نشانه‎هاي تفكر فراماسونري در جريان انحرافي (بخش سوم)

0

مبدع مكتب ايران يك مورخ يهودي به نام “ريچارد فراي ” است. وي از زمره مورخاني است كه در سده اخير درباره تاريخ باستان و اسلام و ايران به تحقيقات پرداخته است. اين دسته از مورخان كه فارغ از مليتشان، همگي يهودي هستند، منبع اصلي ايران شناسي شناخته مي‌شوند به گونه‌اي كه بدون استناد به كساني مانند فراي، پوپ، كريستن سن، اشميت، آستروناخ، كخ، گيرشمن و… نمي‌توان در باره ايران باستان سخن گفت.

 

 

 

اشاره: در قسمت قبل درباره يكي ديگر از مباني فراماسونري يعني ناسيوناليسم بحث كرديم و مقررشد كه در اين قسمت، سخنان جريان انحرافي دولت را در اين باره با اين مباني مطابقت دهيم. اكنون بخش دوم اين مبحث تقديم خوانندگان محترم مي‌گردد.

ب. تطبيق آراي جريان انحرافي و نفوذي در دولت بر اصل ناسيوناليسم فراماسونري

تطبيق نظريات جريان انحرافي با آراي ماسون‌ها يك روش كاملا مستند و علمي است. اسفنديار رحيم مشايي در اين راستا در همايش ايرانيان خارج از كشور، مكتب ايران را به جاي مكتب اسلام نشانده، مي‌گويد: “من اصرار دارم برمكتب ايران، بعضي‌ها ممكن است بر من خرده بگيرند كه تو چرا نمي‌گويي مكتب اسلام، مكتب اسلام دريافت‌هاي متنوعي از آن وجود دارد. دريافت ناب از حقيقت ايمان و حقيقت توحيد و حقيقت اسلام، مكتب ايران است؛ بايد از اين پس ما مكتب ايران را به دنيا معرفي كنيم “(سايت شوراي عالي ايرانيان،14/5/89)

پس از آن كه علما و بزرگان دين از جمله آيت ا… مصباح درباره اين اظهارات غير اصولي و منحرف موضع گرفته تصريح كردند ” كساني كه بي شرمانه شعار مكتب ايران را مي‌دهند خودي نيستند ” درصدد توجيه و تاويل سخنان خود بر آمده مي‌گويد ” اين حرف من (مكتب ايراني ) حرف جديدي نبود بلكه حرف امام است. امروز حرف‌هاي مختلفي در دنيا به نام اسلام زده مي‌شود؛ آيا ما قبول داريم؟ بلكه اسلامي را قبول داريم كه در ايران مستقر است “( سايت استقامت17/8/2010)

به دنبال اين توجيهات، رئيس جمهور نيز به كمك وي آمد و گفت: منظور رحيم مشايي مكتب اسلام ناب محمدي(ص) است كه امروز كانون آن ايران است.

ولي موضع گيري‌هاي بعدي، نشان داد كه توجيهات فوق به دليل ترس از افكار عمومي و افشا نشدن اهداف پشت پرده آن است. بي ترديد مبدع مكتب ايران امام(ره) نيست؛ بلكه اين يك اتهام ناجوانمردانه است. امام(ره) همواره بر مكتب اسلام ناب محمدي(ص) تاكيد مي‌فرمود و مطرح كنندگان جمهوري ايراني و مكتب ايران را عمال خارجى مي‌دانست: ” اين‌ها مى‏خواهند كه اين جمهورى اسلامى كه از آن مى‏ترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام، مى‏ترسند [نباشد] ولهذا عمالشان به اين راه افتادند كه لازم نيست جمهورى «اسلامى» باشد، خوب، «جمهورى» باشد؛ «جمهورى ايرانى» باشد؛ «جمهورى دمكراتيك» باشد. اين براى اين است كه اين‌ها از اسلام مى‏ترسند، از اسلام آن چيزهايى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تودهنى به آن‌ها زد و بيرونشان كرد از مملكت! اين‌ها از اين مى ترسند. ولهذا كوشش مى‏كنند خودشان و عمالشان، كه به هر صورت هستند، آن هايى كه به هر صورت هستند، كوشش مى‏كنند كه اين كلمه «اسلام» تو كار نباشد؛ هرچه مى خواهد جايش باشد. اين‌ها راضى هستند كه هرچه جاى كلمه «جمهورى اسلامى» هرچه مى‏خواهيد بگذاريد؛ اسلام نباشد؛ ديگر هرچه مى‏خواهد باشد ( صحيفه نور، ج‏8، ص: 44 )

مبدع مكتب ايران كيست؟

مبدع مكتب ايران يك مورخ يهودي به نام “ريچارد فراي ” است. وي از زمره مورخاني است كه در سده اخير درباره تاريخ باستان و اسلام و ايران به تحقيقات پرداخته است. اين دسته از مورخان كه فارغ از مليتشان، همگي يهودي هستند، منبع اصلي ايران شناسي شناخته مي‌شوند به گونه‌اي كه بدون استناد به كساني مانند فراي، پوپ، كريستن سن، اشميت، آستروناخ، كخ، گيرشمن و… نمي‌توان در باره ايران باستان سخن گفت. اين افراد كه همگي هويتي مشكوك دارند، عامل اصلي شناساندن تاريخ ايران بخصوص دوره باستان آن شناخته مي‌شوند تا حدي كه آن‌ها تاريخ ايران را بهتر از مردم كشورمان مي‌شناسند. اين تاريخ سازي كه با دامن زدن به ناسيوناليسم ايراني در سايه تحريف و يا اغراق در باره وقايع گذشته انجام شده، ريشه بسياري از مشكلات كنوني به‌ ويژه در بين روشنفكران ايراني به شمار مي‌آيد و همزيستي مسالمت آميز مردم ايران را كه سال‌ها در پناه آموزه‌هاي قرآن به خوبي با همسايگان مسلمانشان زيسته اند، هدف قرار داده است. درباره سوابق “فراي ” كافي است گزارش وزارت اطلاعات در سال 1376 در كتاب “هويت ” ملاحظه شود؛ در صفحه 131 اين كتاب آمده است: «ريچارد فراي چندي پيش به دعوت و تلاش برخي روشنفكران داخلي به ايران سفر كرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخي عناصر نا آگاه اقدام به جمع‌آوري گسترده اطلاعات محرمانه كرد. ريچارد فراي كه همكاري به ظاهر علمي او با سيا امري آشكار است، در اين سفر تا آن جا پيش رفت كه حتي براي جذب برخي مديران اجرايي و آموزشي كشور اقدام كرد كه البته اين تلاش با برخي هوشياري‌ها ناكام ماند.

وي همچنين نويسنده كتاب “عصر زرين فرهنگ ايراني ” و بنيانگذار مركز مطالعات خاورميانه در آمريكا مي‌باشد. فراي در مصاحبه‌اي با شبكه امريكايي CNN در پاسخ به سؤال جهت‌دار مجري اين شبكه (آسيه نامدار)، مبني بر اين كه “ايراني كه شما از آن صحبت مي‌كنيد زير سلطه ملاها و آيت الله‌ها قرار دارد “، اظهار داشت كه مردم خوب و مردم بد در همه جاي جهان وجود دارند و حكومت مذهبي در ايران نيز از بين مي‌رود و همه چيز تغيير مي‌كند. اين آمد و شد حكومت‌ها در گذشته نيز بارها وجود داشته است. ” (سايت رجا نيوز، 18 آبان 89) فراي از اعضاي هيات مشاوران بنياد مطالعات ايران وابسته به اشرف پهلوي بوده و همكاري به ظاهر علمي او با سازمان سيا پس از جنگ جهاني دوم در قالب مؤسساتي چون “اداره خدمات استرات‍‍ژيك ” وابسته به اين سازمان امري آشكار است. وي با دعوت رحيم مشايي در همايش ايرانيان خارج از كشور شركت كرد و با پيشنهاد مشايي خانه مجللي در شهر اصفهان از سوي رئيس جمهور براي اقامت به او اهدا گرديد! اكنون روشن مي‌شود كه مناديان مكتب ايران، از ابداع چنين اصطلاحي چه هدفي را دنبال مي‌كنند.

منظور مشايي از مكتب ايران

منظور از مكتب ايران در سخنان مشايي اسلام ناب محمدي(ص) نيست؛ زيرا اگر منظور وي اسلام ناب بود نياز به جعل اصطلاح جديد نبود. شواهد و قراين و مواضع بعدي او نشان مي‌دهد كه مرادش از مكتب ايران، همان ناسيوناليسم ايراني است كه به برخي از آن شواهد اشاره مي‌كنيم:

1. مشايي در سخنراني خود در دوره رياستش بر سازمان ميراث فرهنگي، با تجليل از همه كساني كه حتي در زمان طاغوت و پهلوي در راستاي توسعه فرهنگ ايراني‌گري كوشيده‌اند گفت: “مايلم قبل از هر چيز تشكر بكنم از همه كساني كه حتي پيش از انقلاب در عرصه توسعه صنعت گردشگري كشور تلاش كرده‌اند خيلي از اون‌ها الان در قيد حيات نيستند همه كساني كه براي اعتلاي كشور تلاش كرده‌اند اجر و مزدشون در پيشگاه خداوند محفوظ است. ” وي سپس افزود: “هر كسي كه عشق ايران در دلش باشد اين در نزد خداوند مأجور است. ” (سايت مشايي، مرداد 1387) معلوم نيست اين جمله با اين كليت را بر اساس چه مبنايي مطرح كرده است. آيا بهاييان و دشمنان خدا نيز اگر عشق ايران در دل داشته باشد واقعا در نزد خداوند مأجورند؟!

2. مشايي در همان سخنراني شوراي ايرانيان مي‌گويد: “باور دارم كه واژه ايران ذكر است، ذكر است چرا ذكر است؟ شما در ذكر دنبال چه مي‌گرديد؟ ذكر واژه‌اي است مرتبط به روح مؤمن به جهان درون باور كرده به ارزش‌هاي متعالي. از ذكر چه مي‌جويند ذاكران همان را بجويند از ايران. ايران ذكر است “! (سايت شوراي عالي ايرانيان،14/5/89) و در ادامه مي‌افزايد: “انديشه ايراني جوهر دارد گوهر است، بروز ظهور انديشه ايراني همه‌اش زيباست. مرا مظهر ايراني نپنداريد. من تلاش مي‌كنم تا مظهر يك ايراني باشم اما بدانيد همان جا كه زيبايي را مي‌يابيد آن گوهر ايران است؛ در كردار، در پندار، در رفتار، در بينش، در كنش ايران است ” (همان) روشن است كه اين‌گونه ادبيات، جز بر اساس اعتقاد به ناسيوناليسم صادر نمي‌شود؛ ادبياتي كه خفيف‌تر از آن در زمان شاهان و سپس در زمان دولت اصلاحات ترويج مي‌شد. شعار پندار نيك، كردار نيك، گفتار نيك نيز كه از شعار‌هاي رسمي زرتشت است به نحوي در اين سخنراني برجسته شده است تا بر آموزه‌هاي دين ايراني هم تاكيد شده باشد.

3. به دنبال اين حركت، اجاره منشور كوروش از موزه لندن براي مدت 4 ماه و انتقال آن به ايران و انداختن چفيه بسيجي به گردن مجسمه آرش كمان‌گير و يك سرباز هخامنشي و تجليل فوق العاده از منشور كوروش صورت گرفت كه نوعي اهانت آشكار به فرهنگ بسيج و بسيجي و شهدا تلقي مي‌شد. وي در تجليل از كوروش و ايرانيت تا آن جا پيش رفت كه در يكي از اظهاراتش گفت: “امروز منشور كوروش بايد نصب العين جامعه جهاني قرار گيرد “! و از اين زشت‌تر به تقديس پادشاهان پرداخت: ” ملت ايران ملت بزرگي است. اگر به منشور كوروش نگاه كنيد مي‌توانيد به اين مسأله پي ببريد. امپراتوري كوروش در اوج قدرت بابل، اين كشور را فتح كرده است. انوشيروان يكي از فرمانروايان مقتدر بوده و البته بايد گفت اگر در اين‌جا از مديريت شاهي نيز تمجيد مي‌شود به خاطر نماد ملت ايران است. ” (روزنامه آرمان، 2/3/89، ص1)

4. گفتمان ناسيوناليسم ايراني تا آن جا پيش رفت كه همشهري ماه در شماره 47- ويژه نامه ايران شناسي تير ماه 1389 -با چاپ عكس زيبا و مسيح‌گونه از كوروش در روي جلد خود، به حضور 189 كشور جهان به مدت شش ماه در اكسپوي جهاني شانگهاي اشاره داشت كه از 11 ارديبهشت آغاز شده و مسؤولان بسياري از جمله مسؤولان رده بالاي دولت از آن ديدن كرده‌اند. اين نشريه در مطلبي با عنوان «مردان پارسي در سرزمين اژدها» آورده است: «زرتشت، كوروش، آرش كمانگير، ابن سينا و حتي سربازان هخامنشي هم آمده اند، هزاران كيلومتر دورتر از ايران در آن سوي قاره كهن در گوشه‌اي از غرفه، مردان خراساني رقص چوب مي‌كنند، چند گروهي پشت دار قالي نشسته‌اند از طبقه بالا بوي شله زرد مي‌آيد، اين جا اكسپوي 2010 شانگهاي در چين است» برجسته كردن نام كساني چون زرتشت، كوروش، آرش كمانگير و سربازان هخامنشي در نمايشگاه شانگهاي و قرار دادن مجسمه متحركي از كوروش توسط متوليان فرهنگي كشور، نشان از حركت تند به سوي ناسيوناليسم ايراني است.

نويسنده: قاسم روان‌بخش

منبع: سايت قبس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!