نسل كشي خاموش بلندپروازي هاي اربابان قدرت سلامت جهان را تهديد مي كند

0

«هنري كيسينجر»، وزير خارجه اسبق آمريكا، رقم 2ميليارد نفر را به عنوان «سطح كاهش مطلوب» ارائه داده بود، اما در واقع سياست جمعيت زدايي مي تواند در جست وجوي كاهشي برابر با دو تا چهارميليارد و حتي تا دو سوم جمعيت جهان باشد. اين سياست را «خود برگزيدگان» حاكم بر جهان به منظور كنترل منابع كاني، استراتژيك و آبي، و نيز كنترل كامل ثروت ها اتخاذ كرده اند. رايج ترين توصيف اين سياست، «نظم نوين جهاني» است.

 


 

مژگان نژند
اشاره:
به كارگيري مداوم سلاح هاي راديواكتيو كه تا به امروز مناطقي گسترده از كره زمين را به واسطه پرتوافشاني ضعيف خود آلوده ساخته و بي شك مناطقي گسترده تر را در آينده دچار خواهندساخت، حقيقتا به معضلي جهاني و موضوعي بين المللي تبديل گرديده است. اهداف عميق تر اين امر هنگامي آشكار مي گردد كه به مقايسه مناطقي كه هم اكنون به دليل الزامات ژئواستراتژيك اربابان قدرت، درمصر، خاورميانه، آسياي مركزي، شرق اروپا و نيمه شمالي هند به اورانيوم ضعيف شده آلوده شده اند، مي پردازيم. استفاده از سلاح هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده آهسته آهسته به نابودي طبيعت و تمامي انواع جانداران كره زمين، از جمله نوع بشر، مي انجامد و با اين حال، اربابان قدرت با آگاهي كامل از توانايي تخريب خود كماكان عامدانه به توليد هرچه بيشتر سلاح هايي هرچه پيشرفته تر كمر بسته اند تا روياهاي شيشه اي خود را – كه از جمله آنها، كاستن از جمعيت روزافزون جهان و دست اندازي بر ثروت هاي «مادر زمين» است- جامه عمل بپوشانند. در واقع «جمعيت زدايي» و نسل كشي محور و اساس سياست هاي اربابان قدرت را تشكيل مي دهد كه بدين منظور، روابط بين الملل، توسعه كمك هاي اقتصادي، توليد سلاح هاي استراتژيك و طرح جنگ هاي «بي دليل» را شكل مي بخشند.
در سال 1991، درست در پايان جنگ سرد كه «توازن وحشت» را برقرار مي ساخت، جنگ هسته اي تازه اي آغاز گرديد كه امروز نيز، پنهان و خاموش، با همدستي كل «جامعه بين المللي» فجايعي بي شمار را در خاورميانه، يوگسلاوي سابق، آسياي مركزي و افغانستان و پاكستان رقم مي زند. اين جنگ را اربابان حاكم بر امپراتوري هاي اقتصادي آمريكا و انگليس در راستاي بلندپروازي هاي ژئواستراتژيك خود، با هدف نهايي نابودي سلامت عموم، و تخريب آينده ژنتيك جمعيت هاي عظيم مردم (مراجعه شود به «جنگ اكثريت عليه اقليت»، كيهان، 5 شهريور 1388) در مناطق غني از نفت به راه انداخته، به منظور پيشبرد هرچه بهتر اهداف خود، از اورانيوم «ضعيف شده» كه زباله اي هسته اي و به شدت سمي است، استفاده كرده اند.
طرح «بمب هاي كثيف» تسليحاتي حاوي گاز سمي و راديواكتيو اورانيوم ضعيف شده، موشك ها و گلوله هاي كثيف، در يادداشتي مورخ 30 اكتبر1943، يافت گرديده است. اين يادداشت كه بر «جمعيت زدايي» تأكيد داشته، خطاب به ژنرال «لسلي گرووز» مسئول «پروژه منهتن» براي ساخت بمب هاي هسته اي درجريان جنگ جهاني دوم، نگاشته شده است، به وضوح نشان مي دهد كه درسال 1943 توصيه دانشمندان آمريكايي، استفاده از سلاح هايي با گازهاي سمي راديواكتيو با هدف آلوده ساختن هوا، آب، زمين، موادخوراكي، محيط زيست و خون جمعيت هاي مدنظر بوده است. آلودگي درازمدت مردمي كه درمعرض اينگونه سلاح ها قرار مي گيرند، دايمي است، چرا كه نيمه عمر «اورانيوم 238» برابر با 5/4 ميليارد سال است كه مناطق آلوده شده را تا ابد غيرقابل سكونت مي سازد.
براي مردمي كه بناچار در مناطق آلوده به سر مي برند، تاثيرات و عوارض درازمدت قرارگرفتن در معرض تشعشعات، ابتلا به بيماري هاي مزمن و تخريب «دي ان اي» آنهاست. آلودگي به اورانيوم ضعيف شده كه جمعيت هاي بسياري را دچار ساخته است، سبب تخريب بالقوه ميراث ژنتيك نسل هاي آينده مي گردد. حال، نه تنها سربازان آمريكايي و متحدان آنها در معرض اين آلودگي قرار داشته و مردم غيرنظامي نيز هدف نسل كشي برنامه ريزي شده اند، بلكه آلودگي به اورانيوم ضعيف شده امروز به معضلي جهاني مبدل گرديده است. به عبارت ديگر، امروز همه مان كهنه سربازان جنگ خليج فارس محسوب مي گرديم، چرا كه آلودگي به اورانيوم ضعيف شده نيز به مانند آلودگي حاصل از آزمايش هاي هسته اي هوايي و يا فاجعه «چرنوبيل» مرز نمي شناسد. امروز، مردم ساكن نيمكره شمالي چاره اي جز اين ندارند كه در سهم هواي مورد نياز خود غبار اكسيد اورانيوم انتشار يافته از سال 1991 در عراق، يوگسلاوي سابق، افغانستان و پاكستان را تنفس كنند.
بدينسان، همانگونه كه در «گزارش جهاني 2000: چشم انداز جهاني بدون آينده» مي خوانيم، سلاح هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده كه درسطح منطقه اي به كارگرفته مي شوند، اهداف «شوراي امنيت ملي» آمريكا را محقق مي سازند. اين گزارش بر «جمعيت زدايي» در كشورهاي جهان سوم به عنوان الزامي براي تحقق اهداف اربابان قدرت و همچنين، امنيت تامين مواد كاني و ديگر منابع استراتژيك، تاكيد دارد.
پيامد آلودگي كلي هوا به غبار اورانيوم ضعيف شده جز جمعيت زدايي انبوه درسطح جهاني نيست. بدينگونه، با افزايش نرخ مرگ و مير و كاهش نرخ زاد و ولد، مي توان بيش از دو ميليارد تن از جمعيت جهان كاست. اورانيوم ضعيف شده تحفه نظم نوين جهاني و سلاحي ايده آل براي كاستن از جمعيت جهان است و ظرف تنها چندسال كره زمين را به «سياره اي مرده» مبدل ساخته است.
هيروشيما: يك «انقلاب علمي»!
روزنامه «لوموند» فرانسوي در 8 اوت 1945 تخريب آني و كامل «هيروشيما» را «انقلابي در علم» توصيف كرده است. نابودي دو شهر ژاپني و «دودشدن» ساكنان آنها («يكصد هزارتن در «هيروشيما» و 50 هزار تن در «ناگازاكي») تا مدت ها «درد و رنجي لازم و گريز ناپذير» براي پايان بخشيدن به دومين جنگ جهاني توصيف مي شد. امروز حتي برخي مطبوعات «صنعتي» مانند «نوول ابسرواتور» فرانسوي اعتراف دارند كه اين «جنايات عليه بشريت» بيهوده و در راستاي منافع آمريكا – كه هدفش خنثي كردن اتحاد شوروي و آغاز «جنگ سرد» بوده- به وقوع پيوسته است. در واقع، دو بمباران فوق به آمريكا اجازه داد بمب هاي هسته اي مختلف خود را كه حاوي اورانيوم و پلوتونيوم بودند، آزمايش و قدرت اين كشور را به جهانيان بنماياند.
درد و رنج جسماني و رواني تدريجي و توصيف ناپذير قربانيان (ده ها هزار ژاپني به تدريج جان دادند، در حالي كه نزديك به 300 هزار تن كماكان از عوارض پرتوهاي راديواكتيو رنج مي برند) ناديده انگاشته شد. امروز، خاطره اين تراژدي وحشتناك به هيچوجه خاطر مقامات ژاپن را آزرده نمي سازد، در حالي كه قربانيان راديواكتيويته طردشدگان جامعه خود به حساب مي آيند. در سال 1950، رقم «مردگان» هيروشيما به دوبرابر (200 هزار تن) و «ناگازاكي» به سه برابر (140 هزار) افزايش يافت. بمباران هاي «درسد» در روزهاي 13 و 14 فوريه 1945 (135 هزار كشته) و يا «توكيو» كه در دهم مارس ظرف سه ساعت زير بمب هاي آتش زاي آمريكا به خاكستر تبديل گرديد (بين 80 تا 100 هزار كشته)، نيز هيچگونه توجيه نظامي نداشته، اما بازتابي نيز به دنبال نداشته اند.
جنگ هاي نوين هسته اي
از هنگام به كارگيري سلاح هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده در جنگ خليج فارس (1991)، استفاده از سلاح هاي هسته اي نوع جديد در جوي از بي تفاوتي انجام پذيرفته و به امري بسيار عادي و متداول مبدل گرديده است. هر يك از جنگ هاي «بشردوستانه» (بوسني، كوزوو، افغانستان و…) مناسبتي بوده است تا سلاح هاي روز به روز قدرتمندتر حاوي اورانيوم ضعيف شده به آزمايش گذارده شود. تجاوز نيروهاي اشغالگر خارجي به عراق در سال 2003 كه با همدستي جامعه بين المللي انجام پذيرفت و طي آن مقادير بي سابقه اي مهمات حاوي اورانيوم ضعيف شده مورد استفاده قرار گرفت، در واقع يك جنگ هسته اي تمام عيار و به تمام معناست.
«لورن موره»، كارشناس فرانسوي تشعشعات راديواكتيو، در اين ارتباط مي گويد: «آمريكا و شركاي نظامي آن چهار جنگ هسته اي به راه انداختند كه طي آنها از بمب ها و سلاح هاي كثيف در كشورهايي كه نياز به كنترل آنها احساس مي گرديد، استفاده كردند. اورانيوم ضعيف شده در قالب افشانه ها مناطقي وسيع را به طور دائم آلوده ساخته، آينده ژنتيك مردم ساكن اين مناطق را – كه منابع مورد نياز آمريكا براي كنترل و تثبيت برتري اين كشور، و به طور كلي اربابان جهان، را در خود جاي مي دهند- آهسته آهسته به نابودي مي كشاند.»
اورانيوم ضعيف شده در واقع يك نخاله راديواكتيو حاصل از غني سازي اورانيومي است كه در رآكتورهاي هسته اي غيرنظامي و نظامي (در بمب ها از اورانيومي استفاده مي شود كه 95 درصد آن با اورانيوم 235 غني شده است) به كار گرفته مي شود. به آن «اورانيوم ضعيف شده» مي گوييم زيرا كه فعاليت آن در مقايسه با اورانيوم طبيعي كمتر است، اما اين بدان معنا نيست كه از خطر كمتري نيز برخوردار است. در واقع، اورانيوم موسوم به «طبيعي» را به ميزان يك تا سه «پي پي ام» در محيط زيست خود مي يابيم، در حالي كه غلظت كاني آن هزار برابر بيشتر است. اورانيوم هنگامي «طبيعي» خوانده مي شود كه ايزوتوپ هاي موجود در طبيعت را (در مجموع 14 ايزوتوپ راديواكتيو، از جمله اورانيوم 238، اورانيوم 235 و اورانيوم 234) را داراست. صرفاً اورانيوم 235 كه 72/0 درصد اورانيوم طبيعي را تشكيل مي دهد (اين رقم برحسب مناطق مختلف تغيير مي يابد) قابليت شكافت دارد. اورانيوم ضعيف شده ماده اي هم شيميايي و سمي، و هم به شدت راديواكتيو است كه فعاليت آن برخلاف تصور به مرور زمان افزايش مي يابد. اين ماده بيشتر بدان خاطر خطرناك است كه با اورانيوم حاصل از كارخانه هاي بازيافت كه به مواد فوق العاده راديواكتيو به دست آمده از شكافت اورانيوم – مانند پلوتونيوم (238 و 239)، اورانيوم 236، پنتونيوم، امريسيوم، تكنسيوم 99 و يا روتنيوم 106- آلوده است، مخلوط مي گردد. بدين سان، فعاليت اورانيوم ضعيف شده چهار هزار برابر از آستانه تعيين شده در قوانين مربوط به محافظت در برابر تشعشعات، بيشتر است.
اورانيوم ضعيف شده همچنين به دليل قابليت اشتعال (كوچكترين تماس با هوا آن را مشتعل مي سازد) و غلظت بسيار بالاي آن (7/1 برابر بيشتر از سرب)، فلزي ايده آل براي ساخت مهمات مينياتوري با برد و قابليت نفوذ بسيار بالا محسوب مي گردد كه قادرند ظرف چند ثانيه به خودروهاي زرهي نفوذ كرده، با هدف انهدام پناهگاه هاي زيرزميني از ده ها متر بتون عبور كنند.
براساس تحقيقات متعددي كه از سال 1974 از سوي وزارت دفاع آمريكا انجام پذيرفته است، اورانيوم ضعيف شده به هنگام اصابت به هدف در تماس با اكسيژن مشتعل گرديده، حرارتي فوق العاده (تا 5 هزار درجه سانتيگراد) ايجاد مي كند كه سبب «تبخير» 10 تا 100 درصد اورانيوم (بر حسب نوع مهمات) مي گردد. به عنوان مثال، گلوله شليك شده از يك تانك «آبرام» بين يك تا سه هزار گرم از اين غبار در هوا توليد مي كند. طبق تحقيقات «لئونارد ويتز»، تنها يك ذره 5 ميكروني دوزي برابر با 1360 «رم» (Rem) به وجود مي آورد
كه بيش از 300 برابر دوز مجاز براي يك سال كار كارگران صنعت هسته اي است. در اين حال، ذرات ميكرو و نانو غيرقابل حل متشكل از اكسيد اورانيوم و كوكتلي از ديگر نوكلئيدهاي راديو اكتيو در هوا منتشر گرديده، پس از نشستن بر زمين به راحتي به حال تعليق درمي آيند. اين ذرات قادرند به كمك باد و باران ده ها و حتي صدها كيلومتر را بپيمايند و زمين، آب هاي سطحي، سفره هاي آب زيرزميني، گياهان، حيوانات و درنهايت، كل زنجيره غذايي را آلوده سازند.
در خليج فارس، سطح اين آلودگي به دليل بمباران بي وقفه عراق بسيار افزايش يافته است. به علاوه، تحريم اقتصادي جنايتكارانه اي كه سازمان ملل در سال 1990 به اين كشور تحميل كرده است، از هرگونه اقدام آلودگي زدايي و يا پيشگيري از آلودگي ممانعت به عمل مي آورد. اكنون، نزديك به 15 سال است كه مقادير معتنابهي از ذرات ريز راديو اكتيو «به دلخواه» باد گستره هايي عظيم را درنورديده است. خرده پس مانده هاي مهمات نيز كه در زمين دفن شده است، به آلودگي سفره هاي آب زيرزميني و دو رود بزرگ «دجله» و «فرات» كمك كرده، مقدار اورانيوم ضعيف شده موجود در آب آشاميدني را به 10 و حتي 100 برابر افزايش مي دهد.
طبيعتا، كشورهاي همسايه مناطق بمباران شده نيز از پيامدهاي راديواكتيو اين بمباران ها كه از خيلي پيش هوا، آب و منابع غذايي كشورهاي زير تهاجم را آلوده ساخته اند، بي نصيب نمي مانند. آلودگي ناشي از جنگ هاي هسته اي در عراق، يوگسلاوي سابق و افغانستان امروز يونان، اسرائيل، عربستان، پاكستان، سوريه، لبنان، آلباني، مقدونيه، فلسطين، تركيه، تركمنستان، ازبكستان، روسيه، گرجستان، آذربايجان، قزاقستان، چين و هند را نيز فراگرفته است. كارشناسان هشدار مي دهند كه آلودگي راديواكتيو ناشي از به كارگيري اورانيوم ضعيف شده در انواع سلاح، در حال گسترش به سراسر نيمكره شمالي است و اين امكان وجود دارد كه بزودي همانند ابر راديواكتيو «چرنوبيل» سراسر كره زمين را فرا گيرد.
زباله دان هاي رايگان!
استفاده نظامي از اورانيوم ضعيف شده هدفي ايده آل براي صنعت هسته اي است كه سالانه به توليد 50 هزار تن از آن مي پردازد. حجم ذخاير جهاني اورانيوم ضعيف شده بيش از 5/1 ميليون تن برآورد مي گردد كه بيش از 700 هزار تن آن صرفا در آمريكا انباشت شده است. بدين سان، كشورهاي هسته اي با تبديل كردن كشورهاي تحت اشغال خود به «زباله دان هاي راديواكتيو» واقعي، به سهولت و آسوده خاطر از شر فضولات هسته اي خود كه ذخيره سازي آنها بسيار هزينه مي برد، رهايي مي يابند.
نتيجه آن كه، كويت براي «پاكسازي» سرزمين كوچك خود به ناچار 14 ميليارد دلار هزينه كرده و آمريكايي ها جهت آلودگي زدايي 23 تانك خود سه سال وقت و 4 ميليون دلار هزينه صرف كرده اند، درحالي كه لاشه هاي پنج هزار تانك عراقي فوق راديواكتيو كه در طول جنگ خليج فارس منهدم گرديده اند، هنوز نيز در محل و غالبا در «بزرگراه مرگ» واقع در جنوب عراق، باقي است.
در فوريه 2003، آمريكا هرگونه پاكسازي مكان هايي كه خود مسبب آلودگي آنها بوده- و يا در آينده خواهد بود- را مردود شمرد. بدين گونه، خسارات وارد آمده به محيط زيست به سرعت برگشت ناپذير گرديده است. در افغانستان، توفان هاي شن سبب آلودگي درياچه ها و رودخانه ها، به ويژه درياچه «كابول» و رود «هندوس» كه از پاكستان عبور كرده، آب كشاورزي و آشاميدني مردم محلي را تأمين مي كند، گرديده و زنگ خطر هيئت هاي پزشكي را به صدا درآورده است. در كشورهاي غربي، نرخ انواع سرطان از جمله سرطان خون (لوكميا) در اطراف كارخانه هاي توليد اورانيوم ضعيف شده، مراكزي كه آزمايش هاي در آنها صورت مي پذيرد، مناطق زير تهاجم اشغالگران، معادن اورانيوم و… به گونه اي غيرطبيعي افزايش يافته است. در ايالت «اينديانا»ي آمريكا، يك ميدان تيراندازي سابق كه به آزمايش مهمات حاوي اورانيوم ضعيف شده اختصاص داشته است، «منطقه ايثار ملي» نام گرفته و براي هميشه بسته شده است. حال، به چه دليل هنگامي كه صدها تن اورانيوم ضعيف شده بر سر ساكنان كشورهاي زير تهاجم فرو مي ريزد، اين ماده به محصولي «عادي و بي اهميت» مبدل مي گردد؟
هزاران گلوله راديواكتيو امروز در عمق هاي مختلف زمين در مناطق بمباران شده مدفون گرديده است. كودكان بسياري اين مهمات نقره اي رنگ را به جاي اسباب بازي گرفته، بر اثر ابتلا به سرطان خون جان باخته اند. در اروپا هر شكل انتشار اورانيوم ضعيف شده در محيط زيست غيرقانوني به حساب مي آيد. پروفسور «سيگوارت هورشت گونتر» كه گلوله اي حاوي اورانيوم ضعيف شده را با خود از عراق به آلمان آورده بود، به بستري شدن در تيمارستان تهديد و در سال 1994 به اتهام «جريان انداختن ابزار راديواكتيو كه خطري براي سلامتي محسوب مي گردند»، به پرداخت 3 هزار مارك جريمه محكوم گرديد. از ديدگاه پروفسور «ميجردوگ راكي»، رئيس سابق پروژه اورانيوم ضعيف شده در پنتاگون، كهنه سرباز جنگ خليج فارس و مسئول «پاكسازي» عربستان و كويت در سال 1991 كه خود قرباني «سندروم خليج فارس» است، امروز «عراق يك زباله دان سمي است!»
«رضا فيوضات»، زبان شناس ساكن ژاپن، مي گويد: «عبارت اورانيوم ضعيف شده كاملاً نامناسب است، چراكه به هيچ گونه با واقعيت تطابق ندارد و اين فكر را القا مي كند كه راديواكتيويته آن از بين رفته، چيزي كه كاملاً اشتباه است. من شخصاً ترجيح مي دهم از سلاح هاي غني شده به اورانيوم صحبت كنم.»
«لورن موره» نيز درباره گازهاي سمي اورانيوم ضعيف شده مي گويد: «هنگامي كه اين گاز به عنوان گاز جنگي مورد استفاده قرار مي گيرد، عناصر تشكيل دهنده آن به اجزايي ميكروسكوپي تبديل گرديده، غبار و دود پديد مي آورند. مي توان آنها را به كمك انواع پرتاب كننده ها، خودروها و يا بمب هاي هوايي شليك كرد و مشتعل ساخت، اما در اين صورت پرسنل نيز آن را تنفس مي كند. هيچ روش درمان شناخته شده اي براي جراحاتي اينچنين وجود ندارد. اينگونه گازها از فيلتر ماسك هاي استاندارد به ميزاني عبور مي كنند كه مي توانند خسارات فراواني به سلامت انسان وارد آورند.»
روياي آنها50 سال بعد به حقيقت پيوسته است: امروز اكسيد اورانيوم به گونه اي استفاده مي شود كه به يك سلاح كشتار جمعي تبديل گرديده و نقشي حياتي در اجراي طرح هاي برتري جويانه اربابان قدرت ايفا مي كند.
جمعيت زدايي و انباشت سرمايه
همانگونه كه پيشتر در «جنگ اكثريت عليه اقليت» (كيهان مورخ 5/6/88) نيز بدان اشاره شده است، هدف عملياتي سياست «جمعيت زدايي» عامدانه، كاستن از جمعيت انسان هاست. «هنري كيسينجر»، وزير خارجه اسبق آمريكا، رقم 2ميليارد نفر را به عنوان «سطح كاهش مطلوب» ارائه داده بود، اما در واقع سياست جمعيت زدايي مي تواند در جست وجوي كاهشي برابر با دو تا چهارميليارد و حتي تا دو سوم جمعيت جهان باشد. اين سياست را «خود برگزيدگان» حاكم بر جهان به منظور كنترل منابع كاني، استراتژيك و آبي، و نيز كنترل كامل ثروت ها اتخاذ كرده اند. رايج ترين توصيف اين سياست، «نظم نوين جهاني» است.
«برنارد باروچ»، مشاور رؤساي جمهور در طول دو جنگ جهاني، مي گفت: تمامي جنگ ها ريشه اي اقتصادي دارند.» حتي جنگ هاي صليبي قرن سيزدهم در خاورميانه اقدامي از سوي «منافع ويژه» در اروپا به منظور كنترل بر ثروت ها و درآمدهاي «جاده ابريشم» بوده است.
سياست «جمعيت زدايي» نظم نوين جهاني آگاهانه در طول جنگ جهاني دوم «به لطف پروژه منهتن» تسريع گرديده است. در جريان اين جنگ، پروژه مزبور توليد سه نوع سلاح كشتار جمعي خوف آور را مدنظر قرار داده بود: بمب هاي اتمي كه در سال 1945 بر سر مردم غيرنظامي «هيروشيما» و «ناگازاكي» فرو ريخته شد، «عامل نارنجي» كه حشره كشي توليد شده ويژه جنگ ويتنام بود، و سلاح هاي راديواكتيو حاوي گازهاي سمي اورانيوم ضعيف شده كه از سال 1991 در عراق، بوسني (95-1994)، كوزوو و صربستان (1999)، افغانستان(2001)، لبنان و از سال 2003 بار ديگر در عراق به كارگرفته شد. اين گونه سلاح هاي كشتار جمعي دقيقاً با هدف كاستن از جمعيت جهان و تصاحب ثروت هاي زمين ساخته شده اند.
پس از جنگ جهاني دوم و تا به امروز، حاكمان بين المللي- از جمله «ايلوميناتي»ها، «قدرت مالي لندن»، «گروه بيلدربرگ»، «باشگاه رم»، «اسكال اند بونز» و در آمريكا، «شوراي روابط خارجي»، «كميسيون سه جانبه»، «شوراي امنيت ملي» و وزارت خارجه- جملگي «جمعيت زدايي» به ميزان دوميليارد تن را نخستين اولويت خود قرار داده اند. هدف از اين نسل كشي برنامه ريزي شده نيز البته افزايش منافع و انباشت ثروت هاست.
شايان ذكر است كه، سلاح هاي جديد حاوي اورانيوم ضعيف شده همچنين به حفظ افسانه «جنگ تميز» كه در دفاتر «اتاق هاي فكر» آمريكايي شكل گرفته است، بسيار كمك مي كند. اما، استفاده از كلاهك حاوي اورانيوم ضعيف شده اگرچه «قارچ» تماشايي نماد بمب هاي هسته اي «متعارف» را به دنبال ندارد، ليكن به همان اندازه خسارت آفرين است. به عنوان مثال، درحالي كه مقدار اورانيوم ضعيف شده به كار رفته در خمپاره هاي ضدتانك در جنگ خليج فارس از 5كيلوگرم متجاوز نبوده، شارژ بمب هاي كنترل شونده از راه دور كه بر سر مردم افغانستان فرو ريخته شد، تا 5/1تن اورانيوم ضعيف شده را در خود ذخيره داشته است. بدين گونه، هر جنگ «ميداني» است براي توسعه و ادامه آزمايش هايي كه در طول جنگ هاي پيشين انجام پذيرفته است. بايد گفت كه پس از پايان رسمي جنگ خليج فارس (1991) نيز ارتش آمريكا (در نقض بند2 كنوانسيون ژنو) ظرف سه روز نزديك به يك ميليون خمپاره و گلوله حاوي اورانيوم ضعيف شده به روي هزاران آواره و سرباز عراقي درحال عقب نشيني در جاده «بصره» شليك كرد. از ميان شهادت افراد مختلف، «كارول پيكو» كه در سرويس بهداشت ارتش آمريكا فعاليت مي كرده و امروز معلول صددرصد است، گزارش مي دهد كه با وحشت و انزجار تمام، اجسادي را در سراسر طول اين «بزرگراه مرگ» مشاهده كرده است كه «كاملاً سوخته و همانند كف فلزات گداخته شده، به طور كامل ذوب شده بودند.«از هنگام اشغال عراق درسال 2003 اينگونه صحنه ها در «فلوجه» و سراسر عراق كاملاً عادي به نظر مي رسد. اين درحالي است كه، نزديك به يك قرن پيشتر نيز عراقي ها قرباني سلاح هاي كشتار جمعي انگليسي ها شده بودند («گاز باران» سال هاي 1912و 1925).«وينستون چرچيل» درآن زمان اعلام كرده بود« به شدت طرفدار استفاده از گاز سمي عليه قبايل غيرمتمدن» است، چرا كه «تاثير رواني اين اقدام احتمالاً خوب است… ضمن آن كه، وحشت بسياري نيز به وجود مي آورد!»
غارتگران آفريقا
سياست «جمعيت زدايي» بيش از هر قاره ديگر در آفريقا به اجرا در آمده و غارت منابع طبيعي عظيم آن از سوي اربابان قدرت را به دنبال داشته است.در واقع، آفريقا صندوقچه اي از گنجينه هاي كاني و فلزات قيمتي نادر و استراتژيك به حساب مي آيد كه گوناگوني و تنوع منابع آن از هر قاره ديگري بيشتر است.
كتاب «تيني رولند: چهره زشت استعمارنو درآفريقا» از نقشي كه «تيني رولند» به عنوان فرستاده ملكه انگليس درجهت تبديل روياهاي استقلال ملل آفريقاي سال هاي دهه 1960، به كابوس يك قاره درحال نزار كه مردمش با گرسنگي و بيماري دست و پنجه نرم مي كنند، پرده برمي دارد.
«رولند» مديركل و رئيس معماران شركت چند مليتي «لونرو» بود كه شركت اش پايگاه غارت اموال كشورهاي آفريقايي از طريق كلاهبرداري هاي اقتصادي، به حساب مي آمد. وي بدين سان به بزرگترين تاجر غربي آفريقا تبديل شده بود.
كتاب فوق همچنين درجزئيات توضيح مي دهد كه چگونه «رولند» معادن «ريوتينتو» را براي اراضي عظيم خصوصي و شخصي ملكه انگليس (به ارزش بيش از 6ميليارد دلار) كه حاوي اورانيوم بود، در مستعمره هاي سابق اين كشور تأسيس كرد. او در واقع يك آلماني نازي سابق بود كه پيش ازتغيير نام، دركشورش مجرم شناخته شده بود، و سپس به انگليس مهاجرت كرده و به «غارتگر شخصي» ملكه تبديل شده بود.
نظريه سياست «جمعيت زدايي» به ويژه دركشورهاي پرجمعيت جهان سوم، به همكاري بين المللي و اتحاد ميان ارگانيسم هاي خصوصي، دانشگاه ها، شركت ها، دولت ها و هيئت هاي نظامي و تقريباً دولتي انجاميده است.
انديشه «ايدز»، طبقه جديدي از سلاح هاي ميكروبي، از مغز «باشگاه رم» تراوش گرديده و در آزمايشگاه هاي وزارت دفاع آمريكا رشد يافته است. ايدز يكي از انواع سلاح هاي ميكروبي «غيربومي» بود كه توسط «سازمان بهداشت جهاني» و وزارت دفاع آمريكا به وجود آمد و بر مردم تحميل گرديد. كنگره آمريكا سرمايه گذاري در طرح ايجاد ويروس ايدز را كه درتركيب با گرسنگي به سلاحي خوف آور براي افزايش سريع نرخ مرگ ومير مبدل مي گردد، با هدف كاستن از جمعيت روبه افزايش آفريقا عهده دار گرديد.
بايد خاطرنشان ساخت كه دانشگاه ها نقشي اساسي در ايجاد انواع سلاح هاي كشتار جمعي و اجراي سياست هاي «جمعيت زدايي» ايفا كرده اند. يارانه هاي وزارت دفاع آمريكا در سرمايه گذاري هاي مربوط به پژوهش هاي علمي در آمريكا بسيار مؤثر واقع مي گردند. از سال 2000، توليد انواع سلاح ميكروبي و گسترش آزمايشگاه ها در دوران مأموريت «دونالد رامسفلد»، وزير دفاع آمريكا،شدت گرفت.
نتيجه آن كه…
سلاح هاي «جمعيت زدا»ي اربابان حاكم بر جهان پيوسته همه جا، در آسمان، مواد غذايي، واكسن ها، روندهاي پزشكي، آب آشاميدني، زمين و حتي در بدن ها وجود دارند تا به نسل هاي آينده انتقال يابند. و آنچه دراين طرح شيطاني حائز اهميت و درعين حال مضحك مي نمايد، اين است كه مردم اين ميان هيچگاه درجريان هيچ چيز و هيچ تصميمي قرار نمي گيرند.
به عنوان مثال، سلاح هاي ميكروبي از ديرباز به منظور كنترل جمعيت آزمايش و توليد گرديده است. عقيم سازي اجباري به عنوان ابزاري براي كنترل جمعيت ها محرمانه پا به كشورهاي جهان سوم گذارده، از طريق تزريق واكسن هاي اجباري به زنان سبب تولد «نوزادان مرده» گرديده است. اين فاجعه را «بي بي سي» در فيلمي مستند پيرامون زنان فيليپيني و مكزيكي كه به منظور آزمايش واكسني جديد عليه بارداري همانند خوكچه هاي آزمايشگاهي مورد استفاده قرارگرفته بودند، افشا كرده است. درگزارش هاي ديگري فاش شده است كه نوزادان سياهپوست كه از والديني كاملاً سالم متولد شده بودند، پيش از ترك بيمارستان در آفريقاي جنوبي واكسني دريافت كردند كه جملگي اين طفلان را به بيماري مهلك ايدز مبتلا مي ساخت. در بسياري از قبابل هند، تا 80 درصد زنان اين قبايل عقيم هستند.
دراين حال، درگزارش دكتر«ايگناسيو شاپلا» مكزيكي مي خوانيم كه ذرتي «اسپرم كش» توسط شركت هاي توليد كننده مواد مخدر برروي مردم آزمايش گرديده است.«سيلويا ريبيرو» كه مديريت دفاتر گروه «اي. تي. سي» را در مكزيك برعهده دارد، با اشاره به عقيم سازي اجباري مردم بومي، فاش مي سازد كه شركت«اپيسيت كورپوريشن» در«كاليفرنيا» نوعي ذرت «اسپرم كش» توليد كرده است كه به عنوان يك سلاح ميكروبي از توانايي بسيار بالايي برخوردار است.
سلاح هاي كشتار جمعي حاوي اورانيوم ضعيف شده كه درشمار سلاح هاي «متعارف» رده بندي گرديده اند، امروز از سوي تعداد فزاينده اي از كشورها، از جمله انگليس، آمريكا، فرانسه، روسيه، چين، تركيه، تايلند، تايوان، مصر، بحرين، كويت، عربستان، هند، بلاروس، پاكستان، عمان و نيز رژيم صهيونيستي توليد مي گردند. غالب اين كشورها اورانيوم ضعيف شده مورد نياز خود را از آمريكا تهيه مي كنند، اما انگليس، فرانسه و پاكستان خود به طور مستقل به تهيه آن مي پردازند. اين سلاح ها علاوه بر جنگ هاي فوق در جنگ هايي كه اسرائيل در آنها درگير بوده نيز از سوي اين رژيم مورد استفاده قرار گرفته است.
از سال 1987، تعداد 2100 آزمايش فقط در فرانسه انجام پذيرفته است. امروز ارتش هاي نزديك به 50 كشور به سلاح هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده مجهزند و تمامي انواع سلاح هاي آمريكايي – از گلوله هاي ساده گرفته تا خمپاره ها، موشك ها، كلاهك بمب هاي «بونكر بوستر» و بمب هاي هوشمند كه به وسيله ماهواره ها كنترل مي شوند- نيز حاوي اورانيوم ضعيف شده اند.
دولت ها بيماري هاي مربوط به تشعشعات را از مردم خود پنهان مي دارند. در واقع، يك اتحاد هسته اي بين المللي و مخفي پديد آمده كه بسيار قدرتمند است. انرژي هسته اي، تهيه عناصر لازم و بهاي اورانيوم به طور كلي از سوي «سنديكاي راتشيلد» كنترل مي گردد. «تاكاشي هيروز»، روزنامه نگار ژاپني، در مجموعه اي دوجلدي با نام «راتشيلدها» از مكانيسم هاي پنهان كنترل انرژي هسته اي توسط سنديكاي «راتشيلدها» پرده برمي دارد. اين خاندان از قرن ها پيش جز با خاندان هاي سلطنتي و اشراف جهان وصلت نكرده است. «لورن موره» در «ستاره مرده ملكه: بوش، چني، هوارد و ملكه»، اتحاد پنهان اربابان قدرت و اهداف آنان را فاش ساخته، به «پرنس فيليپ»، همسر ملكه انگليس و از طرفداران پر و پاقرص «نسل كشي» اشاره مي كند كه بارها گفته است: «اگر دوباره به دنيا مي آمدم، دوست داشتم همانند يك ويروس آدمكش به زمين بازگردم و از سطح جمعيت بكاهم.»
استفاده از سلاح هاي حاوي اورانيوم ضعيف شده كه غالب كارشناسان بين المللي آن را جنايتي واقعي عليه بشريت توصيف مي كنند، در جوي از بي تفاوتي عمومي و با «دعاي خير پدرانه» سازمان ملل و آژانس هاي بين المللي همچنان ادامه مي يابد. سكوت در اين زمينه نيز به لطف توافقنامه امضا شده ميان «سازمان بهداشت جهاني» و «سازمان بين المللي انرژي اتمي» در سال 1959 تسهيل گرديده است. در بند 3 اين قرارداد قيد شده است كه دو نهاد فوق «مي توانند به منظور حفظ خصوصيت محرمانه اطلاعاتي كه در اختيار آنان قرار گرفته، به اتخاذ برخي تصميمات محدودكننده اقدام كنند.»
بدين سان، سازمان بهداشت جهاني از هرگونه حقي براي پرداختن به مسائل مربوط به تشعشعات و سلامت عموم بدون مجوز «سازمان انرژي اتمي» كه در خدمت «لابي هسته اي» قرار دارد، محروم است. خيانت اتحاد ميان اين دو نهاد سازمان ملل هرگز تاكنون به طور علني فاش و محكوم نشده است. كارشناسان اين نهادها كه پس از انفجار رآكتور مركز هسته اي «چرنوبيل» حكم به عدم تخليه مناطق فوق آلوده اطراف اين مركز داده بودند، امروز با پذيرفتن مسئله استفاده نظامي و غيرنظامي از اورانيوم ضعيف شده با همكاري فعالانه دولت ها و رسانه هاي غربي، بار ديگر در قبال مردمي كه در خطر به سرمي برند، مرتكب جنايت گرديده اند. تحقيقات در اين زمينه نيز بسيار نادر بوده يا دستكاري و سانسور شده است، و يا به طور كلي انتشار نمي يابد. بدينگونه است كه، پنتاگون با تكيه بر گزارش چهار صفحه اي «سازمان بهداشت جهاني» مورخ ژانويه 2001، كوشيده است تا جهانيان را به بي خطر بودن اورانيوم ضعيف شده متقاعد سازد. اين در حالي است كه «سازمان بهداشت جهاني» تحت فشار «آژانس انرژي اتمي» از سال 2001 انتشار گزارشات سه كارشناس برجسته پرتوهاي هسته اي پيرامون پيامدها و خطرات اورانيوم ضعيف شده براي مردم را مسدود كرده است. امروز، بسياري از شخصيت هاي بنام جهان مانند «روزالي برتل» اپيدميولوژيست كانادايي متخصص در بيماري هاي مربوط به پرتوهاي راديو اكتيو، «رمزي كلارك» وكيل بين المللي و وزير دادگستري اسبق آمريكا، و نيز بسياري از انجمن هاي آمريكايي و فرانسوي مي كوشند تا به منظور ممنوعيت بين المللي بي قيد و شرط پژوهش، توليد، آزمايش، نقل و انتقال، نگهداري و استفاده از اورانيوم ضعيف شده براي اهداف نظامي، افكار عمومي را بسيج كنند.
مي توان گفت كه اربابان قدرت براي برقراري نظم نوين جهاني، انباشت ثروت هاي كره زمين و افزايش هرچه بيشتر منافع خود، از هيچ سلاحي اعم از شيميايي، الكترونيك، هسته اي، راديواكتيو و هر وسيله ممكن ديگر، رويگردان نبوده و نيستند. در پس تمامي جنگ هاي داخلي و جنگ هاي كوچك و بزرگ 60 سال گذشته منافعي ويژه پنهان است و رد پاي «هنري كيسينجر» در جاي جاي برنامه جمعيت زدايي و به كارگيري اورانيوم ضعيف شده يافت مي شود. «كيسينجر» فردي بود كه «راكفلر»ها در محيط دانشگاهي كشف كردند، اما ارباب واقعي وي «جاكوب راتشيلد»و «قدرت پول» لندن به حساب مي آيد.

منابع: سايت هاي لوموند ديپلماتيك، وادكر، ويكيليور، آرمه، آكرويوروپ، اينديپندنت، ويكيپديا، كستيون كريتيك، اينترنشنال جورنال او هلث سرويسز، آلترانفو، موندياليزاسيون، و…

 

منبع: کیهان

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!