.
_ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق.
_ ذهبی، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
_ زرکلی، خیرالدین، الأعلام، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ پنجم، 1980م.
_ زرکلی، خیرالدین، حاشیه السندی علی ابنماجه، قاهره، المکتبه الشامله، بی‌تا.
_ ساشادینا، عبدالعزیز عبدالحسین، «مهدویت»، ترجمه: بهروز جندقی، فصل‌نامه انتظار، ش15، بهار 1384ش.
_ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتاب‌خانه آیت‌الله مرعشی نجفی،1404ق.
_ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، العرف الوردی فی أخبار المهدی، تحقیق و تصحیح: دکتر مهدی اکبرنژاد، تهران، هستی‌نما، چاپ اول، 1387ش.
_ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الئالی المصنوعه فی الأحادیث الموضوعه، بیروت، دار الکتب العلیمه، بی‌تا.
_ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق: محمد محیی‌الدین عبدالحمید، مصر، مطبعه السعاده، چاپ اول، 1371ق.
_ صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی حوزه علمیه قم، 1389ش.
_ صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، تهران، مکتبه الصدر، چاپ سوم، بی‌تا.
_ صدر، سید محمد، تاریخ الغیبه الکبری، ترجمه: دکتر سید حسین افتخارزاده، تهران، نیک معارف، 1387ش.
_ صدر، سید محمد، تاریخ ما بعد الظهور، ترجمه: حسن سجادی‌پور، تهران، موعود عصر، 1389ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرائع، قم، انتشارات مکتبه الداوری، بی‌تا.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دار الکتب الإسلامیه، 1395ق.
_ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، تحقیق: أحمد الأرناؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
_ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، الموصل، مکتبه العلوم و الحکم، چاپ دوم، 1404ق.
_ طبری (الشیعی)، محمد بن جریر، دلائل الامامه، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه مؤسسه البعثه، قم، مرکز الطباعه و النشر فی مؤسسه البعثه، چاپ اول، 1413ق.
_ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش.
_ طبسی، نجم‌الدین، چشماندازی به حکومت مهدی، قم، بوستان کتاب، 1390ش.
_ طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ترجمه: حجت‌الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1380ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، قم، انتشارات دارالثقافه، 1414ق.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
_ عسقلانی (ابن‌حجر)، احمد بن علی، تقریب التهذیب، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، 1415ق.
_ عمیدی، سید ثامر، تطبیق المعابیر العلمیه علی ما أختلف و تعارض من أحادیث المهدی بکتب الفریقین، قم، مکتبه اهل‌البیت، بی‌تا.
_ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380ق.
_ فاروق، عمر، «فرهنگ مهدویت در لقب‌های خلفای عباسی»، ترجمه: غلامحسن محرمی، تاریخ در آیینه پژوهش، ش1، بهار 1383ش.
_ قزوینی (ابن‌ماجه)، محمد بن یزید، السنن، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
_ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، 1404ق.
_ کریمی، محمود؛ سعید طاووسی مسرور، «انگیزه‌های سیاسی در جعل روایات مدح و ذم بلاد»، دانش سیاسی، دوره 6، ش11، اردیبهشت 1389ش.
_ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1365ش.
_ کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه: مهدی حقی، تهران، دارالهدی، 1383ش.
_ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، بی‌جا، مؤسسه چاپ و نشر، 1410ق.
_ لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، تهران، انتشارات کیهان، 1376ش.
_ متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1989م.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.
_ مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، قاهره، مکتبه التوحید، چاپ اول، 1412ق.
_ مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه والاشراف، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی، 1365ش.
_ معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث، تهران، انتشارات کویر، چاپ نهم، 1387ش.
_ معتزلی (ابن‌ابی‌الحدید)، فخرالدین ابوحامد عبدالحمید بن ابوالحدید، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی، 1404ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإختصاص، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، 1413ق.
_ مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، مصر، المکتبه التجاریه الکبری، چاپ اول، 1356ق.
_ میرداماد، محمدباقر، الرواشح السماویه، تحقیق: غلامحسین قیصریه‌ها و نعمت‌الله جلیلی، قم، دار الحدیث للطباعه و النشر، چاپ اول، 1422ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، 1397ق.
_ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت، 1408ق.
_ هاشمی شهیدی، سید اسدالله، زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی از دیدگاه روایات، قم، مؤسسه انتشاراتی پرهیزکار، چاپ دوم، 1382ش.
_ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، قم، انتشارات الهادی، 1415ق.
_ هیتمی (ابن‌حجر)، احمد بن محمد، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، تحقیق: مصطفی عاشور، قاهره، مکتبه القرآن، بی‌تا.
_ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی، 1362ش.

نویسندگان:

عبدالهادی فقهی‌زاده . سیدجعفر صادقی

فصلنامه مشرق موعود شماره 29

منبع:فارس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!