رهبانیت بندیکت، بررسی تحلیلی مبانی و منابع – بخش 2

0

بندیکت یکی از شخصیت های مهم رهبانی در مسیحیت کاتولیک است. امروزه بندیکتی ها یک فرقة رهبانی مهم هستند و تحت تعالیم کتاب قواعد بندیکت تربیت می شوند. تعالیم بندیکت، بر پیشرفت تمدن غربی و حیات عرفانی مسیحیان تأثیر قطعی داشته است.

 

 

بخش قبلی

 
  •  

بخش دوم و پایانی

رهبانیت بندیکت

مبانی رهبانیت بندیکت

منظور از مبانی رهبانیت بندیکت این است که وی دستورها و قوانین رهبانی خود را بر چه پایه هایی بنا نهاده است. در مبانی، پیش فرض های بندیکت در قواعد جست و جو می شود. این مبانی را می توان در چهار دستة معرفت شناختی، هستی شناختی و الهیاتی، انسان شناختی و نجات شناختی قرار داد. البته برخی از مبانی، این قابلیت را دارند که از منظرهای مختلف، در بیش از یک دسته قرار گیرند. البته با توجه به سبک و سیاق قواعد بندیکت، بعضی از مبانی مکتب بندیکت، به دشواری از کتاب او قابل کشف است.

الف. مبانی معرفت شناختی

راهبِ بندیکتی، هم موظف به مطالعه و تفکر است و هم باید در اطاعت و عبادت الهی کوشا باشد. حاصل مطالعه و تفکر، معرفت حصولی، و نتیجة سلوک معنوی، معرفت حضوری است. هدف بندیکت، معرفت شهودی و حضوری به خدا ست. بنابراین، به نظر می رسد معرفت اصلی که هدف بندیکت از دستورهای سلوکی او  ست، معرفت شهودی است و مطالعه و تفکر، مقدمه و زمینه ساز معرفت شهودی مورد نظر است. مبانی معرفت شناختی رهبانیت بندیکت، ویژگی های علم حضوری است:

مواجهه با حقیقت

شخص در معرفت شهودی با خودِ حقیقت روبه رو می شود، نه با تصور و صورتی از آن. به همین علت، آنچه به علم حضوری دریافت شده، همان گونه که هست، قابل انتقال و بیان برای دیگران نیست. اگر معلوم به علم حضوری در قالب کلمات قرار گیرد، دیگر خودِ حقیقت نیست؛ بلکه تعبیری است که آن شخص از آن حقیقت ارائه می کند.

دارای مراتب بودن معرفت حضوری

از آنجا که معرفت حضوری به خدا،  همراه با قرب معنوی به اوست، و قرب الهی دارای مراتب و درجاتی است، معرفت حضوری به خدا نیز مراتب متعددی دارد. قاعدتاً در دیر بندیکتی، معرفت حضوری رئیس دیر به خدا، بیش از دیگران است و او از نظر معنوی و عرفانی بر افراد دیگر تسلط دارد و باید دیگران را در این سیر کمک کند. بنا بر تعلیم بندیکت، رئیس دیر در جایگاه مسیح است (فصل 2). افراد دیگر، به تناسب اطاعت و بندگی شان، در مراتب بعدی قرار می گیرند.

ناتوانی علم و عقل از درک کامل حقیقت

از اینکه بندیکت برای راهبان، برنامة مطالعه و تفکر قرار داده است، استفاده می شود که در نظام معرفتی او علم و عقل دارای اعتبار است؛ اما تأکید اصلی او بر کارهایی است که نتیجة آن معرفت شهودی است. تأکید بر رسیدن به معرفت شهودی به این علت است که معرفت حصولی که نتیجة کار علم و عقل است، نمی تواند حقیقت را به طور کامل درک کند. مراحل و جنبه هایی از حقیقت، قابل تصور و درک عقلی و توصیف نیست؛ زیرا در قالب الفاظ و کلمات نمی گنجد. البته حقیقت الهی، از آن نظر که بی نهایت است، حتی با علم حضوری نیز برای انسان به طور کامل قابل درک نیست؛ زیرا درک کامل به معنای احاطة عالم بر معلوم است و انسان وجودی محدود دارد و احاطة محدود بر نامحدود، نا ممکن است؛ اما با علم حضوری، به مراتب بسیار بالاتری نسبت به علم حصولی می توان دست یافت.

ب. مبانی وجود شناختی و الهیاتی

تعالیم مکتب بندیکت از نظر وجودی و الهیاتی دارای مبانی و پایه های زیر است:

جنبة وجود شناختی معرفت حضوری

یکی از تفاوت های معرفت حضوری با معرفت حصولی این است که معرفت حضوری همراه با قرب وجودی به خدا ست. به همین علت است که برای تحقق معرفت یا علم حضوری، به پاکی دل و خلوص نیت و عمل سفارش می شود. آفت علم حضوری به حقیقت، فراموشی یا ضعف استعداد و امثال آن نیست؛ بلکه گناه، وسوسه و ناخالصی است؛ یعنی آنچه موجب تاریکی دل و روح می شود، مانع نور علم حضوری است. بنابراین، علم حضوری به حقیقت، از جنبة وجود شناختی برخوردار است. بر همین مبنا ست که بندیکت در قواعد، بر مبارزه با موانع شهود تکیه کرده عوامل آن را تقویت می نماید.

خدا و ایمان به او

تعالیم بندیکت، راهی برای رسیدن به خدا ست. خدایی که بندیکت به آن معتقد است، خدای کتاب مقدس است نه خدای فیلسوفان. این خدا نسبت به بندگان بسیار مهربان و دل سوز است و هدفش هدایت و پیشرفت معنوی آنها ست. این خدا، متعالی و در عین حال بسیار نزدیک و بی فاصله است. کسی که خدا را بشناسد و عظمت او را درک کند، حقارت خود در برابر آن وجود عظیم را می یابد و از غرور و تکبر که ریشة گناهان و عامل سقوط معنوی است، دور می شود.

خدا به همه چیز عالم است: او [راهب] باید بداند که خدا همیشه او را می بیند. مهم نیست که چه جایی باشد. هر چیزی که او انجام می دهد، فرشتگان گزارش آن را به خدا می دهند. پیامبر این را ثابت می کند؛ وقتی می گوید که خدا همیشه در اندیشه های ما حاضر است: «خدا قلب ها و ذهن را جست و جو می کند» (مزامیر 7: 9)؛ «خداوند فکرهای انسان را می داند که محض بطالت است» (مزامیر 94: 11)؛ همچنین «تو فکرهای من را از دور فهمیده ای» (مزامیر 139: 2) (فصل 7 و 19).

به همین دلیل، راهب باید پیوسته در حال مراقبه و تذکر باشد. خدا چون مهربان است، محبوب است و در عین حال، چون گناهکاران را به جهنم می برد، ترسناک است. (فصل 64 و 72)؛ پس راهب باید عاشق خدا باشد و از گناه فرار کند. روح القدس، واسطة بین خدا و بندگان است. (فصل 7)

اگر به فهرست کارهای خوب در فصل 4 توجه کنیم، موارد بسیاری را بر مبنای ایمان به خدا می بینیم: «در مرحلة نخست، خدای متعال را با تمام قلب، تمام روح و تمام توان دوست داشته باشد.» (فقرة 1)؛9 «اعتماد و اطمینانش به خدا باشد.» (فقرة 41)؛ «هرچیز خوبی را که در خودش می بیند، نه از خودش بلکه از خدا بداند.» (فقرة 42)؛ «به طور حتم و یقین، اعتقاد داشته باشد که خدا ما را در هر جایی می بیند.» (فقرة 49)؛ «اغلب در نماز شرکت کند.» (فقرة 57)؛

«هر روز در نماز با حسرت و آه به گناهان گذشته اش در برابر خدا اعتراف کند؛ و آنها را برای آینده اصلاح کند.» (فقرة 58)؛ «دستورات رئیس دیر را در هر مورد اطاعت کند، حتی اگر خود او طور دیگر عمل کند (که خدا ممنوع کرده است)، و پند خداوند را در خاطر داشته باشد: «پس آنچه به شما گویند، نگاه دارید و به جا آورید؛ لکن مثل اعمال ایشان مکنید؛ زیرا می گویند و نمی کنند.» (متی 23: 3)» (فقرة 61)؛

«دستورات خدا را به صورت روزانه به وسیلة کارهایش انجام دهد.» (فقره 63)؛ «هرگز از بخشایش خدا ناامید نشود.» (فقره 73)؛ و در پایان می گوید: «نگاه کن، اینها اسباب هنر معنوی هستند که اگر بدون توقف روز و شب انجام شوند و در روز داوری تأیید شوند، ما را از جانب خداوند سزاوار خواهد کرد که پاداشی را که قول داده است، بدهد: «بلکه چنانچه مکتوب است، چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به خاطر انسانی خطور نکرد، یعنی آنچه خدا برای دوستداران خود مهیا کرده است.» (اول قرنتیان 2: 9)».

به نظر بندیکت، در واقع یک زندگی راهبانه، بی حاصل خواهد بود، مگر اینکه در تمام اوقات نگاه ثابت راهب به خدا باشد و این بازتابِ اطمینانی است که بندیکت در غار سابیاکو به خدا داشت.(Waal, 2000, p. 35) انسان به طور مطلق وابسته به خدا ست (فصل 3، 58، 68 و 72) و خدا نیازهای او را تأمین می کند. انسان به علت همین وابستگی و نیاز به خدا، باید شرط بندگی را رعایت کند و عبادت کنندة او و مطیع محض او باشد. «فروتنی» در برابر خدا و «اطاعت» از او و کسانی که از طرف اویند – که دو فصل مهم کتاب قواعد را تشکیل می دهد (فصل 7 و 5) – مبتنی بر همین تصور از خدا استوار است. راهب بندیکتی در همة کارها، حتی کوچک ترین کار، از خدا کمک می خواهد. (کمک از خدا برای خواندن دعای پیش از غذا: فصل 38؛ کمک از خدا برای خدمت هفتگی در آشپزخانه: فصل 35).

البته در خداشناسی بندیکت، مطابق با الهیات مسیحی، تجسد برای خدا ممکن است. در این الهیات، عیسی خدای متجسد است. بنابر این خداشناسی، خدا دارای سه اقنومِ پدر، پسر و روح القدس است (تثلیث) و خدای پسر (عیسی)، هم یک انسان و هم یک خدا ست و با دو خدای دیگر، یکی است.

ارتباط با خدا

خدا بندگان را به ارتباط نزدیک با خودش فرامی خواند. انسان می تواند به وسیلة دعا و ذکر با خدا ارتباط برقرار کند (فصل 28، 35، 38 و…). کاسین می گوید: ماهیت حیات رهبانی، در اعمال زاهدانه نیست؛ بلکه در نفی هر روز و هر ساعت خود است؛ در کشاندن روح به حالتی از ارتباط پایدار و بی انقطاع با خدا ست که اساساً با طریق وحدت بخش عرفان یکی است.(اندرهیل، 1384، ص 76-77)

این ارتباط، یک مسئلة صرفاً ظاهری و تشریفاتی نیست. بندیکت کوشیده است که راهبانش به وسیلة نماز و دعا، همراه با توجه و تأمل، به معرفت به خدای متعال برسند. ممکن است کسی سال ها نماز بخواند، اما صدای خدا را نشنود. «امروز کاش آواز او (خدا) را می شنیدید، [اگر شنیدید] دل خود را سخت مسازید.» این عبارت مزمور 95، به این معنا است که صدای خدا بر قلب وارد می شود و اگر کسی قلبش به واسطة گناهان ناپاک شده باشد، نمی تواند این صدا را دریافت کند.

صدای خدا صدای عشق است و از کسی صادر می شود که مرا دوست دارد و این صدا بر قلب، یعنی خودِ درونی و واقعی من، وارد می شود (معرفت شهودی)، نه بر گوش و ظاهر من.(Waal, 2000, p. 3-4) اندرهیل می نویسد: هر روح انسانی یک توانایی معین بالقوه برای درک حضور خدا دارد.(اندرهیل، 1384، ص 13) اوج این رابطه و درک آگاهانه از خدا، اتحاد با اوست.(اسمیت، 1390، ص 20- 22) رهبانیت بندیکت، طریق ارتباط با خدا و رسیدن انسان به اوج این ارتباط است. راه ارتباط با خدا در مکتب بندیکت، نماز، دعا و ذکر همراه با توجه و تأمل است. (28، 35، 38 و…). آداب و قوانین رهبانی در قواعد بندیکت، شرایط را برای این ارتباط فراهم می سازد و موانع آن را برطرف می کند.

از این لحاظ که وظیفة بسیار مهم راهب، اطاعت از خدا ست، راهب به صورت اصلی در مکتب خدمت خداوند، یک «شنونده» است و نخستین کلمة کتاب بندیکت در ابتدای مقدمه، «بشنو» است. ریشة اطاعت از ماده، «ob-audire» به معنای «گوش کردن» است. راهب دربارة دستورهای رئیس دیر و فرامین کتاب قواعد، نیازهای برادران و نیز دربارة کتاب مقدس به خدا گوش می دهد. از این رو، راهب باید حدود سه یا چهار ساعت در روز به خواندن نماز اختصاص  دهد. از آنجا که سکوت لازمة شنیدن است، در زندگی رهبانی، سکوت (فصل 6) دارای اهمیت اصلی است.(Green O.S.B., “Benedict of Nursia, St.”, 2000, p. 130)

ارتباط روزانه و مرتب راهب با خدا، به صورت نماز است. نماز در مکتب بندیکت که کار اصلی راهبان است، مجموعه ای است شامل خواندن قسمتی از مزامیر، سرودهای روحانی و درس هایی از عهد جدید، همراه با تسبیحات و دعا و مناجات خاص که گاه به صورت جمعی و با آواز مخصوص خوانده می شود. در قسمت هایی خاص، راهبان باید عباراتی را به عنوان جواب، همخوانی کنند. مزامیر در همة نمازها خوانده می شود و بندیکت به گونه ای برنامه ریزی کرده است که کل مزامیر (150 مزمور) در نمازهای یک هفته خوانده شود (فصل 18).

بندیکت، دستور کامل نمازها را در دوازده فصل بیان کرده است. به علاوه، در هشت فصل دیگر احکامی مربوط به نماز آورده شده است؛ از جمله ممنوعیت صحبت پس از آخرین نماز روز (فصل 42)؛ ممنوعیت تأخیر در نماز (فصل 43)؛ حکم اشتباه در نماز (فصل 45)؛ علامت برای اعلان وقت نماز (فصل 47) و نماز در سفر (فصل 50).

مزمورهایی که در نمازهای روزانه زیاد تکرار می شود، بارها و بارها بر موضوعات اساسی نماز رهبانی تأکید می کند. این موضوعات، نیاز اضطراری به کمک خدا، وظیفة پشیمانی به خاطر گناه، و ستایش برای کارهای شگفت خدا ست.(Columba Stewart OSB, ibid, p.3)

نماز در واقع مانند کلاس درسی است که در آن شاگردان به سخنان پیشوا و معلم خود گوش می کنند و «کلمه» را می شنوند یا با خدای خود راز و نیاز می کنند یا به تسبیح، تحمید و شکر خدا می پردازند. نماز باعث یادآوری خدا و نعمت های او برای راهب می شود. وقتی روح راهب متوجه خدا باشد، شیطان کمتر می تواند در او نفوذ کند و توقع این است که راهب در حال نماز بیشترین توجه را به خدا داشته باشد.

تکرار نماز در هرچند ساعت، برای این است که این حال توجه در راهب نهادینه و دائمی شود و زمینه برای پیشرفت معنوی و دوری از شیطان فراهم گردد. راهب در حال توجه به خدا در نماز، از غفلت های خود پشیمان است و اشک ندامت می ریزد (فصل 20 و 49 و 52). بنابراین، نمازی که صرف گفتن کلمات بدون توجه باشد، خاصیتی ندارد. (فصل 20) (واطسون و سعید، بی تا، ص 522- 525)

بندیکت، به وسیلة نماز در ما یک احساس انرژی القا می کند؛ انرژی از وجودی که کاملاً زنده و قوی است. ما در حال پیروی از یک خداوند بی نهایت قوی و یک پادشاه هستیم. ما بخشی از اهل خانة کسی هستیم که جانشین خدا ست. نماز به من یادآوری می کند که هرچه من می کنم، لطف خدا ست. پشتکار هم لطف خاص او ست و ما برای دریافت آن باید پیوسته دعا کنیم.(Waal, 2000, P.7,) نماز عشق به خداوند را در انسان تقویت می کند.

ج. مبانی انسان شناختی

گناه ذاتی انسان

بنابر الهیات مسیحی، انسان ها به علت نافرمانی آدم و حوا در باغ عدن، گناهکار و آلوده متولد می شوند. ایمان به عیسی مسیح و غسل تعمید، باعث پاک شدن آنها می گردد. با وجود این، در دیدگاه مسیحی، انسان موجودی است که پیوسته در معرض گناه و هلاکت است. تأکید بندیکت بر توبه و اعتراف، می تواند بر این مبنا باشد.

امکان کمال انسان با وجود گناه ذاتی

اعتقاد به گناه ذاتی انسان در مسیحیت باعث نمی شود که انسان کمال نداشته باشد. همین که ظرفیت معرفت به خدا در انسان وجود دارد و او می تواند در مسیر کمال، تا درجة اتحاد با خدا پیش رود، دلیل بر کمال بالقوة انسان است. در محدودة دیر بندیکتی، رئیس دیر نمونة انسان کامل است؛ زیرا او در جایگاه مسیح قرار گرفته است و گناهان اعتراف شده را می بخشد. راهبان دیگر نیز او را سرمشق خود می دانند و تلاش می کنند به کمال معنوی او دست یابند (فصل 2).

امکان عشق انسان به خدا

یکی از کمالات بالقوة انسان، امکان عشق انسان به خدا ست. انسان از وجودی برخوردار است که چون می تواند خدا را بشناسد، می تواند عاشق خدا شود. البته بندیکت به اقتضای الهیات مسیحی که مسیح را خدا می داند، عشق به مسیح را هم مطرح کرده است (فصل 4 فقرة 21 و فصل 71 و 63). اطاعت، فروتنی و تسلیم، از جمله اموری هستند که بر مبنای عشق به خدایند.

د. مبانی نجات شناختی

اصول و مبانی بندیکت در ارائة راه نجات و رستگاری، تحت عنوان مبانی نجات شناختی مطرح می شود:

وحدت وجود نجات شناختی

وحدت وجودِ نجات شناختی، همان اتحاد راهب با خدا پس از طی مراحل سلوک است که اگر هیچ دوگانگی بین او و خدا نباشد، اتحاد حقیقی، و اگر فردیت آنها محفوظ بماند، اتحاد مجازی است.(موحدیان، 1388، ص 129- 131) دستورهای سلوکی بندیکت، سالک را در راه رسیدن به این وحدت، راهنمایی می کند.

لزوم فیض و جذبة حقیقت

سالک باید برای رسیدن به غایت معرفت تلاش کند؛ اما بدون فیض الهی و جذبة حقیقت، نجات و معرفت امکان پذیر نیست. می توان از جذبة حقیقت الهی، به عشق خدا به انسان تعبیر کرد. عشق میان انسان و خدا رابطه ای دوسویه است؛ هم انسان عشق به خدا را در قلب خود احساس می کند (فصل 7 و 68) و هم خداوند عاشق بنده اش است (مقدمه، فصل 27 و لوقا 15).

لزوم عشق به خدا

عشق راهب به خدا، مسیح و بندگان خدا، در تعالیم بندیکت بسیار برجسته و مهم است. در کتاب مقدس نیز بر عشق و محبت بسیار تأکید شده است و می توان گفت: یکی از پایه های دین مسیحی و رهبانیت بندیکت، عشق است. عشق بر تمام کلمات و دستورهای قواعد بندیکت سایه انداخته و ارتباط میان خدا و راهب، در همة مراتبش، همواره عاشقانه بوده است. راهنما و الهام بخش روح در صعود به سوی خداوند، عشق است.(اسمیت، 1390، ص 23) عشق به خدا مبنای خلوص عمل سلوکی و موتور محرکة راهب در تحمل ریاضت ها و دشواری های طریق است.

بندیکت هم عشق مسیح را نقطة مرکزی قرار می دهد و سه بار می گوید: «[راهب] هیچ چیز را بر عشق به مسیح ترجیح ندهد.» (از جمله در فصل 4). این عبارت، خلاصة تمام راه زندگی بندیکت است.(Waal, 2000, p. 34- 35) این عشق، زیربنا و انگیزة اعمال سلوکی است. او پنج بار می گوید که محرک اصلی زندگی، عمل در عشق به مسیح است.(Bernard Green O.S.B., “Benedict of Nursia, St.”, 2000, p. 130)

بندیکت در فصل چهارم که کارهای خوب را می شمارد، با الهام از کتاب مقدس، نخستین و مهم ترین کار خوب را محبت دانسته است: «در مرحلة نخست، خدای متعال را با تمام قلب، تمام روح و تمام توان دوست داشته باشد. آن گاه همسایه اش را مانند خودش دوست داشته باشد.» (مقایسه کنید با متی 22: 37-39؛ مرقس 12: 30-31؛ لوقا 10: 27) (فصل 4). این محبت، ریشه و پایة بسیاری از دستورهای سلوکی است.

محبت و عشق انسان به خدا، در معرفت به او ریشه دارد و هرچه شناخت انسان به خدا بیشتر باشد، محبت انسان به او بیشتر می شود. شناخت خدا و محبت به او، مبنای فروتنی در برابر خدا ست، و «اولین درجة فروتنی، اطاعت بدون درنگ است» (فصل 5). همچنین محبت به خدا، مبنای تشکر از خدا، تسلیم بودن در برابر او و نیز مبنای اطاعت و فروتنی در برابر بندگانش (فصل 7) خواهد شد. محبت و فروتنی در برابر رئیس و مافوق های دیر و دیگران، مبنای خدمت، مهربانی و اطاعت از آنان می شود (فصل 35 و 63 و 71). بندگان و مخلوقات خدا نشانه و پرتوی از وجود اویند و محبت به آنان، محبت به خدا ست.

در کتاب مقدس، بر محبت تأکید شده و این تنها یک نمونه است که پولس، محبت را شرط ارزشمندی چیزهای ارزشمند قرار داده است:اگر به زبان های مردم و فرشتگان سخن گویم و محبت نداشته باشم، مثل نحاس صدادهنده و سنج فغان کننده شده ام؛ و اگر نبو ت(فی، بی تا، ص 134) داشته باشم و جمیع اسرار و همۀ علم را بدانم و ایمان کامل داشته باشم، به حد ی که کوه ها را نقل کنم و محبت نداشته باشم، هیچ هستم؛ و اگر جمیع اموال خود را صدقه دهم و بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبت نداشته باشم، هیچ سود نمی برم. محبت حلیم و مهربان است. محبت حسد نمی برد. محبت کبر و غرور ندارد. اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمی شود. خشم نمی گیرد و سوءظن  ندارد.

از ناراستی خوشوقت نمی گردد؛ ولی با راستی شادی می کند. در همه چیز صبر می کند و همه را باور می نماید. در همه حال امیدوار می باشد و هر چیز را متحمل می باشد. محبت هرگز ساقط نمی شود و اما اگر نبوت ها باشد، نیست خواهد شد و اگر زبان ها، انتها خواهد پذیرفت و اگر علم، زایل خواهد گردید؛ زیرا جزئی علمی داریم و جزئی نبو ت می نماییم، لکن هنگامی که کامل آید، جزئی نیست خواهد گردید… و الحال، این سه چیز باقی است: یعنی ایمان و امید و محبت؛ اما بزرگ تر از اینها، محبت است. (اول قرنتیان 13: 1- 13)

پولس در این جملات، محبت را با عطایای روح القدس به مؤمنان مقایسه کرده و محبت را برتر قرار داده است. یکی از دلایل این برتری این است که تمام عطایا با ظهور مسیح تمام می شود اما محبت هرگز تمام نمی شود.(فی، بی تا، ص 124) محبت باعث استقامت و پایداری برای رسیدن به محبوب می شود. برای کسی که واقعاً عاشق خدا باشد و وصال معشوق را ممکن بداند، تمام مشقت ها و دشواری ها در راه او آسان می شود. عشق دارای قدرتی بی همتا ست.(آکمپیس، 1384، ص 148-149)

لزوم راهنما

اعمال سلوکی مکتب بندیکت که نجات بخش راهبان است، مبتنی بر دستور رئیس دیر است. راهب نباید بدون دستور رئیس، کاری انجام دهد (فصل 1).

رابطة عمل و نتیجة عمل

اینکه بندیکت شاگردان خود را برای رسیدن به اهداف معنوی، به اعمال سلوکی توصیه می کند، مبتنی بر این است که این اعمال در حصول نتیجه تأثیر دارد. بنا بر آنچه گذشت، به نتیجه رسیدنِ راهبان، هم معلول اعمال آنها و هم معلول عنایت روح القدس و جذبة الهی است.

نظر منفی به دنیا10

روح برای رسیدن به مقام معرفت الهی باید آمادگی هایی داشته باشد. این آمادگی ها در سایة تزکیة نفس و پاکی روح قابل تحقق است. راهب برای این منظور باید از دنیا کناره بگیرد؛ زیرا دنیاگرایی نمی تواند با خداگرایی همراه باشد (فصل 1). بنابراین، راهب باید به تزکیه، زهد، ریاضت و عزلت دست یابد.

دیدگاه کلی مسیحیت دربارة دنیا، دیدگاهی منفی است. بنا بر آموزة گناه نخستین، انسان ها گناهکار به دنیا وارد می شوند و وجود انسان ها با آن گناه، آلوده شده و به شیطان و تباهی متمایل گشته است. دنیا تحت تسلط شیطان است و هرکس باایمان تر است، باید فاصلة بیشتری از دنیا داشته باشد.در همین راستا، در مسیحیت به پرهیز از دنیا سفارش شده است. عیسی(ع) در انجیل به ساده زیستی و زهد و توکل دعوت می کند (متیnt> 6: 31-33، متی 10: 8-10، لوقا 12: 22- 27 و لوقا 22: 35). عیسی، گذشتن شتر از سوراخ سوزن را از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا آسان تر می داند. (متی 19: 16- 24)

راهب بندیکتی در دیر در مورد مسائل دنیایی، باید به کمترین چیزی که برای زنده ماندن ضروری است اکتفا کند و این مطلب را با رضایت و خضوع و تسلیم مطلق بپذیرد. اصل دیرنشینی یا گوشه نشینی یا عزلت و انزوا گزینی، برای دوری راهب از دنیا  ست. نخستین کاری که راهب در سلوک معنوی انجام می دهد، ورود به دیر، یعنی جدا شدن از دنیا ست. دوری از دنیا به معنای فاصله گرفتن یا جداسازی نیست؛ بلکه عمل پیوند با مسیح و جماعت مقدس است.

راهب با ورود به دیر و دادن تعهدِ ثبات و پایداری، تقریباً به طور کامل از دنیا جدا می شود. بنا بر قانون رهبانیت بندیکت، پس از پذیرش راهب در دیر، هرگونه ارتباط او با دنیای بیرون دیر قطع می شود. او از خانواده اش جدا و مالکیت خصوصی مطلقاً بر او ممنوع می گردد (فصل 33، 55 و 58). راهب حق ندارد خود را حتی مالک لباس یا قلمی بداند. مجرد بودن را نیز می توان در راستای دوری از دنیا فهمید. راهب باید مجرد باشد و مجرد بودن را دوست داشته باشد (فصل 4، فقرة 64). او نمی تواند هیچ نوع رابطه ای با بیرون از دیر داشته باشد (فصل 66)؛ حتی بدون اجازة رئیس دیر نمی تواند نامه یا هدیه ای دریافت کند (فصل 54).

او اجازه ندارد با مهمانان دیر صحبت کند (فصل 53) و راهبانی که به دستور رئیس برای انجام کاری بیرون دیر رفته اند، پس از بازگشت، حق ندارند دربارة مسائل بیرون دیر با راهبان صحبت کنند (فصل 67). راهب پس از پذیرش در دیر، حتی بر بدن خود هیچ قدرتی ندارد (فصل 58). سکوت هم یکی از موارد دوری از دنیا ست که بندیکت بر آن تأکید دارد (فصل 6). روزه نیز یکی دیگر از موارد دوری راهب از دنیا ست (فصل 49). هر چیزی که به نوعی باعث لذت یا آسایش دنیایی شود، مانند خنده، از نظر بندیکت مطلوب نیست (فصل 7). همچنین ممنوعیت گوشت حیوانات چهارپا (فصل 39)، محدودیت مقدار مشروب برای کسانی که نمی توانند آن را ترک کنند (فصل 40) و ممنوعیت شکایت از فقر و تنگ دستی (فصل 40)، در راستای دوری راهب از دنیا قابل تفسیر است.

منابع رهبانیت بندیکت

منظور از منابع رهبانیت بندیکت، سرچشمه های معرفتی تعالیم اوست.

الف. کتاب مقدس

رهبانیت بندیکت، جست و جوی خدا تحت راهنمایی انجیل است. قواعد بندیکت، مانند هر قاعدة رهبانی قدیمی، بر اساس کتاب مقدس و سنت رهبانی اثبات شده، نوشته شده است. بندیکت در این کتاب چیزی متمایز از کتاب مقدس و مسیحیت نیاورده، بلکه این کتاب را برای تعلیم دین مسیحی و شرح کتاب مقدس نوشته است.

بندیکت سعی داشته است تمام دستورها و قواعد کتاب خود را با آیه ای از آیات کتاب مقدس مستدل کند. الگوی راهبان بندیکتی، کسانی هستند که بیشتر به کتاب مقدس عمل کرده اند. این خودِ «کلمه» است که ما را بیدار و تحریک می کند و این کلام بندیکت است که می گوید: «بشنو». شنیدنِ آن «کلمه» است که باعث نجات و پیشرفت معنوی ما می شود. بندیکت فصل های 8 تا 20 را به برنامة گوش کردن روزانه به کلمات کتاب مقدس –یعنی نماز- اختصاص داده است. گوش کردن به «کلمه»، گوش کردن به روح القدس است.11

روح القدس عامل رشد معنوی راهبان و تطهیر نیت ها و پاک سازی از گناهان و فسادها ست.(Waal, 2000, p.8) (فصل 7) بندیکت در قواعد می نویسد: «چه صفحه یا چه سخنی از کتاب های از جانب خدا الهام شدۀ عهد عتیق یا عهد جدید، کامل ترین قاعدة زندگی بشر نیست؟» (فصل 73) و سفارش می کند، راهبان به قواعد اکتفا نکنند و کتاب مقدس و کتاب پدران کلیسا (روحانیان) و تفسیرهای کتاب مقدس (فصل 9) را بخوانند و بکار بندند. بخش های مختلف کتاب مقدس، مبنای دستورهای سلوکی بندیکت و الهام بخش راهبان است:

1. یکی از مؤلفه های برجستة عهد قدیم، ارتباط سطح بالای عرفانی پیامبران و شخصیت های دیگر آن با خدا در قالب رؤیا یا مکاشفه است. این ارتباط شهودی در داستان انبیایی مانند سموئیل و ایلیا دیده می شود. همچنین این ارتباط در نوشته های عاموس و کتاب اشعیا و حزقیال نبی و ارمیا وجود دارد. همچنین در مزامیر که بندیکت بر قرائت منظم آن تأکید دارد، بیانات خوبی از حضور خدا وجود دارد؛ از جمله مزمورهای 23، 63، 73 و 139.. 

2- راهب مسیحی معجزات، مکاشفات و بصیرت های عیسی(ع) را که در عهد جدید نقل شده است،(متی 9: 22 ؛ مرقس 5: 34 ؛ لوقاont> 8: 48 ؛ لوقا 8: 49 -50) پاداشِ زهد و اطاعت خدا تلقی می کند. روح القدس که عامل رشد معنوی راهبان است، همان است که بنا بر نقل کتاب مقدس، طی مکاشفه ای به عیسی (ع) موهبت شد و وی را مسح کرد (لوقا 4: 14 و 18). بعضی از این معجزات به یاران خاص عیسی(ع) نیز نسبت داده شد و آنها نیز تحت عنایت روح القدس قرار گرفتند. چنانچه عیسی(ع) به آنها گفت: «زیرا که یحیی به آب تعمید می داد؛ لیکن شما بعد از اندک ایامی به روح القدس تعمید خواهید یافت.» (اعمال رسولان 1: 5) و «و همه از روح القدس پُر گشته، به زبان های مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند.» (اعمال رسولان 2: 4؛ محمدیان، 1381، ص 569-570) و نیز پولس تعدادی از عطایای روح القدس را به مؤمنان در رسالة به قرنتیان آورده است. (اول قرنتیان 12: 7- 11؛). رئیس دیر، در جایگاه عیسی(ع) است و راهبان در حکم شاگردان عیسی هستند.

3- همان گونه که بندیکت در کتاب قواعد آورده است، تمام تعالیم و سخنان حضرت عیسی(ع) دارای هدف اخلاقی و روحانی، و به گونه ای، منبع رهبانیت مسیحی است؛ از جمله، عیسی(ع) در موعظة بالای کوه، پیروانش را آگاه می کند که دستورهای دینی دستورهایی جامد و غیر قابل انعطاف نیست؛ بلکه رو به پیشرفت است و نباید در ابتدای آن متوقف شوند؛ بلکه باید به باطن و اصل آن برسند:

شنیده اید که به اولین گفته شده است: قتل مکن و هر که قتل کند، سزاوار حکم شود؛ لیکن من به شما می گویم: هرکه به برادر خود بی سبب خشم گیرد مستوجب حکم باشد… و هر که برادر خود را احمق گوید مستحق آتش جهنم بو د…. شنیده اید که به اولین گفته شده است: زنا مکن؛ لیکن من به شما می گویم: هرکس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد از آنکه تمام بدنت در جهنم افکنده شود….

و گفته شده است: هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه ای بدو بدهد: لیکن من به شما می گویم: هر کس به غیر علت زنا زن خود را از خود جدا کند، باعث زنا کردن او می باشد و هر که زن مطَلَّقه را نکاح کند، زنا کرده باشد. باز شنیده اید که به اولین گفته شده است که قسم دروغ مخور، بلکه قسم های خود را به یهُوَه وفا کن؛ لیکن من به شما می گویم: هرگز قسم مخورید؛ نه به آسمان، زیرا که عرش خداست؛ و نه به زمین، زیرا که پای انداز او ست؛ و نه اورشلیم، زیرا که شهر پادشاه عظیم است؛ و نه به سر خود قسم یاد کن، زیرا که مویی را سفید یا سیاه نمی توانی کرد؛ بلکه سخن شما بلی بلی و نی نی باشد؛ زیرا که زیاده بر این، از شریر است.

شنیده اید که گفته شده است: چشمی به چشمی و دندانی، به دندانی. لیکن من به شما می گویم: با شریر مقاومت مکنید؛ بلکه هرکه به رخسارة راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان؛ و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار؛ و هرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد، دو میل همراه او برو. هرکس از تو سؤال کند، بدو ببخش و از کسی که قرض از تو خواهد، روی خود را مگردان.

شنیده اید که گفته شده است: همسایة خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت کن؛ اما من به شما می گویم که دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید تا پدر خود را که در آسمان است، پسران شوید. (متی 5: 21-22 و 27-29 و 31-45)

از این سخنان و سخنان دیگر عیسی(ع) استفاده می شود که ایشان در پی ترسیم دو نوع برنامه بوده است: یکی برای آنکه تنها در پی نجات است و دوم آنکه به دنبال کمال است.(پیترز، 1384، ص 204) اولی به حداقل ها بسنده می کند و دومی در راهی قرار می گیرد که انتها ندارد. هدف اولی، رسیدن به بهشت است و هدف دومی، اتحاد با خداست. مؤلفه هایی مانند زهد، تجرد، فقر، گوشه نشینی، تزکیه، تهذیب و بی توجهی به دنیا – که در فرازهای بسیاری از اناجیل دیده می شود – نوع دوم حیات مسیحی را دربرمی گیرد که این حیات روحانی، در راستای پیروی کامل از انجیل شکل گرفته است و اساساً این سنت را شیوة انجیلی می نامند.(میشل، 1377، ص 141)

برنامة اول، برنامه ای ساده و همگانی است؛ اما برنامة دوم مستلزم تلاش و ریاضت است. این قسمت از سخنان عیسی(ع) نیز دو نوع برنامه را بیان می کند: «شاگردانش بدو گفتند: اگر حکم شوهر با زن چنین باشد، نکاح نکردن بهتر است! ایشان را گفت: تمامی خلق این کلام را نمی پذیرند، مگر به کسانی که عطا شده است؛ زیرا که خََصی ها می باشند که از شکم مادر چنین متولد شدند و خَصی ها هستند که از مردم خَصی شده اند و خصی ها می باشند که به جهت ملکوت خدا خود را خَصی نمود ه اند. آنکه توانایی قبول دارد بپذیرد.» (متی 19: 10-12). از کلام پولس نیز همین مطلب استفاده می شود. (اول قرنتیان 7: 7-9)

4. سخنان پولس که یکی از الگوهای برنامة دوم شمرده می شود، بخش سوم کتاب مقدس را به عنوان منبع تشکیل می دهد:آیا نمی دانید آنانی که در میدان می دوند، همه می دوند؛ لکن یک نفر انعام را می برد. به این طور شما بدوید تا به کمال ببرید. و هرکه ورزش کند، در هر چیز ریاضت می کشد؛ اما ایشان تا تاج فانی را بیابند، لکن ما تاج غیرفانی را. پس من چنین می دوم، نه چون کسی که شک دارد؛ و مشت می زنم، نه آنکه هوا را بزنم؛ بلکه تن خود را زبون می سازم و آن را در بندگی می دارم؛ مبادا چون دیگران را وعظ نمودم، خود محروم شوم. (اول قرنتیان 9: 24- 27)

هیلدمَر،(hildemar of Corbie (d. 850))که مفسر بزرگ کتاب قواعد بندیکت است، می گوید آثار: اگوستین، امبروز و جروم، منابع معتبر و غیرقابل تردید برای فهم کتاب مقدس است که در اختیار بندیکت بوده است.(Columba Stewart OSB, ibid, p.6)مطابق با روش تفسیری آگوستین،(گراث، 1384، ص 331-332) بندیکت بعضی از آیات کتاب مقدس را به صورت ظاهری جسمانی تاریخی(literal- fleshly- historical) معنا کرده و بعضی را به معنای تمثیلی عرفانی معنوی(allegorical- mystical- spiritual) تفسیر کرده است؛ مثلاً دربارة تواضع می نویسد:

کتاب مقدس به ما برادران اعلام می کند: «هرکس خود را بزرگ سازد، ذلیل گردد و هرکه خویشتن را فرود آرد، سرافراز گردد» (لوقا 14: 11). این به ما می گوید که تمام خود بزرگ  بینی ها نوعی غرور است. پیامبر اعلام کرد که او علیه این بزرگ بینی، از خودش محافظت می کند، با گفتن این جمله: «ای خداوند! دل من متکبر نیست و نه چشمانم برافراشته و خویشتن را به کارهای بزرگ مشغول نساختم و نه به کارهایی که از عقل من بعید است» (مزامیر 130[131]: 1) (فصل 7)

بندیکت معنای ظاهری این آیات را در نظر گرفته و مستقیماً از آنها استفاده کرده است؛ اما معنای تمثیلی؛ مانند آیات مربوط به رؤیای یعقوب(ع) که نردبانی را به سوی آسمان دید که فرشتگان از آن بالا و پایین می رفتند (پیدایش 28: 12)، که بندیکت آن را به نردبان فروتنی و عزت و ذلت تأویل کرده است: بنابراین، برادران، اگر ما می خواهیم که به بالاترین قلة فروتنی برسیم و به سرعت به رفعت آسمانی دست یابیم، باید با کارهای خوبمان، نردبانی مانند نردبانی که برای یعقوب(ع) در خواب ظاهر شد و فرشتگان روی آن بالا و پایین می رفتند، برپا کنیم.

بدون شک ما باید بفهمیم که بالا رفتن به ما نشان می دهد که ما با متواضع کردن خود، بالا می رویم و با ستایش و تعریف و تمجید از خود، پایین می آییم. این نردبان، زندگی این جهانی ما را معرفی می کند. خداوند این نردبان را برای کسانی که دارای تواضع و فروتنی هستند، افراشته است. می توان دو طرف نردبان را به عنوان جسم و روحمان بدانیم و پله ها را به عنوان قدم های فروتنی و انضباطی که ما باید در رسالت دینی مان رعایت کنیم و بالا برویم.

به اولین پلة فروتنی وقتی می توان رسید که شخص تمام دستورات خدا را اطاعت کند… (فصل 7)به این صورت، بندیکت پله های آن نردبان رؤیایی را به دوازده مرحلة فروتنی تأویل کرده است.(کریشنان، 1367، ج 2، ص 190)

ب) سنت پیشینیان

یکی از پایه های کتاب قواعد، آثار و سنت پیشینیان است. کتاب قواعد در میانة قرن ششم، به مثابه میوة رسیدة یک گذشتة رهبانیِ قابل ملاحظه و تعالیم پدران است. بندیکت بیش از هر چیز دیگر، مرد سنت است. او یک شکل کاملاً جدید از زندگی دینی به وجود نیاورده است.(Dom, 1921, p. ix) بندیکت در قواعد، شاگردان را به مطالعه آثار پدران (روحانی) کاتولیک نیز سفارش می کند (فصل 73). در صفحات گذشته، برخی از موارد تأثیرپذیری بندیکت از سنت پیشینیان ذکر شد. کتاب قواعد بندیکت، یک خلاصه و برنامة کاربردی از سنت رهبانی، و یک اصلاح و تکمیلِ قابل ملاحظه از کتاب قواعد مستر است.

اثر بندیکت، افزون بر ابتکارات خود او، ترکیب و تلفیق موفق تعلیم زاهدانۀ گرفته شده از کاسین، با عمل راهبانة جمعی گرفته شده از آگوستین و باسیل است.(Green O.S.B., “Benedict of Nursia, St.”, ibid, p. 130-131) او مؤثرترین ترکیب سنت های زهدگرایی شرقی و غربی را انجام داد و آنها را در یک شکل جدید بازآفرینی کرد. به قول کلاود پفیفر،(Claude Pfeifer) کار بندیکت مانند زنبور عسل است که عصاره ای از گل های متعدد را جمع و آن ها را ترکیب می کند و عسلی می سازد که شامل همة رایحه های متنوع است؛ اما در خوبی، خودش از آنها سبقت گرفته است.(Waal, 2000, p. xvii)

همچنین بندیکت در تدوین قواعد، از شهودها و تجارب سلوکی خود بهره برده است و آنچه به شاگردانش توصیه می کند، مسائلی است که خود تجربه کرده و به نتایج آن رسیده است.

نتیجه گیری

بندیکت راهب قرن ششم است در اوضاع و احوال نابسامان اجتماعی و دینی آن زمان، با استفاده از میراث رهبانی راهبان پیشین مسیحیت، و نیز تجارب و یافته های خودش، دستورات و رهنمودهای معنوی مهمی را برای تربیت راهبان تنظیم کرد. او در کتاب قواعد توانست با تدوین مقررات سازمانی در دیرها، فرقه رهبانی بندیکتی را تأسیس کند. تعالیم او بر تاریخ رهبانیت و تمدن مسیحی تأثیر داشته است.

این رهبانیت، یک رهبانیت سامانمند بوده و بر مبانی و اصول خاصی بنا گردیده است. این نوشتار در تلاش است تا مبانی مذکور را از متون اصلی بندیکت استخراج کند.از بررسی تحلیلی کتاب قواعد نتیجه می گیریم که رهبانیت بندیکت مبتنی بر مبانی ای است که می توان آنها را در چهار دستة مبانی معرفت شناختی، مبانی هستی شناختی و الهیاتی، مبانی انسان شناختی و مبانی نجات شناختی قرار داد. مبانی معرفت شناختی رهبانیت بندیکت، همان ویژگی های معرفت حضوری است.

مبانی هستی شناختی و الهیاتی، که بیشتر به خدا و معرفت و ارتباط با او مربوط می شود، از دستورات بندیکت درباره رابطه راهب با خدا نتیجه گرفته شده است. از اعتقادات مسیحی بندیکت و نیز دستورات قواعد، مبانی انسان شناختی به دست می آید. این مبانی مربوط به گناه ذاتی و کمال انسانی است. همچنین از راهکارهایی که بندیکت برای سیر رهبانی ارائه کرده است، مبانی نجات شناختی مانند لزوم فیض و عشق استفاده می شود. منابع معرفتی رهبانیت بندیکت، کتاب مقدس و سنت پیشینیان است.

پی‌نوشت‌ها:

9 . بندیکت در فصل 4 کتاب قواعد، فهرستی از کارهای خوب ارائه کرده است و این فهرست 73 فقره دارد.

10. عنوان این مبانی از کتاب مفهوم عرفان علی موحدیان عطار گرفته شده است.

11 . این مطلب بنابر اعتقاد مسیحیان است که آنچه توسط انجیل نویسان در کتاب مقدس نگاشته شده، تحت نظر و با الهام روح‌القدس بوده است.

منابع

اف. ئی. پیترز، (1384)، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب،

ص 225.

آلیستر مک گراث، (1384)، درسنامه الهیات مسیحی، ترجمه بهروز حدادی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان ومذاهب،

ص 331-332.

اندراوس واطسون و ابراهیم سعید، (بی تا)، شرح اصول الایمان، چ چهارم، قاهره، دارالثقافه.

اولین اندرهیل، (1384)، عارفان مسیحی، ترجمه احمدرضا مؤیدی و حمید محمودیان، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

بهرام محمدیان (ویراستار و مسئول ترجمه)، (1381)، دایرة المعارف کتاب مقدس، تهران، سرخدار.

توماس آکمپیس، (1384)، تشبه به مسیح، ترجمه سایه میثمی، تهران، هرمس، چاپ دوم.

توماس میشل، (1377)، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

تونی لین، (1380)، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز.

جان ناس، (1354)، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، چ سوم، تهران، پیروز.

سَروِپالی رادا کریشنان (ویراستار)، (1367)، تاریخ فلسفه شرق و غرب، ترجمه جواد یوسفیان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

علی اکبر دهخدا، (1377)، لغت نامه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ج 14.

علی موحدیان عطار، (1388)، مفهوم عرفان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.

گوردن فی، (بی تا)، بررسی رسالات پولس به قرنتیان، ترجمه آرمان رشدی، شورای کلیساهای جماعت ربانی، آموزشگاه کتاب مقدس.

مارگارت اسمیت، (1390)، مطالعاتی در عرفان اولیه خاور نزدیک و خاور میانه، ترجمه منصور پیرانی و مریم محمدی نصرآبادی، تهران، مرکز.

و. دیاکوف، (1353)، تاریخ جهان باستان، ترجمه صادق انصاری و . . ، چ سوم، تهران، اندیشه، ج 3 (رم).

Benedict, (1975) The Rule of St. Benedict, U.S.A., Doubleday, Introduction,.

Bernard Green O.S.B.( 2000), ” Gregory 1(the Great) St.”, in: William M. Johnston(ed.), Encyclopedia of Monasticism, Chicago and London, Fitzroy Dearborn Publishers, v. 1, p.

Bernard Green O.S.B. (2000), “Benedict of Nursia, St.”, in: William M. Johnston)ed.), Encyclopedia of Monasticism, Chicago and London, Fitzroy Dearborn Publishers, v. 1, p.

Biggs A. G.,Seasoltz R. K.( 1981), “Benedictines”, in: Bernard L. Marthaler (ed.), New Catholic Encyclopedia, U.S.A., The Catholic University of America, v. 2.

Columba Stewart OSB, The Latin West III: Benedictine Monasticism and Mysticism, in: “Blackwells . . .(not yet been published)”.

Esther De Waal (2000), Contemporary Christian Insights, A Life-Giving Way, A Commentary on the Rule of St. Benedict, London and New York, Mowbray.

Ferdinand R. Gahbauer, “Benedictines”, in: Hans Dieter Betz & others (ed.), Religion Past & Present Encyclopedia of Theology and Religion, v.1, p.686-687.

Hildemar of Corbie (d. 850).

Kevin Seasoltz R. O.S.B. (1987), “Benedict of Nursia”, in: Mircea Eliade (ed.), The Encyclopedia of Religion, New York, Macmillan Publishing Company, v. 2, p. 98-99.

Knowles M. D., Seasolts, R. K. (1981), “Benedictine Rule”, in: Bernard L. Marthaler (ed.), New Catholic Encyclopedia, U.S.A., The Catholic University of America, v. 2, p. 283-284.

Leyser Conrad (2000), Authority and Asceticism from Augustine to Gregory the Great, Oxford, Clarendom Press, p. 262-263;

Michaela Pfeifer, “Benedict, Rule of Saint”, in: Hans Dieter Betz & others (ed.), Religion Past & Present Encyclopedia of Theology and Religion, v.1, p. 686.

Right Reverend Dom, Paul Delatte (1921), The Rule of St. Benedict A Commentary, Translated by Dom Justin McCann, London, Burns Gates & Washbourne Limited, p.xi.

Rippinger J.(2003),”Benedict St.”, in: Bernard L. Marthaler (ed.), New Catholic Encyclopedia, U.S.A., Thomson Gale, v. 2, p. 236-238;

Rush A. C., Hester K.( 2003), “Gregory (the Great)1, St. Pope.”, in: Bernard L. Marthaler (ed.), New Catholic Encyclopedia, U.S.A., Thomson Gale, v.6, p. 483.

منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 9

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!