دیگر از شام نپرسید، همین قدر بگویم /// سنگ بود و متلک، قهقهه و چشم چرانی

0

 «محمدرضا حسین زاده بازرگانی» از شاعران کشورمان شعری به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی سرود و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد.

 

از غم ِ خود چه بگویم که نمانده‌‌‌ست توانی

آمدم پیش ِ تو تا خستگی‌ام را بتکانی

 

این چهل روز فقط خاطره‌ی تلخ نوشتم

آه… تعریف کنم خاطره را با چه زبانی؟

 

بعد از واقعه بند آمده انگار زبان ِ

منطق و فلسفه و حکمت و عرفان و معانی

 

هشتمین وادی ِ عاشق شدن آنجاست که روزی

بشود بر بدن ِ بی‌کفنت اسب دوانی

 

به خدا کار ِ تو امروز، خودش سخت عجیب است

روی نیزه چه تو از “کهف” بخوانی، چه نخوانی

 

خیزران لطمه‌ی بیهوده به لب‌های تو می‌زد

که همیشه تو همان “خسرو شیرین دهنانی”

 

دیگر از شام نپرسید، همین قدر بگویم

سنگ بود و متلک، قهقهه و چشم چرانی

 

دخترت آینه نور ِ شما بود ولی حیف

کور بودند و ندیدند از آن نور، نشانی

 

دل این آینه را زخم ِ زبان سخت شکسته

دیگر اکنون چه نیازی‌ست به این سنگ پرانی؟

 

آخرین بیت خدایا چه بگویم من ِ شاعر؟

منم و این قلم و این غزل و مرثیه خوانی

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!