عربستان، کانون تحولات عصر ظهور

1

http://www.alvadossadegh.com/fa/images/stories/alvad/hejaz.jpg

  رواياتي که درگيري بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از کشته شدن اين فرمانروا توصيف مي‌کند فراوان است. اينک نمونه‌هايي از آن را يادآور مي‌شويم. حضرت رضا(ع) فرمود: «از جمله نشانه‌هاي فرج، حادثه اي است که بين حرم مکه و مدينه رخ مي‌دهد»، پرسيدم: آن حادثه چيست؟ فرمود: «تعصّب قبيله‌اي بين دو حرم به وجود مي‌آيد و فلاني از خاندان فلان، پانزده رئيس قبيله را به قتل مي‌رساند».5 احاديث شريف ما از آشوبي كه در ميان حاجيان طيّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر مي‏دهند كه در واقع دنبالة اختلافات اهالي حجاز بر سر پادشاهي آن ديار است.

 

 


 

عربستان، کانون تحولات عصر ظهور 

 

 پایتخت حکومت جهانی امام عصر(ع) مسجد کوفه خواهد بود امّا این امر باعث كاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روایی دربارة کراهت سکونت در شهر مکّه گفت‌وگو به میان آمده که علل متعددی برای آن می‌توان برشمرد، اما از همه مهم‌تر و قابل فهم تر برای مردم زمانی خواهد بود که طیّ الارض، طیّ الهواء و طیّ الماء یک اتفاق عادی خواهد شد و بسیاری از مردم جهان با استفاده از این توانایی‌ها مي‌توانند مسافت‌های طولانی را طی کنند. از همین‌رو امام عصر(ع) قوانین خاصی را برای زوّار و حجّاج وضع می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ممنوعیت خواندن نماز مستحبی در مسجد الحرام اشاره کرد تا بقیه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.

اشاره:
شبه جزیرة حجاز و کشور عربستان افتخار ظهور اسلام را قرن‌ها پیش یافت و از همین رو، در سال‌های متمادی پس از آن، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. سالانه در ایام حج مسمانان جهان، از هر رنگ و زبانی، چند روزی را کنار هم گرد آمده، به انجام مناسک حج مي‌پردازند. با توجه به روایاتی که در دست داریم، در آستانة ظهور و پس از آن، این کشور به جهت اتفاقاتی که در آن رخ مي‌دهد توجه بیشتری را به خویش معطوف خواهد ساخت و نقش قابل توجهی خواهد يافت. در این نوشتار به بررسی این موضوع مي‌پردازيم.

 1. پیش از ظهور

بخشی از تحولات و اتفاقاتی که در عربستان رخ می‌دهد، ناشی از حوادث اجتماعی و طبیعی داخلی است و بخشی متأثر از حملات و هجوم بیگانگان، به ويژه سفیانی است که مجموعاً شرایط ملتهب و کاملاً بی‌ثباتی را در عربستان به وجود مي‌آورند و این دیار را مهیّای ظهور امام عصر(ع) می‌کنند.

1ـ 1. تحولات داخلی عربستان: روايات منابع شيعه و سني در مورد طليعة ظهور حضرت مهدي(ع) در حجاز، بر پيدايش خلأ سياسي و کشمکش بين قبائل بر سر فرمانروايي همداستانند. اين حادثه در پي مرگ پادشاه يا خليفه‌اي رخ مي‌دهد که با مردن او گشايش و توسعه در امور به وجود مي‌آيد. نام وي در برخي روايات، «عبدالله» ذكر شده است. بعضي از روايات مرگ او را در روز عرفه تعيين مي‌کنند، که حوادثي پياپي آن، در حجاز تا خروج سفياني، نداي آسماني، درخواست نيرو از سوريه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدي(ع) به وقوع مي‌پيوندد.1 از اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) نقل شده است، که فرمود: «سه پرچم به مخالفت با يکديگر برافراشته مي‌شود؛ پرچمي در مغرب، پرچمي در عربستان و پرچمي در شام. فتنه و جنگ بين آنها يک سال طول مي‌کشد»2 امام صادق(ع) در اين زمينه مي‌فرمايد: «هرکس مرگ عبدالله را براي من تضمين کند، من ظهور قائم(ع) را براي او ضمانت مي‌کنم»، سپس فرمود: «وقتي عبدالله درگذشت، مردم بعد از او با کسي براي حکومت توافق نمي‌کنند. و اين اختلاف و درگيري به خواست خدا تا ظهور صاحب‌الامر(ع) ادامه مي‌يابد و فرمانروايي‌هاي چند ساله پايان يافته و حکومت چند ماهه و چندين روزه فرا مي‌رسد»، سؤال کردم: آيا اين ماجرا به‌طول مي‌انجامد؟ فرمود: «هرگز».3  نيز فرمود: «زماني‌که مردم در سرزمين عرفات در حال وقوف مي‌باشند، سواري بر شتري سبک سير به آنجا وارد مي‌شود و مرگ خليفه را خبر مي‌دهد؛ با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشايش کار تمام مردم فرا مي‌رسد».4

رواياتي که درگيري بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از کشته شدن اين فرمانروا توصيف مي‌کند فراوان است. اينک نمونه‌هايي از آن را يادآور مي‌شويم. حضرت رضا(ع) فرمود: «از جمله نشانه‌هاي فرج، حادثه اي است که بين حرم مکه و مدينه رخ مي‌دهد»، پرسيدم: آن حادثه چيست؟ فرمود: «تعصّب قبيله‌اي بين دو حرم به وجود مي‌آيد و فلاني از خاندان فلان، پانزده رئيس قبيله را به قتل مي‌رساند».5 احاديث شريف ما از آشوبي كه در ميان حاجيان طيّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر مي‏دهند كه در واقع دنبالة اختلافات اهالي حجاز بر سر پادشاهي آن ديار است.

امام صادق(ع) فرمودند: «مردم با هم حج مي‏كنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همديگر و بدون امام انجام مي‏دهند. هنگامي كه در منا هستند، فتنة سختي برمي‏خيزد و همة قبايل برهم مي‏شورند. جمرة عقبه از خون رنگين مي‏شود. مردم وحشت‏زده گشته، به كعبه پناهنده مي‏شوند».6

از اين حديث مي‏توان فهميد كه مردم در آن زمان چندان روابط صميمانه‏اي با هم ندارند كه بلافاصله پس از انجام مناسك حج يا حتي پيش از اتمام آنها طيّ انجام «رمي جمرات در منا» كه بخشي از مناسك حج است، دسته دسته شده و شورش‌ها شكل مي‏گيرد. حاجيان غارت مي‏شوند، اموالشان به تاراج مي‏رود و خودشان هم كشته مي‏شوند و پرده‏هاي نواميس مردم دريده مي‏شود.

سهل بن حوشب از رسول مكرم(ص) نقل كرده است كه: «در ماه رمضان صدايي خواهد بود و در ماه شوال درگيري و در ذيقعده قبايل با هم به جنگ مي‏پردازند و نشانة آن تاراج (در) حج است. جنگي در منا به پا مي‏شود و كشتار زيادي طيّ آن رخ مي‏دهد و چنان خوني به جريان مي‏افتد كه به جزيره (جمره) مي‏رسد».7 عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روايت كرده است: «مردم چنان دچار مرگ و كشتار مي‏شوند كه به حرم پناه مي‏برند پس (از آن) منادي راست‌گويي ندا در مي‏دهد كه براي چه جنگ و كشتار به پا كرده‏ايد؟ سرور شما فلاني است».8

1ـ2. حملة اجانب و بیگانگان به عربستان: علاوه بر آشوب‌های داخلی، اتفاقی که تحولات عربستان را جدی‌تر مي‌کند حملة بیگانگان است که در دو قالب سپاه خیر و شر به این کشور روانه مي‌شوند. بخشی از سپاه سفیانی، پس از جنایاتی که از شام تا عراق انجام داده‌اند،9 به شبه جزیرة عربستان و به خصوص شهر مدینه رو مي‌کنند. در نسخة خطي «فتن» ابن حماد، از ابي قبيل نقل شده است که گفت: «سفياني، سپاه خود را به مدينه، مي‌فرستد و به آنها دستور مي‌دهد، هر کس از بني‌هاشم در آنجاست، حتي زنان باردار را بکشند! و اين کشتار در برابر عملکرد شخصي‌هاشمي است که با ياران خود از مشرق خروج کرده است. سفياني مي‌گويد: تمام اين بلاها و کشته شدن ياران من فقط از ناحية بني‌هاشم است. پس فرمان به کشتار آنان مي‌دهد به طوري‌که ديگر کسي از آنها در مدينه شناخته نمي‌شود، آنان و حتي زنانشان سر به بيابان‌ها و کوه‌ها مي‌گذراند و به سوي مکه مي‌گريزند. چند روزي دست به کشتار آنها مي‌زند سپس دست نگه مي‌دارد و هر کس از آنان يافت شود وحشت زده است تا اينکه نهضت مهدي(ع) در مکه آشکار شود و هر کس که به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع مي‌شود».10 هتّاکی سفیانی به مسجد النبی(ص) نیز کشیده می‌شود.11 امام صادق(ع) در جاي ديگر فرمودند: «سفياني لشكري را به مدينه گسيل مي‏دارد كه آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم مي‏كنند و استران و چهارپايان آنها در مسجدالنبي(ص) مدفوع خود را مي‏ريزند».12

سپاه سفیانی به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانة مدینه شده بود و به دنبال ایشان می‌گشتند. در ادامه بیشتر به موضوع خواهیم پرداخت.

  2. ظهور امام عصر(ع):

مهم‌ترین حادثه ای که در این ایام اتفاق مي‌افتد ظهور امام عصر(ع) است.

2ـ 1. صیحة آسمانی و ظهور اصغر: پیش از این، در مقالة «از ظهور تا قیامت» به تفصیل دربارة آغاز و زمان ظهور امام عصر(ع) سخن گفته‌ایم. در اینجا به اجمال یادآور مي‌شويم كه، ظهور امام(ع) با صیحة آسمانی جناب جبرئیل، فرشتة آسماني در بامدادان بیست و سوم ماه مبارک آغاز شده و عده‌ای محدود از یاران و اطرافیان حضرت از این موضوع با خبر می‌شوند و نام و یاد ایشان بر زبان‌ها جاری شده، مردم از این موضوع با هم به گفت‌و‌گو مي‌پردازند. دربارة مکان و مسکن امام عصر(ع) در این روزها، روایات سخنی نگفته‌اند اما با توجه به آنکه پس از اطلاع سفیانی از اینکه ایشان در مدینه هستند و به این شهر حمله‌ور می‌شوند، می‌توان گفت: این روزها امام(ع) در مدینه‌اند و به برقراری رابطه و مذاکره با اطرافیان و آشنایان می‌پردازند و پردة حجاب را از رخسار خویش و چشم دیگران برداشته‌اند.

به تصریح برخي از محققان، در شرايطي که به سر مي‌بریم، پروندة کاملی از امام عصر(ع) نزد سیستم‌های اطلاعاتی جهان وجود دارد.13 با توجه به روایاتی که بیان کنندة شباهت آن حضرت(ع) به رسول خدا(ص) هستند14و اوصافی که به زیبایی و دقت دربارة این دو معصوم(ع) در روایات بیان شده است15 مي‌توان تصویری دقیق از امام عصر(ع) را ترسیم نمود و به دنبال ایشان به جست‌وجو پرداخت.

2ـ 2. وهابیت و تشیع: نکتة بسیار مهمی که پس از ظهور اصغر امام عصر(ع) از روایات مي‌توان برداشت نمود، موضوع تقابل جهانی و گفتمانی تشیع و و‌هابیت است. محتوای صیحة آسمانی و جهانی جناب جبرئیل در بامدادان ظهور، به دفاع از امام عصر(ع) و تشیع و همچنین ندای ابلیس در شامگاه همان روز در دفاع از سفیانی و جریان مشابه وهابیت، می‌تواند این احتمال را به طور جدی به ذهن متبادر مي‌کند که در آن هنگام جریان‌های مختلف فکری شرق و غرب جایگاه چندانی نزد مردم جهان نخواهند داشت و اذهان عمومی مردم به اسلام و دو گرایش غالب شیعی و وهابی معطوف خواهد بود.

ابوحمزه مي‏گويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا شورش سفياني از علايم حتمي ظهور است؟ حضرت فرمودند: «آري، ندا هم حتمي است… از حضرت پرسيدم: اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: «يك منادي اول روز ندا مي‏دهد كه حق با آل علي(ع) و شيعيان اوست و در انتهاي روز شيطان ندا مي‏دهد كه حق با عثمان و شيعيان اوست و در اين زمان ياوه‏گويان (باطل‏گرايان) دچار ترديد مي‏شوند».16

2ـ3. شهادت نفس زکیه اول و خروج امام از مدینه: از روايات چنين بر مي‌آید که حکومت رو به زوال حجاز در تعقيب بني‌هاشم و پيروانشان در حجاز و به ويژه در مدينه، دست به تلاش و کوشش مي‌زند و جواني را که به عنوان نفس زکيه مي‌باشد تنها به جرم اينکه نامش «محمد بن حسن» است و حضرت مهدي(ع) نزد مردم به اين نام مشهور است، مي‌کشد يا بدين جهت که وي از مؤمنان شايسته‌اي است که با حضرت مهدي(ع) ارتباط دارد: «سپاه سفیانی، مردي را که نامش محمد و خواهرش فاطمه است، تنها به دليل اينکه نام او محمد و نام پدرش حسن است به قتل مي‌رساند»!

در چنين موقعيتي بحراني، امام مهدي ـ روحي فداه ـ مانند حضرت موسي(ع) بيمناک و نگران از مدينه خارج مي‌شود و طبق روايات رسيده، يکي از يارانش آن حضرت را همراهي مي‌کند که نام او در روايتی «منصور» و در روايتي ديگر «منتصر» آمده است. روايتي نیز مي‌گويد: «حضرت مهدي(ع) با ميراث رسول الله، در حالي‌که شمشير او را در دست و زره وي را بر تن و پرچم در دست ديگر و عمامة پيامبر را بر سر و رداي او را در بردارد، از مدينه خارج مي‌گردد».17

2ـ4. ظهور اکبر و قیام
الف ـ ورود امام(ع) به مکه: امام(ع) پس از خروج از مدینه به مکه وارد مي‌شوند. مفضل بن عمر در روايت طولاني، از امام صادق(ع) نقل كرده است که فرمود: «سوگند به خدا اي مفضل، گويا اکنون او ـ حضرت مهدي(ع) ـ را مي‌بينيم که وارد مکه مي‌شود، در حالي‌که عمامه‌اي زرد فام بر سر نهاده، کفش مخصوص پيامبر(ص) را پوشيده، چوبدستي او را در دست گرفته و چندين بزغالة لاغر را پيشاپيش خود مي‌برد تا آنها را به خانة خدا مي‌رساند، اما هيچ‌کس او را در آنجا نمي‌شناسد».18 سند اين روايت ضعيف است، مگر اينکه بسيج شدن تجهيزات و عوامل دشمنان جهت جستجوي آن حضرت و در حالت اختفا و پنهاني به سربردن وي، که شباهت به غيبت صغرا و پنهاني آن دارد، بتواند دلالت اين روايت و مانند آن را جبران کند.19 در جایی دیگر آمده: «وقتي بازار تجارت کساد، راه‌ها ناامن و فتنه‌ها زياد شود، هفت تن از علماي مناطق مختلف که با هر يک از آنان بيش از سيصد و اندي نفر، دست بيعت داده‌اند، بدون قرار قبلي رهسپار مکه مي‌شوند و در آنجا يکديگر را ملاقات کرده، از هم مي‌پرسند: انگيزة آمدن شما به مکه چيست؟ مي‌گويند: به جست‌وجوي اين مرد آمديم که اميد است اين فتنه‌ها به دست با کفايت او آرام گيرد و خداوند قسطنطنيه را به دست او آزاد نمايد، ما او را با نام خود و نام پدر و مادرش و ويژگي‌هايش مي‌شناسيم. اين هفت دانشمند بر سر اين گفته با يکديگر توافق مي‌کنند و به جستجوي آن حضرت در مکه مي‌پردازند. (او را ديده) از او مي‌پرسند: آيا شما فلاني پسر فلان هستي؟ مي‌گويد: «نه، بلکه من مردي از انصار هستم» تا آنکه از آنها جدا مي‌شود. اوصاف او را براي اهل اطلاع برمي‌شمرند و مي‌گويند: او همان دوست و محبوب شماست که در جستجويش هستيد و اکنون رهسپار مدينه گشته است، در پي او به مدينه مي‌روند ولي او به مکه باز مي‌گردد، به دنبال او به مکه مي‌آيند و او را در مکه مي‌يابند و مي‌پرسند: شما فلاني فرزند فلان هستي و مادر تو فلاني دختر فلان است و دربارة شما اين نشانه‌ها آمده است و شما را يک بار از دست داديم، اکنون دست‌تان را بدهيد تا با شما بيعت کنيم. مي‌گويد: «من صاحب الأمر شما نيستم، من فلاني فرزند فلان انصاري هستم با ما بياييد تا شما را به دوست و محبوبتان راهنمايي کنم»، آنگاه از ايشان جدا مي‌شود و آنها او را در مدينه مي‌جويند ولي او بر عکس خواستة آنها به مکه رفته است. از اين رو به مکه مي‌آيند و حضرت را در کنار رکن مي‌يابند و مي‌گويند: گناه ما و خون‌هاي ما به گردن توست اگر دستت را ندهي که با تو بيعت کنيم، زيرا ارتش سفياني در تعقيب ماست و مردي حرام زاده بر آنها فرمانروايي دارد، آنگاه حضرت بين رکن و مقام مي‌نشيند و دست خود را جهت بيعت به آنان مي‌دهد و با وي بيعت مي‌کنند و خداوند محبت و عشق او را در دل مردم مي‌افکند و با گروهي که شيران روز و زاهدان شب اند به حرکت خود ادامه مي‌دهد».20

ب ـ شهادت نفس زکیه (دوم): طبق روايات و وضع اجتماعي و روند آن، هنگام ظهور حضرت مهدي(ع) نيروهاي فعال و مؤثري بدين ترتيب در مکه وجود دارد:

1. حکومت حجاز؛ با وجود ضعفي که دارد نيروهاي خود را جهت روياروئي با ظهور احتمالي آن حضرت بسيج مي‌کند، ظهوري که مسلمانان چشم انتظار آن از مکه هستند و فعاليت‌هاي خود را بدين جهت در موسم حج افزايش مي‌دهند.

2. شبکه‌هاي امنيتي ابر قدرت‌ها؛ که در راستاي تأييد و پشتيباني از حکومت حجاز و نيروهاي سفياني فعاليت مي‌کنند يا به صورت مستقل اوضاع حجاز، به ويژه مکه را مراقب‌اند.

3. نيروهاي امنيتي سفياني؛ که در تعقيب فراريان مدينه از چنگال حکومت وي مي‌باشد و پيوسته اوضاع را جهت ورود لشکر سفياني در موقعيت مناسب، زير نظر داشته تا هرگونه قيام و نهضت امام مهدي(ع) را از ناحية مکه، سرکوب نمايد.

در برابر اين تحرکات مخالف، ناگزير يمني‌ها در مکه و حجاز داراي نقش خواهند بود، به ويژه از آن رو که حکومت زمينه ساز آنها، چند ماه قبل از ظهور تأسيس مي‌شود، همچنان‌که ياران ايراني امام(ع) نيز در مکه حاضر مي‌شوند، بلکه حضرت داراي ياراني از خود مردم حجاز و مکه و حتي بين نيروهاي رژيم حجاز مي‌باشد.

در چنين فضاي موافق و مخالف، امام مهدي ـ ارواحناه فداه ـ برنامة نهضت خويش را از حرم شريف اعلان نموده، بر مکه استيلا پيدا مي‌کند. البته طبيعي است که روايات، جزئيات اين برنامه را مشروحاً بيان نمي‌کند، مگر آن مقدار که در پيروزي انقلاب مقدس، سودمند و مؤثر است يا لااقل ضرر و زياني به بار نياورد.

بارزترين حادثه‌اي که روايات آن را بيان مي‌کند، اين است که حضرت مهدي(ع) در 24 يا 23 ذيحجه يعني پانزده شب پيش از ظهور خويش جواني از ياران و خويشان را جهت ايراد بيانية خود به سوي اهل مکه اعزام مي‌دارد، اما طولي نمي‌کشد بعد از نماز در حالي که پيام حضرت مهدي(ع) يا فرازهايي از آن را براي مردم خوانده، دشمنان به او حمله‌ور شده و به طرز وحشيانه‌اي وي را در داخل مسجد الحرام بين رکن و مقام به قتل مي‌رسانند و اين شهادت فجيع در آسمان و زمين اثر مي‌گذارد.

اين واقعه حرکتي آزمايشي است که فايده‌هاي بسياري را در بر دارد از جمله چهرة درنده خوئي حکّام حجاز و نيروهاي کافر حامي وي را براي مسلمانان آشکار مي‌سازد و نيز اين حادثة تلخ، زمينه را براي نهضت حضرت مهدي(ع) که بيش از دو هفته بعد از آن حادثه طول نخواهد کشيد فراهم مي‌سازد و در اثر اين جنايت وحشيانه و شتاب‌زده، پشيماني و ضعف بر تمام تشکيلات حکومتي آن سامان، سايه مي‌افکند.

خبرهاي مربوط به شهادت اين جوان نيک سرشت در مکه، در منابع شيعه و سني به طور متعدد و در منابع شيعه بيشتر است که نام او را غلام (نوجوان) و نفس زکيه ناميده است و برخي روايات نام وي را محمد بن حسن ذکر کرده.21 در روايتي مرفوع22 و طولاني که آن را ابوبصير از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است که فرمود: «قائم به ياران خود مي‌فرمايد: اي دوستان من، اهل مکه مرا نمي‌خواهند ولي من براي اتمام حجت، نمايندة خود را به سوي آنان مي‌فرستم تا آن‌گونه که شايستة من است، حجت را بر آنها تمام کند… از اين‌رو يکي از ياران خود را فرا خوانده، بدو مي‌گويد به مکه برو و اين پيغام را به مردم آن سامان برسان و بگو: اي مردم مکه من پيام‌آور فلاني به سوي شما هستم، که چنين مي‌گويد: ما خاندان رحمت و کانون رسالت و خلافت الهي و از سلالة محمد(ص) و از تبار انبيا مي‌باشيم. از آن زمان که پيامبر ما به ملکوت اعلا پيوست تا امروز در حقّ ما ظلم شد و بر ما ستم‌ها رفت و حقوق مسلم ما پايمال گرديد اينک ما از شما ياري مي‌خواهيم و شما ما را ياري نماييد. وقتي آن جوان اين سخنان را ابلاغ مي‌کند، بر او هجوم مي‌آورند و او را بين رکن و مقام به شهادت مي‌رسانند، او همان «نفس زکيه» است. چون اين خبر به اطلاع امام مي‌رسد به ياران خود مي‌فرمايد: نگفتم به شما که اهل مکه ما را نمي‌خواهند؟ ياران، حضرت را رها نمي‌کنند تا آنکه قيام مي‌نمايد و از کوه طوي با سيصد و سيزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرود مي‌آيد تا آنکه وارد مسجدالحرام شده، در مقام ابراهيم چهار رکعت نماز مي‌گزارد و آنگاه به حجرالاسود تکيه مي‌دهد و پس از حمد و ستايش خدا و ذکر نام و ياد پيامبر و درود بر او، لب به سخن مي‌گشايد، به گونه‌اي که کسي از مردم چنين سخن نگفته باشد».23

ج ـ سرآغاز قیام: با شهادت نفس زکیه و پیامی که او ابلاغ کرده بود، موضوع ظهور اهمیت و جایگاه بالاتری نسبت به قبل نزد مردم منطقه و جهان پیدا می‌کند. در پی آن، فراخوان گردهم‌آیی سیصد و سیزده یار اصلی و ممتاز امام عصر(ع) داده می‌شود. يونس‏بن ظبيان نقل مي‏كند كه امام صادق(ع) فرمودند: «شب جمعه، خداوند متعال مَلَكي را به آسمان دنيا مي‏فرستد. وقتي كه فجر طلوع كرد، آن ملك بر عرش خدا كه بالاي بيت المعمور قرار گرفته، مي‏نشيند و براي هر كدام از پيامبر، حضرت علي، امام حسن و امام حسين(ع) يك منبر نوراني مي‏گذارد و ايشان هم از آنها بالا مي‏روند و ملائكه و پيامبران و مؤمنان هم در مقابل ايشان جمع مي‏گردند و به دنبال آن درهاي آسمان گشوده مي‏شود و پس از زوال خورشيد (هنگام ظهر) پيامبر(ص) مي‏فرمايند: بار پروردگارا! اين وعده‏اي است كه در كتاب خويش دادي وگفتي: «خداوند به آن دسته از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده است كه آنها را همانند پيشينيان حاكمان زمين و دين مرضيّ خويش كند».24 پس از ايشان، ملائكه و پيامبران هم، چنان مي‏گويند. آن چهار نور مقدس به سجده مي‏افتند و رسول خدا(ص) مي‏فرمايند: پروردگارا غضب نما كه حريمت دريده شد و برگزيدگانت شهيد و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را كه بخواهد مي‏كند كه آن روز معلوم است.25

د ـ اجتماع لایة اصلی یاران امام(ع): امام علي(ع)در اين زمينه تعبير جالبي دارند که به ما در درک چگونگي اجتماع ياران قائم(ع) ياري مي‌کند. ايشان مي‌فرمايند: «چون وقت آن برسد، آقاي بزرگوار و پيشواي دين مستقر و پا برجا گردد. پس [ياران] نزد آن بزرگوار گرد آيند، چنان‌که پاره‌هاي ابر در فصل پاييز گرد آمده و به هم مي‌پيوندند». 26

تشبيه جمع شدن ياران آن حضرت به جمع شدن ابرهاي پاييزي، نشان از سرعت اجتماع و به هم پيوستن آنها دارد؛ چنان‌که در روايتي که در همين زمينه از امام باقر(ع) نقل شده، آمده است: «ياران قائم(ع) سيصد و سيزده مرد از فرزندان عجم (غير عرب) هستند. گروهي از آنان به هنگام روز به وسيلة ابر حرکت مي‌کنند و با نام خود و نام پدر و خصوصيات نسبشان شناخته مي‌شوند. گروهي ديگر از آنها در حالي‌که در بستر خود آرميده‌اند، بدون قرار قبلي در مکه بر آن حضرت وارد مي‌شوند».27

ه‍ ـ گونه شناسی یاران امام(ع) از حیث عرب و عجم: به تصریح روایات، اکثر یاران امام عصر(ع) عجم و غیر عرب هستند و یکی از مشکلات جدی امام(ع) در نبردها با اعراب خواهد بود تا جایی که از ایشان با تعبیر شمشیر برّان عرب یاد شده است.28

و ـ اعلان جهانی: مفضل بن عمر از امام صادق(ع) در اين رابطه، روايت كرده است: «در آن روز (عاشورا) وقتي خورشيد طلوع كرد و نورافشاني نمود، كسي از قرص خورشيد به زبان عربي فصيح، خطاب به مردم فريادي مي‏كشد كه تمام آنها كه در آسمان‌ها و زمين‌ها هستند، مي‏شنوند: «تمامي مخلوقات! اين مهدي آل محمد(ع) است» و او را به نام و كنية جدش رسول‌الله(ص) و نسبش مي‏خواند و گوش هر زنده‏اي اين صدا را مي‏شنود. تمام مخلوقات در بيابان‌ها، شهرها، درياها و خشكي‌ها بدان روي مي‏كنند و با هم در اين رابطه گفت‌وگو مي‏كنند و از هم دربارة آنچه شنيده‏اند مي‏پرسند».29

صبح شنبة عاشوراي موعود كه بناست حضرت ظهور كنند، وارد مسجدالحرام مي‏شوند و دو ركعت نماز، رو به كعبه و پشت به مقام به جا مي‏آورند و پس از دعا به درگاه الهي، نزديك كعبه رفته، با تكيه بر حجرالاسود، رو به جهانيان كرده، اولين خطبة تاريخي خويش را چنين انشاء مي‏كنند: پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پيامبر اكرم و خاندان بزرگوارشان ـ سلام‏الله عليهم اجمعين ـ ايشان چنين مي‏فرمايند: « اي مردم! ما براي خداوند [از شما] ياري مي‏طلبيم و كيست كه ما را ياري كند؟ آري، ما خاندان پيامبرتان محمد مصطفي(ص) هستيم و سزاوارترين [و نزديك‏ترين] مردم نسبت به خدا و ايشان. هر كس با من در رابطه با آدم محاجّه كند، من سزاوارترين [و نزديك‏ترين] مردم نسبت به اويم و همين‏طور راجع به نوح، ابراهيم، محمد(ص) و ديگر پيامبران و كتاب خداوند كه به هر كدام از ديگر مردم اولي هستم. مگر خداوند متعال در كتابش نفرموده است:«به درستي كه خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد؛ خانداني كه برخي از آنها از بعضي ديگرند و خداوند شنوا و داناست».30 من بازماندة آدم و ذخيرة نوح و برگزيدة ابراهيم و عصارة وجود محمد(ص) هستم. … هر كس دربارة سنت رسول‏الله(ص) با من محاجه كند، من سزاوارترين مردم نسبت به آن هستم.

هر كس را كه امروز كلام مرا مي‏شنود، به خداوند متعال قسم مي‏دهم كه به غايبان [اين سخنان را] برساند، به حقّ خداوند متعال و رسول گرامي‏اش و حقّ خودم، از شما مي‏خواهم [به ما رو كنيد] كه من حقّ قرابت و خويشاوندي رسول‏الله(ص) را بر گردن شما دارم كه شما ما را ياري كنيد و در مقابل آنها كه به ما ظلم مي‏كنند، حمايت كنيد كه اهل باطل به ما دروغ بستند. … از خدا بترسيد و خدا را دربارة ما در نظر داشته باشيد، ما را خوار نكنيد و ياريمان كنيد تا خداوند متعال شما را ياري كند».31

 سپس حضرت دست‌هايشان را به آسمان بلند كرده، با دعا و تضرع اين آيه را به درگاه الهي عرضه مي‏دارند: «أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه ويكشف السّوء؛ كيست آنكه وقتي شخص مضطر دعايش كند، او را پاسخ داده و بدي را از او برطرف كند؟32

          3. پس از ظهور

3ـ1. بیعت یاران
پس از آنكه حضرت گفتار خويش را به پايان مي‏برند، شرطه‏هاي حرم تلاش مي‏كنند كه ايشان را همانند نفس زكيه به شهادت برسانند يا حداقل اسير كنند كه اصحاب حضرت، قدم پيش نهاده، شرّ آنها را از امام(ع) دفع مي‏كنند. جناب جبرئيل هم پشت به كعبه به عنوان اولين نفر با امام(ع) بيعت مي‏كند و پس از او، سيصدوسيزده تن يار حضرت و ديگر ياوران با ايشان عهد و پيمان مي‏بندند. امام صادق(ع) به مفضل‌بن عمر فرمودند: «اي مفضل! حضرت مهدي(ع) پشتش را به حرم مي‏كند و دستش را كه سفيدي خيره كننده‏اي دارد، جهت بيعت دراز مي‏كند و مي‏فرمايد: اين دست خدا و از سوي خدا و به فرمان خداست و سپس اين آيه را تلاوت مي‏كنند: «آنها كه با تو بيعت مي‏كنند، در حقيقت با خدا بيعت كرده‏اند، دست قدرت الهي مافوق قدرت آنهاست و هر كه بيعتش را بشكند به ضرر خودش است».33 اوّلين كسي كه دست حضرت(ع) را مي‏بوسد، جبرئيل است و به دنبال او، ملائكه و نجباي اجنّه و سپس برگزيدگان. مردم هنگام صبح در مكه مي‌پرسند: اين مردي كه اطراف كعبه است، كيست؟ و اين جمعيتي كه با او هستند كيانند و آن نشانة بي‏سابقه‏اي كه ديشب ديديم چه بود؟ كه اين جريان حوالي طلوع آفتاب اتفاق مي‏افتد».34

محمدبن مسلم نيز از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند: «گويي جبرئيل كه به صورت پرنده‏اي سفيد درآمده، اولين مخلوق خداوند است كه با آن حضرت بيعت مي‏كند و پس از آن، سيصدوسيزده نفر بيعت خواهند كرد. هر كه در اين مسير امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت مي‏آيد، كه برخي در رختخواب‏شان ناپديد مي‏شوند كه حضرت علي(ع) فرمودند: «ناپديد شدگان در رختخواب‏هايشان» و اين گفتة الهي است: «در خيرات با هم مسابقه دهيد كه هر كجا باشيد، خداوند همة شما را مي‏آورد». 35

مفادّ اين پيمان نامه و بيعت را حضرت علي(ع) چنين بيان كرده‏اند: «از يارانش پيمان مي‏گيرد كه: دزدي، زنا و فحاشي به هيچ مسلماني نكنند، خون كسي را به ناحق نريزند، به حريم ديگران جفا و تجاوز نكنند، به خانه‏اي حمله نبرند، تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هيچ طلا، نقره، گندم يا جويي را [براي خويش] انبار نكنند، مال يتيم را نخورند، به آنچه نمي‏دانند شهادت ندهند، هيچ مسجدي را خراب نكنند، آنچه را كه مست كننده است، ننوشند، خز و ابريشم نپوشند، در مقابل طلا سر فرود نياورند، راه را نبندند و ناامن نكنند، همجنس‏بازي نكنند، گندم و جو را انبار نكنند، به كم، راضي و طرفدار پاكي و گريزان از نجاسات باشند، امر به معروف و نهي از منكر كنند، لباس‏هاي خشن بپوشند و خاك را متّكاي خويش سازند و آن‏گونه كه شايستة خداوند است در راهش جهاد كنند. آن حضرت خود نيز متعهد مي‏شود كه همانند آنها قدم برداشته، لباس بپوشد و سوار مركب شود و آنگونه باشد كه آنها مي‏خواهند و به كم راضي باشد و به كمك خداوند متعال جهان را همان‌طور كه از جور پر شده است، از عدالت آكنده سازد، خداوند را آنگونه كه شايسته است عبادت كند و هيچ حاجب و درباني اختيار نكند».36

پس از اتمام مراسم بيعت، جبرئيل برخاسته، به نام حضرت در دنيا بانگ مي‏زند. ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روايت كرده است: «اولين كسي كه با حضرت مهدي(ع) بيعت مي‏كند جبرئيل است. به صورت پرنده‏اي سفيد رنگ فرود آمده، با ايشان بيعت مي‏كند. سپس يك پايش را روي كعبه و پاي ديگرش را روي بيت‏المقدس مي‏نهد و با صدايي گويا و فصيح ندا در مي‏دهد: فرمان خداوند رسيد، دربارة آن شتاب نكنيد».37

پس از بیعت جناب جبرئیل(ع) دیگران نیز با آن حضرت(ع) بیعت کرده، مهیای اقدامات جهانی می‌شوند.

3ـ2. فراخوان لایة دوم یاران (سپاه ده هزار نفری): مفضل بن عمر از امام صادق(ع) چنين روايت كرده است: «خداوند متعال جبرئيل را مي‏فرستد تا اينكه به نزد او بيايد؛ بر حجر اسماعيل در نزديك كعبه فرود آمده، به او مي‏گويد: به چه دعوت مي‏كني؟ حضرت مهدي(ع) او را باخبر كرده، جبرئيل پاسخ مي‌دهد: من اولين كسي هستم كه با تو بيعت مي‏كنم، دستت را دراز كن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بيعت] مي‏كشد. سيصد و اندي مرد هم به نزد او مي‏آيند و با او بيعت مي‏كنند. او هم آنقدر در مكه مي‏ماند كه ده‏هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوي مدينه حركت مي‏كند».38

3ـ 3. خسف بیدا: یکی از نشانه‌های حتمی و قطعی ظهور که‌اندکی پس از اعلان جهانی (صيحه) اتفاق مي‌افتد، فرورفتن بخشی از سپاه سفیانی در بیابانی نزدیک مکه است. حديفـ بن يمان از وجود مقدس پيامبراكرم(ص) نقل مي‏كند: «… سپاه دوم وارد مدينه مي‏شوند و سه شبانه‏روز آنجا را تاراج مي‏كنند. سپس به قصد مكه از آن شهر خارج مي‏شوند تا اينكه به بيابان (بيداء) مي‏رسند. خداوند متعال جبرئيل را مي‏فرستد و به او مي‏گويد: برو آنها را محو كن. او هم ضربه‏اي با پايش به زمين مي‌زند و خداوند متعال آنها را در زمين فرو مي‏برد. جز دو نفر از آنها نجات نمي‏يابند كه هر دو از قبيلة جهينه هستند و براي همين گفته‏اند خبر يقيني و مسلّم نزد جهينه‏اي‏هاست. سپس حضرت اين آية قرآن كريم را تلاوت كردند: «ولوتري إذ فزعوا…».39

3ـ4. حرکت به سمت مدینه: بعد از وقوع حادثة فرو رفتن لشکريان سفياني، روايات نقش نظاميِ ديگري را براي سفياني در حجاز ذکر نمي‌کند، با توجه به اينکه اين ماجرا پايان‌بخش نقش او در حجاز خواهد بود. اما احتمال دارد نيروهايي براي او در مدينه باقي بماند که با قواي حکومت (خاندان فلان) کار زار کند و روايات خاطرنشان مي‌سازد که حضرت مهدي(ع) پس از معجزة فرو رفتن قواي دشمن، با سپاه خود که متشکّل از چند ده هزار نفر رزمنده است براي آزاد سازي مدينه راهي آنجا شده، با دشمنان خود در آنجا درگير مي‌شود. به هر حال آن حضرت مهدي(ع) مدينه را فتح و حجاز را آزاد و نيروهاي دشمن را منکوب مي‌سازد و لشکر سفياني هر کجا که روياروي او باشد، از حجاز تا عراق و شام، شکست مي‌خورد. روايات يک نبرد يا بيشتر را ياد مي‌کند که در عراق بين لشکر سفياني از طرفي و سپاهيان مهدي(ع) و ياران خراساني وي از ناحية ديگر اتفاق مي‌افتد.40

3ـ 5. حرکت به سمت عراق و بقیة نقاط جهان: امام(ع) پس از بازپس‌گیری شبه جزیره، رو به منطقة بین‌النهرین و عراق نموده، با همراهی ایرانیان این منطقه را از سفیانیان بازپس می‌گیرند.

حضرت باقر(ع) فرمود: «قائم ما، نهضت خويش را از مکه آغاز مي‌كند. پرچم و شمشير رسول خدا(ص) و ديگر نشانه‌هاي پيامبر و درخشش گفتار محمدي(ص) با اوست. پس از نماز شامگاه فرياد بر مي‌آورد: اي مردم! شما که در ديدگاه خدا و زير فرمان و ارادة او هستيد، به هوش باشيد. به خدا ايمان آوريد که پيامبران را با مشعل کتاب و قانون و برهان‌هاي روشن، فرستاده است. خدا شما را فرمان مي‌دهد که براي او شريک قرار ندهيد و پاسدار دين و گفتار پيامبر باشيد. زنده بداريد آنچه را قرآن زنده کرده است و نابود سازيد آنچه را قرآن از بين برده است. قلبتان به خاطر هدايت و نجات گمراهان بتپد. من شما را به سوي خدا و پيامبر مي‌خوانم، که برنامه‌هاي قرآن را اجرا کنيد. باطل را بکوبيد و راه و روش پيامبر را به پا داريد. پس از اين گفتار، يارانش که 313 نفر مي‌باشند، مانند ابر‌هاي پراکندة پاييزي، به هم مي‌پيوندند. آنها مرداني هستند که در شب به راز و نياز با خدا زنده‌اند و در روز، شيران بيشة شجاعت‌اند. خداوند نخست حجاز را براي او مي‌گشايد و او زندانيان بني‌هاشم را آزاد مي‌سازد، پرچم‌هاي سياه کوفه به زير مي‌آيد، و به عنوان نشانة بيعت، به سوي امام قائم فرستاده مي‌شود. در اين هنگام است که امام سپاه را به شرق و غرب جهان مي‌فرستد تا بيداد و بيدادگران را ريشه‌کن سازند، و کشورها براي او گشوده مي‌گردد و به دست او استانبول (دروازة غرب) فتح مي‌شود».41

          4. دورة استقرار حکومت جهانی

پایتخت حکومت جهانی امام عصر(ع) مسجد کوفه خواهد بود امّا این امر باعث كاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روایی دربارة کراهت سکونت در شهر مکّه گفت‌وگو به میان آمده که علل متعددی برای آن می‌توان برشمرد، اما از همه مهم‌تر و قابل فهم تر برای مردم زمانی خواهد بود که طیّ الارض،42 طیّ الهواء43 و طیّ الماء44 یک اتفاق عادی خواهد شد و بسیاری از مردم جهان با استفاده از این توانایی‌ها مي‌توانند مسافت‌های طولانی را طی کنند. علاوه بر اين، حتی طیّ طریق عادی با چنان امنیتی خواهد بود که یک زن بدون آنکه دچار مشکلی شود و کسی متعرض او شود، مسير شام تا حجاز را پیاده در می‌نوردد و به بیت الله الحرام می‌رسد. به همین دلیل در ایام حج، شهر مکه مملو از جمعیت خواهد بود؛ از همین‌رو امام عصر(ع) قوانین خاصی را برای زوّار و حجّاج وضع می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ممنوعیت خواندن نماز مستحبی در مسجد الحرام اشاره کرد تا بقیه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.45

ماهنامه موعود شماره 106

پي‌نوشت‌ها:‌
1.
ر. ك:‌ كوراني، عصر ظهور، ص293.
2.
ص84، باب 1، 33.
3.
بحارالانوار، ج52، ص210.
4.
همان، ج52، ص240.
5.
همان، ج52، ص210.
6.
الممهدون للمهدي(ع)، ص60؛ يوم‌الخلاص، ص570.
7.
منتخب‌الاثر، ص451؛ بشارةالاسلام، ص34، يوم‌الخلاص، ص532؛ بيان‌الائمّه(ع)، ج1، ص433 و ج2، ص355.
8.
الغيبـ نعماني، ص178؛ در اين زمينه ر. ك: عصر ظهور، ص293.
9.
تفصيل اين مطلب و جنايات و كشتارگاه‌هايي را كه سفياني در شهرهاي مختلف عراق از خون شيعيان به راه مي‌اندازد در كتاب شش ماه پاياني، نوشتة استاد مجتبي الساده مطالعه نماييد.
10.
نسخة خطي، فتن، ابن حماد، ص89، به نقل از: عصر ظهور، ص 145.
11.
تفصيل بيشتر اين مطلب را در ضمن حوادث ماه محرم كتاب شش ماه پاياني مطالعه نماييد.
12.
الزام الناصب، ج2، ص166؛ يوم الخلاص، ص701.
13.
برای نمونه ر.ک: عصر ظهور،ص17.
14.
براي نمونه ر. ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ص398.
15.
ر. ك: فصل‌نامة انتظار، شمارة پنجم.
16.
الارشاد، ج2، ص371؛ الغيبـة، شيخ طوسي، ص266؛ إعلام الوري، ص 429.
17.
تفصيل اين مطلب را در كتاب عصر ظهور، ص300 به بعد مطالعه كنيد.
18.
بشارةالاسلام ص267، به نقل از: بحارالانوار.
19.
عصر ظهور، ص301.
20.
عصر ظهور، ص302 به نقل از: نسخه خطي ابن حماد، ص95.
21.
عصر ظهور، ص311.
22.
روايتي است كه از بين سلسله سند و يا آخر آن يك يا چند نفر راوي حذف شده باشد.
23.
نسخه خطي ابن حماد، ص91 بنابر نقل عصر ظهور، ص312.
24.
اشاره به آية نازل شده در روز غدير: «اليوم أكملت لكم دينكم و أتميت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام ديناً» يعني اسلام را مسلط و خوف آنها به آرامش تبديل كند.
25.
الغيبـة نعماني، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.
26.
فيض‌الاسلام، ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، ص1202، ح1.
27.
همان، ص369، ح157.
28.
ر. ك: الغيبـة نعماني، ص235.
29.
يوم الخلاص، ص543؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص341.
30.
سورة آل عمران(3)، آية‌33.
31.
الغيبـة نعماني، ص 121؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ بشارةالاسلام، ص 102.
32.
سورة نمل (27)، آية 62.
33.
سورة فتح (48)، آية 10.
34.
بشارةالاسلام، ص268؛ الزام الناصب، ج2، ص257؛ يوم الخلاص، ص320.
35.
الغيبـة نعماني، ص21؛ منتخب الاثر،‌ص422؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص265.
36.
منتخب الاثر، ص469؛ الزام الناصب، ج2، ص205؛ يوم‌الخلاص، ص292؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص244.
37.
بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشارة الاسلام، ص259؛ يوم الخلاص، ص319؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص340؛ السفياني، ص145.
38.
بشارة الاسلام، ص227؛ منتخب‌الاثر، ص468.
39.
بحارالانوار، ج52، ص187؛ منتخب الاثر، ص456؛ بشارالاسلام، ص21؛ يوم‌الخلاص، ص673.
40.
عصر ظهور، ص150.
41.
ابن حماد، الفتن (نسخه خطي)، ص59، به نقل از: معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج3، ص295، ح832.
42.
كرامتي از بزرگان كه به سبب آن مسافتي زميني در مدّتي كوتاه در نور ديده مي‌شود.
43.
همانند طيّ‌الارض با اين تفاوت كه حركت در آسمان خواهد بود.
44.
همانند طيّ‌الارض با اين تفاوت كه حركت بر روي آب خواهد بود.
45.
تفصيل بيشتر اين مطلب را در كتاب چشم‌اندازي به حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، نوشتة حجّت‌الاسلام و المسلمين طبسي مطالعه نماييد.

 

Loading

1 COMMENT

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!