امام محمد باقر علیه‌السلام شکافنده دانش‌ها

0

لقب باقر براى ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شكافتن زمین و بیرون آوردن گنج‏ هاى پنهان آن است، بدین جهت كه او از گنج‏ هاى پنهان معارف و حقایق احكام آن قدر آشكار ساخت كه جز بر افراد بى‏ بصیرت و دل‏ هاى ناپاك پوشیده نیست و از این جاست كه وى را شكافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده‏ ى علم خویش نامیده‏ اند.

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: عباس كوثرى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از تبار نور

دیگر بار چشمه‌سار كوثر محمّد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله در جویباران فضیلت و عفاف به یكدیگر رسیدند تا مرجان‏ هاى معرفت و مرواریدهاى درخشان امامت را به چشمان منتظر و دل‏ هاى آرزومند هدیه كنند. امام حسین علیه‏ السلام جشنى شكوهمند و معنوى را تدارك دیده تا شاهد پیوند زیبا و مقدّس فاطمه دختر برادرش امام مجتبى علیه‏ السلام و زیباترین روح پرستنده؛ یعنى، فرزندش علىّ باشد.

خدایا، این نام‏ ها چقدر براى اهل‌بیت عصمت زیبا و خاطره آفرین است! فاطمه هم‌نام مامشان زهرا علیهم االسلام كه همواره خاطره‏ هاى مهر و عفاف و عصمت را در یادها زنده مى‏ كند و نام على همان كه سجّاد آل محمد علیهم‏ السلام فرمود از شدت علاقه‏ اى كه پدرم به امام على علیه‏ السلام داشت همواره براى فرزندانش نام على را بر مى‏ گزید.(1)

حریف مجلس ما خود همیشه دل مى‏ برد على الخصوص كه پیرایه‏ اى بر او بستند، و این خود فرهنگى زیبا و عشقى متعالى بود كه همچنان خاندان فاطمه علیه االسلام با آن زندگى مى‏ كردند و با نسیم و عطر دل‌انگیز این نام، خود را شادابى و معنویّت مى‏ بخشیدند كه حدیث فاطمیّات نیز جلوه‏ اى از همین فرهنگ و عظمت را فرا راه دیدگان قرار مى‏ دهد. پنج نفر از راویان حدیث به نام فاطمه است كه هر یك از عمّه‏ هاى خویش آن را روایت مى‏ كنند. فاطمه دختر امام موسى ابن جعفر علیهم االسلام از فاطمه دختر امام صادق علیه‏ السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه‏ السلام از فاطمه دختر امام سجّاد علیه‏ السلام از فاطمه دختر امام حسین علیه‏ السلام و او از امّ كلثوم دختر فاطمه‏ زهرا علیه االسلام و او از مادرش فاطمه‏ ى زهرا علیه االسلام كه فرمود: «آیا فراموش نمودید سخن پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله را در روز غدیر خم كه فرمود: هر كس من مولاى اویم على مولاى اوست.»(2)

لقب باقر براى ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شكافتن زمین و بیرون آوردن گنج‏ هاى پنهان آن است، بدین جهت كه او از گنج‏ هاى پنهان معارف و حقایق احكام آن قدر آشكار ساخت كه جز بر افراد بى‏ بصیرت و دل‏ هاى ناپاك پوشیده نیست و از این جاست كه وى را شكافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده‏ ى علم خویش نامیده‏ اند.

این چنین است كه مى ‏بینیم نسل كوثر خود را همیشه با این نام در امتدادى نورانى تجلّى مى ‏داده است و این بر اساس همان فلسفه ‏اى بود كه سبط اكبر، امام مجتبى، و امام حسین علیهم االسلام بنا نهاده بودند و جلوه و بنیاد اصیل آن را در همین نام‏ گذارى این زوج مشاهده مى‏ كنیم. فاطمه دختر امام مجتبى و علىّ فرزند امام حسین علیهم‏ السلام. فاطمه فرزند امام مجتبى علیه‏ السلام خود دریایى از كرامت و عفاف است به گونه‏ اى كه امام صادق علیه‏ السلام درباره‏ اش مى‏ فرماید: «كانت صدّیقةً لم تُدْرَك فى آل الحسن اِمْرَاَةٌ مثلُها؛ او بسیار راستگو بود كه در خاندان امام مجتبى هیچ زنى به همتایى او نمى‏ رسید.»(3) او در سایه‌سار نخل بالنده ‏ى امامت به مقامى رسیده كه امام باقر علیه‏ السلام مى‏ فرماید: «روزى مادرم در زیر دیوارى نشسته بود كه ناگاه صدایى از دیوار برخاست و از جا كنده شد. در حال فرود آمدن بود كه مادرم با دست خود به دیوار اشاره نمود و فرمود: «لا وَ حقِّ المصطفى ما اَذِن اللّه لك فى السّقوط فَبَقِىَ مُعَلّقا فى الجوّ؛ سوگند به حق مصطفى تو نباید فرود آیى كه حق تعالى تو را به افتادن رخصت نمى ‏دهد پس آن دیوار در فضا معلّق باقى ماند، تا مادرم از آن جا بگذشت.»(4)

این چنین است كه فضیلت مادرىِ پنجمین امام معصوم را دارا مى‏ گردد و به سال 57 (پنجاه و هفت) هجرى قمرى دامنش گل وجودى باقر العلوم علیه‏السلام را متجلّى مى‏ سازد و در هاله‏ اى از نور و عظمت قرار مى ‏گیرد.

نوه‏ ى امام على ابن ابى‏ طالب علیه‏ السلام، دختر امام حسن، عروس عمویش امام حسین، همسر امام زین العابدین، و مادر امام محمد باقر علیه ‏السلام عظمت و نورى كه فقط بیانگر آن این كلام الهى است كه فرمود: «فتبارك اللّه احسن الخالقین.»(5) درخشش این معنویّت همچنان رو به فزونى داشت تا در همراهى امام حسین و شركت در نهضت خونین ابى‏ عبداللّه علیه‏ السلام در كنار امام زین العابدین علیه‏ السلام به اوج خویش رسید و نورانیّت او «بَدر» تمام و كمالِ تامّ و تمام یافت. داغ شهادت سیّدالشهدا و خاندان وحى از آن جمله برادرش قاسم ابن الحسن او را مرتبتى بزرگ بخشید و با محافظت از جان فرزندش امام باقر علیه‏ السلام كه بیش از چهار سال نداشت حقّ بزرگ خویش را بر امت اسلامى و دیگر ائمه‏ معصومین علیهم ‏السلام جلوه‏اى دیگر بخشید.

باقِر آل محمّد صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله

نشانه‏ هاى صدق بشارت پیامبر گرامى اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ظهور یافته و لحظه‏ هاى دیدار جابر با امام باقر علیه ‏السلام نزدیك شده او مشتاق است تا شاهد اعجاز عینى و خارجى سوره‏ كوثر باشد زیرا پیامبر گرامى اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله از پیش به جابر ابن عبداللّه انصارى بشارت داده بود كه تو زنده می مانى و فرزندى از من را ملاقات خواهى نمود كه همنام من است و سیمایش همانند سیماى من و به صورتى عمیق و شگفت علم را مى ‏شكافد و از او خواسته بود كه سلامش را به او برساند. لحظه‏ موعود فرا مى ‏رسد. در یكى از كوچه ‏هاى مدینه به او برخورد مى ‏كند. در او به دقّت مى‏ نگرد و مى‏گوید: «این همان سیماى رسول گرامى اسلام صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله است.» بر سرش بوسه مى‏ زند و مى‏ گوید: «پدر و مادرم فدایت، جدّت رسول گرامى اسلام به تو سلام رسانده است.»

حضرت پاسخ مى‏ دهد كه بر رسول گرامى اسلام سلام باد. پس از آن بود كه جابر به دیدار حضرت مى‏ شتافت و شاید رمز و راز بعضى از اختلافاتى كه در روایات مرتبط با آن دیده مى‏ شود، به خاطر همین دیدارهاى مختلف است.

سلیمان ابن ابراهیم قنْدوزى از دانشمندان اهل تسنن در كتاب خود «ینابیع المودّه» فصلى را در بیان نام‏ هاى ائمه‏ دوازده‏ گانه گشوده و در آن روایاتى را نقل مى‏ كند كه پیامبر گرامى اسلام اوصیاى خویش را از امام على علیه‏ السلام تا حضرت مهدى علیهم‏ السلام نام برده و از امام پنجم با لقب باقر یاد مى‏ كند و مى‏ فرماید: «فاذا انقضت مدّة الحسین فالامام ابنه على و یلّقّب بزین العابدین فبعده ابنه یلقّب بالباقر.»(6)

زندگى آن حضرت به حق درخشش لقب باقر العلوم بود كه رسول خاتم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله با دید الهى و غیبى خویش از پیش اعلام داشته بود. او چشمه‏ سار حكمت و دانشى بود كه خداوند متعال آن را در خاندان رسالت به ودیعت نهاده بود چنان كه آن حضرت به سلمة ابن كهیل و حكم ابن عُتیبَه از فقهاى اهل تسنن فرمود: «شَرِّقا وَ غَرِّبا فَلا تَجِدان عِلما صحیحا الاّ شیئا خَرَجَ من عندنا؛ به شرق و غرب بروید ولى دانشى صحیح نخواهید یافت، مگر آنچه از سوى ما صادر شده باشد.»(7) و مى‏ فرمود: «اگر حدیثى را براى شما بیان كردم، از شاهد و مدرك قرآنى آن از من بپرسید. سپس حضرت فرمود: «خداوند از قیل و قال (پرگوئى) و نابودى مال و سؤال نمودن زیاد نهى نموده است، حاضران گفتند: اى فرزند رسول خدا! مدرك قرآنى این مطلب چیست، حضرت فرمود:(8) آن جا كه خداوند مى‏ فرماید: در بسیارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه) آن‏ها خیر و سودى نیست.»(9) و نیز فرمود: «اموال خود را كه خداوند وسیله‏ قوام زندگى شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید(10) و در آن آیه كه مى ‏فرماید: از چیزهایى نپرسید كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى ‏كند.»(11)

محمد ابن مسلم مى‏ گوید: «در هر یك از مسائل علمى كه برایم مشكلى پیش مى‏آمد، از امام محمدباقر علیه ‏السلام سؤال مى ‏كردم تا آن كه سى ‏هزار حدیث از آن حضرت و شانزده هزار حدیث از امام صادق علیه‏ السلام سؤال نمودم.»(12) حبابه‏ والبیّه (از زنان پرهیزكار و داناى به مسائل حلال و حرام(13) منظره‏ شكوهمندى و جلوه‏ عظیم علمى امام را این چنین بیان مى‏ دارد: «مردى را دیدم به هنگام عصر نزدیك غروب در مكان ملتزم یا مابین درِ خانه‏ كعبه و حِجر دست به دعا برداشته و چون مردم به سویش شتافتند و مشكلات علمى خویش را با او در میان گذاشتند، با آن زمان اندك از جاى برنخاست تا این كه در هزار مسأله به آنان پاسخ گفت. سپس به سوى منزلگاه خویش حركت نمود. در این زمان كسى با صداى بلند ندا كرد كه بدانید اینست نور روشن و درخشان و نسیم خوشبو و حقّى كه قدرش در میان مردم ناشناخته مانده است.

عدّه‏ اى گفتند: این فرد كیست، در پاسخ بدانان گفته شد: «محمّد ابن على الباقر عَلَم العلم و النّاطق عن الفهم؛ او محمد ابن على شكافنده‏ دانش، نشانه و پرچم علم و گوینده‏ سخن از روى آگاهى و فهم است.»(14)

ممكن است این سؤال مطرح شود كه در آن زمان كم چگونه حضرت به هزار سؤال پاسخ دادند؟ لااقلّ اگر براى هر جواب نیم دقیقه زمان را در نظر بگیریم، زمانى طولانى خواهد شد كه آن وقت تناسب با آن نخواهد داشت.

در پاسخ مى ‏توان گفت: اگر فرض كنیم، جواب سؤالات صحیح بودن و باطل بودن یا بله و خیر باشد از جهت تناسب زمان مشكلى نخواهد داشت.

ثانیا ممكن است تعبیر به هزار سؤال نشانه‏ كثرت و زیادى سؤال ‏ها بوده باشد نه این كه دقیقا هزار سؤال باشد علاوه بر این ممكن است، افراد زیادى سؤالات مشترك داشته‏ اند و زمانى ‏كه سؤال یك فرد پاسخ داده مى ‏شد، دیگران نیز جواب خود را دریافت مى ‏داشته‏ اند و بدین جهت تعبیر به پاسخگویى به هزار سؤال شده است.

امام باقر علیه‏ السلام از نگاه دانشمندان اهل تسنن

ابن حجر هَیْثَمى از متعصّبان اهل تسنن درباره امام باقر علیه‏ السلام مى ‏نویسد: «ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّى بذالك مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ اى شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَكامِنها فلذالك هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ كُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحكام ما لایخفى الاّ على مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر براى ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شكافتن زمین و بیرون آوردن گنج ‏هاى پنهان آن است، بدین جهت كه او از گنج‏ هاى پنهان معارف و حقایق احكام آن قدر آشكار ساخت كه جز بر افراد بى‏ بصیرت و دل‏ هاى ناپاك پوشیده نیست و از این جاست كه وى را شكافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده‏ ى علم خویش نامیده ‏اند.

وى سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره مى ‏كند و مى ‏گوید: «و لَهُ من الرّسوخ فى مقامات العارفین ما یكلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له كلماتٌ كثیرةٌ فى السلوك و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و براى او از استوارى و ثبات در مراحل سلوك عرفانى منزلتى است كه وصف كنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه‏ این سلوك و معارف داراى كلمات فراوانى است كه فرصت، مجال طرح آن را نمى ‏دهد.»(15)

عبدالله عطاء مكّى از دانشمندان عصر امام مى ‏گوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمى بدان سان كه نزد امام محمد باقر علیه‏ السلام بودند كوچك و حقیر نیافتم. دیدم حكم ابن عُتَیبَه را با همه‏ زیادى علم و منزلتى كه در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند كودكى بود كه در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»(16)

«جاحظ» دیگر دانشمند برجسته‏ اهل تسنن آفاق زیبا و بلنداى كلام حكیمانه‏ امام باقر علیه ‏السلام را این گونه ترسیم مى‏ كند: «قد جَمَع محمّد ابن على ابن الحسین علیهم‏ السلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فى كلمتین فقال: صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مكیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ؛ محمّد ابن علىّ ابن الحسین مصلحت تمامى زندگى دنیا را در دو كلمه جمع نموده و فرموده است: صلاح همه‏ زندگى‏ ها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن پیمان ه‏ایی است كه دو سوم آن هوش و فراست و زیركى و یك سوم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضى از امور) است.»(17)

قتاده فقیه بصره به امام باقر علیه‏ السلام گفت: «به خدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشسته‏ ام اما اضطراربى كه در نزد شما دارم، در نزد هیچ یك از آنان نداشته‏ ام.

فقال له ابو جعفر علیه‏ السلام اَتَدْرى این اَنت، انت بین یدى بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذكر فیها اسمه…؛ فرمود: آیا مى‏ دانى كه در كدامین مكان قرار گرفته‏ اى؟ تو اكنون در مقابل خانه‏ هایى هستى كه خداوند به رفعت و بلندیِ مرتبه‏ ى آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده مى‏ شود و صبح و شام خداى را در آن خانه‏ ها تسبیح مى‏ كنند و آنان مردانى هستند كه تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه‏ نماز و پرداخت زكات باز نمى‏ دارد. تو در این گونه مكانى و ما داراى این خانه‏ ها.»(18) نظیر همین سؤال را عكرمة دیگر دانشمند اهل تسنن از امام علیه‏ السلام نمود و پاسخى نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(19)

فخر رازى از علماى اهل تسنن در تفسیر خود در بیان نظرهاى مختلف راجع به معناى كوثر مى‏ نویسد: «سومین نظر در معناى كوثر این است كه منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله است و این به آن جهت است كه این سوره در ردّ كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویى مى‏ كردند كه در این صورت معناى آن این است كه خداوند تو را فرزندان و نسلى عطا مى‏ كند كه در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس مى‏ گوید: ببین كه چقدر انسان‏ ها از اهل‌بیت پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به شهادت رسیده‏ اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده‏ آنان است. آن‌گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا علیهم‏ السلام و محمّد نفس زكیّه در میان آن‏ها جلوه‏ گر شده است.»(20)

چرا او؟

مطلبى كه لازم است بدان بپردازیم، این است كه چگونه امام پنجم علیه‏ السلام به باقر لقب یافت با این كه همه‏ معصومین شكافنده‏ دانش و علم بوده‏ اند؟

براى بررسى و تحلیل آن لازم است كه به موقعیّت و زمان ویژه‏ امام باقر علیه‏ السلام توجه نمائیم.

بعد از رحلت پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله حوادث تلخ و ناگوارى براى جهان اسلام و اهل‌بیت علیهم‏ السلام پیش آمد كه موجب شد امام على علیه‏ السلام به مدت بیست و پنج سال خانه نشین گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهره‏ لازم را ببرند. در دوره‏ پنج ساله‏ حكومت آن حضرت ناكثان (عهدشكنان)، قاسطان (معاویه و اصحاب او) و مارقان (خوارج نهروان) نیز با جنگ‏ه اى خود فرصت تعلیم گسترده را از آن امام سلب نمودند.

امام مجتبى علیه‏ السلام نیز پس از دوره‏ حكومت كوتاه خود، همین مشكلات و تنگناها را داشته و خفقان حاكم اموى و تبلیغات مسموم آنان راه‏ هاى روى آورى مردم به سوى آن حضرت را سد نموده بود. این خفقان در دوران امام حسین علیه‏ السلام به اوج خویش رسید. به طورى كه هر گونه امكان تبلیغ و بیان فروعات احكام را از ابى عبداللّه علیه‏ السلام سلب نمودند.

اگر روایات فقهى را مورد مطالعه و دقّت قرار دهیم مشاهده مى‏ كنیم كه روایات امام حسین علیه‏السلام در این زمینه اندك است، تازه همان روایات نیز از طریق فرزندان معصومش علیهم‏ السلام به ما رسیده است.

این خفقان در كربلا به اوج خود رسید و پس از شهادت آن حضرت تا پایان عمر امام زین العابدین علیه‏ السلام نیز سایه سنگین و شوم استبداد بر امّت اسلامى گسترده بود امّا در زمان امام باقر علیه‏ السلام وضعیّت به گونه‏ اى دیگر شده بود. از یك سو فرقه‏ هاى مختلف و مكتب‏ هاى گوناگون سؤالات زیادى را در ذهن‏ ها پدیدار ساخته بود كه جواب و تحقیق درباره‏ آن را دنبال مى‏ كردند كه مناظرات امام علیه‏ السلام گواه آن است و از سویى دیگر مظلومیت اهل‌بیت علیهم‏ السلام براى جامعه‏ اسلامى به صورت روشن‏ ترى پدیدار شده بود و موجب توجه و جذب دل‏ هاى مستعدّ به سوى آن بزرگواران شده بود و این در حالى بود كه ضعف حكومت اموى و قیام‏ هاى مختلفى كه در مملكت اسلامى علیه آنان انجام مى‏ گرفت فرصت پرداختن و ایجاد حسّاسیت نسبت به اهل‌بیت را از آنان گرفته بود.

در این زمان بود كه امام باقر علیه‏ السلام در صحنه‏ علمى ظهور یافت و علوم دینى و الهى را فرا راه حقّ جویان قرارداد و با تبیین درست و اصیل دیدگاه دین، جلوه‏ زیبایى از دانش و آگاهى و معرفت را ترسیم نمود و انسان‏ هاى دور افتاده از ساحل را به آب‏ هاى زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمى نسل كوثر را متجلّى ساخت و گل‏ واژه‏ هاى علم و آگاهى را از بوستان قرآن و سنّت به دل‏ هاى حق‏جو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارك قرون و اعصار هرچه شكوهمندتر بدرخشد.

پى ‏نوشت‏ ها:

1 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 175.
2 ـ الغدیر، ج 1، ص 197.
3 ـ اصول كافى، باب مولد ابى جعفر علیه‏السلام ، ج 1، ص 390.
4 ـ همان.
5 ـ مؤمنون/ 14.
6 ـ ینابیع المودّه، ج 3، باب 76 ـ فى بیان الأئمة الاثنا عشر ـ ص 284.
7 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 335.
8 ـ همان.
9 ـ نساء/ 114.
10 ـ همان/ 5.
11 ـ مائده/ 101.
12 ـ اختیار معرفة الرجال (كشّى)، صص 163 و 167.
13 ـ سفینة البحار، حرف حاء.
14 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 259/ مناقب، ج 3، ص 317.
15 ـ الصّواعق المحرقة، ص 201.
16 ـ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 186/ ارشاد مفید، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 286 و تذكرة الخواصّ، ص 337 و البدایة والنّهایة «ابن كثیر»، ج 9، ص 311، به نقل از سیره‏ پیشوایان، ص 308.
17 ـ البیان و التّبیین، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289.
18 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 357.
19 ـ همان، ص 258.
20 ـ تفسیر فخر رازى، ج 32، ص 124

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!