آيا همه نشانه‏هاي ظهور اتفاق مي‏افتند؟

0
mahdii.jpg

معمولاً نشانه‏هاي ظهور را به دو دسته حتمي و غيرحتمي تقسيم‏بندي مي‏كنند ولي يك دسته‏بندي ديگر هم هست، كه آن را در سه قالب «وعده»، «وعيد» و «حوادث» و وقايع مي‏گنجاند.اتفاق نيفتادن برخي از نشانه‏هاي ظهور، دليل و توجيه براي تأخير هيچ كاري نيست؛ زيرا به هر حال، ممكن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.

 

 

 

 

گفتاري از حجه السلام و المسلمين سيدابوالحسن مهدوي

موضوع صحبت، بحث نشانه‏هاي ظهور است كه لازم است قبل از پرداختن به آن كمي درباره موضوع “بداء ” سخن بگوييم.

* مسئله بداء و علم خداوند
مسئله بداء از جمله مسايل بسيار مهمي است كه در سه علم فلسفه، كلام و اصول فقه به طور مفصل، درباره آن صحبت شده است؛ ولي از آنجا كه در زمره مسايل اعتقادي هم هست، صرفاً به همان اندازه كه به عنوان يك عقيده مي‏طلبد از آن مطلع باشيم، آن را با هم مرور مي‏كنيم.
كلمه بداء هم درباره انسان‌ها به‌كار مي‏رود، و هم خداوند متعال، كه دو معناي كاملاً متفاوت از همديگر دارند. وقتي اين كلمه را براي انسان‌ها به‌كار مي‏بريم، منظور ما همان تغيير اراده است. مثل اينكه ما تصميم جدي براي مسافرت داشته باشيم، و اندكي پيش از مسافرت بفهميم اين سفر خطر دارد، و رفتن به آن به صلاح نيست، و از رفتن پشيمان بشويم. در اين حالت مي‏گوييم كه براي ما بداء حاصل شد؛ زيرا از باطن قضايا خبر نداشتيم و الا از همان اول چنين تصميمي نمي‏گرفتيم. چنين معنايي هيچ‌گاه درباره خداوند متعال مصداق پيدا نمي‏كند، چون نمي‏توانيم بگوييم، نعوذبالله، خدا نمي‏دانست كار ضرر دارد و بعداً فهميد، و تصميمش عوض شد.
بدائي كه در مورد خداوند متعال استفاده مي‏شود همان “اظهار پس از خفا “ست كه با مثالي آن را براي شما توضيح مي‏دهم.
يكي از انبياي قوم بني‏اسراييل، در شب اول ازدواج يك عروس و داماد، به پيروان خود گفت: فردا جنازه اين دو را از خانه بيرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهايت ناباوري ديدند كه آنها نمرده‏اند. از آن پيامبر توضيح خواستند و او هم از خداوند توضيح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمي، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخير افتاد. به مريدانت بگو اگر مي‏خواهند مطمئن شوند، كه قرار بوده اينها كشته شوند، بروند زير رختخواب آنها، ماري را كه قرار بوده قاتلشان باشد، ببينند. اين همان بداء در مورد خداوند است كه خداوند يك طرف قضيه را براي ما بيان كرده و طرف ديگر را نگفته تا جايگاه آن معلوم شود.
خداوند از ابتدا مي‏دانست اين دو جوان قرار نيست امشب بميرند و تقديرشان را با صدقه دادن عوض خواهند كرد، ليكن فقط نيمه اول مطلب بيان مي‌شود، تا مردم قدر و ارزش صدقه دادن را در ادامه جريان بفهمند. اين را هم بگويم كه صدقه دادن برطرف كردن نياز فقرا و خيريه‏ها نيست، بلكه در واقع، ما نيازهايي از قبيل دفع بلا را از خود دفع مي‏كنيم، و اگر چنين راه‌هايي براي برطرف كردن اين نياز نداشتيم، خود ما دچار مشكل مي‏شديم؛ نه فقرا و مستمندان.
جريان تغيير قبله هم، از اين دست بود و خداوند متعال، از ابتدا مي‏دانستند كه قبله جاويد مسلمانان، كعبه است، نه بيت‏المقدس؛ ولي چند سالي فقط لازم بود تا مسلمانان قدر و ارزش آن را بفهمند.
آيه‏اي را كه در ابتداي بحث خواندم، در همين رابطه است؛ آيه شريفه مي‏فرمايد:
يمحوالله ما يشاء ويثبت وعنده أمّ الكتاب.1
خدا، هرچه را بخواهد، محو يا اثبات مي‌كند و امّ الكتاب2، نزد اوست.
يعني، خداوند آنچه را بخواهد، محو مي‏كند، و يا آنچه را وجود نداشته، اثبات كرده و به وجود مي‏آورد. بيت‏المقدس را كه قبله بود، از قبله بودن مي‏اندازد و كعبه را كه تا اين زمان قبله نبود، قبله مي‏كند. بعد هم در ادامه‏اش مي‏فرمايد: “ام‏ الكتاب ” نزد خداست؛ يعني خدا، همه چيز را از اول مي‏داند، ولي چون مصلحت نيست همه‏اش را بيان نمي‏كند.

* نشانه‏هاي ظهور
معمولاً نشانه‏هاي ظهور را به دو دسته حتمي و غيرحتمي تقسيم‏بندي مي‏كنند ولي يك دسته‏بندي ديگر هم هست، كه آن را در سه قالب “وعده “، “وعيد ” و “حوادث ” و وقايع مي‏گنجاند؛ و وعيد در عربي به معناي “تهديد ” است، هر چند كه ما در فارسي آن را به معني وعده و همراه آن به كار مي‏بريم.
در زيارت “آل ياسين ” هم آمده است:
والوعد و الوعيد بهما حقّ.
و وعده و وعيد به آندو (بهشت و جهنم) حقيقت دارد.
كه وعد، به بهشت برمي‏گردد، و وعيد، به جهنم. نشانه‏هاي از جنس وعيد، مثل آنهايي است كه مثلاً گفته شده، قبل از ظهور، اكثر مردم و دوسوم جمعيت زمين مي‏ميرند. خداوند مي‏خواهد به اين وسيله يك پاك‌سازي بكند تا زحمت امام زمان(ع) كم شود. مرگ و مير آنها به سه شكل مرگ قرمز، مرگ سفيد و مرگ سياه، كه همان جنگ و بيماري‏هاي فراگير و قحطي و از اين دست مسايل است، خواهد بود. البته در اين روايت، پس از وعيدها و تهديدها، يك بشارت هم آمده است.
راوي مي‏پرسد، اگر بنا باشد از هر سه نفر، دو تا بميرند كه ديگر كسي روي زمين نمي‏ماند. حضرت به او چنين بشارت مي‏دهند كه:
آيا تو نمي‏خواهي جزو آنها باشي كه مي‏مانند.
كه اينجا منظور از تو، شخص او نبوده و تو ي نوعي را، كه همان شيعيان باشند، حضرت مدنظر داشته‏اند. و الا خود او، كه الان بيش از هزار سال است كه مرده.
به هر حال، اين دسته از علايم ظهور، حتميت ندارند و ممكن است در آنها بداء حاصل شود، چون خداوند ارحم الراحمين است و لطف دارد؛ ممكن است بخواهد از اهل زمين به هر علتي كه خودش بهتر مي‏داند، عذاب را بردارد. به عبارت ديگر، ما اگر تا به حال گمان مي‏كرديم كه اين تهديدها محقق خواهند شد، ولي به واسطه‏اي مشمول رأفت و رحمت الهي مي‏شويم، و هيچ‌كدام از آنها اتفاق نمي‏افتند.
قسم دوم، علايم آنهاست كه جنبه وعده مژده دارند؛ مثل نجات مستضعفان، و ظهور خود امام زمان(ع). اينها هم، به جهت رحمت رحماني و رحيمي خداوند، قطعاً اتفاق خواهند افتاد. در روايت هم حضرت روي اين آيه تأكيد كرده‏اند كه:
إنّ الله لايخلف الميعاد.3
خداوند از وعده‏اش، هرگز، تخطي نمي‏كند.
و اين تنها قسمي است كه بداء در آن رخ نخواهد داد. و بالاخره، قسم سوم، آن دسته از نشانه‏هايي است كه جنبه بيان حوادث و وقايع را دارد، بدون اينكه متن يا بطنش، بشارت يا تهديدي داشته باشد؛ مثلاً در عصر يا صبح روز بيست و سوم ماه رمضان فلان حادثه اتفاق مي‏افتد، يا ظهور در روز جمعه واقع مي‏شود؛ كه اينها هم، هيچ‌كدام حتمي نيست و ممكن است در آنها بداء رخ بدهد.

* حادثه ظهور، ناگهاني خواهد بود
آنچه را تاكنون گفتيم در يك روايت گنجانده شده است:
مثله كمثل السّاعه؛ لا يأتيكم إلّابغته.
مَثَل امام زمان(ع) مثل قيامت است كه ناگهاني مي‏آيند.
“بغته ” يعني، ناگهاني و بي مقدمه. مثل زمان جنگ نيست كه براي آن آژير قرمز بزنند، تا افراد خودشان را آماده كنند. اينها را براي اين خدمتتان عرض كردم چون خبر دارم كساني هستند، به خصوص، در جلسات مذهبي ما، مرتب به دنبال اين هستند كه ببينند چند تا از علايم ظهور اتفاق افتاده‌است. روايات را هم به طور موردي نگاه مي‏كنند، و نه جامع، كه مطالعه كنند روايات ديگر در كنار اينها چه مي‏گويند.
آنچه كه اهميت دارد، اين است كه همه سعي كنيم پاك باشيم. اين، وظيفه ماست. والا اينكه عده‏اي بگويند پنج تا از علايم ظهور اتفاق افتاده و سه تا نه؛ پس هنوز وقت داريم، حرف درستي نيست. براي چه وقت داريم؟ روايت كه اين را نگفته و برعكس دقيقاً همين را رد مي‏كند، و مي‏گويد؛ ممكن است در بقيه بداء رخ بدهد و به قول قرآن، هر چه را قرار بوده اتفاق بيفتد خداوند محوش مي‏كند و يا برخلاف آن مي‏گويد منتظر اينها نباشيد؛ چون مثل قيامت، كه به طور ناگهاني به سراغ شما مي‏آيد، و افراد غافلگير مي‏شوند، آقا هم همين طور ظاهر مي‏شوند. يعني اصلاً ممكن است حضرت در روزي غير از جمعه ظهور كنند. از همين رو، وظيفه ما اين است كه خودمان را بسازيم و هميشه آماده باشيم.

* وظيفه انسان منتظر، پاك بودن است
لذا اگر قرار است كسي استغفار و توبه كند، بسم الله در همين جلسه بكند. اگر مي‏خواهد اداي دين كند، از جلسه كه بيرون رفت، بلافاصله دينش را ادا كند. اتفاق نيفتادن برخي از نشانه‏هاي ظهور، دليل و توجيه براي تأخير هيچ كاري نيست؛ زيرا به هر حال، ممكن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
در احوالات حاجي اشرفي مازنداراني آمده است كه ايشان، هم مجتهد عالي‌مقامي بودند، و هم از نظر معنوي خيلي مقام بالايي داشتند. دكتري مي‏گويد، من به مازندران رفتم، به اشتياق زيارت ايشان، چون تعريفشان را خيلي شنيده بودم و در آنجا، دو سه روزي كه با ايشان بودم، ايشان را فوق آنچه كه شنيده بودم، يافتم. اين خيلي مهم است. معمولاً افراد عكس اين هستند. يك مقدار كه با كسي رفت و آمد و سفر مي‏كنند، چيزهايي از آن شخص مي‏بينند كه از او دور مي‏شوند. خدا رحمت كند آيت الله شهيد مدني را، اين شخصيت معنوي، مي‏فرمودند: من به هر كس نزديك شدم، دور شدم، جز حضرت امام (ره) كه هر چه به ايشان نزديك شدم، نزديك‌تر شدم. اينهايي كه گوهرند، اينچنين هستند. وقتي انسان نزديك مي‏شود مي‏بيند يك چيزهايي دارد كه كساني كه دورند، اطلاعي ندارند؛ اگر بدانند هيچ فاصله‏اي از او نمي‏گيرند. اين دكتر هم همين‌طور بوده است. مي‏گويد، وقتي من دو سه روزي با حاجي از نزديك رفت و آمد كردم، ديدم عجب گوهري است. فوق آن چيزي است كه شنيده بودم. بعد از اين چند روز مي‏خواستم از مازندران بروم مشهد، زيارت كنم و باز بياييم خدمت ايشان. خدمتشان كه رفتم ايشان يك نامه‏اي به من دادند و گفتند وقتي رفتي زيارت، اين نامه را در ضريح بيانداز و جوابش را روزي كه مي‏خواهي برگردي، بگير و بياور. خيلي تعجب كردم، ايشان با اين اطمينان مي‏گويند جواب را بگير و بياور. بالاخره نامه را گرفتم، رفتم مشهد، آنجا نامه را در ضريح انداختم. روز آخر كه مي‏خواستم برگردم. در فكر بودم كه جواب آقا را چطور برگردم و بدهم؟ يك وقت مكاشفه‏اي براي من پيش آمد، در آن مكاشفه، ديدم هيچ كس داخل حرم نيست، امام هشتم(ع) را ديدم، حضرت جواب حاجي اشرفي را در يك بيت شعر خواندند، و فرمودند، در جواب حاجي اشرفي به او اين را بگو:
آيينه شو جمال پري طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب
حاجي اشرفي از امام هشتم(ع) تقاضا كرده بوده، كه چه كنيم تا خدمت امام زمان(ع) برسيم؟ ببينيد حضرت وظيفه را چه چيزي تعيين مي‏كنند. با يك بيت شعري فرمايند، وظيفه اين است كه خودت را بسازي، پاك باش. كسي كه منتظر ميهمان است، آماده است. وضع داخل منزلش به گونه‏اي است كه مناسب وضع آن ميهمان است. اگر هم رعايت نكرد، معلوم مي‏شود، منتظر آن ميهمان نيست. برايش فرقي نمي‏كند كه بيايد يا نيايد. اما منتظر اين چنين است. مي‏گويد، حضرت اين بيت شعر را خواندند، بعد يك مرتبه، وضع حرم به حالت قبلي برگشت. من فهميدم كه جواب سؤال حاجي اشرفي همين است.
خدا رحمت كند، آيت الله ميرجهاني را؛ يك موقعي خدمتشان بوديم. ايشان اين قضيه را تعريف مي‏كردند. البته اين قضيه، در كتاب دارالسلام آمده و در بعضي كتاب‌هاي ديگر هم ديده‏ام كه اين جريان را نوشته‏اند. اين دكتر مي‏گويد، من بيت شعر را حفظ كردم و آمدم مازندران جالب است، مي‏گويد قبل از اينكه شعر را براي حاجي بخوانم، در همان ملاقات اولي كه با حاجي برخورد كردم ديدم حاجي دارد شعر را مي‏خواند. نمي‏دانم ايشان از كجا خبر داشت.

پي‏نوشت‌ها:
* حجهالسلام و المسلمين سيدابوالحسن مهدوي نماينده مجلس خبرگان استان اصفهان.
1. سوره رعد(13)، آيه 39.
2. ام الكتاب، يعني اصل كتاب، مادر كتاب، كتاب مادر يا كتاب مكنون يا كتاب مبين، لوحي يا كتابي است كه امور عالم تا ابد در آن آمده است.
3. سوره رعد(13)، آيه 31.

منبع: ماهنامه موعود شماره 58

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!