نگاهی به پدیده انتظار و آثار حیات بخش آن – 2

0

انتظار ظهور منجی و باور حضور او در میان مردم، به تقویت برخورداری از چنین احساس امنیت کمک می‌رساند؛ زیرا ما امام عصر عجل الله تعالی فرجه را خلیفه خداوند در زمین و تجلّی بخش اسمای الهی می‌دانیم؛

 

  •  

بخش دوم و پایانی

2. آثار روان‌شناختی انتظار ظهور منجی

انتظار ظهور منجی و تحقق حکومت عدالت‌گستر جهانی، افزون بر آثار باورشناختی، آثار روان‌شناختی مهمی را نیز در پی دارد که دو اثر این نوع را بر می‌شمریم:

1ـ2. ماندگاری اصل امید در دل‌ها

امید در دل‌ها، بسان چراغ فروزانی است که با روشنایی خود، طراوت و شادمانی را به ارمغان می‌آورد. شاید میان حالات روحی و روانی، صفتی تأثیرگذارتر از امید وجود نداشته باشد؛ چنان‌که عکس آن نیز صادق است؛ به این معنا که صفتی شکننده‌تر از یأس و ناامیدی قابل تصور نیست.

همه روان‌شناسان بر این باورند که اگر لحظه‌ای امید از دل‌های مردم زدوده شود و این چراغ برای تنها چند دقیقه به خاموشی گراید، تمام فعالیت‌های انسانی در گستره‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… دچار اختلال و ایستایی می‌شود؛ زیرا انسان‌ها ـ در هر سطح فکری و شغلی که باشند‌ ـ به امید فردایی بهتر و روشن‌تر به تلاش و کوشش دست می‌زنند. حتی عارفان واله که از زندگی، چیزی جز لقای حق و رسیدن به مقام فنا را انتظار نمی‌برند، اگر امید دستیابی به وصل و لقای حق از آنان ستانده شود، ناگهان دچار حیرت و سردرگمی خواهند شد.

یأس را از این جهت، باید آغاز مرگ زندگان دانست. برای انسان مرده دیگر اهمیت ندارد چه بر سرش می‌آید. راز آن‌که یأس از رحمت الهی یکی از گناهان کبیره برشمرده شده[27] و خداوند، به دفعات، به بندگانش اعلام کرده است به‌رغم ارتکاب گناهان زیاد، نباید از رحمت او مأیوس شوند، همین نکته است: بگو: ‌ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا هم گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.[28]

چه، انسان مأیوس، بسان سرزمین سوخته؛ آمادة پذیرش هیچ بذر و نهالی نیست. خداوند اعلام کرده است شیطان، پیوسته شما را مأیوس کرده، از فقر و بیچارگی شما سخن می‌گوید؛ در حالی که خداوند، یکسره به شما امید ارزانی می‌دارد: شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی می‌دهد و به فحشا امر می‌کند؛ ولی خداوند وعده آمرزش و فزونی به شما می‌دهد و خداوند قدرتش وسیع و (به هر چیز) دانا است.[29]

در آخرین آیه سوره مبارکه کهف که از آیات شگفت آفرین قرآن بوده و برای تلاوت آن آثاری بر شمرده شده است، عصاره رسالت رسول اکرم صل الله علیه و آله دعوت به امید داشتن به ملاقات پروردگار دانسته شده است: بگو: من فقط بشری هستم مثل شما؛ (ولی) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هرکه به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.[30]

امید به فردایی روشن، همان‌گونه که در حوزه زندگی و فردی اشخاص تأثیرگذار است، در بعد اجتماعی و جهانی نیز حیات و نشاط را در جان‌ها می‌دمد. دقت در گذشته تاریخ، به خوبی نشان می‌دهد که هماره گروه حق‌مداران و عدالت‌خواهان، در مقایسه با باطل‌کیشان و ستمکاران، کمتر بوده و تن رنجور آدمیت، پیوسته از زخم ستم و پلیدی و تازیانه قدرت‌خواهی و فزون‌طلبی حاکمان ستمگر هماره به خود نالیده است.

و گاه این فضای تاریک و دیجور، چنان هستی را در هم پیچیده که شست‌وشوی کامل و همه‌جانبه گستره خاکی از همه انسان‌های پلید را در پی داشته است. مگر نه این است که نوح علیه السلام از خداوند خواست بر روی زمین، هیچ کافر ناسپاسی باقی نگذارد و با طوفان سهم‌آسای الهی، زمین را از لوث وجود پلیدان، پاک کند، به جز شماری اندک که به پاکی گراییده بودند:نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمینی باقی مگذار. چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی‌آورند.[31]

سایر ادوار تاریخ بشر، با نشیب و فرازهای مختلف، وضعیت چندان مطلوبی نداشته و ندارد. امروز نیز آنچه در دنیا می‌گذرد، برای هر انسان آزاد‌رأی و حق‌طلبی، مایه رنجش و تاثّر است. آنچه در متن دعای فرج انعکاس یافته، بیانگر شکایت دین داران از همین پدیده نامبارک است، چنان‌که در برخی دعاها چنین می‌خوانیم: خدایا! به تو شکایت می‌بریم از فقدان پیامبرمان و غیبت ولی ما، و سخت‌گیری دوران بر ما، و وقوع فتنه‌ها بر ما، و همدستی دشمنان بر ضد ما، و فراوانی دشمنان  و اندکی شمار ما. [32]

با چنین وضعیتی، اگر به آدمیان، ستم‌دیدگان، مستضعفان و حق پویان اعلام شود این تاریکی، پلیدی و ستمگری هیچ‌گاه از جهان رخت نخواهد بست، آیا بذر یأس و ناامیدی، در دل آنان کاشته نمی‌شود؟ اما اگر به جای این سخنان، به آنان خطاب شود که در‌های خانه‌هایتان را گشاده نگاه دارید و چراغ‌ها را روشن و خود را برای خدمت و یاری منجی‌ای که هر لحظه احتمال در رسیدن او می‌رود، آماده نگاه دارید، آیا گلستانی از عطر سرور و شادمانی را به بشریت ارزانی نکرده‌ایم؟ باری؛ نباید منتظری که جانش لبالب از امید به ظهور منجی بوده و برای آن لحظه شماری می‌کند، با آن‌ کس که به فردایی روشن امید ندارد، برابر دانست.

2ـ2. برخورداری از احساس امنیت با داشتن پناهگاه معنوی

امنیت را نیز بسان امید می‌بایست نعمتی گران‌قدر دانست که غالباً مورد غفلت مردم است. امنیت، گاه ظاهری و گاه باطنی است. باری؛ زمامداری که میان کاخ پوشیده از نگاهبان‌ها و مراقب‌های مختلف و با استفاده از مدرن‌ترین ابزار حفاظت و اطلاعات، شب را به صبح می‌رساند، البته احساس آرامش و امنیت دارد.

با این حال، این امنیت ظاهری، سطحی و بسیار شکننده است؛ زیرا او می‌تواند همیشه رویکرد خطر را به سبب غفلت یا خیانت همراهان خود، محتمل بداند؛ اما امنیت از نوعی که برای مؤمنان وعده داده شده، امنیتی است حقیقی، ماندگار و زوال ناپذیر. قرآن در این باره می‌فرماید:آن‌ها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آن‌هاست و آنها هدایت یافتگانند.[33]

مؤمنی که دارای چنین احساس امنیتی است، ممکن است به ظاهر در امواج بلاها و فتنه‌ها اسیر باشد؛ اما هم چنان احساس امنیت و آرامش ‌کند؛ بدین علت است که ابراهیم علیه السلام بی‌آن‌که برخود بلرزد، با اطمینان کامل، پای به آتشگاه مشرکان گذاشت که برای نابودی او فراهم کرده بودند. امام حسین علیه السلام نیز به اذعان دشمنانش، با نزدیک شدن به لحظه شهادت و به رغم روبه‌رو شدن با ده‌ها مصیبت شکننده، با آرامشی شگفت‌آفرین، یارانش را به استقامت دعوت می‌کرد و خود به استقبال شهادت رفت.[34]

راز این امنیت و آرامش، باور این نکته است که حوادث و رخدادهای هر چند تلخ، در حضور خداوندی رخ می‌دهد که دارای سه ویژگی ممتاز است: 1. از تمام این مصائب و تلخی‌ها بهتر از ما با خبر است؛ 2. برای رفع این ابتلائات از هر جهت توانا است؛ 3. به دلیل مهربانی به بندگانش، از لطف به آنان دریغ نمی‌ورزد، مگر حکمت و مصلحتی دیگر در بین باشد.

گویا بدین سبب است که امام حسین علیه السلام در دو صحنة بسیار تلخ و شکننده در روز عاشورا: یکی در آستانه شهادت فرزند خردسال خود و دیگری در آستانه شهادت خود و اصابت زخم‌های مختلف به بدنش، دو بار این جمله را فرمود: «از آن‌جا که این مصائب، در دیدگاه خداوند تحقق می‌یابد، بر من آسان است. [35] مؤمن، از این جهت، بسان چاهی است که از درون خود به اقیانوس بی‌کران متصل است و هر چه از آب آن بردارند، چیزی از آن کاسته نمی‌شود.

انتظار ظهور منجی و باور حضور او در میان مردم، به تقویت برخورداری از چنین احساس امنیت کمک می‌رساند؛ زیرا ما امام عصر عجل الله تعالی فرجه را خلیفه خداوند در زمین و تجلّی بخش اسمای الهی می‌دانیم؛ بنابراین همان‌گونه که خداوند خود پناه مؤمنان است، حجت او بر روی زمین نیز می‌تواند پناهگاهی امنیت بخش، برای مؤمنان، نقش آفرینی کند؛ از این‌روست که امام عصر عجل الله تعالی فرجه در بخشی از نامه خود به اسحاق بن یعقوب دربارة نقش خود چنین فرمود: و من مایه امنیت اهل زمین‌ام؛ چنانکه ستارگان مایة امنیت اهل آسمان‌اند.[36]

نیز در نامه‌ای خطاب به شیخ مفید فرمود: ما اگرچه از خانه‌های ستمکاران فاصله داشته و تا زمانی که دولت دنیا به دست فاسقان باشد ـ بر حسب صلاحی که خداوند برای ما و شیعیان مؤمن ما در نظر دارد، از شما دوریم ـ به اخبار و رویدادهای شما احاطه علمی داشته و چیزی از اخبار شما از چشم ما پنهان نمی‌ماند… ما از مراقبت شما غافل و از یاد شما فراموش کار نیستیم. اگر جز این بود، مصائب از هر سو بر شما فرود می‌آمد و دشمنان به شما صدماتی وارد می‌کردند.[37]

باری؛ این، از آموزه‌های مؤکد اهل بیت علیهم السلام است که وجود انسان‌های صالح، باعث امنیت و رفع بلاها و مصائب از یک امت می‌شود؛ چنان‌که امام رضا علیه السلام خطاب به زکریا بن آدم که به دلیل رفتار شماری از جاهلان اذن ترک شهر قم را درخواست کرده بود، فرمود: چنین نکن، زیرا به برکت تو از خانواده‌ات بلا دور می‌شود، چنان‌که به برکت پدرم امام کاظم علیه السلام بلا از مردم بغداد دور می‌شد.[38]

پیدا است، هر شیعه مومنی با چنین باوری، وقتی می‌داند امام عصر عجل الله تعالی فرجه در جایگاه حجّت خداوند، از مصائب و ابتلائات فردی یا اجتماعی آگاه است، ناخودآگاه امنیت و آرامش خاصی را در خود احساس می‌کند؛ زیرا می‌داند خداوند، به دست او، انتقام ستمگری‌های بیدادگران را در فرصتی مناسب خواهد گرفت.

3. آثار جامعه‌شناختی انتظار ظهور منجی

انتظار ظهور منجی، بسان مفاهیمی همچون توکل یا زهد، گاه چنان غلط و نامناسب در اذهان شکل می‌گیرد که به جای آثار مثبت، پویا و حیات‌بخش، پیامدهای تلخ و زیان‌بار به‌ویژه در بعد اجتماعی برای آن برشمرده می‌شود؛ در حالی که روح و جان توکل، باور به عدم استقلال اسباب و علل ظاهری در تأثیرگذاری بدون حضور فیض و اذن الهی است که بالطبع هیچ‌گاه با بطالت، بی‌عاری و رخوت دمساز نیست. به دلیل فهم نارسا گمان می‌شود توکل، به معنای تنبلی و رها کردن هرگونه تلاش و کوشش است.

مفهوم انتظار نیز در بعد جامعه‌شناختی‌اش دچار این کج فهمی شده است. گروهی چنین اعتقاد دارند که به استناد روایات متواتر، مقدمه ظهور منجی، لبالب شدن جهان از ظلم و پلشتی بوده و منجی، چنین جهانی را از عدالت و خوبی‌ها لبریز خواهد کرد.[39] براین اساس، آنان معتقدند تلاش برای بسط عدالت و معنویت در جامعه ـ چه از رهگذر تشکیل حکومت اسلامی و چه از رهگذر تلاش‌های تبلیغی محدود ـ نه تنها به ظهور منجی کمک نخواهد کرد، بلکه ممکن است آن را برای سالیانی به تاخیر اندازد.

نتیجه چنین نگرش ناصحیحی، کنار گذاشتن هرگونه تلاش و کوشش برای اصلاح جامعه و مبارزه با ستمگران و مقابله با هرگونه پلیدی و پلشتی است. به عبارت روشن‌تر کسانی که از چنین برداشت ناصوابی انتظار داشته‌ و دارند، عملاً‌ ده‌ها آموزة اخلاقی و تربیتی اسلام، در بعد اجتماعی نظیر امر به معروف و نهی از منکر را در تمام دوران انتظار، تعطیل شده می‌دانند.

پیدا است این گردش، نظیر نگرش مجبرّه با انتساب تمام کارها به خداوند و انکار هرگونه مسؤولیت‌پذیری انسان‌ها در کارهای خود و نیز نگرش مرجئه که برای نجات و سعادتمندی، تنها باور قلبی را کافی می‌دانستند، راه را برای سیطره حاکمان و ستمکاران بر امت‌های اسلامی و غارت سرمایه‌های علمی و فرهنگی آنان و در نتیجه انحطاط هر چه بیشتر آنان برابر دشمنانشان فراهم می‌سازد.

پیدایش انجمن خیریه حجّتیه مهدویه در سال 1332ش در ایران تا حدودی از این تفکر متأثر بوده است. و از آن‌جا که این انجمن، با نگرش خاص خود، به مسایل سیاسی و انحرافات حکومت پهلوی کاری نداشت، عملاً با مزاحمتی از طرف شاه روبرو نشد.

قطع حمایت امام خمینی از این انجمن و انتقاد مکرر منادیان مبارزه با حکومت ستم پیشه پهلوی از این انجمن، ناشی از اصرار انجمن مبنی بر عدم دخالت در امور سیاسی بوده است که خود نوعی برداشت از مفهوم انتظار تلقی می‌شد و سرانجام به انحلال رسمی آن در سال 1362ش انجامید.[40] بدون تردید، چنین برداشت ناصوابی از پدیدة انتظار، از عدم تفطن به تمام جوانب پدیده انتظار و نیز ارتباط آن با سایر آموزه‌های دینی پدید آمده است.

نباید از این نکته غافل ماند که: اولاً: مقدمات ظهور، به صورت طبیعی و متأثر از اراده و اختیار انسان‌ها محقق خواهد شد، نه آن‌که متأثر از قهر و اراده تکوینی الهی باشد.به این معنا که انسان‌ها، به صورت طبیعی با باور به شکست تمام ادیان و اندیشه‌های مدعی نجات و سعادت بشریت و ناکامی همه نظام‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حاکمیت عدالت و ارزش‌های اخلاقی، خود با تمام وجود طالب ظهور منجی خواهند بود و او را برای غلبه بر دشمنانش یاری خواهند رساند.[41] این سخن، به معنای ضرورت تلاش برای فراهم کردن مقدمات ظهور از قبیل ترویج اخلاق و معنویت در زندگی فردی، اجتماعی و حتی جهانی است. دست روی دست گذاشتن و به نظاره کردن ظلم‌ها بسنده کردن، به هیچ وجه با روح انتظار سازگار نیست.

ثانیاً: خبر دادن از این‌که هنگام ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه جهان پر از ظلم و ستم خواهد بود، از دو جهت به معنای کمک به ترویج ستم در عالم نیست:

جهت نخست: مقصود از پر شدن هستی از ظلم و ستم، پر شدن نسبی است، نه مطلق و کامل؛ یعنی مراد غلبه ستم بر عدالت‌خواهی است. حضور امام معصوم و یاران و علاقه‌مندان ایشان، خود گواه نسبی بودن این امر است؛ بنابراین، این امر با وجود کوشش‌هایی برای برپایی عدالت و ارزش‌های الهی در گوشه‌هایی از زمین با تشکیل حکومت اسلامی ـ البته در حدّ توان و امکان ـ منافات ندارد.

جهت دوم: این دست از روایات، از علم الهی به تحقق رخدادی خاص در آستانه ظهور، براساس شرایط و مقتضیات خاص خود، حکایت دارد. کشف و پرده‌برداری علمی قطعی از رخدادی در آینده، لزوماً تکلیفی خاص و منشی ویژه به دنبال نمی‌آورد. به اصطلاح فلسفی، علم، تابع معلوم است، نه عکس. براین اساس، تمام منتظران عالم، موظفند براساس سایر تکالیف دینی خود در دوران غیبت عمل کنند که از جمله آن‌ها، امر به معروف و نهی از منکر و تلاش برای ترویج اخلاق، دین و معنویت در اجتماع و مبارزه با کوشش‌های متضاد آن‌ها است.

هر چند براساس علم الهی و اخبار به غیب، کوشش آنان چندان ثمر ندهد و به جای معنویت، دنیاگرایی و به جای اخلاق، ناهنجاری‌های اخلاقی و به جای عدالت، ستم مستولی شود. این بحث، نظیر برداشت ناصحیح برخی است که پنداشته‌اند از آن‌جا که امام حسین علیه السلام از فرجام کار خود در کربلا و شهادت خود، آگاه بود، نمی‌بایست به کربلا می‌رفت.

چه، این کار به معنای به هلاک انداختن خود است که قرآن و روایات از آن نهی کرده‌اند؛[42] در حالی که صاحب چنین اندیشه‌ای، در نیافته که آگاهی یا عدم آگاهی امام، تأثیری در عدم تحقق واقعه عاشورا نداشته است. امام، از آن جهت که به رضای الهی راضی است، از آن مطلع شده است. بنابراین؛ این علم، در نوع رفتار و واکنش امام تأثیری نداشته است. این مبحث جای تأمل بسیاری داشته و مجالی دیگر را می‌طلبد. ثالثاً: پدیده انتظار منجی، بسان سایر مفاهیم دینی، یک زنجیره از پیکره دین را تشکیل می‌دهد؛ از این‌رو باید با مجموعه این پیکره، هم‌آوا و  هم‌صدا بوده و به نقض و فروپاشی سایر مفاهیم نینجامد.

اگر کسی صرفاً با نگریستن به مفهوم انتظار، سکوت یا حتی هم‌صدایی با ستمگران یا رها کردن هرگونه تلاش و کوشش برای ترویج عدالت، دین، معنویت و اخلاق را برداشت کند، باید در نظر داشته باشد که نگاهی ‌ناقص، محدود و جزیی به پیکره دین داشته و بسیاری از آموزه‌های انسان‌ساز و جامعه‌ساز دین را به کناری نهاده است. به هر روی، باید اذعان کرد مفهوم انتظار، به جای پیام رخوت و سکوت و دست روی دست گذاشتن، پیام حرکت، خروش و جوشش را برای ساختن جامعه و جهانی آرمانی که گاه از آن به «مدینه فاضله» یاد می‌شود، به جهانیان اعلام می‌کند.

آثار تربیتی انتظار ملاقات منجی و برقراری پیوند معنوی

در آغاز مقاله اشاره کردیم که انتظار، تنها به معنای انتظار ظهور منجی نیست، بلکه گونه‌ای دیگر از انتظار که نقش تربیت‌سازی در زندگی منتظران می‌گذارد، نیز وجود دارد و آن، انتظار ملاقات و دیدار با منجی و امام عصر عجل الله تعالی فرجه است؛ به گونه‌ای که هر طالب دیداری افزون بر انتظار ظهور منجی و بسط عدالت در گستره خاکی، هر روز، هفته، ماه یا سال می‌تواند برای نیل به دیدار حجت خداوند، لحظه شماری کند و خود به چنین دیداری نایل آید.

برای چنین انتظاری نیز می‌توان آثار مختلفی برشمرد که این‌جا برای رعایت اختصار، به یک اثر اکتفا می‌کنیم و آن عبارت است از: تلاش منتظر برای تقویت هم سنخی روحی و معنوی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه. دیدار پیشوایان معصوم در روزگار حیاتشان و پیش از امام عصر عجل الله تعالی فرجه بدون هیچ مؤونه‌ای انجام می‌گرفت و مشروط به شرایط خاص یا بازگو‌کننده مرتبه‌ای از ایمان یا یقین اشخاص نبود؛ چنان‌که کافران، مشرکان و منافقان به دیدار معصومان می‌آمدند. البته برای انسان‌های صالح، تحقق یا استمرار این دیدار فیضی بود عظیم که از خداوند، به سبب آن سپاسگزار بودند.

اما خداوند درباره امام عصر عجل الله تعالی فرجه با شروع دوران غیبت، چنین مقدر کرد که تنها انسان‌های بس شایسته و پیراسته، سعادت دیدار با حجت خداوند را دارند. براین اساس، تحقق چنین دیداری مشروط به شرایطی دانسته شده که تجّسد و تبلور آموزه‌های دینی در اندیشه و منش شخص و پیراستگی از گناهان، از مهم‌ترین آن‌ها است. پیدا است افتخار چنین دیداری، قابل قیاس با هیچ دیداری نبوده و تحقق آن، خود گواهی بر بلندای شخصیت علمی و معنوی شخص دیدارکننده با حجت خداوند است.

تاریخ دوازده سدة دوران غیبت، نشان از آن دارد که بسیاری از عاشقان و علاقه‌مندان امام عصر عجل الله تعالی فرجه تنها با شوق دیدار آن حضرت روزگار گذرانده و تنها با این امید، قلب‌‌هایشان در قفسه سینه‌شان در تکاپو بوده است. در روزگار ما نیز کم نیستند این دست از مشتاقان که بر انجام وظایف خاص منتظران در دوران غیبت التزام ویژه داشته، و برای مثال، زیارت مستمر و منظم اماکن مقدس منسوب به امام عصر عجل الله تعالی فرجه همچون مسجد جمکران را در دستور کار زندگی خویش قرار داده‌اند.

آنان، به درستی دریافته‌اند که تحقق ملاقات با آن خورشید غایب، بسان مُهری است که صلاح و شایستگی معنوی شخص را تایید می‌کند و می‌تواند تضمین‌کننده سعادت اخروی وی باشد. از آن‌جا که شرط اصلی چنین دیداری، تحقق نزاهت و پیراسته دامنی شخص است، او به‌طور طبیعی تلاش خواهد کرد تا حد امکان، خود را با امام معصوم ـ از جهات دین‌باوری، اخلاق و معنویت ـ هم سنخ سازد. چه، امام معصوم، فرشته خو است و فرشتگان، تنها با آنان که فرشته‌خو هستند، همنشینی دارند؛ بدین سبب در روایت مشهوری چنین آمده است:

ما، گروه فرشتگان وارد خانه‌ای که در آن سگ وجود دارد نمی‌شویم.[43] برخی از اهل معنا معتقدند این روایت، افزون بر معنای ظاهری ـ یعنی کراهت نگه‌داری سگ در خانه‌ـ دارای معنای باطنی دقیقی است و آن این‌که فرشتگان، با دل‌هایی که لبریز از پلیدی و زشتی است همنشینی نداشته و از آنان فاصله می‌گیرند. امام عصر عجل الله تعالی فرجه که خود معلم فرشتگان به شمار می‌آید، تابع همین قانون است؛ بدین سبب، در دعاها و مناجات با آن امام بر لزوم مراقبت‌های دینی، معنوی و اخلاقی منتظران تاکید شده است؛ چنان‌که در بخش پایانی دعای ندبه چنین آمده است:

خدایا! ما را برای حقوق آن امام به ایشان و تلاش در اطاعت از او و اجتناب از عصیان او یاری رسان، و با جلب رضایت او بر ما منت گذار.[44] و در بخشی از دعایی که پس از زیارت آل یس خوانده می‌شود، مهمترین خواسته‌های دینی و معنوی انعکاس یافته است. آن‌جا که می‌گوییم: خدایا! از تو می‌طلبم… که قلبم را با نور یقین و سینه‌ام را با نور ایمان و اندیشه‌ام را با نور نیت‌های (پاک) و تصمیم مرا با نور علم و قدرتم را با نور عمل و زبانم را با نور راستی و دینم را با نور بصیرت‌های از سوی تو و دیده‌ام را با نور روشنایی و گوشم را با نور حکمت و محبتم را با نور ولایت محمد و آل محمد صل الله علیه و آله، لبریز سازی![45]

جملات این بخش از دعا، بسیار  ژرف و قابل توجه است. لازم است درباره مفاهیم بلند آن‌که همه ساحت‌های وجودی انسان را مورد توجه قرار داده است، درنگ و ژرفکاری بیشتری شود. اسّ و اساس پیام این روایت را می‌توان حکومت نورانیت و پیراستگی بر تمام ابعاد وجودی انسان دانست. براین منوال، سالک و منتظر می‌تواند به هم‌سنخی و هم سخنی با حجت غایب خداوند نایل شود که شرط اصلی تحقق دیدار است. تحقق هم سنخی روحی و معنوی به معنای حکومت تمام ارزش‌های دینی و معنوی در زندگی فردی و محیط خانه است که بالطبع سطوحی از جامعه می‌تواند از عطر و نورانیت چنین شخص و چنین خانه‌ای بهره‌مند باشد.

منابع

[27]. برای تفصیل بیشتر ر.ک: الامثل، ج 6، ص 29 ـ 30 ؛ فخر رازی، تفسیر، ج 18، ص 199.

[28]. (قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم) زمر (39): 53.

[29]. (الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشا و الله یعدکم مغفره منه و فضلا و الله واسع علیم) بقره (2): 268.

[30]. (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احداً) کهف (18): 110.

[31]. (و قال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیاراً  انک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا الا فاجراً کفارا) نوح (71): 26 ـ 27.

[32]. (اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا  و غیبة ولّینا و شدّة الزمان علینا و وقوع الفتن بنا و تظاهر الاعداء علینا و کثرة عدوّنا و قله عددنا) کمال الدین و تمام النعمة، ص 541؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 111؛ اقبال الاعمال، ج 1، ص 143.

[33]. (الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون) انعام (6): 82.

[34]. عبدالله بن عمار که ناظر رخدادهای روز عاشورا بود، چنین گفته است: «فو الله مارأیت مکثوراً قط، قتل ولده و اهل بیته و صحبه، أربط جأشاً منه و لا امضی جناناً و لا اجرأً مقدماً…» (البدایه و النهایه، ج 8 ، ص 204 ؛ اعیان الشیعه، ج 1 ، ص 581). هلال بن نافع نیز می‌گوید: «کنت واقفاً نحو الحسین و هو یجود  بنفسه،  والله ما رأیت قتیلاً مضمخاً بدمه أحسن منه وجهاً و لا انور و لقد شغلنی نور وجهه و جمال هیبته عن الفکرة فی قتله» بحار الانوار، ج 45 ، ص 57 ؛ حیاة الامام الحسین، ص7.

[35]. «هوّن علّی ما نزل بی انه بعین اللّه» بحار الانوار، ج 45 ، ص 46 ؛ اعیان الشیعة، ج 1 ، ص 609.

[36]. «و انی لا مان لأهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء…». شیخ طوسی، الغیبه، ص 292؛ معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج 4، ص 294.

[37]. «نحن و ان کنا ثاوین عن مساکن الظالمین حسب الذی اراناه الله تعالی من الصلاح، و لشیعتنا المومنین فی ذلک، ما دامت دولة الدنیا للفاسقین، فانا یحیط علمنا بانبائکم، و لا یعزب عنا شئ من اخبارکم،… انا غیر مهلمین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم، و لو لا ذلک لنزل بکم البلاء و اصطلمکم الاعداء» بحارالانوار، ج 13، ص 249.

[38]. «لا تفعل فان اهل بیتک یدفع عنهم بک، کما یدفع عن أهل بغداد بابی الحسن الکاظم علیه السلام» اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 857؛ خلاصة الاقوال، ص 150.

[39]. برای نمونه ر.ک: ارشاد، ص 373.

[40]. برای آگاهی بیشتر در این باره ر.ک: رسول جعفریان ، جریان‌ها و سازمان های مذهبی ـ سیاسی ایران 1320ـ 1357، ص 227ـ 230.

[41]. در روایاتی از اهل بیت علیهم السلام به این نکته تصریح شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: «ما یکون هذا الامر حتی لا یبقی صنف من الناس الاّ ولّوا علی الناس حتی لا یقولوا انا لو ولّینا لعدلنا، ثم یقوم القائم بالحق و العدل» (بحارالانوار، ج 13، ص 168)؛ این امر (ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) محقق نخواهد شد مگر زمانی که هیچ گروهی باقی نماند که بر مردم حکومت نکرده باشند، تا چنان نباشد که بگویند اگر ما حکومت می‌کردیم عدالت را رعایت می‌کردیم، در این هنگام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف با دعوت حق و عدالت قیام خواهد کرد.

[42]. بقره (2): 195.

[43].  «انا معاشر الملائکه لا ندخل بیتاً فیه کلب» وسائل الشیعه، ج 5، ص 174. این روایت با اندکی تفاوت، در منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. ر.ک: بخاری،صحیح، ج 4، ص 82 ؛ مسلم، صحیح، ج 6، ص 157.

[44]. «اللهم… و اعنا علی تادیة حقوقه الیه و الاجتهاد فی طاعته واجتناب معصیته و امنن علینا برضاه ». محمدبن جعفر المشهدی، المزار، ص584 ؛ سیدبن طاوس، اقبال الاعمال، ج 1، ص 513 ؛ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 888.

[45]. «اللهم انی اسئلک… ان تملاً قلبی نور الیقین و صدری نور الایمان و فکری نور النیات و عزمی نور العلم و قوّتی نور العمل و لسانی نور الصدق و دینی نور البصائر من عندک و بصری نور الضیاء و سمعی نور الحکمة و مودتی نور الموالاة لمحمد و آله علیهم السلام». شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 865 ـ 866.

دکتر علی نصیری

منبع: ماهنامه انتظار موعود – شماره 24

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!