چرا فاطمه، فاطمه است

0
fatemeh.jpg

آنچه فاطمه (س) را در كنار همه عظمتش نمونه يك پيامبر كرده انقلابي است كه در قبال انحراف و بدعت مسلمانان منافق، بعد از وفات پيامبر (ص) شروع كرد و البته نشانه هاي آن به كرات قبل از وفات پيامبر (ص) آشكار شده بود.

 

 

 

چرا فاطمه، فاطمه است

 

سخن از شان و منزلت فاطمه (س) بسيار بوده و هست. شايد در شان فاطمه زهرا اولين جمله زيارت نامه او كه در زيارت هيچ امام ديگري نيامده همين بس باشدكه:

«يا ممتحنة، امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك، فوجدك لما امتحنك صابرة»

اي آزموده ! خدايي كه تو را آفريد، پيش از آنكه تو را بيافريند، آزمودت. پس تو را در برابر آزمايشش شكيبا يافت…

(و البته نويسنده اين مطلب، هنوز عمق اين معنا را درك نكرده است)

و در شان و مقامش نزد ائمه اين روايت بس كه امام صادق (ع) فرمود: مردم در حين سختي ها و گرفتاريها به ما متوسل مي شوند و ما ائمه در سختي و گرفتاري به مادرمان زهرا متوسل مي شويم.

اما آنچه فاطمه (س) را در كنار همه عظمتش نمونه يك پيامبر كرده انقلابي است كه در قبال انحراف و بدعت مسلمانان منافق، بعد از وفات پيامبر (ص) شروع كرد و البته نشانه هاي آن به كرات قبل از وفات پيامبر (ص) آشكار شده بود. بدعتي كه اكنون پس از پانزده قرن همچنان پابرجاست و عامل اصلي تفرقه مسلمين. انقلاب فاطمه (س) از آن لحاظ منحصر به فرد است كه در حالي حركتش را آغاز مي كند كه حتي علي (ع) با درك صحيح شرايط سكوت و انزوا اختيار كرده و ديگر صحابي همچون مقداد و سلمان و ابوذر و… نيز در فشار شديد خليفه و اطرافيانش قرار دارند. در اين نوشته سعي شده تا تلاش پيامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) براي استقرار جانشيني علي (ع) و در حقيقت بنيان حكومت اسلامي با محوريت ولايت معصوم بر مردم و تلاش هاي مخالف آن نشان داده شود.

الف: قبل از وفات پيامبر

1- آزمايش بزرگ جنگ تبوك در سال نهم هجري است. پيامبر (ص) در تدارك جنگ با روميان است. اخبار حاكي از تلاش هرقل شام در جمع آوري لشكري از قبايل عربي بود كه مي بايست علي الظاهر براي جنگ با حجاز آماده مي گرديد. شامات شامل منطقه وسيعي بود كه اكنون كشورهايي چون سوريه، اردن، فلسطين و لبنان را دربر مي گرفت. پيامبر (ص) عليرغم سالخوردگي فرمان جمع آوري نيرو مي دهد. سفر در فصلي بسيار گرم، در راهي بسيار طولاني و با وجود مشقات فراوان و درست در زمان رسيدن محصولات كشاورزي بود. مشكل اين جنگ و سفر طولاني آن تا بدانجا بود كه آن را به حق «جيش العسره» ناميده اند. شرايط بسيار حساس است و برخي مسلمانان و منافقان به دلايل مختلف از رفتن به جنگ سرباز مي زنند. داستان اين جنگ و افرادي كه به آزمايش الهي دچار شده بودند از آيه 38 سوره توبه آغاز مي شود و تا آخر سوره (بيش از صد آيه) بدان اختصاص دارد. پيامبر (ص) در اقدامي عجيب و معنادار عليرغم ميل علي (ع) و طعنه يهوديان و منافقين، علي (ع) را كه بزرگ جنگاور سپاه اسلام است و طبيعتا در جنگ با روميان بيش از هر زمان ديگري بدو نياز بود در مدينه به جاي خويش مي گمارد و مي فرمايد: «من تو را براي آنچه در مدينه ترك كرده ام مي گذارم. آيا راضي نيستي كه منزلت تو نسبت به من، همچون منزلت هارون نسبت با موسي باشد جز آنكه پس از من پيغمبري نيست ؟» اين حديث حتي يك منكر در ميان تمامي سيره نويسان و محدثان و مورخان ندارد. با تلاش و تبليغ فراوان در همه سرزمين اسلامي، حدود سي هزار نفر آماده جنگ مي شوند. جالب آنكه سپاه اسلام مدت بيست روز در منطقه تبوك مي ماند و بدون آنكه جنگي صورت گيرد به مدينه بازمي گردد.

2- حجة الوداع (سال دهم هجري) : پيامبر (ص) به دستور خداوند، در غدير، علي (ع) را صراحتا جانشين بعد از خود معرفي مي كند و مردم با علي (ع) بيعت مي كنند. جالب آن است كه طبري در كتاب خود حديث غدير را از عمربن خطاب هم روايت كرده است. اين حادثه مهم و بيعت مردم با علي (ع) منكري در تاريخ ندارد.

3- بعد از واقعه غدير و در راه بازگشت به مدينه گروهي دوازده نفري به جان پيامبر (ص) (و شايد علي) سو قصد مي كنند و پيامبر (ص) از قبل از ماجرا آگاه مي شود. به شواهد مختلف سوقصد كنندگان از كفار و دشمنان خارجي نبوده و از نيروهاي داخلي بوده اند. برخي تاريخ نويسان به شيوه عجيبي از ذكر نام آنان خودداري مي كنند.

4- آغاز بيماري رسول خداست. پيامبر(ص) تصميم به اعزام سپاهي به موته دارد. سپاه مركب از قديمي ترين صحابه و ديگر انصار است. بازهم در تاريخ نامي از علي(ع) در سپاه مشاهده نمي شود. در ميان اين همه صحابه با سابقه و مسن، پيامبر (ص) اسامه را فرمانده انتخاب مي كند. كسي كه سن او در تاريخ هفده تا بيست سال معرفي شده است. اعتراض برخي صحابي و خصوصا عمر آغاز مي شود و پيامبر (ص) با خشم مي فرمايد: او لياقت اميري لشكر را دارد. در بستر بيماري نيز مي فرمود : «انفذوا جيش اسامه». آنقدر سستي كردند تا پيامبر (ص) رحلت كردند. حتي پس از خليفه شدن ابوبكر و اعزام اين سپاه به فرماندهي اسامه، عمر به فرمانده بودن او همچنان اعتراض مي كرد. در كلمات اميرالمومنين آمده است كه هدف از فرستادن اين سپاه، تثبيت ولايت آن حضرت بوده است. كمي سن از جمله ايراداتي بود كه عمر به خلافت علي (ع) هم مي گرفت و به نظر مي رسيد پيامبر (ص) با آينده نگري خاصي چنين تدبير كرده بودند.

5- حادثه يوم الخميس كه در دوماه پاياني زندگي پيامبر (ص) رخ داد. پيامبر (ص) در بستر بيماري كتاب و دوات مي خواهد تا چيزي بنگارد تا پس از او امت گمراه نگردند ولي عمر بن خطاب با بيان اينكه «اين مرد گرفتار تب شده (و هذيان مي گويد) و كتاب خدا مارا كفايت مي كند» از اين كار ممانعت كرد.

ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه به نقل از كتاب «تاريخ بغداد» مي نويسد در آغاز خلافت عمر وقتي ابن عباس بر وي در حالي كه در حال خوردن خرما بود وارد شد و بحثي در مورد اين واقعه مطرح شد عمر چنين گفت: « …آري از رسول خدا درباره وي (اميرالمومنين) مطلبي بود كه نمي توانست حجت باشد. آن حضرت در هنگام بيماري سرآن داشت تا به اسم علي تصريح كند. اما من به خاطر اسلام ار اين كار ممانعت كردم زيرا هيچ گاه قريش بر او اجتماع نمي كردند و اگر او بر سر كار مي آمد عرب از سراسر نقاط به مخالفت با او مي پرداختند. رسول خدا از تصميم دروني من آگاه شد و از اين كار خودداري كرد.»

6- نگراني از اوضاع آينده حكومت اسلامي حتي در رفتار و گفتار پيامبر (ص) كاملا مشخص است. پيامبر (ص) در روزهاي آخر به قبرستان مي رود و با گورهاي خاموش نجوا مي كند: «خوب بياساييد كه حال شما از اين قوم بهتر است.» هر چه به مرگ نزديك تر مي شود نگراني بيشتر در سخنان پيامبر (ص) شنيده مي شود: « پاره هاي شب سياه روي آورده اند و به دنبال هم از راه مي رسند.»

ب: پس از رحلت پيامبر:

7- ضربه اي سخت به علي (ع) و خصوصا فاطمه (س) وارد شده است. هنوز كفن و دفن پيامبر (ص) تمام نشده كه خبر ضربه اي عميق تر به خانه علي (ع) مي رسد. ابوبكر جانشين پيامبر (ص) شده و مردم در حال بيعت با او هستند !

ابن قطيبه در كتاب الامامه و السياسه مي نويسد علي بعد از اين واقعه به مسجد رفت و با مهاجرين در اين باره اتمام حجت كرد و علت اين حادثه را پيروي صحابه از هوي و هوس خواند. ديگر ياران نزديك علي (ع) نيز با خطابه هايي مردم را از اين انحراف برحذر مي داشتند. اين اتمام حجت ها به شكلي بود كه نقل شده ابوبكر سه روز از خانه خارج نشد.

از طرفي عمر شمشير به كمر بسته و دور شهر مدينه مى‏چرخيد و مى‏گفت: با ابوبكر بيعت شده است، بشتابيد به بيعت كردن با او و مردم از هر طرف براى بيعت مى‏آمدند…

8- حكمت همه تلاش ها و اتمام حجت هاي پيامبر (ص) در اواخر عمرشان هويدا مي شود. اينك وقت ابتلا و آزمايشي ديگر براي امت پيامبر (ص) است. همه در حال بيعتند و عمر خوب مي داند كه بزرگترين مانع، خانه علي (ع) است كه اينك دوستداران فاطمه (س) همچون سلمان، ابوذر، عمار، مقداد و بلال در آنجا جمع شده اند. او از اين تنها نقطه مقاومت در برابر حكومت جديد سخت خشمگين است. او كه براي استقرار قدرت در دست ابوبكر تلاش بسيار كرده است و همه سدها را از پيش پا برداشته است اكنون نمي تواند تحمل كند در اين خانه، گروهي به عنوان سرپيچي از بيعت سر باز زده اند و چنين كانون مقاومتي را تشكيل داده اند. عمر در حاليكه فاطمه (س)، پاره تن پيامبر، سيده زنان عالم، پشت در است او و اهل خانه اش را تهديد به آتش زدن مي كند! آنجا در خانه اي است كه پيامبر آنجا مي ايستاد و مي فرمود : السلام عليكم يا اهل بيت النبوة و اذل دخول مي گرفت … كار به شكستن و باز كردن در با لگد مي رسد در حاليكه هنوز فاطمه، باردار، پشت در است… و شد آنچه كه شد…

9- ـ علي؟ آري، اما او هنوز جوان است. بگذار چندي بر او بگذرد!

– علي؟ آري، اما او مرد شمشير است و پارسايي و دانش. از سياست چيزي نمي داند شجاع است اما علم جنگ ندارد!

– علي؟ آري، اما فعلا مصلحت نيست. خيلي دشمن دارد. او در جنگ هاي عصر پيغمبرافراد بسياري از خانواده ها ي بزرگ و بانفوذ عرب را كشته. اين كينه ها هنوز گرم است. مصالح ايجاب نمي كند.

– علي؟ او از خودش زياد ستايش مي كند!

– علي ؟ آري اما …. اما…. اما …..

10- انگار براي عمر كافي نيست. ابوبكر را قانع به تحريم اقتصادي خاندان علي (ع) مي كند. اميرالمومنين (ع) بعدها در نامه خود به عثمان بن حنيف مي نويسد :«از همه آنچه آسمان بر آن سايه انداخت، تنها فدك در دست ما بود.» ابوبكر در روايتي كه فقط انگار خود او تنها از پيامبر شنيده نقل مي كند كه پيامبران از خود ارث باقي نمي گذارند. استدلال هاي محكم فاطمه در اين رابطه از آيات قرآن را گوش شنوايي نيست و فدك، هديه پيامبر (ص) به فاطمه، به نفع حكومت مصادره مي شود.

11- علي (ع) به مصلحت جامعه مسلمين و جلوگيري از تفرقه، تصميم به سكوت گرفته بود. دليل و حكمت اين سكوت بعدها بارها مورد اشاره علي (ع) قرار گرفته است. در جايي با اشاره به اين فرمود: ميوه نارس چيدن مانند كشت در زمين غصبي ديگري بي بهره است.

امام در خطبه 3 نهج البلاغه كه به خطبه شقشقيه معروف و درددل هاي امام از ماجراي سقيفه و غصب خلافت است مي فرمايد:

«(پس از سقيفه) در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براي گرفتن حق خود به پاخيزم و يا در اين محيط خفقان­زا در تاريكيي كه به وجود آوردند صبر پيشه سازم ؟ صبري كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه ميدارد … صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلويم مانده بود و با ديدگان خود مي­نگريستم كه ميراث مرا به غارت مي­برند.»

همچنين در خطبه 217 نهج البلاغه با مضموني مشابه ميفرمايد: «به اطرافم نگريستم. ديدم كه نه ياوري دارم و نه كسي كه از من دفاع و حمايت كند جز خانواده­ام كه مايل نبودم جانشان به خطر بيفتد. پس خار در چشم فرو رفته ديده بر هم نهادم و با گلوي استخوان در آن گير كرده جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم و در فرو خوردن خشم در امري كه تلخ­تر از گياه حَنظَل و دردناك­تر از فرو رفتن تيزي شمشير در دل بود شكيبايي كردم. »

تعداد كم صحابه همراه علي (ع) نيز باعث شده بود در اين شرايط آنان نيز عملا منزوي شوند و كوچكترين حركت آنان با عكس العمل اصحاب سقيفه و خصوصا عمر همراه شود. فاطمه (س) با توجه به جايگاه خاصش يك تنه انقلاب مي كند. ان تَقوموا لله مَثني و فُرادي ؛ سبأ آيه 46. (براي خدا دو نفر دونفر باهم و يا به تنهايي (در امر دينتان) قيام كنيد)

12- فاطمه (س) در قبال دفاع در برابر مصادره فدك شكايت خود را در مجمع عمومي مسلمين يعني مسجد مطرح مي كند چراكه اين شكايت تنها براي فدك و يك مساله شخصي نبود. فاطمه (س) در مسجد چنان خطبه غرايي ايراد كرد كه برخي مورخان در انتساب آن به ايشان ترديد كرده اند! در ابتداي خطبه، فاطمه (س) چنان ناله اي سر داد كه مجلس را لرزاند و حاضران به گريه افتادند. سپس مدتي خاموش ماند تا مردم آرام گرفتند آنگاه سخن آغاز كرد. اين خطبه آتشين توسط ابوالفضل احمدبن ابي طاهر (متوفاي280 ه.ق) در كتاب بلاغات النساء آورده شده است. ابي طاهر مي نويسد: من پيرمردان آل ابوطالب را ديدم كه اين خطبه را از پدران خود نقل مي كردند و به فرزندان خويش تعليم مي دادند.

13- اينها قسمتي از آتش دل دختر پيامبر (ص) است كه در مسجد بر سر مردم فرود مي آمد:

«…شيطان سر از كمينگاه خود برآورد و شما را به خود دعوت كرد و ديد كه چه زود سخنش را شنيديد و سبك در پي او دويديد . هنوز دو روزي از مرگ پيغمبرتان نگذشته و سوز سينه ما خاموش نگشته. آنچه نبايد كرديد و آنچه از آنتان نبود برديد و بدعتي بزرگ پديد آورديد. به گمان خود خواستيد فتنه برنخيزد و خوني نريزد اما در آتش فتنه افتاديد و آنچه كشتيد به باد داديد كه دوزخ جاي كافران است و منزلگاه بدكاران. شما كجا و فتنه خواباندن كجا؟! دروغ مي گوييد و راهي جز راه حق مي پوييد … من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم اما مي دانم كه خواريد و در چنگال زبوني گرفتار… من پايان كار را نگرانم و چون پدرم شما را از عذاب خدا مي ترسانم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختي را كه كشتيد بچينيد و كيفر كاري را كه كرديد ببينيد….»

ابن ابي الحديد معتزلي مينويسد: «از علي بن فارقي مدرس مدرسه غربي بغداد پرسيدم: آيا فاطمه راست مي گفت؟ گفت: آري. گفتم اگر راست مي گفت چرا فدك را به او بازنگرداندند؟ با لبخندي گفت: اگر آن روز (خليفه) فدك را بدو ميداد فردا خلافت شوهر خود را ادعا مي كرد و او هم نمي توانست سخن وي را نپذيرد چراكه قبول كرده بود دختر پيامبر (ص) هرچه مي گويد راست است!»

14- فاطمه (س) انقلاب خود را آغاز كرده است. هميشه مبارزه در جبهه داخل بسيار سخت تر و پيچيده تر از جبهه اي است كه دشمن خارجي در برابر آن است. اكنون جنگ در برابر كافران شمشير كشيده نيست. جنگ با صحابي پيامبر (ص) است كه هركدام نام و نشاني در اسلام دارند. فاطمه (س) با علي (ع) يك به يك به در خانه صحابه مي رود. خانه همان ها كه غدير را ديدند و با علي (ع) بيعت كردند. به همه آنها غدير وگفتار پيامبر (ص) در مورد ولايت علي (ع) را يادآور مي شود. جوابي كه شنيده مي شود تاريخ را مبهوت كرده : ” علي دير آمده !! ” … چشم ها كور و گوش ها كر و بر دل ها قفل زده شده…. و مَن يَنقَلِب عَلي عَقِبَيه فلَن يَضُرُّ الله شَيئا ؛ آل عمران آيه 144. (و هر كس به روش گذشتگان خود برگردد هيچ ضرري به خدا نمي رسد) ….

فاطمه زياد گريه مي كرد. آنقدر كه مردم مدينه به علي شكايت بردند كه به او بگو يا روز گريه كند يا شب ! مگر او چطور گريه مي كرده كه اهل مدينه را مي آزرده ؟ اصلا چرا فاطمه اي كه صداي او را كسي تاكنون نشنيده اينچنين گريه مي كند ؟ براي فدك ؟ براي فوت پدر ؟ يك نفر نپرسيد …

15- فاطمه (س) همچون پرنده اي مجروح در ميانه دو فاجعه سنگين فشرده مي شود. مرگ پيامبر (ص) وغصب جانشيني پيامبر (ص) و انحراف رهبري حكومت اسلامي. اين شعر منسوب به اوست كه: «صُبَّت عَلَيّ مَصائبٌ لَوّانها ، صُبَّت علَي الايّام صِرن لَياليا (در اين بلا به جاي من ار روزگار بود روز سپيد او شب تاريك مي نمود)»

خانه او چسبيده به مسجد است. ديروز صداي عمر را مي شنيد كه در محراب پيامبر (ص) نماز مي خواند و امروز صداي ابوبكر را. اين زن تنها هجده ساله است. او تاب اين همه جفا و فشار جسمي و روحي را از طرف دوست و دشمن ندارد… در دعاها و نمازهايش آرزوي مرگ مي كند و بچه هايش مي شنوند. آرزوي مرگ ؟ آخر چرا؟ … يك نفر نپرسيد…. فاطمه (س) در بستر بيماري مي افتد.

زنان به عيادت او مي آيند. او باز خطبه مي خواند و باز هم آتشين. چنان خطبه اي كه سويد بن غفله گويد: زنان سخنان آن حضرت را براى شوهرانشان بازگو كردند، گروهى از مهاجرين و انصار براى عذرخواهى نزد ايشان آمده و گفتند: اى سرور زنان، اگر على اين مطالب را قبل از بيعت با ابوبكر برايمان مى‏گفت كسى را بر او ترجيح نمى‏داديم! آن حضرت فرمود: از نزدم دور شويد، بعد از ارتكاب گناه و سهل‏انگارى، عذرخواهى براى شما مفهومى ندارد. فاطمه (س) در اين خطبه، آينده حكومتِ به اصطلاح اسلامي را چنين ترسيم مي كند كه :« اكنون آماده باشيد كه گرد بلا انگيخته شده و تيغ خشم خدا از نيام انتقام آهيخته. شما را نگذارد تا روزگارتان را سياه كند و آنگاه دريغ شما سودي ندارد… واي بر آنان. آيا آنكه مردم را به راه راست مي خواند سزاوار پيروي است يا آنكه خود راه را نمي داند؟ …» ان الله لا يغيروا ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم؛ رعد آيه 11 (بدرستيكه خداوند حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد كرد تا زمانيكه خود آن قوم حال خود را تغيير دهند (و از نيكي به بدي شتابند).

16- ابوبكر و عمر هم براي عيادت آمدند ! فاطمه (س) ابتدا آنها را راه نمي دهد ولي به اذن علي (ع) اذن داد. فاطمه (س) رو به آنها مي گويد: نشيده ايد كه پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هركه او را بيازارد مرا آزرده است؟ گفتند: چنين است! فاطمه (س) گفت: «خدا و فرشتگانش را گواه مي گيرم كه شما مرا آزرديد و من از شما ناخشنودم و اگر رسول خدا را ببينم از شما دو نفر نزدش شكايت مي كنم.» آنان از خانه او بيرون رفتند. اين اتمام حجت به گونه اي سنگين بود كه برخي مورخين اين ملاقات را نفي كرده و برخي به گونه ديگر روايت كرده اند كه ابوبكر در اين ملاقات، فاطمه (س) را خشنود كرد!

فاطمه (س) ، كسي كه تا آن زمان كمتر كسي سخني از زبان او شنيده بود، در مسجد خطبه خواند و در بستر هم. برخي زنان به ملاقات او مي آيند و مردان از احوال او كاملا باخبرند و انگار او در اين حركت همچون پيامبري در حال ابلاغ و انذار و تذكر است. او به درستي از جايگاه خويش در ابلاغ اين رسالت آگاه است. او از يك سو به شدت مورد توجه رسول خدا بوده است و پيامبر (ص) از او به عنوان پاره تن خود ياد كرده و از سوي ديگر برخورد و محدود كردن او به واسطه حرمت و جايگاه خاصش در بين مردم كار ساده اي نبود و فاطمه (س) نيزكه ميراث پيامبر (ص) را در تشكيل حكومت اسلامي ولايي در خطر مي ديد با همه وجود در پشتيباني از ولايت در طول تاريخ، تنها وارد صحنه شد.

لذا با اين سياست بود كه فاطمه (س) در قبال دفاع در برابر مصادره فدك ترجيح داد شكايت خود را در مسجد مطرح كند چراكه اين شكايت تنها براي فدك و يك مساله شخصي نبود بلكه مساله آغاز بدعت خلافت مردم بر مردم به جاي ولايت الهي بر مردم در شيوه اداره حكومت اسلامي بود. در واقع خلفا تنها با اين تصور كه اگر حاكمي مسلمان عهده دار حكومت شود كافي است و لذا به اداره حكومت اسلامي فكر مي كردند و شايد بتوان گفت در ظاهر موفق بودند چراكه آشوب هاي داخلي را سركوب كردند، مرتدان را سر جاي خود نشاندند و سپس آماده توسعه حكومت اسلامي شدند كه در اين راه نيز ظاهرا موفقيت هايي حاصل شد. اما نكته ظريف مساله آنجا بود كه سياست خلافت مردم بر مردم هنگام حضور معصوم موجب شد قرن ها بعد در زمان حضور ساير ائمه نيز نه تنها اصل حضور آنان در صدر حكومت نفي شود بلكه همه آنان توسط حاكمان حكومت به اصطلاح اسلامي محصور شدند و به زندان افتادند و شهادت رسيدند و اين همان آينده اي بود كه فاطمه زهرا (س) در شروع اين بدعت مي ديد و آغاز همين بدعت بود كه همچنان پس از گذشت پانزده قرن از آن زمان اين شكاف بين مسلمين ترميم نشده است.

الذينَ ضَلَّ سَعيُهُم في الحَيوهِ الدنيا و هم يَحسَبون اَنّهم يُحسِنون صُنعا ؛سوره كهف آيه 104. (زيانكارترين مردم كساني هستند كه عمرشان را در راه دنياي فاني تباه كردند و به خيال باطل مي پنداشتند كه نيكوكاري مي كنند) .

فاطمه (س) بنيانگذار نهضتي است كه هنوز ادامه دارد. او با ارائه خطبه هاي خود جبهه هايي راگشود تا پس از رحلت رسول خدا، اسلام و حاكميت اسلام در تاريخ گم نشود و آرام آرام معني خود را بيابد. جبهه اي كه او گشوده همچنان در حال پيشروي است.

و فاطمه (س) جان خويش را در اين راه گذاشت. به قول يكي از صاحب نظران خوش ذوق ” فاطمه با بذل جان خويش دِين پيامبر را به علي (ع) در جبران شب ليله المبيت كه علي (ع) جان خويش را در راه اسلام و پيامبر گذاشت ادا كرد. ”

او از كودكي، بزرگ زيست و در راه پيامبر (ص) با بصيرتي ولي گونه در مبارزه با جبهه نفاق و حمايت از حكومت ولايي لحظه اي از پا ننشست. او نمونه بارز يك زن در همه ابعاد است. مظهر يك همسر، يك مادر، و مظهر يك زن مبارز و مسئول در برابر زمانه و سرنوشت جامعه و آينده حكومت اسلامي. وي خود يك «امام» است. نمونه يك تيپ ايده آل براي زن، يك اسوه.

نقل شده علي (ع) در مسجد بود كه خبر شهادت فاطمه را به او رساندند. از مسجد پيامبر تا خانه فاطمه فاصله بسيار كوتاه بود. علي در اين راه كوتاه سه بار از صورت به زمين مي خورد. زمين خوردن علي را هيچ كس نه قبل از اين حادثه ديده بود و نه بعد از آن ديد.

دكتر شريعتي در كتاب فاطمه فاطمه است مي گويد:

« در ميان همه جلوه هاي خيره كننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بيش از همه براي من شگفت انگيز است اين است كه هم سفر و هم گام و هم پرواز روح عظيم علي (ع) است … اين است كه علي (ع) هم او را به گونه اي ديگر مي نگرد و هم فرزندان او را.»

اين جايگاه نزد علي (ع) چنان ويژه است كه در وصيت نامه خود در نامه 24 نهج البلاغه چنين مي نويسد:« من سرپرستي اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم تا خشنودي خدا و نزديك شدن به رسول الله و بزرگ داشت حرمت او و احترام پيوند خويشاوند پيامبر را فراهم آورد.»

فاطمه (س) به گواهي زيارتنامه اش «همسر ولي الله و بهترين خلق خدا بعد رسول الله، هم پيمان زهد و پرهيزكاري است كسي كه نور امامان از او خارج شده و در برابرش پرده نبوت آويخته شده است.»

اللهم صل عليها صلوة تزيد فى محلها عندك و شرفها لديك، و منزلتها من رضاك، و بلغها منا تحية و سلاما، و اتنا من لدنك فى حبها فضلا و احسانا، و رحمة و غفرانا انك ذوالعفو الكريم و العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلك.

منابع:
1- تاريخ سياسي اسلام؛ سيره رسول خدا (ص) نوشته رسول جعفريان
2- بصيرت حضرت فاطمه (س) نوشته اصغر طاهرزاده
3- زندگاني فاطمه زهرا (س) نوشته سيد جعفر شهيدي
4- فاطمه فاطمه است نوشته دكتر علي شريعتي

نويسنده: حسين عطوف

 

فارس نیوز

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!