پايه و اساس عرفان حلقه، دستدرازي به نيروهاي شيطاني است كه آثار و نشانههاي آن به صورت علمي و تجربي در زندگي درمانگران و درمانجويان قابل بررسي است، حال سؤال ما اين است كه تمسك به نيروهاي شيطاني چگونه با سنت عرفاي اسلام قابل جمع است؟
به تازگي كتابي تحت عنوان «پرسش از عرفان حلقه» به قلم حجتالاسلام حميدرضا مظاهريسيف، مدير مؤسسه فرهنگي بهداشت معنوي چاپ شده است.
گروه مخاطبي كه براي اين كتاب ارزشمند پيشبيني شده، مربيان هستند. يعني؛ افرادي كه مطالعات انتقادي جنبشهاي معنوي نوظهور را انجام ميدهند.
آنچه در پي ميآيد، مشروح عناوين پنجم تا هشتم اين كتاب است.
* حذف باورها و همه مقدسات
پايهگذاران عرفان حلقه معتقدند كه حلقههاي عرفان عملي اين فرقه، حلقههاي رحمت عام الهي است. «رحمت عام شامل همه انسانها ميشود و انسان در اين مورد، حق انتخاب داشته و ميتواند از آن استفاده نموده يا اجتناب نمايد و براي برخوردار شدن از آن هيچ اجباري ندارد؛ سفرهاي است كه هر روز گسترده است، تا چه كسي به سوي آن دست برده، لقمهاي بردارد.
هر سحرگه كيمياي سرخ رويي، ميزند/ آفتاب رحمت عام تو بر ديوارها
به طور كلي، همه انسانها صرف نظر از نژاد، مليت، جنسيت، سن و سال، سواد و معلومات، استعداد و لياقتهاي فردي، دين و مذهب، گناهكاري و بيگناهي، پاكي و ناپاكي و … ميتوانند از رحمت عام الهي برخوردار شوند.
خار و گل، در پله تردستان يكي است/ چون كنم قطع اميد، از رحمت عام بهار
فيض و رحمت الهي در انحصار هيچ گروه خاصي نيست. افراد و گروهها فقط ميتوانند معرف باشند، تا اشخاصي كه خود را از پرتو اين نور نجاتبخش مخفي كردهاند، در معرض آن قرار بگيرند.»
اين سخن اشكالاتي دارد و بر كساني كه تا حدودي با عرفان آشنا هستند پوشيده نيست، ولي به هر صورت در اساسنامه عرفان حلقه، تبيين بيشتر موضوع آمده است.
البته در اساسنامه، به حلقههاي رحمانيت با نام شعور الهي اشاره شده و اين طور معرفي شده است:» نظر به اين كه شعور الهي نياز به هيچ مكملي ندارد، لذا چيزي تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه كردن به آن نبوده و اين موضوع به راحتي قابل اثبات ميباشد؛ چرا كه با حذف عامل اضافه شده، مشاهده ميشود كه حلقه وحدت همچنان عمل مينمايد و اين خود رسواكننده بدعتگذاران و متقلبان خواهد بود، كه در دل اين رابطه براي تشخيص حق از باطل وجود دارد. در اين رابطه، هيچ گونه بدعتي پذيرفته نيست و فقط نشان دهنده ميل فرد به خودنمايي و مطرح نمودن خود ميباشد.»
با اين عقيده، مبني بر اين كه در پيوند با حلقههاي شعور كيهاني در صورت حذف عوامل زائد، اشكالي در كاركرد حلقهها ايجاد نميشود، در دورههاي آموزشي عرفان حلقه، موضوع توسل به معصومين و زيارت حرمهاي مقدس و دعاهاي مربوطه مورد نفي و نكوهش قرار ميگيرد. اين ديدگاه دقيقا شبيه ديدگاه وهابيهاست، كه شيعيان را به علت علاقه به زيارت خاندان پيامبر مشرك دانسته، كشتن شيعيان را موجب ورود به بهشت ميدانند. زيارت از نظر آنها مكانپرستي و توسل، شخصپرستي، روحپرستي و مرده پرستي است؛ فرهق حلقه، حتي تكريم قرآن كريم را كتاب پرستي ميپندارد و از خواندن آن كه شفا و رحمت است، بر بالين بيماران جلوگيري ميكند. چنان كه در اصل ديگري از اساسنامه آمده است:
«نام خداوند در رأس همه نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرك است. (اصل اجتناب از من دون الله) مهمترين مصاديق بارز شرك عبارتند از :شخص پرستي، روح پرستي، مرده پرستي، مكانپرستي، كتاب پرستي، خود پرستي، دنيا پرستي، ظاهر پرستي. بين انسان و خدا، تنها واسطهاي كه وجود دارد، هوشمندي و شعور الهي (يدالله) است، كه به صورتهاي مختلف نقش يداللهي خود را ايفا نموده و پل ارتباط عالم پايين و عالم بالا ميباشد.»
نكته جالب در اصل مذكور اين است كه روح پرستي، كتابپرستي و مكانپرستي بيش از خودپرستي و دنياپرستي مذمت شده است. اعضاي اين فرقه گاهي ميگويند ما اگر از توسل به پيامبر و خاندانش يا قرآن نهي ميكنيم براي اين است كه استفاده ابزاري از آنها شايسته نيست. در حالي كه با تأكيد بر منزلت شعور كيهاني و نقش بيبديل آن در واسطهگري ميان انسان و خدا، شفاجستن از آن را ناشايست نميدانند. پرسش اين است كه حذف قرآن و عترت از رابطه ميان انسان با خدا، براي تكريم آنهاست يا ايجاد تغيير در باورها و شكستن اركان دين؟ به خصوص آنجا كه آقاي طاهري در پاسخ به پرسشي در اين باره ميگويند ئمه اطهار، مثل مال و زن و فرزند ممكن است در نظر ناظري بر تجليات زيباي الهي، براي تسهيل در مسير كمال باشند و ميتوانند هر يك براي وي به من دون الله تبديل شوند.»
* عرفان و اتصالات
حالا بر فرض صحت اين حرفها كه پاكان و ناپاكان اگر بخواهند از رحمانيت برخوردار شوند، هيچ افزودهاي به شعور كيهاني و حلقههاي رحماني لازم نيست و هر چه به ميان آيد بدعتگذاري و تقلب است؛ در جايي از مانيفست عرفان حلقه اين طور ميخوانيم:
«براي بهرهبرداري از عرفان عمليف عرفان كيهان (حلقه)، نياز به ايجاد اتصال به حلقههاي متعدد شبكه شعور كيهاني ميباشد و اين اتصالات، اصل لاينفك اين شاخه عرفان است. جهت تحقق بخشيدن به هر مبحث در عرفان عملي، نياز بهحلقه خاص و حفاظهاي خاص آن حلقه ميباشد. اتصال به دو دسته كاربران و مربيان ارائه ميشود، كه تفويضي بوده و در قبال مكتوب نمودن سوگندنامههاي مربوط به آنان، تفويض ميگردد.
تفويضها، توسط مركزيت كه كنترل و هدايتكننده جريان عرفان كيهاني (حلقه) ميباشد، انجام ميگيرد.»
به اين ترتيب مركزيت عرفان حلقه، تنها راه ارتباط با رحمت عام الهي است! و مربيان عرفان حلقه كه اتصال را از مركز عرفان حلقه دريافت كردهاند ميتوانند آن را به ديگران انتقال دهند، يعني اتصال به رحمت عامالهي با وساطت فيض در سلسله مراتب عرفان حلقه، امكانپذير استى! با اين وصف يك مربي عرفان حلقه، اگر چه دروغگو يا به ناپاكيهاي ديگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الهي فراتر از اين قيدهاست، و او اتصال را از مركزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه دريافت كرده و اجازه تفويض را هم گرفته است، ميتواند آن را به ديگران منتقل كند، اگر چه گيرنده اتصال از مربي خود پرهيزكارتر باشد، در غير اين صورت به رحمت عام الهي نميرسد!
بنابر اين رحمت عام الهي با اجازه مركزيت عرفان حلقه، در دسترس بندگان خدا قرار ميگيرد. توسل و توجه به انبياء و اولياء و واسطه فيض بودن آنها مردود است و فقط مركزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربيان آن واسطه فيض شعور الهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند.
براي نقش واسطه فيض شعور الهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند.
براي نقش واسطه فيض بودن مركزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه، توصيفهاي زيبايي بيان شده است از جمله اينكه: از آنچه را كه روزي آسماني دارند، مانند روزي زميني خود، به ديگران انفاق كنند «مما رزقناهم ينفقون» و از اتصال خود براي نيز ايجاد اتصال كنند. اما اين توصيفات زيبا و استفاده تأويلي از آيات قرن مشكل تناقض گويي را پيچيدهتر ميكند؛ چون از ديدگاه قرآن رحمت عام الهي در دسترس همه است و هيچ اختياري در اصل استفاده از آن وجود ندارد و فقط نحوه استفاده از آن در اختيار انسان است. نعمتها و مهلتهايي كه بين مؤمنان و كافران مشترك است از رحمت عام سرچشمه ميگيرد و كساني كه از آن درست استفاده كنند و به راه ايمان، شكرگزاري و عشق به خداوند قدم بردارند در حقيقت به حلقهها يا مراتب رحمت خاصه و رحيميت خداوند متصل شدهاند. و كان بالمومنين رحيما بنابر اين تناقض بزرگ عرفان حلقه را ميتوانيم اين طور عنوان گذاري كنيم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست و هر عاملي حتي ايمان به خدا و پاكي و پرهيز كاري زائد است غير از مركزيت عرفان حلقه.
چون بدون آنها حلقهها عمل ميكنند، فرد به قدرت درمانگري شعور كيهاني ميرسد و قدرتهاي درگير حلقههاي ديگر هم با تفويض مركزيت حلقه عمل ميكند؛ اما باورها، ايمان به خدا، عمل نيك، صداقت و پاكي، توجه و توسل به پاكان و خواندن قرآن هيچ نقشي در كاركرد حلقههاي رحمت الهي ندارند و زائد و متقلبانه هستند.
تا اينجا معلوم شد كه عرفان حلقه، رحمت عام الهي را در اختيار خود ميداند و اتصال بندگان خدا با آن بايد از طريق مركزيت و سلسله مراتب مربيان اين فرقه انجام شود. اگر بخواهيم با ادبيات عرفان حلقه سخن بگوييم، بايد گفت كه خدپرستيها و خودنماييهاي عرفان حلقه به اين اندازه پايان نيافته و دامنه آن بسيار گسترده شده است. در واقع اين فرقه نه فقط عقايد و تصورات خود را يگانه راه حقيقت ميپندارد، بلكه هيچ نام ديگري را غير از نام خود، مجاز نميشمارد.
«هيچ كس حق معرفي اين اتصال را با نام ديگري غير از شبكه شعور كيهاني يا شعور الهي نداشته و اين كار فريب دادن ديگران محسوب شده، باعث سوق آنها به سمت غير از خدا (اصل اجتناب از من دونالله) و انحراف همگان خواهد شد، همچنين هر عاملي كه فرد اتخاذ نموده تا بدان وسيله خود را مطرح نمايد يا منجر به منيت و ادعاي رجحان نسبت به ديگران شود، از انحرافات بارز هستند( اصل اجتناب از آنا خير منه)
معلوم نيست كه اگر حقيقت واقعه فرقي نداشته باشد تغيير نام، چگونه موجب سوق به سمت غير خدا و فريب ديگران خواهد شد؟ اگر عرفان حلقه درست است، چه اشكالي دارد كه گروهي به جاي شعور كيهاني بگويند، شعور جهاني، يا روح كيهاني، آگاهي الهي، شعور هستي، هوشياري خلاق، نيروي بيكران، نيروي الهي و يا هر نام ديگر؟ خود پايه گذاران عرفان حلقه در بسياري از موارد به جاي شعور از واژه هوشمندي استفاده ميكنند. آيا در اين صورت به سوي غير خدا رفتهاند؟ اگر چه با نامهاي گوناگون ياد شود، چون منظور و مقصود يكي است، خواندن او به نامهاي گوناگون در اديان مختلف اشكالي ندارد.
* تسليم موجودات ناشناخته يا تسليم خداوند
عرفان عملي در اين فرقه بدون تهذيب نفس و خودسازي، فقط با اتصال به حلقههاي شعور كيهاني توسط مركزيت عرفان حلقه، تحقق مييابد و از اين طريق فرد ميتواند به قدرت هاي ماورايي متصل شود. مركزيت با تسليم افراد، آنها را به حلقهها متصل ميكند، تا از قدرت آن حلقه برخوردار شوند.« تسليم در حقه، تنها شرط تحقق موضوع حلقه مورد نظر است» با توجه به اين كه در عرفان عملي اين فرقه، دين و ايمان و اعتقادات هيچ نقش و اهميتي ندارد، تسليم شدن در حلقه هم به معناي تسليم شدن در برابر خداوند، يا نيروي الهي يا حتي شعور كيهاني نيست؛ بلكه به معناي شاهد بودن و پذيرش محض است.
«شاهد كسي است كه نظارهگر باشد. در امر نظاره گري چيزي مانند:«تخيل، تصور، تفسير و… وارد نكند؛ زيرا باعث خروج او از عمل نظارهگري ميشود. واقعيت و حقيقت را بتواند ببيند، بيطرف بوده و پيش داوري ناشته باشد. در زمان حاضر، حضور داشته باشد، شرطي نشده باشد، آزاد باشد (عدم استفاده از مواد توهمزا) و تسليم باشد (عدم انجام هر كاري در حلقه)
نه تنها كساني كه به اين فرقه ميپيوندند و از نوعي از اين نيروها استفاده ميكند، مثلا كسي كه ميخواهد درمان شود، بايد تسليم شود و شاهد باشد «تنها شرط نتيجه گرفتن از فرادرماني حضور بيطرفانه در اين حلقه وحدت است»
اين جانب در يك تجربه عملي، دعوت يكي از مسترهاي عرفان حلقه را پذيرفتم تا اتصال را از او دريافت كنم، او بدون هيچ توضيحي از من خواست كه تسليم باشم، پرسيدم: تسليم چي؟ پاسخ داد: فقط تسليم، شاهد باش، هيچ پيش داوري نكن، ببين چه ميشود.
نكته دقيق و بزرگترين راز عرفان حلقه همين جاست.
تسليم شدن به ناشناخته، گشودن وجود خود به روي موجوداتي كه تو آنها را نميبيني، ولي آنها تو را ميبينند.
اگر بعضي از پيروان عرفان حلقه، نيروهاي خارقالعادهاي دارند كه نه از راه ايمان و تقوا و نه از راه رياضتهاي سخت و تن فرسا به آن رسيدهاند به همين موجودات ناشناخته مربوط ميشود. قرآن كريم ميفرمايد:« بعضي از انسانها به گروهي از جنها پناه ميبرن و بر ذلتشان افزدند.»
توضيح اينكه افراد تحت تعليم در اين فرقه با چند لحظه تسليم شدن و گشودن وجود خود، به شعور كيهاني متصل ميشوند و از آن پس نيروي درمانگري پيدا ميكنند.
بدون اين كه تغييري در خود ايجاد كنند يا براي جلب رضاي خدا عملي انجام دهند، در يك لحظه تسليم شدن به نيروي درمانگري دست پيدا ميكنند.
راز واقعه اين است كه شياطين براي سرگردان كردن انسان، در حلقههاي رحمانيت و بازداشتن از رحمت خاصه و به تباهي كشيدن فرصتها و نعمتهاي رحماني، دست به شيطنتهاي شگفتانگيي ميزنند و حتي نيروهاي خود را در اين راه به كار ميگيرند تا انسانها را بازي دهند كه يكي از آنها بهبود نمايي است. شياطين از جنس آتش هستند و نيروهاي خاصي دارند كه در شرايطي ميتوانند از نيروي خود استفاده كنند.
همچنان كه در قرآن مجيد و در داستانهاي حضرت سليمان آمده است كه آن پيامبر بزرگ خدا به اطرافيان خود گفت: چه كسي ميتواند تخت بلقيس را حاضر كند. يكي از جنيان گفت: پيش از آنكه از جاي خود برخيزي تخت را به اينجا ميآورم.
جنها ميتوانند در عامل مادي كارهايي انجام دهند؛ اما تا انسان سراغ آنها نرود و پاي آنها را در زندگي خود باز نكند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طريق و با هر نامي به نيروي آنها پناه ببرد و تسليمشان شود، آنگاه ميتوانند كارهايي انجام دهند. چنانكه قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: «بعضي از انسانها به گروهي از جنها پناه ميبرند، پس بر ذلتشان افزودند.» شياطين كه جنهاي كافر هستند، ممكن است به كساني كه به آنها پناه بردهاند، كمكهايي بكنند، از جمله اينكه: امور پنهان را برايشان آشكار كنند، يا اشيايي را به جابه جا كنند، عواطف و احساسات افراد را دگرگون سازند، نفرت يا عشق را از بين ببرند و يا از نيروي خود براي جبران ضعفها و بيماري ها استفاده كنند، بدون اينكه درمان و بهبودي اتفاق افتاده باشد. مثل اينكه به يك فلج كمك كنند تا روي پا بايستد. اين مورد بهبود نمايي يا شفانمايي است كه در واقع درماني صورت نگرفته، فقط با تسليم شدن فرد، نيروهاي شيطاني وارد زندگي او شده و بدون شك دردسرها و تبعاتي خواهد داشت.
در عرفان حلقه، نيروهاي شيطاني با نام شبكه شعور منفي يا موجودات غير ارگانيك معرفي شدهاند و ادعا ميشود كه با آنها ارتباطي ندارند. اما گذشته از معيارهاي روشن اخلاقي و ديني در درمانگر و درمانجو كه نفوذ نيروهاي شيطاني را نشان ميدهد، شاخصهاي ديگري براي تشخيص درمانهاي شيطاني وجود دارد، از جمله تدريجي بودن و زمانبري درمانهاي شيطاني؛ زيرا نيروهاي شيطاني محدود است و براي حصول نتيجه نياز به زمان دارد. اما نيروي الهي در لحظهاي با «كن فيكون» اوضاع را دگرگون ميكند. همانطور كه در داستان حضرت سليمان آمده: افريت جني، براي آوردن تخت بلقيس نياز به زمان داشت و گفت پيش از آنكه از جاي خو برخيزي آن را ميآورم، و حضرت سليمان به او نيرويش هيچ اعتنايي نميكند. در مقابل وقتي كه آن انسان مومن به نام عاصف بن برخيا با نيروي الهي خواسته جناب سليمان را پاسخ ميدهدف در چشم به هم زدني تخت حاضر ميشود و حضرت سليمان به خاطر توفيق تربيت چنين انسانهايي خدا را شكر ميكند.
نشانه ديگر درمانهاي شيطاني و تفاوت آن با درمانهاي الهي با مقايسه درمان جويان عرفان حلقه با شفا يافتگان در زيارتگاهها و توسط به معصومين معلوم ميشود درمان يافتگان از طريق الهي و معنوي تمام امراضشان و به طور كامل برطرف ميشود. يعني اگر كسي هم فلج باشد و هم كور هم باشد، وقتي شفاي الهي ميآيد، همه مرضها كاملا از بين ميرود؛ اما با درمانهاي شيطاني همه مشكلات برطرف نميشود و در بسياري از موارد مرض اصلي و مورد نظر هم به طور كامل درمان نميپذيرد.
راه نفوذ نيروهاي شيطاني در وجود فرد و زندگي او، تسليم شدن است. تسليم شدن دو صورت دارد: صورت اول يا تسليم شدن به خواستههاي مشخص و روشن خداوند است؛ كه در شريعت آمده و در هر ديني احكام آن معلوم است. در اين صورت ظاهر و باطن شخص شهادت ميدهد كه تسليم و دلباخته خداوند است. صورت دوم، تسليم در برابر اموري نشاخته است كه به شكلي مبهم در ذهن فرد انجام ميگيرد؛ در اينص ورت راه نفوذ شياطين كاملا باز مي شود، به خصوص اگر پاي استفاده از نيروهاي آنها در ميان باشد. فردي كه به طور مبهم خود را در وضعيت تسليم قرار داده و وجود خود را كاملا گشوده، ميتواند انتظار رويدادي مثل درمان شدن يا جابه جايي اجسام و يا تصرف در عواطف ديگران را داشته باشد.
پايه و اساس عرفان حلقه، دست درازي به سوي نيروهاي شيطاني است كه آثار و نشانههاي آن به صورت علمي و تجربي در زندگي و اطراف درمانگران و درما جويان كاملا قابل بررسي است. ديگر روزگاري كه گروهي با تنگ نظري اين پديدهها را خرافات ميپنداشتند، گذشته است. جن ميتواند در شرايط خاصي به زندگي انسان وارد شود كه سادهترين راه ورودشان به تعبير قرآن كريم پناه بردن به آنهاست. عرفان حلقه اين در را ميگشايد و نيروهاي شيطاني را به نام شعور كيهاني و حلقههاي رحماني معرفي ميكند. به همين علت كنار گذاشتن قرآن و اهل بيت خللي در حلقههاي آنها ايجاد نميكند، بلكه واسطه اين نفوذ شيطاني مركزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مسترهاست.
* از عشق تا شريعت
وقتي انسان در برابر نشاخته و در ابهام كامل تسليم شد، شياطين بر او مسلط ميشوند و نيروي خود را در او جريان ميدهند. حضرت علي (ع) در اين باره فرمودهاند: شيطان در سينههايشان تخم ميگذارد و جوجه ميآورد و با چشمان آنها مي»گرد با زبان آنها سخن ميگويد. شيطان كه براي پيشبرد برنامههاي خود معمولا خودش را پنهان مي كند، خود را به عنوان خدا معرفي كرده، وسوسههاي خود را به دل تسليم شدگانش سرازير مي كند؛ آنگاه دلي كه لانه شيطان شده، اين وسوسهها را الهام الهي پنداشته، خود را در مسير عرفان ميبيندف با اين كه ظاهر و باطن او شهادت ميدهد كه در مسير عرفان نبوده بلكه دقيقا بر خلاف خواست خدا در حركت است.
در اساسنامه عرفان حلقه نوشتهاند:« انسان نميتواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي و انسان ميتواند فقط عاشق تجليات الهي، يعني مظاهر جهان هستي شود و پس از اين مرحله است كه مشمول عشق الهي ميگردد.»
آغاز اين اصل يك دروغ بزرگ و شيطاني است، براي شعلهور شدن آتش عشق خداوند، كمترين درجات معرفت كافي است. انسان نميتواند خداوند را به طور كامل بشناسد، ولي قلبي كه هنوز لانه شيطان نشدهف بهتر از همه مظاهر هستي، هستي بخش مهربان را درك ميكند، به او عشق ميورزد و در شرايط سخت زندگي اميد و عشق به او را تجربه ميكند. از اين رو همه قلبها با او آشنا هستند، اگر چه ذهنها سؤالات و مجهولاتي داشته باشند.
اگر آدمي خود را تسليم شيطان كند صد البته كه ديگلر از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست، اما قلبتهاي لبرز از نور فهم و فروغ ايمان، تمام عالم را نشانههاي او ميدانند و ذره ذره عامل و لحظه لحظه زندگيشان گامي در راه عشق خداوند و شكوفايي معرفت اوست.
وقتي خداوند از فهم بشري كاملاً كنار گذشاته شود به طور طبيعي عشق به او هم مفهوم خود را از دست ميدهد و آنگاه بشر ميماند و دلباختگي به مظاهر جهان هستي؛ از اين عشق و دلباختگي هم هرچيزي ممكن است به وجود بيايد كه نمونههاي بارز آن مستر پارتيها يا ميهماني مربيان عرفان حلقه است. البته ممكن است از اين ميهمانيها جاهاي ديگر هم برگزار شودف اما مشكل اصلي در اينجا اين است كه در عرفان حلقه، خانمها و آقايان استاد عرفان هستند، آن هم عرفاني كه در اساسنامه خود شريعت، طريقت و حقيقت را در نهايت يكي ميداند!
ادامه دارد . . .
منبع : فارس نیوز
منابع:
1. انسان از منظري ديگر، طاهري، محمدعلي، نشر ندا، چاپ دوم، آبان 86.
2- باورها و آيينهاي يهودي، ترجمه، فرزين، رضا، قم: مركز مطالعات اديان و مذاهب، 1385.
3- جريانات بزرگ در عرفان يهودي، گرشوم شولم، ترجمه: فريدالدين رادمهر، انتشارات نيلوفر، 1385.
4. شواليههاي معبد، يحيي، هارون، تهران: نشر هلال، چاپ سوم، 1388.
5. عرفان كيهان (حلقه)، طاهري، محمدعلي، انتشارات انديشه ماندگار، چاپ سوم تابستان 86.
6. نتايج امواج تهاجم عليه هوشمندي مثبت الهي، بينا، بيجا، شهريور 1389.
7. نهايةالحكمة، طباطبايي، سيد محمدحسين، قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1417 قمري.
8. Onur Ayangil. “Yeni Gnose ” (New Gnosis), Mimar Sinan, 1977, No.25, p.20.
1,383 total views