موانع تربیت زمینه ساز – بخش 1

0
emam-mahdi-10.jpg

با توجه به این که تربیت دینی در سه حوزۀ افکار، گفتار و رفتار جریان دارد، موانع آن نیز در هر سه حوزه جریان دارد که تنها در حوزۀ اندیشه در سه محور: ارتباط با خدا، ارتباط با خود و ارتباط با دیگران مطرح.

 

 

 

بخش اول

چکیده

در اندیشۀ دینی پایان تاریخ، دوران استقرار عدالت و حاکمیت مستضعفان است که این تحول جهانی به دست حضرت مهدی(عج)  و یاران مخلص او انجام می گیرد. در روایات اسلامی از یاران مهدی(عج)  با ویژگی هایی یاد شده است، که تا این یاران یافت نشوند و خداوند نخواهد، آن حرکت آغاز نخواهد شد. به جز امام که معصوم و دارای عنایت ویژۀ خداوندی است، یاران او از بین همین انسان ها برمی خیزند.

نوشتار حاضر دربارۀ موانع تربیت زمینه ساز چنین یارانی است که با تعریفی خاص از تربیت اسلامی و عوامل آن، از موانع تربیت زمینه ساز در حوزۀ افکار، گفتار و رفتار بحث می کند. همچنین با استناد به آیات و روایات اسلامی، در حوزۀ اندیشه و ارتباط با خداوند از کفر و شرک به عنوان دو مانع مهم، در حوزۀ ارتباط با امام عصر(عج)  از نشناختن جایگاه حقوقی آن حضرت به عنوان مانعی مهم، و در ارتباط با خود از نداشتن بصیرت دینی به عنوان مانع مهم تربیت زمینه ساز یاد شده است.

در حوزۀ گفتار از بین موانع متعدد، به ده مانع اشاره شده است و در حوزۀ رفتار از تبعیت از هوای نفس، دلبستگی به دنیا، ضعف بینش اسلامی، ضعف ولایت پذیری و… به عنوان موانع تربیت زمینه ساز یادشده است.

واژگان کلیدی

تربیت اسلامی، عوامل تربیتی، موانع فکری تربیت زمینه ساز، موانع گفتاری تربیت زمینه ساز، موانع رفتاری تربیت زمینه ساز.

مقدمه

در اندیشه دینی پایان تاریخ، دوران استقرار و زندگی مسالمت آمیز بشر است. این تحول جهانی به دست حضرت مهدی(عج)  رخ خواهد داد که او را در این راه، یارانی همراهی و کمک می کنند. یاران مهدی(عج)  از بین همین انسان ها برمی خیزند و با ایمانی استوار و عزمی راسخ با تمام وجود در خدمت آن حضرت به اجرای اوامر او مشغول می شوند که در نتیجۀ تلاش امام عصر(عج)  و یاران او و امداد غیبی، حکومت جهانی مستضعفان استقرار خواهد یافت. پرسش اساسی این نوشتار این است که در زمینۀ تربیت نیروی زمینه ساز آن حکومت جهانی چه موانعی وجود دارد که مانع تربیت چنین نیروهایی می شود.

تعریف تربیت اسلامی

پیش از بیان موانع تربیت زمینه ساز باید تعریفی روشن از تربیت دینی ارائه کرد تا موانع آن مشخص شود. باید توجه داشت تربیت دینی براساس اندیشه ای خاص شکل می گیرد. بنابراین با تربیت عمومی یا تربیت بدون اندیشۀ دینی تفاوت دارد و نمی تواند تعاریفی که از طرف دانشمندان غربی دربارۀ تربیت انسان  ارائه شده است مورد استفاده قرار گیرد. از این رو باید تعریف تربیت اسلامی را از متون دینی استخراج کرد.

اگر پیامبر اسلام(ص)  بزرگ ترین مربی، و قرآن دارای بالاترین دستورات تربیتی است، تعریف تربیت اسلامی را می توان از این جمله که به عنوان هدف بعثت رسول خدا(ص)  بیان شده است درآورد. حضرت امیر(ع)  می فرماید:

فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لِیخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَه الْأُوْثَانِ إِلَی عِبَادَتِهِ، وَمِنْ طَاعَه الشَّیطَانِ إِلَی طَاعَتِهِ، بِقُرْآن قَدْ بَینَهُ وَأَحْکَمَهُ، لِیعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَلِیقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَلِیثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ؛ (شریف رضی، 1415: خ147)

خداوند پیامبر را با قرآن مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بت ها خارج کند و به عبادت خدا برساند و از اطاعت شیطان خارج کند و به اطاعت خدا درآورد؛ تا بندگان ربّ خود را که نمی شناختند بشناسند و به ربوبیت او اعتراف کنند، پس از آن که به زبان قبول نداشتند و تا این که خدا را تثبیت کنند پس از آن که انکار کرده بودند.

بنابراین تربیت اسلامی را می توان چنین تعریف کرد: به کارگیری اصول و روش هایی برای شناخت و اعتراف به ربوبیت خدا و بریدن از ربوبیت غیرخدا و ثابت ماندن در این مسیر.

چنان که می بینیم، در این تعریف عناصری وجود دارد:

الف) شناخت خدا به عنوان تنها ربّ هستی؛

ب) انتخاب و اعتراف به این که خدا تنها ربّ هستی است؛

ج) کنار گذاشتن ربوبیت هرچه غیرخداست؛

د) ملتزم شدن به اصول و دستوراتی که انسان را در مسیر این اثبات و نفی یاری می کند (مرتضوی، 1375: 16).

با دقّت در واژه هایی که در این تعریف به کار رفته اند از جمله: شناخت، اعتراف و ثابت ماندن در مسیر، مشخص می شود که حوزۀ تربیتی اسلامی افکار، گفتار و رفتار انسان است که باید این سه حوزه در یک مسیر خاص قرار گیرد تا به نتیجه رسد، که اگر به نتیجه برسد محصول آن عبد صالح خواهد بود. عبد صالح است که در رکاب انسان کامل می تواند زمینه ساز حکومت جهانی باشد و بدون وجود و تربیت چنین نیروهای صالحی امکان تشکیل حکومت جهانی وجود ندارد.

عوامل تربیتی

در تربیت انسان از جمله تربیت دینی عوامل متعددی دخالت دارند که به طور فهرست وار می توان از این عوامل که در چهار مرحله قابل طراحی خواهد بود، یاد کرد:

1. خانواده

نخستین محیطی که انسان در آن قدم می گذارد خانواده است. در خانه عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان عبارتند از:

الف) رفتار اعضای خانواده؛ ب) گفتار اعضای خانواده؛ ج) فرهنگ خانواده؛ د) عقاید مذهبی خانواده؛ هـ) اقتصاد خانواده.

2. مدرسه

پس از خانواده، نخستین محیطی که انسان در آن پا می گذارد مدرسه است. هر نوع محیط آموزشی _ از مهد تا دانشگاه _ مدرسه نام دارد. در مدرسه عوامل تأثیرگذار بر تربیت انسان عبارتند از: الف) معلم؛ ب) کتب آموزشی؛ ج) مدیر.

3. جامعه

پس از خانواده و مدرسه، دیگر عامل تأثیرگذار بر تربیت انسان، جامعه است. عوامل تأثیرگذار بر تربیت انسان در جامعه عبارتند از: الف) نوع حکومت؛ ب) مطبوعات؛ ج) کتب منتشره؛ د) صدا و سیما؛ هـ) فیلم های موجود؛ و) دوستان و همنشینان.

4. فرد

گرچه خانواده، مدرسه و جامعه عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان هستند، ولی آخرین عامل تأثیرگذار، ارادۀ خود فرد است که تصمیم بگیرد تأثیر این عامل را بپذیرد یا نه. باتوجه به این که ارادۀ فرد، آخرین عامل تأثیرگذار در تربیت است، در تمام نظام های حقوقی دنیا مسئولیت رفتار و گفتار انسان به عهدۀ خود شخص خواهد بود. در اندیشۀ دینی هم انسان مکلف است که اگر دیگران برای تربیت او کاری انجام نداده اند خودش اقدام به این کار نماید. برای مثال، امام علی(ع)  در این باره می فرماید:

أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَه عَادَاتِهَا؛ (شریف رضی، 1415: حکمت 359)

ای مردم، مسئولیت تربیت خود را به عهده بگیرید و از عادت ها که بدان حریص است آن را بازدارید.

باید توجه داشت که تربیت درست وقتی انجام می گیرد که تمام عوامل تأثیرگذار بر تربیت هماهنگ باشند. گرچه هماهنگی کامل عوامل یادشده امکان ندارد، ولی دست کم هماهنگی نسبی آن ها ضروری است. اما آن چه کار را آسان می کند این است که آخرین عامل تأثیرگذار، ارادۀ فرد است. بنابراین اگر همۀ آن عوامل هم برخلاف ارادۀ او باشد، می تواند تأثیر آن ها را کنترل کند (مرتضوی، 1375: ج1، 41 – 50).

تربیت زمینه ساز

مقصود از تربیت زمینه ساز نوعی تلاش تربیتی دربارۀ انسان است که محصول و خروجی آن سربازانی فداکار برای امام عصر(عج)  در آماده سازی انسان ها برای آن قیام جهانی است.

موانع تربیت زمینه ساز

مقصود از موانع، هر نوع تلاش تربیتی است که مانع تحقق تربیت زمینه ساز باشد. باتوجه به تعریف تربیت اسلامی که باید انسان به توحید در همۀ ابعاد برسد، به ویژه توحید ربوبی که باید به جایی رسد که بپذیرد در نظام هستی «لا مؤثر الّا الله» و در رفتار، گفتار و افکار خود به جایی رسد که خداوند به پیامبر(ص)  دستور داده است که خود باید چنین باشد؛

(فَلِذلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّه بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ)؛ (شوری: 15)

بنابراین به دعوت پرداز، و همان گونه که مأمورى ایستادگى کن، و هوس هاى آنان را پیروى مکن و بگو: به هر کتابى که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما عدالت کنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست؛ میان ما و شما خصومتى نیست؛ خدا میان ما را جمع مى‏کند، و فرجام به سوى اوست.

و امّت را نیز باید به آن راه ببرد؛

(فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)؛ (هود: 112)

پس همان گونه که دستور یافته‏اى ایستادگى کن، و هر کس با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آن چه انجام مى‏دهید بیناست.

اگر این تربیت اتفاق بیفتد نتیجۀ آن چنین خواهد شد که خداوند به پیامبر دستور می دهد؛

(مَن جَاءَ بِالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَه فَلَا یُجْزَى‏ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَایُظْلَمُونَ * قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّه إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ * قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)؛ (انعام: 160-162)

هر کس کار نیکى بیاورد، ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت، و هر کس کار بدى بیاورد، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود. بگو: آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است؛ دینى پایدار، آیین ابراهیمِ حق‏گراى! و او از مشرکان نبود. بگو: در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانیان است.

پیش تر گفتیم که حوزۀ تربیت دینی، سه محور افکار، گفتار و رفتار را دربر می گیرد. بنابراین موانع نیز در سه حوزۀ یادشده قابل طرح است:

1. موانع فکری

افکار انسان سه حوزۀ کلی دارد:

الف) در ارتباط با خدا

نوع نگاه انسان به مبدأ هستی، نقشی اساسی در تربیت انسان دارد. در این حوزه چند مانع جدی تربیت زمینه ساز را تهدید می کند:

1. افکار کفرآلود: یکی از موانع جدی تربیت زمینه ساز در حوزۀ اندیشۀ انسان در ارتباط با مبدأ هستی، افکار کفرآلود است. اندیشۀ کفرآلود انکار وجود مبدأیی برای هستی است که خداوند این اندیشه را چنین بیان می کند:

(وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ)؛ (جاثیه: 24)

و گفتند: «غیر از زندگانى دنیاى ما [چیز دیگرى] نیست؛ مى‏میریم و زنده مى‏شویم، و ما را جز طبیعت هلاک نمى‏کند.» و[لى] به این [مطلب] هیچ دانشى ندارند [و] جز [طریق] گمان نمى‏سِپرند.

باید توجه داشت انکار مبدأ، تنها یک اندیشۀ خالی نیست، بلکه این اندیشه در رفتار و گفتار و افکار انسان نیز تأثیر گذاشته و خود یک جهان بینی است. از این رو خداوند به رسولش دستور می دهد که از گناهکاران اطاعت نکند:

(وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى‏ بِاللَّهِ وَکِیلاً)؛ (احزاب: 48)

و کافران و منافقان را فرمان مبَر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کارسازى [چون] خدا کفایت مى‏کند.

این نوع نگاه در بین مسلمانان مطرح نیست؛ چراکه یک انسان مسلمان مبدأ هستی را پذیرفته است، ولی در تربیت انسان باید به آن توجه داشت؛ زیرا بازگشت انسان از ایمان به کفر امری ممکن است و در تاریخ نیز بسیار رخ داده که باید از این حالت به خدا پناه برد؛ زیرا آیندۀ هیچ انسانی قابل پیش بینی نیست که چه خواهد بود که در اصطلاح دینی از چنین حالتی به ارتداد تعبیر می شود (راغب اصفهانی، 1426: 349).

 در  قرآن کریم دربارۀ این تحول و بازگشت انسان مؤمن به کفر ده ها آیه وارد  شده است؛ به عنوان نمونه:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّه عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّه عَلَى الْکَافِرینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَه لَائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)؛ (مائده: 54)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودى خدا گروهى [دیگر] را مى‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامت گرى نمى‏ترسند. این فضل خداست. آن را به هر کس بخواهد مى‏دهد، و خدا گشایش گر داناست.

با بازگشت به کفر تمام اعمال دوران ایمان نیز از بین می رود. خداوند این واقعیت را چنین بیان می فرماید:

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَه أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى‏ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الْدُّنْیَا وَالْآخِرَه وَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)؛ (بقره: 217)

از تو دربارۀ کارزار در ماه حرام مى‏پرسند. بگو: «کارزار در آن، گناهى بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و [بازداشتن از] مسجدالحرام [حج] و بیرون راندنِ اهل آن از آن جا، نزد خدا [گناهى] بزرگ تر، و فتنه [شرک] از کشتار بزرگ تر است.» و آنان پیوسته با شما مى‏جنگند تا _ اگر بتوانند _ شما را از دینتان برگردانند. و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، کردارهای آنان در دنیا و آخرت تباه مى‏شود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

2. افکار شرک آلود: از جمله موانع اساسی تربیت زمینه ساز در  حوزۀ اندیشۀ انسان در ارتباط با مبدأ هستی،  پذیرش مبدأ به صورت شرک آلود است. این مانع به چند  صورت تصور می شود:

یکم. پذیرش چند مبدأیی: یعنی ضمن پذیرش اصل مبدأ برای هستی معتقد به چند مبدأ برای هستی باشد. خداوند این نوع اندیشه را چنین نقد می فرماید:

(یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى‏ اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى‏ ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى‏ مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَه انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَما فِی الْأَرْضِ وَکَفَى‏ بِاللَّهِ وَکِیلاً)؛ (نساء: 171)

اى اهل کتاب، در دین خود غلوّ مکنید، و دربارۀ خدا جز [سخنِ] درست مگویید. مسیح، عیسى بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمۀ اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه‏گانه است. باز ایستید که براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى یگانه است. منزّه از آن است که براى او فرزندى باشد. آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است از آنِ اوست، و خداوند بس کارساز است.

این مانع نیز برای مسلمانان قابل تصور نیست، مگر آن که همانند مانع کفر از توحید به شرک برگردند که در این زمینه نیز خداوند به پیامبر هم اعلام می نماید اگر او هم به حالت شرک برگردد تمام اعمالش از بین می رود. برای مثال:

(وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ)؛ (زمر: 65)

و قطعاً به تو و به کسانى که پیش از تو بودند وحى شده است: اگر شرک ورزى حتماً کردارت تباه می شود و مسلّماً از زیانکاران خواهى شد.

دوم. پذیرش چند ربّی: یعنی با این که در  مقام خلقت به توحید معتقد است، ولی در بحث اداره و مدیریت هستی قائل به ارباب متنوع و متعدد شود که خداوند به پیامبر(ص)  دستور می دهد  بگوید ربّ همۀ هستی یکی است:

(قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَه وِزْرَ أُخْرَى‏ ثُمَّ إِلَى‏ رَبِّکُم مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ)؛ (انعام: 164)

بگو: آیا جز خدا پروردگارى بجویم؟ با این که او پروردگار هر چیزى است، و هیچ کس جز بر زیان خود [گناهى] انجام نمى‏دهد، و هیچ باربردارى بار [گناه] دیگرى را برنمى‏دارد، آن گاه بازگشت شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، پس شما را به آن چه در آن اختلاف مى‏کردید آگاه خواهد کرد.

در اندیشۀ دینی، شرک به دو بخش جلیّ و خفیّ تقسیم شده است که مسلمانان به شرک جلیّ که بتی از سنگ و چوب و… را پرستش کنند مبتلا نیستند، ولی شرک خفی غالباً دامن گیر آن هاست و آن شرک در ربوبیت است. به عنوان مثال، «ریا» رفتاری که از بعضی سر می زند و به عده ای تا وقتی مسئول هستند احترام خاص قائل می شوند و از آنان تعریف و تمجید می کنند و هنگامی که آن فرد از مسئولیت کنار رفت، دیگر از آن احترام ها خبری نیست. ظاهر این نوع رفتار، احترام است، ولی لایۀ دوم و باطن آن این است که این شخص باور دارد که مدیر و مسئول بدون اذن خداوند می تواند سرنوشت او را تغییر دهد. از این رو به او احترام می کند تا دلش را به دست آورد و توجه او را به خود جلب کند. این همان شرک خفی است. امام صادق(ع)  در این باره فرموده است:

کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ؛ (طبرسی، 1423: ج2، 285)

هر ریایی شرک است. بدون تردید هرکس برای مردم کار کند مزد او نیز با مردم است و هرکس برای خدا کار کند مزدش با خدا خواهد بود.

بنابراین مهم ترین مانع تربیت زمینه ساز در حوزۀ افکار، شرک خفی است که در واقع از نداشتن شناخت صحیح خداوند سر درمی آورد. بر همین اساس زراره در گفت وگویی با امام صادق(ع)  دربارۀ غیبت امام عصر(عج) ، هنگامی که بحث به غیبت طولانی آن حضرت رسید، به امام صادق(ع)  عرض کرد:

جُعِلْتُ فِدَاکَ! إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ أَعْمَلُ؟ قَالَ: یَا زُرَارَه! إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛ (کلینی، 1390: ج2، 135؛ طوسی، 1411: 333؛ نعمانی، بی تا: 166؛ فیض کاشانی، 1370: ج2، 406)

قربانت شوم! اگر من به آن زمان رسیدم چه کار کنم؟ فرمود: ای زراره، اگر به آن زمان رسیدی، با این دعا از خدا بخواه: خدایا، خودت را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نشناسم.[1] خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من حجت تو را نشناسم.[2] خدایا، حجت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از طریق دینم گمراه می شوم.

با توجه به نقش شناخت صحیح خداوند در تربیت زمینه ساز، یکی از ویژگی های یاران مهدی(عج)  شناخت درست خداوند است. امام علی در این زمینه می فرماید:

عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ هُمْ أَنْصَارُ الْمَهْدِیِّ فِی آخِرِ الزَّمَان‏؛ (صافی گلپایگانی، بی تا: 484)

[مردانی هستند که] خداوند را به درستی شناخته اند و آنان یاران مهدی در آخرالزمان هستند.

ب) در ارتباط با دیگران

یکی از ابعاد فکری انسان، نوع نگاه به دیگران است که در تربیت زمینه ساز تأثیری
مهم دارد؛ ولی با توجه به گستردگی این بحث، تنها آن را دربارۀ نوع نگاه به امام عصر(عج)  مطرح می کنیم.

مانع تربیت زمینه ساز دراین زمینه، نشناختن جایگاه امام در نظام هستی است. باید توجه داشت شناخت امام دو مرحله دارد:

یکم. شناخت شخصی: یعنی این که نامش چیست، پدرش کیست، مادرش کیست، کجا به دنیا آمده است، چندسال عمر کرده است و… . این نوع شناخت نیز لازم است، ولی کافی نیست، بلکه باید این نوع شناخت مقدمه ای برای شناخت کامل باشد.

دوم. شناخت حقوقی: مقصود از شناخت حقوقی، شناخت جایگاه امام در نظام معرفتی شخص، شناخت جایگاه امام در معارف دین، شناخت وظایف امام و شناخت وظایف شخص در برابر امام است. تا انسان جایگاه امام را به عنوان نمایندۀ خداوند و وصیّ پیامبر اسلام نشناسد، وظایف خود را در برابر او نخواهد شناخت و تا وظیفه اش را نشناسد نمی تواند به آن عمل کند. دربارۀ این نحوۀ شناخت از امام، در روایتی از امام صادق(ع)  آمده است:

و أدنى معرفه الإمام أنّه عدل النّبیّ، إلّا درجه النّبوّه و وارثه، و أنّ طاعته طاعه اللّه و طاعه رسول الله و التّسلیم له فی کلّ أمر و الرّدّ إلیه و الأخذ بقوله؛ (اصفهانی، 1398: ج2، 19)

کمترین شناخت امام این است که بدانی او موازی و همکار پیامبر است و تنها مرتبۀ پیامبری را ندارد. و این که بدانی امام وارث پیامبر است. اطاعت کردن از او، اطاعت کردن از خداوند و پیامبر خداست و این که بدانی در هر مسئله ای باید تسلیم او باشی و در هر مسئلۀ اختلافی باید به او مراجعه کنی و نظر او را برگزینی.

آن چه در  این روایت بیان شده، شناخت لازم برای هدایت به صراط مستقیم الهی است. شناخت امام مراتب بالاتری نیز دارد که نیازمند قابلیت های شخصی است و با تهذیب نفس و تکامل معنوی امکان پذیر است. از این رو در این روایت امام صادق(ع) حداقل شناخت امام را بیان می کند.

بی گمان شناخت پیامبر، امام و… بدون توفیق الهی ممکن نیست و نباید انسان بپندارد با تکیه بر علم خود می تواند راه به جایی پیدا کند.

بنابراین مهم ترین مانع تربیت زمینه ساز در ارتباط با امام عصر(عج)  نشناختن جایگاه حقوقی اوست که متأسفانه بیشتر معتقدان به او نسبت به این جایگاه شناختی ندارند و تنها می خواهند او بیاید و مشکلات آن ها را حل کند!

ج) در ارتباط با خود

از جمله ابعاد فکری انسان نوع نگاه او به خویش است که در این زمینه نیز چالش های بسیاری در بحث تربیت مطرح است. مهم ترین مانع این حوزه، نداشتن بصیرت دینی است و دین، همان چیزی است که پیامبران مأمور به تبلیغ آن بودند. خداوند در این باره می فرماید:

(وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَه مِنَ الْخَاسِرِینَ)؛ (آل عمران: 85)

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

بدون شناخت دین نمی توان وظایف خود را شناخت و بدون شناخت وظایف، انجام دادن آن ها ممکن نیست و بدون انجام وظایف، نمی توان یار مهدی(عج)  بود. در روایات اسلامی یکی از ویژگی های یاران مهدی(عج)  دین شناسی کامل آنان برشمرده شده است. امام صادق(ع)  این ویژگی یاران مهدی(عج)  را چنین بیان می فرماید:

و الفقهاء فی الدین؛ (صافی گلپایگانی، بی تا: 484)

[یاران مهدی] دین شناس هستند.

2. موانع رفتاری

از دیگر موانع مهم تربیت زمینه ساز، موانع رفتاری است که در چند محور قابل طرح است:

الف) غرور

یکی از موانع رفتاری انسان در تربیت زمینه ساز، غرور او به مرحله ای از پیشرفت خود در تکامل نفسانی است؛ زیرا با به وجود آمدن چنین حالتی نه تنها انسان زشتی های خود را نمی بیند، بلکه زیبایی های خود را بیشتر و بهتر از آن چه هست می بیند و چنین حالتی مانع از رشد او در رسیدن به کمالات بیشتر می شود. امام علی(ع)  این مانع را چنین بیان می فرماید:

مَنِ اغْتَرَّ بِنَفْسِهِ أَسْلَمَتْهُ إِلَى الْمَعَاطِبِ؛ (آمدی تمیمی، 1366: 308)

آن که فریب نفس خود را بخورد، نفسْ او را به دست تباهی ها می سپارد.

ب) پیروی از هوای نفس

هوای نفس، یعنی رفتاری که پشتوانۀ منطقی، علمی، شرعی و عقلی ندارد و وقتی از او می پرسند که چرا چنین کرده است، تنها می گوید: دلم خواست! و هیچ توجیهی ندارد. پیروی کردن از چنین تفکری انسان را به نابودی می کشاند. رسول خدا(ص)  چنین تفکری را ترسناک ترین خطر برای امت خود دانسته و می فرماید:

إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَه؛ (طبرسی، 1423: ج2، 148)

بدون تردید ترسناک ترین چیزی که بر امّتم می ترسم، هوای نفس و آرزوهای طولانی است. امّا هوای نفس، پس مانع از حق می شود.

امام علی(ع)  منشأ تمام فتنه های اجتماعی را تبعیت از هوای نفس می داند و می فرماید:

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ؛ (شریف رضی، 1415: خ50)

به راستی که آغاز پدید آمدن فتنه ها، پیروی از هواهای نفسانی و احکام بدعت آمیز است.

بر همین اساس، رسول خدا(ص)  مبارزه با نفس را جهاد اکبر نامید (طبرسی، 1423: ج2، 148) و امام صادق(ع)  فرمود:

اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ؛ (همو: 145)

نفست را همانند دشمنی پندار که با او در حال مبارزه هستی.

پی نوشت ها:

[1]. چون هر کس خدا را شناخت، بر او لازم می داند که از راه لطف بندگانش را  هدایت کند و کسی که خدا را نشناخت، فرستادۀ او راهم نمی شناسد.

[2]. چون امام جانشین پیغمبر و دست نشاندۀ او به دستور خداست و مقام و ارزش جانشین مربوط به مقام و ارزش جانشین گذار است. از این رو شیعه می گوید: امام باید از لحاظ علم و عمل و اخلاق و عصمت مانند پیغمبر باشد.

منابع

_  ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق: ابوعبدالرحمن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1985م.

_  ابن منظور، جمال الدین محمّد  بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ق.

_  اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، قم، مطبعه العلمیه، چاپ دوم، 1398ق.

_  آمدی تمیمی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.

_  برازش، علیرضا، المعجم المفهرس لالفاظ غرر الحکم و درر الکلم، تهران، امیرکبیر، 1371ش.

_  بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، قم، مطبعه علمیه، 1407ق.

_  جمعی از محققین، المعجم الوسیط، استانبول، دارالدعوه، 1410ق.

_  حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1412ق.

_  حرانی (ابن شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1400ق.

_  راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، قم، طلیعۀ نور، 1426ق.

_  شریف رضی، محمد بن حسین بن موسی، نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، بیروت، دار الأسوه، 1415ق.

_  صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، تهران، مکتبه الصدر، چاپ سوم، بی تا.

_  صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بی تا.

_  ________________________________ ، من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه النشرالاسلامی، 1411ق.

_  طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، تحقیق: مؤسسه آل البیت، قم، مؤسسه آل البیت، 1423ق.

_  طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین و مطلع النیرین، تهران، المکتبه المرتضویه، بی تا.

_  طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه للطباعه والنشر والتوزیع، 1414ق.

_  _______________________ ، کتاب الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411ق.

_  فیض کاشانی، محسن، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1393ق.

_  ______________________ ، الوافی، اصفهان، مکتبه الامام امیرالمؤمنین، 1370ش.

_  فیومی، احمد بن علی، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1425ق.

_  قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، قم، کتاب فروشی بصیرتی، بی تا.

_  کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ترجمه: مصطفوی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1390ق.

_  مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1983م.

_  ___________________ ، مرآه العقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.

_  مرتضوی، سیدمحمد، اصول و روش ها در نظام تربیتی اسلام، مشهد، گل نشر، 1375ش.

_  نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبه، بی جا، بی نا، بی تا.

منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 26

ادامه دارد …

فارس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!