فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش هشتم

2
freemasonry20-20dajjal20of20apocalypse202812829.jpg
ميشل نوستراداموس، پزشکي  يهودي  الاصل  و  اهل  فرانسه  بوده که در قرن 16 ميلادي مي زيسته است.(266) نوستراداموس در علوم سحر و جادوگري نيز تبحر داشته و بدون هيچ گونه شک و شبهه اي يک کاباليست  بوده است.(267)  در کتاب هايي که توسط وي نگاشته شده و اصطلاحاً پيشگويي هاي نوستراداموس ناميده مي شود، مطالب بسياري در رابطه با آينده ي جهان و به خصوص وقايع آخرالزمان، بيان شده است.

 

 

 
« فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش هفتم »
 
ادامه ي تمهيدات فراماسونري براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني

 19 – استفاده ي  مکرر  از  پيشگويي هاي  نوستراداموس  عليه  ايران  و  کشورهاي اسلامي:

ميشل نوستراداموس، پزشکي  يهودي  الاصل  و  اهل  فرانسه  بوده که در قرن 16 ميلادي مي زيسته است.(266) نوستراداموس در علوم سحر و جادوگري نيز تبحر داشته و بدون هيچ گونه شک و شبهه اي يک کاباليست  بوده است.(267)  در کتاب هايي که توسط وي نگاشته شده و اصطلاحاً پيشگويي هاي نوستراداموس ناميده مي شود، مطالب بسياري در رابطه با آينده ي جهان و به خصوص وقايع آخرالزمان، بيان شده است. اين پيشگويي ها در قالب 10 سانتوري يا 10 (بخش) صدتايي نوشته شده اند که مجموعاً شامل 1000 عدد دوبيتي مي شوند. سانتوري هاي نوستراداموس، مهمترين و معروف ترين بخش از سروده هاي وي مي باشند.

 

ميشل نوسترآداموس: پيشگو, کاباليست و پزشک معروف يهودي الاصل فرانسوي.

 

« فريبکارترين پيشگوي تاريخ » شايد لقب برازنده اي براي اين پيشگوي حيله گر باشد؛  زيرا  که  وي،  افراد  بسياري  را  در  سراسر  جهان و در  طول  تاريخ  فريب داده است. شايد شما خوانندگان عزيز، از اين توصيف بسيار تعجب کرده  و با آن به شدت مخالف باشيد؛ زيرا امروزه در بسياري از سايت هاي اسلامي صحبت از پيشگويي هاي نوستراداموس مي شود و حتي گهگاه به پيشگويي هاي وي استناد مي گردد؛ اما قبل از هرگونه اظهار نظر در اين رابطه، لطفاً به توضيحات و مستندات زير توجه فرماييد:

منظور  ما  از « فريبکارترين  پيشگوي  تاريخ »  اين  نيست  که  همه ي پيشگويي هاي نوستراداموس دروغ بوده است؛ بلکه منظور اين است که تعداد زيادي از پيشگويي هاي وي مبهم بوده، تعداد زيادي اشتباه بوده و اندکي نيز شايد درست بوده است که احتمالاً اين پيشگويي ها ي درست، بدلي بوده و از منابع ديگري اقتباس شده اند.

در هر حال،  شواهد مهمي وجود دارند که نشان مي دهند نوستراداموس و پيشگويي هايش، بخش مهمي از توطئه ي شبکه ي جهاني کابالايي–ماسوني بوده اند. (البته در زمان نوستراداموس، هنوز تشکيلاتي با نام فراماسونري وجود نداشتند، بلکه تشکيلات بسيار مشابهي به شکل انجمن هاي مخفي و کابالايي وجود داشتند که هم از نظر عقايد و هم از نظر اهداف، کاملاً شبيه تشکيلات امروزي فراماسونري عمل مي کردند. در واقع همان طور که در ابتداي مقاله ذکر کرديم، تعاليم الحادي کابالا، پايه و اساس فراماسونري امروز را تشکيل مي دهند(268) و مي توان کابالا را مادر فراماسونري امروز ناميد.)

از جمله شواهد و دلايلي که نشان مي دهند پيشگويي هاي نوستراداموس بخشي از نقشه ي شيطاني  دستگاه  جهاني کابالايي–ماسوني مي باشد، مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1 – نوستراداموس بدون هيچ شکي يهودي الاصل و کاباليست  بوده است.(269) همان طور که قبلاً ذکر شد، کابالا تعاليمي کاملاً الحادي است و با ذات اديان الهي تناقض دارد.(270) حضور نوستراداموس در گروه هاي کابالايي به عنوان يک عضو معروف و قدرتمند، نشان مي دهد که وي تا چه اندازه در بين کابالايي هاي همزمانش ارج و قرب  داشته  است. (271)  مطمئناً  اين  ارج  و قرب بي دليل نبوده و احتمالاً به دليل خدمات وي به کابالا از طريق پيشگويي هايش بوده است.

 
 ذکر کاباليست بودن نوستراداموس در دو منبع مختلف. منابع بي شمار ديگري نيز در اين زمينه وجود دارند.

البته بعضي از طرفداران نوستراداموس ممکن است بگويند که وي انساني کاملاً مذهبي و خداترس بوده و حتي در نامه اش به پسرش اين مطلب را به وضوح بيان کرده است.(272) اما اين گفته درست نمي باشد؛ زيرا امروزه نيز افراد فاسدي چون جرج بوش براي کسب مشروعيت، خود را به عنوان فردي مذهبي معرفي مي کنند؛ اين در حالي است که عضويت جرج بوش در گروه ماسوني و شيطاني (Skull & Bones) گوش فلک را نيز کر کرده است. بنابراين، ادعاي نوستراداموس در نامه به پسرش نيز فريبي بيش نيست؛ زيرا عضويت وي در کابالا، هر گونه ادعايي را در مورد مذهبي بودن وي باطل مي کند.

از سوي ديگر، اذعان به جادوگري و کفر به خداوند متعال در زمان نوستراداموس  (قرن 16 ميلادي)  مطمئناً  خطرناک  بوده  و  به  مرگ  او مي انجاميده است. بنابراين اگر نوستراداموس کافر بوده است، در نامه اش  به  پسرش، نمي توانسته اعتقاد قلبي به کفر و جادوگري را مستقيماً ذکر کند. (البته کاملاً مشخص نيست که واقعاً نامه ي مذکور، نامه اي حقيقي است يا خير؟)
 

2 – بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس در رابطه با آخرالزمان بوده است و در اين پيشگويي ها، مطالب فراواني وجود دارند که از مسلمانان (به خصوص ايرانيان) چهره اي خشن و جنگجو ساخته اند و منجي مسلمانان (حضرت مهدي (عج) را انساني جنگ طلب معرفي کرده اند. در واقع بسياري  از  پيشگويي هاي  نوستراداموس،  با  لحني  هشدارگونه  بيان شده اند و هدف از آن ها ايجاد ترس و تکاپو در دل غربي ها بوده تا آن ها خود را براي مقابله با اين موج اسلامي آماده کنند.

نمونه اي از اين پيشگويي ها را در زير ملاحظه مي فرماييد:(273)

نمونه هايي از پيشگويي هاي نوستراداموس, که در آن ها مسلمانان را خشن و جنگ طلب معرفي کرده است.

 

3 – استفاده ي   فراوان   کشورهاي   ماسوني   (آمريکا   و   اسراييل)   از پيشگويي هاي نوستراداموس بر عليه مسلمانان و ايرانيان، خود گواه ديگري بر اين حقيقت است که نوستراداموس کاباليست، با پيشگويي هاي   فريبنده اش راه را براي کاباليست ها ي جديد (فراماسون ها) باز کرده و به آن ها در رسيدن به اهداف شيطاني آخرالزمانيشان کمک کرده است؛ چرا که اهداف فراماسون ها و تلاش آن ها براي به دست گيري قدرت جهان، همان اهدافي بود که قبل از آن ها کاباليست ها و شواليه هاي معبد دنبال مي کردند.

 لازم به ذکر است که از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، کتاب ها و فيلم هاي زيادي درباره ي پيشگويي هاي نوستراداموس نوشته شده که فيلم  معروف « مردي که آينده (فردا) را ديد »  از  آن  جمله  است.(274)  در  اين فيلم ها، به کرات از مسلمانان و ايرانيان به عنوان انسان هاي خطرناک ياد شده است.  يقيناً  با  اين  ترفند،  سران  ماسوني  قصد  دارند  تا  مردم مغرب زمين را از اسلام و ايران بترسانند و از آن ها براي انجام اهداف شيطانيشان کمک بگيرند.

حال که به اهداف شيطاني پيشگويي هاي نوستراداموس پي برديم، بهتر است پيرامون صحت و سقم اين پيشگويي ها نيز بحث کنيم. در مورد صحت اين پيشگويي ها مي توان گفت که:

1 – بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس مبهم بوده و مي توان از آن معاني مختلف و حتي متضاد استنباط کرد. اکثر پيشگويي هاي نوستراداموس از اين دسته بوده و مبهم مي باشند و بدين ترتيب قابل استناد نيستند.(275)

2 – با وجود پيشگويي هاي مبهم فراوان در بين پيشگويي هاي نوستراداموس، در بعضي قسمت ها که وي صريح سخن گفته است، اشتباهات فاحشي در پيشگويي هايش مشهود است. براي نمونه به پيشگويي زير توجه فرماييد:(276)

 

در  اين  پيشگويي،  نوستراداموس  پيشگويي  مي کند  که  رود  سلتيک (Rhine : راين) تا زمان نجومي خاصي (که دقيقاً بر سال 2006 ميلادي منطبق  است)،  مسير  خود  را  تغيير  داده  و  ديگر  از  شهر  آگريپينا (شهر Cologne : کلن امروزي) رد نمي شود.(277) اما اين پيشگويي کاملاً غلط بوده و در حال حاضر که سال 2007 ميلادي است، رود راين دقيقاً از وسط شهر کلن عبور مي کند و کماکان در مسير سابق خود جاري است. تصوير ماهواره اي زير که از برنامه ي Google Earth برداشته شده است، اين مطلب را به وضوح نشان مي دهد:

 
 همان طور که مشاهده مي فرماييد, بر خلاف پيشگويي نوستراداموس , حتي در حال حاظر که در سال 2007 ميلادي هستيم و سال 2006 ميلادي را پشت سر گذاشته ايم, کماکان رود راين مسير خود را تغيير نداده و کماکان از شهر کلن آلمان مي گذرد.

3 – پيشگويي هاي بسياري نيز در کتب و سايت هاي اينترنتي وجود دارند و منتسب به نوستراداموس هستند،  اما  هيچکدام از  آن ها  در  بين پيشگويي هاي نوستراداموس يافت نمي شوند! بسياري از اين مطالب يا به کلي جعلي هستند و يا بخشي از عبارت آن ها جعل شده است. البته تعداد کمي از اين دسته پيشگويي ها نيز وجود دارند که عمداً به صورت غلط ترجمه و تفسير شده اند. در زير به چند نمونه ي مهم از اين گونه پيشگويي ها اشاره مي کنيم:

A) پيشگويي زير، يکي از پيشگويي هاي  معروف نوستراداموس مي باشد   که طرفداران نوستراداموس، آن را به واقعه ي ساختگي 11 سپتامبر ارتباط مي دهند:(278)

 

اين قطعه از پيشگويي هاي نوستراداموس، سر و صداي زيادي به پا کرده  است  و  عده ي  زيادي  از  نويسندگان،  آن  را  از  شاهکارهاي  نوستراداموس دانسته و  ادعا مي کنند که اين قطعه کاملاً با حادثه ي 11 سپتامبر ارتباط دارد و نوستراداموس توانسته است اين واقعه را پيشگويي کند. اين افراد مي گويند که نوستراداموس توانسته است مدار محل وقوع حادثه (مدار شهر نيويورک) را نيز حدس بزند! متاسفانه در مقالات فارسي نيز سهواً اين سخن نادرست به چشم مي خورد.(279)

اما بايد بگوييم که مطالب گفته شده، کاملاً غلط مي باشد. در رد ادعاي بالا، مي توان به نکات زير اشاره کرد:

 (aاولين نکته ي مهمي که مي توان به آن اشاره کرد، اين است که مدار 45 درجه به هيچ عنوان مدار شهر نيويورک نيست، بلکه مدار شهر نيويورک در حدود 41 درجه است. بنابراين مدار نامبرده در سانتوري نوستراداموس، به هيچ عنوان با مدار شهر نيويورک مطابقت ندارد.

تصوير  ماهواره اي  زير  که  از  برنامه ي  Google Earth  برداشته شده است، مدار واقعي شهر نيويورک را به وضوح نشان مي دهد:

 
 موقعيت جغرافيايي شهر نيويورک در تصاوير ماهواره اي . همان طور که در پايين و سمت چپ تصوير (فلش) ديده مي شود, موقعيت جغرافيايي اين شهر حدودا در مدار 41 درجه ي عرض جغرافيايي شمالي واقع شده است.

البته دستگاه شيطاني فراماسونري که از پيشگويي هاي نوستراداموس در جهت منافع خويش بهره برداري مي کند، بر آن شد تا اين اشتباه واضح را  به  نحوي  توجيه  کند؛  بدين ترتيب  که بعد از مشخص شدن اشتباه مذکور، حاميان پيشگويي هاي نوستراداموس اعلام کردند که  منظور  از  (45)  درجه  در  سانتوري  نوستراداموس، 40 و 0.05 (40.05) درجه  و  يا 40 و 0.5 (40.5) مي باشد و اين عدد نيز تقريباً مختصات نيويورک است!(280) عده اي ديگر نيز اعلام کردند  که منظور نوستراداموس از (45) درجه، منطقه اي بين (40) و (45) درجه بوده است!(281) همان طور که ملاحظه مي فرماييد، اين توجيهات کاملاً غير منطقي بوده و به راحتي رد مي شوند. بعضي از دلايل رد اين توجيهات عبارتند از:

1)      نيويورک يک شهر بزرگ است و مختصات يک شهر بزرگ به هيچ عنوان درمحدوده ي صدم (0.01) و دهم (0.1) نمي گنجد؛ زيرا  اين شهرها محدوده ي وسيعي دارند. براي مثال، محدوده ي شهر نيويورک بين (40.48) درجه تا (40.88) درجه ي شمالي عرض جغرافيايي واقع شده است و محدوده ي اين شهر در مقياس صدم، فقط يک نقطه نيست. نکته ي جالب تر اين که، حتي محل ساختمان سازمان تجارت جهاني در نيويورک (که در حادثه ي 11 سپتامبر ويران شد) نيز در مدار (40.70) درجه ي شمالي قرار دارد و با اعداد (40.5) درجه و (40.05) درجه مطابقت ندارد. بدين ترتيب ادعاي کساني که مي گويند منظور  از  (45) درجه در سانتوري  نوستراداموس، 40 و 0.05 (40.05) درجه  و  يا 40 و 0.5 (40.5) مي باشد، غلط است؛ چرا که محدوده ي شهر ها (به خصوص شهر هاي بزرگي همچون نيويورک)،   در   مقياس  صدم (0.01)  و  دهم (0.1)  درجه نمي گنجد.

2)      در پيشگويي هاي نوستراداموس، مدار شهرهاي ديگري نيز ذکر شده اند که هيچکدام از آن ها اعداد اعشاري ندارند. بنابراين در اينجا  نيز  انتظار  نمي رود  که  درجه ي  ذکر  شده  براي « شهر جديد »، عددي اعشاري باشد. بدين ترتيب ادعاي کساني که مي گويند منظور  از  (45) درجه در سانتوري  نوستراداموس، 40 و 0.05 (40.05) درجه  و  يا 40 و 0.5 (40.5) مي باشد، غلط است.

3) نحوه ي ذکر عدد (45) در اين قطعه ي سانتوري مذکور، به قدري واضح است که جاي هيچ شک و شبهه اي باقي نمي گذارد و به هيچ عنوان عدد ياد شده، عدد (40.05) يا (40.5) را به ذهن متبادر نمي سازد.(282) از سوي ديگر نحوه ي بيان عدد (45) در اين سانتوري به قدري گويا است که هيچ گاه نمي توان از آن، عبارت منطقه اي  بين  مدار  (40)  و  (45)  درجه  را  استنباط  کرد. بدين ترتيب، هم ادعاي کساني که مي گويند منظور از (45) درجه در سانتوري نوستراداموس، 40 و 0.05 (40.05) درجه و يا 40 و 0.5 (40.5) مي باشد، و هم ادعاي افرادي که مي گويند منظور  نوستراداموس از (45) درجه، منطقه اي بين (40) و (45) درجه است، اشتباه مي باشد.

ذکر يک نکته: ذکر اين نکته حائز اهميت است که اختلاف بين (41) درجه  و  (45)  درجه ي  عرض  جغرافيايي  کم  نيست  و  در  حدود 480 کيلومتر مي باشد. بدين ترتيب نمي توان شهر جديد ذکر شده در قطعه ي 97 سانتوري 6 نوستراداموس را که در مدار (45) درجه واقع شده است، همان شهر نيويورک دانست؛ زيرا نيويورک که در مدار 41 درجه واقع شده است، حدود 480 کيلومتر با مدار (45) درجه فاصله دارد.  
 

b) مطلب مهم ديگري که نشان مي دهد قطعه ي 97 سانتوري 6 نوستراداموس شباهتي به واقعه ي 11 سپتامبر ندارد، اين است که شهر جديدي که نوستراداموس از آن نام مي برد، نيويورک نيست؛ بلکه احتمالاً منظور او از « شهر جديد » يا « شهر نوين »، شهر (Villeneuve-sur-Lot) در فرانسه و يا شهر (Villanova d’Asti) در ايتاليا مي باشد. زيرا شهر (Villeneuve-sur-Lot) در مدار (44.5) درجه، و شهر (Villanova d’Asti) دقيقاً در مدار (45) درجه واقع شده است.(283) البته شهر هاي مذکور به نسبت شهر هاي کوچکي هستند و مي توان آن ها را در محدوده ي کوچکي از عرض جغرافيايي جاي داد و مانند نيويورک محدوده ي وسيعي ندارند. به همين دليل است که در مورد آن ها محدوده ي وسيعي از عرض جغرافيايي را ذکر نکرديم. نکته ي مهم اين که اين شهر ها در زمان نوستراداموس نيز وجود داشتند و با محل زندگي وي که کشور فرانسه بوده است، فاصله ي چنداني نداشتند. بنابراين احتمالاً منظور نوستراداموس از شهر جديد، يکي از اين دو شهر بوده است.

همچنين بسيار جالب است که بدانيم عبارت (Ville neuve) در زبان فرانسوي به معناي شهر جديد، و (Villa nova)  نيز  به  همين  معنا مي باشد که اين مطلب نيز احتمال اشاره ي نوستراداموس به اين دو شهر را بالا مي برد.(284)

در تصوير ماهواره اي زير که از برنامه ي Google earth گرفته شده است، شما مي توانيد تصاوير دو شهر مذکور و موقعيت جغرافيايي آن ها را مشاهده کنيد: (تصوير اول مربوط به شهر (Villeneuve-sur-Lot)  در کشور فرانسه، و تصوير دوم مربوط به شهر (Villanova d’Asti) در کشور ايتاليا مي باشد.)

 تصوير ماهواره اي شهر (Villeneuve-sur-lot) در مدار (44.5) درجه ي عرض جغرافيايي شمالي
 
تصوير ماهواره اي شهر (Villanova d’Asti) در مدار (45) درجه ي عرض جغرافيايي شمالي

 

c) سومين  نکته اي  که  ارتباط  قطعه ي 97 سانتوري 6  را  با واقعه ي 11 سپتامبر رد مي کند، اين است که در اين قطعه ي نوستراداموس، گفته  شده  که  « آتش به شهر جديد نزديک مي شود »،  اما  در واقعه ي 11 سپتامبر، آتش به برج هاي دوقلو نزديک نشد، بلکه دو هواپيما به برج هاي مذکور  نزديک  شدند و باعث  آتش گرفتن برج ها  شدند. اين مطلب نيز، تاييدي بر عدم ارتباط اين قطعه ي سانتوري مذکور با پيشگويي هاي نوستراداموس است.

بدين ترتيب  همان طور  که  ديديم،  حادثه ي  ساختگي  و  دروغين 11 سپتامبر به هيچ عنوان قابل انطباق با پيشگويي نوستراداموس نيست. در واقع اين تعبير و تفسير غلط از (سانتوري 6 – قطعه ي 97) به صورت عمدي ارايه شده و هدف از ترويج آن در کتب و سايت هاي مختلف، اين است که نوستراداموس را پيشگوي بزرگي معرفي کنند و از اين حربه بهره گيرند تا بقيه ي پيشگويي هاي نوستراداموس را که در آن ها مسلمانان به عنوان انسان هاي جنگ طلب و خونخوار معرفي گرديده اند، واقعي جلوه دهند.
 

B) از جمله گزافه گويي هاي ديگر در مورد حادثه ي ساختگي 11 سپتامبر، ترجمه و تفسير غلط قطعه ي زير است که عمدي مي باشد:(285)

دستگاه شيطاني فراماسونري و طرفداران نوستراداموس، براي پيشبرد اهداف شيطاني خود ادعا کرده اند  که  اين  پيشگويي  نوستراداموس  مربوط  به  واقعه ي 11 سپتامبر است! حتي آنان گفته اند که منظور از کلمه ي (Tour) در قطعه ي مذکور، همان (Tower) يا (برج) در زبان انگليسي است. بنا به ادعاي آنان، اين قطعه بيان مي کند که برج در طي حمله اي آتش مي گيرد و منظور از اين برج، همان برج سازمان تجارت جهاني نيويورک است!

اين ادعاي سفيهانه به سهولت رد مي شود. زيرا دو ساختماني که در اين قطعه از آن ها نام برده شده است (Tour D’Aigues  و  Ansouis)، قلعه هايي کاملاً قديمي و شناخته شده هستند که در نزديکي شهر (Pertuis) در  کشور  فرانسه  واقع شده اند و از يکديگر 8 کيلومتر فاصله دارند. پيشگويي نوستراداموس نيز پيرامون همين قلعه ها است. نکته ي جالب اين که پيشگويي نوستراداموس در مورد اين قلعه ها نيز هنوز که هنوز است، به حقيقت نپيوسته است. بنابراين  پيشگويي قطعه ي مذکور نه تنها به حادثه ي 11 سپتامبر ربطي ندارد، بلکه در مورد قلعه هاي فرانسوي نيز به حقيقت نپيوسته است!(286)  تصوير دو قلعه ي مذکور را در زير مي بينيد:

 

 عکس راست: قلعه ي Tour D’Aigues
عکس چپ: قلعه ي Ansouis

 

موقعيت قلعه هاي Tour D’aigues , Ansouis و شهر Pertius

 

ذکر يک نکته ي مهم: پيشگويي فوق، در سانتوري هاي دهگانه ي نوستراداموس وجود ندارد؛ بلکه در دوبيتي هاي ضميمه ي نوستراداموس يافت مي شود. بعضي از کتب و سايت ها، دوبيتي هاي فوق را سانتوري هاي 11 و 12 مي نامند.

 
C) پيشگويي ديگر نوستراداموس که به 11 سپتامبر ارتباط داده مي شود، پيشگويي زير است:(287)

 

 
در سايت هاي اينترنتي فراواني، قطعه ي فوق را به عنوان يکي از پيشگويي هاي 11 سپتامبر معرفي کرده اند. نکته ي جالب اين که در سايت هاي  مذکور،  مصرع  دوم  قطعه ي  فوق،  عمداً  غلط  ترجمه شده  است.  بدين ترتيب  که  در  اين  سايت ها  عبارت  فرانسوي (.Fera trembler autour de Cité neufue) را به صورت عبارت انگليسي (.Will cause the towers around the New City to shake)  ترجمه کرده اند که معني فارسي آن چنين است: ( (لرزش زمين) سبب خواهد شد تا برج هاي اطراف شهر جديد بلرزند.). اما همان طور که در بالا  ديديم، عبارت فرانسوي (.Fera trembler autour de Cité neufue) به صورت عبارت انگليسي (Will cause tremors around the New City. ( ترجمه مي گردد که معني فارسي آن چنين است: ( (لرزش زمين) سبب لرزش در اطراف شهر جديد خواهد شد.). نکته ي جالب اين که در قطعه ي سانتوري نوستراداموس و ترجمه ي صحيح آن، اصلاً کلمه ي برج (Tower)  وجود ندارد و به نظر مي رسد که سايت ها ي اينترنتي تحت اختيار ماسون ها به صورت عمدي و مغرضانه کلمه ي برج را در ترجمه ي خود به کار برده اند.(288)

نکته ي ديگر اين که  منظور  از  شهر جديد  در  قطعه ي  مذکور سانتوري هاي  نوستراداموس،  شهر  نيويورک  نيست؛  بلکه  منظور  از  آن،  يکي  از  دو  شهر  (Villeneuve-sur-Lot)  در  فرانسه  و  يا  شهر (Villanova d’Asti) در ايتاليا مي باشد.(289)

از سوي ديگر در مصراع اول اين قطعه، ذکر شده است که آتش از مرکز زمين، سبب لرزش شهر جديد مي شود؛ حال آن که در 11 سپتامبر، هواپيما ها از آسمان باعث خرابي برج هاي سازمان تجارت جهاني شدند که اين مسأله نيز دروغ بودن ادعاهاي سايت هاي مذکور را نشان مي دهد.

 
D) در مورد 11 سپتامبر، پيشگويي هاي جعلي نيز وجود دارند که اصلاً نوستراداموس  در  کتاب هاي خود به  آن ها  کوچکترين  اشاره اي  هم نکرده است. نمونه اي از اين پيشگويي ها را در زير مي بينيد: (290)

 

پيشگويي فوق، کاملاً جعلي بوده و نوستراداموس حتي کوچکترين اشاره اي به آن نکرده است. پيشگويي مذکور در E-Mail ها و سايت هاي بسياري آمده است، اما نه در سانتوري ها وجود دارد و نه در ساير کتب نوستراداموس. جالب تر اين که سال سرودن اين قطعه، سال 1645 ذکر شده است؛ اين در حالي است که نوستراداموس در يک قرن پيش از آن تاريخ زندگي مي کرده و در سال 1654 در حدود 150 سال سن داشته است!(291)
 

E) يکي ديگر از پيشگويي هاي جعلي منتسب به نوستراداموس را نيز در زير مي بينيد:(292)

 

 

اين  پيشگويي  نيز  کاملاً  جعلي  بوده  و  حتي  مشابه  آن  نيز  در پيشگويي هاي نوستراداموس وجود ندارد!(293)
 

F) بجز  پيشگويي هاي  فوق  که  به  حادثه ي  11  سپتامبر  ارتباط  داده شده اند، پيشگويي هاي ديگري نيز وجود دارند که معروف مي باشند. از جمله ي اين پيشگويي ها مي توان به پيشگويي اشاره کرد که بنا به ادعاي طرفداران و حاميان نوستراداموس، خبر از آمدن هيتلر مي دهد. ابتدا بهتر است که نگاهي به اين پيشگويي بيندازيم:(294)

 

 

قطعه ي فوق يکي از مهمترين قطعاتي است که توسط حاميان و طرفداران نوستراداموس تبليغ مي شود، و دليل آنان بر صحت پيشگويي نوستراداموس، اين است که در اين قطعه هم کلمه ي (Hister) وجود دارد که مشابه هيتلر است و هم به آلمان اشاره شده است!

اما در رد اين ادعاها دلايل محکمي وجود دارند:

a) اين سانتوري عاقبت (Hister) را زنداني شدن  در  قفس  آهنين دانسته است، حال آن که همه مي دانيم که هيتلر و معشوقه اش اوا براون، در روز پيروزي متفقين خودکشي کرده اند؛(295) بنابراين اين پيشگويي ارتباطي به هيتلر ندارد.

b) در   مورد   کلمه ي  ((Hister   بايد  گفت  که   اين   کلمه   در نسخه هاي  مختلفي  که  از  پيشگويي هاي  نوستراداموس  وجود  دارند،  به   اشکال  مختلفي  ذکر  شده  است.  براي مثال  در  کتاب (The Complete Prophecies of Nostradamus by Henry C. Roberts)  لغت  (Ister)  ذکر  شده  است  که  نام  لاتين  رودخانه ي  دانوب  مي باشد(296) و اتفاقاً بخش  ابتدايي  اين  رودخانه در  آلمان  واقع شده است.(297)  از سوي  ديگر  در  بعضي  از  کتب،  از  جمله  در  کتاب  (The Prophecies of Nostradamus by Erika Cheetham) در قطعه ي مذکور  سانتوري هاي   نوستراداموس،  کلمه ي  (Hister)   ذکر شده است.(298)  نکته ي ديگر اين که در ابتداي کتاب دوم، مولف  ادعا کرده است که خود نوستراداموس به احتمال زياد از کلمه ي (Hitler) استفاده کرده است! به همين دليل در اين کتاب، در کنار لغت (Hister)،  کلمه ي  (Hitler)  نيز  به  کار  رفته  است.(299)  از  اين توضيحات مي توان نتيجه گرفت که کتاب پيشگويي هاي نوستراداموس، در طول تاريخ مورد دستکاري واقع شده و کشورهاي اروپايي و آمريکا هر جا که لازم بوده، با توجه به منافعشان متن آن را تغيير داده و بنا به ميل خود تفسير کرده اند. براي مثال، مولف کتاب دوم (Erika Cheetham) که انگليسي است، بي شک به نفع انگليسي ها و به ضرر آلماني ها قلم زده و به جاي (Hister)، (Hitler) نوشته است. 

البته در مورد هيتلر پيشگويي هاي زيادي وجود دارند که با توجه به حجم مطالب، از ذکر آنان خودداري مي کنيم؛ اما تقريباً همه ي آنان نيز به نحو مشابه رد مي شوند.
 

G) آخرين پيشگويي  که  در  اين جا بررسي مي کنيم،  پيشگويي  بسيار معروفي است که طرفداران نوستراداموس و حاميان او ادعا مي کنند در آن به حضرت امام خميني (ره) و انقلاب ايران اشاره شده است.

اين پيشگويي، بارها از سوي رسانه هاي غربي مطرح شده است و اين رسانه ها به وسيله ي آن، رشد ايران را براي غرب، خطرناک جلوه داده و بدين وسيله اهداف استعماري خود را توجيه مي کنند. اين خبرگزاري ها با ادعايشان مبني بر اين که پيشگويي مزبور يکي از چندين پيشگويي صحيح! نوستراداموس درباره ي ايران و اسلام است، تلاش مي کنند تا بقيه ي پيشگويي هاي نوستراموس درباره ي ايران و اسلام را به خورد مخاطبان غربي خود بدهند تا بدين وسيله از حمايت آنان در مبارزه با اسلام و ايران برخوردار شوند.

متأسفانه در داخل سرزمين هاي اسلامي و حتي کشور عزيزمان ايران، عده اي از برادران عزيز مسلمان، فريب خورده و با نيت خير اما با روش اشتباه، سعي مي کنند که اين پيشگويي را دليل بر حقانيت امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي ايران بدانند؛ حال آن که صحه گذاشتن بر اين پيشگويي نادرست، تنها به سود دشمنان غربي است، نه انقلاب اسلامي؛ زيرا با درست دانستن اين پيشگويي ها، در واقع به اهداف فراماسون ها مشروعيت مي بخشيم و نادانسته راه آنان را براي رسيدن به هدف پليدشان (که همانا ترساندن مردم جهان از اسلام و ايران است)، هموار مي کنيم.

بعد از توضيحات مقدماتي، بهتر است به پيشگويي مذکور بپردازيم. متن اين پيشگويي به صورت زير است:(300)

 

 

عليرغم ظاهر فريبنده اي که قطعه ي فوق از آن برخوردار است، تفاوت بسيار زيادي بين توصيفات آن و واقعيات انقلاب اسلامي ايران وجود دارد:

a) در قطعه ي فوق از پيشگويي هاي نوستراداموس، ذکر شده است که رسوايي شاه به وسيله ي پاياني انجام مي شود که آغاز آن از فرانسه بوده است. اين مطلب مسلماً اشتباه مي باشد؛ زيرا حرکت انقلابي و اسلامي ملت ايران که در بهمن ماه سال 1357 هجري شمسي به پيروزي رسيد، آغازش از شهر قم و سال 1342 هجري شمسي بوده است.(301)  در واقع حرکت  انقلابي – اسلامي مردم ايران، به دنبال سخنراني هاي روشنگرانه ي امام خميني (ره) در شهر قم و سپس دستگيري ايشان در سال 1342 همان سال آغاز شد.  ملت  غيور  ايران  به  نشانه ي  اعتراض  به  دستگيري  حضرت امام (ره)، در 15 خرداد همان سال (1342 شمسي) قيام کردند که اين قيام، توسط رژيم سفاک سابق به خاک و خون کشيده شد.(302)

بنابر نظر اکثر مورخين، وقايع سال 1342، به خصوص سخنراني هاي امام (ره) در سال 1342 و قيام 15 خرداد همان سال، آغاز حرکت انقلاب  اسلامي  ايران  بوده  است؛(303)  زيرا  که  قبل  از  آن  سال، حرکت هايي که بر ضد نظام ستمشاهي انجام مي شدند يا جنبه ي صرفاً ملي داشتند و يا همچون توده اي ها در اختيار عوامل بيگانگان بودند. بنابراين حرکت ملت ايران در سال 1342 شمسي به دنبال سخنراني هاي امام (ره)، که بيشتر جنبه ي مذهبي و کمتر جنبه ي ملي داشت را به جرأت مي توان سرآغاز انقلاب اسلامي ايران دانست. بدين ترتيب آغاز انقلاب ايران از قم بوده است، نه فرانسه؛ و اين پيشگويي نوستراداموس را نمي توان به امام خميني (ره) و انقلاب ايران ارتباط داد.

البته بعضي از عزيزان و بزرگواران مسلمان، اشتباه کرده و قطعه ي مذکور سانتوري نوستراداموس را به صورت غلط ترجمه کرده اند. در زير  يکي  از  اين  ترجمه ها  را  مشاهده  مي کنيد  که  اين  ترجمه،  از  کتاب  فارسي  « تحليلي بر پيشگويي نوستراداموس »  اقتباس شده است:(304)

 

 
 

همان طور که مشاهده مي کنيد، مصراع سوم قطعه ي فوق، به صورت عبارت (پايان آن در فرانسه آغاز مي شود.) ترجمه شده است. اين اشتباه در ترجمه باعث اشتباه بيشتر مترجم و نويسنده ي کتاب مذکور و خوانندگان شده است. هر چند که اين ترجمه ي اشتباه نيز به سهولت رد مي شود. زيرا:

1) عبارت (پايان آن در فرانسه آغاز مي شود)، از نظر دستور زبان صحيح نيست؛ زيرا پايان هر کاري در يک لحظه اتفاق مي افتد و چنين نيست که پايان کارها طول بکشد. به همين  دليل در زبان انگليسي، فعل (پايان دادن : Finish)، هيچ گاه (ing) نمي گيرد و نمي توان اين فعل را به صورت ممتد (Finishing) به کار برد. زيرا (Finish) به معناي پايان دادن است و پايان دادن در يک لحظه بوده و نمي تواند امتداد داشته باشد. بدين ترتيب عبارت (پايان آن در فرانسه آغاز مي شود) که در ترجمه ي کتاب مذکور آمده است، صحيح نمي باشد.

1)      حتي اگر قوانين دستور زبان را ناديده بگيريم، باز اين مطلب که بگوييم پايان حرکت انقلابي ايران از فرانسه آغاز شده است، صحيح نمي باشد. زيرا امام خميني (ره) در مهر ماه سال 1357 به پاريس هجرت کردند، اما قيام هاي پي در پي مردم ايران در سال 1357، از قبل از مهر ماه آغاز شده بود. براي مثال قيام خونين 17 شهريور 1357، در شهريور ماه که امام خميني (ره) هنوز در عراق بودند، شکل گرفت و به عنوان نقطه ي شروعي براي قيام هاي پياپي سال  1357  بود  که  سرانجام  اين  قيام ها به پيروزي  انقلاب  اسلامي  ايران  انجاميد.(305) بنابراين  آغاز  آخرين قيام هاي منجر به انقلاب، نيز در سال 1357 در زماني شکل گرفت که امام خميني هنوز در عراق بودند. بدين ترتيب فرانسه در اين مورد نيز سهمي ندارد.

از سوي ديگر اگر به صورت دقيق تر به رويداد هاي انقلاب بنگريم، حرکت نهايي انقلاب اسلامي ايران، از سال 1356 آغاز شد که در دي ماه اين سال، مردم سراسر ايران به صورت يکپارچه و به منظور اعتراض به مقاله ي توهين آميز روزنامه ي اطلاعات، قيام کردند که اين قيام در قم به خاک و خون کشيده شد. قيام مذکور، سرآغاز يک سري قيام هاي زنجيره اي در کشور بود که هر کدام از اين قيام ها به مناسبت بزرگداشت چهلم شهداي قيام قبلي انجام مي شدند. دامنه ي اين قيام ها بدين ترتيب به سال 1357 نيز کشيده شد که در اين سال، انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد.(306) بدين ترتيب اگر از اين زاويه نيز به انقلاب اسلامي نگاه کنيم، باز هم خواهيم ديد که حرکت نهايي انقلاب اسلامي، از قم و در زمان حضور امام در عراق (نجف) شروع شده است، نه فرانسه.

با توجه به توضيحات بالا درمي يابيم که حرکت هاي پاياني انقلاب اسلامي ايران در سال 1357، قبل از مهر ماه 57 و در زماني شکل گرفت که امام خميني (ره) هنوز در نجف بودند؛ ايشان بعد از اين وقايع و در مهرماه به فرانسه هجرت کردند؛ بنابراين فرانسه حتي آغازگر  حرکت هاي  پاياني  انقلاب  نيز  نبوده  است.  بدين ترتيب مي توان گفت که قطعه ي 70 سانتوري 1 نوستراداموس با واقعيات انقلاب اسلامي ايران، تفاوت زيادي دارد و نمي توان آن را به انقلاب ارتباط داد.
 

b) در کتاب فارسي « تحليلي بر پيشگويي نوستراداموس »، ترجمه ي مصراع چهارم (و از سوي يک کاهن است که در جاي دوري نشسته است)، نيز کاملاً غلط مي باشد. زيرا کلمه ي (Augure) که در پيشگويي نوستراداموس به زبان فرانسه آورده شده است، معاني متعددي دارد که از جمله ي آن ها مي توان به کاهن، پيشگو، فال،  نشانه و … اشاره کرد. متاسفانه مترجم کتاب فارسي « تحليلي بر پيشگويي نوستراداموس »، (Augure) را به معناي کاهن گرفته است،(307) حال آن که اين تصور کاملاً اشتباه است؛ زيرا معناي  عبارت (Secret Augure) که در متن اصلي سانتوري آمده است، (نشانه ي مخفي) است نه چيز ديگر. در واقع اگر آن را به صورت (کاهن مخفي) ترجمه کنيم، عبارت نامأنوسي خواهد شد و در ضمن، هيچ شباهتي با امام خميني (ره) که رهبري ملت ايران را آشکارا بر عهده داشتند، نخواهد داشت. نکته ي جالبي که وجود دارد اين  است  که مترجم  محترم  کتاب  فارسي  مذکور،  در ترجمه ي مصراع چهارم قطعه ي 70 سانتوري 1، کلمه ي (secret) را جا انداخته و فراموش کرده است. اين در حالي است که ترجمه ي درست مصراع مورد نظر، به صورت ( (اين مسأله) نشانه اي مخفي براي کسي است که مي خواهد (در جان و مال خود) صرفه جويي کند (خود را محافظت کند) )، مي باشد که اين ترجمه، در ترجمه هاي صورت گرفته به زبان انگليسي نيز وجود دارد و در همه ي آن ها به کلمه ي (secret) توجه شده است.

در  زير،  چند  ترجمه ي  انگليسي  از  قطعه ي 70 سانتوري 1  و ترجمه ي فارسي صحيح آن آورده شده است تا اشتباه ترجمه اي کتاب فارسي « تحليلي بر پيشگويي نوستراداموس »، و ترجمه هاي مشابه آن، آشکار شود:(308)

 

 

 

 ترجمه ي اشتباه کتاب فارسي «تحليلي بر پيشگويي هاي نوستراداموس» . (کلمه ي «secret: مخفي » بدون هيچ قرينه اي در ترجمه حذف شده است.)

بنابراين  همان طور  که  ملاحظه  فرموديد،  قطعه ي 70 سانتوري 1 نوستراداموس، با خصوصيات حضرت  امام  خميني (ره)  و واقعيت هاي  انقلاب اسلامي ايران، تفاوت هاي بنياديني دارد.

متأسفانه يکي از دلايل رواج پيشگويي هاي نوستراداموس در بين مسلمانان، اين است که تعدادي از برادران مسلمان قصد دارند تا از پيشگويي هاي نوستراداموس در جهت اثبات حقانيت انقلاب و حضرت امام خميني (ره) استفاده کنند. گر چه نيت اين برادران خير است، اما راهي که اينان رفته اند اشتباه مي باشد؛ زيرا اين پيشگويي ها را يک کاباليست معروف انجام داده است و همان طور که مي دانيم، کابالا مملو از تعاليم الحادي بوده و سرآغاز تشکيل فراماسونري مي باشد. حال  با  اين  اوصاف چگونه  مي توان  به  پيشگويي  يک  کاباليست اعتماد کرد؟

از ديگر نکاتي که نشان مي دهد پيشگويي هاي نوستراداموس يک توطئه است، اين است که بسياري از دول غربي و دشمنان اسلام، از اين  پيشگويي ها  به  منظور  تخريب  چهره ي  اسلام و ايران  استفاده مي کنند و همواره اسلام و ايران را بزرگترين خطر براي جهان عصر حاضر جلوه مي دهند. بنابراين صحه گذاشتن بر اين پيشگويي ها به ضرر خود ما است.

گرچه بسياري از پيشگويي هاي نوستراداموس، به خودي خود غلط يا مبهم بوده و به سهولت باطل مي شوند. اما با اين اوصاف جاي تعجب است که چرا بعضي از برادران مسلمان، به هر نحوي که شده پيشگويي هاي نوستراداموس را به وقايع جهان اسلام پيوند مي زنند و حتي در مواردي اشتباهات نوستراداموس را توجيه مي کنند!

ادامه دارد …………..

  برای دانلود منابع به فرمت PDF اینجا کلیک کنید.

 
خادم الامام-وعده صادق

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!