فرج بعد از شدت

0
24071389.jpg

«در آخرالزّمان از جانب حاكمان، بلاي شديدي بر امّت من نازل مي‌‌شود كه شديدتر از آن شنيده نشده است، تا اينكه سرزمين پهناور بر آنها تنگ مي‌‌شود و زمين پر از ظلم و جور مي‌‌شود. مؤمنان هيچ پناهگاهي از اين ظلم نمي‌‌يابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردي از خاندان مرا برمي‌‌انگيزد تا زمين را از قسط و عدل پر كند، همان‌گونه كه از ظلم و جور پر شده بود..

 

 

 

 

عبدالرّسول هاديان شيرازي

اشاره:

ذكر جايگاه امام مهدي(ع) در «قرآن كريم» يكي از مباحث جذّاب و مهم در حوزة معارف مهدوي است. آنچه كه پيش روي شما خوانندگان محترم موعود قرار مي‌گيرد، بحث‌هاي زيبايي است از آقاي هاديان شيرازي در اين باره.

«امّن يجيب المضطرّ إذا دعاه و يكشف السّوء و يجعلكم خلفاء الأرض الهٌ مع الله، قليلاً ما تذكّرون؛1

كيست كه درمانده را زماني كه او را بخواند اجابت كند و گرفتاري را برطرف سازد و شما را جانشينان اين زمين قرار دهد؟ آيا معبودي با خداست؟ چه كم پند مي‌‌گيريد!»

1. بررسي جايگاه و موقعيّت آيه
خداوند متعال در اين آيه و دو آية قبل و بعد از آن پرسش‌هايي دربارة بعضي واقعيّت‌هاي جهان هستي مطرح كرده تا بدين وسيله از مردم اعتراف بگيرد كه كسي نمي‌‌تواند در اين كارها همراه با خدا باشد و شريك او معرّفي شود.

در آية 60، سؤال دربارة خالق زمين و آسمان، نازل كنندة باران و رويانندة درختان است.

در آية 61، سؤال دربارة كسي است كه در زمين استقرار و آرامش ايجاد كرد و رودها و كوه‌ها را در آن قرار داد و در ميان دو دريا برزخي ساخت؟

و بالأخره در آية 64، سؤال مي‌‌كند: چه كسي است كه آفرينش زمين را آغاز مي‌‌كند؟ سپس آن را برمي‌‌گرداند و چه كسي از آسمان و زمين به شما روزي مي‌‌دهد؟

حال در بين اين چهار آيه، در آية 62 سؤال دربارة اين است كه وقتي انسان همچون غريقي در امواج دريا غوطه‌‌ور است و هيچ پناهگاهي ندارد و از تمام اسباب قطع اميد كرده است، در اين حالت چه كسي است كه اگر انسان او را صدا زند و از او ياري طلبد، جوابش را مي‌‌دهد و او را از گرفتاري نجات مي‌‌دهد؟ آيا غير از خدايي كه خالق همه چيز و رازق همة مردم است و همة امور از مبدأ و معاد تحت قدرت اوست، كسي شايستة عبوديّت است!؟

اين آيه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدايي رهنمون مي‌‌سازد كه انسان‌هاي درمانده و مضطرّ را، در صورتي كه او را بخوانند و از او ياري طلبند، اجابت كرده و از گرفتاري مي‌‌رهاند.

2. اضطرار چيست؟ مضطرّ كيست؟

اضطرار حالتي دروني است و زماني به وجود مي‌‌آيد كه انسان هيچ وسيله و پناهگاهي براي حلّ مشكل خود ندارد و دستش از همة راه‌هاي طبيعي كوتاه شده است، در اين حالت درونش او را به يك وسيلة معنوي راهنمايي مي‌‌كند و به وسيلة آن، اميد و نجات پيدا مي‌‌كند. دل انسان در حالت اضطرار به گونه‌‌اي به خداوند متّصل مي‌‌شود كه آدمي با تمامي وجودش خدا را مي‌‌بيند و صدايش مي‌‌زند.

در روايتي آمده است كه مردي خدمت امام صادق(ع) رسيد و گفت: يابن رسول‌‌الله! خداوند را به همان گونه‌‌اي كه هست، به من معرّفي كن.
حضرت فرمودند: آيا تا به حال سوار كشتي شده‌‌اي؟
جواب داد: بله.

ـ آيا كشتي تو شكسته است، به گونه‌‌اي كه نه كشتي ديگري باشد و نه شناگري كه تو را نجات دهد؟
ـ بله.

ـ آيا در آن حالت قلبت ‌‌به چيزي مرتبط نشده كه قدرت داشته باشد تا تو را از اين مهلكه نجات دهد؟
ـ بله.

حضرت فرمودند: اين همان خدايي است كه بر نجات و فرياد رسي قدرت دارد، در جايي كه هيچ نجات دهنده و فرياد رسي نيست.2
اين از ويژگي‌هاي انسان است كه هنگام گرفتاري به ياد خدا مي‌‌افتد و در همه حال او را صدا مي‌‌زند؛ اگر چه ممكن است‌‌ بعد از رفع مشكل، دوباره خدا را فراموش كند.

«و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعداً او قائماً، فلمّا كشفنا عنه ضرّه، مرّ كأن لّم يدعنا إلي ضرٍّ مّسّه …3؛
و هنگامي كه به انسان ناراحتي برسد، ما را در حالي كه به پهلو خوابيده، يا نشسته يا ايستاده است، مي‌‌خواند. امّا هنگامي كه ناراحتي او را برطرف كرديم چنان مي‌‌رود، مثل اينكه هرگز ما را براي حلّ مشكلي كه به او رسيده، نخوانده است.»

ناسپاسان مستكبر نيز در گرفتاري‌ها، در حالي كه با اخلاص، خدا را مي‌‌خوانند با خود عهد مي‌‌بندند كه در صورت نجات، شكرگزار خدا باشند.
« … حتّي إذا كنتم في الفلك و جرين بهم بريحٍ طيّبـةٍ و فرحوا بها، جاءتها ريحٌ عاصفٌ و جاءهم الموج من كلّ مكانٍ و ظنّوا انّهم احيط بهم، دعوا الله مخلصين له الدّين، لئن انجيتنا من هذه لنكوننّ من الشاكرين. فلمّا انجاهم إذا هم يبغون في الأرض بغير الحقّ …4؛

… تا اينكه زماني كه در كشتي‌ها قرار گرفتيد و بادهاي ملايم آنها را حركت داد و ايشان به آن خوشحال شوند، [ناگهان] طوفان شديدي مي‌‌وزد و موج از هر سو به طرف آنها ‌‌آيد و يقين پيدا ‌‌كنند كه در محاصرة آن قرار گرفته‌‌اند، در اين هنگام با اخلاص در دين، خدا را مي‌‌خوانند كه اگر ما را نجات دهي از سپاس‌گزاران خواهيم شد، پس چون آنان را رهانيد، ناگهان در زمين به ناحق سركشي مي‌كنند.»

در اين حالت‌‌ حتّي مشركان نيز از بت‌ها قطع اميد مي‌‌كنند و فقط به خدا پناه مي‌‌برند؛ هر چند كه بعد از رهايي از گرفتاري دوباره به شرك رو آورند.
«فاذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدّين فلمّا نجّاهم الي البرّ إذا هم يشركون؛5
هنگامي كه سوار بر كشتي شوند با اخلاص در دين، خدا را مي‌‌خوانند، امّا وقتي خداوند آنها را به سوي خشكي رساند و نجاتشان داد، در اين هنگام مشرك مي‌‌شوند.»

آري، هنگامي كه امواج بلاها، سختي‌ها و حوادث دردناك، انسان را احاطه كرد و دست او از همه جا كوتاه شد، حجاب‌هايي كه جان او را فرا گرفته بود، كنار مي‌‌رود و با تمام وجود خدا را مي‌‌بيند و با اخلاص فراوان او را مي‌‌خواند، امّا پس از رفع گرفتاري‌ها، دوباره پرده‌‌هاي غفلت‌‌ سراسر وجود انسان را فرا مي‌‌گيرد، به همين دليل، خداوند در بعضي مواقع به مردم سختي‌هايي مي‌‌دهد تا به درگاه او روي آورند و تضرّع كنند.

«و ما ارسلنا من قريـةٍ مّن نّبيٍّ الّا أخذنا أهلها بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم يضرّعون؛6
در هيچ شهر و آبادي پيامبري نفرستاديم، مگر اينكه اهل آن را به سختي‌ها و دردها دچار كرديم، شايد تضرّع كنند.»

خداوند متعال در آيه‌‌اي ديگر از «قرآن» پس از بيان همين نكته، كساني را كه بر اثر سختي‌ها تربيت نشده‌‌اند، توبيخ كرده و مي‌‌فرمايد:
«و لقد ارسلنا الي اممٍ من قبلك فأخذناهم بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم يتضرّعون؛ فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرّعوا و لكن قست قلوبهم و زيّن لهم الشّيطان ما كانوا يعلمون؛7
به يقين ما براي امّت‌هاي پيش از تو [پيامبراني] را فرستاديم و آنها را به تنگي معاش و بيماري دچار كرديم، شايد به زاري و خاكساري درآيند. پس چرا وقتي مجازات ما به آنها رسيد تضرّع نكردند، ولي [حقيقت اين است كه] قلب‌هاي آنها سخت ‌‌شده و شيطان آنچه را انجام مي‌‌دادند، برايشان زينت داد.»

بنابراين رنج و سختي از عوامل مهمّ بازگشت‌‌ به سوي خداست؛ امّا كسي كه بر اثر گناه سنگ‌دل شود، شيطان در درون او راه مي‌‌يابد و اعمال زشت او را زينت مي‌‌دهد و راه بازگشت‌‌ به سوي خدا را بر او مي‌‌بندد.

3. رابطة اضطرار و اجابت دعا

از آية محلّ بحث مي‌توان دريافت كه براي اجابت دعا، تحقّق دو شرط لازم است:

1. انسان به حدّ اضطرار و درماندگي برسد. «امّن يجيب المضطرّ»

2. انسان از تمام اسباب مادّي نا اميد شود و با تمام وجود، فقط خدا را بخواند. «إذا دعاه»

در اين حالت، انسان ارتباط قوي و محكمي با خدا پيدا كرده و خداوند نيز دعاي او را مستجاب و گرفتاري او  را برطرف مي‌‌كند. «و يكشف السّوء»
اگر مريض است، عافيت‌‌ خود را به دست مي‌‌آورد. اگر گرفتار است، رهايي مي‌‌يابد. اگر فقير است، بي‌‌نياز مي‌‌شود. اگر از گناهانش پشيمان است، توبه‌‌اش پذيرفته مي‌‌شود. اگر هراسناك است، امنيّت ‌‌به دست مي‌‌آورد.

و بالأخره اگر در جامعه‌‌اي ظلم و ستم فراگير شود و مردمي كه به ضعف كشيده شده‌‌اند، يار و ياوري نداشته باشند تا آنها را از اين رنج و بلا نجات دهد  و تلاش و كوشش آنها براي تغيير اوضاع اثر نداشته باشد، در اين حالت اگر مردم با قطع همة واسطه‌‌ها، ارتباط كامل با خداوند پيدا كنند، آن وعدة الهي كه همان تحقّق خلافت در زمين براي مؤمنان صالح و مستضعفان روي زمين است، محقّق خواهد شد.

اين بخش از آيه كه مي‌‌فرمايد: «و يجعلكم خلفاء الأرض‌‌» بيانگر خواستة مهمّي است كه مردم بايد طالب آن باشند و همين جمله قرينه‌‌اي است كه يكي از مصاديق سوء چيره شدن ظالمان بر مستضعفاني است كه، پناهگاهي جز خدا ندارند. بنابراين اگر در اين حال مستضعفان، با اخلاص تمام خدا را بخوانند، وعدة الهي محقّق مي‌‌شود و آنها وارث زمين مي‌‌گردند.

بنابراين، آياتي كه در بحث‌هاي گذشته بيان شد و در آنها خداوند وعده داده بود كه دين الهي بر همة اديان غلبه پيدا مي‌‌كند و حق بر باطل پيروز مي‌‌شود و مؤمنان صالح و مستضعفان، وارث زمين مي‌‌شوند و… زماني محقّق مي‌‌شود كه مردم، خود قدم اوّل را بردارند و با تمام وجود براي رسيدن به اين اهداف كوشا باشند.

4. مصاديق آية مورد بحث

از مصاديق بارز اين آيه، مردمي هستند كه با تحمّل همة سختي‌ها و گرفتاري‌ها، زمينة حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، را فراهم مي‌‌كنند.
در روايتي از پيامبر اكرم(ص) آمده است كه:

«بعد از من خلفايي مي‌‌آيند و پس از آن اميراني مي‌‌آيند و بعد از آن پادشاهاني مي‌‌آيند و پس از آن جبّاراني مي‌‌آيند، سپس مردي از خاندان من قيام مي‌‌كند و زمين را پر از عدل مي‌‌كند، همان‌طور كه از ظلم پر شده بود.»8

در حديث ديگري نيز چنين آمده است:
«در آخرالزّمان از جانب حاكمان، بلاي شديدي بر امّت من نازل مي‌‌شود كه شديدتر از آن شنيده نشده است، تا اينكه سرزمين پهناور بر آنها تنگ مي‌‌شود و زمين پر از ظلم و جور مي‌‌شود. مؤمنان هيچ پناهگاهي از اين ظلم نمي‌‌يابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردي از خاندان مرا برمي‌‌انگيزد تا زمين را از قسط و عدل پر كند، همان‌گونه كه از ظلم و جور پر شده بود… .9

در حالت عادّي، مردم وقتي خواهان عدالتند كه اجراي آن به نفع خودشان باشد و در جايي كه عدالت‌‌ براي آنها ضرر داشته باشد، پذيراي آن نيستند، امّا زماني كه با تمام وجود طعم ظلم را چشيدند، از دل و جان در همة شرايط، عدالت را مي‌‌پذيرند. فراهم شدن اين آمادگي نيز كار آساني نيست.

حضرت مهدي(ع) نيز در نامة خود به محمّد بن عثمان، مردم را به دعا براي تعجيل فرج ترغيب كرده و فرموده‌‌اند:
براي تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چون همين دعا موجب فرج شماست.10

وجود مبارك آن حضرت نيز از مصاديق مضطرّهايي هستند كه با مشاهدة ضعف و خواري مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدّس‌‌ترين مكان روي زمين دست‌‌ به دعا برمي‌‌دارد و تقاضاي كشف سوء مي‌‌كند. امام صادق(ع) در تفسير اين آيه مي‌‌فرمايد:

اين آيه در مورد قيام كننده‌‌اي از آل محمّد(ص) است، به خدا سوگند، او همان مضطرّ است، هنگامي كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مي‌‌خواند و با دست ‌‌به سوي خدا دعا مي‌‌كند، پس خداوند به او جواب مي‌‌دهد و ناراحتي‌اش را برطرف مي‌‌كند و او را در زمين خليفه قرار مي‌‌دهد.11

و در روايت ديگري از امام صادق(ع) نيز چنين آمده است:
به خدا سوگند گويا من به سوي قائم مي‌‌نگرم، در حالي كه پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حقّ خود مي‌‌خواند… سپس فرمود: به خدا سوگند مضطرّ در كتاب خدا در آية «امّن يجيب المضطرّ…» اوست.12

آري، انتظار فرج وقتي از حالت دعاهايي كه فقط بر زبان جاري است، ‌‌خارج شود و همه به مرحله‌‌اي برسند كه واقعاً منتظر قيام امام مهدي(ع) باشند و خود را براي آن روز آماده كنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج كنند، دعاي آنها به اجابت مي‌‌رسد.

اللّهمّّ اكشف عنّا السّوء و عجّل في فرج مولانا صاحب الزّمان، و سهّل مخرجه و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمين يا مجيب دعوة المضطرّين.


ماهنامه موعود شماره 111

پي‌‌نوشت‌ها:
1. سورة نمل (27)، آية 62.
2. فيض كاشاني، محسن بن مرتضي، نوادر الاخبار، ص‌‌57، ح 1.
3. سورة يونس (10)، آية 12.
4. همان، آيات ‌‌22 و 23.
5. سورة عنكبوت (29)، آية 65.
6. سورة اعراف (7)، آية 94.
7. سورة انعام (6)، آيات 42و43.
8. متقي هندي، علاء الدّين علي، كنز العمّال، ج 14، ص 265، ح‌‌38667.
9. همان، ص 275، ح 38708.
10. صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، ص‌‌223.
11.عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثّقلين، ج 4، ص 94.
12. همان.

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!