تصویرسازی استراتژیک هالیوود در مظلوم جلوه دادن تاریخیِ صهیونیسم

2
schindlerslist.jpg

نگاهی به 2 فیلم Schindler’s List  و  The Pianist

سالها از پی سالها گذشت، اما شکل گیری «سرزمین انجیلی یهود» آنچنان که فکر می کردند هم ساده نبود، در سالهای بعد از 1980 و پس از انقلاب اسلامی و نیز جنگ اول لبنان و اسرائیل، در افکار عمومی دنیا و با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران، آهسته آهسته دو لغت «اسرائیل» و «اشغالگر» در حال همنشینی بودند.

 

 

 

بعد از آنکه در سال 1917 آرتور جیمز بالفور، اعلامیه معروف خود را در دفاع از تشکیل دولت یهودی در خاک فلسطین علنی کرد، پیدا بود عزمی آشکار و قدرتمند شکل گرفته است برای به سلطنت رساندن صهیونیستها. صهیونیستهایی که آنقدر از دوران استعمارگری برای خود سرمایه جمع کرده بودند که توانایی خریدن هر خاک و هر نظام و هر حکومتی را داشتند، اما آنچه فلسطین را برای آنها انتخاب بهتری جلوه می نمود، افسانه معبد هیکل بود و دیوار غربی مسجدالاقصی؛ مکانی که آن را مقدس ترین زیارتگاه یهود می دانند، دیواری که یهودیان در کنار آن «ندبه» می کنند و فریاد می کشند و زاری می کنند.

بعد از اعلامیه بالفور سیل عزیم مهاجرت به سرزمین موعود یهود شروع شد. هر جهودی به جهود دیگری می رسید، خبری از عزیمت به فلسطین می گرفت و تشکیل حکومت آرمانی اسرائیل! اما دو مشکل در میانه راه صهیونسم بود: 1- اعراب فلسطین 2- ملقب شدن به عنوان «اشغالگر». و یهود نه مزاحمین فلسطینی را برمی تابید و نه عنوان اشغالگر را. این شد که به رصد رخدادهای عالم مشغول شد و در کمین نشست برای نخستین بهانه. حادثه ها از پی حادثه ها گذشتند و نوبت به جنگ جهانی دوم رسید، جنگی بزرگ که پرچمدار آن کسی نبود جز ضدیهودترین فرمانده جنگ در عالم، یعنی «هیتلر». هیتلری که ظهور وی، دندانِ تیز صهیونیستهای بهانه جو را برّاقتر کرده بود.**

تا نهایتا سال 1945 فرا رسید و هیتلرِ ستیزه جو در اردوگاه آشویتس (Auschwitz Camp) همان کاری را کرد که سالها بود یهود انتظارش را می کشید. حرفها سینه به سینه نقل شد: بازوبندهای معرف یهود، جمع آوری یهودیان لهستان، اردوگاه آشویتس، کار اجباری برای یهود، قتل عام پیرمردها و پیرزنهای از کارافتاده، کشتن بی دلیل مردم، نسل کشی، کوره های آدم سوزی، هولوکاست، قتل 6 میلیون یهودی…**

گویی هیتلر آنقدر جنایت کرده بود و آنقدر رفتارهای ضدیهودی از خود نشان داده بود که اگر کسی می گفت هیتلر در یک اتاق 50 متری 1میلیون یهودی را کشته است، مردم بی برو برگرد باور می کردند! این شد که صهیونیسمِ فرصت طلب و بهانه جو، وقایع اردوگاه آشویتس را آنقدر بزرگ جلوه نمود که دیگر کسی نمی توانست به حقانیت آن شک کند.**

و سرانجام جنگ جهانی دوم به پایان رسید، هم اکنون نوبت، نوبتِ مظلوم نمایی صهیونیسم است، یهودِ صهیونیست بهانه ای که می خواست را بدست آورده است و حال منتظر زدن ضربه نهایی است. صهیونیستهای سرمایه داری که از سالها پیش به خاک امریکا مهاجرت کرده اند، آنقدر در جنگ جهانی دوم حق بر گردن امریکا گذاشته اند که دولت امریکا به دنبال فرصتی است برای جبران لطف صهیونیستها. این می شود که «پرزیدنت ترومن» دست به کار می شود و با ژستی انسان دوستانه می گوید: «امریکا نمی تواند از کنار رفتارهای دیوانه وار هیتلر با یهودیان بگذرد، یهودیان حق دارند زندگی تازه و مستقلی را شروع کنند». و حال نوبت حمایتهای کشورهای پیروز جنگ است که صهیونیستها در تمامشان رخنه کرده بودند، کشورهایی که هم اکنون حس انسان دوستیشان گل کرده و یکی پس از دیگری از تشکیل دولت مستقل یهودی دفاع می کنند.

تا نهایتا سال 1948 فرا می رسد و در دعوایی زرگری، سازمان مللِ صهیونیستی، رسما از فرزند جدید و نامشروع خود، «اسرائیل»، پرده برداری می کند. یک تراژدی دیپلماتیک در شرف وقوع است، برای اولین بار در جهان، خبر می رسد که یک کشور بخاطر ظلمهای روا داشته شده ی یک کشور دیگر به تعدادی از مردم کشوری سوم، تغییر کاربری می دهد و به کشوری دیگر تبدیل می شود! در واقع سازمان ملل در بیانیه خود می گوید که بخاطر ظلمهایی که هیتلر آلمانی بر یهودیان لهستان روا داشته است، از امروز دیگر فلسطین فقط فلسطین نیست، بلکه اسرائیل است به اضافه ی اندکی فلسطین! مردم دنیا خفه شده اند، و فلسطینیان که به هیچ وجه باور نمی کردند که گرگهای صهیونیست اینگونه برای خاکشان طمع کرده اند و خواب دیده اند، قربانی خفقان رسانه ای و افکار عمومی به خواب رفته جهانی شدند.

سالها از پی سالها گذشت، اما شکل گیری «سرزمین انجیلی یهود» آنچنان که فکر می کردند هم ساده نبود، در سالهای بعد از 1980 و پس از انقلاب اسلامی و نیز جنگ اول لبنان و اسرائیل، در افکار عمومی دنیا و با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران، آهسته آهسته دو لغت «اسرائیل» و «اشغالگر» در حال همنشینی بودند. دیگر جنگ هم کار اسرائیل را حل نمی کرد، چرا که بعد از کشتارهایی که فقط یکی از آنها قتل عام فلسطینیان در اردوگاه صبرا و شتیلا بود، دیگر مردم جهان، جنگ سخت اسرائیل را تاب نمی آوردند.

حال که دیگر سازمانهای به ظاهر بین المللی و همینطور سلاحهای جنگی همه رسالت خود را انجام داده اند و دیگر برای نجات صهیونیسم کاری از دستشان بر نمیاد، نوبت می رسد به سلاحی تازه به نام رسانه، و این سینماست که به عنوان تاثیرگذارترین ابزار رسانه ای رسالت خود را در قبال مشروعیت بخشی به این فرزند نامشروع نظام سرمایه داری تمام قد به گردن می گیرد. سینمایی که آخرین ترفند صهیونیسم است برای نجات از ورطه ای که خود را بدان گرفتار نموده است.

***

هالیوود تا پیش از سال 2005، ابزاری برای مظلوم نمایی تاریخی صهیونسیم:

1- Schindler’s List:

سال 1993 فرا می رسد، تا آن روز تاریخ هولوکاست فقط تاریخی نوشتاری است و تاثیر نوشتار بر افکار عمومی آنقدر نیست که روحیات ضداسرائیلی بوجود آمده در جهان را کنترل کند، روحیات ضد اسرائیلی ای که با ظهور فردی به نام روح الله خمینی جانی تازه به خود گرفته است و آهسته آهسته در حال بوجود آوردن گفتمانی جدید از جنس «روز قدس»، «آرمان فلسطین» و «نابودی اسرائیل» در سراسر جهان است.

این می شود که یکی از بزرگترین و قدیمی ترین کمپانیهای فیلمسازی هالیوود یعنی Universal Pictures، با اختصاص بودجه ای 25 میلیون دلاری (که در سال 93 بودجه ای کلان برای یک فیلم به شمار می رفت) و با به خدمت گرفتن خوشنامترین، بزرگترین، پرنفوذترین و تاثیرگذارترین کارگردان هالیوود یعنی «استیون اسپیلبرگ» (Steven Spielberg) در پی ساخت یکی از عظیمترین پروژه های هالیوود بر می آید. جاییکه در آن اسپیلبرگ، به عنوان یکی از معروفترین یهودیان هالیوود، قرار است تاریخ هولوکاست را برای نخستین بار آن هم در ابعادی شگرف، در ذهن افکار عمومی دنیا تصویرسازی کند؛ و فیلم «فهرست شیندلر» ساخته می شود. فیلمی که به اذعان بسیاری از اهالی هالیوود تاثیرگذارترین فیلمی است که پیرامون تاریخ معاصر ساخته شده است.

داستان فیلم در لهستان اتفاق می افتد، زمانیکه نیروهای «اس اسِ» نازی در حال جمع آوری یهودیان سراسر لهستان در اردوگاهی به نام آشویتس هستند. جاییکه در آن ژنرال «Amon Goeth» با بازی خیره کننده ی «Ralph Fiennes» به عنوان فرمانده نازی اردوگاه آشویتس، هنوز هم که هنوز است یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای منفی هالیوود را به تصویر کشیده است. ژنرالی که تفریح روزانه اش هدفگیری و شکار یهودیان است و تفریح شبانه اش اذیت و آزار کنیزکان یهودی. و در نهایت کارخانه دارِ خیّر آلمانی یعنی «اسکار شیندلر» با بازی «Liam Nesson»، چون یک روزنه امید، به نجات تعدادی از اسرای یهودی می پردازد و تعدادی از آنها را به کمک حسابدار یهودیش «اسحاق استرن» با بازی «Ben Kingsely»، برای کار در کارخانه اش جدا کرده و به ازای هر یک از آنها مبلغی به ژنرال گوئتس می پردازد و بدینوسیله بیشترین نجات یافتگانِ از مهلکه آشویتس را همان افرادی تشکیل می دهند که در فهرست شیندلر نامشان آورده شده است.

اسپیلبرگ برای تاثیرگذارتر کردن اثرش از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است، حتی فیلم را بصورت سیاه و سفید ساخته است تا هم تاریخی بودن و واقعی بودن این رخداد را بیشتر به بیننده القا کند و هم اوج مصیبت یهودیان را با رنگهای مرده ی سیاه و سفید بیشتر به بیننده بفهماند. موسیقی فیلم نیز بسیار تاثیرگذار است و هم اکنون به عنوان یکی از معروفترین موسیقی های متن سینما شناخته می شود. اسپیلبرگ حتی در پایان فیلم تصاویری مستند و واقعی از بازماندگان فهرست شیندلر پخش می کند که در خاک اسرائیل کنونی بر سر مزار «اسکار شیندلر» رفته اند و به آرامگاه او با اهدای گل، ادای دین و احترام می کنند. تصاویر مستندی که این داستان را هرچه بیشتر باورپذیرتر کرده است.

اسپیلبرگ بسیار قدرتمند و تاثیرگذار، تصویر ترس و وحشت و استئصال را در چهره مردان و زنان و کودکان یهودی به تصویر کشیده است، تا جاییکه شاید حتی اگر خود هیتلر هم این تصاویر را تماشا می کرد احتمالا در سیاست های خود تجدید نظر می نمود! بسیاری از پلانهای فیلم رعب آور و گریه دار است، مخصوصا زمانیکه نیروهای نازی برای پاکسازی خانه های یهودیان اردوگاه به این خانه ها هجوم می آورند و زنان و کودکانی که در زیرتخت و درون کمدها پنهان شده اند را پیدا می کنند و به رگبار می بندند.

فیلم فهرست شیندلر، پس از پخش موفق خود از سوی آکادمیهای متفاوت هالیوود رها نشد و مزد زحمات صهیونیست پسند خود را تمام و کمال گرفت و در رکوردی خیره کننده 86 بار نامزد دریافت جایزه های رنگارنگ شد و توانست 65 جایزه را از آن خود کند که در بین این جوایز در رکوردی کم نظیر در 12 بخش نامزد جشنواره اسکار شد و 7 جایزه این جشنواره را به نام خود یافت، جاییکه جایزه ی Best Picture که مهمترین جایزه سال هالیوود است و بهترین فیلم سال هالیوود را مشخص می کند به همین فیلم رسید.

در واقع «شیندلر لیست» آمده بود تا مظلومیت تاریخی یهود! را به تصویر بکشد و تقدس هولوکاست را در ذهنها تثبیت کند. رژیم صهیونیستی که ماهیت خود را در شانتاژ و جوسازی نظامی-رسانه ای یافته بود می خواست باز هم حس همزادپنداری مردم دنیا را به سمت خود بکشاند تا از این به بعد هر جای دنیا صدایی بر علیه یهود در بیاید با به تصویر کشیدن تصاویر فهرست شیندلر آن صدا را همصدای نازیها و هیتلر جلوه دهد و افکار عمومی جهان را بر ضد آن بشوراند.

نکته قابل توجهی که شاید از زاویه دید بسیاری از منتقدین پنهان مانده است این است که تا پیش از ظهور تفکر خمینی در جهان، هیچگاه صهیونیسم، نیازی در به تصویر کشیدن هولوکاست در خود نمی دید، اما وقتی آرام آرام شعارهای امام خمینی بر علیه یهود جهان گیر شد، و شعارهایی همچون «اسرائیل باید از بین برود» «اسرائیل یک غده سرطانی است که نابودیش حتمی است» و…، آهسته آهسته بر زبانها چرخید، صهیونیسم، دید که بایست دست به کار شود و توازنی که با ظهور خمینی به ضرر اسرائیل در حال تغییر است را با زبان هنر نمایشی باز به نفع خود برگرداند.

تا جاییکه تا حدی هم موفق بود و شیندلر لیست به مانند یک مُسکن تا مدتی نگاه افکار عمومی جهان را به سمت رژیم صهیونیستی مثبت کرد و بخشی از مردم فریب خورده دنیا این رژیم نامشروع را در تصاحب خاک فلسطین محق می شمردند. تا آنجا که هم اکنون این فیلم از حدود 250000 رای، با نمره فوق العاده ی 8.9 از 10 به عنوان فیلم هفتم لیستِ برترین فیلمهای جهان در سایت IMDb (بانک اطلاعاتی اینترنتی سینمای جهان و هالیوود) شناخته می شود.

 

2- The Pianist:

9 سال پس از «فهرست شیندلر»، این بار نوبت به یکی از فعالترین و معروفترین کارگردانان فرانسوی در هالیوود، یعنی «رومن پولانسکی» (Roman Polanski) می رسد تا خدمتی شگرف به صهیونیسم بکند و خاطرات خاک خورده هولوکاست را باز در افکار عمومی دنیا زنده کند. و فیلم «پیانیست» ساخته می شود. پولانسکی ای که در کودکی به همراه خانواده یهودیش به لهستان مهاجرت می کند، اما در جریان نسل کشی یهودیها خانواده اش را در اردوگاه آشویتس از دست می دهد حال خود در مقام یک کارگردان (که بارها به علت اتهامهای غیراخلاقی تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است) در فیلم پیانیست می پردازد به تصویرسازی جنایتهای نازیها. در اینجا ذکر این نکته واجب می نماید که روی هریک از بازیگران و کارگردانان و نویسندگان هالیوود دست می گذاریم متوجه می شویم که رابطه ای با یهود و صهیونیسم داراست که خود این موضوع برهانی است برای گرایشات آشکار صهیونیستی هالیوود.

فیلم پیانیست باز هم مثل فهرست شیندلر خود را بر پایه یک داستان واقعی معرفی می کند. داستانی که قهرمان آن پیانیستی به نامِ «ولادیسلاو اشپیلمن» (Wladyslaw Szpilman) با بازی بسیار زیبا و تاثیرگذار «آدرین برودی» (Adrian Brody) می باشد. موسیقی دانی که در حوالی دهه 40 میلادی یکی از مطرحترین پیانیستهای لهستان و  کل اروپا بوده است. داستان فیلم در حوالی 1443 و در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان اتفاق می افتد. زمانیکه در ورشو، یهودیان از جانب نیروهای اشغالگر نازی مجبور به استفاده از بازوبندهای خاصی می شدند که آنها را از دیگر مردم متمایز می کرد. مدتی می گذرد و باز هم همان داستان تکراری جمع آوری یهودیان در اردوگاه اتفاق می افتد، اما این بار برخلاف شیندلر لیست که شیوه روایتگری اش سوم شخص بود، در پیانیست داستان ظلمهای روا داشته شده به یهود بصورت اول شخص روایت شده و تماما از زاویه دید «اشپیلمن» به تصویر کشیده می شود. جاییکه اشپیلمن به همراه خانواده اش در اردوگاه به اسارت و بیگاری گرفته می شود. اما بعد از مدتی نیروهای نازی شروع می کنند به فرستادن یهودیان توسط قطار به مکانی نامعلوم، مکانی که در فیلم از آن به عنوان «کوره های آدم سوزی» نام برده می شود. در این بین خانواده اشپیلمن نیز به این کوره ها فرستاده می شوند، اما خود اشپیلمن به کمک یکی از دوستان خود از این مهلکه جان  سالم بدر می برد و پس از کش و قوس های فراوان موفق می شود که از اردوگاه فرار کند. از اینجا به بعدِ داستان، می پردازد به صحنه های سختی کشیدن اشپیلمن، هنرمندی که در اثر ظلمهای نازیها به اوج فلاکت و نکبت دچار می شود و در نهایت به کمک یکی از افسران نازی که به نوازندگی پیانو علاقه مند است نجات می یابد و در انتهای فیلم که جنگ جهانی دوم به پایان می رسد باز به سرِ کار خود باز می گردد و فیلم با صحنه ای تاثیرگذار از نواختن پیانو توسط وی به پایان می رسد.

فیلم پیانیست در جلوه دادن تصاویر مظلومیت یهود بسیار تاثیرگذار است و پولانسکی در آن از هیچ تلاشی برای نشان دادن بدبختیهای یهودیان فروگذار نکرده است. از انتخاب هوشمندانه «آدرین برودی» به عنوان نقش اول فیلم گرفته تا نشان دادن صحنه لیسیدن آش بر زمین ریخته توسط یک یهودی گرسنه. نکته جالبی که در انتخاب «آدرین برودی» مشهود است این است که اولا خود او یک لهستانی الاصل یهودی است که پدرش «الیوت برودی» ادعا می کند خانواده اش را در واقعه هولوکاست از دست داده است و دومین نکته جالب توجه این است که برودی خود یک موسیقیدان است. می شود گفت که جمع این دو نکته باعث شده است که برودی در اولین نقش مهم خود بتواند بسیار تاثیرگذار بازی کند و در نهایت جایزه بهترین بازیگر نقش اولِ مردِ سالِ 2002 در جشنواره اسکار را از آن خود کند و عنوان «جوانترین برنده» این جایزه را نیز از آن خود بنماید.

اما پیرامون به تصویر کشیدن مظلومیت یهود تصاویر فیلم بسیار «غلو شده» است. تا جاییکه از فرط غلو فیلم حالتی تبلیغاتی و شعار زده به خود می گیرد. در صحنه ای نشان می دهد که یک پیرزن یهودی که پس از قرار گرفتن در صفی طولانی بالاخره موفق می شود کاسه ای آش برای بچه های گرسنه اش تهیه کند در کش و قوسی با یک پیرمرد یهودی گرسنه کاسه را از دست خود رها شده می یابد و وقتی آش بر روی زمین می ریزد آن پیرمرد بر روی زمین می افتد و شروع می کند به لیسیدن آش بر زمین ریخته. یا در جای دیگر خود اشپیلمن پس از ساعتها گشتن به دنبال آذوفه نهایتا یک ظرف پودر شربت پیدا می کند و ساعتها به دنبال راهی می گردد برای باز کردنِ درِ آن، و پس از موفقیت در باز کردنِ درِ آن ظرف تا مدتها آن پودر می شود محل ارتزاق اشپیلمن. یا نشان دادن گداییِ سیب زمینی توسط یهودیها و نیز نشان دادن تصاویر به رگبار بسته شدن بی دلیل یهودیان و یا صحنه تحقیر اشپیلمن توسط یک سرباز نازی در گوشه یک پیاده رو و صحنه های فراوان دیگری از فیلم کاری با فیلم کرده اند که انسان بعد از دیدن فیلم ناخودآگاه احساس می کند که فیلم یک اثر پروپاگاندای محض بوده و فقط برای مظلوم نمایی یهود ساخته شده است. همینطور موسیقی بسیار زیبا و تاثیرگذار این فیلم که باز هم مثل شیندلر لیست از موسیقیهای معروف هالیوود به شمار می آید و بر غم انگیزتر کردن و هرچه تاثیرگذارتر نمودن صحنه های مظلوم نمایی یهود در پیانیست می افزاید.

اما آنچه که در این بین در فیلم بسیار جلوه می کند، ترسو نشان دادن یهودیان است. جاییکه یهودیان برای رفع مشکلات خود حتی حاضرند که از روی نعش یکدیگر هم عبور کنند، ولی به هیچ وجه برای مبارزه با یهود نمی توانند اتحاد به دست بیاورند و به جز یک صحنه کوچک که زحمتی برای نازیها بوجود می آورند در باقی صحنه همه اش مشغول تو سری خوردن و فرار کردن از دست نازیها هستند.

پولانسکی پس از ساخت این فیلم مزد خوش خدمتی خود به صهیونیسم را نیز می گیرد و فیلمش در مجموع در جشنواره های مختلف با رکوردی خیره کننده 87 بار نامزد دریافت جایزه های گوناگون می شود و 45 جایزه را نیز از آن خود می کند که از این بین 7 نامزدی آن در اسکار اتفاق می افتد که یکی از این نامزدیها برای بهترین فیلم سال بوده است و در نهایت فیلم 3 جایزه اسکار را از آن خود می نماید.

این فیلم نیز مانند همتای خود شیندلر لیست، توانست تاثیر فراوانی بر مخاطبین هالیوود بگذارد، تا جاییکه با حدود 134000 رای در سایت IMDb توانست نمره بالای 8.5 از 10 را کسب کند و در رتبه 53ام فیلمهای برتر تاریخ سینما قرار بگیرد.

 

 

***

به عنوان جمع بندی با یک نگاه گذرا به آثار تاریخی صهیونیستها در هالیوود می توان فهمید که  بعد از انقلاب اسلامی و  تا سال 2005 هر جا که صهیونیستها چهره خود را در جهان مخدوش شده می دیدند، سریع دست به کار می شدند و فیلمی در دفاع از مظلومیت یهود می ساختند و تا می توانستند با جایزه های گوناگون برای فیلم خود تبلیغ می کردند تا مردم جهان مظلومیت یهود را به نظاره بنشینند و به آنها حق بدهند تا امروز به اشغال خاک فلسطین بپردازند! تا حدی هم در این «تصویرسازی استراتژیک» خود موفق بودند و توانستند بخشی از افکار عمومی را در این بین با خود همراه کنند.

خودم را می گویم که وقتی به عنوان یک ایرانی مسلمان به نظاره فیلم «شیندلر لیست» می نشینم و یا فیلم پیانیست را تماشا می کنم من نیز برای یهودیان ستم دیده ی اردوگاه آشویتس احساس تاسف می کنم و از دیدن ظلمهای روا شده به آنها غمگین می شوم، اما از خود می پرسم که امروز چرا مردم فلسطین بایست تقاص جرم نازیها را پس بدهند؟ و با خود می گویم که چرا ما نتوانسته ایم که تصاویر ظلم روا داشته ی صهیونیستها به مسلمان مظلوم فلسطینی در طول این سالهای فراوان را هنرمندانه به تصویر بکشیم و چقدر حسرت و تاسف می خورم که یهودیان عالم توانسته اند با رای های به ظاهر انسان دوستانه شان «شیندلر لیست» اسپیلبرگ را به رتبه 7ام برترین فیلمهای تاریخ بکشند و ما حتی نتوانسته ایم نامی از «بازمانده» ی سیف الله داد زنده نگاه داریم. «بازمانده» ای که به حق در این شوره زار دفاع هنر از آرمان فلسطین، همچون ستاره ای درخشان ولی یکتا می تابد ولی در صفحه اختصاص یافته به مرحوم «سیف الله داد» در سایت صهیونیست گرای IMDb در بین معرفی فیلمهای او هیچ اثری از آن یافت نمی شود! و صهیونیستها توانسته اند به خوبی شاهکار ضدصهیونیستی سیف الله داد را از صحنه سینمای جهان پاک کنند.

***

در نوشته بعد به نسبت هالیوود با صهیونیسم بعد از سال 2005 و پس از جنگ 33 روزه در سال 2006 و جنگ 22 روزه در سال 2008 می پردازیم و اینکه چگونه رویکرد هالیوود به شکلی آشکار و تامل برانگیز در آثاری همچون Munich و The Reader نسبت به مسئله اسرائیل عوض می شود، و در این بحبوحه ی بی دفاع ماندن اسرائیل از جانب هالیوود، خود رژیم صهیونیستی دست به کار می شود و با سینمای ضعیف خود و با آثاری همچون Waltz with Bashir و Lebanon سعی می کند به خیال خود به ترمیم آبروی رفته خود در افکار عمومی بپردازد و همینطور در نوشته بعد بیشتر به فیلم Lebanon خواهیم پرداخت که چه بیشرمانه در پی انسان دوست نشان دادن صهیونیستها در صحنه نبرد با لبنان برآمده است.

و به یاد می آوریم پیام حضرت روح الله را که روز قدس را باید زنده نگاه داشت تا ریشه ی صهیونیست از جهان برکنده شود. چرا که تا صهیونیست هست، جنگ و خونریزی و آوارگی ملتها نیز هست.

و چه نیکوست که با ذکر فاتحه ای یادی کنیم از خالق «بازمانده»، مرحوم «سیف الله داد».

سیف الله داد

 

منبع: strategic-cinema.blogfa.com


**: همان طور که در مقاله “جهان در سیطره دجال:ایران جزیره امید” اشاره کردیم هیتلر خود یک فراماسون بوده است و کارهایی که انجام میداده در جهت اهداف فراماسونری بود.

و هولوکاستی را که یهود به آن چنگ میزنند اگر اتفاق افتاده باشد مطمعنا در وسعت بسیار کوچکی اتفاق افتاده نه چند میلیون نفر !!!! . این آمار چند میلیونی هم در جهت مظلوم نمایی قوم یهود و دلیلی !!! بر ایجاد یک کشور یهودی است.

(وعده صادق)

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!