جانا تبسمي کن بر من که بي تو خستم

0


جانا تبسمي کن بر من که بي تو خستم
عمري به انتظار ديدار تو نشستم
روزم رود به زاري شبها به بيقراري
شايد به غمگساري آيي که بي تو مستم
هر لحظه بي تو زارم هر دم ز تو مي بارم
اين گشته افتخارم کز ديگران گذشتم
روز از تو بيقرارم شبها به فکر يارم
طاقت دگر ندارم دستت بده به دستم
پايان انتظارم کي ميرسد بهارم
دلبر رسد کنارم بيند چگونه هستم
آخر بده جوابم بيداري يا به خوابم
پايان رسيده تابم از هجر تو شکستم
با اينکه صادقم من آيا نه لايقم من
وقتي که عاشقم من حقا که حق پرستم
عشقت که رفتني نيست عاشق که خفتني نيست
رازت که گفتني نيست من عاشق از الستم
جان را نشانه کردم دل آشيانه کردم
سويت روانه کردم از غير تو که رستم
منجي ما جهاني است موعود هر زماني است
پيوند آسماني است عهدي که با تو بستم

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!