نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت -بخش 1

1

فریب و نیرنگ، از جمله شگردهای مروّجان احمد حسن است. این امر در تطبیق روایات بر وی آشکارتر است. یک دسته از روایاتی که مستند طرف‌داران احمد حسن است، روایاتی است که در آن‌ها نام احمد وجود دارد. آنان در این‌باره می‌نویسند:

 

 

  •  

بخش اول
چکیده

احمد بن اسماعیل معروف به احمد حسن، یکی از مدعیانی است که در سال‌های اخیر به ادعای این‌که امام مفترض الطاعه، مهدی، قائم، وصی امام مهدی، نوۀ آن حضرت و یمانی است، برای خود شهرتی به هم زده و در گوشه و کنار عده‌ای را فریفته و با خود همراه کرده است. وی و طرف‌دارانش برای اثبات ادعاهای خود به برخی از روایات تمسک جسته‌اند.

در این نوشتار، تلاش شده است به اختصار برخی از مستندات وی به نقد کشیده شود و خبط و خطاهای نهفته در آن گوشزد شود. تقطیع روایات، تحریف نظر دانشمندان شیعه، ناتوانی در فهم معنای روایات، استناد به نقل‌های شاذ، استناد به نسخه‌بدل‌ها، برداشت سطحی از روایات، استناد به روایات اهل‌سنت، حذف روایات مخالف، تعارض درونی و بیرونی برخی از نقدهایی هستند که می‌توان برای مستندات آن‌ها برشمرد.

واژگان کلیدی

امام مهدی، احمد حسن، یمانی ، مدعیان دروغین.

مقدمه

با گذشت روزها، ماه‌ها و سال‌ها بشر آخرالزمان آرام‌آرام به لحظۀ پرشکوه طلوع خورشید هستی نزدیک‌تر می‌شود و دوران ظلمت تاریخ، سینۀ خود را برای درخشش شفق حقیقت می‌گشاید. این چشم‌انداز دل‌انگیز و افق روشن از یک سو دل دادگان روشنایی را سرشار از امید و طراوت می‌کند و بذر ایمان و استواری را در دل‌هایشان می‌کارد و از سوی دیگر کارگزاران ظلمت را به تکاپو وامی‌دارد؛ تکاپویی با همۀ امکانات و توانمندی‌ها و با بسیج همۀ نیروها برای ماندن و نابود نشدن. به راستی که برای جبهۀ تاریکی این لحظات آخر بسیار حیاتی و قیمتی‌اند و وقتی فرماندۀ این جبهه در بهشت، آن هم در قبال پیامبری از پیامبران خدا فرصت‌سوزی نکرد و قدر لحظه‌های خود را برای فریب دانست، آیا از این لحظات باقی‌مانده از واپسین ساعات تاریخ بشریت غفلت می‌کند؟

هرگز! از این روست که با گذشت زمان، جریان فتنه‌ها شتاب بیشتری می‌گیرد و موج‌های سهمگین آن بلندتر و شکننده‌تر می‌شود. رصد حیله‌ها و ترفندهای جبهه ظلمت برای اغوای بشر آخرالزمان کاری است بس مهم و حیاتی و البته ظریف و پر دامنه که لحظه‌ای غفلت از آن پیامدهایی خسارت‌بار و جبران‌ناپذیر در پی خواهد داشت.یکی از این طرفند ها پایه‌گذاری جریان‌های انحرافی است که به ادعای مهدویت یا ارتباط با امام مهدی(عج)  و امثال آن مؤمنان ساده‌دل را اسیر هوس‌های زودگذر خود می‌کنند و از جهل، مرکبی برای سوار شدن بر گردۀ آنان می‌سازند.

آنان در پوستین گوسفند، گرگ‌گونه ایمان خلایق را می‌درند و به نابودی می‌کشانند و تبعات آن تنها دامن‌گیر گرفتار شدگان در دام این شیادان رهزن نمی‌شود، بلکه چه‌بسا اصل اندیشۀ مهدویت را از نظر‌ها می‌اندازد و در دل‌ها سست جلوه می‌دهد و این هدف غایی جبهۀ شیطان است که ایمان یک نفر و هزار نفر را نشانه نرفته، بلکه اصل ایمان را هدف قرار داده است.

احمد حسن الیمانی

از جمله این جریان‌های انحرافی که در سال‌های اخیر در کشور عراق شکل گرفته و در گوشه و کنار در حال ترویج باورهای خرافی است، جریان احمد حسن است. مؤسس این جریان، شخصی به نام احمد بن اسماعیل از قبیلۀ صیامر است که در سال 1973میلادی در منطقه‌ای به نام هویر از توابع شهرستان زبیر از استان بصره متولد شد و در سال 1999 از دانشکدۀ مهندسی نجف فارغ‌التحصیل شد و مدتی در حوزۀ شهید سید محمد صدر تلمذ نمود. وی مدعی است ابتدا در خواب و سپس در بیداری با امام مهدی(عج)  ملاقات کرده و آن حضرت او را مأمور به هدایت انسان‌ها کرده است.

احمد حسن ادعاهای متعددی دارد از جمله این‌که:

1. خود را فرزند با واسطۀ امام مهدی(عج)  می‌داند و با این سلسله نسب خود را به آن حضرت منتسب می‌کند: احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن امام مهدی.

2. خود را امام سیزدهم معرفی می‌کند.

3. خود را مهدی و قائم می‌داند. او معتقد است پس از امام مهدی، دوازده مهدی که همگی قائم نیز هستند از فرزندان آن حضرت به ترتیب جانشین او خواهند شد و او اول المهدیین است.

4. خود را وصی و جانشین امام مهدی می‌داند که به زودی و پس از حیات آن حضرت جانشین ایشان خواهد شد.

5. خود را یمانی می‌نامد.

6. خود را فرستادۀ امام مهدی برای هدایت انسان‌ها می‌داند که همه باید به او ایمان آورند و با وجود او دیگر تقلید از مراجع جایز نیست و همه باید از او تقلید کنند.

وی دعاوی خود را از حدود 12 سال پیش آغاز کرد و توانست در کشور عراق، برخی از شیعیان ساده‌دل را بفریبد. وی پس از انجام اقدامات نظامی‌ای که طرف‌داران او در عراق انجام دادند و در نتیجۀ اقدام پلیس بغداد برای دستگیری‌اش از عراق گریخت و پس از آن تنها از طریق اینترنت با طرف‌داران خود در ارتباط است. طرف‌داران وی معتقدند او هم‌اکنون غایب شده است.

شیوه‌های نقد احمد حسن

برای نقد احمد حسن، از دو مسیر می‌توان حرکت کرد:

مسیر نخست این است که صرف‌نظر از ادعای احمد حسن و مستندات او، ابتدا به این پرسش پاسخ داده شود که بر اساس روایات اهل‌بیت پس از حکومت امام مهدی(عج)  چه رخ خواهد داد؟ آیا دوران رجعت آغاز خواهد شد و امامان معصوم به دنیا بازگشته و حکومت امام مهدی(عج)  با سرپرستی آنان استمرار خواهد یافت؟ یا این‌که فرزندان امام مهدی(عج)  جانشین آن حضرت خواهند شد؟ و یا این‌که احتمالات دیگری وجود دارد؟

پرسش دوم که نیازمند پژوهش مستقل دیگری است، این است که اگر فرض را بر این بگیریم که پس از امام مهدی(عج)  فرزندان آن حضرت جانشین ایشان خواهند شد، آیا آنان پیش از ظهور امام مهدی(عج)  نیز جایگاه و نقشی خواهند داشت یا این‌که نقش و جایگاهشان منحصراً مربوط به پس از ظهور و رحلت یا شهادت امام عصر(عج)  است؟ سومین پرسشی که باید به آن پاسخ داد این است که اساساً برای تشخیص مصادیق فرمایشات پیشوایان معصوم چه راهکارهایی وجود دارد؟ به تعبیر دیگر، برای تطبیق فرمایشات ائمه بر مصادیق خارجی، چه معیارهایی وجود دارد؟

حل این پرسش از این جهت در نقد احمد حسن راه‌گشا ست که او مدعی است بسیاری از آن‌چه ائمه فرموده‌اند بر او تطبیق می‌شود و او مصداق بسیاری از روایات است. بنابراین نیازمند معیارهایی برای تطبیق روایات بر مصادیق خارجی هستیم. اگر بتوان به این سه پرسش اساسی پاسخ داد، می‌توانیم ادعای احمد حسن و امثال او که در گذشته بوده‌اند و در آینده نیز خواهند بود را به راحتی نقد کنیم.

دومین مسیر برای پاسخ‌گویی به ادعای احمد حسن، نقد و بررسی مستندات اوست؛ به این معنا که مستندات او یک‌به‌یک بررسی شوند و میزان دلالت آن‌ها بر ادعایش بررسی شوند.

از میان دو شیوۀ یادشده، شیوۀ نخست مبنایی‌تر است و کاربرد بیشتری دارد و نگارنده، فاز سوم آن _ معیارهای تطبیق _ را تا حدودی به انجام رسانده است (آیتی، 1391)، اما نظر به درخواست‌هایی که برای پاسخ‌گویی اجمالی به دعاوی یادشده وجود داشت در نوشتار پیش رو طبق شیوۀ دوم به نقد برخی از مستندات احمد حسن پرداخته شد تا خوانندگان عزیز با روشی که او در مقام استدلال بر ادعایش در پیش گرفته و دلایلی که بر آن اقامه کرده بیشتر آشنا شوند.

پیش از شروع نقد افکار وی تذکر دو نکته ضروری است: نخست این‌که مسئلۀ امامت و مهدویت یکی از اعتقادات بنیادین مکتب تشیع است و آن‌چه در این باره مطلوب است، ایمان است و ایمان نمی‌تواند مبتنی بر گمان باشد؛ چراکه آدمی نمی‌تواند به چیزی که یقین ندارد ایمان داشته باشد از این‌رو چنین باور بنیادینی نمی‌تواند مبتنی بر ادلۀ گمان‌آور باشد و ما در این حوزه و سایر اعتقادات اساسی دیگر نیازمند ادلۀ یقین‌آور هستیم.

به همین دلیل مروجان احمد حسن اعتراف دارند که مدعای خود را نمی‌توانند با اخبار واحد اثبات نمایند و از این‌رو مدعی هستند برای اثبات حقانیت احمد حسن، روایات متواتری در دست دارند که برای انسان یقین‌آور است. با توجه به نکتۀ یادشده برای نقد احمد حسن، نیاز به بررسی تک‌تک مستندات او نیست، گرچه همۀ آن‌ها قابل نقد هستند، بلکه همین که تعدای از مستندات او نقد شده و دلایل او از حد تواتر ساقط شود برای ما کفایت می‌کند. نکتۀ دوم این‌که آن‌چه در نوشتار پیش رو به احمد حسن نسبت داده می‌شود، اگر به منبع خاصی ارجاع داده نشده باشد، مطالبی است که نویسنده از سخن‌گوی سایت او در پالتاک مسنجر به صورت شفاهی شنیده است.

نقد و بررسی ادعای احمد حسن

در ادامه برخی از شیوه‌هایی که آنان برای اثبات مدعای خود دارند بررسی می‌شوند.

تقطیع روایات به قصد فریب

فریب و نیرنگ، از جمله شگردهای مروّجان احمد حسن است. این امر در تطبیق روایات بر وی آشکارتر است. یک دسته از روایاتی که مستند طرف‌داران احمد حسن است، روایاتی است که در آن‌ها نام احمد وجود دارد. آنان در این‌باره می‌نویسند:

از امیر مؤمنان(ع)  در خبری طولانی که در آن اصحاب قائم(عج)  را ذکر می‌کند آمده است که اولین آن‌ها از بصره و آخرین آن‌ها از ابدال (تبدیل شدگان مانند حرّ) است (کاظمی، 1387: 233). و از امام صادق(ع)  در روایتی طولانی که نام یاران قائم(عج)  را ذکر می‌کند آمده است: «و از بصره… احمد». (انصار امام مهدی، بی‌تا: 34؛ به نقل از: کاظمی، 1387: 232؛ بحرانی، بی‌تا: 724؛ حموی، 1399: ج2، 63)

از آن‌جا که از یک‌سو طبق این روایات اولین یار امام از بصره است و نام او احمد است و از سوی دیگر احمد حسن هم نامش احمد است و هم اهل بصره است، بنابراین، این روایات به روشنی بر او انطباق می‌یابد.

در حالی که نویسنده با در کنار هم قرار دادن این دو روایت خواسته اثبات کند که بر اساس حدیث نخست، اولین یار حضرت از بصره است و طبق حدیث دوم نامش احمد است؛ پس او همان احمد حسن است. لیکن با تقطیع روایت مخاطب را فریب داده است؛ چرا که در ادامۀ روایت نخست که همان «خطبة البیان» است آمده است: «کسانی که از بصره هستند نامشان علی و محارب است.»

روایت بدین صورت است:

قالوا: یا أمیر المؤمنین! نسألک بالله و بابن عمک رسول الله(ص)  أن تسمیهم بأسمـائهم و أمصارهم فلقد ذابت قلوبنا من کلامک. فقال: اسمـعوا أبین لکم أسمـاء أنصار القائم إن أولهم من أهل البصرة و آخرهم من الأبدال فالذین من أهل البصرة رجلان اسم أحدهما علی و الآخر محارب و رجلان من قاشان عبدالله و عبیدالله… (حائری، بی‌تا: ج2، 174)

و در روایت دوم که از امام صادق(ع)  است کسانی که از بصره هستند سه نفرند و نام دومین آن‌ها احمد بن ملیح است، در حالی که احمد حسن، احمد بن اسماعیل است:

من البصرة: عبد الرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، و حماد بن جابر. (طبری، 1413: 574)

چنان‌که ملاحظه می‌شود نویسنده برای این‌که روایات را بر مدعای خود تطبیق دهد از یک روایت، جملۀ «اولین آن‌ها از بصره هستند» را انتخاب کرده، بدون این‌که به ادامۀ حدیث که نام‌هایی غیر از احمد را بیان نموده است اشاره‌ای کند، و از روایت دوم نام احمد را انتخاب کرده، بدون این‌که آن را به صورت کامل (احمد بن ملیح) نقل نماید و خواسته با کنار هم قرار دادن این دو حدیث به مخاطب چنین القا کند که هر دو حدیث در مقام بیان نام یک نفرند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.

پاسخ طرف‌داران احمد حسن به اشکالات یادشده و نقد آن

یکی از نویسندگان این جریان انحرافی برای فرار از این اشکال کوشیده است دربارۀ دو روایت پیش‌گفته توضیحاتی ارائه دهد.

روایت نخست

وی به اشکال تقطیع روایت نخست و ذکر نکردن ادامۀ روایت که نام یاران بصری امام مهدی(عج)  را علی و محارب بیان کرده، دو پاسخ داده است:

پاسخ اول

این کار تقطیع نیست، بلکه آوردن موضع شاهد است (دیراوی، 1433: 21)، در حالی که تقطیع روایت و اکتفا به موضع شاهد زمانی درست است که نویسنده درصدد القای مطلب خلاف به مخاطب نباشد، اما در این‌جا طرف‌داران احمد حسن تنها به تقطیع یک روایت و آوردن موضع شاهد اکتفا نکرده‌اند، بلکه با آوردن آن در کنار روایتی دیگر درصدد این بوده‌اند که به مخاطب بباورانند آن کسی که در این روایت به عنوان اولین یار امام از بصره معرفی شده همان کسی است که در روایت دیگر با نام احمد معرفی شده و این چیزی جز تقطیع به قصد فریب مخاطب نیست.

پاسخ دوم

دومین پاسخ نویسندۀ یادشده این است که روایت مورد نظر در کتاب بشارة الاسلام و الزام الناصب با تفاوت‌های بسیاری نقل شده است و همین سبب می‌شود به اسامی و شهرهایی که در این روایت آمده نتوان اعتماد کرد. وی در ادامه، این اشکال را مطرح کرده که با این وصف چگونه احمد حسن به این روایت استدلال کرده است؟ و در پاسخ مدعی شده که احمد حسن وصیّ پیامبر گرامی اسلام(ص)  است و از پدران گرامی‌اش این روایت را نقل کرده و او به آن‌چه پدرانش فرموده‌اند از دیگران آگاه‌تر است (همو: 27).

در پاسخ این سخن مضحک، به همین نکته بسنده می‌کنیم که این روایت و امثال آن دلایل حقانیت احمد حسن است و او می‌کوشد با ارائۀ این روایات، حقانیت خویش را اثبات کند. بنابراین بدون اثبات صحت این ادله و امثال آن نمی‌توان از وصایت او سخن گفت. به تعبیر دیگر، اگر کسی وصایت احمد حسن را پذیرفته باشد، دیگر بحث از این حدیث و امثال آن برایش لغو است و اگر به وصایت او باور نداشته باشد میانۀ بحث نمی‌توان از وصایت احمد حسن به عنوان یک دلیل استفاده کرد.

روایت دوم

نویسندۀ یادشده دربارۀ روایت دوم مدعی شده است که منبع مورد استناد ما در این استدلال کتاب دلائل الامامة نبوده، بلکه کتاب بشارة الاسلام است و نویسندۀ کتاب، این روایت را نه از دلائل الامامة بلکه از غایة المرام نقل کرده است و در آن احمد بن ملیح وجود ندارد، بلکه متن حدیث به این صورت است:

و من البصرة عبدالرحمن بن الاعطف بن سعد و احمد و ملیح و حماد بن جابر.

و از آن‌جا که نویسندۀ غایة المرام در قرن یازدهم می‌زیسته، اعتبار نقل او از نقل کتاب دلائل الامامة که توسط نویسندگان معاصر تصحیح شده بیشتر است (همو، 19). به تعبیر دیگر، چه‌بسا نسخه‌ای از دلائل الامامة نزد نویسندۀ غایة المرام بوده که در آن احمد و ملیح بوده است و از این‌رو به نقل نویسندۀ غایة المرام اعتماد بیشتری وجود دارد.

در نقد این دفاع ناشیانه به همین نکته بسنده می‌کنیم که اساساً این روایت در غایة المرام وجود ندارد، بلکه در کتاب المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة که از دیگر مؤلفات سید هاشم بحرانی است آمده و این کتاب احتمالاً در انتهای غایة المرام چاپ شده بوده است. از این‌رو نویسندۀ بشارة الاسلام روایت مورد نظر را از کتاب المحجة نقل کرده و به دلیل چاپ شدن آن در انتهای کتاب غایة المرام به اشتباه آن را به این کتاب نسبت داده است. به هر تقدیر فارق از نکتۀ یادشده، با مراجعه به متن المحجة که توسط محمدمنیر میلانی تصحیح شده، روشن می‌شود که در نسخۀ اصلی این کتاب نیز احمد بن ملیح وجود دارد (بحرانی، 1433: 45).

مصحح این کتاب آن را از روی نسخه‌ای که در کتاب‌خانۀ آیت‌الله العظمی مرعشی وجود دارد و در زمان مؤلف _ سید هاشم بحرانی _ نوشته شده تصحیح کرده است و جالب این‌که کاتب این نسخه در انتها چنین نوشته است: «بلغ تصحیحاً من اوله الی آخره علی نسخة مصنفه دام ظله و متعه تعالی به طویلاً بالیوم الثانی و العشرین من شهر الحج سنة الرابعة و المأة و آلاف» (همو: 11). بنابراین نسخۀ مورد نظر از روی نسخۀ مؤلف و در زمان حیات وی نوشته شده است و در صحت آن تردیدی نیست. در نتیجه، در این‌که در نسخۀ موجود دلائل الامامة نزد سید هاشم بحرانی نیز متن اصلی حدیث، احمد بن ملیح بوده است، همچنان که در دلائل الامامة موجود نیز به همین صورت است، نمی‌توان تردید کرد.

مؤیّد درستی این نکته، روایتی از امام صادق(ع)  است که یاران امام مهدی(عج)  را از بصره و سه نفر اعلام می‌کند (طبری، 1413)، در حالی که اگر در روایت پیش‌گفته، نام احمد و ملیح آمده باشد، تعداد یاران بصری امام چهار نفر خواهند شد. نویسندۀ یادشده در پاسخ به این اشکال مدعی شده است که امام صادق(ع)  نه در این روایت، بلکه در روایتی دیگر یاران بصری امام را سه نفر معرفی کرده‌اند (دیراوی، 1433: 21) و این پاسخ به غایت عجیب است؛ زیرا این سخن حتی دربارۀ یک سخن‌گوی عادی که گاهی سخنان دیگر خود را فراموش می‌کند نیز پذیرفته نیست، چه رسد به امام معصومی که ذره‌ای نسیان و اختلاف در سخنانش نیست و مجموعۀ فرمایشاتش منسجم و هماهنگ است.

بنابراین اگر در روایتی یاران امام از بصره را سه نفر دانسته و روایتی دیگر مردد بین نام سه و چهار نفر باشد، ترجیح با قرائتی است که نام سه نفر را برده است که با حدیث دیگر هماهنگی دارد. افزون بر این‌که با مراجعه به کتاب دلائل الامامة روشن می‌شود که اساساً این دو روایت مورد نظر یک روایت بیشتر نیستند. بخش‌هایی از این دو روایت بدین صورت است:

حدثنی أبوالحسین محمد بن هارون، قال: حدثنا أبی هارون بن موسى بن أحمد(ع)  قال: حدثنا أبوعلی الحسن بن محمد النهاوندی، قال: حدثنا أبوجعفر محمد بن إبراهیم بن عبیدالله القمی القطان، المعروف بابن الخزاز، قال: حدثنا محمد بن زیاد، عن أبی‌عبدالله الخراسانی، قال: حدثنا أبوالحسین عبدالله بن الحسن الزهری، قال: حدثنا أبوحسان سعید بن جناح، عن مسعدة بن صدقة، عن أبی‌بصیر، عن أبی‌عبدالله(ع)  قال: قلت له: جعلت فداک! هل کان أمیر المؤمنین(ع)  یعلم أصحاب القائم(ع)  کما کان یعلم عدتهم؟…

قال: … من طاربند الشرقی رجل، و هو المرابط السیاح، و من الصامغان رجلان، و من أهل فرغانة رجل، … و من عکبرا رجل، و من حلوان رجلان، و من البصرة ثلاثة رجال. و أصحاب الکهف و هم سبعة رجال … (طبری، 1413: 556)

و بالاسناد الأول: أن الصادق(ع)  سمـى أصحاب القائم(ع)  لأبی‌بصیر فیما بعد، فقال(ع) : أما الذی فی طاربند الشرقی: بندار ابن أحمد من سکة تدعى بازان، و هو السیاح المرابط. و من أهل الشام رجلان: یقال لهما إبراهیم بن الصباح. و یوسف بن صریا، فیوسف عطار من أهل دمشق، وإبراهیم قصاب من قریة سویقان. و من الصامغان: أحمد بن عمر الخیاط من سکة بزیع، و علی بن عبدالصمد التاجر من سکة النجارین… و من عکبرا: زائدة بن هبة. و من حلوان: ماهان بن کثیر، و إبراهیم بن محمد. و من البصرة: عبدالرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، و حماد بن جابر. و أصحاب الکهف سبعة نفر: مکسلمینا و أصحابه … . (همو)

با دقت در این دو روایت درمی‌یابیم که اولاً سند این دو روایت، کاملاً یکی است و مخاطب امام صادق(ع)  در هر دو، ابوبصیر است؛ ثانیاً امام در روایت نخست به نام شهرهای یاران امام مهدی(عج)  و تعداد یاران آن حضرت از هر شهر اشاره فرموده‌اند و در روایت دوم، با اشاره به همان شهرها نام یاران امام مهدی(عج)  از هر شهری را بیان کرده‌اند. این مطلب از تعبیر طبری نیز استنباط‌شدنی است.

وی پس از نقل روایت نخست می‌نویسد: «و بالاسناد الأوّل أن الصادق سمی اصحاب القائم فیما بعد»؛ یعنی امام پس از این‌که در روایت گذشته نام شهرهایی که اصحاب امام زمان(عج)  از آن‌جا هستند و تعداد یاران حضرت از هر شهری را بیان فرمودند، در ادامه اسامی آنان را برای ابوبصیر بیان نمودند. از این تعبیر اگر وحدت این دو روایت اثبات نشود، ناظر بودن روایت دوم به روایت نخست بی‌گمان اثبات‌شدنی است و در نتیجه اگر در یک روایت تصریح شده است که یاران امام مهدی از بصره سه نفرند، در روایت دیگر نام همان سه نفر بیان شده است.

تحریف نظر دانشمندان شیعه

طرف‌داران احمد حسن استخاره را یکی از دلایل حقانیت وی می‌دانند و مدعی‌اند هر کس در حقانیت وی تردید دارد می‌تواند با قرآن استخاره کرده و از این راه به حقانیت او پی ببرد. آن‌ها در این‌باره متنی را از کتاب الغیبة شیخ طوسی می‌آورند و می‌نویسند:

اما آیا با استخاره به قرآن می‌توان حجت الهی را شناخت و آیا این موضوع در روایات اهل بیت سابقه‌ای دارد؟ علی بن معاذ گفت: من به صفوان بن یحیی _ از بزرگان صحابۀ امام موسی کاظم(ع)  _ گفتم: چگونه بر [امامت] علی (امام رضا(ع) ) یقین پیدا کردی؟ گفت: نماز خواندم و دعا کردم و استخاره نمودم و یقین یافتم. (انصار امام مهدی، بی‌تا: 53)

طرف‌داران احمد حسن مدعی‌اند مطابق نقل یادشده، صفوان بن یحیی که از بزرگان صحابۀ امام موسی کاظم(ع)  است، بر اساس استخاره به امامت امام رضا(ع)  یقین پیدا کرد و از آن‌جا که او از بزرگان اصحاب امام موسی کاظم(ع)  به شمار می‌رود، چنین روشی مورد تأیید ائمه بوده است و حتی امام رضا(ع)  این کار او را تأیید فرمودند.

در حالی که از جملات نقل شده توسط مروّجان احمد حسن چنین برداشت می‌شود که شیخ طوسی در کتاب الغیبة خود چنین گزارش کرده که صفوان بن یحیی با استخاره به امامت امام رضا(ع)  یقین پیدا نموده است و امام رضا(ع)  این کار او را تأیید فرمودند، همچنان که شیخ طوسی نیز بر اصل این ماجرا و کار صفوان مهر صحت نهاده است. اما با رجوع به کتاب الغیبة روشن می‌شود که حقیقت ماجرا درست عکس آن است؛ یعنی شیخ در مقام رد دلایلی که واقفه بر مهدویت امام موسی بن جعفر(ع)  اقامه کرده‌اند چنین نوشته است که یکی از واقفه به نام ابومحمد علی بن احمد العلوی الموسوی در کتابی با نام فی نصرة الواقفة روایاتی را گردآوری کرده که بر اساس آن‌ها امام موسی بن جعفر(ع)  امام قائم موعود هستند.

نویسندۀ آن کتاب در مقام طعن بر کسانی که معتقد به امامت امام رضا(ع)  بودند و مهدویت امام موسی بن جعفر(ع)  را نفی نمودند، ماجرای صفوان را نقل کرده و درصدد اثبات این معنا بوده است که صفوان بن یحیی _ که از صحابۀ بزرگ امام موسی کاظم(ع)  بود و با واقفه به نزاع برخاست و مهدویت امام موسی کاظم(ع)  را انکار کرد _ خودش دلیل معتبری بر امامت امام رضا(ع)  نداشت، بلکه با استخاره به آن حضرت اعتقاد پیدا کرد. شیخ طوسی پس از نقل این ماجرا چنین می‌نویسد:

در این گزارش فقط سرزنش کسی است که [در امر اعتقادات] تقلید کرده است. تازه اگر هم این عمل صحیح باشد هیچ دلیل و حجتی برای دیگران نیست. علاوه بر این‌که این مطلب از کسی ذکر شده است (صفوان بن یحیی) که به سبب فضل و زهدش مقام و منزلتی فوق این‌گونه نسبت‌ها دارد. بنابراین چطور برای او درست است که در مسئله‌ای علمی به مخالف بگوید که به خاطر استخاره به امامت ایشان معتقد شدم، مگر این‌که بگوییم وی معتقد بوده که شخص سؤال کننده در درجه‌ای از بلاهت و نادانی است که ابلهی‌اش موجب خروج از دایره تکلیف شده؛ اگر چنین باشد معارضه و بحث ساقط است. (طوسی، 1411 _ الف: 62)

بر این اساس روشن شد که اولاً مروّجان احمد حسن مخاطب را فریفته‌اند و با تقطیع ماجرا نتیجه‌ای کاملاً عکس مقصود شیخ طوسی را به خواننده القا کرده‌اند.

ثانیاً ناکارآمد بودن روش استخاره برای شناخت امام حتی برای نویسندۀ واقفی کتاب یادشده و بلکه برای عموم مخاطبان او در آن زمان آشکار بوده و به همین دلیل او کوشیده با انتساب این کار به صفوان شخصیت او را خرد کند.

ثالثاً شیخ طوسی نیز نکتۀ پیش‌گفته را تأیید کرد و مدعی شده است هر کس بخواهد با استخاره امام خود را بشناسد غافل و بلکه ابله است.

رابعاً اگر ما از تمام اشکالات یادشده صرف‌نظر کنیم و فرض را بر این بگیریم که واقعاً صفوان بن یحیی با استخاره به امامت امام رضا(ع)  ایمان آورده باشد رفتار او به این دلیل که معصوم نیست برای ما حجت نخواهد بود و نمی‌تواند مبنای اعتقاد و عمل قرار گیرد، مگر این‌که رفتار او را امام معصوم صریحا تأیید کرده باشند، یا این‌که او این کار را در محضر امام انجام داده باشد و امام با سکوت خود رفتار او را تأیید نموده باشند، در حالی که دربارۀ ماجرای یادشده نه دلیلی وجود دارد که امام، رفتار صفوان را صریحاً تأیید کرده باشند و نه می‌توان اثبات کرد که این کار در منظر امام بوده است و امام با سکوت خود درستی کار او را تأیید فرموده‌اند. بنابراین حتی اگر ماجرای یادشده را واقعی بدانیم باز هم نمی‌توان به استناد آن حجیت تمسک به استخاره برای اثبات امامت را اثبات کرد.

ناتوانی در فهم معنای حدیث

طرف‌داران احمد حسن در مقام استدلال بر مدعای خود گاه مرتکب اشتباهات بزرگی شده‌اند که در بهترین فرض‌ها منشأی جز بی‌بهره بودن آنان از کمترین دانش ادبیات نمی‌تواند داشته باشد. به عنوان نمونه در برخی موارد آن‌چه را نویسنده‌ای برای شرح یک روایت در ادامۀ روایت نوشته، جزو حدیث پنداشته‌اند و آن را جزو دلایل حقانیت احمد حسن محسوب کرده‌اند و می‌نویسند:

قال موسی بن جعفر(ع) : … و کل قائم من ولده من بعده مهدی قد هداهم اللّه عزّ و جلّ ذکره، و هدی بهم عباده إلیه سبحانه، فهم الائمة المهدیون و العباد الصالحون الذین ذکرهم اللّه فی کتابه أنه یورثهم الارض و هو لا یخلف المیعاد. (مغربی، 1414: ج3، 364 – 365)

طرف‌داران احمد حسن مدعی هستند بنابر فرمایش امام موسی بن جعفر(ع)  امام مهدی(عج)  فرزندانی دارد که مهدی هستند و در نتیجه، این روایت از جمله دلایلی است که اندیشۀ وجود مهدی‌هایی از نسل امام مهدی(عج)  را تأیید می‌کند.

در حالی که بر خلاف القای طرف‌داران احمد حسن، مطلب بالا اساساً حدیث نیست و سخن قاضی نعمان مغربی نویسندۀ کتاب است که در ادامۀ فرمایش امام موسی بن جعفر(ع)  و برای توضیح آن آمده است. طرف‌داران احمد حسن از فرط بی‌سوادی آن را بخشی از حدیث به شمار آورده‌اند.

منابع

احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، اصدارات الامام المهدی(عج) ، چاپ اول، 1431ق.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، 1405ق.
ابن‌اثیر، مبارک بن مبارک، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، مؤسسۀ اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1364ش.
ابن‌حنبل، احمد بن محمد، المسند، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
ابن‌طاووس، علی بن موسی، اقبال الأعمال، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1414ق.
__________________________ ، الملاحم و الفتن، اصفهان، مؤسسه صاحب‌الامر(عج) ، چاپ اول، 1416ق.
ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.
ابن‌منظور، محمّد بن مکرم مصری انصاری، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، 1405ق.
انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد؛ سید احمد الحسن، وب‌سایت فارسی «انصار امام مهدی، yamaani.com»، بی‌تا.
آیتی، نصرت‌الله، «معیارهای تطبیق نشانه‌های ظهور»، فصل‌نامه علمی _ پژوهشی مشرق موعود، قم، مؤسسۀ آینده روشن، پاییز 1391ش.
بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، تحقیق: سیدعلی عاشور، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
__________________ ، المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة، بیروت، مؤسسة النعمان، 1413ق.
حاکم نیشابوری، محمّد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
حرّ عاملی، محمّد بن حسن، الفصول المهمّة فی اُصول الأئمّة، تحقیق: محمّد بن محمّد الحسین القائینی، قم، مؤسسۀ معارف اسلامی، بی‌تا.
حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399ق.
خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، قم، انتشارات بیدار، 1401ق.
خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، بیروت، مؤسسة البلاغ، چاپ چهارم، 1411ق.
خمینی، سید روح الله، کتاب الطهارة، قم، مطبعة مهر، بی‌تا.
دیراوی، عبدالرزاق، دعوة السید احمد الحسن هی الحق المبین، اصدارات الامام المهدی، چاپ اول، 1433ق.
صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1385ش
صدر، سید محمد، موسوعة الامام المهدی، بی‌جا، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، 1427ق.
صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، الامالی، قم، مرکز الطباعة و النشر، چاپ اول، 1417ق.
__________________________________________ ، علل الشرایع، نجف اشرف، مکتبة الحیدریة، 1385ق.
__________________________________________ ، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1405ق.
__________________________________________ ، معانی الأخبار، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1379ق.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تهران، منشورات الاعلمی، 1404ق.
طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل‌البیت، چاپ اول، 1417ق.
طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، چاپ اول، 1413ق.
طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق _ الف.
_______________________ ، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول،
1411ق _ ب.
عدة من الرواة، الأصول الستة عشر، قم دارالشبستری، چاپ دوم، 1405ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
کاظمی، سید مصطفی بن ابراهیم، بشارة الإسلام، تحقیق: نزار حسن، قم، مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان، 1387ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ پنجم، 1363ش.
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
مجلسی، محمدتقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1370ش.
مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیّة للإمام علی بن أبی طالب، قم، مؤسسه انصاریان، چاپ دوم، 1424ق.
مغربی، قاضی نعمان، شرح الأخبار، قم مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1414ق.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414ق.
مقدس، محمدهادی، تقریرات الحج (تقریرات درس آیت الله العظمی گلپایگانی)، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: فارس حسون، قم، انوار الهدی، چاپ اول، 1422ق.
یزدی حائری، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، تحقیق: سیدعلی عاشور، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
وب‌سایت «مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی»: www.pasokhgoo.ir

منبع: فصلنامه مشرق موعود – شماره 25

ادامه دارد…

Loading

1 COMMENT

  1. با عرض سلام خدمت شما

    خیلی سپاسگزارم از اینکه این بنده را با مطالبتان مطلع نمودید.
    خواهش بعدی اینجانب از شما در مورد معجزاتی از قبیل زنده
    کردن یک بچه وکشته شدن یک روحانی مخالف آنها که شش
    روز بعد در تصادف رانندگی کشته شد وامثال آن را که در
    سایتهایشان عنوان می کنند بنده را آگاه نمایید.

    طاعات وعبادات وروزه ها و نمازهایتان قبول حضرت حق باد

    با تشکر فراوان از اطلاع رسانی و زحماتتان در مورد وقایع آخر الزمان

    اللهم عجل لولیک الفرج صلواتک علیه و علی ابائه

    امیر فرمانبردار

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!