ترسم ز دل دوباره در آرد دمار لب /آن سان که خون دل بمکد از انار لب

0

ترسم ز دل دوباره در آرد دمار لب

آن سان که خون دل بمکد از انار لب

 

بی آبروی کوچه و بازار شاعرم

از بس که داده شرح دل بی قرار لب

 

بر روی تو چو قدر ندارم قدم گذار

کز بوسه‌ای به خاک کند افتخار لب

 

ساقی موذن است که با هر اذان خود

تر می‌کند به برکت نامت دو بار لب

 

پس با حساب هر چه اذانی که گفته‌اند

مِی خورده‌اند از قبلت بی شمار لب

 

آیینه تشهد روی تو در علی(ع) ست

وا کرده بر شهادت تو ذوالفقار لب

 

بعد از تو هر چه را که ببوسد شکفتنی ست

گویا زده ست بر لب پاکت بهار لب

 

پر کرده از طنین صدای تو کوه گوش

وا کرده از تحیر روی تو غار لب

 

دریا شدی که وصف تو را ماهیان کنند

ای غرق در سنای تو صد ها هزار لب

 

آیینه دار روی تو چون عرشیان شدند

جبریل می‌گزید چو آیینه دار لب

 

از ساقی آیه‌های لکم دینکم رسید

کز نام تو به کفر بماند خمار لب

 

ای آیه آیه رحمت حق آتشم بزن

ذکری به من بده که بگیرد شرار لب

 

عمری کلید لب صلوات تو بوده تا

با نام غیر دوست نیاید کنار لب

 

من بنده محمد و آل و محمدم

در مدحشان اگر شده بی اختیار لب

 

مهدی مردانی

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!