عبرت‌هاي اندلس : تهاجم فرهنگى و انقلاب اسلامى

0

در صدر اسلام نيز در اثر همين بى تفاوتى و دنياطلبى و رفاه‏جويى مردم و مسئولان، ديرى نپاييد كه حكومت عدل اسلامى حضرت على عليه‏السلام از بين رفت و حكومت ظلم و جور بنى اميه سراسر سرزمين اسلامى را فراگرفت و فرهنگ اصيل اسلامى نابود گرديد و مى‏خوارگى و دنيا پرستى پادشاهان، شيوه‏ى رايج حاكمان جور در سرزمين‏هاى اسلامى گرديد و فرهنگ عمومى مردم نيز رو به ديگرگونى نهاد.

 

 

قسمت قبلی

 

تعريف فرهنگ و تهاجم فرهنگى
————————————
فرهنگ را اين گونه مى‏توان تعريف كرد:
فرهنگ عبارت است از مجموعه مايه هايى كه رفتار انسان را از رفتار حيوانات مشخص و ممتاز مى‏سازد.
بنابراين سه بخش اساسى براى فرهنگ مى‏توان در نظر گرفت:
اول ـ شناخت‏ها و باورها؛
دوم ـ ارزش‏ها و گرايش‏ها؛
سوم ـ رفتارها و كردارها.
تهاجم فرهنگى را نيز مى‏توان چنين تعريف كرد: تلاش جامعه‏اى براى تحميلِ فرهنگ خود بر جامعه‏ى ديگرى كه فرهنگى جداگانه دارد، يا دست كم، ايجاد نوعى دگرگونى در فرهنگ آن جامعه.
آيا هجوم فرهنگى، هميشه نامطلوب و زشت است يا ممكن است گاهى پسنديده باشد؟
اين مطلب به جنبه‏ى ارزشى بحث مربوط است كه بايد آن را به تفصيل بررسى كرد. ولى، به طور اجمال مى‏توان گفت كه هجوم فرهنگى، هميشه زشت و نكوهيده نيست. اگر جامعه‏اى فرهنگ منحط، ارزش‏هاى دروغين، باورهاى غلط و شناخت‏هاى نادرست داشته باشد و جامعه‏ى ديگرى، به انگيزه‏ى الهى و به قصد اصلاح بكوشد باورهاى غلط آن را به ارزش‏هاى صحيح تبديل نمايد، اين كار ناپسند و نكوهيده نيست، ولى معمولاً از تهاجم فرهنگى، تأثيرگذارى نا به جا و ناحق اراده مى‏شود كه گروهى درباره‏ى جامعه‏ى ديگر انجام مى‏دهند و مى‏خواهند دگرگونى‏هاى نامطلوبى در آن جامعه به وجود آورند كه از ديدگاه كسانى كه از آن به هجوم تعبير مى‏كنند، اين دگرگونى‏ها نامطلوب است.
دگرگون ساختن فرهنگ جامعه‏ى ديگر ممكن است در سه بخش اساسى خودنمايى كند:
الف) در بخش شناخت‏ها و باورها، بينش افراد را به خدا، جهان و انسان تغيير دهند؛
ب) در بخش ارزش‏ها و گرايش‏ها، غير از شناخت‏هايى كه انسان‏ها به هر چيز دارند، لازم است در زندگى آنها ارزش‏هايى نيز مطرح باشد؛ زيرا زندگى بدون اعتقاد به يك سلسله ارزش‏ها، شكل انسانى پيدا نمى‏كند. وقتى زندگى انسان، از زندگى حيوانات ديگر جدا خواهد بود كه خوب و بد در آن مطرح باشد. كسانى كه كارهايى را با عنوان خوب بودن انجام مى‏دهند و كارهايى را به عنوان اين كه بد است ترك مى‏كنند، به ارزش‏هاى انسانى پاى بند هستند. ولى جامعه‏ها، در شناخت خوب و بد و ارزش و ضد ارزش، با هم اختلاف نظر دارند. حال اگر جامعه‏اى سلسله ارزش‏هايى را پسنديد و به آن‏ها دل بست، اگر ديگران در پى تغيير آن ارزش‏ها برآيند، اين كار در بُعد ارزشى، هجوم فرهنگى است؛
ج) در رفتارها و كردارها: وقتى باورها و ارزش‏ها تغيير كنند، خود به خود رفتار انسان‏ها هم دگرگون خواهد شد. از اين رو تهاجم كنندگان فرهنگى، مى‏كوشند در الگوهاى رفتارى افراد جامعه زير تهاجم، تغييرهايى به وجود آورند.
خلاصه اين كه منظور از تهاجم فرهنگى در جامعه‏ى ما، اين است كه شناخت مردم ما را نسبت به جهان و انسان و ارزش‏هايى كه به آنها دل بسته‏اند و شيوه‏ى رفتار فردى و اجتماعى مان را، به گونه‏اى كه به نفع خودشان باشد، تغيير دهند.1 و حاضرند تا براى برنامه‏هاى به اصطلاح، اصلاحى خود، دستورهاى يكسان غربى، را كه بر اساس فرهنگ غرب طرح ريزى شده است. در ايران نيز به اجرا در آورند. بر همين اساس سياست تساهل و تسامح را پيشه‏ى خود ساخته‏اند. به نظر آنان رسيدن به هدف، وسيله را برايشان توجيه مى‏كند. فرانس فانون در كتاب “دوزخيان روى زمين ” مى‏نويسد:
توجه به بيگانه، ناشى از احساس حقارتى است كه از سوى مهاجم به مدافع القاء مى‏شود و نتيجه‏ى چنين القايى، حصول بيزارى و انزجار نسبت به فرهنگ خود است، خودگريزى، خودزدايى، تقرب به بيگانه و تشبه به او، وجوه مختلف بيزارى از خويش نام مى‏گيرد.2

زمينه‏هاى تهاجم فرهنگى
——————————
پس از بيان مقدمه‏اى كوتاه درباره‏ى فرهنگ و تعريف آن، هم‏چنين تعريف تهاجم فرهنگى، اكنون زمينه‏هاى اين تهاجم را كه به دقت و تأمل فراوان نيازدارد، بررسى مى‏كنيم. البته برخى عنوان‏هاى اين بحث، با شيوه‏هاى تهاجم تشابه ظاهرى دارند كه اندكى ژرف نگرى، وجه تمايز اين دو بحث را روشن مى‏كند.

زمينه‏هاى داخلى
———————
اگر به ديده‏ى انصاف بنگريم، در درون كشور و نظام اسلاميمان كاستى‏هايى پديد آمده است كه دشمن را بيش از پيش در هجمه‏ى ناجوان مردانه‏اش، اميدوار ساخته است. اكنون پس از سال‏ها شايسته است كه ضعف‏ها و كاستى‏هاى موجود را بدون هيچ گونه سطحى نگرى و قشرى گرايى بررسى كنيم و صادقانه به اشكال‏ها و اشتباهات گذشته اعتراف كرده و درصدد جبران آن برآييم.

ضعف فرهنگِ اجتماعى و مذهبى مردم
——————————————–
از ديرباز در اثر مسئوليت ناپذيرى حاكمان اين مرز و بوم و سياست عقب نگهداشتن مردم از پيشرفت فرهنگى، به خاطر چند روز حكومت بيشتر بر آنان، توده‏ى مردم آن گونه كه بايسته و شايسته است، درك عميق از عظمت فرهنگى و ژرفاى معارف دينيشان ندارند. گروهى بر اين باورند كه فرهنگ گذشته‏شان، نمى‏تواند آنان را به پيشرفت و تمدن برساند. بر همين اساس آنان تمدن غربى را كه ظاهرى آراسته دارد، الگويى براى خود تصور مى‏كنند. بنابراين نداشتن درك درستى از فرهنگ خودى و سستى مبانى اعتقادى مردم، از زمينه هايى است كه باعث مى‏شود تمدن خودى را دست كم بگيرند و سرانجام سبب رويكرد آنان به ويژه برخى جوانان به فرهنگ‏هاى مهاجم مى‏گردد. به دليل همين آمادگى و پذيرش و حتى خواست مردم، دشمن فرهنگ خود را به آسانى در شكل‏هاى گونه گون وارد كشور مى‏كند.

نبود قوانين اسلامى در اداره‏ى كشور
—————————————–
از آن‏جا كه سال‏ها، پادشاهان جور و استبداد بر اين مرز و بوم، حكومتى بر اساس قانون‏هاى اسلامى پياده نكرده‏اند و حتى در رژيم گذشته نيز قوانين اداره‏ى كشور همچون قانون اساسى، از كشورهاى اروپايى الگوبردارى شده بود، به همين دليل بسيارى از قوانين اساس غربى داشتند و حتى در نظام جمهورى اسلامى نيز برخى از قوانين پس مانده‏ى رژيم طاغوتى هستند، مانند نظام بانك دارى.
كاربرد قوانين غيراسلامى و نبود قانون‏هاى اسلامى، از دلايلى است كه سبب بى اعتمادى عامه‏ى مردم، به ذخيره‏هاى فرهنگى دينى خود، مى‏شوند و در نتيجه آن را در اداره‏ى جامعه، ناكارآمد مى‏پندارند. همين موضوع سبب مى‏گردد آنان پذيراى قوانين غربى شوند. بنابراين كوتاهى دريافتن قوانين اسلامى، از عوامل گرايش مردم به فرهنگ بيگانه و سرانجام نفوذ و تهاجم آن فرهنگ به درون كشور است.3

الگوپذيرى از قوانين كشورهاى غربى و شرقى
—————————————————
يكى از بلاهايى كه دامن گير اين مرز و بوم شده است، وابستگى فكرى برخى تحصيل‏كردگان در غرب و تأثيرگذارى‏هاى آنان در برنامه‏ريزى‏هاى كلان كشور براساس همان انديشه‏هاى ديكته شده‏ى غربى است.
دوره‏ى شكل‏گيرى انديشه، بسيارى از مديران، زمانى بوده است كه آنان به آموختن دانش مديريتى و برنامه‏ريزى بر اساس نظام سرمايه‏دارى غربى مشغول بوده‏اند. دانشگاه‏ها و استادان غربى ملزم‏اند آموزه‏هاى اساسى نظام سرمايه‏دارى را به عنوان نيروى پويايى اين نظام به دانش‏پژوهان بياموزند.
كسانى كه تحصيلات خود را در غرب گذرانده‏اند، در پى اجراى آموخته‏هاى شان در كشور مى‏باشند؛ در حالى كه اساسا زير ساخت‏هاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى و مذهبى ما با آموخته‏هاى آنان، تفاوت ماهوى دارد. البته بسيارى از آنان داراى تعهد و حس وطن دوستى و ملى‏گرايى هستند، و قصد خيانت ندارند، ولى ناخواسته چنان روش‏هاى اشتباهى را در پيش گرفته‏اند، به رَغم حُسن نيت آنان، اين كار خسارت‏هاى سنگينى بر اقتصاد و فرهنگ كشور زده است و فرهنگ مديريتى غربى را وارد كشور كرده است. اساسا يكى از دلايل عمده‏ى نفوذ فرهنگ غربى، همين برنامه‏ها و قانون‏هاى ديكته شده غربى هستند كه به دست عناصر داخلى غرب زده، اجرا مى‏شوند.

كم‏رنگ شدن ارزش‏هاى انقلاب و اسلام
———————————————
آفتى كه همواره بسيارى از انقلاب‏ها را تهديد و زمينه را براى تهاجم فرهنگى فراهم مى‏كند، واپس‏گرايى و دور شدن از آرمان‏هاى نخستين و هدف‏هاى بلند آن‏هاست. تجربه نشان داده است كه در بيشتر انقلاب‏هاى جهانى، با گذر زمان، اهداف انقلاب نيز فراموش شده و حتى بنيان گذاران اصلى آن نيز به مسلخ پاى‏بندى به آرمان‏شان، ذبح گرديده‏اند. تنها انقلابى كه هيچ گاه هدف و آرمان آن دست‏خوش فراموشى نگرديد، انقلاب بزرگى امام حسين عليه‏السلام است كه پس از سال‏ها، امروزه راه گشاى آزادگان جهان است. هم چنان كه ماهاتما گاندى ـ رهبر انقلاب هندوستان ـ الگوى خويش را در مبارزه با ظلم و استبداد، امام حسين و قيام خونين او معرفى مى‏نمايد.
انقلاب اسلامى ما نيز اگرچه الهام گرفته از انقلاب سرخ حسينى است، ولى با گذشت زمان و به دلايل گوناگون از جمله، دنياپرستى و مقام پرستى برخى مسئولان و توطئه‏هاى جهانى دشمن و… با خطرهاى جدى رو به رو است. واقعيت اين است كه به رغم وجود رهبرى شجاع و الهى و بصير و مدير و مدبر و پايدارى گروهى از نيروهاى انقلاب، بسيارى از شعارهاى اساسى اوّل انقلاب، همچون حمايت از محرومان، عدالت اجتماعى، كم شدن فاصله‏ى طبقاتى، آموزش و پرورش رايگان، اجراى حدود و احكام اسلام، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، و… تا اندازه‏اى به فراموشى سپرده شده است. بر همين اساسى رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى مدظله‏العالى همواره بر اجراى هدف‏هاى اوليه‏ى انقلاب تأكيد كرده و خطر بزرگِ فراموشى آرمان‏ها را با گفتار و كردارشان گوشزد مى‏كند. دورى از آرمان‏ها و بدقولى به مردم سبب نااميدى برخى از مردم از انقلاب گرديده است. هر جامعه‏اى نيازمند ارزش‏هاى اجتماعى است وقتى كه اين ارزش‏هاى ملى و مذهبى، خوار شمرده شده و ناكارآمد معرفى شوند، چگونه مى‏توان مردم، به ويژه جوانان را به فرهنگ و آيين خودى اميدوار نگه داشت.

رفاه‏طلبى مسئولان و مردم
——————————-
رفاه‏طلبى مردم هم از عواملى است كه به روى آوردن آنان به فرهنگ بيگانه كمك مى‏كند.
در صدر اسلام نيز در اثر همين بى تفاوتى و دنياطلبى و رفاه‏جويى مردم و مسئولان، ديرى نپاييد كه حكومت عدل اسلامى حضرت على عليه‏السلام از بين رفت و حكومت ظلم و جور بنى اميه سراسر سرزمين اسلامى را فراگرفت و فرهنگ اصيل اسلامى نابود گرديد و مى‏خوارگى و دنيا پرستى پادشاهان، شيوه‏ى رايج حاكمان جور در سرزمين‏هاى اسلامى گرديد و فرهنگ عمومى مردم نيز رو به ديگرگونى نهاد.
اكنون نيز با روى آوردن مردم به ثروت اندوزى و فخرفروشى مادى و رفاه زدگى و بى تفاوتى، ترس اين هست كه فرهنگ ملى و مذهبى‏مان نيز تأثير پذيرفته و فرهنگ ابتذال جاى‏گزين آن شود؛ چرا كه ذاتا رفاه‏طلبى و دنيا پرستى با فرهنگ غربى رابطه‏ى مستقيم و با فرهنگ ملى و دينى ما ارتباط معكوس دارد. بنابراين هر چه اين ويژگى در مردم بيش‏تر گردد، به همان مقدار از فرهنگ خودى دور، و به فرهنگ بيگانه نزديك‏تر خواهيم شد. اين همان تجربه‏ى تلخى است كه مسلمانان اندلس نيز آن را آزموده و طعم تلخ آن را چشيدند.

عملكرد بد برخى از مسئولان
——————————–
با كمال تأسف برخى از مسئولان نظام كه بر سر سفره‏ى خون شهيدان و ايثارگرى ايثارگران و… نشسته‏اند، خواسته يا ناخواسته، آرمان‏هاى اصيل انقلاب را از ياد برده و در اثر نشست و برخاست با بيگانگان، خويشتن را باخته و هويت خود را گم كرده‏اند. ثروت اندوزى و مقام پرستى را پيشه‏ى خود ساخته‏اند و بدين سان زمينه بدبينى مردم را به كُليت نظام فراهم آورده‏اند. گروهى نيز با خيانت به بيت‏المال و دست اندازى به آن، رشوه خوارى، تبعيض، فاميل سالارى، مديريت و خلاصه باظلم و ستم به محرومان و ستمديدگان، سبب نارضايتى مردم شده و آنان را به اركان نظام بدبين كرده‏اند. در واقع دامنه‏ى فساد و تبانى و سوءاستفاده‏ى مسئولان از سرمايه‏هاى عمومى به اندازه‏اى است كه كشور ما دچار نوعى آنارشيسم4 پنهان شده است و خلاف كاران به گونه‏اى، دست به دزدى و غارت مى‏زنند كه انكارترسى از دستگاه نظارتى ندارند. با اين شرايط، مردم محروم و ستمديده، كه بدنه اصلى جامعه هستند، به اين نتيجه مى‏رسند كه روحانيت و دين نمى‏تواند با متخلفان برخورد كند و بايد از غربى‏ها الگو گرفت.

تندروى‏ها در آغاز انقلاب
—————————
در آغاز انقلاب، برخوردهايى گاه غيرمنطقى با مردم صورت گرفت و كج‏روى‏هايى به نام انقلاب انجام مى‏پذيرفت كه سبب دل زدگى گروهى از مردم به انقلاب گرديد. زشتى اين عملكردها آن گاه شديدتر گرديد كه آن را به نام اسلام و امام و حزب اللّه‏ انجام دادند. بى ترديد با هر عمل افراطى كه به نام اسلام و انقلاب و امام و حزب اللهى انجام مى‏شد، عده‏اى از مردم از صف به هم پيوسته‏ى ملت انقلابى جدا شده و نسبت به اسلام و انقلاب اسلامى و روحانيت و حكومت دينى ديد منفى پيدا مى‏كردند. عوامل بيگانه نيز با بزرگ نمايى برخى كارهاى نادرست، به اين آتش نيم افروخته، دامن زدند و اسلام را، خشن و زورگو و مستبد معرفى كردند. سرانجام همين كارهاى غيرمنطقى زمينه‏ى توجه دادن عده‏اى از مردم به حكومت‏ها و فرهنگ‏هاى اروپايى را فراهم كرد؛ چراكه آنان تصور مى‏كردند كرامت انسانى و آزادى بيان در فرهنگ غربى، بهتر و بيش‏تر محترم است.
البته بايد گفت: حسابِ اجراى احكام حيات بخش اسلام در آغاز انقلاب از اين مقوله جداست و اعدام تبه‏كارانى چون هويدا و سران خون خوار رژيم پهلوى برگ زرينى است كه بر تارك افتخار مسئولان نظام مى‏درخشد.

وجود خواص منفى‏گرا
————————
در هر نظامى، افرادى هستند كه براى رسيدن به خواهش‏هاى نفسانى شان به هر گونه همكارى با بيگانگان حاضر هستند و كمترين پاى بندى ملّى و مذهبى ندارند. اين عناصر زبون به شكل‏هاى مختلفى همچون ملى گرايى و تشكل‏هاى دانشجويى و احزاب و… پيدا مى‏شوند و با شعارهاى فريبنده‏ى هوادارى ازمردم و آزادى و غيره برخى افراد بى اطلاع را به خود جذب كرده و آن گاه با ايجاد شك و شبهه و بزرگ‏نمايى نقطه ضعف‏هاى نظام، مردم را به عملكرد حاكمان اسلامى بدبين مى‏كنند. وظيفه‏ى اينان كه يا دستور از بيگانه مى‏گيرند و يا شالوده‏ى فكرى‏شان را بيگانگان طرح ريزى كرده‏اند، اين است كه عملكرد نظام اسلامى را ناموفق و غيرعقلانى و نادرست جلوه دهند و در همين راستا با نفوذ در اركان مديريتى و برنامه ريزى كشور، به عنوان خواص شمرده شده و با قيافه‏ى اپوزيسيونى5 كه از لحاظ روانى گيرايى هم دارد، سعى در انحراف مردم دارند. اين مقدمه‏ى خطرناكى براى نفوذ افكار غربى در جامعه‏ى ماست. با نگاهى به تاريخ مشروطه و حتى روزهاى آغاز انقلاب اسلامى و حوادث پس از دوم خرداد 1376، آشكارا مى‏يابيم كه چنين كسانى براى پيشبرد اهداف شومشان، روزنامه‏ها و دانشگاه‏ها را به عنوان بهترين و پرثمرترين راه انتخاب كرده‏اند و با به كارگيرى اين مجموعه‏ها، افكار عامه‏ى مردم را به اسلام و انقلاب خدشه دار مى‏كنند. بنابراين نفوذ اين خواص منفى گرا و عملكردهاى شوم آنان از عواملى است كه براى حضور فرهنگ بيگانه و مهاجم در كشور زمينه‏سازى مى‏كنند.

عقب ماندگى علمى و صنعتى
———————————-
علم و صنعت برگ برنده‏اى است كه دولت‏هاى قدرتمند آن را براى استعمار ملت‏هاى ضعيف به كار گرفته و مى‏گيرند. ريشه‏ى پيشرفت غربى‏ها، دانشى است كه آنان از مسلمانان به ارث برده‏اند. فيزيك، هندسه، رياضى، ستاره‏شناسى، پزشكى، معمارى و هنر و صنعت نساجى و شهرسازى و بهداشت و غيره، همگى، دانش هايى هستند كه به گواه كتاب‏هاى تاريخى اسلام و غرب، اروپاييان آن‏ها را از پيشينه‏ى شرقى‏ها آموخته‏اند.
بنابراين غربيان به اصطلاح متمدن كه روزى گاليله را به خاطر طرح علمى‏اش، يعنى “ثابت بودن خورشيد و حركت زمين به دور آن ” به مرگ يا توبه محكوم كرده بودند، در اثر ارتباط با مسلمانان به چنان پيشرفت‏هايى رسيدند؛ اين نشان افتخارى است كه تاابد بر تارك شرقيان خواهد درخشيد.
با تأسف فراوان، به دليل بى كفايتى حاكمان و سستى توده‏ى مردم مسلمان، در مسير پيشرفت علمى و صنعتى تمدن اسلامى، وقفه‏اى، پيش آمد كه از آن پس غربى‏ها با استفاده از توان علمى و فرهنگى مسلمانان گوى سبقت از آنان ربودند. البته تداوم اين انقلاب علمى و صنعتى غرب نيز مرهون توان علمى و انديشه‏ى دانشمندان مسلمانى است كه بسيارى از آنان از كشورهاى شرقى هستند كه با نام مغزهاى فرارى در غرب خدمت مى‏كنند.
در اثر فرهنگ غربى و تبليغات دروغينش، نوعى احساس حقارت و عقب ماندگى فرهنگى ـ تمدنى در جوانان مسلمان پديد آمد كه روح و انديشه‏ى آنان را كه محور اصلى پويايى هرجامعه است، تسليم فرهنگ غرب نمود و همين حالت خود كم بينى، زمينه‏ى فاجعه‏ى بزرگى هم چون تهاجم فرهنگى را ايجاد كرد.

فراموشى نسل جوان
————————-
از مسايل مهم نظام اسلامى، توان بالقوه‏ى جوانان است. در دوران دفاع مقدس از اين نيرو به بهترين وجه بهره بردارى شد و با تكيه بر نيروى تواناى جوانان ايران زمين، هشت سال در برابر انواع سلاح‏هاى پيشرفته‏ى دشمن ايستادگى كرديم. ولى با پايان جنگ و سرگرم شدن مسئولان نظام به حل مشكلات ديگر از جمله بازسازى خرابى‏هاى جنگ، اصلاح صنعت و بازبينى در سياست خارجى و…، سال‏ها جوانان كشور، فراموش شدند و بدين گونه نيروى خلاّق جوان كشور به حال خود واگذاشته شدند و از توان آنان در راه پيشرفت كشور استفاده نشد. از اين رو، آنان اين انرژى را در مسير انحراف و عوامل مشكل زاى ديگر صرف كردند.
با استفاده از اين فرصت، دشمنان دست كم يك نسلِ ما را از فرهنگ خودى بيگانه كردند و ما تازه دريافته‏ايم كه دچار چه غفلت بزرگى شده‏ايم.
بنابراين، بهترين راه ايستادگى در برابر تهاجم بى‏امان فرهنگى غرب، درك كردن نسل جوان و پرداختن به مشكلات اساسى آنان است.

زمينه‏هاى خارجى
———————
علاوه بر زمينه‏هاى داخلى، بسترسازى هايى هم در خارج ازكشور صورت مى‏گيرد كه در تهاجم فرهنگى نقش مهمى دارد. اساسا دشمنى كه در پى استعمار جهانى است و براى ملت‏هاى ديگر ارزش قايل نيست و دنيا را دهكده‏ى جهانى مى‏داند كه خود كدخداى آن است، براى اين هدف، تدبيرهاى لازم را هم انديشيده است. در همين راستا به برخى زمينه‏ها كه از آن‏ها به زمينه‏هاى خارجى تهاجم فرهنگى ياد مى‏شود؛ اشاره مى‏گردد.

تبليغات
———
امروزه، از تبليغات به عنوان عاملى تعيين كننده استفاده مى‏شود و برنامه‏اى به نتيجه مى‏رسد كه تبليغات ابتدايى آن گسترده و درست انجام يافته باشد. مثلاً اگركشورى قصد حمله به كشور ديگرى را داشته باشد، نخست بايد به دلايل حمله اشاره كرده و حمايت جهانى را از اين كار جلب نمايد و در همين راستا بايد در توجيه عمل خود، تبليغات همه جانبه‏ى جهانى صورت دهد.
غربى‏ها با تبليغات گسترده چنين وانموده‏اند كه مدينه‏ى فاضله‏اى كه شرقيان در پى آن هستند، در پرتو فرهنگ غرب به دست مى‏آيد. آنان آزادىِ افسارگسيخته و متضاد با آرامش اجتماعى را درجهت كرامت انسانى معرفى كرده و برآوردن غريزه‏ى جنسى را به هر نحو ممكن، پاسخى طبيعى و منطقى به خواهش‏هاى نفسانى انسان مى‏پندارند. آنان عملكردهاى وحشيانه و غيرمنطقى اربابان كليسا در قرون وسطا را عَلَم مى‏كنند و سپس عملكرد آنان را با آموزه‏هاى بزرگان اسلام، هم نواخت معرفى مى‏نمايند. و اين‏گونه مى‏كوشند پيشينه‏ى ملى ـ مذهبى جوانان را بسان فرهنگ قرونِ وسطا بشناسانند. سارتر در مقدمه كتاب “دوزخيان روى زمين ” نوشته‏ى فرانس فانون مى‏نويسد:
عده‏اى از جوانان آفريقايى و آسيايى را چند ماهى به آمستردام، پاريس، لندن و بروكسل مى‏آوريم و مى‏گردانيم، پس از چند روزى آنان را لباس اروپايى مى‏پوشانيم و اصطلاحات اروپايى را به دهانشان مى‏ريزيم و از محتويات فرهنگ خودشان، خالى مى‏كنيم. آن گاه اينان شكل بلندگوهاى پوچى را مى‏گيرند كه ما بايد به كشورهايشان باز گردانيم. آن وقت اين‏ها، همانند طوطى، هر چه را بگوييم، بدون آن كه معنايش را بفهمند، باز مى‏گويند و آن چه را بكنيم در حدّ ادا در آوردن مى‏كنند و مى‏پندارند كه خودشانند كه مى‏گويند و مى‏كنند.6

برترى علمى، صنعتى، نظامى و سياسى
گفتيم كه از قرن هجدهم ميلادى به بعد، يك خيزش علمى و صنعتى و به دنبال آن نظامى و سياسى به وقوع پيوست و اروپاييان رفته رفته از مسلمانان پيشى گرفتند.

در كنار اين پيشرفت، آنان با سوء استفاده از وابستگى مسلمانان به علم و صنعت فرهنگشان را نيز ضميمه‏ى فن آورى و صنعتشان كردند و به كشورهاى اسلامى فرستادند. چرا كه هر كدام اين مقوله‏ها، فرهنگِ مصرفِ ويژه‏اى دارند، كه در هر جا كه باشند، همان تأثير فرهنگى‏اش را نيز بر جا خواهند نهاد. مثلاً اگر مسلمانان بخواهند از علم و صنعت غرب بهره برند، طبيعتا واژگان غربى و چگونگى كاربرد هر صنعت پيشرفته كه با فرهنگ غرب همساز است نيز، در قاموس فرهنگى مسلمانان وارد خواهد شد. اين مطلب در دو مقوله‏ى نظامى و سياسى نيز حاكم است.

تهاجم فرهنگى و شيوه‏هاى آن7
————————————
دشمن در اين تهاجم همه جانبه از شيوه‏هاى زير بهره مى‏جويد:
1ـ تربيت دست آموزها؛
2ـ ارايه‏ى الگوها و نمونه‏ها؛
3ـ جدا كردن جوانان از باورهاى دينى؛
4ـ ارايه‏ى معيارهاى فرهنگ غرب؛
5ـ تبليغ فراماسونرى؛
6ـ تشكيل مسابقه‏هاى ادبى، هنرى، علمى و ورزشى در سطح جهان منطبق بر ارزش‏هاى غربى؛
7ـ نفوذ مستشاران خارجى و شركت‏هاى چند ملّيتى؛
8ـ مطرح كردن دموكراسى و حقوق بشر به شيوه‏ى غرب
9ـ تلاش براى نابودى انديشه‏هاى مخالف؛
10ـ ادعاى دلسوزى براى آزادى مطبوعات؛
حال به توضيح مختصر هر يك از شيوه‏هاى فوق مى‏پردازيم:
1ـ به طور كلى تمام كسانى كه بر مردم تأثيرگذارند، بهترين عوامل نفوذ و گسترش فرهنگ بيگانه مى‏باشند. اين عده معمولاً در امور فرهنگى، علمى و سياسى مشغولند. اين گروه اگر از هويت فرهنگى و ملى خود بريده، و به مهره‏هاى دست استعمار تبديل گردند، با زبان و قلمشان مى‏كوشند تا فرهنگ غرب را جاى گزين فرهنگ ملى ـ بومى خود نمايند. “تقى‏زاده ” ـ بيگانه پرست عصر مشروطيت ـ در مجله‏ى “كاوه ” مى‏نويسد:
به عقيده‏ى نويسنده امروز چيزى كه به حد اعلا براى ايران لازم است و همه‏ى اين وطن دوستان ايران با تمام قوا بايد در آن راه بكوشند و آن را بر همه چيز مقدم دارند، سه چيز است كه هر چه درباره‏ى شدت و لزوم آن مبالغه شود، كمتر از حقيقت گفته شده است. نخست قبول و ترويج تمدن اروپا بلاشرط و قيد، و تسليم مطلق شدن به اروپا، و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگانى و كل اوضاع فرنگستان بدون هيج استثنا… و خلاصه اين كه ايران بايد ظاهرا، باطنا، جسما، و روحا فرنگى مآب شود و بس.
2ـ ارايه‏ى الگوى غربى براى افراد جامعه از شيوه‏هاى ديگر تهاجم فرهنگى است. غربى‏ها با استفاده از وسايل ارتباط جمعى مانند: كتاب، مجله و روزنامه و رسانه‏هاى گروهى راه ورود جنس‏ها و الگوهاى دلخواهشان، همچون لباس و آرايش و شكل‏هاى گوناگون دكوراسيون و تزيين خانه‏ها ويلاها، باغ‏ها و گل خانه‏ها و مدل‏هاى گران قيمت خودروهاى غربى را فراهم مى‏نمايد. بر اساس الگوهاى تحميلى غربى يك زن تنها آن گاه زيبا مى‏شود كه سراپا غرق در آرايش به شيوه‏ى غربى باشد يا يك ساختمان آن‏گاه كامل خواهد بود كه به طور دقيق بر اساس روش‏هاى مهندسى غرب ساخته شده باشد. هرچند بر طبق نيازهاى واقعى صاحبان آن نباشد. به طور كلى شخص با تمدن كسى است كه راه و رسم برخورد با ديگران و غذا خوردن و صحبت كردن اروپايى را تقليد كند.
مصرف گرايى يكى از شاخص‏هاى الگوپذيرى از غرب بود كه پيش از انقلاب به شدت ترويج مى‏شد و غربى‏ها و دست نشانده‏ى آنان براى بازاريابى كالاهاى اروپايى با تبليغات خود در مردم احساس نياز دروغين به كالاهاى خود ايجاد مى‏كردند كه اين نيز يكى از شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى بود.
3ـ به فساد و تباهى كشاندن جوانان از شيوه‏هاى ديگر تهاجم فرهنگى دشمن است؛ چرا كه آنان نشان پويايى و نشاط جامعه هستند و با به انحراف كشاندن آنان جامعه نيز پذيراى هر گونه فساد و بى‏بند و بارى خواهد گشت، لجام گسيختگى و گستردن دام شهوترانى رايج‏ترين و شايد آسان‏ترين روش به فساد كشاندن اين قشر مهم جامعه است.
4ـ از ديگر روش‏هاى عملى دشمن در راستاى نابودى فرهنگ ملى و اسلامى ارايه‏ى معيارهاى ارزشى فرهنگ غرب و القاى آن به افراد جامعه است. معيارهاى زندگى غربى عبارتند از: رفاه مادى، بهره‏جويى و لذت‏جويى افسار گسيخته و سرانجام زندگى در چهارچوب حيات مادى و حيوانى به دور از معنويات و اخلاق و انسانيت. بنابر معيار ارزشى غرب، انسان با تقوا اگر از امتيازهاى مادى بى‏بهره باشد، ارزش ندارد. بى‏توجهى به آينده و روزمرّه بودن از معيارهاى ديگرى است كه خطرهاى شومى براى اجتماع بشرى دارد؛ چرا كه بى‏توجهى به معاد و روز واپسين و حساب و كتاب آن‏جا سبب هر ظلم و جورى مى‏تواند باشد.
5ـ فرهنگ و هنر انقلابى ريشه‏ى حقارت و از خود بيگانگى را در جامعه مى‏خشكاند. و مانع بزرگى براى سلطه‏گرى استعمارگران به شمار مى‏آيد. از اين‏رو استعمار مى‏كوشد با گوشه‏گير كردن ادب و هنر انقلابى، هنر بازدارنده‏ى غرب را مطرح سازد و بدين وسيله هنرمندان روشن‏انديش و روشن‏گرا را با برچسب‏هاى گوناگون از صحنه‏ى هنر و انديشه‏ى جامعه حذف نمايد؛ چرا كه با گوشه‏نشين كردن اين عناصر مسلمان، شجاع و ميهن دوست است كه به هدف شيطانى خود كه نابودى فرهنگ و تمدن ملت‏هاست، مى‏تواند برسد.
6ـ اعزام مستشاران خارجى در سطح نظامى و اقتصادى و تأسيس شركت‏هاى چند مليتى توسط قدرت‏هاى غربى هم چون آمريكا و انگليس، يكى ديگر از عوامل گسترش غرب گرايى در ملت‏هاى دنياست. مأموريت اين مستشاران اين است تا با نفوذ در اركان نظامى و اقتصادى ملت‏ها، كنترل و هدايت، بازوهاى حياتى آنان رابه دست گيرند و روحيه‏ى مصرف‏گرايى، بى‏بند و بارى، تنبلى، روآوردن به دنيا و دورى از معنويات و اخلاق را در آنان پرورش دهد. مثلاً در ايرانِ پيش از انقلاب نزديك به 50 هزار مستشار آمريكايى وجود داشت كه به وظيفه‏ى سياسى ـ فرهنگى خود در جهت تخريب باورهاى ملّى ـ مذهبى مردم ما مى‏كوشيدند.
7ـ يكى ديگر از روش‏هاى هجوم فرهنگى دشمن طرح و تفسير مفاهيمى همچون، آزادى و دموكراسى و…. به شيوه‏ى غربى است. اين مفاهيم معانى گوناگونى دارند. نظام‏هاى استعمارى با تفسير اين مفاهيم مطابق با اهداف خود در راه گمراه كردن يا تحريك توده‏ى مردم تلاش مى‏كنند.
8ـ نابودى هر گونه انديشه و باور مخالفى كه سلطه گرى غرب را به زير سؤال برد، از ديگر روش‏هاى اين تهاجم شيطانى است. بر همين اساس بود كه كتاب آيات شيطانى به دستور استكبار جهانى نوشته شد و باورهاى دينى مسلمانان جهان را به تمسخر گرفت تا به اين ترتيب اين عقيده مخالف را از قداست انداخته و از قدرت نفوذ آن بكاهد.
9ـ ادعاى دلسوزى براى مطبوعات از ديگر شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى است. غرب با شعار آزادى مطبوعات مى‏كوشد تا كشور ما را مخالف آزادى مطبوعات و اهل قلم جلوه دهد و با اين كار نظام اسلامى را در موضع انفعال قرار داده و بدين وسيله مجوز آزادى قلم به دستان غافل يا مزدور را بگيرد و روزنامه‏ها و مجله‏هاى كشور را ترجمان انديشه‏هاى پليد خود سازد.
البته شيوه‏هاى ديگرى غير از آن چه گفتيم نيز وجود دارد كه دشمن در تهاجم بى‏امان فرهنگى خود از آن‏ها سود مى‏جويد كه فرصت پرداختن به آن‏ها نيست.
در اين مجال به برخى ابزاراهاى دشمن در تهاجم فرهنگى خلاصه‏وار اشاره مى‏كنيم:
1ـ خبرگزارى‏هاى جهانى؛
2ـ مطبوعات؛
3ـ رسانه‏هاى ديدارى و شنيدارى؛
4ـ سينما و تئاتر؛
5ـ مواد مخدر؛
6ـ كالاهاى صادراتى.
امروزه، مردم در پى آنند تا خبرهاى جاى جاى دنيا را فورا دريافت كنند و اين مهم، جز با حضور خبرنگاران و ابزار و وسايل فنى پيشرفته و نظام خبررسانى گسترده حاصل نمى‏شود. از آن جا كه نيل به اين مقصود براى بيشتر دولت‏هاى موجود جهان ميسر نيست سازمان‏هاى جاسوسى دنيا با در اختيار گرفتن خبرگزارى‏هاى مهم با سازمان دهى هزاران خبرنگار ،به بازتاب خبرهاى تأمين كننده‏ى منافع خودشان اقدام مى‏كنند و از درج هر گونه خبر مغاير با هدف‏هاى استكبارى شان، پرهيز مى‏نمايند. بدين سان مردم و رسانه‏هاى خبرى ديگر كشورها، تنها مصرف كننده‏ى اخبار جهت دار استعمارگران مى‏گردند. آسوشيتوپرس، يونايتدپرسِ آمريكايى، رويتر انگليسى و فرانس پرس فرانسوى، از جمله‏ى اين بنگاه‏هاى خبرى استعمارى مى‏باشند.
غرب با رسانه‏هاى گروهى اعم از كتاب و مجله و روزنامه و بولتن‏ها و ارسال آن‏ها به كشورهاى دنيا كه بيشتر در قالب مطالب علمى و فرهنگى و پژوهشى و پزشكى و غيره صورت مى‏گيرد، مى‏كوشد تا فرهنگ جهان سومى‏ها را از آنان بگيرد.
راديو و تلويزيون به عنوان فراگيرترين رسانه‏ى گروهى ابزار مهمى براى پيشبرد اهداف تهاجم فرهنگى به حساب مى‏آيد. مردم با چهره‏هاى راديو و تلويزيونى، احساس وابستگى و نزديكى مى‏كنند و از اين‏رو، حركات و رفتار و گفتار آنان در مردم اثر مى‏گذارد و در فرهنگ عمومى مردم نفوذ مى‏كنند. دشمنان در اين راستا كوشيده‏اند تا فرهنگ خويش را در همين قالب به مردم دنيا تحميل كنند و از اين روست كه همواره برنامه‏هاى راديويى و ماهواره‏اى را با هزينه‏هاى هنگفتى، توليد و پخش مى‏كنند. امام خمينى رحمه الله دراين‏باره مى‏فرمايد:
دستگاه راديو و تلويزيون چنان‏چه من كرارا گفته‏ام، يك دستگاهى است كه حساس‏ترين دستگاه‏هاى تبليغاتى هر كشورى است كه هم از طريق بصر و هم از طريق سمع از آن استفاده مى‏كنند و آن طورى كه مردم به راديو و تلويزيون توجه مى‏كنند، به هيچ دستگاهى آن طور توجه نمى‏كنند. از دستگاه كوچكى كه براى بچه‏ها گذارده مى‏شود تا آن برنامه‏هايى كه براى ديگران.
استكبار غربى هم چنين با بهره‏گيرى از هنر سينما و تئاتر و شيوه‏هاى پيچيده توليد فيلم، مفاهيم كليدى خود را كه همواره نقش تخريب كنندگى ارزش‏هاى فرهنگ‏هاى ديگر را به عهده دارد، در قالبى زيبا و گيرا در ميان مردم ترويج مى‏كنند و اين گونه راه را براى نفوذ و چپاول ديگر ملت‏ها هموارتر مى‏كنند. در سينماى كنونى كشورمان نيز گروهى از عناصر نادان يا غرض‏ورز با پرداختن به مفاهيم ضد ارزشى وزنده كردن فسيل‏هاى فكرى غربى پيش از انقلاب، دقيقا به عنوان مزدور افتخارى غرب عمل مى‏كنند كه جاى بسى تأمل و تأسف است.
يكى از آسان‏ترين و گسترده‏ترين روش‏هاى غارت فرهنگى كشورها، به كارگيرى مواد مخدر است. سرمايه داران غربى شرقى‏هاى متعهد به اصول انسانى را همچون آتشفشانى خاموش مى‏بينند كه روزى براى آنان خطر آفرين خواهد بود، لذا مى‏كوشند تا با گستردن دام اعتياد به مواد مخدر، جوانان اين كشورها را به سستى و تنبلى اندازند و آنان را از تأثيرگذارى‏هاى كارساز بازدارند. آنان خوب مى‏دانند كه اين معتادان ديگر توليدكننده‏ى فكر و انديشه و هادى جامعه‏ى خويش نخواهند بود. آنان با اين كار راه نفوذ فرهنگشان را هموار مى‏كنند. امام رحمهم‏اللهدر اين زمينه مى‏فرمايد:
شما اين رايك مسئله اتفاقى ندانيد كه من‏باب اتفاق يك دسته‏اى هرويين فروش شده‏اند و يك دسته‏اى هم مبتلا شده‏اند. اين همه يك توطئه‏اى است كه قدرت‏هاى بزرگ به اين وسيله ضربه مى‏زنند.
قدرت‏هاى افسون‏گر غرب، كالاهاى صادراتى‏شان را نيز ابزارى براى پيشبرد هدف‏هاى فرهنگى خود قرار داده‏اند. آنان با سوء استفاده از فقر مادى و نيازهاى علمى، صنعتى و فنى كشورهاى جهان سوم، و با ترفندهاى گوناگون، زمينه‏ى ورود فرهنگ خودشان را فراهم ساخته و با دست‏هاى پنهان و آشكار خويش به چپاول منابع ارزنده‏ى آنان مى‏پردازند.
آنان با تشديد و ترويج اين گسستگى فكرى، ملت‏ها را استحاله‏ى فرهنگى كرده و در دام‏هاى استعمارى خود اسير مى‏كنند. ورود اين كالاهاى تجارى غربى علاوه بر بار فرهنگى همراهش، انديشه و سرمايه‏هاى اين كشورها را در راه سازندگى به تعطيلى مى‏كشاند. مردم در مواجهه با كالاهاى مصرفى ارزان قيمت غربى، از يك سو انگيزه‏ى توليد درداخل كشوررا از دست مى‏دهند، و از سويى ديگر با فرورفتن در گرداب فسادانگيز رفاه‏طلبى از تفكر در آرمان‏هاى اصيل و پشتيبانى از آن‏ها باز مى‏ماند. اين همان نتيجه‏اى است كه دشمن در پى آن است.

ديدگاه امام و رهبرى درباره‏ى تهاجم فرهنگى
==========================
گفتار و كردار بزرگان و راهنمايان الهى، در تاريخ همچون مشعل فروزانى، راه گشاى حقيقت‏جويان بوده است. در زمينه‏ى فرهنگ و تهاجم فرهنگى نيز دو پيشواى آگاه انقلاب امام خمينى رحمهم‏اللهو آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى مدظله‏العالى، رهنمودهاى روشنى بخشى دارند كه از آن‏ها در اين زمينه سود مى‏جوييم.
امام خمينى در وصيت‏نامه‏ى الهى ـ سياسى‏شان، با بر شمردن افتخارهاى ملى ـ مذهبى مسلمانان، آنان رابه پيروى شايسته از امامان معصوم عليهم‏السلام و فرهنگ سياسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى آنان فرا مى‏خوانند.8 ايشان با تأكيد بر بى‏نيازى مسلمانان و جامعه اسلامى به فرهنگ استعمارى غرب مى‏فرمايد:
از جمله نقشه‏ها كه مع الاسف تأثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادى به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاى استعمارزده از خويش، و غرب‏زده و شرق‏زده نمودن آنان است؛ به طورى كه خود را و فرهنگ و قدرت خود را هيچ گرفتند و غرب و شرق ـ دو قطب قدرتمند ـ را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگى به يكى از دو قطب را از فرائض غيرقابل اجتناب معرفى نمودند و قصه‏ى اين امر غم‏انگيز، طولانى، و ضربه‏هايى كه از آن خورده و اكنون نيز مى‏خوريم كُشنده و كوبنده است و غم‏انگيز اين كه آنان ملت‏هاى ستم ديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگهداشته و كشورهايى مصرفى بار آوردند و به قدرى ما را از پيشرف‏هاى خود و قدرت‏هاى شيطانى شان ترسانده‏اند كه جرأت دست زدن به هيچ ابتكارى نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاى خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم و اين پوچى و تُهى مغزى مصنوعى موجب شده كه در هيچ امرى به فكر و دانش خود اتكا نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم. بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتكار اگر داشتيم، نويسندگان و گويندگان غرب و شرق زده‏ى بى‏فرهنگ، آن‏ها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومى ما را سركوب و مأيوس نموده و مى‏نمايند و رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد، با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحى و ثناجويى، آن‏ها را به خورد ملت‏ها داده و مى‏دهند. فى المثل اگر در كتاب يا نوشته يا گفتارى چند واژه‏ى فرنگى باشد، بدون توجه به محتواى آن با اعجاب پذيرفته و گوينده و نويسنده‏ى آن را دانشمند و روشن فكر به حساب مى‏آورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگريم اگر با واژه‏ى غربى و شرقى اسم‏گذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگى محسوب و اگر واژه‏هاى بومى خودى به كار رود، مطرود و كهنه و واپس‏زده خواهد بود.9
و در ادامه مى‏فرمايد:
وارد كردن كلاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان خصوصا طبقه‏ى جوان به اقسام اجناس وارداتى از قبيل ابزار آرايش و تزيينات و تجملات و بازى‏هاى كودكانه و به مسابقه كشاندن خانواده‏ها و مصرفى بار آوردن هر چه بيشتر كه خود داستان‏هاى غم‏انگيز دارد و سرگرم كردن و به تباهى كشاندن جوان‏ها كه عضو فعال هستند، با فراهم آوردن مراكز فحشا و عشرتكده‏ها و ده‏ها از اين مصائب حساب شده، براى عقب نگه داشتن كشورهاست.10
ايشان در بيان ديگرى درباره‏ى يكى از مراكز مهم فرهنگى كشور، يعنى دانشگاه‏ها مى‏فرمايد:
… و اما در دانشگاه، نقشه آن‏است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش‏هاى خودى منحرف كنند و به سوى شرق يا غرب بكشانند و دولت‏مردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند، تا به دست آن‏ها هر چه مى‏خواهند انجام دهند. اينان كشور رابه غارت زدگى و غرب زدگى بكشانند. و قشر روحانى با انزوا و منفوريت و شكست، قادر بر جلوگيرى نباشد و اين بهترين راه است براى عقب نگه داشتن و غارت كردن كشورهاى تحت سلطه…11.
و آن گاه مى‏فرمايد:
نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور و ملت است.12
اين بيان گوهربار نيز از اوست كه:
بايد ملت غارت شده بداند كه در نيم قرن اخير آن چه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است، قسمت عمده‏اش از دانشگاه‏ها بوده است. اگر دانشگاه‏ها و مراكز تعليم و تربيت ديگر با برنامه‏هاى اسلامى و ملى در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان جريان داشتند، هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمريكا و شوروى فرو نمى‏رفت و هرگز قراردادهاى خانه خراب كن بر ملت محروم غارت زده، تحميل نمى‏شد و هرگز پاى مستشاران خارجى به ايران باز نمى‏شد و هرگز ذخاير ايران و طلاى سياه اين ملت رنج ديده در جيب قدرت‏هاى شيطانى ريخته نمى‏شد… اگر مجلس و دولت و قوه‏ى قضاييه و ساير ارگان‏ها از دانشگاه‏هاى اسلامى و ملى سرچشمه مى‏گرفت، ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانه برانداز نبود و اگر شخصيت‏هاى پاك دامن با گرايش اسلامى و ملى به معناى صحيحش… از دانشگاه‏ها به مراكز قواى سه گانه راه مى‏يافت، امروزِ ما غير امروز، و ميهنِ ما غير اين ميهن… بود.13
حضرت امام در فراز ديگرى خطاب به مسؤلان وزارت ارشاد مى‏فرمايد:
ما اكنون در اين زمان كه دست ابرقدرت‏ها را از كشورخود كوتاه كرديم، مورد تهاجم تبليغاتى تمام رسانه‏هاى گروهى وابسته به قدرت‏هاى بزرگ هستيم. چه دروغ‏ها و تهمت‏ها كه گويندگان و نويسندگان وابسته به ابرقدرت‏ها به اين جمهورى اسلامى نو پا نزده و نمى‏زنند… قدرت تبليغاتى ما بسيار ضعيف و ناتوان است و مى‏دانيد كه امروز جهان، روى تبليغات مى‏چرخد و با كمال تأسف، نويسندگان به اصطلاح روشن فكر كه به سوى يكى از دو قطب گرايش دارند، به جاى آن كه در فكر استقلال و آزادى كشور و ملت خود باشند، خودخواهى‏ها و فرصت‏طلبى‏ها و انحصارجويى‏ها به آنان مجال نمى‏دهد كه لحظه‏اى تفكر نمايند و مصالح كشور و ملت خود را در نظر بگيرند… و مسئله‏ى تبليغ تنها به عهده‏ى وزارت ارشاد نيست، بلكه وظيفه‏ى همه‏ى دانشمندان و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است.14
آن گاه خطاب به وزارت امورخارجه مى‏فرمايد:
بايد وزارت خارجه كوشش كند تا سفارتخانه‏ها نشريات تبليغى داشته باشند و چهره‏ى نورانى اسلام را براى جهانيان روشن نمايند كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه‏ى ابعاد به آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهمى‏هاى دوستان، خودنمايى نمايد، اسلام جهان گير خواهد شد.15
رهبر كبير انقلاب در وصيتنامه‏ى خود چنين مى‏آورد:
راديو تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاى مؤثر تباهى و تخدير ملت‏ها، خصوصا نسل جوان بوده است. در اين صد سال اخيربه ويژه نيمه‏ى دوم آن، چه‏نقشه‏هاى بزرگى از اين ابزار، چه در تبليغ ضد اسلام و ضدروحانيت خدمتگزار و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق كشيده شد و از آن‏ها براى درست كردن بازار كالاها استفاده گرديد، به‏طورى كه افتخار بزرگ فرنگى مآب بودن در تمام شئون زندگى از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن به ويژه در خانم‏هاى مرفّه يا نيمه مرفه بود و در آداب و معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربى در گفتار و نوشتار به صورتى بود كه فهم آن براى بيشتر مردم غير ممكن… بود. فيلم‏هاى تلويزيون از فراورده‏هاى غرب يا شرق بود كه طبقه‏ى جوان زن و مرد را از مسير عادى زندگى و كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوى بى‏خبرى از خويش و شخصيت خود و يا بدبينى و بدگمانى به همه چيز خود و كشور خود حتى فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشِ [خود سوق مى‏داد.16]
آن‏گاه در بيانى بسيار مهم درباره‏ى مقابله با تهاجم فرهنگى مى‏فرمايد:
اكنون وصيت من به مجلس شوراى اسلامى در حال و آينده و رييس جمهور و رؤساى جمهور ما بعد و به شوراى نگهبان و شوراى قضايى و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند اين دستگاه‏هاى خبرى و مطبوعات و مجله‏ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى آن كه موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانى‏ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است و بر همه‏ى ما و همه‏ى مسلمانان جلوگيرى از آن‏ها واجب است و از آزادى‏هاى مخرب بايد جلوگيرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آن چه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامى است به طور قاطع اگر جلوگيرى نشود، همه مسئول مى‏باشند و مردم و جوانان حزب اللهى اگر برخورد به يكى از امور مذكور نمودند، به دستگاه‏هاى مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودند، خودشان مكلف به جلوگيرى هستند.17
مقام معظم رهبرى ـ حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى مدظله العالى ـ نيز بارها با تبيين موضوع تهاجم فرهنگى، ديدگاه روشنى دراين‏باره ارايه داده‏اند. ايشان با جدا دانستن تهاجم و تبادل فرهنگى مى‏فرمايد:
تبادل فرهنگى لازم است و هيچ ملتى از اين كه معارفى را در تمام زمينه‏ها از جمله فرهنگ و مسايلى كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق مى‏شود، از ملت‏هاى ديگر بياموزد، بى‏نياز نيست. در هميشه‏ى تاريخ هم همين طور بوده و ملت‏ها در رفت و آمد هايشان با يكديگر، آداب زندگى، خلقيات، علم، نحوه‏ى لباس پوشيدن، آداب معاشرت، زبان، معارف و دين را از هم فراگرفته‏اند. اين مهم‏ترين مبادله‏ى ملت‏ها باهم بوده كه از تبادل اقتصادى و كالا هم مهم‏تر بوده است. بسيار اتفاق افتاده كه اين تبادل فرهنگى به تغيير مذهب يك كشور، انجاميده است. مثلاً در شرق آسيا بيشترين چيزى كه اسلام رابه كشورهايى مثل اندونزى، مالزى و حتى قسمت‏هاى مهمى از شبه قاره برده، دعوت مبلغين نبود، بلكه رفتار آحاد ملت ايران بود. تجار و سياحان ايرانى به اين مناطق رفتند و شما مى‏بينيد در سايه‏ى همين رفت و آمدها يك ملت بزرگى كه امروز شايد بزرگ‏ترين ملت اسلامى در آسيا باشد، يعنى كشور اندونزى، مسلمان شدند… اين معنى تبادل فرهنگى است كه خوب و مطلوب است.18
آن‏گاه مى‏فرمايد:
تهاجم فرهنگى به اين معناست كه يك مجموعه‏ى سياسى يا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود و اسير كردن يك ملت به بنيان‏هاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برند. آن‏ها هم چيزهاى تازه‏اى را وارد اين كشور و ملت مى‏كنند، اما به زور، و به قصد جاى گزينى كردن آن‏ها با فرهنگ و باورهاى ملى، آن ملت كه نام اين، تهاجم فرهنگى است.19
رهبر معظم با بر شمردن وجه تمايز تبادل و تهاجم فرهنگى مى‏فرمايد:
در تبادل فرهنگى، هدف بارور كردن و كامل كردن فرهنگ ملى است، ولى در تهاجم فرهنگى، هدف ريشه‏كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملى است. در تبادل فرهنگى، ملتِ گيرنده‏ى فرهنگ، چيزهاى مطبوع، دل‏نشين، خوب و مورد علاقه را مى‏گيرد. فرض كنيد ملت ايران مى‏بيند اروپايى‏ها ملتى هستند سخت كوش و داراى روح خطر كردن، اگر ملت ما اين صفات را از آن‏ها ياد بگيرد، خيلى خوب است… در تبادل فرهنگى، ملتِ فراگيرنده، نقاط درست و چيزهايى كه فرهنگ او را كامل مى‏كند، تعليم مى‏گيرد؛ مثل يك انسانى كه ضعيف است و دنبال غذا يا دواى مناسب مى‏گردد تا آن را مصرف كند و سالم بشود. در تهاجم فرهنگى، چيزهايى را كه ملت مورد تهاجم، مى‏دهند، خوب نيست و بد است. مثلاً وقتى اروپايى‏ها تهاجم فرهنگى را به كشور ما شروع كردند، روحيه‏ى وقت‏شناسى، شجاعت، خطر كردن در مسايل و تجسس و كنج‏كاوى علمى را براى ما نياوردند و سعى نكردند تا با تعليمات و تبليغات و پى‏گيرى، ملت ايران، يك ملتِ داراى وجدان كارو وجدان علمى بشود. آن‏ها فقط بى‏بند و بارى جنسى را وارد كشور ما كردند. ملت ما در طول هزاران سال دوران اسلامى، داراى مبادلات جنسى، يعنى رعايت‏هاى مربوط به زن و مرد بود. اروپايى‏ها كه هميشه و در تمام مدت شب و وروز ميخانه‏ها و مى‏گسارى‏هايشان برقرار بود، مى‏خواستند اين عادت شوم و فاسد را وارد جامعه‏ى ما بكنند.20
و در ادامه مى‏افزايد:
در تهاجم فرهنگى، دشمن نقطه‏اى از فرهنگ خود را به اين ملت مى‏دهد و وارد اين كشور مى‏كند كه خود مى‏خواهد.
…در بحث تهاجم فرهنگى بايد ملت مورد تهاجم را به بيمارى تشبيه كنيم كه به زمين افتاده و نمى‏تواند حركتى انجام دهد و دشمن او مى‏آيد، آمپولى رابه او تزريق مى‏كند. معلوم است آمپولى را كه دشمن به او تزريق مى‏كند چيست؟… تبادل فرهنگى از طرف ماست، ولى تهاجم فرهنگى از طرف دشمن انجام مى‏شود تا فرهنگ خودى را ريشه‏كن كند… تبادل فرهنگى در هنگام قوت و توانايى يك ملت است، ولى تهاجم فرهنگى در روزگار ضعف يك ملت است؛ لذا شما در تاريخ مى‏بينيد كه وقتى استعمارگرها در آسيا و آفريقا و آمريكاى لاتين وارد شدند، قبل از آن كه سياست‏مدارها و سربازها و قزاق‏هاى خود را به آن مناطق وارد بكنند، ميسيون‏هاى مسيحى و هيئت‏هاى تبشيرى مسيحى‏شان راوارد كردند. سرخ پوست‏ها و سياه پوست‏ها را اول مسيحى كردند و بعد طناب استعمار را به گردنشان انداختند.21
ايشان با بيان ناكامى‏هاى گوناگون دشمن در مبارزه عليه انقلاب اسلامى مى‏فرمايد:
دشمن بايك محاسبه فهميد كه جمهورى اسلامى را با تهاجم نظامى نمى‏شود از بين برد… لذا فهميدند كه بايد عقبه‏ى ما را بمباران كنند… عقبه‏ى ما در مبارزه با قلدرى استكبار جهانى، فرهنگ ما بود.
منطقه‏ى عقبه‏ى ما اخلاق اسلامى، توكل به خدا، ايمان و علاقه به اسلام بود… دشمن هم كور نبود و اين‏ها را ديد و تحليل كرد… يكى از كارهاى آن‏ها تحقير و منزوى كردن جريان ادب و هنر و فرهنگ انقلابى در كشور بود.22
آن گاه مى‏فرمايد:
بنده احتمال مى‏دهم كه اين مجامع (هنرى غربى) حتى جايزه‏ى نوبل را هم بدهند به يكى از همين عناصر به اصطلاح فرهنگى ضد اسلامى و ضد انقلابى، براى اين كه آن‏ها را در دنيا بزرگ و عناصر انقلابى را منزوى كنند. اين تهاجم فرهنگى نيست؟ تهاجم فرهنگى مثل خود كار فرهنگى ،يك كار آرام و بى‏سر و صدا است. يكى از راه‏هاى تهاجم فرهنگى اين بود كه سعى كنند جوان‏هاى مؤمن را از پاى بندهاى متعصبانه به ايمان، منصرف كنند. مانند همان كارى كه در قرن‏هاى گذشته در “اندلس ” كردند. جوان‏ها را ريختند در عالم فساد شهوت رانى و مى‏گسارى. اين كارها در حال حاضر دارد انجام مى‏گيرد.23
سپس در بيان ديگرى مى‏فرمايد:
حذف روحانيت يكى از ابعاد تهاجم فرهنگى است. اين تهاجم فرهنگى گاهى هم متأسفانه به وسيله‏ى خودى‏ها انجام مى‏گيرد.24
زيباترين بيدار باش قافله سالار انقلاب اين عبارت اوست كه فرمود:
دشمن از راه اشاعه‏ى فرهنگ غلط، فساد و فحشا سعى مى‏كند جوان‏هاى ما را از دست ما بگيرد. كارى كه از لحاظ فرهنگى، دشمن مى‏كند، نه تنها يك تهاجم فرهنگى، بلكه بايد گفت يك شبيخون فرهنگى است.25

پي نوشت
__________________________________________________________________________________
1 . تهاجم فرهنگى، محمد تقى مصباح يزدى، ص 71.
2 . تهاجم فرهنگى، سيد مرتضى حسينى اصفهانى، ص 67.
3 . روزنامه‏ى جام جم، حسين انتظامى، 10/4/81، ص 13.
4 . “آرْشْ ” در لغت يونانى به معنى حكومت است و “آنارشى ” يعنى “بدون حكومت يا زمامدار و لذا معاف از مصايب اجتماعى “. طبق فلسفه‏ى آنارشيسم، هر قدرت سياسى متمركز، بدون استثناء به ظلم و ستم گرى در جامعه مى‏انجامد. لذا حكومت و دولت، مورد لزوم نيست. به عقيده‏ى ايشان مردم خود مى‏توانند به وسيله‏ى تشكيل دسته‏هاى هم كارى، كارخانجات و مزرعه‏ها و فروشگاه‏ها را به نحو آزاد و با هم آهنگى اداره كنند. بدون لزوم حكومت يا هر نوع آژانس مجرى قانون. پيشواى آنارشيسم جديد، پيرژوزف پرودون (pierre joseph proudhon) فرانسوى است كه به پدر آنارشيسم معروف است. نك: مكتب‏هاى سياسى، بهاءالدين پازارگاد، ص 33.
5 . پوزيسيون(opposition): به معناى مخالفت يا مخالفان مى‏باشد. مجموعه‏اى از احزاب يا گروه‏ها كه در برابر حكومت و قدرت مندان قرار مى‏گيرند و با روش‏هاى گوناگونى مانند سخنرانى، شركت در اعتصاب‏ها، استفاده از قانون اساسى براى رسيدن به اهداف ويژه و كوشش براى تشكيل دولت فعاليت مى‏كنند. (نك: واژه‏نامه‏ى سياسى، نعمت‏اللّه‏ همايونى، ص 5).
6 . نك: راه‏هاى تهاجم فرهنگى، حسين اصفهانى، ص 69.
7 . تهاجم فرهنگى، مركز تحقيقات اسلامى سپاه، ص 110 ـ 137.
8 . صحيفه‏ى انقلاب، امام خمينى، ص 53.
9 . صحيفه‏ى انقلاب، امام خمينى، ص 70.
10 . صحيفه‏ى امام، ص 72.
11 . همان، ص 73.
12 . همان، ص 74.
13 . صحيفه‏ى امام، ص 84.
14 . همان، ص 83.
15 . صحيفه‏ى امام، ص 84.
16 . همان، ص 89.
17 . صحيفه‏ى امام، ص 90.
18 . روزنامه‏ى كيهان، حسين شريعتمدارى، ص 18، ش 14548، 22/5/1371.
19 . همان.
20 . پيشين.
21 . روزنامه‏ى كيهان.
22 . همان.
23 . روزنامه‏ى كيهان.
24 . روزنامه‏ى رسالت، احمد آذرى قمى، ص 5، ش 1715، 24/9/1370.
25 . ريزش و رويش در تاريخ اسلام و انقلاب، سعيد طالبى نيا، ص 49.

منبع : كتاب “عبرت‌هاي اندلس ”

ادامه دارد…

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!