نشسته ایم کنارت نگاه کن ما را/بگو نمیروی و روبه راه کن ما را

0

کنیز هات نشستند و مو پریشانند
نگاه کن همه ی بچه هات گریانند

نشسته ایم کنارت نگاه کن ما را
بگو نمیروی و روبه راه کن ما را

زمان رفتن تو نیست استخاره نکن
تو که هنوز جوانی کفن قواره نکن

چگونه گریه برای نماندنت نکنم !؟
بگو چکار کنم که کفن تنت نکنم ؟

بیا و کار کن اصلاً ولی نشسته نکن
تو را به دست شکستت مرا شکسته نکن

بگو چکار کنم سمت پر زدن نروی ؟
مگر تو قول ندادی بدون من نروی ؟

کسی اجازه ندارد غذا درست کند
برای فاطمه تابوت را درست کند

نفس نفس زدن از زندگی سیرت کرد
سه ماه آخر عمرت چقدر پیرت کرد

سه ماه آخر عمرت چقدر زود گذشت
سه ماه آخر عمرت همش کبود گذشت

مرا ببخش شکسته شدی و چین خوردی
سه ماه آخر عمرت همش زمین خوردی

همیشه دست به دیوار می شوی زهرا
تکان نخور که گرفتار می شوی زهرا

دو چشم بسته ی خود تو رو خدا واکن
بیا و از سرت این دستمال را وا کن

مرا ببخش اگر ریختند بر سر تو
مرا به دیوار خورد معجر تو

اگر نشد سرشان را به خویش بند کنم
و از روی تو در خانه را بلند کنم

دو موی سوخته از شانه ات در آوردم
و میخ را ز در خانه ات در آوردم

بمان که خانه ی امنی برات می سازم
مدینه را همه را خاک پات می سازم

علی اکبر لطیفیان

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!