ارتباط ميان “مك دونالد ” و گرسنگي در جهان

0

به راستي، چه ارتباطي است ميان “مك دونالد ” و گرسنگي در جهان، نابودي جنگل هاي استوايي و سلامت انسان ها؟ درپس لبخند به ظاهر بي غل و غش “رونالد مك دونالد “، دلقك نمادين اين رستوران زنجيره اي، حقيقتي وحشتناك پنهان است: بهره برداري جهاني از انسان ها، حيوانات و طبيعت!

 

 

 

از سال1970، كره زمين به دليل مصرف گرايي روزافزون و بهره برداري بي رويه كشورهاي صنعتي غربي از منابع، 30درصد از ثروت هاي طبيعي خود را از دست داده است، و اوضاع همچنان رو به وخامت مي رود. عامل اين مصرف گرايي افراطي، غول هاي چندمليتي از جمله شركت هاي بزرگ غذاهاي آماده مانند “مك دونالد ” هستند كه جهان سوم و ساكنان آن را به اسارت گرفته اند. “مك دونالد ” بزرگترين ثروت غيرمنقول جهان به شمار مي رود كه سالانه 2ميليارد دلار صرف تبليغات خود مي كند. اما، چه چيزي درپس چهره “خندان و رنگين ” اين غول غذاهاي آماده كه ادعاي نوعدوستي اش گوش فلك را كر مي كند، پنهان است؟
به راستي، چه ارتباطي است ميان “مك دونالد ” و گرسنگي در جهان، نابودي جنگل هاي استوايي و سلامت انسان ها؟ درپس لبخند به ظاهر بي غل و غش “رونالد مك دونالد “، دلقك نمادين اين رستوران زنجيره اي، حقيقتي وحشتناك پنهان است: بهره برداري جهاني از انسان ها، حيوانات و طبيعت! از ديدگاه غالب افراد جوامع گوناگون به ويژه كودكان، “مك دونالد ” وسيله اي است سرگرم كننده براي خوردن “لقمه اي ” لذيذ.اما، واقعيت آن قدرها كه در تصور آنها مي رود سرگرم كننده نيست، و شايد با دانستن آنچه به واقع رخ مي دهد هرگز پاي خود را به رستوران هاي غذاهاي آماده نگذارند.

“مك دونالد ” و گرسنگي در جهان
البته، اين كاملاً بي معناست كه شهروندان غرب با مشاهده كودكان آفريقايي كه از فرط گرسنگي به حال مرگ فرو افتاده اند در تلويزيون ها، آن هم درحالي كه خود در حال تناول انواع خوراكي اند، بار گناه همه چيز را بردوش بگيرند. چنانچه پولي بابت كمك به اين كودكان به حساب سازمان هاي بشردوستانه رنگارنگ واريز گردد، شايد كه به لحاظ اخلاقي كاري درست انجام پذيرفته باشد، اما به لحاظ سياسي اين شكل كمك كاملاً بيهوده است، چراكه در اين صورت از بار گناه دولت ها كاسته شده و درعين حال هيچ اقدامي در جهت اعتراض به قدرت بيش از حد شركت هاي چندمليتي انجام نگرفته است.
اما، “مك دونالد ” صرفاً يكي از صدها شركت غول چند مليتي است كه در گستره هاي عظيم كشورهاي فقير سرمايه گذاري كرده و پا گرفته اند. پهنه هايي كه سران و بزرگان “تشنه دلار ” اين كشورها با بيرون راندن كشاورزان كم بضاعت از مزارع شان به سودجويان غالباً غربي واگذار كرده اند! قدرت دلار در واقع بدين معناست كه كشورهاي فقير با هدف كسب تكنولوژي و دريافت محصولات صنعتي، چاره اي جز اين نمي بينند كه به توليد هرچه بيشتر مواد خوراكي در راستاي صادرات آن به آمريكا، اقدام كنند. در اين ارتباط، بايد گفت كه 36 كشور از مجموع 40 كشوري كه در شمار فقيرترين ها محسوب مي شوند، محصولات غذايي خود را به ثروتمندترين كشورها صادر مي كنند.
در واقع، برخي كشورهاي جهان سوم كه غالب كودكان شان از سوءتغذيه رنج مي برند، راهي جز صادر كردن توليدات كشاورزي خود كه جزو نيازهاي اوليه شان محسوب مي گردد، پيش رو نمي بينند. از جمله اين محصولات، مي توان به موادغذايي لازم براي فربه ساختن دام ها اشاره كرد كه سيل شان بازار همبرگرهاي جهان غرب را برداشته است. بدين سان، ميليون ها هكتار از زمين هاي قابل كشت كشورهاي فقير به استفاده كشورهاي غربي اختصاص يافته است (چاي، قهوه، توتون و…)، درحالي كه در خود اين كشورها مردم از گرسنگي جان خود را از دست مي دهند. “مك دونالد ” آمريكايي به گونه اي مستقيم در اين امپرياليسم اقتصادي كه بخش اعظم مردم رنگين پوست را در فقر و گرسنگي فرو برده است، دخالت دارد. و اين درحالي است كه مشاهده مي كنيم بسياري از مردم سفيد پوست هر روز بر حجم چربي هاي خود مي افزايند.
در كشورهاي آمريكاي لاتين، دام ها به كمك دانه هاي غلات تغذيه مي شوند تا گوشت مصرفي همبرگرهاي “مك دونالد ” و ديگر چند مليتي هاي غذاهاي آماده تأمين گردد. گله هاي دام ده برابر بيش از انسان ها دانه و سويا مصرف مي كنند. چرا كه، براي به دست آوردن يك كيلو گوشت گاو كه “مك دونالد ” بزرگ ترين مصرف كننده آن در سطح جهان به شمار مي رود، به 10 كيلوگرم پروتئين گياهي نياز است. بنابراين، براي توليد يك تن گوشت، لازم است هفت برابر بيشتر پروتئين گياهي مصرف گردد. به عبارت ديگر، 145 ميليون تن دانه غلاتي كه به خورد دام ها مي رود، تنها 21 تن گوشت و محصولات جانبي توليد مي كند. و اين بدان معناست كه سالانه 124 ميليون تن غلات به ارزش 20 ميليارد دلار آمريكا به هدر مي رود، درحالي كه طبق محاسبات انجام گرفته، اين مبلغ مي تواند امكان تأمين خوراك، پوشاك و مسكن كل جمعيت جهان را به مدت يك سال فراهم آورد. بي اغراق مي توان گفت كه، هنگامي كه لقمه اي از ساندويچ “بيگ مگ ” اين چند مليتي آمريكايي از حلق مان فرو مي رود، درواقع لقمه اي از دهان يك گرسنه دزديده شده است (5 هكتار سويا مي تواند پروتئين لازم براي 60 فرد گياهخوار را تأمين كند، درحالي كه به عنوان خوراك دام، مقدار پروتئين لازم براي تنها دو نفر تأمين مي گردد).
به عبارت ديگر، درحالي كه ميليون ها تن از مردم جهان از فرط گرسنگي جان مي بازند، مناطقي وسيع از كشورهاي جهان سوم به پرورش دام و يا كشت دانه ها به هدف تغذيه حيواناتي كه مقصد نهايي شان شكم غربي هاست، اختصاص مي يابد. بدين سان، كشورهاي در حال توسعه تحت فشار طرح هاي تعديل ساختاري پيشنهادي “صندوق بين المللي پول ” و “بانك جهاني “، به اين شكل كشاورزي صادراتي به زيان كشاورزي مورد نياز مردم محلي روي مي آورند. نتيجه آن كه، بيش از سه چهارم زمين هاي كشاورزي جهان به حيوانات پرورشي و 40درصد كشت غلات به تغذيه دام ها اختصاص يافته است. اروپا به ميزان هفت برابر مساحت كشاورزي خود از زمين هاي جهان سوم به منظور تغذيه دام هاي اين قاره استفاده مي كند. و اين درحالي است كه، 800 ميليون فرد بشر از گرسنگي رنج مي برند.
ديگر آن كه، دام هاي پرورش يافته در سطح كره زمين سالانه حدود 3600 ميليارد مترمكعب آب مصرف مي كنند، درحالي كه اين عنصر حياتي چالش عمده قرن بيست و يكم به حساب مي آيد، چرا كه 15 ميليون تن از جمعيت جهان سالانه به دليل عدم دسترسي به اين ماده حياتي جان خود را از دست مي دهند. بدين سان، مردم كشورهاي فقير از گرسنگي مي ميرند، درحالي كه زمين هاي آنان صرف منافع چندمليتي هاي غربي گرديده، مورد بهره برداري بيش از حد آنها قرار مي گيرد. و اين است منطق ليبرال “سودجويي پيش از هر چيز، حتي امنيت غذايي “!

نابودي كره زمين
شركت هاي چند مليتي غذاهاي آماده زيباترين جنگل هاي جهان را با سرعتي غيرقابل تصور به نابودي مي كشانند. از سال 1960، مساحتي معادل وسعت اسپانيا و از سال 1975 گستره اي به اندازه كل وسعت پرتغال و فرانسه از جنگل آمازون تخريب گرديده و با آهنگ كنوني (دقيقه اي 25 هكتار)، نابودي كامل آن براي پنجاه سال آينده پيش بيني شده است.
“گاوين ادواردز “، هماهنگ كننده بين المللي مبارزات “سازمان صلح سبز ” براي حفظ جنگل ها، با تأكيد بر ارتباط ميان فعاليت هاي “مك دونالد ” از ميان چند مليتي هاي “فست فود “، وجنگل زدايي بي رويه، مي گويد: “مك دونالد براي كشت سوياي مورد نياز تغذيه ماكياني كه سپس به غذاهاي آماده رستوران هاي زنجيره اي اين شركت مبدل مي گردند، منطقه آمازوني را نابود مي سازد. تلاش هاي ما تأثير اين چند مليتي ها و شركاي آنان را بر جنگل ها، زيستگاه هاي طبيعي و انواع و گونه هاي بسيار غني گياهي و جانوري به طور مستقيم به نمايش مي گذارد. ”
ميليون ها تن از افراد بشر به آبي كه از اين جنگل ها جاري است، وابسته اند. در منطقه آمازوني كه حدود يكصدهزار مزرعه پرورش گاو را در خود جاي مي دهد، باران هاي شديد دره هاي فاقد درخت را به طور كامل مي شويد و موجبات فرسايش زمين ها را فراهم مي آورد. بدين گونه، زمين خشك و برهنه در زير آفتاب سوزان منطقه استوايي به زميني بي حاصل براي كشاورزي تبديل مي گردد. كارشناسان معتقدند اين نابودي در هر پنج ساعت به انقراض نسل يكي از انواع و گونه هاي حيواني، گياهي و يا حشرات مي انجامد.
منطقه استوا در حصار كمربندي سبز متشكل از جنگلي فوق العاده زيبا و حاره اي قرار دارد كه پنج ميليون سال از گزند هرگونه تمدن وتوسعه انساني در امان بوده و نيمي از اشكال زندگي كره زمين، از جمله 30 هزار گونه گياهي را در خود شكل بخشيده است. “مك دونالد ” امروز خود اعتراف دارد كه از گوشت گاوهايي استفاده مي كند كه در زمين هايي كه به جنگل هاي استوايي متعلق است، پرورش يافته اند، و بدين سان مانع احياء جنگل ها گرديده است. آنچه از اين حيوانات دفع مي گردد، مسئول 40 درصد از انتشارات جهاني گاز آمونياك است كه يكي از دلايل عمده بارش باران هاي اسيدي به شمار مي رود.
در واقع، “مك دونالد ” و “برگر كينگ ” دو شركت از مجموع شركت هاي بي شمار آمريكايي اند كه از حشره كش ها به منظور نابودي مناطقي وسيع از جنگل هاي حاره اي در آمريكاي مركزي و ايجاد چراگاه هاي موردنياز دام هايي استفاده مي كنند كه سپس در ايالات متحده – كه به كشور “فست فود ” معروف است- به همبرگر، خوراك حيوانات و نيز مواد لازم جهت بسته بندي غذاهاي آماده تبديل مي شوند. و اگر چه اين چند مليتي ها خود مدعي اند از كاغذهاي بازيافت شده براي رفع نيازهاي خود بهره مي گيرند، اما واقعيت اين است كه 1300 كيلومتر مربع از جنگل بايد تخريب گردد تا كاغذ مورد نياز يك سال بسته بندي “فست فود ” فراهم آيد. علاوه بر اين، مردم بومي كه توسط شبه نظاميان تحت امر چند مليتي ها و نيز نيروهاي دولتي از زمين هاي خود رانده مي شوند، به اجبار در ديگر مناطق جنگلي اسكان يافته و به ناچار به نابودي جنگل ها دامن مي زنند.
از ديگر سو، 21 هزار شعبه “مك دونالد ” در جاي جاي كره زمين به تنهايي سالانه بيش از يكهزار تن زباله جعبه بسته بندي غذا توليد مي كنند كه خود مستلزم استفاده از مواد شيميايي آلاينده است. “مك دونالد ” و ديگر رستوران هاي زنجيره اي “فست فود ” يا غذاهاي آماده شعارهاي خود را صرفا با اين هدف بر “حفظ محيط زيست ” متمركز ساخته اند كه به دنبال امتيازات مالي و نيز جلا بخشيدن به تصوير مخدوش خود نزد مردم كوچه و بازار و مشتريان خود هستند.
بدين سان، “مك دونالد ” و ديگر شركت هاي چند مليتي مشابه طي تهاجم استعماري خود نه تنها زمينه را براي وقوع يك فاجعه زيست محيطي فراهم مي آورند، بلكه زمين ها را نابود ساخته، امنيت غذايي مردم محلي را از بين مي برند، بوميان را قتل عام مي كنند و اقوام متعدد و كشاورزان كوچك را از زمين هاي آباء و اجدادي شان بيرون رانده، هزاران سال زندگي آرام و بي دغدغه آنان را كاملا مختل مي سازند. به غيراز اين، موادشيميايي به كار رفته در كشاورزي به طور منظم آب هاي زيرزميني و جريان هاي آب دهكده هاي اطراف را آلوده ساخته، سبب مرگ روزانه 600 كودك مي گردد.
جنگل زدايي فزاينده اين چند مليتي ها طي 150 سال گذشته گازهاي گلخانه اي را حدود 30 درصد افزايش داده است. جنگل از طريق جذب گازكربنيك نقشي اساسي در كنترل آب و هوا و حفاظت از منابع آب شيرين ايفا مي كند. اين، نمونه اي كامل از استكبار و انحراف شركت هاي چند مليتي غربي است كه بي وقفه در انديشه سودجويي اند، و كره زمين و جنگل هاي آن نيز به شكلي تراژيك اين سياست ها را متحمل مي گردند.
هنگامي كه مي دانيم كه به عنوان مثال، در ايالات متحده آمريكا، سرزمين غذاهاي آماده، درهر ساعت يك ميليون حيوان تناول مي شود، اين به معناي مردود شمردن حاكميت جنوب به سود مصرف اضافي گوشت در شمال است. در واقع، چنانچه ساكنان آمريكا 10 درصد از مصرف گوشت خود بكاهند، آب، زمين و انرژي صرفه جويي شده مي تواند خوراك بيش از 100 ميليون تن را تامين سازد. اين درحالي است كه گزارش شگفت انگيز “سازمان كشاورزي و خواروبار جهاني ” (فائو) نشان مي دهد كه كشاورزي كنوني قادر است 12 ميليارد شهروند كره زمين، يعني تقريبا دو برابر رقم كنوني افراد بشر، را سير كند!
“پولدار بايد سهم فقير را بالا بكشد و ارباب بايد بر برده خود حكومت كند! ” اين، درس اخلاقي است كه غربي ها براي فرزندان خود به جا مي گذارند و آن را “تقدير ” مي نامند! از يك سو، ما را به حقيقت كذب “زيادي جمعيت ” خو مي دهند تا انديشه كنترل مواليد را به ما بقبولانند و از ديگر سو، تمامي تلاش ها به كار گرفته مي شود تا توزيع ثروت معناي “مدينه فاضله ” را يابد! در نيمكره جنوبي، بيش از 850 ميليون تن از سوء تغذيه مداوم رنج مي برند و 2 ميليارد فرد بشر با كمبودهايي مواجهند كه مي تواند آن ها را به معلوليت هاي دائم رهنمون گردد، درحالي كه درشمال بيش از يك ميليارد تن از مردم از “زيادي تغذيه ” در عذاب اند.
گرسنگي خود ابزاري فوق العاده براي ترس است، وحشت از كمبودها! و براين اساس است كه فلسفه غرب شكل مي گيرد: “بقاي من به بهاي فقر و گرسنگي ديگري! ” و همين فلسفه است كه انديشه هاي غيرانساني را به جريان مي اندازد. همان گونه كه “هنري كيسينجر “، وزيرخارجه اسبق آمريكا و برنده جايزه “صلح ” نوبل در سال 1973، نيز در خاطرات خود تحت عنوان “تأثيرات رشد جمعيت جهاني بر امنيت ايالات متحده آمريكا و منافع آن در آن سوي درياها ” بر آن تاكيد مي ورزد: “لازم است (البته به باور خودش) جمعيت سيزده كشور جهان سوم (هند، بنگلادش، نيجريه،…) را كه وزن جمعيتي شان به تنهايي آن ها را به ايفاي نقشي مهم در سياست بين المللي محكوم مي سازد، تحت كنترل درآورد و يا حتي كاهش داد. ” خانم “مارگارت سانگر “، بنيانگذار “سازمان طرح تنظيم خانواده “، نيز به نوبه خود “دلسوزانه ” مي نويسد: “تمامي بدبختي هاي جهان از اين ناشي مي شود كه به افراد غيرمسئول،جاهل، بي سواد و فقير اجازه مي دهيم توليد مثل كنند بدون آن كه هيچ كنترلي بر باروري آن ها داشته باشيم! ” و در ادامه اين انديشه پيرو نازيسم، دكتر “ام. كينگ ” معتقد است: “سعي كنيد طرح تنظيم خانواده را به اجرا در آوريد، اما چنانچه طرح كارآمد نبود، بگذاريد فقيرها بميرند زيرا كه تهديدي براي محيط زيست محسوب مي شوند! ”
پس نتيجه آن كه، تهديد محيط زيست همانا فرد فقير است! آن كه كم توليد مي كند، كم مصرف مي كند- يا كه اصلاً مصرف نمي كند- و “نوعدوستي ” تمدن هاي پيشرفته موسوم به “توسعه يافته ” را به اجبار متحمل مي گردد! همه را بكشيم تا نژاد سفيد زندگي روبه زوال خود را ادامه دهد! دراين جا، لازم است به اين افراط گرايان بي مغز يادآوري شود كه انسان “سرطان جهان ” نيست، بلكه تمدني را كه دنبال مي كند و روش توليد و مصرف اين تمدن است كه بايد زير سؤال رود!

بزرگ ترين “فست فود ”
“مك دونالد ” در واقع بزرگترين رستوران زنجيره اي غذاهاي آماده درجهان محسوب مي گردد و روزانه حدود 64 ميليون مشتري خود را تغذيه مي كند. اين شركت كه در آمريكا پايگاه دارد، درسال 1955 توسط تاجري به نام “ري كروك ” بنيان نهاده شد. او در واقع شركت خود را با خريد حق امتياز يك همبرگر فروشي كوچك زنجيره اي كه صاحبان آن “موريس و ريچارد مك دونالد ” بودند، پايه گذاري كرد. رستوران هاي “مك دونالد ” در سراسر جهان يا به وسيله خود شركت اداره مي شوند يا آن كه امتياز استفاده شان به افراد محلي واگذار گرديده است (فرانشيز)، كه اين خود درآمدي كلان براي شركت به ارمغان مي آورد.
بدين سان شركت “مك دونالد ” يك چند مليتي است كه بيش از 37هزار و 737 فرانشيز تحت نام “مك دونالد ” در 121كشور جهان -از جمله 12هزار شعبه در خود آمريكا دارد-، اما در بسياري از ديگر رستوران هاي زنجيره اي نيز سهيم است. درآمد اين شركت درسال 2001 به 87/14 ميليارد دلار بالغ مي شد و سود خالص آن 64/1 ميليارد دلار بوده است.
اين “غول غذاهاي آماده ” اغلب هدف انتقادات فراوان قراردارد كه علاوه برجنبه هاي فوق جنبه سلامتي و انساني را نيز شامل مي شود. در واقع، تحقيقات متعدد نشان مي هد كه غذاهاي “مك دونالد ” به لحاظ چربي، قند، نمك و مواد شيميايي به كار رفته درآنها بسيار غني و به لحاظ فيبرهاي گياهي و ويتامين ها بسيار فقيرند و خطر بيماري هاي قلبي، برخي سرطان ها (پروستات، پانكرآس، سينه، ريه، روده و…)، ديابت، چاقي مفرط و ديگر امراض را بسيار افزايش مي دهند. افزودني هاي شيميايي يافت شده دراين غذاها (بيش از 12ماده شيميايي) مسبب سالانه ده ها هزار مرگ بر اثرسرطان شناخته شده و مي توانند كودكان را به انواع بيماري مبتلا سازند و آنها را به سمت بيش فعالي سوق دهند. دراين راستا، ارقام ذيل بسيار قابل توجه است:
از هنگامي كه “مك دونالد ” به آسيا قدم گذارده، 15 درصد كودكان تايلند، يك پنجم چيني ها و… به چاقي مفرط مبتلا گرديده اند، درحالي كه درآمريكا، سرزمين “مك دونالد “، از هر 4 شهروند يك تن (45 درصد شهروندان، دومين عامل مرگ و مير دراين كشور با رقم 4000 مورد مرگ در سال) و در انگليس از هر 40 زن يك نفر به چاقي مفرط مبتلا است.
مجلس نمايندگان آمريكا سال گذشته لايحه قانوني “چيزبرگر ” را به تصويب رساند كه هدف آن حمايت از رستوران هاي زنجيره اي غذاهاي آماده و گروه هاي غذايي آمريكا در برابر شكايات افراد چاق بود. علت آن؟ اين شكايات مي توانند پيامدهاي مالي فاجعه انگيزي به دنبال داشته باشند! بهانه تصويب اين لايحه نيز شگفت انگيز است، چرا كه هدف، محافظت از بخشي است كه با 12ميليون مزدبگير خود پس از دولت بزرگ ترين كارفرما در آمريكا محسوب مي گردد. توليد انواع دارو به منظور جذب چربي هاي غذايي در سطح روده ها و يا داروهايي كه در سطح مغز عمل كرده و اشتها را كاهش مي دهند، نشان از توجه “ويژه ” مقامات آمريكايي به پيامدهاي استفاده از غذاهاي آماده دارد و افكار عمومي را از دلايل چاقي مفرط و بيماري ها منحرف مي سازد.
بايد گفت كه تبليغات “مك دونالد ” كودكان را هدف گرفته، مغز آنان را با ترفندهاي خود كاملا شست وشو مي دهد، چرا كه كودكان تأثيرپذيرتر از بزرگسالان اند! و به منظور جذب بهتر اين كودكان، انواع هدايا (كلاه كاغذي، بادكنك، انواع اسباب بازي، و…) در كنار غذاهاي آماده خود به آنها اهدا مي كند. طبق تحقيقات دكتر “توماس رابينسون ” از دانشكده پزشكي دانشگاه “استانفورد ” (كاليفرنيا)، “تبليغات كاملا بر مغز كودكان اثر گذارده، حتي درك آنان از غذا و نيز قوه چشايي شان را تغيير مي دهد. ” اما، آنچه اين كودكان نمي دانند اين است كه براي شاد كردن دل آنها، كودكان ديگري در چين كه بين 10 تا 16 سال سن دارند، در شرايطي وحشتناك و اسف بار و به ازاي دستمزدي بسيار ناچيز، يازده ساعت در روز و شش روز در هفته جان مي كنند تا انواع اسباب بازي ها را براي شان تهيه كنند.
“مك دونالد ” براي جذب بهتر كودكان و بزرگسالان، همچنين دو شركت “كوكاكولا ” و “والت ديسني ” را نيز با خود همداستان ساخته است، كه هدفي مشترك را با اين غول غذاهاي آماده دنبال مي كنند. اين در حالي است كه، تحقيقات متعدد “كوكاكولا ” را مسئول موارد ديابت و پوكي استخوان در كودكان دانسته است. “پل زيمت “، كارشناس استراليايي، در ارتباط با بيماري ديابت مي گويد: اين بيماري در واقع پيامد “كوكا استعمار جهان ” است.

نظام بهره كشي
“مك دونالد ” علاوه بر كودكان چيني از كاركنان خود نيز بهره كشي مي كند. در واقع، شرايط كاري كاركنان اين شركت چندان بد و دستمزد آنان چندان ناچيز است كه اغلب كار خود را پس از يك ماه ترك مي گويند. غالب اين افراد از ميان اقليت هاي قومي و نژادي و يا آنها كه زير سن قانوني قرار دارند، انتخاب شده و با مزدي اندك در شرايطي طاقت فرسا و بسيار دشوار (گرما، سروصدا، انواع بوي ناخوش، استرس فراوان، نبود امكان رشد، و…) به كار مشغول مي گردند.
سياست “مك دونالد ” اين است كه از پيوستن كاركنان خود به اتحاديه هاي كارگري به شدت جلوگيري و آن عده از اين افراد را كه در سنديكاها عضويت دارند، اخراج كند. اين سياست در تمامي رستوران هاي “مك دونالد ” (به غير از سوئد و دوبلين، آنهم پس از مبارزه اي طولاني) به اجرا درمي آيد. يكي از رؤساي “مك دونالد ” در انگليس مي گويد: “ارائه هرگونه اطلاعات پيرامون شرايط كاري در رستوران ها به سنديكاها، به منزله نقض قرارداد كاري است و خطايي مهم به حساب مي آيد كه مجازات آن اخراج است. ”
در شهر “سانفرانسيسكو “، “مك دونالد ” حتي به هنگام استخدام پرسنل خود از دستگاه هاي دروغ سنج استفاده مي كند تا مشخص شود آيا متقاضي استخدام به اتحاديه اي خاص تعلق يا حتي بدان گرايش دارد، يا خير! بدين سان، زنان بدون فرزند، دانشجويان و خارجي تبارها بهترين ابزار كار براي اين چند مليتي به حساب مي آيند. 66 درصد از مزدبگيران “مك دونالد ” در سطح جهان (معادل يك ميليون و پانصد هزار تن) زير 21 سال و نيمي از اين تعداد زير 18 سال سن دارند.

بنياد “رونالد مك دونالد ”
براي شركت “مك دونالد ” همانند بسياري از ديگر شركت هاي چند مليتي، فريب و ريا سلاح هايي هستند كه با دقت تمام به كار گرفته مي شوند. و مثال ها نيز فراوانند. در واقع، هر بهانه اي براي مبرا ساختن اين “قديسان ” از اتهام سودجويي و بهره كشي به نظر خوب و مطلوب مي آيد. به همين منظور نيز، “مك دونالد ” در سال 1994 اقدام به گشايش “بنياد ” خود كرده و كوشيده است تا تجارت خود را به سس “قداست ” آغشته سازد.
“بنياد رونالد مك دونالد ” كه از سوي وحشتناك ترين شركت هاي توليدگرا حمايت مي شود، با نقاب “نوعدوستي ” بر چهره خود نه تنها به كمك كودكان بيمار مي شتابد، بلكه حتي مي كوشد ترحم و دلسوزي مصرف كنندگان را نيز به اين موضوع معطوف سازد. حال، اگرچه اشخاص زود باور اين “نوعدوستي ” ظاهري را مورد تحسين قرار مي دهند، اما بايد گفت كه در پس اين نقاب همان شركتي نهفته است كه صدها كودك را در نيمكره فقير جهان به استثمار مي كشد. هنگامي كه كودكي با مشاهده اسباب بازي هديه خود در كنار ظرف غذايش غرق در شادي و شعف مي گردد، كودكي ديگر در زير بار ساعات اضافي كار خود براي ساخت همين اسباب بازي خرد مي شود.

چه بايد كرد؟
آنچه در بالا گفته شد درباره تمامي ديگر رستوران هاي زنجيره اي غذاهاي آماده ( “كنتاكي “، “ويمپي “، “برگركينگ “،…) نيز صادق است. جملگي اين غول هاي چند مليتي تمامي تلاش خود را به كار مي گيرند تا بهره برداري بيرحمانه خود از منابع، حيوانات و انسان ها را در پس نمايي شاد و رنگين از افكار عمومي پنهان دارند. افزايش رقم اين چند مليتي ها كه فهرست غذايي شان چندان متفاوت نيست، نه به معناي تنوع انتخاب، بلكه به منزله كاهش اين انتخاب است. اين روحيه مادي گرايي به دليل وجود غول هايي كه بازار را در تصرف خود دارند، در تمامي زمينه ها بر زندگي روزمره افراد تأثير گذارده، محل و فرصتي براي آنها كه انتخاب واقعي را پيش روي شهروندان قرار مي دهند، باقي نمي گذارد.
بسياري از شخصيت ها، كارشناسان و سازمان ها در سراسر جهان از جمله آمريكا، استراليا و انگليس “مك دونالد ” و ديگر چند مليتي هاي غذاهاي آماده را به دلايل گوناگون مورد انتقاد قرار داده، اقدامات بي شماري عليه آنها به عمل آورده اند. در اواسط سال هاي دهه 1980، اقدام “سازمان صلح سبز ” لندن كه خواستار “يك روز اقدام عليه مك دونالد ” شده بود، با استقبال گرم بسياري افراد و سازمان هاي جهان روبه رو گرديد. بدين شكل است كه، مراسمي هر ساله در 16 اكتبردر سراسر جهان برگزار و تظاهرات و راهپيمايي هاي متعددي به مناسبت آن برپا مي گردد.
“مك دونالد ” كه سالانه حدود 2 ميليارد دلار صرف تبليغات خود مي كند، با تهديد به اقدام قانوني عليه اين معترضان تمامي تلاش خود را در جهت خاموش ساختن صداي اعتراض جهاني به كار مي گيرد. بسياري از مخالفان اين شركت صرفاً بدان دليل كه به لحاظ مالي قادر به مقاومت در برابر شكايات آن نيستند، مجبور به عقب نشيني شده اند. با اين حال، اعتراض ها عليه اين غول غذاهاي آماده كه حجم معاملات آن به سالانه 26 ميليارد دلار بالغ مي گردد، همچنان ادامه دارد.
به هر شكل، مسابقه جاري براي كسب هرچه بيشتر درآمد، در پس نقاب تمدن جامعه اي غيرانساني پديد آورده است كه در آن شهروندان بيش از هر زمان آلت دست سودجويان و اربابان قدرت قرار دارند. كشورهاي جنوب كه پيشتر استعماري با رنگ و لعاب قانوني را تجربه كرده و امروز به شكلي نامحسوس تر تحت كنترل چندمليتي ها قرار دارند، با انتقال منابع طبيعي خود به كشورهاي سودجوي غربي، به هدف و قرباني انواع سوءاستفاده ها و بهره برداري ها مبدل گرديده اند، در حالي كه جهان مسخ شده در برابر جريانات “بازارهاي مالي ” همچنان بي تفاوت از كنار موارد متعدد شكنجه، گرسنگي، بي عدالتي، قتل عام اقوام مختلف، بهره كشي از زنان و كودكان و بسياري فجايع ديگر، مي گذرد. آيا انسان ها حقيقتاً محكومند همچنان در جايگاه قرباني خشونت، بي عدالتي و زوال ارزش هاي انساني و معنوي تمدن خود باقي بمانند؟ براي انسان امروزي، تداوم “انسانيت ” است كه زير سؤال مي رود! راه حل بناي جهاني ديگر، الزاماً راه انداختن انقلاب و جست وجوي تقصير كاران نيست، بلكه اين امر ابتدا شناخت “خود ” را مي طلبد و تعيين اولويت ها را. حال، در برابر اين نمادهاي جهاني سازي فرهنگ “فست فود ” كه چند مليتي هاي غذاهاي آماده اند، چه بايد كرد؟
صنعت غذاهاي آماده از نفوذ اقتصادي- و در نتيجه، سياسي-بسياري برخوردار است و اين نفوذ را در راه افزايش سود و منافع خود به زيان مردم به كار مي گيرد. با اين حال، مي توان تحريم رستوران هاي زنجيره اي غذاهاي آماده را راه حلي به منظور مبارزه با اين غول ها دانست. اما، ايجاد تغيير در جامعه همت بلند مي طلبد. جنبش ها هيچ نيستند جز “افراد معمولي ” كه يك به يك به هم پيوسته اند. در برابر فشار سازمان ها، قدرتمندان و اربابان جهان كه بر زندگي ها و كره مان تسلط يافته اند، راهي جز مقاومت باقي نمي ماند. بسيارند كساني كه به لطف اتحاد با يكديگر كوشيده اند ابزاري براي مبارزه با نظام مادي گراي چندمليت هايي چون “مك دونالد ” آمريكايي بيابند. يادمان باشد كه انتخاب يك رستوران غذاهاي آماده به منزله حفظ بقاي يك چند مليتي و كمك به ادامه بهره برداري از افراد و امكانات جهان سوم است.
منابع: سايت هاي اسليت، ليبراسيون، ويكيپديا، اتوال نوار، ام سي اسپوت لايت، موندياليزاسيون، ماي اسپيس، كوريه انترناسيونال، آلترانفو، و…
نويسنده : مژگان نژند

منبع : روزنامه كيهان 1390/05/24

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!